ꞋꞌꞋ ²⁵⁰²¹⁹
جونگکوک، وکیل موفق و سختگیر، همیشه فکر میکرد میشه دنیا رو با منطق و قوانین کنترل کرد. اما تهیونگ؟ اون مثل یه هرجومرج زنده بود، نوازندهای که روی دیوارها شعار مینوشت، در خیابانهای بارونی آواز میخوند و به کسی اجازه نمیداد که رامش کنه.
اولین بار توی دادگاه روبهروی هم قرار گرفتند؛ جونگکوک برای بستن پروندهای علیه تهیونگ، که به جرم نقاشی غیرقانونی روی دیوارهای شهر دستگیر شده بود. اما هیچچیز طبق برنامهی جونگکوک پیش نرفت.
چون در پایان جلسه، وقتی همه منتظر شنیدن دفاعیات تهیونگ بودند، اون فقط جلو رفت، خم شد و کنار گوش جونگکوک زمزمه کرد:
- منو تو دو تا دنیای متفاوتیم، ولی اعتراف کن... دلت میخواد بدونی دنیای من چه شکلیه.
و اون زمزمه، آغاز سقوط جئون جونگکوک معروف بود. سقوطی که هر ثانیهاش مثل یک پرواز آزادانه بود.
—
Cɾ: Arshida
⸙❘ #Moodboard ❘ #Scenario ❘
≔⊹≕
𖥨℡ @Vkook_i ⑉