
_.𝘵𝘹𝘵𝘴𝘵𝘢𝘳._
@staytxstraybot
talk to me✅👼🏻
talk to me✅👼🏻
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
TekshirilmaganIshonchnoma
ShubhaliJoylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaЖовт 05, 2024
TGlist-ga qo'shildi
Бер 21, 2025"_.𝘵𝘹𝘵𝘴𝘵𝘢𝘳._" guruhidagi so'nggi postlar
25.03.202514:35
یکی تا 280^^
21.03.202511:49
احتمالا براش تایمر بزارم خودش بیاد^^
21.03.202511:46
تا هفته بعد که پارت بعدیع نیستم مراقب خودتونو خوشگلیاتون باشید
21.03.202510:49
نظرتونم بگید^^
Repost qilingan:
éɬơıƖɛ

21.03.202510:48
چند تا اصیل زاده به اینجا تعلق میگیره؟ پروموت میشین و عیدی هم تقدیم میشه.
21.03.202510:43
Love me?
همون پسره چشم بادومی با موهای طلایی،گندمی و قد بلند
اون ذره ایی دست از فکر کردن به دایونا برنمیداشت
امروز قرار بود باز هم همو ببینن و دل تو دلش نبود
از دایونا پیامی براش اومد
Daiona:
رأس ساعت 6 جلوی خونه اجری
بچگیمون میبینمت.
ساعت 5 بود و سانگ هون باید میجنبید
بلاخره همو دیدن و با عجله باهم دست همیشگیشونو دادن
_خب ریزه کجا میریم؟!
+ریزه خودتی من خیلی بزرگم باید بریم شهر بازی هاها
_باشه مامان بزرگ بریم
به سمت شهر بازی راه افتادن
و به شهر بازی رفتن،کلی وقت گذروندن مسخره بازی دروردن بازی کردن ،و در اخر به سمت خونه راه افتادن.
دایونا کل مدت به این فکر میکرد که لب های سانگ هون و ببوسه اما میدونست نشدنیه.
زندگی خونه بودن که سانگهون تویه یک حرکت انتهاری بازوی دایونارو گرفت و به سمت کوچه خلوت و تاریک بغل خیابون برد،موهاشو صاف کرد و به سمت جلو خیز گرفت
و توی همون لحظه…
سانگ هون
دایونا خیلی وقت بود منتظرش بود،اما هر لحظه به این فکر میکرد که اصن میتونه داشته باشتش!؟
میتونه لمسش کنه!؟
میتونی در اغوشش بگیره و بوسه ایی به لباش بزنه؟!
هیچ چیز نمیدونست!
نگران بود بابت همه چیز
حتی نمیدونست چطوری قراره بهش اعتراف کنه
همون پسره چشم بادومی با موهای طلایی،گندمی و قد بلند
اون ذره ایی دست از فکر کردن به دایونا برنمیداشت
امروز قرار بود باز هم همو ببینن و دل تو دلش نبود
از دایونا پیامی براش اومد
Daiona:
رأس ساعت 6 جلوی خونه اجری
بچگیمون میبینمت.
ساعت 5 بود و سانگ هون باید میجنبید
بلاخره همو دیدن و با عجله باهم دست همیشگیشونو دادن
_خب ریزه کجا میریم؟!
+ریزه خودتی من خیلی بزرگم باید بریم شهر بازی هاها
_باشه مامان بزرگ بریم
به سمت شهر بازی راه افتادن
و به شهر بازی رفتن،کلی وقت گذروندن مسخره بازی دروردن بازی کردن ،و در اخر به سمت خونه راه افتادن.
دایونا کل مدت به این فکر میکرد که لب های سانگ هون و ببوسه اما میدونست نشدنیه.
زندگی خونه بودن که سانگهون تویه یک حرکت انتهاری بازوی دایونارو گرفت و به سمت کوچه خلوت و تاریک بغل خیابون برد،موهاشو صاف کرد و به سمت جلو خیز گرفت
و توی همون لحظه…
21.03.202510:43
PART1


20.03.202520:36
این پست و فور بزنید چنلتون+دوتا از پستاتونو مشخص کنید فور بزنم ویو بگیره^^
20.03.202520:01
@znxyc
Repost qilingan:
ɩ╭ 𝐈𝖻𝗒 ⋆(شیپ پارتی)

20.03.202520:00
خب خب دوستان شیپ پارتی داریم!
این پیامو فور کنید+آیدی تا با سناریو شیپتون کنم 🦋
اگر چنل ندارید یا چنلتون خصوصیه توی بات آیدی بدین 🦋
20.03.202519:53
20.03.202519:53
Rekordlar
25.03.202523:59
280Obunachilar28.10.202423:59
0Iqtiboslar indeksi27.03.202514:30
79Bitta post qamrovi20.03.202514:30
26Reklama posti qamrovi20.03.202514:30
66.67%ER21.03.202523:59
25.63%ERRKo'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.