
ذهن نوشتههای من☁️
مرضیه ام...
یکی که تلاش میکنه آدم بهتری باشه!...
همون رنگ زرد تو پالتِ هزار رنگ💛
*تبلیغ ندارم عزیزانم
هرچه میخواهد دل تنگت بگو:
@parsmarzBot
یکی که تلاش میکنه آدم بهتری باشه!...
همون رنگ زرد تو پالتِ هزار رنگ💛
*تبلیغ ندارم عزیزانم
هرچه میخواهد دل تنگت بگو:
@parsmarzBot
关联群组
"ذهن نوشتههای من☁️" 群组最新帖子
07.05.202521:51
گفتم هیچکس من رو جدی نمیگیره.
گفت اول خودت باید خودت رو جدی بگیری.
راست میگفت!
گفت اول خودت باید خودت رو جدی بگیری.
راست میگفت!
03.05.202519:00
میبینی باریتعالی جون؟ واقعنی اسب سرکش درونم رو رام کردم و دیگه کامل این مسیر رو سپردم به خودت.
نه یک قدم جلو رفتن اونقدرها ذوقزدهم میکنه، نه یک قدم عقب کشیدن چندان ناراحتم میکنه.
نشستم وسط معرکه و کار خودمو میکنم، اما نگاهم به دستهای توعه✨
نه یک قدم جلو رفتن اونقدرها ذوقزدهم میکنه، نه یک قدم عقب کشیدن چندان ناراحتم میکنه.
نشستم وسط معرکه و کار خودمو میکنم، اما نگاهم به دستهای توعه✨
03.05.202508:07
شبیه وقتی که بوی عطر خاطره انگیزت، به مشامت برسه.
02.05.202517:22
• میگن بیش از حد مستقل شدن، پاسخ به تروماست.
یعنی مغز اینجوری تربیت میشه که تا جایی که میتونه از هیچکی کمک نگیره و خودش از پس همه چی بربیاد تا آسیب کمتری ببینه.
یعنی مغز اینجوری تربیت میشه که تا جایی که میتونه از هیچکی کمک نگیره و خودش از پس همه چی بربیاد تا آسیب کمتری ببینه.
02.05.202512:51
پر از شور و شوق و هیجانم. و پُرتر از استرس و اضطراب و شب بیداری.
مشورت میکنم. تحقیق میکنم. تصمیم میگیرم. اما اول و آخرش به خودت توکل کردم باریتعالی جون.
میدونی که من خیلی صبر کردم برای اینجای زندگیم. لطفاً برامون خیر و حال خوب و نتیجهی رضایتبخش بخواه✨
مشورت میکنم. تحقیق میکنم. تصمیم میگیرم. اما اول و آخرش به خودت توکل کردم باریتعالی جون.
میدونی که من خیلی صبر کردم برای اینجای زندگیم. لطفاً برامون خیر و حال خوب و نتیجهی رضایتبخش بخواه✨
02.05.202512:43
آخ اگه این جوونههایی که تو ذهنمه به بار بشینه🌱
02.05.202512:35
به نظر میاد امسال سال قدمهای بزرگه✨
01.05.202515:31
در «نه میتونم شرایط رو بپذیرم، نه میتونم چیزی رو تغییر بدم»ترین حالت ممکن غوطهور ام!
01.05.202511:40
خبر بد این که دختر جونم به مامانم رفته.
من واقعا از پس نیازهای ددری این دو نفر برنمیام😭😂
من واقعا از پس نیازهای ددری این دو نفر برنمیام😭😂
01.05.202511:36
مادربزرگ خدا بیامرزم تعریف میکرد مامانت اینقدر ددری بوده، ما از سفر که برمیگشتیم، هنوز داشتیم چمدونها رو میاوردیم داخل، بالا پایین میپریده که شب کجا بریم؟ بهش میگفتم من تو رو باید بدم به یه راننده کامیون، که هر جا میره تو رو هم بنشونه بغل دستش با خودش ببره :))
20.04.202520:23
فروردین سه تا کتاب رو به آخر رسوندم✅
07.04.202518:22
آخرین باری که یک روز کامل خونه مونده بودم رو یادم نمیاد! امروز ولی کامل خونه موندم و خرد خرد به یه سری کارها رسیدم و به خودم هم فشار نیوردم که یکم بشوره خستگی این چندوقت رو.
الان به گمونم آدمِ کمتر خسته و متعادلتری ام.
الان به گمونم آدمِ کمتر خسته و متعادلتری ام.
07.04.202517:05
از اثر کارهای کوچیک غافل نشو!
07.04.202515:08
الی یادم آورد که با جومپا لاهیری هم.
07.04.202513:50
با آثار زویا پیرزاد هم این حس رو تجربه کردم.
记录
24.03.202511:16
1.8K订阅者26.02.202523:59
0引用指数02.05.202521:45
448每帖平均覆盖率09.04.202514:42
319广告帖子的平均覆盖率31.03.202509:42
11.90%ER11.05.202508:31
25.61%ERR登录以解锁更多功能。