Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
_.𝘵𝘹𝘵𝘴𝘵𝘢𝘳._ avatar

_.𝘵𝘹𝘵𝘴𝘵𝘢𝘳._

@staytxstraybot
talk to me✅👼🏻
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
Tekshirilmagan
Ishonchnoma
Shubhali
Joylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaЖовт 05, 2024
TGlist-ga qo'shildi
Бер 21, 2025

"_.𝘵𝘹𝘵𝘴𝘵𝘢𝘳._" guruhidagi so'nggi postlar

Repost qilingan:
Startea✨️ avatar
Startea✨️
یکی میاد رند شیم؟😭
یکی تا 280^^
𝟣8— 𝗆𝗈𝗇𝖺iu'𝗌 𝗇𝖾𝗐 𝗉𝖺𝖼𝗄
احتمالا براش تایمر بزارم خودش بیاد^^
تا هفته بعد که پارت بعدیع نیستم مراقب خودتونو خوشگلیاتون باشید
نظرتونم بگید^^
چند تا اصیل زاده به اینجا تعلق میگیره؟ پروموت میشین و عیدی هم تقدیم میشه.
Love me?

دایونا خیلی وقت بود منتظرش بود،اما هر لحظه به این فکر می‌کرد که اصن می‌تونه داشته باشتش!؟
میتونه لمسش کنه!؟
میتونی در اغوشش بگیره و بوسه ایی به لباش بزنه؟!
هیچ چیز نمیدونست!
نگران بود بابت همه چیز
حتی نمیدونست چطوری قراره بهش اعتراف کنه
سانگ هون
همون پسره چشم بادومی با موهای طلایی،گندمی و قد بلند
اون ذره ایی دست از فکر کردن به دایونا برنمیداشت
امروز قرار بود باز هم همو ببینن و دل تو دلش نبود
از دایونا پیامی براش اومد
Daiona:
رأس ساعت 6 جلوی خونه اجری
بچگیمون میبینمت.
ساعت 5 بود و سانگ هون باید میجنبید
بلاخره همو دیدن و با عجله باهم دست همیشگیشونو دادن
_خب ریزه کجا میریم؟!
+ریزه خودتی من خیلی بزرگم باید بریم شهر بازی هاها
_باشه مامان بزرگ بریم
به سمت شهر بازی راه افتادن
و به شهر بازی رفتن،کلی وقت گذروندن مسخره بازی دروردن بازی کردن ،و در اخر به سمت خونه راه افتادن.
دایونا کل مدت به این فکر میکرد که لب های سانگ هون و ببوسه اما می‌دونست نشدنیه.
زندگی خونه بودن که سانگ‌هون تویه یک حرکت انتهاری بازوی دایونارو گرفت و به سمت کوچه خلوت و تاریک بغل خیابون برد،موهاشو صاف کرد و به سمت جلو خیز گرفت
و توی همون لحظه…
PART1
این پست و فور بزنید چنلتون+دوتا از پستاتونو مشخص کنید فور بزنم ویو بگیره^^
@znxyc
خب خب دوستان شیپ پارتی داریم!

این پیامو فور کنید+آیدی تا با سناریو شیپتون کنم 🦋


اگر چنل ندارید یا چنلتون خصوصیه توی بات آیدی بدین 🦋

Rekordlar

25.03.202523:59
280Obunachilar
28.10.202423:59
0Iqtiboslar indeksi
27.03.202514:30
79Bitta post qamrovi
20.03.202514:30
26Reklama posti qamrovi
20.03.202514:30
66.67%ER
21.03.202523:59
25.63%ERR

Rivojlanish

Obunachilar
Iqtibos indeksi
1 ta post qamrovi
Reklama posti qamrovi
ER
ERR
ЛИСТ '24ГРУД '24СІЧ '25ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25

_.𝘵𝘹𝘵𝘴𝘵𝘢𝘳._ mashhur postlari

20.03.202509:01
عیدتون مبارک پریزاد های من😭
🤎🤏🏼
21.03.202510:43
Love me?

دایونا خیلی وقت بود منتظرش بود،اما هر لحظه به این فکر می‌کرد که اصن می‌تونه داشته باشتش!؟
میتونه لمسش کنه!؟
میتونی در اغوشش بگیره و بوسه ایی به لباش بزنه؟!
هیچ چیز نمیدونست!
نگران بود بابت همه چیز
حتی نمیدونست چطوری قراره بهش اعتراف کنه
سانگ هون
همون پسره چشم بادومی با موهای طلایی،گندمی و قد بلند
اون ذره ایی دست از فکر کردن به دایونا برنمیداشت
امروز قرار بود باز هم همو ببینن و دل تو دلش نبود
از دایونا پیامی براش اومد
Daiona:
رأس ساعت 6 جلوی خونه اجری
بچگیمون میبینمت.
ساعت 5 بود و سانگ هون باید میجنبید
بلاخره همو دیدن و با عجله باهم دست همیشگیشونو دادن
_خب ریزه کجا میریم؟!
+ریزه خودتی من خیلی بزرگم باید بریم شهر بازی هاها
_باشه مامان بزرگ بریم
به سمت شهر بازی راه افتادن
و به شهر بازی رفتن،کلی وقت گذروندن مسخره بازی دروردن بازی کردن ،و در اخر به سمت خونه راه افتادن.
دایونا کل مدت به این فکر میکرد که لب های سانگ هون و ببوسه اما می‌دونست نشدنیه.
زندگی خونه بودن که سانگ‌هون تویه یک حرکت انتهاری بازوی دایونارو گرفت و به سمت کوچه خلوت و تاریک بغل خیابون برد،موهاشو صاف کرد و به سمت جلو خیز گرفت
و توی همون لحظه…
19.03.202522:32
don’t lost me baby!
ʜᴀᴠᴇ ʏᴏᴜ ᴄʜᴏꜱᴇɴ ɴᴇᴡ ᴠᴇʀꜱɪᴏɴ ᴏꜰ ʏᴏᴜʀꜱᴇʟꜰ ꜰᴏʀ ɴᴇᴡ ʏᴇᴀʀ?!
20.03.202519:53
20.03.202520:36
این پست و فور بزنید چنلتون+دوتا از پستاتونو مشخص کنید فور بزنم ویو بگیره^^
25.03.202514:35
یکی تا 280^^
Repost qilingan:
Startea✨️ avatar
Startea✨️
26.03.202500:08
یکی میاد رند شیم؟😭
25.03.202513:20
𝟣8— 𝗆𝗈𝗇𝖺iu'𝗌 𝗇𝖾𝗐 𝗉𝖺𝖼𝗄
21.03.202511:49
احتمالا براش تایمر بزارم خودش بیاد^^
21.03.202511:46
تا هفته بعد که پارت بعدیع نیستم مراقب خودتونو خوشگلیاتون باشید
21.03.202510:49
نظرتونم بگید^^
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.