
شعر.
فکر میکردم شعر نجاتم میدهد؛
غرقم کرد.
غرقم کرد.
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
TekshirilmaganIshonchnoma
ShubhaliJoylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaЛист 14, 2024
TGlist-ga qo'shildi
Бер 08, 2025"شعر." guruhidagi so'nggi postlar
14.04.202514:49
کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم
بیش از اینها از دعای خود توقع داشتم
بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد
زرد میشد مطمئناً کاج اگر میکاشتم
آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد
چند گامی سوی تو بیسر قدم برداشتم
ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده
کاش از آن اول تو را کوچک نمیپنداشتم
آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینهام
داشت میآمد بسوزاند تو را، نگذاشتم.
-کاظم بهمنی.
بیش از اینها از دعای خود توقع داشتم
بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد
زرد میشد مطمئناً کاج اگر میکاشتم
آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد
چند گامی سوی تو بیسر قدم برداشتم
ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده
کاش از آن اول تو را کوچک نمیپنداشتم
آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینهام
داشت میآمد بسوزاند تو را، نگذاشتم.
-کاظم بهمنی.
27.03.202519:41
دل يکي داريم
و در يک دل نمی گُنجد دو يار.
-اوحدی.
و در يک دل نمی گُنجد دو يار.
-اوحدی.
08.03.202513:10
مست رویت بودم از اغواگری ها بیشتر،
میبرند عقل از سرم، مو فرفری ها بیشتر.
میبرند عقل از سرم، مو فرفری ها بیشتر.
07.03.202518:40
به چه می اندیشی؟
به خزانی که گذشت؟
به بهاری که نبود؟
به امیدی که کنون رفته به باد؟
یا به عهدی که دگر رفت ز یاد؟
به چه می اندیشی؟
به دوچشمی که تو را هیچ ندید؟
به دودستی که تو را هیچ نخواست؟
به رفیقی که غبار غمت از چهره نرفت؟
یا به قلبی که برایت سخن از عشق نگفت؟
به چه می اندیشی؟
به بهاری دیگر به امیدی دیگر یا رفیقی دیگر؟
به خزانی که گذشت؟
به بهاری که نبود؟
به امیدی که کنون رفته به باد؟
یا به عهدی که دگر رفت ز یاد؟
به چه می اندیشی؟
به دوچشمی که تو را هیچ ندید؟
به دودستی که تو را هیچ نخواست؟
به رفیقی که غبار غمت از چهره نرفت؟
یا به قلبی که برایت سخن از عشق نگفت؟
به چه می اندیشی؟
به بهاری دیگر به امیدی دیگر یا رفیقی دیگر؟
07.03.202518:21
بیتابشدن، دمنزدن، عادتم این است،
با خون جگر ساختهام، قسمتم این است.
-حسین دهلوی.
با خون جگر ساختهام، قسمتم این است.
-حسین دهلوی.
Repost qilingan:
شعر.

07.03.202517:45
گفتند که از لبان او غافل شو
ماه رمضان است کمی عاقل شو؛
می بوسم و از کسی ندارم ترسی
ای روزه اگر معترضی، باطل شو.
ماه رمضان است کمی عاقل شو؛
می بوسم و از کسی ندارم ترسی
ای روزه اگر معترضی، باطل شو.
07.03.202514:35
از زلزله و عشق، خبر کس ندهد،
آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای.
-شفیعی کدکنی.
آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای.
-شفیعی کدکنی.
07.03.202514:24
حالا که دگر نیست هوای تو به خانه،
این کلبهی ویرانه سزاوار کُلنگ است.
-الهام هاشمی.
این کلبهی ویرانه سزاوار کُلنگ است.
-الهام هاشمی.
04.03.202517:37
او صبر خواهد از من، بختی که من ندارم
من وصل خواهم از وی، قصدی که او ندارد.
-شهریار.
من وصل خواهم از وی، قصدی که او ندارد.
-شهریار.
04.03.202517:01
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعهی تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار و یا یار به من
یا هردو بمیریم و به پایان برسیم.
-قیصر امین پور.
چون مزرعهی تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار و یا یار به من
یا هردو بمیریم و به پایان برسیم.
-قیصر امین پور.
04.03.202508:52
تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
حال اگر چه هیچ نذری عهده دار وصل نیست
یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم
ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم
بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟
ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من
من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم
لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم.
-کاظمبهمنی.
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
حال اگر چه هیچ نذری عهده دار وصل نیست
یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم
ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم
بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟
ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من
من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم
لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم.
-کاظمبهمنی.
03.03.202519:20
مشتاق توام با همه جوری و جفایی
محبوب منی با همه جرمی و خطایی.
-سعدی.
محبوب منی با همه جرمی و خطایی.
-سعدی.
03.03.202518:32
تو نه مهتاب و نه خورشیدی و نه دریایی
تو همان ناب ترین جاذبهی دنیایی
مثل اشعار اهورایی باران پاکی
و به اندازهی لبخند خدا زیبایی
خواستم وصف تو گویم همه در یک رویا
چه بگویم که تو زیبا تر از آن رویایی
مثل یک حادثهی عشق پر از ابهامی
و گرفتار هزاران اگر و امایی
ای تو آن ناب ترین رایحهی شعر بهار
تو مگر جام شرابی که چنین گیرایی؟
من به اندازهی زیبایی تو تنهایم
تو به اندازهی تنهایی من زیبایی.
- نادر صهبا.
تو همان ناب ترین جاذبهی دنیایی
مثل اشعار اهورایی باران پاکی
و به اندازهی لبخند خدا زیبایی
خواستم وصف تو گویم همه در یک رویا
چه بگویم که تو زیبا تر از آن رویایی
مثل یک حادثهی عشق پر از ابهامی
و گرفتار هزاران اگر و امایی
ای تو آن ناب ترین رایحهی شعر بهار
تو مگر جام شرابی که چنین گیرایی؟
من به اندازهی زیبایی تو تنهایم
تو به اندازهی تنهایی من زیبایی.
- نادر صهبا.
25.11.202410:59
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید.
-حافظ.
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید.
-حافظ.
Rekordlar
14.04.202523:59
50.2KObunachilar25.11.202423:59
0Iqtiboslar indeksi08.03.202523:59
8.5KBitta post qamrovi19.04.202516:40
0Reklama posti qamrovi09.03.202523:59
5.02%ER08.03.202523:59
22.42%ERRKo'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.