Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده avatar
پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده
پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده avatar
پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده
时间范围
浏览量

引用

帖子
隐藏转发
转发自:
بیگانه avatar
بیگانه
03.05.202509:08
رقص که برای شادی نیست عزیز من. فقط یکی از وقت‌هایی که به کار می‌ره شادیه. ما رقص درد داریم. رقص عزا داریم. رقص دیوانگی داریم. رقص درمانی داریم. رقص از ترس داریم. و غیره و غیره و غیره.
18.04.202520:42
وقتایی که دلم واسه خونه و روتینم تنگ میشه، ویدیوهای choki رو میبینم چون قلبمو گرم میکنه.
18.04.202513:15
17.04.202512:15
بودن و وجود داشتن صرفاً به معنای دووم آوردن و قوی بودن نیست، بلکه به معنای لمس کردنِ همه چیزه. به معنای پذیرشِ آسیب‌پذیری به عنوان قدرته.
"Everything we hear is an opinion, not a fact. Everything we see is a perspective, not the truth."

- Marcus Aurelius
14.04.202507:10
من نمیدونم با اون اندک زمانی که سرکار یا دانشگاه نیستم و وقتم آزاده چجوری رفتار کنم. اگه به درس‌ها و تمرین‌های دانشگاهم برسم از تمرین‌های کلاسی و گروهیم عقب میمونم. اگه به هردوش برسم به کتاب خوندنم نمیرسم. اگه کتاب تخصصی بخونم به کتاب غیر تخصصی نمیرسم و اگه به هردوش برسم، به تمرین‌هام نمیرسم. به زندگی خانوادگیِ پخش و پلام برسم به دوستام نمیرسم و به جفتش برسم به قبلی‌ها نمیرسم.
بالاخره رقصیدم؛
اونم با ادیت پیاف.
18.04.202520:33
تنها چیزی که میتونه حالمو خوب کنه اینه که صبح‌ها تنهایی و تو آرامش در حالی‌که دارم با موسیقی مایلز دیویس بدنم رو تکون میدم، قهوه فرانسه‌م رو درست کنم و اولین دغدغه‌ی روزم انتخاب ماگ مناسب مودم باشه. کسی مزاحم کتاب خوندنم نشه و همه‌ی کتاب‌هام دم دستم باشه تا اگه یکهو دلم خواست بین‌ش بتونم برم یادداشت‌های سیلویا رو بخونم یا اگه هوس شعر کردم، یه سری به سهراب و فروغ بزنم. نیاز دارم اونقدر ساز بزنم تا پسرهمسایه در حالیکه بهم گوش میکنه یه پاکت سیگار کامل رو بکشه چون دلش نمیاد پنجره‌ رو ببنده و بره. نیاز دارم کل روز برقصم. با آشپزی کردن برقصم، با ظرف شستن برقصم، موقع لباسامو جمع کردن و جاروبرقی کشیدن برقصم. نیاز دارم تو دستشویی برقصم و تو حموم با آدما مکالمه‌های خیالی تو سرم بسازم. نیاز دارم هیچ صدایی جز صدای خودم و موسیقی رو نشنوم و هیچ انسانی جز خودم رو نبینم.
این تنها راه خوب شدنِ حالمه.
17.04.202516:06
_Who hurt you?
+ My own sentimentalism & romanticization
17.04.202511:14
پستچی یا پیک بودن علی‌رغم سختی‌هاش، باید دلپذیر باشه. دیدنِ چشم‌های پر از ذوقِ آدم‌ها و شور و شوقشون برای تحویل گرفتن بسته‌شون. چی از این قشنگ‌تر که لحظه‌ی وصال رو ببینی؟ که نامه‌ای رو برسونی که نمیدونی اون شخص چقدر منتظرش بوده، غذایی رو برسونی به کسی که خیلی گرسنه‌شه. کتاب‌ های خریده‌شده‌ای رو برسونی به دست کسی که برای خوندنشون لحظه شماری میکنه. کفش ‌هایی رو برسونی که نمیدونی صاحبشون قراره با اونا به چه جاهایی پا بذاره.
رسوندن؛ رسوندن قشنگه.
میخواد چیزی به کسی باشه یا کسی به چیزی یا اصلا کسی به کسی.
转发自:
موومان avatar
موومان
15.04.202515:34
بنظرم یکی از چیزهایی که باعث میشه یه خونه خونه بشه صداهایی هست که توش جریان دارن مثلا صبح و بیدار شدن اعضای خونه رو با صدای جوش اومدن آب میشه فهمید، نزدیک ظهر صدای قابلمه و شست و شو و اجاق گاز خبر از یه ناهارِ خوشمزه میده و عصر باز صداها کمتر میشه و تنها صدا وقتی هست یا صدای تمیزکاریه یا یکی از اعضا درحال دیدن تلویزیون و شب رو با صداب قاشق چنگال حین شام خوردن یا صدای مکالمات بین اعضا، این صداها که برای هر تایم از روز باهم متفاوتن و به خونه هویت میدن انگار کل خونه نیاز به موسیقی متن داره و این صداها بهترین موسیقی متن هستن.
13.04.202510:26
I teach, so i can learn.
19.04.202510:04

مهساا خیلی وقته نمیرقصیا
18.04.202520:05
دلم لک زده برای خونه بودن.
هر بار یه تیکه‌ی بزرگ از وجودم رو اونجا میذارم و ترک‌ش میکنم.
17.04.202516:04
17.04.202510:58
فکر کنم لینک ناشناسم به مشکل خورده یه مدته و جواب‌هام نمیاد براتون :))
15.04.202515:34
مِن بابِ روزهای دانشگاه.
03.04.202519:04
Grow sweetly wild.🧚🏻

-Mary Oliver
19.04.202506:46
بالاخره خونه!
18.04.202513:16
▪️
جورَبو
"بازنشر؛ برای اندوهِ بی‌پایان لنگرود"
شعر: شهدی لنگرودی (دهه‌ی۳۰) و سیروس مقصودی
آهنگ و اجرا: جوما
ضبط: تیر ۱۴۰۰
زبان: گیلکی


• برگردان گیلکی به فارسی:
ناله سر کنید بلبلان، غم نزدیک شد
ماه رفت و راه تاریک شد
مگر نمی‌بینید که این درخت از غم
زمین ریخت برگهایش را و باریک شد
(شهدی لنگرودی)

دوباره دل آسمان پُر شد
مهتاب زیر ابرهای سیاه پنهان شد
ستاره‌ها دانه دانه رو گرفتند
عجب امشب بساط غم جور شد
(سیروس مقصودی)

کبوترجان بیا دلم بی‌تاب است
مانند چشمهایم، دلم بی‌خواب است
وقتی تو پر می‌زنی، من هراسان می‌شوم
پر نزن کبوتر، که دلم خوناب است

آن راهی که می‌رفتم به خاطر فردا بود
دوایی که میخواستم به خاطر دردی بود
اگر آن شب از پایم خون فواره زد
فقط به خاطر چهره‌ی زرد تو بود...
(شهدی لنگرودی)


@JUMAMUSIC
همونجا، با یک ماه فاصله.
17.04.202507:17
14.04.202507:11
همه‌چیز مثل کش تنبون از دستم در میره. میرم این‌ورو بگیرم اون‌ور در میره. میرم اون‌ورو بگیرم این‌ور در میره. یه‌جاهایی دیگه حتی همون یه طرفشو هم نمیتونم بگیرم.
01.04.202518:10
جوری تمام ذخایر باطریِ اجتماعی بودنم ته کشیده که نیاز دارم فقط خودم رو تو کار و درس و تمرین و انزوا خفه کنم که همه‌ش رو بشوره و ببره.
显示 1 - 24 34
登录以解锁更多功能。