09.04.202500:07
یک ماه دیگه تولدمه؟ اصلا متوجه نمیشم منظور این تقویم چیه، چون اصلا امکان نداره که من 20 سالم بشه. اصلا من مغزم برای بعد از چهارده سالگی آماده نبود، خیلی وقت پیش باید میمردم ولی هیچی طبق برنامه پیش نمیره. اکه هی.
09.03.202515:36


09.03.202515:34
بله منظورم از قفل دکمهای این بود
09.03.202515:25
خیلی سخت
09.03.202515:19
دست چپم یکم سِر شده بود و داشتم دستامو باهم مقایسه میکردم، کاری که قبلا با پاهام میکردم، اینکه ببینی دوتاشون همزمان یکاری رو میکنن اما یکیشو نتونی حس کنی، یا بعضا متفاوت حس کنی... ترسناک.
09.03.202511:06
جوابا رو توی چنل هم گذاشتم.
01.04.202520:55
صاحب بامزهترین بیبی یودای دنیا شدم به لطف صبای عزیزم✨
09.03.202515:36
دفتر میخوام
09.03.202515:33
حالا این وسط اجازه بدین یکم حرص بخورم که بنده در کل زندگانیم یه دفترچهی مناسب پیدا نکردم. نمیخوام دفتر باشه یا کاملا هم دفترچه، یه سایز مناسبی بین این دوتا، سالنامه هم اصلا خوشم نمیاد، سیمی هم باید باشه حتما، و یه حالت قفل دکمه طور کوچیک روش داشته باشه؟ از این دکمهها. الان خودم یه سالنامه دارم همه چیش پرفکته، اما خب سالنامهاس.
09.03.202515:25
بیشترین صبحتی که از اون دوران میکنم جنبهی فیزیکیه، بحث احساسیش خیلی سخته، اونموقع نتونستم هندل کنم و فقط تلاش کردم جسممو بهتر کنم، هنوزم حتی فکر نمیکنم آمادگی process کردنشونو داشته باشم.
09.03.202515:10
بس
09.03.202511:04
ببخشید دیر شد بچهها جون، امیدوارم دوسشون داشته باشین و resonate کنه.
09.03.202522:37
live a little.
09.03.202515:35
خیلی جالب میشه
09.03.202515:30
چون حقیقت اینه که مهم نیست چقدر طول بکشه، یک سال، دو سال و حتی پنج سال، شما تا زمانی که نشینید و بررسی نکنید و به احساساتتون اهمیت ندین قراره عین یه وزنه روی دوشتون سنگینی کنن، تا جایی که تحمل کردنش انقد سخت بشه که بشینی بگی اوکی بسه دیگه، بذار ببینم این مغز بیچارهام چی میگه.
09.03.202515:21
یادمه تمرینایی که دکتر بهم میگفت و انجام میدادم بعد مثلا میگفت خوبه یا بیشتر بیار بالا یا فلان کارو کن، من انجام میدادم ولی حس نمیکردم که انجام دادم؟ یعنی خودم هی نگاه مینداختم بعد پشمام میریخت که خب دوتا پام توی یه حالتن ولی یکیشو حس نمیکنم.
09.03.202515:10
واقعا هیچی بیشتر از مشخص نبودن برنامهام یا بهم ریختنش نمیتونه مودمو بهم بریزه


09.03.202510:02
09.03.202515:36
مدیونید فکر کنید مغزم دارم کصشر به خوردم میده و جلومو میگیره که به کارای مهمم برسم
09.03.202515:35
یعنی اگه چیزی که میخوام رو پیدا کنم احتمالا ده تا ازش میخرم، خیلی دوست دارم که همه چیم یجا باشه، واسه همین علاقهی خاصی به کلاسور دارم، اما اگه از این دفترایی که مد نظرم باشه پیدا کنم دوست دارم که واسه هر چیزی که میخوام یچیز جدا داشته باشم، یعنی حتی جزوات درس و زبانمم دوست دارم تو این مدل دفترا بنویسم، و یدونه هم داشته باشم که واسه همه چیه
09.03.202515:26
و هرچقدرم بیشتر میگذره بیشتر اینطوریم که خب وا عجب اسکلی هستی چی بود مگه، دیگه برا همه اتفاق میوفته انقد غر و ناله نداره که، هی دردمو کوچیکتر میکنم تا از این فکت که یزمانی بهم غلبه کرده بود و چه بسا هنوزم روم قدرت داره فرار کنم.
09.03.202515:19
حالم خراب شد
Ko'rsatilgan 1 - 24 dan 35
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.