thinking of you always
در حضور او،
برای اولین بار،
از سکوت لذت بردم.
او مثل دست سردی بود روی پیشانی داغ!
⇝ @Thinking_of_you_always_bot
⇝ @answer_thinking_you
برای اولین بار،
از سکوت لذت بردم.
او مثل دست سردی بود روی پیشانی داغ!
⇝ @Thinking_of_you_always_bot
⇝ @answer_thinking_you
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
TekshirilmaganIshonchnoma
ShubhaliJoylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaТрав 30, 2023
TGlist-ga qo'shildi
Жовт 08, 2024"thinking of you always" guruhidagi so'nggi postlar
Repost qilingan:
「𝗙𝗮𝗻𝗙𝗶𝗰 𝗧𝘄𝗲𝗲𝘁」
30.03.202511:15
﹙#دیالوگ﹚
- من رو نگاه کن! من بهم ریختم؛ یه لحظه یه حرف می‌زنم و ثانیه‌ی بعد، پسش می‌گیرم... خودم بهم ریختم، زندگیم بهم ریخته، مغزم بهم ریخته، فکرم بهم ریخته...
حس بچه‌ای رو دارم که دست مامانش رو ول کرده و گم شده، نمی‌دونه باید چیکار کنه، نمی‌دونه باید کجا بره، نمی‌دونه باید به کی بگه، فقط می‌تونه منتظر باشه و بترسه.
+ مشکل اینه که همیشه، همین‌قدر ترسو بودی.
╰► #Hyunho : #Miracle ˒
╎ 💭 ֹ ִ @FanficTweet ִ ֹ ★ ִ
- من رو نگاه کن! من بهم ریختم؛ یه لحظه یه حرف می‌زنم و ثانیه‌ی بعد، پسش می‌گیرم... خودم بهم ریختم، زندگیم بهم ریخته، مغزم بهم ریخته، فکرم بهم ریخته...
حس بچه‌ای رو دارم که دست مامانش رو ول کرده و گم شده، نمی‌دونه باید چیکار کنه، نمی‌دونه باید کجا بره، نمی‌دونه باید به کی بگه، فقط می‌تونه منتظر باشه و بترسه.
+ مشکل اینه که همیشه، همین‌قدر ترسو بودی.
╰► #Hyunho : #Miracle ˒
╎ 💭 ֹ ִ @FanficTweet ִ ֹ ★ ִ
29.03.202521:27
سر همون مودبرد اولی مردم...
27.03.202520:12
دوباره دلم واسه وایب قدیم چنلم تنگ شد...
24.03.202520:40
19.03.202519:00
...
10.03.202517:02
09.03.202520:19
دقیقااااا
Repost qilingan:
𝓚𝓲𝓶 𝓒𝓸𝓽𝓽𝓸𝓷
09.03.202520:09
فور کنین فولدر بزنم جذب بگیرن
فقط چنل های اکسو
جوین نباشی نمیزارمت
Repost qilingan:
𝖫𝗈𝗁𝗒𝗎𝗇'𝗌
09.03.202520:05
درگیر یه جنگ وحشتناکم. جنگ بین مغزی که میخواد بمیره و بدنی که میخواد زنده بمونه.
09.03.202519:53
حسریجیرفجریجیزفجیزحفرقجسلفجافجف وایییی
09.03.202519:53
09.03.202519:52
خون دماغ شدم....
28.12.202415:53
اخ قلبم میگیره برای این بچه ") انقد که مظلوم بود..
میخواستم برای چالشت اینو بگم پشیمون شدم؛
میخواستم برای چالشت اینو بگم پشیمون شدم؛
28.12.202411:17
هردفعه به بکهیون این فیک فکر میکنم غمگین میشم
Rekordlar
18.10.202423:59
387Obunachilar07.10.202423:59
0Iqtiboslar indeksi28.12.202423:59
266Bitta post qamrovi30.03.202519:11
16Reklama posti qamrovi28.12.202423:59
6.02%ER28.12.202423:59
79.64%ERRRepost qilingan:「𝗙𝗮𝗻𝗙𝗶𝗰 𝗧𝘄𝗲𝗲𝘁」
30.03.202511:15
﹙#دیالوگ﹚
- من رو نگاه کن! من بهم ریختم؛ یه لحظه یه حرف می‌زنم و ثانیه‌ی بعد، پسش می‌گیرم... خودم بهم ریختم، زندگیم بهم ریخته، مغزم بهم ریخته، فکرم بهم ریخته...
حس بچه‌ای رو دارم که دست مامانش رو ول کرده و گم شده، نمی‌دونه باید چیکار کنه، نمی‌دونه باید کجا بره، نمی‌دونه باید به کی بگه، فقط می‌تونه منتظر باشه و بترسه.
+ مشکل اینه که همیشه، همین‌قدر ترسو بودی.
╰► #Hyunho : #Miracle ˒
╎ 💭 ֹ ִ @FanficTweet ִ ֹ ★ ִ
- من رو نگاه کن! من بهم ریختم؛ یه لحظه یه حرف می‌زنم و ثانیه‌ی بعد، پسش می‌گیرم... خودم بهم ریختم، زندگیم بهم ریخته، مغزم بهم ریخته، فکرم بهم ریخته...
حس بچه‌ای رو دارم که دست مامانش رو ول کرده و گم شده، نمی‌دونه باید چیکار کنه، نمی‌دونه باید کجا بره، نمی‌دونه باید به کی بگه، فقط می‌تونه منتظر باشه و بترسه.
+ مشکل اینه که همیشه، همین‌قدر ترسو بودی.
╰► #Hyunho : #Miracle ˒
╎ 💭 ֹ ִ @FanficTweet ִ ֹ ★ ִ
24.03.202520:40
Repost qilingan:𝓚𝓲𝓶 𝓒𝓸𝓽𝓽𝓸𝓷
09.03.202520:09
فور کنین فولدر بزنم جذب بگیرن
فقط چنل های اکسو
جوین نباشی نمیزارمت
Repost qilingan:𝖫𝗈𝗁𝗒𝗎𝗇'𝗌
09.03.202520:05
درگیر یه جنگ وحشتناکم. جنگ بین مغزی که میخواد بمیره و بدنی که میخواد زنده بمونه.
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.