Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
کردستان نامه avatar

کردستان نامه

کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams

esmailshams54@gmail.com
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
Tekshirilmagan
Ishonchnoma
Shubhali
JoylashuvІран
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaЧерв 16, 2020
TGlist-ga qo'shildi
Бер 23, 2025

Rekordlar

19.04.202523:59
6.5KObunachilar
29.03.202523:59
300Iqtiboslar indeksi
16.04.202523:59
5.8KBitta post qamrovi
12.04.202518:22
5.8KReklama posti qamrovi
24.03.202523:59
9.06%ER
12.04.202518:22
89.17%ERR

Rivojlanish

Obunachilar
Iqtibos indeksi
1 ta post qamrovi
Reklama posti qamrovi
ER
ERR
ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25

کردستان نامه mashhur postlari

23.03.202506:41
📚کرد، بومی و ساکن چندهزار ساله آذربایجان است.

  ✍️اسماعیل شمس

🔺در این یادداشت به نوشته‌های ارمنی و گرجی و رومی درباره سکونت کردان از دوران باستان در آذربایجان و اران نمی‌پردازم و بحث را از منابع دوران فتوحات اسلامی آغاز می‌کنم که برای همگان قابل دسترس هستند. به نوشته بلاذری در سال ۲۲ قمری والی ساسانی آذربایجان با حذيفه، فرمانده عرب مسلمان صلح كرد و  ٨۰۰ هزار درهم به او داد. در برابر آن، حذیفه متعهد شد که مسلمانان، كسی از مردم آذربايجان را نكشند و اسير نكنند و آتشكده‌ای را ويران نسازند و به اكراد بَلاسجان [بلاشگان- دشتی واقع در دو سوی رود ارس و جنوب رود کر] و سبلان و ميان‌رودان[ ناحیه واقع بین رود کر و ارس، نگاه کنید به معجم البلدان یاقوت] تعرض نكنند و مردم شيز را از رقص و انجام آيين هايشان در جشنها باز ندارند(بلاذری، ص۳۴۴).در همین زمان یکی از دروازه‌های بردعه «باب‌الاکراد» ‌نام داشت(اصطخری، 183، 187) که خود ناظر بر حضور کردان در این منطقه بود. بردعه در نزدیک شوشی کنونی و همان جایی است که پس از حمله مغول نامش به قره‌باغ تغییر یافت. نام رودخانه ساحل دوین نیز که به ارس می ریخت، «نهرالاکراد» یا رود کرد بود(بلاذری، 199).به نوشته مقدسی، جغرافیدان سدۀ 4 ق شهر قندریه در نزدیک مراغه توسط کردها ساخته شده بود.اطراف دریاچۀ اورمیه نیز«وادی کرد» نامیده می‌شد. ابن حوقل، جغرافیدانان سدۀ 4 ق نیز به سکونت هذبانیان کرد در اورمیه و مراغه اشاره کرده است.

🔺 روادیان و شدادیان کرد از سدۀ 4ق دو حکومت کوچک در آذربایجان و اران به مرکزیت تبریز و گنجه ایجاد کردند که تا تهاجم ترکمانان سلجوقی دوام آوردند. نخستین فرمانروای آنان دیسم بن ابراهیم کردی بود که در سال ۳۲۵ق با بیرون راندن اعراب، بر آذربایجان و اران حاکم شد. پس از قتل او توسط سلاریان دیلمی در سال ۳۴۶ق جانشینانش دیلمیان را از حکومت آذربایجان کنار نهادند و قدرت روادیان را احیا کردند. گروهی دیگر از روادیان به نام شدادیان بر اران حاکم شدند. سکه‌های زیادی از سال 393ق تا 405ق در اورمیه و مراغه به نام ابوالهیجا محمد بن حسین روادی(مملان) ضرب شده‌ اند. پس از او فرزندش وهسودان حاکم روادیان شد و بیش از ۴۰ سال بر آذربایجان حکومت کرد. در زمان او، خواهرزاده‌اش ابوالهیجا فرزند ربیب‌الدوله، رئیس طایفه کرد هذبانی حاکم اورمیه بود. در زمان او ترکان اوغوز[غز] به فرماندهی بوقا، کوکتاش، منصور و دانا به آذربایجان حمله کردند. به نوشتۀ ابن اثیر، غزها در سال 429ق/1038م در حمله به مراغه مسجد جامع را سوزاندند و شمار زیادی از عامه مردم و کردهای هذبانی را کشتند. وهسودان روادی و ابوالهیجا هذبانی به اتفاق یکدیگر به غزها حمله کردند و آنان را بیرون راندند. شرح جنگ با غزها در دیوان قطران تبریزی، شاعر دربار روادیان هم به صورت شعر آمده است. چندی بعد غزها به اورمیه و مناطق اطراف آن برگشتند. کردهای هذبانی به فرماندهی ابوالهیجا که از اعمال ناپسندشان به ستوه آمده بودند، بار دیگر به مقابله آنان شتافتند؛ ابوالهیجا پس از چند جنگ پیاپی سرانجام در سال 432ق غزها را تعقیب و از اورمیه و مراغه بیرون کرد. او در پاسخ به پیام تبریک قرواش عقیلی، فرمانروای موصل به مناسبت شکست غزها به او نوشت: «این، شگفت انگیز است؛ هنگامی که غزها از سرزمین من (اورمیه) گذشتند، به روی پلی ایستادم که آنان ناگزیر بودند از روی آن بگذرند و کسی را گماشتم که آنها را بشمارد؛ تعدادشان بالغ بر سی هزار نفر بود. وقتی که آنان پس از شکست در موصل به اورمیه بازگشتند، تعدادشان به پنج هزار نفر هم نمی‌رسید. با تضعیف سلجوقیان، احمدیل کردی نوه وهسودان روادی توانست حکومت روادیان کرد را در شهر مراغه احیا کند که به نام او به (احمدیلیان) شهرت یافت(نک: مقاله احمدیلیان، نوشته دکتر عباس زریاب خویی در دائرة المعارف بزرگ اسلامی)

🔺در منابع تاریخی از عارف مشهوری به نام ابوبكر حسین بن علی بن یزدانیار کردی ارموی(وفات: 333ق/945م) نام برده شده است. درهمین زمان از صوفی بزرگی به نام شیخ بن صوفی کردی ارموی و نیز شیخ موسى بن عبد اللّه كردی‏ ارموی هم یاد شده است که شاگرد ابن یزدانیار بود. پاره ای منابع هم حسن بن محمد بن حسن اُرموی مشهور به حُسامُ‌‎الدّینِ چَلَبی از یاران مولوی را کرد و نواده ابن یزدانیار دانسته‌اند.

🔺و سخن آخر خطاب به دوستان تاریخنگار آذربایجانی‌ام است. من از کاسبکاران سیاسی و قوم‌گرایان فاشیستی که تحت تٲثیر پان ترکیسم وارداتی یا به خاطر منافع شخصی و خوشآمد اربابان خارجی بر آتش تنوراختلافات تباری و مذهبی میان ترک و کرد در آذربایجان می‌دمند، انتظار ندارم که حقایق تاریخی را بپذیرند و دست از مهاجر خواندن کردان بردارند، اما از شما که آگاه بر منابع تاریخی هستید، می‌خواهم که با نشراین حقایق مانع گسترش تفرقه و کشمکش میان مردم و تحقق آرزوی دیرین دشمنان این آب و خاک شوید.
@kurdistanname
28.03.202520:02
🔴 کاوه یا ضحاک؛ قهرمان و خائن کدام است؟

✍ اسماعیل شمس

📌بگذارید ابتدا خیلی صریح بگویم که بزرگ‌ترین آرزوی من به عنوان پژوهشگر تاریخ این است که روزی را ببینم که مردم سرزمینم از " زندان گذشته" و " قفس تاریخ" رها شوند و به جای اینکه همه همّ و غم آنان صرف تاریخ و گذشته شود به اکنون و فردای خود بیندیشند و برای رهایی از ضعف و انحطاط کنونی و رسیدن به پیشرفت و ارتقا در فردای خود فکری کنند، اما چه می‌توان کرد که دوستان نادان و دشمنان دانا مردم را گرفتار گذشته کرده‌اند و هر روز با طرح مسائلی کاذب مانع از اندیشیدن آنان به اکنون و آینده خود می‌شوند. داستان کاوه و ضحاک هم یکی از این نمونه‌هاست که هر سال در ایام نوروز علم می‌شود و عده‌ای را برای مصاف با گروهی دیگر برخط می‌کند.

🔻پیشتر در این کانال گفته شده است که افسانه، جدای از تاریخ است و اژدهاک به هیچ وجه آستیاگس مادی نیست، اما اگر مدعی شبیه‌سازی تاریخ و افسانه شویم، نمونه تاریخی کاوه و ضحاک بیشتر از هر مقوله تاریخی دیگری شبیه به سقوط دولت ستمکار آشور به دست مادیهاست و کاوه نماد و نشانه مردمِ تحت ظلم ماد؛ و ضد سلطه آشور است که علیه شاهان تبهکار آشور شورش کردند و کاخ ظلم او را با مشعلهای آتشین خود سوزاندند. افزون بر این موارد در داستان کاوه و ضحاک، کاوه پس از سرنگونی ضحاک، شاه نشد و فردی از تبار شاهی به نام فریدون را به شاهی برگزید. هووخشتره، رهبر  قیام مردمی ضد آشور نیز پس از ساقط کردن حکومت آشور و قتل پادشاه آن، اداره قلمرو آشور را به متحد خود، شاه بابل سپرد و خود به ماد برگشت. نکته دیگر این است که کاوه را آهنگری اهل اصفهان دانسته‌اند و ما می‌دانیم اصفهان جزو ماد بود و یکی از هفت قبیله مادی یعنی پارتاکانیان(پریتکان یا فریدن کنونی در استان اصفهان؟) در اصفهان می‌زیستند و حتی در هنگام فتوحات اسلامی، منابع عربی ساکنان اصفهان را کرد، خوانده‌اند(ر.ک: تاریخ طبری و فتوح البلدان بلاذری) که البته کرد در آن زمان در مفهوم مادِ تاریخی بود.

🔻با وجود تٲکید بر تفکیک افسانه و تاریخ، من منکر تٲثیر افسانه‌ بر روح تاریخی یک ملت نیستم؛ اگر هم افسانه کاوه و ضحاک با نگاه به روایت اصلی آن در منابع تاریخی که کاوه قهرمان ضد ظلم و نماد پیروزی مظلوم بر ظالم است، بازخوانی شود، مصداق کنونی آن بیش از هرجا در نوروز کردستان وجود دارد؛ بالعکس در هیچ جای تاریخ و زندگی مردم کرد و شیوه اجرای نوروز توسط آنان هیچ نشانه‌ای از کاوه خائن که نماد شکست یک ملت از دشمن است، وجود ندارد؟ اگر کاوه پارسیان را به قدرت نشاند، چرا نام هیچ یک از پادشاهان فارس در طول تاریخ، کاوه نبوده است؟ از سوی‌دیگر،ایرانیان صرف‌نظر از قهرمانان خود مانند داریوش و اردشیر و شاپور، حتی نام اسکندر و چنگیز و تیمور را که برایشان ضد قهرمان و عامل ساقط کردن حکومتهای بزرگ ایران و کشتار ایرانیان بوده اند، روی فرزندانشان گذاشته اند، اما چرا باید نام ضحاک و اژدهاک را یک بار هم روی کسی نگذاشته باشند؟ درسوی دیگر منابع تاریخی، ضحاک را سامی و عرب می‌دانند و کاوه را عجم. از قضا نام کاوه در جهان عرب نیست، در حالی‌که ضحاک نام رایج و پر بسامدیست و همین موضوع هم البته نشان تداوم افسانه ضحاک در روح عرب است. نام کاوه هم در طول تاریخ و تابه امروز در میان هیچ قوم و ملتی به اندازه کرد به کار نرفته است.اگر کاوه در ذهنیت تاریخی و روح ملی مردم کرد که قطعاً متٲثر از افسانه‌ها و اسطورهاست، آدم خیانتکاری بود، چرا برای این مردم یک نام مثبت است و با بسامد بسیار در میان آنان به کار رفته است؟ افزون بر آن اگر اژدهاک یا ضحاک آدم خوبی بود و پارسیها ماردوش و ستمکارش کردند چرا در روح مردم کرد کوهستان که از هرگونه حاکمیت و تفکر پادشاهی قدیم و جدید رها بود، هیچ تٲثیری نگذاشت و هیچ انسان کردی نام فرزند خودش را ضحاک یا اژدهاک ننهاد؟ مگر می‌شود پادشاه و قهرمان ملی یک ملت با خیانت و زور توسط دشمن کشته و تاج و تخت او گرفته شود، اما در افسانه‌ها و روح تاریخی مردمان سرزمینش نام او حفظ نشود و روی هیچ نام‌آور کردی در طول تاریخ تا امروز گذاشته نشود؟ بدتر از آن چگونه روح تاریخی یک ملت خائن و خادم را تشخیص نمی‌دهد و یک خائن را نماد خوبی و قهرمان تاریخی خود می‌کند؟

🔻در خاتمه بحث هم ذکر یک استدلال زبانشناسانه برای تعلق کاوه به حوزه جغرافیای ماد هم ضروری است.کاوه در بیشتر منابع عربی و فارسی به شکل "کابی" آمده است. احمد تفضلی، زبانشناس برجسته ایران در مقاله فهلویات با ذکر نمونه‌های Vāz - باز ؛ Vā-با؛ Vin-بین،  یکی از مهم‌ترین مختصات زبان مادی را وجود واو و تبدیل آن به ب در زبان فارسی جدید می‌داند. تبدیل واو و "ب" در کلمات کردی دیگری مانند واران، وهار، ورگ و وس به باران، بهار، برگ و بس در فارسی دیده می‌شود. کابی نیز از همین سنخ است و ب در آن همان واو پارتی و در اصل، مادی است.
@kurdistanname
23.03.202506:41
🔺این یادداشت که مدتها پیش در همین کانال منتشر شده است، بدون هیچ تغییری و به سبب اتفاقات اخیر اورمیه بازنشر می‌شود.

@kurdistanname
02.04.202519:55
🔴چهارشنبه آمد و سیزده، بِدَر شد/ضرورت مردم‌نگاری تاریخی در جامعه کردی

✍ اسماعیل شمس

🔺بچه که بودم، عمه‌ای داشتم[روحش شاد]که در اثر یک سانحه فلج کامل شده بود و بیشتر اوقات با ما زندگی می‌کرد. پدرم در طبقه همکف، یک اتاق مستقل برای او درست کرده بود و او که همیشه تنها بود علاقه زیادی به گفتگو با ما بچه‌ها داشت.نخستین افسانه‌های بومی(راز) را از او شنیدم که مواردی مانند "ورکڵە"، "دێوە شەلە" و "حەوت براڵە" هنوز در ذهنم مانده است. بسیاری از آنچه را که آن زمان فقیهان به آنها "خرافات"می‌گفتند و امروزه مردم‌شناسان به آن فرهنگ مردم/عامه(فولکلور) می‌گویند، از او آموختم. نخستین بار او گفت که سیزده نحس است و هرگاه چیزی را می‌شمرد، به سیزده که می‌رسید به جای آن می‌گفت: "زیاد بی"[زیاد شد]. هنگام سیزده بدر هر سال هم به ما می‌گفت: "خواڵەلە گیانە" [خدا جان] دست و پا را از من گرفته است؛ شما بروید و به جای من نحسی سیزده را به در کنید". افزون بر اینها من در معاشرت با او متوجه شدم که برایش چهارشنبه با دیگر روزهای هفته بسیار متفاوت است. با وجود اینکه سواد نداشت حتماً برایش مهم بود کی چهارشنبه می‌رسد. هیچ وقت یادم نمی‌رود یک روز که مادرم می‌خواست او را حمام دهد، مثل همیشه پرسید، امروز چندشنبه است؟ و وقتی مادر پاسخ داد: چهارشنبه، گفت: برو من هرگز چهارشنبه‌ حمام نمی‌کنم؛ چهارشنبه نحس است. تلاشهای ما برای متقاعد کردن او که چهارشنبه هم مثل بقیه روزهاست هیچ فایده‌ای نداشت. او چهارشنبه‌ها هم ناخن کوتاه نمی‌کرد و بسیاری کارهای دیگر که نهی می‌کرد.

🔺غرض از یادآوری این خاطره چه بود؟ پاسخ در امروز و همزمانی چهارشنبه و سیزده بدر است که با استناد به فرهنگ مردم و تقلید از قواعد زبان عرب باید صفت "ذوالنحسین"  یعنی صاحب دو نحس بر آن گذاشت. یقین دارم که بر من نقد وارد خواهد شد که این مسائل، خرافات است و جای طرح آن در کانال کردستان‌نامه نیست. من هم به اهل شریعت حق می‌دهم که چنین بگویند، اما از آنان استدعا می‌کنم که به من هم به عنوان یک پژوهشگر تاریخ و فرهنگ مردم اجازه دهند که درباره تاریخ فرهنگی جامعه خودم و آنان پژوهش کنم. همه می‌دانیم که سابقه تاریخنگاری مکتوب در کردستان بسیار کم و در روستاهای آن علاوه بر کوتاه عمر بودن،بسیار نادر است. با وجود این، جامعه کرد دارای چنان فرهنگ شفاهی قدرتمندی است که نظیر آن را در کمتر جایی می‌توان دید. فقدان دین و دولت بومی و رسمی در جامعه کرد که در همه جوامع عامل اصلی آغاز کتابت و یکسان‌سازی فرهنگی و زبانی بوده‌اند، سبب شده است که کردستان افزون بر قدرتمندی فرهنگ شفاهی دارای یکی از متکثرترین انواع فرهنگ شفاهی در سطح جهان باشد. فرهنگ شفاهی هیچ روستای کردستان با روستای کناری آن مثل هم نیست؛ حتی در هورامان که زادگاه خودم است، لهجه مردم دو روستا که در سه کیلومتری هم قرار دارند با هم متفاوت است و مردم منطقه از سبک سخن گفتن می‌فهمند که گوینده دقیقاً اهل چه روستایی است.


🔺امروزه یگانه راه ما برای شناختن تاریخ فرهنگی کرد همین مسائلی است که در ذهن و ضمیر پیرمردان و پیرزنان بی‌سواد ما باقی مانده است. هرچند در پنجاه سال اخیر و با گسترش اندیشه اصلاح فکر دینی در کردستان به تدریج این مسائل ضعیف و کمرنگ شد، اما هنوز و تا وقتی نسل پیر بی‌سواد ما زنده است، فرصت هست. شاید "زیادبی" خواندن عدد سیزده و حمام نکردن یا ناخن نگرفتن در روز چهارشنبه که یک پیرزن روستایی کرد در هورامان مطرح می‌کند برای جوان باسواد شهری امروز کرد، خنده‌دار و برای جوان مذهبی خرافات باشد، اما دهها پرسش را در ذهن منِ مورخ ایجاد می‌کند و دریچه شناخت جهان ذهنی و معنوی اجدادم و تاریخ فرهنگی مردم سرزمینم را به رویم می‌گشاید. من وقتی می‌بینم جمعه برای مسلمانان، شنبه برای یهودیان و یکشنبه برای مسیحیان روز مقدس است، بلافاصله این پرسش برایم مطرح می‌شود که چرا چهارشنبه در فرهنگ مردم سرزمینم این همه مهم است؟ چرا جشن پیرشالیار هورامان در بهمن هر سال باید در روز چهارشنبه آغاز شود؟ چرا سال نو ایزدیها در روز چهارشنبه و به نام جشن چهارشنبه سور[چهارشنبه سرخ] شروع می‌شود؟چرا جشن چهارشنبه سوری در کردستان و سایر نقاط ایران در شب چهارشنبه است؟ چرا در فرهنگ برخی مناطق، خدا جهنم را در چهارشنبه ایجاد کرده است؟ چرا چهارشنبه‌ها نباید به قبرستان رفت؟ چرا برخی چهارشنبه را روز اهریمن و روز ورود جن به بدن انسان می‌دانند؟ چرا "میرنوروزی" در روز چهارشنبه به تخت سلطنت فرضی می‌نشست؟ و دهها کار دیگر که در چهارشنبه انجام می‌شد و نمی‌شد.

🔺دقت بفرمایید بحث چهارشنبه تنها یک مورد از فرهنگ مردم است. دهها هزار موضوع نظیر آن وجود دارد که می‌توان از طریق مردم‌نگاری تاریخی آنها را کشف کرد. داده‌های مردم‌نگارانه مهم‌ترین راه برای شناخت جهان تاریخی و فرهنگی کرد و پیوند آن با دنیای پیرامون است.

@kurdistanname
21.03.202505:56
تا کەی دەبێت مێژوونووسانی پسپۆڕ و دڵسۆزی کورد بەجێی ئەوەی کە بە پشتگیریی ئەو بەڕێوەبەرانە خەریکی نووسینەوە و بیروڕا دەربڕین و تیۆری داڕێژی لە چوارچێوەی مێژووی کورد بن، بخرێنە پەراوێزەوە و کاتی بەنرخی خۆیان بە ڕخنەگرتن لە وتەگەلی نازانستی و نادرووستی ناشارەزایانی کورد کە لەڕێی میدیای کوردییەوە دەرخواردی خەڵک دەدرێن بەفێڕۆ بدەن؟

🔺دوایین وتەم بەرەو بەڕێز جەنابی ڕەزازی ئەمەیە کە هیچ کامێک لە خەڵکناسانی جیهان مێژوویان لەگەڵ ئوستوورە و ئەفسانە وحەقایەت بە یەکێ نەزانیوە.
هیچ توێژەرێکی مێژووی ماد ناوی دوایین پادشای ماد واتە ئاستیاگ (ئاستۆواگس) ی بە ئەژدەهاک یا زوحاک نەنووسیوەتەوە.
هیچ مێژوونووسێکی پسپۆڕ و شارەزا کوورشی بە فەرەیدوون؛ و ماد و هەخامەنشیی بە پێشدادیان و کەیانیان دەقاودەق نەگونجاندووە.
بەڕاستی کاتێک ئاکامی توێژینەوە زانستییەکان بە پانتایی جیهان تا ئەم ڕادەیە بڕاوە و ڕوونە، بۆچی دەبێت هونەرمەندێکی گەورە وەک ناسری ڕەزازی و هەندێکی دیکە لە گەورە کوردەکان بە پشتبەستن بە ئەفسانەیەکی ڕەمەکییانە ڕوانگەی خەڵکی کورد بە شۆناسی خۆیان بشێوێنن و مێژووی کوردستان بە لاڕێدا ببەن؟

وەرگێڕ: ئیرەج کاکەیی.

🔺جەژنی نەورۆزتان پیرۆز بێت.

https://t.me/kurdistanname
18.04.202519:40
🌟 و تو چه می‌دانی که درد ما چیست؟

🔺شماری از خوانندگان گرامی درخواست کردند که مقاله کوچ کردان خراسان در فولکلور کرمانجی نوشته روانشاد دکتر رقیه سلطانی را که در یادداشت قبلی به آن اشاره کردم، منتشر کنم. از آنجا که انتشار همه آن مقاله میسر نیست،ترجمه بخشهایی از اشعار منتخب آن را که با شیوه‌ای موزون و به زبان کردی کرمانجی سروده شده‌اند، می‌آورم و یاد و خاطره نویسنده را گرامی می‌دارم. باید گفت هرکس در میان کردهای خراسان زیسته است به خوبی می‌داند که کوچ و غربت به مثابه یک درد خاص و غیرقابل درک برای دیگران، محور اصلی فولکلور آنان است.این مردم ۴۰۰ سال پیش از دوران شاه اسماعیل صفوی و به‌ویژه در زمان شاه عباس از ولایت چمشگزک و منطقه‌ای که امروز بخشهایی از خاک ارمنستان، آذربایجان، ترکیه و ایران را شامل می‌شود به شرق ایران از آخال تا بلوچستان کوچانده شدند تا در برابر تهاجم ازبکان، ترکمانان و افغانان از مرزهای شرقی دفاع کنند. در همان حال ترکان افشار و بسیاری از طوایف دیگر ترک در قلمرو آنان اسکان یافتند تا کمربندی دفاعی در برابر عثمانیان سنی ایجاد کنند و به مثابه دیواری انسانی مانع پیوستگی کردهای قلمرو صفویان به عثمانیان گردند.طوایف کرد همراه با گله‌های خود مسیر طولانی آذربایجان تا تهران و از آنجا تا خراسان را پیمودند. بسیاری از این مردم در طول راه به سبب گرسنگی و بیماری مردند و احشامشان تلف شدند.گروههایی از آنان هم که نای رفتن نداشتند در مسیر راه در زنجان، قزوین، جابان و سربندان در اطراف تهران، سبزوار و نیشابور سکنی گزیدند. بازماندگان هم پس از ورود به شرق ایران با بومیان آنجا گرفتار کشمکش شدند و همزمان در جنگ با ترکمانان و ازبکان و افغانان صدمات زیادی را تحمل کردند. همه این دردها و مصایب در فولکلور و شعر شاعران این دیار منعکس شده است.🔺
  
جعفرقلی زنگلی و روایت کوچ :

ولایت من ارزروم است. هفت سال است که از آنجا رانده شده‌ام. اینجا سرزمین من نیست. کبک های سرزمین من بهتر می‌خوانند. درختان وطن من سبز ترند. 
نمونه دیگر از آهنک کوچ را آقای مظفر حمیدی اجرا کرده است: بینه ها کجایند؟ من برای رفتن مسیر را نمی‌دانم.طایفه‌های دیگر ما کجا رفته اند؟ دوستان و یاران از یورت ما رفته‌اند و من در مسیر جا مانده‌ام. من غریبه‌ای هستم بین شما. آواره‌ای هستم که شب و روز به دنبال دوستان خود می‌گردم و ردپای کوچ را پیدا نمی‌کنم. درد غریبی دردی سنگین است. غریب هر کجا باشد بی‌نام و نشان است. چه کسی تو را از خانه‌ات بیرون کرد؟ چه شد که راه بینه و طایفه‌ات را گم کردی؟ چه شد که خانه و زندگیت ویران گشت و آواره و سرگردان این سرزمین شدی؟ مادر عزیزم با دست‌هایت اشک من را پاک کن.کسی از سرگذشت ما خبری ندارد.آهای! چوپان سازت را بردار. باز هم آهنگ غریبی را بخوان و درد دلت را به بادها بسپار.

قرارداد آخال و اخراج کردهای کرمانج توسط روسیه

بعضی از آهنگ‌های کردی خراسان برگرفته از وقایع تاریخی مانند قرارداد آخال میان ایران و روسیه در دوره ناصرالدین‌شاه است که باعث وداع دوباره کردها با وطنشان شد.برخی از سرداران کرد کرمانج، مانند سردار عوض و ججو خان درگزی در مقابل روسیه ایستادند. مقاومت آنها سبب خلق داستانهای حماسی زیادی در فولکلور منطقه شد و برخی شاعران معاصر هم با تکیه بر فولکلور اشعاری دراین باره سرودند. شعر"عشق ولایت" سروده آقای حسن پور درهمین ارتباط است:

  خرمن‌های درد و داغ،خرمن‌های بغض و درد، خرمن‌های عشق ولایت/ نقل قصه های مرد و نامرد/قصه سرداران سرخ /سردارانی که اسمشان دیده نشد/تاریخ را برعکس نوشتند، بدون حماسه سرداران کرد/ خون سرداران کرد برای تاریخ جوهر شده است/ تاریخ را برای خود نوشتند،آن مردان بد گوهر/ بدون عوض و ججو /بدون فیروزه و عشق آباد /تاریخی که بدون اینها باشد/ اصل و بنیاد ندارد/ آخال شد شور خونین/فیروزه جگر ما/ شر قاجارها از کجا به جان ما افتاد/قاجار ها فیروزه ما را فروختند /قاجارها سرزمین کردها را فروختند/ مادرهای ما از فیروزه آمدند با دلی پر درد/ مادرهای ما آمدند با صورتهای خون‌آلود/ در آنجا هنوز دارهای قالی به‌جا مانده‌اند/راه و مسیر کردها دوباره عوض شد و کردها از فیروزه رانده شدند/ کردها رفتند، اما فیروزه همچنان چشم به‌راه آنها دوخته است/ باز هم غیرت کردها "رستمی" مثل سردار عوض را به مرزها فرستاد.

هجوم ترکمانان

آهنگ گلنار
غصه‌ها جانم را خورده‌اند. دیدار ما به قیامت.جوانان ما را کشتند و زنان را بردند.گلنار من را اسیر کردند.ترکمن‌ها او را در کوچه و بازارها فروختند.

آهنگ الله مزار
وای‌چه روزگاری است؟/خدایا این چه مصیبتی  است که بر سر ما آمده است.تقاص کدامین گناه است؟/چرا این‌چنین غریبانه در میان آب و خاک خودمان به خونمان بغلتیم؟

@kurdistanname
15.04.202520:05
📚سهم ما از این زندگی چرا عادلانه نیست؟

✍️اسماعیل شمس

🔺امروز صبح یکی از همکاران خبر تلخ درگذشت خانم دکتر رقیه سلطانی از جوانان کرد کرمانج خراسان و دانش‌آموخته رشته تاریخ را به من داد. برای ساعتها غمی سنگین وجودم را فرا گرفت و مصمم شدم درباره او بنویسم، زیرا سکوت در برابر چنین مرگهای تحمیلی و زودرس خیانت به حق مسلم انسانها برای برخورداری از یک زندگی عادلانه است.

🔺رقیه سلطانی متولد روستایجلفان از توابع بخش نوخندان شهرستان درگز در استان خراسان رضوی بود. او خیلی زود خود را از جلفان به تهران رساند و کارشناسی ارشد و دکترایش را با رتبه یک روزانه از دانشگاه بهشتی دریافت کرد. مثل هر دانش‌آموخته خودساخته تاریخ انتظار داشت که جذب هیٲت علمی در دانشگاهی دور یا نزدیک و سراسری یا آزاد شود. بارها بختش را آزمود، اما هربار به در بسته خورد. در سرزمینی که نزدیکی به فلان مقام دولتی و خصوصی یا ارتباط شخصی و کاری با فلان مسئول و فلان فرد متنفذ و تصمیم‌ساز گاه بیشتر از تخصص و دانش، سرنوشت انسان را تعیین می‌کند،قطعاً انسانهای گمنامی چون او در ردیف آخر انتخاب خواهند بود. در دهه نود که قرار بود پروژه تاریخ و فرهنگ کرد در مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی تدوین شود، او را هم مانند دهها جوان دیگر برای نگارش مقاله دعوت کردم و پیشنهاد دادم که تاریخ کوچ کردان کرمانج به خراسان در دوره صفویه را با استناد به فولکلور مردم کرد بررسی کند. او که به زبان و فرهنگ زادگاهش بسیار علاقه‌مند بود، پذیرفت و مقاله‌ای نوشت که یکی از بهترین مقالات این پروژه شد. او در سالهای بعد چند مقاله دیگر درباره تاریخ و فرهنگ کردهای خراسان نوشت، اما زهی افسوس که به سبب توقف پروژه این مقالات هم رنگ چاپ و انتشار به خود ندیدند. در این چند سال هربار که تماس می‌گرفت، تنها از زمان چاپ پروژه می‌پرسید و بس؛ امروز که داستان مرگ او را شنیدم تازه علت تماسهای او را فهمیدم.خانم دکتر سلطانی هیچگاه از بیماری سرطانش به من نگفت، ولی دردا و دریغا که پیش از دیدن چاپ مقالاتش از این دنیا رفت و دنیایی از افسوس را برای ما به‌جا گذاشت. او با وجود مرگ برادر که او هم دانش‌آموخته تاریخ بود، به امید رسیدن به آرزویش، یعنی تدریس در دانشگاه با سرطان جنگید، ولی عدم استخدام و از دست دادن تدریجی شرط سنی و فوت پدرش افسردگی و ناامیدی او را بیشتر کرد.ناتوانی مالی، امکان خرید داروی شیمی‌درمانی و ادامه درمان را از او سلب کرد و به درگز برگشت. با وجود اصرار خویشاوندان و دوستانش برای تٲمین پول دارو زیر بار نرفت و درمان را قطع کرد.عزت نفس و اخلاقمداری از سویی و جفای روزگار و مردمانش از سوی دیگر او را به کنج تنهایی کشاند و منتظر سرنوشت ماند تا سرانجام بهار زندگیش در ماه اول بهار خزان شد.

🔺چرا از او نوشتم؟ زیرا او و جوانانی چون او قربانیان تبعیض چندلایه‌ای هستند که در این جامعه جاری است. شاید گفته شود بیکاری و عدم استخدام، مشکل همگی است، اما این، همه حقیقت نیست. اگر اکثریت برای رسیدن به هدف، یک و گاه دو لایه تبعیض را بر سر راه خود می‌بینند، هستند کسانی که نه از هفت خوان، بلکه از هفتادخوان تبعیض هم می‌گذرند، اما باز به مقصد نمی‌رسند. بگذارید صریح‌تر بگویم: دانشجویی که در یکی از ادوار تاریخ عمومی و سلسله‌ای ایران کار نکرده و تنها به پژوهش تاریخی در حوزه مطالعات کرد علاقه‌مند است، در دانشگاه جایی ندارد، چون چنین رشته‌ای در ایران نیست. او حتی ناچار است پایان‌نامه و رساله دکتری خود را هم خارج از این حوزه برگزیند،که فردا برای استخدام به کار آید، چنانکه خانم سلطانی چنین کرد.در صدها پژوهشگاه و فرهنگستان و مرکز تاریخی این کشور که با پول دولت و مالیات همه ملت اداره می‌شوند، برخلاف کشورهای همسایه اتاقکی برای پژوهش درباره تاریخ کرد وجود ندارد. نشریات و ناشران خصوصی هم کمتر به چاپ کتاب و مقاله در این زمینه تمایل دارند، زیرا نگرانند که برچسپ سیاسی و قومی بخورند. هرچه هم اصرار شود که کردستان و کرد، چه در ایران و چه در خارج ایران از دوران هخامنشیان تا صفویان جزو قلمرو آنان بوده است، باز کار درباره تاریخ این حوزه برخلاف کرمان و گیلان برچسپهایی مانند قوم‌گرا را برای پژوهشگر به دنبال دارد. مراکز کردشناسی خارج از ایران هم به مباحث سیاسی و زبانی مشغول هستند و تمایلی به پژوهش آکادمیک درباره تاریخ کرد در مقطع غیرمعاصر ندارند. نهادهای خصوصی و رجال کرد هم برخلاف دیگر استانها و مناطق کشور از پروژه‌های تحقیقاتی درباره تاریخ کردستان حمایت نمی‌کنند.

🔺راستی اگر دکتر سلطانی جذب دانشگاه می‌شد یا با آن شور و شوقی که مقاله کوچ کردان خراسان را نوشت، فرصت ادامه تحقیقات در این زمینه به او داده می‌شد آیا گرفتار چنین سرنوشتی می‌گردید؟ رقیه سلطانی رفت،اما دهها پژوهشگر تاریخ با شرایط او هنوز هستند. لطفاً پیش از آنکه دیر شود، تدبیری بیندیشید.

@kurdistanname
21.03.202505:51
🔴 ڕەخنەیەک لەسەر وتەکانی بەڕێز ناسری ڕەزازی لەسەر نەورۆز

✍ ئیسماعیل شەمس

📌ناسری ڕەزازی:
  "بەڕاستی نەورۆز ئەفسانە و چیرۆک نییە، بەڵکوو ڕاستییەکی مێژووییە کە لە کوردستاندا ڕووی داوە. بەداخەوە، ئەشێ بوترێت کە کاوەی ئاسنگەر مرۆڤێکی باش نەبوو؛ ئێستا من سەبارەت بە ئەو وشەی خراپ بەکار ناهێنم؛ بەڵام کاوەی ئاسنگەر، خەیانەتی بە ئەژدەهاک داویین پادشای ماد کرد و لەگەڵ فەرەیدوون کەوت. ئەو زوحاک یا ئەژدەهاک دوایین پادشای مادی لەسەر تەختی شایی هێنایە خوارەوە و فەرەیدوونی فارسی گەیاندە پادشایی، بەپێی ئەمە نەورۆز بۆ کوردەکان ڕۆژی لەدەستدانی دەسەڵاتی کوردیی ماد و بۆ فارسەکان ڕۆژی دامەزرانی دەسەڵاتی فارسییە....
شاملوو، شاعێری ئێرانی دەڵێت کە ئەژدەهاک پادشایەکی باش و دادپەروەر بووە، بەڵام " شەعبانە بێ‌مێشکێک " بەناوی کاوە ئەوی لەسەر تەختی پادشایەتی لابردووە و بەداخەوە فەرەیدوونی ناوەتە جێگاکەی".


🔺نووسەر، ئەم نووسراوەیە بە خەم و کەسەرەوە و لەبەر ناچاری دەنووسێت، چونکا هیچ کاتێک پێی خۆش نییە بۆ ڕخنەگرتن لە گەورەکانی کورد کە جێگای ڕێزی بەشێکی زۆر لە کۆمەڵگەن، دەسەداوێنی پێنووس بێت، بەڵام کاتێک ئەم کەسایەتییە گەورانە لە هەرێم و چوارچێوەی پسپۆڕیی خۆیان کە بەبۆنەی ئەوەوە لە ناو خەڵکدا بەناوبانگ و خۆشەویست بوونە، تێ‌دەپەڕن و وتەگەلێکی هەڵە دێننە سەر زار، ناکرێت لە ئاستیاندا بێدەنگ بیت.
وتەی گەورەکان، گەورەیە و دەرەنجام و لێکەوتەی گەورەی بە دوادا دەبێت و هەڵبەت هەڵەکانی ئەوان، گەورەتر؛ بەم بۆنەیەوە دەبێت خۆشی و بێشییەکان بە لاوە بنرێت و ڕاستی نەکرێتە قوربانیی بەرژەوەندی و قازانج و بە دەنگێکی بەرزەوە ئەوانە بکرێنە بەردەنگ کە " بەرەو کوێ بەم پەلەیە؟"
دڵنیام کە ئەگەر باسە ناپسپۆڕانەکانی ئەم گەورانە لە کەشێکی ڕێزمەندانە و بە دانپێدانان بە کەموێنە بوونی ئەوان لە شارەزایی و پیشەی سەرەکیی خۆیان، بخرێتە بەر ڕخنەوە، لە هەموو کەس زیاتر بەسوودی خۆیان دەبێت.

🔺قسەی ڕەزازی وتەیەکی تازە نییە و بەر لە ئەو وەک چۆن خۆی ئاماژەی پێ دەکات، کەسانێکی وەک ئەحمەدی شاملوو ئەوەیان وتووە و لەم دواییانەشەوە لە نێوان نووسەرانی کورددا کۆمەڵێک پێداگرن لە سەری. لە هەزار ساڵ لەمەوپێشیش یەکێک لە گێڕانەوە لەبەردەستەکان سەبارەت بە بێخ و بنەوانی نەورۆز هەر ئەم کوژرانی زوحاکە بە دەستی فەرەیدوون بووە کە له درێژەی نووسینەکە دەیخەمە بەر باسەوە. پێشتریش هەر لە ڕێگای ئەم کاناڵەوە، لێکچوونی زوحاک بە دوایین پادشای ماد و فەرەیدوون بە کوورش ڕخنەی لەسەر کراوە و لێرە دووبارە کردنەوەی بە گرینگ نازانم. ئەوەی کە لێرە دەیخەمە بەر باسەوە ئەو وەیشوومە ترسهێنەر و کارەساتە گەورەیەیە کە مێژووی کورد و کوردستان گرفتاری بووە.
مێژوو زانستێک وەک ئەودوای زانستەکانە و لەوانەیە ناسین و تێگەییشتن لێی زۆر پێچەڵاوپێچتر و ئەستەمتر بێت لەوانی دیکە، بەڵام مەخابن لە کۆمەڵگەی کوردی باسە مێژووییەکان لە ڕاگەیاندنە گشتییەکان و تۆڕە کۆمەڵایەتییەکان زۆرتر لە لایەن کەسانێکەوە دەخرێنە بەرچاو کە نەتەنیا هیچ ناسینێکیان لە زانستی مێژوو و شێوازی توێژینەوەیدا نییە، بەڵکوو بەپێی بیستنەوەکانی خۆیان و خوێندنی چەند کتێب و نووسراوە، هەندێک بابەت دەخەنە ئاراوە کە دەبێتە هۆی چەواشە بوونی مێژووی گەلێک و بە لاڕێ چوونی لاوان و هۆگرانی مێژوو. پرسیاری من لە مامۆستای هونەرمەند ناسری ڕەزازی ئەمەیە کە شاملووی هەڵبەستوان وەک ژێدەر چ باوەڕپێکراوییەکی لە لقی مێژوو ئەویش بەشی مێژووی کەونارادا هەیە کە بە وتەکانی ئەو پشت ببەسترێت؟ ئەرێ ئەمە شیاوە کە هونەرمەندێکی وەک ئەو لە جێگەی ئەوەی کە هەمووان چاوەڕێی دیتن و بیستنی شاکارە هونەرییەکانی بن، لەناکاو بینەری وتەگەلێکی ناشارەزایانە و نازانستییانە لەسەر مێژووی کورد، ئەویش بە گێڕانەوە لە شاعێرێکی ناشارەزا بن؟
ئەرێ ئەم خۆتێهەڵکێشانە ناپسپۆڕییانانە لە کۆمەڵگەی کوردیدا دەبنە هۆی بەهێزبوونی جێگە و پێگەی ئەو و کەسانی لەوێنەی ئەو یان بەپێچەوانەوە؟
گەلۆ بۆچی بەڕێزیان و هەندێکی دیکە لە گەورەکانی کورد بە چوارچێوەی شارەزایی و چالاکیی کارامە و پڕۆفیشناڵی خۆیان ڕازی نابن و بە داڕشتنی وتەگەلی ئاوا دژە زانستی بیانوویەک دەدەنە دەستی دژبەرانی ئەم گەلەوە کە کۆمەڵەی چاند و کەلتووری کوردی بکەونە بەر تیز و تەشەر و تیتاڵییان و بە خەیاڵاوی و حەقایەتڕێسیان ناو بەرن؟ بۆچی بەڕێوەبەران و پێشکەشکارانی میدیای کوردی بەجێی بانگهێشت کردنی مێژوونووسانی پسپۆڕی کورد، دوانگە و تریبوونی مێژووی خۆیان دەنێنە بەردەستی ناشارەزایان و دەبنە هۆی چەواشەکاریی مێژووی کورد و بە گاڵتەجاڕ بوونمان لەبەر چاوی ئەم و ئەو؟

@kurdistanname

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.