18.02.202518:06
closed
05.02.202520:49
Repost qilingan:
𝖣𝖾𝖺𝖽 𝖬𝖾𝗆𝗈𝗋𝗂𝖾𝗌
![𝖣𝖾𝖺𝖽 𝖬𝖾𝗆𝗈𝗋𝗂𝖾𝗌 avatar](/_next/image?url=https%3A%2F%2Fstatic-storm.tglist.com%2Fda1b354b28a3cd215fbc5731e8fd06cb%2Fee26bd7b-fa4b-45ee-aa5a-18e33d5387dc.jpg%3Fw%3D24%26h%3D24&w=48&q=75)
05.02.202515:59
+ اگـه نـبودی و تـو ایـن سـرمـا گـم شـدم چـی؟!
- بـه آسـمون نـگـاه کـن.
+ اینـطوری کـه بـیشتـر دلـم بـرات تـنگ مـیشـه!
- مـنم هـمینـو مـیخـوام،ایـنکه هـیچ وقـت مـنو از یـادت نـبری رزِ سـرخـم!
- بـه آسـمون نـگـاه کـن.
+ اینـطوری کـه بـیشتـر دلـم بـرات تـنگ مـیشـه!
- مـنم هـمینـو مـیخـوام،ایـنکه هـیچ وقـت مـنو از یـادت نـبری رزِ سـرخـم!
04.02.202518:51
—دࢪ نگـاهٺ ، دنیـایَم پدیداࢪ مےشـود ؛
و دࢪ سکـوٺ قلبٺ ، ࢪاز هـای عشـق نهفـته است "
و دࢪ سکـوٺ قلبٺ ، ࢪاز هـای عشـق نهفـته است "
04.02.202518:46
📜 نامهای که هرگز ارسال نشد...
✨ از نامهای که هرگز به مقصد نرسید، از دلی که هرگز فراموش نکرد.
"میگویند عشق، آزمون صبر است.
اما کدام صبر، آتش اشتیاق را خاموش کرده است؟
اگر مرا ترک میکنی، بگذار عطر حضورت تا همیشه در این دیوارها بماند.
بگذار دستهایم، آخرین لمس تو را به یاد آورند…"
✨ از نامهای که هرگز به مقصد نرسید، از دلی که هرگز فراموش نکرد.
11.02.202518:12
اینجارو ببندم؟
05.02.202520:39
Repost qilingan:
𝖣𝖾𝖺𝖽 𝖬𝖾𝗆𝗈𝗋𝗂𝖾𝗌
![𝖣𝖾𝖺𝖽 𝖬𝖾𝗆𝗈𝗋𝗂𝖾𝗌 avatar](/_next/image?url=https%3A%2F%2Fstatic-storm.tglist.com%2Fda1b354b28a3cd215fbc5731e8fd06cb%2Fee26bd7b-fa4b-45ee-aa5a-18e33d5387dc.jpg%3Fw%3D24%26h%3D24&w=48&q=75)
![Post media background](/_next/image?url=https%3A%2F%2Fstatic-storm.tglist.com%2Fda1b354b28a3cd215fbc5731e8fd06cb%2F6945d0a0-a7e3-461e-b22a-9d060ed9e37d.jpg%3Fw%3D400%26b%3D15&w=828&q=75)
![Post media](/_next/image?url=https%3A%2F%2Fstatic-storm.tglist.com%2Fda1b354b28a3cd215fbc5731e8fd06cb%2F6945d0a0-a7e3-461e-b22a-9d060ed9e37d.jpg%3Fw%3D400&w=828&q=75)
05.02.202515:59
+ تـو کـه هـیچ وقـت نـمی بـاخـتـی جـونـگ کـوک! چـی شـد ایـن بـازیـو بـهـم بـاخـتی؟!
- مـن هـمـون شـب کـه چـشمـات بـارونـی شـد قـلـبمـو بـهـت بـاخـتـم.
- مـن هـمـون شـب کـه چـشمـات بـارونـی شـد قـلـبمـو بـهـت بـاخـتـم.
04.02.202518:49
04.02.202518:46
07.02.202520:17
شـب، بـا سـایههـای مـخملـیاش، شهـر را در آغـوش گـرفتـه بـود.
خـیابان هـا خـاموش بـودند و تـنها صـدای قـدمهـای تـهیونـگ و جـونگکـوک بـود کـه در آن سـکوت جـاری مـیشـد؛ قـدمهایـی کـه نـه تـنها خـیابان را، بـلکه قـلبهایـشان را نیـز بـه هـم نـزدیکتـر مـیکرد. هـوا بـوی بـاران مـیداد، امـا آسـمان هـنوز سـاکت بـود؛ گـویی زمـین و زمـان مـنتظـر لـحظـهای جـادویـی بـودنـد.
تـهیونـگ بـا نـگاهی کـه عـمقـش هـمچون دریـا بـود، ایـستاد. دسـتش را بـه سـمت سـتارهای دور در آسـمان گـرفت و گـفت:
"جـونگکـوک، فـکر مـیکنـی چـرا ایـن سـتارههـا ایـنقدر دور هـستـن؟ چـرا وقـتی نـگاهشـون مـیکنیـم، حـس مـیکنیـم مـیتونیـم لـمسشـون کنیـم، امـا هـرگز بـهشـون نـمیرسیـم؟"
جـونگکـوک لـبخندی زد؛ لـبخندی کـه گـویی هـزار خـورشیـد در آن پـنهان شـده بـود. بـا صـدایی نـرم، شـبیه نـسیم زمـستانـی، پـاسخ داد:
"شـاید بـرای ایـنکه بـه مـا یـاد بـدن زیـبایـی در دوری هـم هـست، تـهیونـگ. ایـنکه بـعضی چـیزهـا ارزشـمندتـرن وقـتی فـقط نـگاهشـون کـنی و آرزوشـون رو داشـته بـاشی."
تـهیونـگ آرام بـه سـمت او چـرخیـد. نـگاهش نـه بـه سـتارهها، کـه بـه چـشمان جـونگکـوک خـیره شـد؛ چـشمانـی کـه درخـشششـان شـبیه هـمان آسـمان پـرستاره بـود.
"امـا مـن نـمیتونـم بـه ایـن نـگاه کـنم و فـقط آرزوش کـنم. جـونگکـوک، تـو بـرای مـن مـثل هـمون سـتارهای. دور، امـا نـزدیکتـر از هـر چـیزی کـه تـا حـالـا تـجربـه کـردم. وقـتی بـه تـو نـگاه مـیکنـم، انـگار قـلبم داره از نـو مـعنا پـیدا مـیکنـه."
جـونگکـوک نـفسش را در سـینه حبـس کـرد. او هـزاران بـار ایـن حـرفهـا را در کـتابهـا و شـعرهـا خـوانـده بـود، امـا وقـتی تـهیونـگ ایـن کـلمات را مـیگفـت، انـگار حـقیقـت جـهان تـغییر مـیکـرد. دسـتی بـه آرامـی بـه گـونـهی تـهیونـگ کـشید، انـگار کـه بـخواهـد مـطمئـن شـود ایـن لـحظـه واقـعی اسـت.
"تـهیونـگ، تـو مـیدونی کـه سـتارههـا وقـتی بـهشـون نـزدیـک مـیشـی، داغ و سـوزانـندهان، نـه؟ امـا تـو بـرای مـن نـه یـک سـتاره، کـه خـورشیـدی. گـرم، پـرنـور، و چـیزی کـه زنـدگی رو تـوی رگهـام جـاری مـیکـنه."
تـهیونـگ لـبخنـدی زد، امـا ایـن بـار لـبخنـدش سـایـهای از غـم داشـت.
"امـا خـورشیـد هـم مـیتـونـه بـسوزونـه، جـونگکـوک. مـن نـمیخـوام آتـیش بـشم تـوی زنـدگیـت. مـن فـقط مـیخـوام نـوری بـاشم کـه بـهت امـید مـیده، نـه چـیزی کـه آزارت بـده."
جـونگکـوک دسـتهای تـهیونـگ را در دسـتانـش گـرفت؛ دسـتانی کـه سـرد بـود، امـا در آن لـحظـه شـبیه بـه گـنجـینـهای مـقدس بـه نـظر مـیرسیـد.
"تـهیونـگ، اگـر عـشـق یـعنی سـوختـن، پـس مـن حـاضـرم بـرای تـو تـبدیل بـه خـاکستر بـشم. هـیچ چـیزی تـرسـناکتـر از ایـن نـیست کـه بـه تـو نـزدیک نـباشم."
لـحظهای مـیانشـان سـکوت افـتاد؛ سـکوتی کـه نـه از نـبود واژههـا، کـه از عـظمت احـساسی بـود کـه مـیانشان جـریان داشـت. و در آن شـب، زیـر آسـمانی کـه شـاهد عـشقشان بـود، تـهیونـگ و جـونگکـوک نـه فـقط عـاشـق، کـه بـه سـتارههـایی بـدل شـدند کـه نـورشـان، جـهان دیـگری را مـیساخـت؛ جـهانی کـه در آن، هـیچ چـیزی جـز عـشـق مـعنا نـداشـت.
05.02.202516:00
خاص بودن و زیبایی میبینم جناب
و برای توصیف قلمتون متاسفانه کلمه یا جمله ای نیست
و برای توصیف قلمتون متاسفانه کلمه یا جمله ای نیست
04.02.202518:52
04.02.202518:48
04.02.202518:45
مچکرم ازتون بلوبریا بابت اینکه وقت گذاشتین و خوندینش برام خیلی با ارزشه
حمایت هاتون متقابل خواهد بود 🫐
حمایت هاتون متقابل خواهد بود 🫐
07.02.202518:05
Repost qilingan:
𝖣𝖾𝖺𝖽 𝖬𝖾𝗆𝗈𝗋𝗂𝖾𝗌
![𝖣𝖾𝖺𝖽 𝖬𝖾𝗆𝗈𝗋𝗂𝖾𝗌 avatar](/_next/image?url=https%3A%2F%2Fstatic-storm.tglist.com%2Fda1b354b28a3cd215fbc5731e8fd06cb%2Fee26bd7b-fa4b-45ee-aa5a-18e33d5387dc.jpg%3Fw%3D24%26h%3D24&w=48&q=75)
![Post media background](/_next/image?url=https%3A%2F%2Fstatic-storm.tglist.com%2Fda1b354b28a3cd215fbc5731e8fd06cb%2F457ba0c6-69e4-4a76-b202-616c113b0453.jpg%3Fw%3D400%26b%3D15&w=828&q=75)
![Post media](/_next/image?url=https%3A%2F%2Fstatic-storm.tglist.com%2Fda1b354b28a3cd215fbc5731e8fd06cb%2F457ba0c6-69e4-4a76-b202-616c113b0453.jpg%3Fw%3D400&w=828&q=75)
05.02.202515:59
+ سـتـارههـای چـشمـانـت چـرا خـامـوش شـدهانـد؟
-شـایـد چـون امـیدشـان را از دسـت دادهانـد.
+ من میتوانم بـرایت امـید شـوم، اصلاً مـن سـتارهی آن دو کهکشانِ تاریکت میشوم، جـونگ کـوک!
- مـیدانـی در آسـمان هـزاران سـتاره وجـود دارد؟
بـگذار بقیه ستارههای این آسمان باشند،
تو برای من نه تنها یک ستاره،خـورشـید یا مـاه بلکـه یـک کـهکـشـانِ سـحر آمـیز و زیبـا هـستـی.
بـگذار که در دل شـب هـایِ تـاریکِ زنـدگی ام نـورِ تـو را جـستجو کـنم.
هر بار که به چـشمـانِ نافذت ات مینگرم، گویی در آسـمانی افـسونکـننده غـوطـهور مـیشوم؛ نگـاهی که مرا در خود محو میکند و تا عـمق وجودم را می سـوزاند؛در آغـوشِ نـگـاهِ تو، دنیایِ من رنگ و بو میگیرد. چـشمـانِ تو امیـدِ روشـنایی بـخـشِ چـشمانِ مـن است.
-شـایـد چـون امـیدشـان را از دسـت دادهانـد.
+ من میتوانم بـرایت امـید شـوم، اصلاً مـن سـتارهی آن دو کهکشانِ تاریکت میشوم، جـونگ کـوک!
- مـیدانـی در آسـمان هـزاران سـتاره وجـود دارد؟
بـگذار بقیه ستارههای این آسمان باشند،
تو برای من نه تنها یک ستاره،خـورشـید یا مـاه بلکـه یـک کـهکـشـانِ سـحر آمـیز و زیبـا هـستـی.
بـگذار که در دل شـب هـایِ تـاریکِ زنـدگی ام نـورِ تـو را جـستجو کـنم.
هر بار که به چـشمـانِ نافذت ات مینگرم، گویی در آسـمانی افـسونکـننده غـوطـهور مـیشوم؛ نگـاهی که مرا در خود محو میکند و تا عـمق وجودم را می سـوزاند؛در آغـوشِ نـگـاهِ تو، دنیایِ من رنگ و بو میگیرد. چـشمـانِ تو امیـدِ روشـنایی بـخـشِ چـشمانِ مـن است.
04.02.202518:51
خیلی زیباست
برای توصیف قلمت کلمه و یا جمله ای رو پیدا نمیکنم
برای توصیف قلمت کلمه و یا جمله ای رو پیدا نمیکنم
04.02.202518:46
"پرترهای از یک عشق خاموش"
چشمهایش چیزی میان اندوه و انتظار را روایت میکنند. لبخندی که نیمهتمام مانده، گویی در خاطرهای دور، اسیر شده است.
رز مخملی در دستانش پژمرده، اما عطر خاطرهای که در قلبش نهفته، هنوز زنده است...
✨ آیا او بانویی در انتظار است؟ یا معشوقی که عشقش در غبار تاریخ محو شده؟
چشمهایش چیزی میان اندوه و انتظار را روایت میکنند. لبخندی که نیمهتمام مانده، گویی در خاطرهای دور، اسیر شده است.
رز مخملی در دستانش پژمرده، اما عطر خاطرهای که در قلبش نهفته، هنوز زنده است...
✨ آیا او بانویی در انتظار است؟ یا معشوقی که عشقش در غبار تاریخ محو شده؟
Ko'rsatilgan 1 - 24 dan 71
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.