22.04.202517:37
درگذشت کارآفرین ارجمند
▪️خبر درگذشت جهانگیرخان ارجمند کرمانی بسیار ناراحتکننده است.
▪️از کودکی نام خاندان ارجمند در خانواده ما با احترام و ستایش همراه بوده است. مرحوم پدرم همواره از فضایل مرحوم محمد ارجمند، بزرگ این خاندان، سخن میگفتند و احترام ویژهای برای ایشان قائل بودند. نام خاندان ارجمند برای کرمانیها و بسیاری از ایرانیان با فرش کرمان پیوند خورده است؛ فرشی که هنوز هم در کاخها و موزههای جهان میدرخشد و نشان از هنر و صنعت بینظیر این خطه دارد.
▪️این خاندان، بهویژه با نام مرحوم حاج محمد ارجمند کرمانی ملقب به «سلطان قالی جهان»، شهرتی جهانی یافتهاند. محمد ارجمند، فرزند سوم حاج محمد جعفر کرمانی، از کودکی به هنر طراحی فرش علاقهمند شد و بهجای تحصیلات رسمی، وقت خود را صرف خلق نقشههای پرگل و بوته کرد. او با پشتکار و نظم مثالزدنی، از شاگردی در کارگاههای قالیبافی و نقشهکشی آغاز کرد و در جوانی به تولید و تجارت فرش پرداخت. مرحوم علی آقا ارجمند، برادر زاده و داماد حاج محمد ارجمند، سالها در اتاق بازرگانی کرمان مسئولیت داشتند و مدتی نیز ریاست این نهاد را بر عهده گرفتند. فرزندان، نوهها و نتیجههای این خانواده در عرصههای اقتصاد، علم، فرهنگ و هنر کرمان اثرگذار بوده و هستند.
▪️جهانگیرخان، فرزند مرحوم احمد آقا و نوه حاج محمد ارجمند را از اوایل دهه 60 میشناختم. آن زمان، ایشان در دفتری روبهروی انبار استیجاری ما در خیابان ۲۴ آذر کرمان فعالیت داشتند. هر روز با وقار و متانت با اتومبیل بیوک سفیدرنگشان وارد شرکت میشدند و من که تازه در ابتدای مسیر حرفهایام بودم، با تحسین و آرزوی شاگردی نزد استادی باتجربه به ایشان مینگریستم. در آن سالها کمتر فرصتی برای دیدارشان داشتم، اما در اوایل دهه هفتاد، با ورود به اتاق بازرگانی کرمان، که ایشان نایبرئیس آن بودند، بیشتر با سلوکشان آشنا شدم. جهانگیرخان انسانی به تمام معنا با شخصیت، باوقار و فهیم بود که توانایی شگرفی در تجارت داشت. گویی شم تجاری را از جد بزرگشان به ارث برده و با دانش روز تلفیق کرده بودند. هر بار که خدمتشان میرسیدم، جز محبت، ادب و متانت چیزی از ایشان ندیدم.
▪️در سالهای اخیر، به هر بهانهای چند دقیقهای به دیدارشان میرفتم و از گفتوگوها و تجربیات ارزشمندشان بهرهمند میشدم. هنوز باورم نمیشود که ایشان از میان ما رفتهاند. امروز که این خبر را شنیدم، در خلوت خود همه آن سالها و خوبیهایشان را مرور کردم و آه کشیدم.
به خاندان گرامی ارجمند و همه دوستان و آشنایان تسلیت میگویم.
یادشان گرامی و روحشان شاد.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
▪️خبر درگذشت جهانگیرخان ارجمند کرمانی بسیار ناراحتکننده است.
▪️از کودکی نام خاندان ارجمند در خانواده ما با احترام و ستایش همراه بوده است. مرحوم پدرم همواره از فضایل مرحوم محمد ارجمند، بزرگ این خاندان، سخن میگفتند و احترام ویژهای برای ایشان قائل بودند. نام خاندان ارجمند برای کرمانیها و بسیاری از ایرانیان با فرش کرمان پیوند خورده است؛ فرشی که هنوز هم در کاخها و موزههای جهان میدرخشد و نشان از هنر و صنعت بینظیر این خطه دارد.
▪️این خاندان، بهویژه با نام مرحوم حاج محمد ارجمند کرمانی ملقب به «سلطان قالی جهان»، شهرتی جهانی یافتهاند. محمد ارجمند، فرزند سوم حاج محمد جعفر کرمانی، از کودکی به هنر طراحی فرش علاقهمند شد و بهجای تحصیلات رسمی، وقت خود را صرف خلق نقشههای پرگل و بوته کرد. او با پشتکار و نظم مثالزدنی، از شاگردی در کارگاههای قالیبافی و نقشهکشی آغاز کرد و در جوانی به تولید و تجارت فرش پرداخت. مرحوم علی آقا ارجمند، برادر زاده و داماد حاج محمد ارجمند، سالها در اتاق بازرگانی کرمان مسئولیت داشتند و مدتی نیز ریاست این نهاد را بر عهده گرفتند. فرزندان، نوهها و نتیجههای این خانواده در عرصههای اقتصاد، علم، فرهنگ و هنر کرمان اثرگذار بوده و هستند.
▪️جهانگیرخان، فرزند مرحوم احمد آقا و نوه حاج محمد ارجمند را از اوایل دهه 60 میشناختم. آن زمان، ایشان در دفتری روبهروی انبار استیجاری ما در خیابان ۲۴ آذر کرمان فعالیت داشتند. هر روز با وقار و متانت با اتومبیل بیوک سفیدرنگشان وارد شرکت میشدند و من که تازه در ابتدای مسیر حرفهایام بودم، با تحسین و آرزوی شاگردی نزد استادی باتجربه به ایشان مینگریستم. در آن سالها کمتر فرصتی برای دیدارشان داشتم، اما در اوایل دهه هفتاد، با ورود به اتاق بازرگانی کرمان، که ایشان نایبرئیس آن بودند، بیشتر با سلوکشان آشنا شدم. جهانگیرخان انسانی به تمام معنا با شخصیت، باوقار و فهیم بود که توانایی شگرفی در تجارت داشت. گویی شم تجاری را از جد بزرگشان به ارث برده و با دانش روز تلفیق کرده بودند. هر بار که خدمتشان میرسیدم، جز محبت، ادب و متانت چیزی از ایشان ندیدم.
▪️در سالهای اخیر، به هر بهانهای چند دقیقهای به دیدارشان میرفتم و از گفتوگوها و تجربیات ارزشمندشان بهرهمند میشدم. هنوز باورم نمیشود که ایشان از میان ما رفتهاند. امروز که این خبر را شنیدم، در خلوت خود همه آن سالها و خوبیهایشان را مرور کردم و آه کشیدم.
به خاندان گرامی ارجمند و همه دوستان و آشنایان تسلیت میگویم.
یادشان گرامی و روحشان شاد.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
02.04.202514:36
لطف استاد
سال گذشته مراسم رونمایی از مجموعه کتابهای «رواق زبرجد» که ادای دین به افرادی است که در توسعه کرمان نقش داشتند، با استقبال بینظیر همشهریان عزیزم مواجه شد. همانطور که در جریان هستید، جمعی از هنرمندان، اقتصاددانان آزادیخواه و روزنامهنگاران نیز مهمان ویژه این نشست بودند که برخی محبت کردند و دقایقی برایمان سخن گفتند.
دکتر موسی غنینژاد یکی از مهمانان گرامی بودند که چند دقیقهای سخنرانی کردند که میتوانید در این ویدئو ملاحظه کنید.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
سال گذشته مراسم رونمایی از مجموعه کتابهای «رواق زبرجد» که ادای دین به افرادی است که در توسعه کرمان نقش داشتند، با استقبال بینظیر همشهریان عزیزم مواجه شد. همانطور که در جریان هستید، جمعی از هنرمندان، اقتصاددانان آزادیخواه و روزنامهنگاران نیز مهمان ویژه این نشست بودند که برخی محبت کردند و دقایقی برایمان سخن گفتند.
دکتر موسی غنینژاد یکی از مهمانان گرامی بودند که چند دقیقهای سخنرانی کردند که میتوانید در این ویدئو ملاحظه کنید.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour


20.03.202509:27
بهار با خود نوید رویش دوباره را به ارمغان میآورد اما زیر پوست مخملین و سبز آن، دردها و رنجهای مردم رنجدیدهای نهفته است که انتظار روزهای بهتر را میکشند. در روزهای عید نوروز، به یاد میآوریم که هر شکوفهای که به بار مینشیند، داستانی از سختی و تلاش را روایت میکند.
امسال در کنار شادیهای نوروز، در دلمان یاد و خاطرهی کسانی را زنده نگه میداریم که در این مسیر ناهموار زندگی، با چالشها و رنجهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند. اما بیایید بپذیریم که بهار نماد امید است. با هر دم و بازدم، میتوانیم به تغییرات کوچک و بزرگ بیندیشیم و دست در دست هم برای ایران رنج دیده تلاش کنیم.
نوروز فرصتی است برای تجدید عزم و اراده؛ بیایید دست در دست یکدیگر، به سوی افقهای جدید گام برداریم و با امید به آینده زمستان را پشت سر بگذاریم. باشد که این سال جدید، سالی سرشار از آرامش، عشق و همدلی باشد.
نوروزتان پیروز و دلهایتان شاد.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
امسال در کنار شادیهای نوروز، در دلمان یاد و خاطرهی کسانی را زنده نگه میداریم که در این مسیر ناهموار زندگی، با چالشها و رنجهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند. اما بیایید بپذیریم که بهار نماد امید است. با هر دم و بازدم، میتوانیم به تغییرات کوچک و بزرگ بیندیشیم و دست در دست هم برای ایران رنج دیده تلاش کنیم.
نوروز فرصتی است برای تجدید عزم و اراده؛ بیایید دست در دست یکدیگر، به سوی افقهای جدید گام برداریم و با امید به آینده زمستان را پشت سر بگذاریم. باشد که این سال جدید، سالی سرشار از آرامش، عشق و همدلی باشد.
نوروزتان پیروز و دلهایتان شاد.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
Repost qilingan:
پایگاه خبری فردایکرمان

15.03.202509:06
✔️گفتوگو با محسن جلالپور فعال اقتصادی؛
🔷هیچوقت برای یک زندگی تجملاتی گام برنداشتهام
🔸فضای استان برای سرمایهگذاری مناسب نیست
🔹برای اقتصاد بهتر با دنیا همراهی داشته باشیم
🔸وضعیت امروز طبیعت ایران آزارم میدهد
🔹خودم را مقید کردهام در کرمان بمانم
⬅️فردای کرمان - اسما پورزنگیآبادی: در دنیای ما برخی نامها فراتر از یک اسم و رسم، به نمادی از تلاش، نوآوری و پشتکار تبدیل میشوند. محسن جلالپور ـ تاجر پسته، کارآفرین و از چهرههای شناختهشدۀ اقتصاد ایران یکی از این نامهاست.
سالها فعالیت در عرصۀ تجارت، مدیریت و کارآفرینی به او حدی از تجربه و دانش برای عبور از فراز و نشیبها و تنگناها بخشیده که میتوان او را یک سرمشق و الگو قرار داد.
جلالپور ورود به تجارت پسته را تقریبا از سال 64 با یک مغازۀ کوچک و 60 کیلوگرم پسته آغاز کرده، اما در تمام 40 سال گذشته مشغول نوآوری، رشد کسبوکار خود و ایجاد اشتغال برای دیگران بوده است. او تصریح میکند: «هرگز به دنبال خرید ملک و ارزشافزودۀ ناشی از ملک و املاک و اجارهداری و سپردهگذاری و افزودن منافع شخصی و سود بدون کار مولد نبودهام و همیشه سعی کردم هر تصمیمی که میگیرم هرچند سخت و کمدرآمدتر باشد، ولی با آن، ارزشی خلق و اشتغال و توسعه ایجاد شود». چقدر جای خالی این نگاهها و رویکردها در اقتصاد امروز ایران بزرگ است.
این نوع نگاه به فعالیت اقتصادی اما تنها چیزی نیست که جلالپور را به یک فرد موفق و اثرگذار تبدیل کرده است. در خلال گفتوگویی که در ادامه میخوانید، خواهید دید که او چگونه با اولویت بخشیدن به منافع جمعی و پافشاری بر رعایت این اصل در هر شرایطی، حتی از شکستهای پیاپیای که داشته به سلامت گذر کرده است. یکی از نمودهای نگاه همهجانبهنگر او فعالیتهای خیرخواهانهای است که در حوزههای متعدد درمانی، آموزشی و ورزشی انجام داده و میدهد.
در این گفتوگو، مروری داشتهایم به زندگی شخصی و حرفهای او. از مسیری که پیموده تا چالشهایی که پشت سر گذاشته میگوید، از رویکردش نسبت به کار، زندگی و موفقیت و از چشماندازی که نسبت به آیندۀ اقتصاد ایران دارد؛ وقتی از او پرسیدم: بالاخره چه خواهد شد؟ اقتصاد کشور به کجا میرسد؟ کِی به ثبات و رفاه میرسیم؟ از او خواستم این را هم بگوید که چرا دیگر در اتاقهای کرمان و ایران و در دولت مسئولیتی نمیپذیرد. توضیحاتش پندآموز است.
در لابهلای این پرسشها، سعی کردم گریزی هم به زندگی خانوادگی او داشته باشم و از همسر و دو فرزندش هم پرسیدم. از فعالیتهای رسانهای که دارد و از رابطهاش با هنر و طبیعت. همچنین از او خواستم ارزیابیای از پیشرفت اقتصادی استان در این چهار دهه داشته باشد و بگوید که چرا از کرمان مهاجرت نکرده است؟
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
✔️ادامۀ مطلب در لینک زیر:
https://fardayekerman.ir/news/49525
🔺فردایکرمان در تلگرام:
https://t.me/fardaayekerman
🔺فردایکرمان در واتسپ:
https://chat.whatsapp.com/L3tC4c9WrKxJMO8CPR9YTv
🔺فردایکرمان در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/982844410C6933165b3d
🔷هیچوقت برای یک زندگی تجملاتی گام برنداشتهام
🔸فضای استان برای سرمایهگذاری مناسب نیست
🔹برای اقتصاد بهتر با دنیا همراهی داشته باشیم
🔸وضعیت امروز طبیعت ایران آزارم میدهد
🔹خودم را مقید کردهام در کرمان بمانم
⬅️فردای کرمان - اسما پورزنگیآبادی: در دنیای ما برخی نامها فراتر از یک اسم و رسم، به نمادی از تلاش، نوآوری و پشتکار تبدیل میشوند. محسن جلالپور ـ تاجر پسته، کارآفرین و از چهرههای شناختهشدۀ اقتصاد ایران یکی از این نامهاست.
سالها فعالیت در عرصۀ تجارت، مدیریت و کارآفرینی به او حدی از تجربه و دانش برای عبور از فراز و نشیبها و تنگناها بخشیده که میتوان او را یک سرمشق و الگو قرار داد.
جلالپور ورود به تجارت پسته را تقریبا از سال 64 با یک مغازۀ کوچک و 60 کیلوگرم پسته آغاز کرده، اما در تمام 40 سال گذشته مشغول نوآوری، رشد کسبوکار خود و ایجاد اشتغال برای دیگران بوده است. او تصریح میکند: «هرگز به دنبال خرید ملک و ارزشافزودۀ ناشی از ملک و املاک و اجارهداری و سپردهگذاری و افزودن منافع شخصی و سود بدون کار مولد نبودهام و همیشه سعی کردم هر تصمیمی که میگیرم هرچند سخت و کمدرآمدتر باشد، ولی با آن، ارزشی خلق و اشتغال و توسعه ایجاد شود». چقدر جای خالی این نگاهها و رویکردها در اقتصاد امروز ایران بزرگ است.
این نوع نگاه به فعالیت اقتصادی اما تنها چیزی نیست که جلالپور را به یک فرد موفق و اثرگذار تبدیل کرده است. در خلال گفتوگویی که در ادامه میخوانید، خواهید دید که او چگونه با اولویت بخشیدن به منافع جمعی و پافشاری بر رعایت این اصل در هر شرایطی، حتی از شکستهای پیاپیای که داشته به سلامت گذر کرده است. یکی از نمودهای نگاه همهجانبهنگر او فعالیتهای خیرخواهانهای است که در حوزههای متعدد درمانی، آموزشی و ورزشی انجام داده و میدهد.
در این گفتوگو، مروری داشتهایم به زندگی شخصی و حرفهای او. از مسیری که پیموده تا چالشهایی که پشت سر گذاشته میگوید، از رویکردش نسبت به کار، زندگی و موفقیت و از چشماندازی که نسبت به آیندۀ اقتصاد ایران دارد؛ وقتی از او پرسیدم: بالاخره چه خواهد شد؟ اقتصاد کشور به کجا میرسد؟ کِی به ثبات و رفاه میرسیم؟ از او خواستم این را هم بگوید که چرا دیگر در اتاقهای کرمان و ایران و در دولت مسئولیتی نمیپذیرد. توضیحاتش پندآموز است.
در لابهلای این پرسشها، سعی کردم گریزی هم به زندگی خانوادگی او داشته باشم و از همسر و دو فرزندش هم پرسیدم. از فعالیتهای رسانهای که دارد و از رابطهاش با هنر و طبیعت. همچنین از او خواستم ارزیابیای از پیشرفت اقتصادی استان در این چهار دهه داشته باشد و بگوید که چرا از کرمان مهاجرت نکرده است؟
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
✔️ادامۀ مطلب در لینک زیر:
https://fardayekerman.ir/news/49525
🔺فردایکرمان در تلگرام:
https://t.me/fardaayekerman
🔺فردایکرمان در واتسپ:
https://chat.whatsapp.com/L3tC4c9WrKxJMO8CPR9YTv
🔺فردایکرمان در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/982844410C6933165b3d
11.03.202515:13
چرا؟
🔹طی صد سال اخیر، ایران فراز و فرودهای زیادی را طی کرده است. در این مدت همیشه کسانی به دنبال به زیر کشیدن حکومت بودهاند و کسانی در کمین نشستهاند که قدرت را از آن خود کنند. در تمام این سالها نااطمینانی و بیثباتی، مهمان همیشگی اقتصاد ایران بوده و هیچ وقت یک دوره رشد، به اندازه یک دهه ادامه پیدا نکرده است.
فاصله زمانی تحولات مشروطه تا به توپ بستن مجلس مگر چقدر بود؟ فاصله زمانی روی کار آمدن رضاخان تا زمانی که شوکهای پیاپی، اقتصاد را در هم کوبید و تیمورتاش مبتکر دولتی شدن تجارت شد، چقدر طول کشید؟ فاصله زمانی توسعه صنعتی در دهه 40 تا آغاز صنعت زدایی چقدر طول کشید؟ فاصله زمانی آغاز اصلاحات اقتصادی در اواخر دهه 60 تا میانههای دهه 70 و شروع یک دوره خوب از 1378 تا 1384 مگر چقدر طول کشید؟ بهبود رابطه با جهان از سال 1392 تا 1396 که امیدها زنده شد و اقتصاد به گردش درآمد، چقدر زمان برد؟ و در نهایت، از روی کار آمدن مسعود پزشکیان و به محاق رفتن مذاکرات چند ماه زمان برد؟
🔹شما بهتر میدانید، از شرایط نابسامان سالهای آخر حکومت قاجار، ظهور جداییطلبان در آذربایجان و خراسان و گیلان و دولتهای ناپایدار، اقتدارگرایی رضاخانی سر برآورد. دهه نخست حکومت رضاشاه، دوران نظم بخشیدن به بینظمی برجا مانده از دوران قاجار و تحکیم نهاد مالکیت بود. بهبود امنیت هم به کمک اقتصاد آمد و رشد اقتصاد آغاز شد. این امنیت نسبی، به اقتدارگرایی رضاشاهی در دهه دوم حکومتش منجر شد که سرآغاز سرکوب اقتصاد و دولتی شدن آن بود. پس از آن اندیشههای چپ و ناسیونالیستی وارد عرصه اقتصاد ایران شد که با تحولات ملی شدن نفت به اوج خود رسید. دهه 40، را اگرچه به اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه میشناسند، عصر حکومت تکنوکراتها نیز هست. عصری طلایی که دولت مستعجل بود و با ورود به دهه 50، فوران قیمت نفت، سایه سنگین سیاست را بر اقتصاد انداخت که خطاهای محرز محمدرضاشاه و اعمال نظرهای شخصی او، عرصه را بر اقتصاد تنگ کرد و باعث ایجاد تورم، افزایش نقدینگی و ابتلای اقتصاد ایران به بیماری هلندی برای نخستین بار شد. وقایعی که منجر به انقلاب 1357 شد، اما این انقلاب در عرصه اقتصاد رخ نداد و سیاستهای دولتی شدن اقتصاد، تحت تاثیر اندیشههای چپ اسلامی با قیمتگذاری، تعیین نرخ ارز و کوپنی شدن در دوران جنگ به اوج رسید. سالهای پس از جنگ، دوران سازندگی بود که با گسترش روابط بینالمللی، راه برای اقتصاد و سرمایهگذاری خارجی نیز گشوده شد. اما این آزادی نسبی به سیطره پوپولیسم بر سیاست و اقتصاد انجامید که سالهای دهه آخر قرن چهاردهم، اگرچه با برجام و گشایش اندک آغاز شد، اما دهه از دست رفتن تمام میراث برجای مانده از اصلاحات بود.
🔹سوال مهم این است؛ در 100 سال گذشته ایران همه نوع حکومت را به خود دیده و همه نوع مرام سیاسی را تجربه کرده است. در این سالها اقتصاد ایران روزهای خوب هم به خود دیده اما چرا این روزهای خوب ادامه پیدا نکرده؟ چرا دوران رونق در اقتصاد ما، تنها یک اتفاق است و هرگز به یک روند تبدیل نشده است؟ چرا گشایشهای اقتصادی ماندگار نیستند؟ چرا میراث دهه 40 یا گشایش اقتصادی دوران اصلاحات یا سالهای نخست پس از برجام در اقتصاد ما، ماندگار نشد؟
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
🔹طی صد سال اخیر، ایران فراز و فرودهای زیادی را طی کرده است. در این مدت همیشه کسانی به دنبال به زیر کشیدن حکومت بودهاند و کسانی در کمین نشستهاند که قدرت را از آن خود کنند. در تمام این سالها نااطمینانی و بیثباتی، مهمان همیشگی اقتصاد ایران بوده و هیچ وقت یک دوره رشد، به اندازه یک دهه ادامه پیدا نکرده است.
فاصله زمانی تحولات مشروطه تا به توپ بستن مجلس مگر چقدر بود؟ فاصله زمانی روی کار آمدن رضاخان تا زمانی که شوکهای پیاپی، اقتصاد را در هم کوبید و تیمورتاش مبتکر دولتی شدن تجارت شد، چقدر طول کشید؟ فاصله زمانی توسعه صنعتی در دهه 40 تا آغاز صنعت زدایی چقدر طول کشید؟ فاصله زمانی آغاز اصلاحات اقتصادی در اواخر دهه 60 تا میانههای دهه 70 و شروع یک دوره خوب از 1378 تا 1384 مگر چقدر طول کشید؟ بهبود رابطه با جهان از سال 1392 تا 1396 که امیدها زنده شد و اقتصاد به گردش درآمد، چقدر زمان برد؟ و در نهایت، از روی کار آمدن مسعود پزشکیان و به محاق رفتن مذاکرات چند ماه زمان برد؟
🔹شما بهتر میدانید، از شرایط نابسامان سالهای آخر حکومت قاجار، ظهور جداییطلبان در آذربایجان و خراسان و گیلان و دولتهای ناپایدار، اقتدارگرایی رضاخانی سر برآورد. دهه نخست حکومت رضاشاه، دوران نظم بخشیدن به بینظمی برجا مانده از دوران قاجار و تحکیم نهاد مالکیت بود. بهبود امنیت هم به کمک اقتصاد آمد و رشد اقتصاد آغاز شد. این امنیت نسبی، به اقتدارگرایی رضاشاهی در دهه دوم حکومتش منجر شد که سرآغاز سرکوب اقتصاد و دولتی شدن آن بود. پس از آن اندیشههای چپ و ناسیونالیستی وارد عرصه اقتصاد ایران شد که با تحولات ملی شدن نفت به اوج خود رسید. دهه 40، را اگرچه به اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه میشناسند، عصر حکومت تکنوکراتها نیز هست. عصری طلایی که دولت مستعجل بود و با ورود به دهه 50، فوران قیمت نفت، سایه سنگین سیاست را بر اقتصاد انداخت که خطاهای محرز محمدرضاشاه و اعمال نظرهای شخصی او، عرصه را بر اقتصاد تنگ کرد و باعث ایجاد تورم، افزایش نقدینگی و ابتلای اقتصاد ایران به بیماری هلندی برای نخستین بار شد. وقایعی که منجر به انقلاب 1357 شد، اما این انقلاب در عرصه اقتصاد رخ نداد و سیاستهای دولتی شدن اقتصاد، تحت تاثیر اندیشههای چپ اسلامی با قیمتگذاری، تعیین نرخ ارز و کوپنی شدن در دوران جنگ به اوج رسید. سالهای پس از جنگ، دوران سازندگی بود که با گسترش روابط بینالمللی، راه برای اقتصاد و سرمایهگذاری خارجی نیز گشوده شد. اما این آزادی نسبی به سیطره پوپولیسم بر سیاست و اقتصاد انجامید که سالهای دهه آخر قرن چهاردهم، اگرچه با برجام و گشایش اندک آغاز شد، اما دهه از دست رفتن تمام میراث برجای مانده از اصلاحات بود.
🔹سوال مهم این است؛ در 100 سال گذشته ایران همه نوع حکومت را به خود دیده و همه نوع مرام سیاسی را تجربه کرده است. در این سالها اقتصاد ایران روزهای خوب هم به خود دیده اما چرا این روزهای خوب ادامه پیدا نکرده؟ چرا دوران رونق در اقتصاد ما، تنها یک اتفاق است و هرگز به یک روند تبدیل نشده است؟ چرا گشایشهای اقتصادی ماندگار نیستند؟ چرا میراث دهه 40 یا گشایش اقتصادی دوران اصلاحات یا سالهای نخست پس از برجام در اقتصاد ما، ماندگار نشد؟
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
11.02.202517:22
درد دل با خود
در حال گفتوگو با یکی از طرفهای حساب آلمانی بودم که او از تأخیر در ارسال محمولهها گلایه میکرد. توضیح دادم که از ابتدای پاییز تا امروز، تقریباً یکسوم روزها به دلایل مختلف، از جمله قطعی انرژی، تعطیلات عمومی، شرایط نامساعد جوی، نبود برق یا گاز، کمبود گازوئیل برای حملونقل کارگران یا روشن کردن ژنراتور، شرکت تعطیل بوده است.
از سوی دیگر، نوسانهای نرخ ارز و افزایش حدود 60 درصدی آن از ابتدای فصل تاکنون، امکان خرید مداوم محصول را از ما سلب کرده است. امسال یکی از معدود سالهایی است که برخی روزها به دلیل نبود محصول، مجبور به مرخص کردن نیروها شدهایم. علاوه بر این، کیفیت محصولات امسال به دلیل شرایط نامساعد جوی و قطعی برق در تابستان گذشته، بسیار پایین بوده و این موضوع تهیه کالای قابل صادرات را به شدت دشوار کرده است.
مسائل مربوط به نمونهبرداری و معطلی در گمرکها، به دلیل سختگیریهای اخیر نهادهای ذیربط و صدور مجوزهای صادراتی، مشکلات را دوچندان کرده است. این سختگیریها نهتنها روند امور را کند میکنند، بلکه تعطیلات گاه صدور گواهیهای مربوطه را چند روز به تأخیر میاندازد. برای مثال، باری که اوایل هفته نمونهبرداری میشود، گاهی تا اواخر هفته بعد گواهی آن صادر نمیشود چون تعطیلات غیربرنامهریزیشده یا عمومی، کار را به تأخیر میاندازد.
توقف کامیونها در مرزهای خروجی به دلایل متعدد، از جمله مشکلات سوخت، نیز به این چالشها افزوده است. گذشته از این، یافتن کامیونی که رانندهاش ویزای معتبر، مدارک کامل، و شرایط لازم برای حمل را داشته باشد، خود داستان دیگری است. حتی اگر همه این موارد فراهم شود، کوچکترین بدهی به سازمانهای مالیاتی، تأمین اجتماعی، یا تعهدات ارزی، تمدید کارت بازرگانی را عملاً غیرممکن میکند. رفع تعهدات ارزی نیز خود مشکلات فراوانی دارد که شرح آن به مثنوی هفتاد من کاغذ نیاز دارد.
در کنار همه این مسائل، تأمین نقدینگی برای خرید کالا در شرایطی که سود پول در بازار از 40 درصد نیز فراتر رفته، عرصه را بر تجارت و تولید به شدت تنگ کرده است.
در حین توضیح این مشکلات، متوجه شدم که صدایی از آن طرف خط نمیآید. ابتدا فکر کردم که طرف مقابل از شنیدن این همه مشکل مبهوت شده است، اما بعد متوجه شدم که خط اینترنت قطع شده و من در واقع داشتم قصه پرغصه این روزها را برای خودم بازگو میکردم.
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
در حال گفتوگو با یکی از طرفهای حساب آلمانی بودم که او از تأخیر در ارسال محمولهها گلایه میکرد. توضیح دادم که از ابتدای پاییز تا امروز، تقریباً یکسوم روزها به دلایل مختلف، از جمله قطعی انرژی، تعطیلات عمومی، شرایط نامساعد جوی، نبود برق یا گاز، کمبود گازوئیل برای حملونقل کارگران یا روشن کردن ژنراتور، شرکت تعطیل بوده است.
از سوی دیگر، نوسانهای نرخ ارز و افزایش حدود 60 درصدی آن از ابتدای فصل تاکنون، امکان خرید مداوم محصول را از ما سلب کرده است. امسال یکی از معدود سالهایی است که برخی روزها به دلیل نبود محصول، مجبور به مرخص کردن نیروها شدهایم. علاوه بر این، کیفیت محصولات امسال به دلیل شرایط نامساعد جوی و قطعی برق در تابستان گذشته، بسیار پایین بوده و این موضوع تهیه کالای قابل صادرات را به شدت دشوار کرده است.
مسائل مربوط به نمونهبرداری و معطلی در گمرکها، به دلیل سختگیریهای اخیر نهادهای ذیربط و صدور مجوزهای صادراتی، مشکلات را دوچندان کرده است. این سختگیریها نهتنها روند امور را کند میکنند، بلکه تعطیلات گاه صدور گواهیهای مربوطه را چند روز به تأخیر میاندازد. برای مثال، باری که اوایل هفته نمونهبرداری میشود، گاهی تا اواخر هفته بعد گواهی آن صادر نمیشود چون تعطیلات غیربرنامهریزیشده یا عمومی، کار را به تأخیر میاندازد.
توقف کامیونها در مرزهای خروجی به دلایل متعدد، از جمله مشکلات سوخت، نیز به این چالشها افزوده است. گذشته از این، یافتن کامیونی که رانندهاش ویزای معتبر، مدارک کامل، و شرایط لازم برای حمل را داشته باشد، خود داستان دیگری است. حتی اگر همه این موارد فراهم شود، کوچکترین بدهی به سازمانهای مالیاتی، تأمین اجتماعی، یا تعهدات ارزی، تمدید کارت بازرگانی را عملاً غیرممکن میکند. رفع تعهدات ارزی نیز خود مشکلات فراوانی دارد که شرح آن به مثنوی هفتاد من کاغذ نیاز دارد.
در کنار همه این مسائل، تأمین نقدینگی برای خرید کالا در شرایطی که سود پول در بازار از 40 درصد نیز فراتر رفته، عرصه را بر تجارت و تولید به شدت تنگ کرده است.
در حین توضیح این مشکلات، متوجه شدم که صدایی از آن طرف خط نمیآید. ابتدا فکر کردم که طرف مقابل از شنیدن این همه مشکل مبهوت شده است، اما بعد متوجه شدم که خط اینترنت قطع شده و من در واقع داشتم قصه پرغصه این روزها را برای خودم بازگو میکردم.
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
21.04.202507:23
حقایقی درباره صادرات پسته
🔹 انجمن پسته ایران اعلام کرد که در ماه مارس ۲۰۲۵، هشت محموله پسته به دلیل وجود آفلاتوکسین بیش از حد مجاز، توسط اتحادیه اروپا بازگردانده شدهاند که شامل ۴ محموله از آمریکا، ۲ محموله از ایران و ۲ محموله از ترکیه است.
این خبر خوبی برای پسته ایران نیست اما سوال این است که به چه دلیل پسته صادراتی ایران بیشتر از گذشته آلوده به افلاتوکسین است؟
قطعا دلایل زیادی در این موضوع دخالت دارند اما به نظر میرسد از جمله دلایل اصلی افزایش آلودگی محصولات ایرانی به افلاتوکسین، تغییر اقلیم، کمآبی و کاهش تولید محصول است. همچنین در سالهای اخیر به دلیل کاهش محصول، توان مالی بسیاری ازخرده مالکان کاهش یافته و توان سرمایهگذاری روی باغها را از آنها گرفته است.
اما تغییر اقلیم چگونه در افزایش آلودگی پسته ایران نقش ایفا میکند؟ پاسخ این است که کمآبی باعث ترکخوردگی و افزایش پستههای نارس و بدشکل میشود که احتمال آلودگی را بالا میبرد. گرما و سرمای نابهنگام نیز به مثابه شوکهای قوی، به کیفیت محصول آسیب زده و چالشهای جدی ایجاد میکنند.
🔹 همچنین، کاهش تولید پسته ایران از ۲۸۰ هزار تن به زیر ۲۰۰ هزار تن، حجم محصول با کیفیت و قابلصادرات به اروپا را محدود کرده، درحالیکه در گذشته صادرات ۲۰ تا ۳۰ هزار تن بدون آفلاتوکسین از میان حجم بیشتر تولید سالانه، امکانپذیر بود اما این امکان اکنون به میزان زیادی کاهش یافته است.
سابقه نخستین بازگشت محمولههای صادراتی پسته ایران از بازارهای اروپا به سال ۱۳۷۶ بازمیگردد، زمانی که صادرات به این منطقه متوقف شد و از آن زمان تاکنون، این صنعت با فرازوفرودهای متعددی مواجه بوده است.
🔹در سال ۱۴۰۳، اتحادیه اروپا به ایران تذکر جدی داد و در ماه مهر نیز احتمال ممنوعیت واردات پسته ایران به صورت کاملا جدی مطرح شد، زیرا هم میزان برگشتی از ایران بیشتر از حد معمول بود و هم بخشی از محمولههای برگشتی که از طریق ترکیه وارد منطقه اروپا شده بودند را به حساب ایران گذاشته بودند. در آن مقطع با تلاش همهجانبهای که صورت گرفت، اتحادیه اروپا متقاعد شد که فعلا پسته ایران را تحریم نکند اما این خطر در سال جاری همچنان وجود دارد، به ویژه با توجه به صادرات دو مرحلهای پسته ایران از طریق ترکیه که ممکن است بهعنوان محصول ایرانی ثبت شده و مشکلات را تشدید کند.
🔹اما سوال این است که برای پیشگیری از وقوع این مشکلات چه باید کرد؟
به گمانم در کوتاه مدت میشود فعالیت صادرکنندگانی که محمولههای آلوده داشتهاند را محدود کرد. همچنین ضروری است که کنترلهای موجود در انبارها و فرآیند صادرات توسط خود صادرکنندگان دقیقتر انجام گیرد. در میان مدت نیز تولیدکنندگان باید در فرآیند آمادهسازی محصول برای صادرات تجدیدنظر جدی داشته باشند. افزودن کنترلهای جدید دولتی ممکن است مشکلات را پیچیدهتر کند اما تقویت نظارتهای صنفی و واقعیتر کردن آنها میتواند مؤثر باشد.
باید در نظر داشت که علاوه بر آفلاتوکسین، باقیمانده سموم در محصول پسته نیز تهدیدی جدی به شمار میرود که نیازمند توجه فوری است.
🔹 در نهایت اینکه حل پایدار این چالشها مستلزم همکاری مستمر دولت، اتاقهای بازرگانی، انجمن پسته و اتحادیه صادرکنندگان است تا از رسیدن به شرایط بحرانی جلوگیری شود. تجربه سال گذشته نشان داد که هماهنگی فشرده در زمان کوتاه میتواند بحران را موقتاً رفع کند اما بدون اقدامات پیشگیرانه، خطر ممنوعیت صادرات پسته ایران همچنان پابرجاست. برای حفظ بازار اروپا و اعتبار پسته ایران، لازم است نهادهای مسئول برنامهریزی منسجمی برای بهبود کیفیت تولید، تقویت نظارت بر صادرات و مدیریت صادرات غیرمستقیم از طریق کشورهای ثالث تدوین کنند. در غیر این صورت، پسته ایران ممکن است با محدودیتهای بیشتری مواجه شود که به اقتصاد کشور و معیشت باغداران آسیب جدی وارد خواهد کرد.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
🔹 انجمن پسته ایران اعلام کرد که در ماه مارس ۲۰۲۵، هشت محموله پسته به دلیل وجود آفلاتوکسین بیش از حد مجاز، توسط اتحادیه اروپا بازگردانده شدهاند که شامل ۴ محموله از آمریکا، ۲ محموله از ایران و ۲ محموله از ترکیه است.
این خبر خوبی برای پسته ایران نیست اما سوال این است که به چه دلیل پسته صادراتی ایران بیشتر از گذشته آلوده به افلاتوکسین است؟
قطعا دلایل زیادی در این موضوع دخالت دارند اما به نظر میرسد از جمله دلایل اصلی افزایش آلودگی محصولات ایرانی به افلاتوکسین، تغییر اقلیم، کمآبی و کاهش تولید محصول است. همچنین در سالهای اخیر به دلیل کاهش محصول، توان مالی بسیاری ازخرده مالکان کاهش یافته و توان سرمایهگذاری روی باغها را از آنها گرفته است.
اما تغییر اقلیم چگونه در افزایش آلودگی پسته ایران نقش ایفا میکند؟ پاسخ این است که کمآبی باعث ترکخوردگی و افزایش پستههای نارس و بدشکل میشود که احتمال آلودگی را بالا میبرد. گرما و سرمای نابهنگام نیز به مثابه شوکهای قوی، به کیفیت محصول آسیب زده و چالشهای جدی ایجاد میکنند.
🔹 همچنین، کاهش تولید پسته ایران از ۲۸۰ هزار تن به زیر ۲۰۰ هزار تن، حجم محصول با کیفیت و قابلصادرات به اروپا را محدود کرده، درحالیکه در گذشته صادرات ۲۰ تا ۳۰ هزار تن بدون آفلاتوکسین از میان حجم بیشتر تولید سالانه، امکانپذیر بود اما این امکان اکنون به میزان زیادی کاهش یافته است.
سابقه نخستین بازگشت محمولههای صادراتی پسته ایران از بازارهای اروپا به سال ۱۳۷۶ بازمیگردد، زمانی که صادرات به این منطقه متوقف شد و از آن زمان تاکنون، این صنعت با فرازوفرودهای متعددی مواجه بوده است.
🔹در سال ۱۴۰۳، اتحادیه اروپا به ایران تذکر جدی داد و در ماه مهر نیز احتمال ممنوعیت واردات پسته ایران به صورت کاملا جدی مطرح شد، زیرا هم میزان برگشتی از ایران بیشتر از حد معمول بود و هم بخشی از محمولههای برگشتی که از طریق ترکیه وارد منطقه اروپا شده بودند را به حساب ایران گذاشته بودند. در آن مقطع با تلاش همهجانبهای که صورت گرفت، اتحادیه اروپا متقاعد شد که فعلا پسته ایران را تحریم نکند اما این خطر در سال جاری همچنان وجود دارد، به ویژه با توجه به صادرات دو مرحلهای پسته ایران از طریق ترکیه که ممکن است بهعنوان محصول ایرانی ثبت شده و مشکلات را تشدید کند.
🔹اما سوال این است که برای پیشگیری از وقوع این مشکلات چه باید کرد؟
به گمانم در کوتاه مدت میشود فعالیت صادرکنندگانی که محمولههای آلوده داشتهاند را محدود کرد. همچنین ضروری است که کنترلهای موجود در انبارها و فرآیند صادرات توسط خود صادرکنندگان دقیقتر انجام گیرد. در میان مدت نیز تولیدکنندگان باید در فرآیند آمادهسازی محصول برای صادرات تجدیدنظر جدی داشته باشند. افزودن کنترلهای جدید دولتی ممکن است مشکلات را پیچیدهتر کند اما تقویت نظارتهای صنفی و واقعیتر کردن آنها میتواند مؤثر باشد.
باید در نظر داشت که علاوه بر آفلاتوکسین، باقیمانده سموم در محصول پسته نیز تهدیدی جدی به شمار میرود که نیازمند توجه فوری است.
🔹 در نهایت اینکه حل پایدار این چالشها مستلزم همکاری مستمر دولت، اتاقهای بازرگانی، انجمن پسته و اتحادیه صادرکنندگان است تا از رسیدن به شرایط بحرانی جلوگیری شود. تجربه سال گذشته نشان داد که هماهنگی فشرده در زمان کوتاه میتواند بحران را موقتاً رفع کند اما بدون اقدامات پیشگیرانه، خطر ممنوعیت صادرات پسته ایران همچنان پابرجاست. برای حفظ بازار اروپا و اعتبار پسته ایران، لازم است نهادهای مسئول برنامهریزی منسجمی برای بهبود کیفیت تولید، تقویت نظارت بر صادرات و مدیریت صادرات غیرمستقیم از طریق کشورهای ثالث تدوین کنند. در غیر این صورت، پسته ایران ممکن است با محدودیتهای بیشتری مواجه شود که به اقتصاد کشور و معیشت باغداران آسیب جدی وارد خواهد کرد.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
30.03.202521:16
معجزه اقتصادی مداد
۳۰ مارس به عنوان «روز جهانی مداد» شناخته میشود. این روز به افتخار اختراع مداد مدرن توسط نیکلاس ژاک کنته مخترع و شیمیدان فرانسوی، در سال ۱۷۹۵ نامگذاری شده است. آقای کنته روشی را ابداع کرد که به تولید انبوه مدادهای امروزی منجر شد. هدف از این نامگذاری، قدردانی از نقش مداد به عنوان ابزاری ساده اما تأثیرگذار در آموزش، هنر و زندگی روزمره است.
هرچند نیکلاس ژاک کنته را مخترع مداد مدرن میدانند اما داستان تولید مداد را لئونارد ادوارد رید از همه بهتر تعریف کرده است. او اقتصاددان، نویسنده و فیلسوفی آزادیخواه بود که در ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۸ در میشیگان متولد شد و در ۱۴ مه ۱۹۸۳ درگذشت. ادوارد رید بنیانگذار بنیاد آموزش اقتصادی در سال ۱۹۴۶ بود که یکی از اولین سازمانهای مدرن حامی آزادی بازار در آمریکا به شمار میرود. آقای رید به خاطر دیدگاههایش در دفاع از اقتصاد بازار آزاد، آزادی فردی و دولت محدود شناخته شده است. او در طول زندگیاش آثار متعددی نوشت که معروفترین آنها مقالهای به نام «اینجانب مداد» است که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد.
اما داستان اینجانب مداد چیست؟
«اینجانب، مداد» یک مقاله کوتاه اما تأثیرگذار است که به صورت روایی از زبان یک مداد ساده نوشته شده است. در این داستان، مداد راوی داستان زندگی خود میشود و شرح میدهد که چگونه به وجود آمده است.
مداد توضیح میدهد که برای ساخته شدنش، افراد و منابع متعددی از سراسر جهان همکاری کردهاند؛ او میگوید:« چوب من از درختان سدر ایالت اورگن آمده، زغال من از معادن سریلانکا، خاک رس برای اضافه کردن به زغال از مکزیک تأمین شده، پاککن از مالزی آمده و فلز اتصال دهنده چوب به پاک کن هم از ایالتهای دور دست تأمین شده است.»
بر اساس این روایت، هر یک از مواد به کار رفته در تولید مداد، توسط کارگران، مهندسان، حملونقلکنندگان و تاجران مختلف فرآوری و به دست تولیدکننده نهایی رسیده است. نکته کلیدی اینجاست که هیچکدام از این افراد به تنهایی قصد ساختن یک مداد را نداشتهاند؛ بلکه انگیزه شخصی هر فرد (مثل کسب درآمد) در زنجیرهای از فعالیتها، به خلق این کالای ساده اما بسیار مهم منجر شده است.
رید از این داستان برای توضیح مفهوم «دست نامرئی» آدام اسمیت استفاده میکند؛ ایدهای که نشان میدهد چگونه تصمیمهای فردی در یک سیستم آزاد، بدون دخالت مرکزی، به نتایجی مفید برای جامعه منجر میشود. او این فرآیند را به یک معجزه تشبیه میکند و استدلالش این است که چنین هماهنگی بینظیری تنها در سایه آزادی اقتصادی ممکن است.
«اینجانب، مداد» به دلیل سادگی و در عین حال عمق پیامش، به یکی از آثار کلاسیک در ادبیات اقتصاد آزاد تبدیل شده و نه تنها برای اقتصاددانان، بلکه برای عموم مردم نیز قابل فهم است و به عنوان ابزاری آموزشی برای ترویج مفاهیم بازار آزاد به کار میرود.
ادوارد رید با این مقاله مهم نشان داد که پشت هر محصول ساده، شبکهای پیچیده از تلاشهای انسانی نهفته است که تنها در یک سیستم آزاد میتواند به شکلی کارآمد عمل کند.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
۳۰ مارس به عنوان «روز جهانی مداد» شناخته میشود. این روز به افتخار اختراع مداد مدرن توسط نیکلاس ژاک کنته مخترع و شیمیدان فرانسوی، در سال ۱۷۹۵ نامگذاری شده است. آقای کنته روشی را ابداع کرد که به تولید انبوه مدادهای امروزی منجر شد. هدف از این نامگذاری، قدردانی از نقش مداد به عنوان ابزاری ساده اما تأثیرگذار در آموزش، هنر و زندگی روزمره است.
هرچند نیکلاس ژاک کنته را مخترع مداد مدرن میدانند اما داستان تولید مداد را لئونارد ادوارد رید از همه بهتر تعریف کرده است. او اقتصاددان، نویسنده و فیلسوفی آزادیخواه بود که در ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۸ در میشیگان متولد شد و در ۱۴ مه ۱۹۸۳ درگذشت. ادوارد رید بنیانگذار بنیاد آموزش اقتصادی در سال ۱۹۴۶ بود که یکی از اولین سازمانهای مدرن حامی آزادی بازار در آمریکا به شمار میرود. آقای رید به خاطر دیدگاههایش در دفاع از اقتصاد بازار آزاد، آزادی فردی و دولت محدود شناخته شده است. او در طول زندگیاش آثار متعددی نوشت که معروفترین آنها مقالهای به نام «اینجانب مداد» است که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد.
اما داستان اینجانب مداد چیست؟
«اینجانب، مداد» یک مقاله کوتاه اما تأثیرگذار است که به صورت روایی از زبان یک مداد ساده نوشته شده است. در این داستان، مداد راوی داستان زندگی خود میشود و شرح میدهد که چگونه به وجود آمده است.
مداد توضیح میدهد که برای ساخته شدنش، افراد و منابع متعددی از سراسر جهان همکاری کردهاند؛ او میگوید:« چوب من از درختان سدر ایالت اورگن آمده، زغال من از معادن سریلانکا، خاک رس برای اضافه کردن به زغال از مکزیک تأمین شده، پاککن از مالزی آمده و فلز اتصال دهنده چوب به پاک کن هم از ایالتهای دور دست تأمین شده است.»
بر اساس این روایت، هر یک از مواد به کار رفته در تولید مداد، توسط کارگران، مهندسان، حملونقلکنندگان و تاجران مختلف فرآوری و به دست تولیدکننده نهایی رسیده است. نکته کلیدی اینجاست که هیچکدام از این افراد به تنهایی قصد ساختن یک مداد را نداشتهاند؛ بلکه انگیزه شخصی هر فرد (مثل کسب درآمد) در زنجیرهای از فعالیتها، به خلق این کالای ساده اما بسیار مهم منجر شده است.
رید از این داستان برای توضیح مفهوم «دست نامرئی» آدام اسمیت استفاده میکند؛ ایدهای که نشان میدهد چگونه تصمیمهای فردی در یک سیستم آزاد، بدون دخالت مرکزی، به نتایجی مفید برای جامعه منجر میشود. او این فرآیند را به یک معجزه تشبیه میکند و استدلالش این است که چنین هماهنگی بینظیری تنها در سایه آزادی اقتصادی ممکن است.
«اینجانب، مداد» به دلیل سادگی و در عین حال عمق پیامش، به یکی از آثار کلاسیک در ادبیات اقتصاد آزاد تبدیل شده و نه تنها برای اقتصاددانان، بلکه برای عموم مردم نیز قابل فهم است و به عنوان ابزاری آموزشی برای ترویج مفاهیم بازار آزاد به کار میرود.
ادوارد رید با این مقاله مهم نشان داد که پشت هر محصول ساده، شبکهای پیچیده از تلاشهای انسانی نهفته است که تنها در یک سیستم آزاد میتواند به شکلی کارآمد عمل کند.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
17.03.202519:05
لیگ نان
دکتر مسعود نیلی در شماره اخیر تجارتفردا خاطرهای به ظاهر خندهدار اما در واقع ناراحتکننده تعریف کرده است. در چنین مواقعی آدم نمیداند بخندد یا گریه کند؛ هرچند در نهایت آدم به فکر فرو میرود و غمی بزرگ بر دلش مینشیند.
🔹 زمانی که دکتر نیلی در میانههای دهه 1360 رئیس دفتر اقتصاد کلان سازمان برنامه و بودجه بودند، وزارت بازرگانی کمیته الگوی مصرف نان تشکیل میدهد و از وزراتخانهها و سازمانها دعوت میکند که نمایندهای برای حضور در این کمیته معرفی کنند. از سازمان برنامه، دکتر مهدی عسلی معرفی میشود. بعد از مدتی دکتر عسلی به دکتر نیلی میگوید که دیگر علاقه ندارد در جلسات الگوی مصرف نان وزارت بازرگانی شرکت کند. دکتر نیلی میپرسد چرا؟
دکتر عسلی میگوید: چارچوب تصمیمگیری در مورد الگوی مصرف نان در وزارت بازرگانی شامل یک کمیته مادر و کمیتههای جداگانهای برای هر یک از انواع نانهای بربری، سنگک، لواش و تافتون است و قرار گذاشتهاند نتایج بحثهای این کمیتهها به صورت لیگ نهایی در کمیته تلفیق مطرح شود و از میان همه نانها، یک نان به عنوان نان برنده اعلام شود.
یعنی اصلاح الگوی مصرف از نظر کمیته این بوده که همه مردم ایران از یک نان واحد استفاده کنند.
نکته این است که همین ساختار و همین کمیتهها برای بسیاری دیگر از اقلام مصرفی همچون لباس و پارچه و کفش و ... هم وجود داشت.
دکتر نیلی که مسئول تدوین برنامه اول توسعه بعد از انقلاب بوده میگوید: ما تلاش میکردیم که اقتصاد دولتی را به سمت بسترهای سازوکار بازار سوق بدهیم اما عدهای میگفتند چه معنایی دارد ما سه کارخانه داشته باشیم و رقابت مخرب ایجاد کنیم؟ بهتر این است همه کارخانهها در یکجا تجمیع شوند و تولید را با کیفیت بهتر انجام دهند.
جایی دیگر شنیدم که در کشاکش جنگ ایران و عراق، گزارش رسید قیمت ظروف پلاستیکی که در جبههها زیاد استفاده میشود، گران شده است. دولت وقت بلافاصله آن را مشمول قیمتگذاری دانست و تولیدکنندگان را تهدید به تعزیر و جریمه کرد. استدلال این بود که کشور به ظروف پلاستیکی نیاز دارد و این کالاها باید ارزان باشد تا همه از آن استفاده کنند. نتیجه چه شد؟ در اوج نیاز، خیلی از تولیدکنندگان ظروف پلاستیکی خط تولیدشان را تغییر دادند و به تولید عروسک رو آوردند.
🔹 چنین اتفاقی درباره پودر شوینده در دهه 70 رخ داد. تولیدکنندهای که سالها پودر شوینده و صابون تولید میکرد، بعد از فشارهای دولت برای قیمتگذاری و تشدید فشارهای تعزیراتی، خط تولید پودر و صابون را متوقف و خط تولید لوازم آرایش ایجاد کرد.
🔹 در میانههای دهه 80 هم دولت به تولیدکنندگان هشدار داد که افزایش قیمت کالاها را نمیپذیرد و با متخلفان به شدت برخورد میکند. تولیدکنندگان که نتوانستند با دولت به توافق برسند، با اطلاع دولت یا از مقدار کالا کم کردند یا کیفیتش را پایین آوردند. از جمله برخی تولیدکنندگان دستمالکاغذی ناچار شدند دستمال کمتری در جعبه قرار دهند و برخی تولیدکنندگان شیر نیز ناچار شدند آب بیشتری به محصول خود اضافه کنند.
همین اتفاق در خیلی از صنایع غذایی دیگر هم رخ داد. مثلا هوای بیشتری وارد چیپس و پفک شد و بطریهای نوشیدنی را هم سر خالی کرد.
نتیجه اینکه تولیدکنندگان به کمفروشی و کاهش کیفیت رو آوردند.
🔹 در دهه 90 دولت به تولیدکنندگان مواد غذایی اجازه نداد قیمتها را با واقعیتهای اقتصاد کشور تنظیم کنند. تولیدکنندگان نیز ناچار شدند محصولات غذایی را بهجای عرضه در ظروف شیشهای در ظروف ساختهشده از «پت» عرضه کنند. نتیجه اینکه در سالهای پیشرو، طبیعت پر از ظروفی میشود که دوره بازیافتشان طولانی است سالهای سال قابلیت ماندگاری دارند.
اما از همه مهمتر این که آنچه بهعنوان گروههای ذینفع شناخته میشود از میانه همان افکار و اندیشهها شکل گرفته است. چنانکه دکتر نیلی میگوید؛ گروههای ذینفع بهتدریج همدیگر را در ساختارها پیدا کردند و فهمیدند با همکاری همدیگر و در قالب ترفندهایی مانند امضاهای طلایی، محدودیتهای واردات، تثبیت نرخ ارز و... میتوانند منافع بیشتری داشته باشند. همین امروز هم یک عده همچنان تاکید دارند که دولت باید قیمتگذاری کند و اینکه موفق نمیشود جلوی رشد بالای قیمتها را بگیرد، به خاطر بیعرضگی اوست.
چنین خاطرات به ظاهر خندهدار اما در واقع ناراحتکننده که مثل نور تاباندن به نظام تصمیمگیری است، وضعیت فعلی کشور را شرح میدهد. در واقع با خواندن این خاطرات متوجه میشویم کشور در مسیر درست خودش حرکت میکند و اگر خلاف این مسیر حرکت کند، باید متعجب شویم.
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
دکتر مسعود نیلی در شماره اخیر تجارتفردا خاطرهای به ظاهر خندهدار اما در واقع ناراحتکننده تعریف کرده است. در چنین مواقعی آدم نمیداند بخندد یا گریه کند؛ هرچند در نهایت آدم به فکر فرو میرود و غمی بزرگ بر دلش مینشیند.
🔹 زمانی که دکتر نیلی در میانههای دهه 1360 رئیس دفتر اقتصاد کلان سازمان برنامه و بودجه بودند، وزارت بازرگانی کمیته الگوی مصرف نان تشکیل میدهد و از وزراتخانهها و سازمانها دعوت میکند که نمایندهای برای حضور در این کمیته معرفی کنند. از سازمان برنامه، دکتر مهدی عسلی معرفی میشود. بعد از مدتی دکتر عسلی به دکتر نیلی میگوید که دیگر علاقه ندارد در جلسات الگوی مصرف نان وزارت بازرگانی شرکت کند. دکتر نیلی میپرسد چرا؟
دکتر عسلی میگوید: چارچوب تصمیمگیری در مورد الگوی مصرف نان در وزارت بازرگانی شامل یک کمیته مادر و کمیتههای جداگانهای برای هر یک از انواع نانهای بربری، سنگک، لواش و تافتون است و قرار گذاشتهاند نتایج بحثهای این کمیتهها به صورت لیگ نهایی در کمیته تلفیق مطرح شود و از میان همه نانها، یک نان به عنوان نان برنده اعلام شود.
یعنی اصلاح الگوی مصرف از نظر کمیته این بوده که همه مردم ایران از یک نان واحد استفاده کنند.
نکته این است که همین ساختار و همین کمیتهها برای بسیاری دیگر از اقلام مصرفی همچون لباس و پارچه و کفش و ... هم وجود داشت.
دکتر نیلی که مسئول تدوین برنامه اول توسعه بعد از انقلاب بوده میگوید: ما تلاش میکردیم که اقتصاد دولتی را به سمت بسترهای سازوکار بازار سوق بدهیم اما عدهای میگفتند چه معنایی دارد ما سه کارخانه داشته باشیم و رقابت مخرب ایجاد کنیم؟ بهتر این است همه کارخانهها در یکجا تجمیع شوند و تولید را با کیفیت بهتر انجام دهند.
جایی دیگر شنیدم که در کشاکش جنگ ایران و عراق، گزارش رسید قیمت ظروف پلاستیکی که در جبههها زیاد استفاده میشود، گران شده است. دولت وقت بلافاصله آن را مشمول قیمتگذاری دانست و تولیدکنندگان را تهدید به تعزیر و جریمه کرد. استدلال این بود که کشور به ظروف پلاستیکی نیاز دارد و این کالاها باید ارزان باشد تا همه از آن استفاده کنند. نتیجه چه شد؟ در اوج نیاز، خیلی از تولیدکنندگان ظروف پلاستیکی خط تولیدشان را تغییر دادند و به تولید عروسک رو آوردند.
🔹 چنین اتفاقی درباره پودر شوینده در دهه 70 رخ داد. تولیدکنندهای که سالها پودر شوینده و صابون تولید میکرد، بعد از فشارهای دولت برای قیمتگذاری و تشدید فشارهای تعزیراتی، خط تولید پودر و صابون را متوقف و خط تولید لوازم آرایش ایجاد کرد.
🔹 در میانههای دهه 80 هم دولت به تولیدکنندگان هشدار داد که افزایش قیمت کالاها را نمیپذیرد و با متخلفان به شدت برخورد میکند. تولیدکنندگان که نتوانستند با دولت به توافق برسند، با اطلاع دولت یا از مقدار کالا کم کردند یا کیفیتش را پایین آوردند. از جمله برخی تولیدکنندگان دستمالکاغذی ناچار شدند دستمال کمتری در جعبه قرار دهند و برخی تولیدکنندگان شیر نیز ناچار شدند آب بیشتری به محصول خود اضافه کنند.
همین اتفاق در خیلی از صنایع غذایی دیگر هم رخ داد. مثلا هوای بیشتری وارد چیپس و پفک شد و بطریهای نوشیدنی را هم سر خالی کرد.
نتیجه اینکه تولیدکنندگان به کمفروشی و کاهش کیفیت رو آوردند.
🔹 در دهه 90 دولت به تولیدکنندگان مواد غذایی اجازه نداد قیمتها را با واقعیتهای اقتصاد کشور تنظیم کنند. تولیدکنندگان نیز ناچار شدند محصولات غذایی را بهجای عرضه در ظروف شیشهای در ظروف ساختهشده از «پت» عرضه کنند. نتیجه اینکه در سالهای پیشرو، طبیعت پر از ظروفی میشود که دوره بازیافتشان طولانی است سالهای سال قابلیت ماندگاری دارند.
اما از همه مهمتر این که آنچه بهعنوان گروههای ذینفع شناخته میشود از میانه همان افکار و اندیشهها شکل گرفته است. چنانکه دکتر نیلی میگوید؛ گروههای ذینفع بهتدریج همدیگر را در ساختارها پیدا کردند و فهمیدند با همکاری همدیگر و در قالب ترفندهایی مانند امضاهای طلایی، محدودیتهای واردات، تثبیت نرخ ارز و... میتوانند منافع بیشتری داشته باشند. همین امروز هم یک عده همچنان تاکید دارند که دولت باید قیمتگذاری کند و اینکه موفق نمیشود جلوی رشد بالای قیمتها را بگیرد، به خاطر بیعرضگی اوست.
چنین خاطرات به ظاهر خندهدار اما در واقع ناراحتکننده که مثل نور تاباندن به نظام تصمیمگیری است، وضعیت فعلی کشور را شرح میدهد. در واقع با خواندن این خاطرات متوجه میشویم کشور در مسیر درست خودش حرکت میکند و اگر خلاف این مسیر حرکت کند، باید متعجب شویم.
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
Repost qilingan:
دغدغه ایران



14.03.202513:12
ممنوعیت یک روزه، خسارت دهساله
محمد فاضلی
دولتها اغلب بدون توجه به آثار بلندمدت اقدامات خود، تصمیمهایی میگیرند که خسارات بلندمدت بر جا میگذارد.
هزینه این تصمیمها را مردم، اقتصاد ایران و آیندگان میپردازند.
نسخه کامل گفتوگو در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
@mohammad_fazeli
محمد فاضلی
دولتها اغلب بدون توجه به آثار بلندمدت اقدامات خود، تصمیمهایی میگیرند که خسارات بلندمدت بر جا میگذارد.
هزینه این تصمیمها را مردم، اقتصاد ایران و آیندگان میپردازند.
نسخه کامل گفتوگو در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
@mohammad_fazeli
09.03.202520:54
فیلمی با دور تند
🔹دوستی داشتم که عادت داشت فیلمهای ویدئویی را با دور تند تماشا کند. از همان لحظه آغاز، سرعت فیلم را بالا میبرد و تا پایان به همین شکل پیش میرفت. هرچه اعتراض میکردیم، بیفایده بود. نکته جالبتر اینکه پس از پایان فیلم، داستان را برایمان بازگو میکرد و حتی نقدی هم بر آن میگفت. رفقایی که فیلم را با سرعت عادی دیده بودند، اعتراض داشتند؛ روایتی که او تعریف میکرد، اغلب با واقعیت فیلم همخوانی نداشت و از اساس اشتباه بود.
🔹به گمانم سال۱۴۰۳ برای جامعه ایران نیز چنین بود؛ فیلمی که روی دور تند گذاشته شده بود و تحولاتش چنان سریع رخ داد که مجالی برای تامل و درک عمیق باقی نگذاشت.
سال۱۴۰۳، چه در عرصه اقتصادی و چه اجتماعی، با شتابی سرسامآور پیش رفت. رویدادها یکی پس از دیگری رخ میدادند، بیآنکه فرصتی برای جمعبندی یا تحلیل رویداد پیشین فراهم شود. این سرعت، نه تنها امکان فهم دقیق مسائل را از جامعه سلب کرد، بلکه گاه تصاویری نادرست از واقعیتها در ذهنها شکل داد.
از منظر اقتصادی، سال۱۴۰۳ را میتوان سالی پر از تناقض و بیثباتی توصیف کرد. در این سال، اقتصاد ایران بیش از همیشه زیر بار فشارهای سیاسی و بینالمللی قرار گرفت. از اواخر اردیبهشت تا پایان سال، ناآرامیهای سیاسی و تنشهای منطقهای حتی یک روز آرام به اقتصاد هدیه ندادند. این بیثباتی، انتظارات آحاد اقتصادی را دستخوش تغییر کرد و پیامدهایی ملموس بر متغیرهای کلان اقتصادی به جا گذاشت. تشدید تنشها در نیمه اول سال و پیروزی دونالد ترامپ در نیمه دوم سال شمسی، چشمانداز روابط بینالملل را دگرگون کرد.
🔹این تحولات، کاهش درآمدهای ارزی و تشدید بیثباتی اقتصادی را در پی داشت. نتیجه این وضعیت، نوسانهای شدید در بازارها، افت قدرت خرید مردم و افزایش فشارهای تورمی بود. بخش تولید نیز با چالشهایی چون کمبود نقدینگی، افزایش هزینهها، و دشواری دسترسی به مواد اولیه دستبهگریبان شد که رشد اقتصاد را با موانع جدی مواجه کرد.
در این سال پر ماجرا، قدرت خرید خانوارها، بهویژه در دهکهای پایین درآمدی، بهشدت کاهش یافت و شکاف طبقاتی عمیقتر شد. بر اساس آمارهای رسمی، نرخ فقر به بالای ۳۰درصد رسید؛ یعنی از هر سه ایرانی، یک نفر زیر خط فقر مطلق قرار گرفت. این سطح از فقر، همراه با کاهش ارزش واقعی دستمزدها و افزایش هزینههای اساسی چون مسکن و مواد غذایی، نشاندهنده ورود جامعه و اقتصاد ایران به مرحلهای جدید از بحران ساختاری بود که تزریق امیدهای موقتی و راهحلهای کوتاهمدت هم نتوانستند آن را مهار کنند.
🔹در حوزه اجتماعی نیز، شتاب تحولات سال۱۴۰۳ شکافها و نابرابریها را تشدید کرد. جامعهای که هنوز از تبعات رویدادهای سالهای گذشته بهبود نیافته بود، با موجی از نااطمینانی و نگرانی روبهرو شد. افزایش فقر که ریشه در کاهش درآمد سرانه و گسترش شکاف طبقاتی داشت، به مهاجرت گسترده جوانان و نخبگان دامن زد. تحولات سیاسی و تنشهای منطقهای، سایه جنگ را بر کشور افکند و حس امنیت اجتماعی را بیش از پیش تضعیف کرد. نبود گفتوگوی سازنده میان حکمرانان و مردم، همراه با تداوم سیاستهای تنشزا، همبستگی اجتماعی را کاهش داد. جامعه همچون تماشاگری منفعل، تنها نظارهگر رویدادهایی بود که بدون توقف و با دور تند رخ میدادند.
🔹شتابزدگی سال۱۴۰۳، چه در اقتصاد و چه در اجتماع، جز سردرگمی و فرسایش اعتماد عمومی نتیجهای نداشت. مردمی که مجالی برای درک ریشه مشکلات و مشارکت در حل آنها نیافتند، به روایتهای ناقص و گاه نادرست از واقعیتها پناه بردند
🔹اکنون، جامعه ایران با انبوهی از پرسشهای بیپاسخ و امیدهایی رنگباخته به استقبال سال جدید میرود. چند روز دیگر بهصورت رسمی فیلم ۱۴۰۴ اکران میشود؛ فیلمی که امیدواریم مثل فیلم قبلی روی دور تند نباشد.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
🔹دوستی داشتم که عادت داشت فیلمهای ویدئویی را با دور تند تماشا کند. از همان لحظه آغاز، سرعت فیلم را بالا میبرد و تا پایان به همین شکل پیش میرفت. هرچه اعتراض میکردیم، بیفایده بود. نکته جالبتر اینکه پس از پایان فیلم، داستان را برایمان بازگو میکرد و حتی نقدی هم بر آن میگفت. رفقایی که فیلم را با سرعت عادی دیده بودند، اعتراض داشتند؛ روایتی که او تعریف میکرد، اغلب با واقعیت فیلم همخوانی نداشت و از اساس اشتباه بود.
🔹به گمانم سال۱۴۰۳ برای جامعه ایران نیز چنین بود؛ فیلمی که روی دور تند گذاشته شده بود و تحولاتش چنان سریع رخ داد که مجالی برای تامل و درک عمیق باقی نگذاشت.
سال۱۴۰۳، چه در عرصه اقتصادی و چه اجتماعی، با شتابی سرسامآور پیش رفت. رویدادها یکی پس از دیگری رخ میدادند، بیآنکه فرصتی برای جمعبندی یا تحلیل رویداد پیشین فراهم شود. این سرعت، نه تنها امکان فهم دقیق مسائل را از جامعه سلب کرد، بلکه گاه تصاویری نادرست از واقعیتها در ذهنها شکل داد.
از منظر اقتصادی، سال۱۴۰۳ را میتوان سالی پر از تناقض و بیثباتی توصیف کرد. در این سال، اقتصاد ایران بیش از همیشه زیر بار فشارهای سیاسی و بینالمللی قرار گرفت. از اواخر اردیبهشت تا پایان سال، ناآرامیهای سیاسی و تنشهای منطقهای حتی یک روز آرام به اقتصاد هدیه ندادند. این بیثباتی، انتظارات آحاد اقتصادی را دستخوش تغییر کرد و پیامدهایی ملموس بر متغیرهای کلان اقتصادی به جا گذاشت. تشدید تنشها در نیمه اول سال و پیروزی دونالد ترامپ در نیمه دوم سال شمسی، چشمانداز روابط بینالملل را دگرگون کرد.
🔹این تحولات، کاهش درآمدهای ارزی و تشدید بیثباتی اقتصادی را در پی داشت. نتیجه این وضعیت، نوسانهای شدید در بازارها، افت قدرت خرید مردم و افزایش فشارهای تورمی بود. بخش تولید نیز با چالشهایی چون کمبود نقدینگی، افزایش هزینهها، و دشواری دسترسی به مواد اولیه دستبهگریبان شد که رشد اقتصاد را با موانع جدی مواجه کرد.
در این سال پر ماجرا، قدرت خرید خانوارها، بهویژه در دهکهای پایین درآمدی، بهشدت کاهش یافت و شکاف طبقاتی عمیقتر شد. بر اساس آمارهای رسمی، نرخ فقر به بالای ۳۰درصد رسید؛ یعنی از هر سه ایرانی، یک نفر زیر خط فقر مطلق قرار گرفت. این سطح از فقر، همراه با کاهش ارزش واقعی دستمزدها و افزایش هزینههای اساسی چون مسکن و مواد غذایی، نشاندهنده ورود جامعه و اقتصاد ایران به مرحلهای جدید از بحران ساختاری بود که تزریق امیدهای موقتی و راهحلهای کوتاهمدت هم نتوانستند آن را مهار کنند.
🔹در حوزه اجتماعی نیز، شتاب تحولات سال۱۴۰۳ شکافها و نابرابریها را تشدید کرد. جامعهای که هنوز از تبعات رویدادهای سالهای گذشته بهبود نیافته بود، با موجی از نااطمینانی و نگرانی روبهرو شد. افزایش فقر که ریشه در کاهش درآمد سرانه و گسترش شکاف طبقاتی داشت، به مهاجرت گسترده جوانان و نخبگان دامن زد. تحولات سیاسی و تنشهای منطقهای، سایه جنگ را بر کشور افکند و حس امنیت اجتماعی را بیش از پیش تضعیف کرد. نبود گفتوگوی سازنده میان حکمرانان و مردم، همراه با تداوم سیاستهای تنشزا، همبستگی اجتماعی را کاهش داد. جامعه همچون تماشاگری منفعل، تنها نظارهگر رویدادهایی بود که بدون توقف و با دور تند رخ میدادند.
🔹شتابزدگی سال۱۴۰۳، چه در اقتصاد و چه در اجتماع، جز سردرگمی و فرسایش اعتماد عمومی نتیجهای نداشت. مردمی که مجالی برای درک ریشه مشکلات و مشارکت در حل آنها نیافتند، به روایتهای ناقص و گاه نادرست از واقعیتها پناه بردند
🔹اکنون، جامعه ایران با انبوهی از پرسشهای بیپاسخ و امیدهایی رنگباخته به استقبال سال جدید میرود. چند روز دیگر بهصورت رسمی فیلم ۱۴۰۴ اکران میشود؛ فیلمی که امیدواریم مثل فیلم قبلی روی دور تند نباشد.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
08.02.202518:33
حادثه تلخ کرمان
🔹حادثه تلخی که در کرمان رخ داد، یک بار دیگر اشک در چشمانمان جاری کرد. از زمانی که این حادثه رخ داد، دهها پیام تسلیت از گوشهوکنار ایران و جهان دریافت کردهام. هیچ کدام از فرشتههایی که جان خود را از دست دادند، نسبتی با من و شما نداشتند اما همه آنها عزیزان ما بودند. یکی از فرشتهها، دوست نوه خواهرم بود. آنها یک شب قبل از اردو بیش از یک ساعت باهم صحبت کردند و آن گل پرپر شده، از علاقهاش به هوش مصنوعی و تحصیل در در دانشگاه صنعتی شریف صحبت کرده بود.
آنها فرشتههای بیگناهی بودند که در آتش بیکفایتی و بیتدبیری سوختند. دخترانی که اینچنین غریبانه ما را ترک کردند، هر کدام چراغ خانهای و هر کدام امید خانوادهای بودند. تا همین یکی دو روز پیش صدای خندههای پر امیدشان در خانه و خیابان و شهر میپیچید اما امروز شهر به یادشان زانوی غم بغل کرده است.
🔹 آمار مرگ در تصادفها و حوادث جادهای در ایران هولناک است. بر اساس گزارشهای منتشرشده، در سال ۱۴۰۲ تعداد قربانیان حوادث رانندگی در ایران از ۲۰ هزار نفر فراتر رفته است. هیچ شاهدی وجود ندارد که نشان دهد این وضعیت در سال 1403 بهتر شده است.
20 هزار قربانی در سال، بیشترین رکورد در چند دهه گذشته است. این بدان معناست که روزانه بهطور متوسط حدود ۵۵ نفر در ایران بر اثر تصادفات و سوانح جادهای جان خود را از دست میدهند. در حالی که نرخ مرگومیر جادهای در ایران ۲۱ نفر به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر است، این رقم در کشورهای اروپایی مانند سوئد، هلند، و آلمان حدود 3 نفر از میان 100 هزار نفر است. ما حتی در مقایسه با کشورهایی مانند لیبی، بولیوی، و چاد نیز وضعیت خوبی نداریم و این واقعا فاجعه است. اما سوال این است که چرا این اتفاقات ناراحت کننده به وفور در کشور ما رخ میدهد و مسئول این وضعیت کیست؟
🔹 همیشه پای جاده ناهموار و اتوبوس فرسوده و راننده نااهل در میان است چنانکه رئیس پلیسراه کرمان هم اعلام کرده؛ علت اصلی واژگونی اتوبوس، نقص فنی بوده و راننده نباید اتوبوس را در این مسیر حرکت میداده است. بیایید به پلیس راه اعتماد کنیم و استدلالش را بپذیریم. آن وقت این سؤال مطرح میشود که چرا به اتوبوسهای قدیمی اجازه تردد داده میشود؟ مسئول بررسی صلاحیت رانندگان اتوبوس کدام نهاد است؟ چه کسی باید جادهها را ایمن کند و مسئول نظارت بر سفرهای دانشآموزی، کدام نهاد است؟
🔹تعیین صلاحیت رانندگان اتوبوسهای عمومی در کشورهای اروپایی فرآیندی دقیق و استانداردسازیشده است که بر اساس قوانین و مقررات اتحادیه اروپا (EU) انجام میشود. رانندگان اتوبوسهای عمومی در اروپا باید دارای گواهینامه رانندگی دسته D (برای اتوبوسها) یا D1 (برای اتوبوسهای کوچکتر) باشند. این گواهینامهها بر اساس استانداردهای سختگیرانه اتحادیه اروپا صادر میشوند و نشاندهنده توانایی راننده برای رانندگی وسایل نقلیه سنگین مسافربری هستند.
🔹جز این، اتوبوسهای قدیمی و فرسوده حق تردد ندارند اما در کشور ما کامیونها و اتوبوسهای با عمر بیش از سه و چهار دهه در جادهها تردد میکنند. در همین زمینه رئیس پلیس راهور فراجا به این نکته اشاره کرده که بسیاری از اتوبوسهای فعال در کشور از نظر فنی در وضعیت مناسبی قرار ندارند و این مشکل به دلیل ضعف در نظارت و عدم نوسازی ناوگان است.
🔹گذشته از آن، رانندگان باید بهطور منظم تحت آزمایشهای پزشکی و روانشناختی قرار گیرند تا اطمینان حاصل شود که از نظر جسمی و روانی برای رانندگی ایمن مناسب هستند. کشورهای اروپایی با توسعه زیرساختها، اجرای قوانین سختگیرانه، و استفاده از فناوریهای پیشرفته، توانستهاند آمار تصادفات را بهشدت کاهش دهند اما در کشور ما برای هیچکس مهم نیست که هر سال 20 هزار نفر در جادهها جانشان را از دست میدهند و 20 هزار خانواده را داغدار و عزادار میکنند.
🔹ما مردمی تحریمزده هستیم که هیچ حق انتخابی نداریم. جادههایمان به خاطر نبود سرمایه، بازسازی و ترمیم نمیشود. اجازه واردات اتوبوسهای مدرن را نداریم و اتوبوسهای پنج دهه گذشته را سوار میشویم. خودروسازهای ما گرفتار فساد و زیان و ناکارآمدی هستند و رانندگان اتوبوسهای کشور ما نیز به خاطر فقر، توان خرید لنت و لاستیک جدید ندارند.
🔹حادثه کرمان اولین نیست و آخرین هم نخواهد بود. برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی، باید اصلاحات ساختاری در سیستم حملونقل، نظارت دقیقتر بر ناوگان، و آموزشهای حرفهای برای رانندگان و مدیران اعمال شود. همچنین، شفافیت در برخورد با مقصران و اطلاعرسانی دقیق به جامعه میتواند به بازسازی اعتماد عمومی کمک کند.
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
🔹حادثه تلخی که در کرمان رخ داد، یک بار دیگر اشک در چشمانمان جاری کرد. از زمانی که این حادثه رخ داد، دهها پیام تسلیت از گوشهوکنار ایران و جهان دریافت کردهام. هیچ کدام از فرشتههایی که جان خود را از دست دادند، نسبتی با من و شما نداشتند اما همه آنها عزیزان ما بودند. یکی از فرشتهها، دوست نوه خواهرم بود. آنها یک شب قبل از اردو بیش از یک ساعت باهم صحبت کردند و آن گل پرپر شده، از علاقهاش به هوش مصنوعی و تحصیل در در دانشگاه صنعتی شریف صحبت کرده بود.
آنها فرشتههای بیگناهی بودند که در آتش بیکفایتی و بیتدبیری سوختند. دخترانی که اینچنین غریبانه ما را ترک کردند، هر کدام چراغ خانهای و هر کدام امید خانوادهای بودند. تا همین یکی دو روز پیش صدای خندههای پر امیدشان در خانه و خیابان و شهر میپیچید اما امروز شهر به یادشان زانوی غم بغل کرده است.
🔹 آمار مرگ در تصادفها و حوادث جادهای در ایران هولناک است. بر اساس گزارشهای منتشرشده، در سال ۱۴۰۲ تعداد قربانیان حوادث رانندگی در ایران از ۲۰ هزار نفر فراتر رفته است. هیچ شاهدی وجود ندارد که نشان دهد این وضعیت در سال 1403 بهتر شده است.
20 هزار قربانی در سال، بیشترین رکورد در چند دهه گذشته است. این بدان معناست که روزانه بهطور متوسط حدود ۵۵ نفر در ایران بر اثر تصادفات و سوانح جادهای جان خود را از دست میدهند. در حالی که نرخ مرگومیر جادهای در ایران ۲۱ نفر به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر است، این رقم در کشورهای اروپایی مانند سوئد، هلند، و آلمان حدود 3 نفر از میان 100 هزار نفر است. ما حتی در مقایسه با کشورهایی مانند لیبی، بولیوی، و چاد نیز وضعیت خوبی نداریم و این واقعا فاجعه است. اما سوال این است که چرا این اتفاقات ناراحت کننده به وفور در کشور ما رخ میدهد و مسئول این وضعیت کیست؟
🔹 همیشه پای جاده ناهموار و اتوبوس فرسوده و راننده نااهل در میان است چنانکه رئیس پلیسراه کرمان هم اعلام کرده؛ علت اصلی واژگونی اتوبوس، نقص فنی بوده و راننده نباید اتوبوس را در این مسیر حرکت میداده است. بیایید به پلیس راه اعتماد کنیم و استدلالش را بپذیریم. آن وقت این سؤال مطرح میشود که چرا به اتوبوسهای قدیمی اجازه تردد داده میشود؟ مسئول بررسی صلاحیت رانندگان اتوبوس کدام نهاد است؟ چه کسی باید جادهها را ایمن کند و مسئول نظارت بر سفرهای دانشآموزی، کدام نهاد است؟
🔹تعیین صلاحیت رانندگان اتوبوسهای عمومی در کشورهای اروپایی فرآیندی دقیق و استانداردسازیشده است که بر اساس قوانین و مقررات اتحادیه اروپا (EU) انجام میشود. رانندگان اتوبوسهای عمومی در اروپا باید دارای گواهینامه رانندگی دسته D (برای اتوبوسها) یا D1 (برای اتوبوسهای کوچکتر) باشند. این گواهینامهها بر اساس استانداردهای سختگیرانه اتحادیه اروپا صادر میشوند و نشاندهنده توانایی راننده برای رانندگی وسایل نقلیه سنگین مسافربری هستند.
🔹جز این، اتوبوسهای قدیمی و فرسوده حق تردد ندارند اما در کشور ما کامیونها و اتوبوسهای با عمر بیش از سه و چهار دهه در جادهها تردد میکنند. در همین زمینه رئیس پلیس راهور فراجا به این نکته اشاره کرده که بسیاری از اتوبوسهای فعال در کشور از نظر فنی در وضعیت مناسبی قرار ندارند و این مشکل به دلیل ضعف در نظارت و عدم نوسازی ناوگان است.
🔹گذشته از آن، رانندگان باید بهطور منظم تحت آزمایشهای پزشکی و روانشناختی قرار گیرند تا اطمینان حاصل شود که از نظر جسمی و روانی برای رانندگی ایمن مناسب هستند. کشورهای اروپایی با توسعه زیرساختها، اجرای قوانین سختگیرانه، و استفاده از فناوریهای پیشرفته، توانستهاند آمار تصادفات را بهشدت کاهش دهند اما در کشور ما برای هیچکس مهم نیست که هر سال 20 هزار نفر در جادهها جانشان را از دست میدهند و 20 هزار خانواده را داغدار و عزادار میکنند.
🔹ما مردمی تحریمزده هستیم که هیچ حق انتخابی نداریم. جادههایمان به خاطر نبود سرمایه، بازسازی و ترمیم نمیشود. اجازه واردات اتوبوسهای مدرن را نداریم و اتوبوسهای پنج دهه گذشته را سوار میشویم. خودروسازهای ما گرفتار فساد و زیان و ناکارآمدی هستند و رانندگان اتوبوسهای کشور ما نیز به خاطر فقر، توان خرید لنت و لاستیک جدید ندارند.
🔹حادثه کرمان اولین نیست و آخرین هم نخواهد بود. برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی، باید اصلاحات ساختاری در سیستم حملونقل، نظارت دقیقتر بر ناوگان، و آموزشهای حرفهای برای رانندگان و مدیران اعمال شود. همچنین، شفافیت در برخورد با مقصران و اطلاعرسانی دقیق به جامعه میتواند به بازسازی اعتماد عمومی کمک کند.
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
Repost qilingan:
دغدغه ایران

04.04.202508:31
.
چرخهای تورم در درازمدت همه، جز معدودی، را له میکند.
محسن جلالپور، فعال اقتصادی از مصائب تورم میگوید.
ویدیوی کامل در یوتیوب (صفحه محمد فاضلی)
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
#دغدغه_ایران #محمد_فاضلی #محسن_جلالپور #تورم
@fazeli_mohammad
چرخهای تورم در درازمدت همه، جز معدودی، را له میکند.
محسن جلالپور، فعال اقتصادی از مصائب تورم میگوید.
ویدیوی کامل در یوتیوب (صفحه محمد فاضلی)
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
#دغدغه_ایران #محمد_فاضلی #محسن_جلالپور #تورم
@fazeli_mohammad
Repost qilingan:
هفتهنامه تجارتفردا

30.03.202519:44
نسل ناشناخته
▫️طی سال های اخیر تعارض میان نسل جوان که به نسل زد مشهور شده اند و سیاستمداران سنتی بیش از پیش نمایان شده است. بررسی ها نشان می دهد: نسل جوان که در دنیای متصل به فناوری رشد کرده اند؛ انتظارات متفاوتی از زندگی و آینده خود دارند که تفاوت اساسی با ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور که عمدتا به الگوهای سنتی وابسته هستند، دارند. از همین رو بخش زیادی از ساختارهای فعلی جامعه نتوانسته خود را با زندگی و خواسته های نسل جوان تطبیق دهد.
▫️نتیجه چنین وضعیتی برای نسل جوان کشور کاهش تمایل برای ورود به بازار کار و افزایش میل به مهاجرت بوده است.
▫️محسن جلال پور، فعال بخش خصوصی و آسیه حاتمی، کارآفرین و محقق بازار کار در این میزگرد که به میزبانی صبا نوبری برگزار شده، علاوه بر بررسی اولویت های نسل زد در بازار کار به نکات مهمی اشاره کرده اند.
متن این میزگرد در سالنامه جامع اقتصاد ایران منتشر شده و ویدئوی آن در اکو ایران در دسترس است.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
▫️طی سال های اخیر تعارض میان نسل جوان که به نسل زد مشهور شده اند و سیاستمداران سنتی بیش از پیش نمایان شده است. بررسی ها نشان می دهد: نسل جوان که در دنیای متصل به فناوری رشد کرده اند؛ انتظارات متفاوتی از زندگی و آینده خود دارند که تفاوت اساسی با ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور که عمدتا به الگوهای سنتی وابسته هستند، دارند. از همین رو بخش زیادی از ساختارهای فعلی جامعه نتوانسته خود را با زندگی و خواسته های نسل جوان تطبیق دهد.
▫️نتیجه چنین وضعیتی برای نسل جوان کشور کاهش تمایل برای ورود به بازار کار و افزایش میل به مهاجرت بوده است.
▫️محسن جلال پور، فعال بخش خصوصی و آسیه حاتمی، کارآفرین و محقق بازار کار در این میزگرد که به میزبانی صبا نوبری برگزار شده، علاوه بر بررسی اولویت های نسل زد در بازار کار به نکات مهمی اشاره کرده اند.
متن این میزگرد در سالنامه جامع اقتصاد ایران منتشر شده و ویدئوی آن در اکو ایران در دسترس است.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
Repost qilingan:
دغدغه ایران



16.03.202520:13
محسن جلالپور، فعال اقتصادی #صنعت_پسته، از اثرگذاری #تحریم بر صنعت پسته ایران میگوید.
ویدیوی کامل در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
@fazeli_mohammad
ویدیوی کامل در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
@fazeli_mohammad
Repost qilingan:
دغدغه ایران

13.03.202517:47
خسته شدیم! تیرهروزی فعالان اقتصادی
وضعیت اقتصاد ایران به گونهای است که حتی فعالترین فعالان اقتصادی خستگیناپذیر هم که میخواهند سالم و ملی کار کنند، خسته میشوند.
محسن جلالپور، رئیس قبلی اتاق بازرگانی ایران، فعال عرصه صادرات پسته و محصولات کشاورزی، تاجری که تاکنون ۱.۲ میلیارد دلار #پسته_سبز صادر کرده، و سرمایهگذار در عرصههای مختلف است، در این گفتوگو درباره چرایی نامناسب بودن ایران برای فعالیت اقتصادی درست، مولد و با ملاحظه منافع ملی میگوید.
ایشان توضیح میدهد که حکومت در ایران چه نگاهی به اقتصاد و فعالیت بخش خصوصی دارد و این نگاه را با رویکرد سایر کشورهایی مقایسه میکند که توانستهاند گامهایی در مسیر توسعه بردارند.
او درباره صنعت پسته ایران میگوید، و همچنین تهدیدها و خساراتی که به علت کمآبی، فقدان سیاست کشاورزی درست، و عقبماندگی در برابر صنعت پسته آمریکا عارض آن شده است.
او درباره راههای برونرفت از وضعیت فعلی توضیح میدهد، هرچند معتقد است گوش شنوایی وجود ندارد.
نسخه کامل در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
#اقتصاد_ایران #صنعت_پسته #مسأله_آب #تحریم #محسن_جلالپور
@fazeli_mohammad
وضعیت اقتصاد ایران به گونهای است که حتی فعالترین فعالان اقتصادی خستگیناپذیر هم که میخواهند سالم و ملی کار کنند، خسته میشوند.
محسن جلالپور، رئیس قبلی اتاق بازرگانی ایران، فعال عرصه صادرات پسته و محصولات کشاورزی، تاجری که تاکنون ۱.۲ میلیارد دلار #پسته_سبز صادر کرده، و سرمایهگذار در عرصههای مختلف است، در این گفتوگو درباره چرایی نامناسب بودن ایران برای فعالیت اقتصادی درست، مولد و با ملاحظه منافع ملی میگوید.
ایشان توضیح میدهد که حکومت در ایران چه نگاهی به اقتصاد و فعالیت بخش خصوصی دارد و این نگاه را با رویکرد سایر کشورهایی مقایسه میکند که توانستهاند گامهایی در مسیر توسعه بردارند.
او درباره صنعت پسته ایران میگوید، و همچنین تهدیدها و خساراتی که به علت کمآبی، فقدان سیاست کشاورزی درست، و عقبماندگی در برابر صنعت پسته آمریکا عارض آن شده است.
او درباره راههای برونرفت از وضعیت فعلی توضیح میدهد، هرچند معتقد است گوش شنوایی وجود ندارد.
نسخه کامل در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
#اقتصاد_ایران #صنعت_پسته #مسأله_آب #تحریم #محسن_جلالپور
@fazeli_mohammad
18.02.202505:47
دور باطل
🔹 کرمان هنوز از شوک پرپر شدن دختران فرزانهاش در حادثه واژگونی اتوبوس خارج نشده است. این حادثه اولین نبود و متاسفانه آخرین هم نخواهد بود. معمولا در چنین شرایطی، تقصیرها گردن جاده و اتوبوس و راننده میافتد و دولت ماموریت اصلی خود، یعنی صیانت از منافع ملی و جان و مال مردم را به فراموشی میسپرد؛ انگار در این حوادث مسوولیتی ندارد.
🔹متاسفانه نهادهای دولتی نسبت به رخدادها بیتفاوت هستند تا زمانی که حادثهای جانکاه رخ دهد و افکار عمومی برانگیخته شود. آنگاه این فرشته مهربان، با سینهای چاکچاک به میدان میآید، مقصریابی آغاز میشود، محکمه و پلیس به کار میافتند و بر طبل بگیروببند میکوبند تا توفانی به پا کنند و غبار هیجان افکار عمومی را پشت اقدامهای صوری خود پنهان کنند. اما پس از این هیاهو، این تراژدی به دکانی برای مداخلهگری بیشتر تبدیل میشود، بیآنکه به بهبود وضعیت مردم یا رفع مشکلات واقعی منجر شود. هر کس در بخشی از نظام حکمرانی، مسوولیت را گردن دیگری میاندازد و مداخله را سهم خود میداند.
🔹حادثه واژگونی اتوبوس حامل دانشآموزان نخبه کرمانی نیز از همین قاعده پیروی کرده و مشمول همین رویه شده است. وزارت راه ادعا دارد که شرکت حملونقل مقصر است؛ زیرا از اتوبوس بدون معاینه فنی یا رانندهای غیرحرفهای و ناکارآمد استفاده کرده است. به این ترتیب از فردا، ماموران به تدوین دستورالعملهای جدید و بگیروببند گاراژداران و رانندگان مشغول میشوند. به ظاهر برای اصلاح واقعی اما در نتیجه، برای تعریف قلمهای طلایی و رانتهای جدید. چه کسی لایق مجوز است و چه کسی نیست؟ نظارت ما صواباندیشانه و استصوابی است، نه استحسابی.
🔹پلیس ادعا میکند در اوج کارآمدی و فداکاری عمل کرده و تا پای جان از جاده و راننده مراقبت کرده است. اما مقصر را خودروسازان غیراستاندارد و وزارت راه میداند که جادهای امن و استاندارد نساخته است. به این ترتیب از فردا، شمارهگذاری متوقف میشود، برخورد با خودروسازان بیکیفیت شدت میگیرد و رانندگان متخلف با شدت بیشتری مجازات میشوند. قوه قضائیه نیز با اطلاعیه دادستان و اعلام جرم، به دنبال یافتن عاملان ترک فعل است. در این میان، سایر نهادهای دولتی نیز برای گریز از پاسخگویی، دور جدیدی از مداخلات را آغاز میکنند.
سازمان ملی استاندارد مدعی است که وزارت صمت توانایی تولید خودروی ایمن ندارد. این سازمان یکشبه استانداردهای ۸۵گانه را به ۱۲۰گانه ارتقا میدهد، استانداردهای اروپایی را با ترجمهای ناقص به احکام اجباری تبدیل میکند و حتی تولید معدود خودروهای تجاری را که از تحریمها جان سالم به در بردهاند، متوقف میکند. آیا این اقدامات واقعا به بهبود وضعیت کمک میکند؟
🔹در تصادف سال۱۳۹۲ که اتوبوسها در جاده قم آتش گرفتند، استانداردهای اجباری صنعت خودرو از ۶۳گانه به ۸۵گانه افزایش یافت؛ اما هیچگاه بررسی نشد که آیا نسبت کشتهشدگان به مجموع حوادث رانندگی (شاخص جهانی مورد تایید سازمان بهداشت جهانی) بهبود یافته است یا خیر؟ این استانداردها که اغلب روی کاغذ باقی میمانند، به دکانی برای مداخلهگری تبدیل شدهاند. خودروسازان تجاری کوچک و متوسط که تحت فشار تحریمها هستند، هدف این استانداردها قرار گرفتهاند و تولیدشان متوقف شده است. نتیجه؟ امروز یک اتوبوس بینشهری ۳۰میلیارد تومان و یک مینیبوس بیش از ۷میلیارد تومان قیمت دارد، اگر اصلا در دسترس باشد. این وضعیت، حملونقل عمومی بینشهری ایران را ناکارآمد و قفل کرده است.
دستاورد این مداخلات چیست؟ نوسازی ناوگان متوقف شده، فرسودگی خودروها دوچندان شده و مداخلهگران تنها به سود خود اندیشیدهاند.
اما سوال این است که چه باید کرد؟
ادامه سرمقاله را در سایت روزنامه دنیای اقتصاد مطالعه کنید.
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
🔹 کرمان هنوز از شوک پرپر شدن دختران فرزانهاش در حادثه واژگونی اتوبوس خارج نشده است. این حادثه اولین نبود و متاسفانه آخرین هم نخواهد بود. معمولا در چنین شرایطی، تقصیرها گردن جاده و اتوبوس و راننده میافتد و دولت ماموریت اصلی خود، یعنی صیانت از منافع ملی و جان و مال مردم را به فراموشی میسپرد؛ انگار در این حوادث مسوولیتی ندارد.
🔹متاسفانه نهادهای دولتی نسبت به رخدادها بیتفاوت هستند تا زمانی که حادثهای جانکاه رخ دهد و افکار عمومی برانگیخته شود. آنگاه این فرشته مهربان، با سینهای چاکچاک به میدان میآید، مقصریابی آغاز میشود، محکمه و پلیس به کار میافتند و بر طبل بگیروببند میکوبند تا توفانی به پا کنند و غبار هیجان افکار عمومی را پشت اقدامهای صوری خود پنهان کنند. اما پس از این هیاهو، این تراژدی به دکانی برای مداخلهگری بیشتر تبدیل میشود، بیآنکه به بهبود وضعیت مردم یا رفع مشکلات واقعی منجر شود. هر کس در بخشی از نظام حکمرانی، مسوولیت را گردن دیگری میاندازد و مداخله را سهم خود میداند.
🔹حادثه واژگونی اتوبوس حامل دانشآموزان نخبه کرمانی نیز از همین قاعده پیروی کرده و مشمول همین رویه شده است. وزارت راه ادعا دارد که شرکت حملونقل مقصر است؛ زیرا از اتوبوس بدون معاینه فنی یا رانندهای غیرحرفهای و ناکارآمد استفاده کرده است. به این ترتیب از فردا، ماموران به تدوین دستورالعملهای جدید و بگیروببند گاراژداران و رانندگان مشغول میشوند. به ظاهر برای اصلاح واقعی اما در نتیجه، برای تعریف قلمهای طلایی و رانتهای جدید. چه کسی لایق مجوز است و چه کسی نیست؟ نظارت ما صواباندیشانه و استصوابی است، نه استحسابی.
🔹پلیس ادعا میکند در اوج کارآمدی و فداکاری عمل کرده و تا پای جان از جاده و راننده مراقبت کرده است. اما مقصر را خودروسازان غیراستاندارد و وزارت راه میداند که جادهای امن و استاندارد نساخته است. به این ترتیب از فردا، شمارهگذاری متوقف میشود، برخورد با خودروسازان بیکیفیت شدت میگیرد و رانندگان متخلف با شدت بیشتری مجازات میشوند. قوه قضائیه نیز با اطلاعیه دادستان و اعلام جرم، به دنبال یافتن عاملان ترک فعل است. در این میان، سایر نهادهای دولتی نیز برای گریز از پاسخگویی، دور جدیدی از مداخلات را آغاز میکنند.
سازمان ملی استاندارد مدعی است که وزارت صمت توانایی تولید خودروی ایمن ندارد. این سازمان یکشبه استانداردهای ۸۵گانه را به ۱۲۰گانه ارتقا میدهد، استانداردهای اروپایی را با ترجمهای ناقص به احکام اجباری تبدیل میکند و حتی تولید معدود خودروهای تجاری را که از تحریمها جان سالم به در بردهاند، متوقف میکند. آیا این اقدامات واقعا به بهبود وضعیت کمک میکند؟
🔹در تصادف سال۱۳۹۲ که اتوبوسها در جاده قم آتش گرفتند، استانداردهای اجباری صنعت خودرو از ۶۳گانه به ۸۵گانه افزایش یافت؛ اما هیچگاه بررسی نشد که آیا نسبت کشتهشدگان به مجموع حوادث رانندگی (شاخص جهانی مورد تایید سازمان بهداشت جهانی) بهبود یافته است یا خیر؟ این استانداردها که اغلب روی کاغذ باقی میمانند، به دکانی برای مداخلهگری تبدیل شدهاند. خودروسازان تجاری کوچک و متوسط که تحت فشار تحریمها هستند، هدف این استانداردها قرار گرفتهاند و تولیدشان متوقف شده است. نتیجه؟ امروز یک اتوبوس بینشهری ۳۰میلیارد تومان و یک مینیبوس بیش از ۷میلیارد تومان قیمت دارد، اگر اصلا در دسترس باشد. این وضعیت، حملونقل عمومی بینشهری ایران را ناکارآمد و قفل کرده است.
دستاورد این مداخلات چیست؟ نوسازی ناوگان متوقف شده، فرسودگی خودروها دوچندان شده و مداخلهگران تنها به سود خود اندیشیدهاند.
اما سوال این است که چه باید کرد؟
ادامه سرمقاله را در سایت روزنامه دنیای اقتصاد مطالعه کنید.
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
03.02.202506:07
درباره کودکان بیگناهی که برای همیشه فقیر میمانند
مصطفی کودک با استعدادی است که به خاطر فقر از تحصیل باز مانده. علی هم وضعیت مشابهی دارد. مریم و زهرا نیز به خاطر فقر خانواده و فاصله طولانی راه مدرسه تا خانه، از تحصیل محروم شدهاند. همینطور محبوبه و محمد که پدری از کار افتاده دارند و بار سنگین اداره خانواده روی دوش مادرشان افتاده است.
شما هم کودکان زیادی را در گوشهوکنار کشور میشناسید که از تحصیل بازماندهاند. برخی گزارشها، جمعیت کودکان بازمانده از تحصیل را حدود یک میلیون نفر اعلام کردهاند. این در حالی است که طبق گزارش مرکز آمار، در سال ۱۴۰۱، جمعیت کودکان زیر ۱۵ سال حدود ۲۴ درصد از جمعیت کل کشور را تشکیل میدهد. با توجه به این که جمعیت ایران از مرز ۸۵ میلیون نفر عبور کرده است، این محاسبه نشان میدهد که تقریباً حدود ۲۰.۴ میلیون نفر در این گروه سنی هستند. به این ترتیب میتوان گفت از هر 22 کودک ایرانی، یک نفر از تحصیل باز میماند.
جمعیت ترکیه هم تقریبا اندازه ایران است و جمعیت کودکان زیر 15 سال در این کشور نیز حدود ۲۰ میلیون نفر برآورد میشود. در ترکیه 400 هزار کودک که عمدتا اهل سوریه هستند، از تحصیل محروم شدهاند.
در عربستان این نسبت خیلی کمتر از ایران و ترکیه است اما عراق وضعیت نگرانکنندهای دارد. بر اساس گزارشهای یونیسف در سالهای اخیر، حدود ۳.۵ میلیون کودک عراقی به دلیل جنگ، ناامنی، و فقر از تحصیل محروم شدهاند. این تعداد شامل کودکانی است که به دلیل تخریب مدارس، جابهجاییهای اجباری یا کار کودکان، به مدرسه نمیروند.
آمارها برای تقریب ذهن ارائه شدند و نشان میدهند وضعیت کودکان بازمانده از تحصیل در ایران از عراق و افغانستان و تاجیکستان بهتر است اما ترکیه و عربستان و مالزی وضعیت بهتری از ما دارند.
اما چرا این بحث را مطرح کردم؟
در مؤسسه نیکوکاری ابرار بحثهای زیادی درباره کودکان بازمانده از تحصیل مطرح میشود. دیروز هم در جیرفت سخنرانی کوتاهی در جمع شماری از مسئولان داشتم و درباره روند رو به افزایش کودکانی که به خاطر فقر یا به خاطر کار و مسائل خانوادگی از تحصیل باز میمانند هشدار دادم. در این منطقه بیش از 6 هزار کودک از تحصیل بازماندهاند. این نسبت درباره دختران بسیار نگرانکننده است و نوید بخش آینده خوبی نیست.
برای اینکه بدانیم افزایش جمعیت کودکان بازمانده از تحصیل چه نگرانیهایی ایجاد میکند، به تحقیقات اقتصاددانان مراجعه میکنیم.
جیمز هکمن که برنده جایزه نوبل اقتصاد است در تحقیقات خود بر این موضوع تأکید دارد که آموزش، به ویژه در سنین پایین، یکی از موثرترین ابزارها برای ایجاد فرصتهای برابر و کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است.
هکمن معتقد است سرمایهگذاری در سنین پایین خیلی برای کودکان و همچنین برای آینده یک کشور مهم است.
هکمن بر اهمیت سرمایهگذاری در دوران اولیه زندگی تاکید دارد. به گفته او، تلاشهای آموزشی در سالهای اولیه زندگی بازدهی بالاتری نسبت به سرمایهگذاریهای آموزشی در سنین بالاتر دارد. این موضوع به خصوص برای کودکان از خانوادههای فقیر که ممکن است دسترسی کمتری به منابع آموزشی داشته باشند، حیاتی است.
آقای هکمن نشان داده که آموزش نه تنها به توسعه مهارتهای شناختی (سخت) مانند ریاضی و خواندن کمک میکند، بلکه مهارتهای نرم مانند خودکنترلی، پشتکار، و همکاری نیز به همان اندازه مهم هستند. برای دانشآموزان فقیر، این مهارتها میتواند به طور قابل توجهی شانس موفقیت در آینده را افزایش دهد.
از نظر هکمن، آموزش با کیفیت و دسترسی عادلانه به آن میتواند نقش مهمی در کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی داشته باشد. با تحصیل، دانشآموزان فقیر میتوانند از چرخه فقر خارج شوند، فرصتهای شغلی بهتری به دست آورند و به بهبود وضعیت اقتصادی خانوادههایشان کمک کنند.
سرمایهگذاری در آموزش برای کودکان فقیر نه تنها به نفع خود آنها بلکه به نفع جامعه است. این سرمایهگذاریها میتواند به کاهش هزینههای اجتماعی مانند جرم و جنایت، بهبود سلامت عمومی و افزایش بهرهوری اقتصادی منجر شود.
در حال حاضر نرخ فقر بر اساس آمارهای رسمی، به بالای 30 درصد جمعیت ایران رسیده است. یعنی در حال حاضر از هر سه نفر ایرانی، یک نفر زیر خط فقر مطلق قرار دارد.
تداوم روند فقیر شدن جامعه ایران باعث آسیب زدن به خانوادههای زیادی شده است. خیلی از خانوادهها در طول چند دهه گذشته موفق به خروج از تله فقر نشدهاند. به عبارتی، فقر در این خانوادهها موروثی شده است.
کودکانی که به خاطر فقر خانوادگی نتوانند تحصیل کنند، احتمالا برای همیشه فقیر میمانند.
آیا نظام حکمرانی که در ابتدای انقلاب نهضت سوادآموزی راه انداخت میتواند بپذیرد که از هر 22 کودک این سرزمین، یک کودک برای همیشه محکوم به فقر باشد؟
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
مصطفی کودک با استعدادی است که به خاطر فقر از تحصیل باز مانده. علی هم وضعیت مشابهی دارد. مریم و زهرا نیز به خاطر فقر خانواده و فاصله طولانی راه مدرسه تا خانه، از تحصیل محروم شدهاند. همینطور محبوبه و محمد که پدری از کار افتاده دارند و بار سنگین اداره خانواده روی دوش مادرشان افتاده است.
شما هم کودکان زیادی را در گوشهوکنار کشور میشناسید که از تحصیل بازماندهاند. برخی گزارشها، جمعیت کودکان بازمانده از تحصیل را حدود یک میلیون نفر اعلام کردهاند. این در حالی است که طبق گزارش مرکز آمار، در سال ۱۴۰۱، جمعیت کودکان زیر ۱۵ سال حدود ۲۴ درصد از جمعیت کل کشور را تشکیل میدهد. با توجه به این که جمعیت ایران از مرز ۸۵ میلیون نفر عبور کرده است، این محاسبه نشان میدهد که تقریباً حدود ۲۰.۴ میلیون نفر در این گروه سنی هستند. به این ترتیب میتوان گفت از هر 22 کودک ایرانی، یک نفر از تحصیل باز میماند.
جمعیت ترکیه هم تقریبا اندازه ایران است و جمعیت کودکان زیر 15 سال در این کشور نیز حدود ۲۰ میلیون نفر برآورد میشود. در ترکیه 400 هزار کودک که عمدتا اهل سوریه هستند، از تحصیل محروم شدهاند.
در عربستان این نسبت خیلی کمتر از ایران و ترکیه است اما عراق وضعیت نگرانکنندهای دارد. بر اساس گزارشهای یونیسف در سالهای اخیر، حدود ۳.۵ میلیون کودک عراقی به دلیل جنگ، ناامنی، و فقر از تحصیل محروم شدهاند. این تعداد شامل کودکانی است که به دلیل تخریب مدارس، جابهجاییهای اجباری یا کار کودکان، به مدرسه نمیروند.
آمارها برای تقریب ذهن ارائه شدند و نشان میدهند وضعیت کودکان بازمانده از تحصیل در ایران از عراق و افغانستان و تاجیکستان بهتر است اما ترکیه و عربستان و مالزی وضعیت بهتری از ما دارند.
اما چرا این بحث را مطرح کردم؟
در مؤسسه نیکوکاری ابرار بحثهای زیادی درباره کودکان بازمانده از تحصیل مطرح میشود. دیروز هم در جیرفت سخنرانی کوتاهی در جمع شماری از مسئولان داشتم و درباره روند رو به افزایش کودکانی که به خاطر فقر یا به خاطر کار و مسائل خانوادگی از تحصیل باز میمانند هشدار دادم. در این منطقه بیش از 6 هزار کودک از تحصیل بازماندهاند. این نسبت درباره دختران بسیار نگرانکننده است و نوید بخش آینده خوبی نیست.
برای اینکه بدانیم افزایش جمعیت کودکان بازمانده از تحصیل چه نگرانیهایی ایجاد میکند، به تحقیقات اقتصاددانان مراجعه میکنیم.
جیمز هکمن که برنده جایزه نوبل اقتصاد است در تحقیقات خود بر این موضوع تأکید دارد که آموزش، به ویژه در سنین پایین، یکی از موثرترین ابزارها برای ایجاد فرصتهای برابر و کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است.
هکمن معتقد است سرمایهگذاری در سنین پایین خیلی برای کودکان و همچنین برای آینده یک کشور مهم است.
هکمن بر اهمیت سرمایهگذاری در دوران اولیه زندگی تاکید دارد. به گفته او، تلاشهای آموزشی در سالهای اولیه زندگی بازدهی بالاتری نسبت به سرمایهگذاریهای آموزشی در سنین بالاتر دارد. این موضوع به خصوص برای کودکان از خانوادههای فقیر که ممکن است دسترسی کمتری به منابع آموزشی داشته باشند، حیاتی است.
آقای هکمن نشان داده که آموزش نه تنها به توسعه مهارتهای شناختی (سخت) مانند ریاضی و خواندن کمک میکند، بلکه مهارتهای نرم مانند خودکنترلی، پشتکار، و همکاری نیز به همان اندازه مهم هستند. برای دانشآموزان فقیر، این مهارتها میتواند به طور قابل توجهی شانس موفقیت در آینده را افزایش دهد.
از نظر هکمن، آموزش با کیفیت و دسترسی عادلانه به آن میتواند نقش مهمی در کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی داشته باشد. با تحصیل، دانشآموزان فقیر میتوانند از چرخه فقر خارج شوند، فرصتهای شغلی بهتری به دست آورند و به بهبود وضعیت اقتصادی خانوادههایشان کمک کنند.
سرمایهگذاری در آموزش برای کودکان فقیر نه تنها به نفع خود آنها بلکه به نفع جامعه است. این سرمایهگذاریها میتواند به کاهش هزینههای اجتماعی مانند جرم و جنایت، بهبود سلامت عمومی و افزایش بهرهوری اقتصادی منجر شود.
در حال حاضر نرخ فقر بر اساس آمارهای رسمی، به بالای 30 درصد جمعیت ایران رسیده است. یعنی در حال حاضر از هر سه نفر ایرانی، یک نفر زیر خط فقر مطلق قرار دارد.
تداوم روند فقیر شدن جامعه ایران باعث آسیب زدن به خانوادههای زیادی شده است. خیلی از خانوادهها در طول چند دهه گذشته موفق به خروج از تله فقر نشدهاند. به عبارتی، فقر در این خانوادهها موروثی شده است.
کودکانی که به خاطر فقر خانوادگی نتوانند تحصیل کنند، احتمالا برای همیشه فقیر میمانند.
آیا نظام حکمرانی که در ابتدای انقلاب نهضت سوادآموزی راه انداخت میتواند بپذیرد که از هر 22 کودک این سرزمین، یک کودک برای همیشه محکوم به فقر باشد؟
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
03.04.202521:09
به یاد مادر
50 سال پیش در چنین روزی، مادرم را از دست دادم. شش ساله بودم كه اولين آثار بيماری سرطان در وجود مادر مهربانم پيدا شد اما با این اميد که بچهها کمی بزرگتر شوند، پنج سال با بيماری مخوف مبارزه کرد و در نهایت در چنین شبی دار فانی را وداع گفت.
پنج سالی که ایشان پس از تحمل آن همه رنج و درد به زندگی ادامه دادند، نه فقط نشانهای از عشق فراوان ایشان به خانواده، بلکه گواهی بر روح عظیم و اراده پولادینشان بود. مادرم آن زن بیمار اما شکستناپذیر، با هر نفسی که در سینه حبس میکرد، عشقش را فریاد میزد. برای درک این همه درد، کوچک بودم اما آن تصاویر هنوز چون نقشی بر دیوارهای خاطراتم نقش بستهاند. صورت رنگپریدهاش که از درد خیس عرق بود، دستانی که میلرزیدند و چشمانی که همواره نگران بودند اما عشق را از ما دریغ نمیکردند. او نمیخواست ما را در غم خود شریک کند، نمیخواست رنج و عذابش بر زندگی ما سایه افکند. به همین خاطر بود که نالههایش را پنهان میکرد، در خلوت با خدایش راز و نیاز میکرد و از او مهلت میطلبید، نه برای خود، بلکه برای ما و به خاطر ما.
هر سفر به تهران، هر آزمایش و معاینه، هر نگاه امیدوارانه به پزشکان، تلاشی بود برای چند لحظه بیشتر ماندن، برای دیدن ما که از آب و گل درآییم. او با عشق نفس میکشید. عشق به ما، به پدرم و به زندگی خوبی که برایمان ساخته بود.
مادرم تا شامگاه چهاردهم فروردین 1353 جنگید اما سرانجام تسلیم شدو ما را تنها گذاشت.
با وجودی که این همه سال از رفتنش گذشته، هنوز حس میکنم زنده است. در هر گوشه این خانه، وجودش را حس میکنم و هر بار که به یادش میافتم، همان پسر ششسالهام که کنارش نشستهام و او با دستهای لرزان، سرم و دستانم را نوازش میکند. هنوز صدای دعاهایش را میشنوم و هنوز حس میکنم با گوشه چارقد گلگلیاش اشکهایم را پاک میکند.
او رفت، اما آنچه از او به جا ماند، فقط اشکها و دردهایش نبود، بلکه درسی بود ابدی که عشق میتواند از هر مرگی قویتر باشد، که یک مادر میتواند حتی در ضعیفترین لحظاتش، ستونی باشد برای تحمل وزن سنگین یک خانواده. مادرم با هر نفسی که در ماهها و روزهای آخر کشید، به من آموخت که زندگی کردن فقط زنده ماندن نیست، بلکه جنگیدن برای آنهایی است که دوستشان داری.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
50 سال پیش در چنین روزی، مادرم را از دست دادم. شش ساله بودم كه اولين آثار بيماری سرطان در وجود مادر مهربانم پيدا شد اما با این اميد که بچهها کمی بزرگتر شوند، پنج سال با بيماری مخوف مبارزه کرد و در نهایت در چنین شبی دار فانی را وداع گفت.
پنج سالی که ایشان پس از تحمل آن همه رنج و درد به زندگی ادامه دادند، نه فقط نشانهای از عشق فراوان ایشان به خانواده، بلکه گواهی بر روح عظیم و اراده پولادینشان بود. مادرم آن زن بیمار اما شکستناپذیر، با هر نفسی که در سینه حبس میکرد، عشقش را فریاد میزد. برای درک این همه درد، کوچک بودم اما آن تصاویر هنوز چون نقشی بر دیوارهای خاطراتم نقش بستهاند. صورت رنگپریدهاش که از درد خیس عرق بود، دستانی که میلرزیدند و چشمانی که همواره نگران بودند اما عشق را از ما دریغ نمیکردند. او نمیخواست ما را در غم خود شریک کند، نمیخواست رنج و عذابش بر زندگی ما سایه افکند. به همین خاطر بود که نالههایش را پنهان میکرد، در خلوت با خدایش راز و نیاز میکرد و از او مهلت میطلبید، نه برای خود، بلکه برای ما و به خاطر ما.
هر سفر به تهران، هر آزمایش و معاینه، هر نگاه امیدوارانه به پزشکان، تلاشی بود برای چند لحظه بیشتر ماندن، برای دیدن ما که از آب و گل درآییم. او با عشق نفس میکشید. عشق به ما، به پدرم و به زندگی خوبی که برایمان ساخته بود.
مادرم تا شامگاه چهاردهم فروردین 1353 جنگید اما سرانجام تسلیم شدو ما را تنها گذاشت.
با وجودی که این همه سال از رفتنش گذشته، هنوز حس میکنم زنده است. در هر گوشه این خانه، وجودش را حس میکنم و هر بار که به یادش میافتم، همان پسر ششسالهام که کنارش نشستهام و او با دستهای لرزان، سرم و دستانم را نوازش میکند. هنوز صدای دعاهایش را میشنوم و هنوز حس میکنم با گوشه چارقد گلگلیاش اشکهایم را پاک میکند.
او رفت، اما آنچه از او به جا ماند، فقط اشکها و دردهایش نبود، بلکه درسی بود ابدی که عشق میتواند از هر مرگی قویتر باشد، که یک مادر میتواند حتی در ضعیفترین لحظاتش، ستونی باشد برای تحمل وزن سنگین یک خانواده. مادرم با هر نفسی که در ماهها و روزهای آخر کشید، به من آموخت که زندگی کردن فقط زنده ماندن نیست، بلکه جنگیدن برای آنهایی است که دوستشان داری.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
20.03.202520:11
شکستن بدون نشانه
وقتی یک قطعه فلزی بهصورت ناگهانی و بدون نشانه قبلی میشکند، مهندسان متالورژی میگویند «خستگی فلزات» اتفاق افتاده است. دلیل اصلی خطرناک بودن شکست ناشی از خستگی فلزات این است که بدون آگاهی قبلی و بهصورت ناگهانی اتفاق میافتد. به گمانم همه ما این روزها چنین وضعیتی پیدا کردهایم و در اثر فشارهای زیاد سیاسی و اقتصادی دچار خستگی مضاعف شدهایم و خدا نکند بیسروصدا بشکنیم.
پ ن: فیلمی که میبینید، توسط یکی از دوستان گرامی و بر اساس سخنرانی حقیر در مراسم بزرگداشت مرحوم امینالضرب ساخته شده است.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
وقتی یک قطعه فلزی بهصورت ناگهانی و بدون نشانه قبلی میشکند، مهندسان متالورژی میگویند «خستگی فلزات» اتفاق افتاده است. دلیل اصلی خطرناک بودن شکست ناشی از خستگی فلزات این است که بدون آگاهی قبلی و بهصورت ناگهانی اتفاق میافتد. به گمانم همه ما این روزها چنین وضعیتی پیدا کردهایم و در اثر فشارهای زیاد سیاسی و اقتصادی دچار خستگی مضاعف شدهایم و خدا نکند بیسروصدا بشکنیم.
پ ن: فیلمی که میبینید، توسط یکی از دوستان گرامی و بر اساس سخنرانی حقیر در مراسم بزرگداشت مرحوم امینالضرب ساخته شده است.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
Repost qilingan:
دغدغه ایران

16.03.202507:24
محسن جلالپور، فعال اقتصادی #صنعت_پسته، از وضعیت کشاورزی و صنعت پسته ایران میگوید.
ویدیوی کامل در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
@fazeli_mohammad
ویدیوی کامل در یوتیوب
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
@fazeli_mohammad
Repost qilingan:
هفتهنامه تجارتفردا

13.03.202509:28
راههای خرید ویژهنامه نوروزی تجارتفردا
هفتهنامه تجارتفردا 12 سال متوالی است که سالنامه جامع اقتصاد ایران را منتشر میکند. امسال این سالنامه در 660 صفحه منتشر شده و در کنار گزارشها و تحلیلها و میزگردهایی درباره حال و آینده اقتصاد ایران، سه هدیه ویژه نیز برای خوانندگان کنار گذاشته است:
🔹 کتاب«ندای قبیله» نوشته ماریو بارگاس یوسا با مقدمه موسی غنینژاد
🔹 «چهل قرن کنترل قیمت و دستمزد» نوشته رابرت شوتینگر و ایمون باتلر با مقدمه سیدمحمد طبیبیان
🔹 کتاب «اقتصاد سیاسی به زبان ساده» که توسط «سعید ابوالقاسمی» گردآوری شده و مسعود نیلی شرحی بر مفاهیم آن ارائه کرده است.
این ویژهنامه در دکههای مطبوعاتی عرضه شده اما اگر امکان مراجعه به بازار مطبوعات را ندارید، میتوانید مبلغ 250 هزار تومان به شماره حساب 5892107044098229- بانکسپه به نام دنیای اقتصاد تابان واریز و فیش آن را برای شماره 09031239791 واتساپ کنید. ما مجله را رایگان به دست خوانندگان تهرانی میرسانیم.
در نهایت اگر موفق به تهیه ویژهنامه نشدید، با شماره تلفن 52189177 تماس بگیرید تا همکاران ما مشکل شما را حل کنند.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
هفتهنامه تجارتفردا 12 سال متوالی است که سالنامه جامع اقتصاد ایران را منتشر میکند. امسال این سالنامه در 660 صفحه منتشر شده و در کنار گزارشها و تحلیلها و میزگردهایی درباره حال و آینده اقتصاد ایران، سه هدیه ویژه نیز برای خوانندگان کنار گذاشته است:
🔹 کتاب«ندای قبیله» نوشته ماریو بارگاس یوسا با مقدمه موسی غنینژاد
🔹 «چهل قرن کنترل قیمت و دستمزد» نوشته رابرت شوتینگر و ایمون باتلر با مقدمه سیدمحمد طبیبیان
🔹 کتاب «اقتصاد سیاسی به زبان ساده» که توسط «سعید ابوالقاسمی» گردآوری شده و مسعود نیلی شرحی بر مفاهیم آن ارائه کرده است.
این ویژهنامه در دکههای مطبوعاتی عرضه شده اما اگر امکان مراجعه به بازار مطبوعات را ندارید، میتوانید مبلغ 250 هزار تومان به شماره حساب 5892107044098229- بانکسپه به نام دنیای اقتصاد تابان واریز و فیش آن را برای شماره 09031239791 واتساپ کنید. ما مجله را رایگان به دست خوانندگان تهرانی میرسانیم.
در نهایت اگر موفق به تهیه ویژهنامه نشدید، با شماره تلفن 52189177 تماس بگیرید تا همکاران ما مشکل شما را حل کنند.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
14.02.202518:45
زخم کهنه
دوستی دارم که با شنیدن خبر تصادف سهمگین اخیر در کرمان و آسمانی شدن چند نوجوان، از جمله دانشآموزان نخبه، سخت دلگیر و غمگین شده است. میگفت افسرده بودم حالا افسردهتر شدهام.
حرفش را میفهمم و باید اینجا باشید و ببینید که چقدر همه ناراحت هستند.
این دوست گرامی خاطرهای تعریف کرد که نشان میدهد این زخم، خیلی کهنه است.
این دوست گرامی در سال 1346 که در کرمان دیپلم گرفته بود همراه با گروهی از همکلاسیهایش که بزرگترین آنها 17 سال سن داشته، تصمیم گرفتند برای شرکت در کنکور ورودی دانشگاه راهی تهران شوند. هرکس بلیطی خرید، گروهی صبح، جمعی عصر و تعداد دیگری شب. همه به راه افتادند و وعدۀ دیدارشان صبح فردا، روز آزمون ورودی در دانشگاه تهران بود.
دوستم میگفت وقتی به تهران میرسد، خبردار میشود که یکی از آن اتوبوسهای شبرو، واژگون شده و عدهای از جمله تعدادی از همکلاسیهایش فوت کردهاند. آنها که آرزو داشتند پزشک و مهندس شوند، هرگز به جلسه امتحان هم نرسیدند و تهران را هم که بعضی ها قرار بود برای اولین بار ببینند، ندیدند. دوست من سر جلسه، چشمان ترش را به ورقه امتحان دوخته بود و قلمش قدرت حرکت روی کاغذ نداشت. در این وضعیت، از او و دیگر همکلاسی هایش توقع موفقیت هم وجود داشت.
میگفتند راننده خسته بوده است. از آن به بعد قوانین جدیدی وضع کردند. اول قرار شد رانندگان دو نفر باشند که خسته نشوند؛ نتیجه نداد. بعد، قرار شد رانندگان ساعت بزنند، معاینه فنی درست کردند، جریمه کردند و دست آخر گویا از کنترل هوشمند استفاده کردند. ظاهراً هیچکدام نتیجه دلخواه را نداد. چرا؟
دوستم میگفت گویا در ژاپن، در میان خیلی کارهای مهم دیگر، ماشینهای حمل زباله هر شب شسته و ضد عفونی میشوند. فردا وقتی آن ماشینها را میبینید خیال میکنید همه نو هستند. این از ماشین زباله. حالا بینید، با اتوبوسهای عمومی چه میکنند. آیا باور کردنی است؟ آیا ما اتوبوس های حمل دانشآموزان را نه هرشب، که سالی یک بار، قبل از سفر معاینه فنی میکنیم؟
راستی چرا این بختک شوم از سر راه جادهها و اتوبوسها و ماشینهای ما کنار نمیرود؟ چرا باید همچنان شاهد تصادفهای دلخراش رانندگی و از دست رفتن این همه نوجوان معصوم و ریختن اشک مردمان یک شهر باشیم؟
25 هزار کشته در سال؟ عدد کمی نیست. چه کار دیگری میتوان انجام داد که چشم تر ما فرصت خشک شدن پیدا کند؟
میگویند وقتی وارد کشوری شدید، برای شناخت وضعیت آن جامعه، نیازی به پژوهش ندارید؛ فقط به دو رفتار ساده مردمان آن کشور نگاه کنید؛ یکی در صف ایستادن و دیگری نحوه رانندگی کردن.
این را هم از بنده حقیر بشنوید؛ در کشوری که مبانیاش درست کار کند و در تعادل باشد، نه صف تشکیل میشود و نه رانندگی نامتعارف میبینیم.
@mohsenjalalpour
دوستی دارم که با شنیدن خبر تصادف سهمگین اخیر در کرمان و آسمانی شدن چند نوجوان، از جمله دانشآموزان نخبه، سخت دلگیر و غمگین شده است. میگفت افسرده بودم حالا افسردهتر شدهام.
حرفش را میفهمم و باید اینجا باشید و ببینید که چقدر همه ناراحت هستند.
این دوست گرامی خاطرهای تعریف کرد که نشان میدهد این زخم، خیلی کهنه است.
این دوست گرامی در سال 1346 که در کرمان دیپلم گرفته بود همراه با گروهی از همکلاسیهایش که بزرگترین آنها 17 سال سن داشته، تصمیم گرفتند برای شرکت در کنکور ورودی دانشگاه راهی تهران شوند. هرکس بلیطی خرید، گروهی صبح، جمعی عصر و تعداد دیگری شب. همه به راه افتادند و وعدۀ دیدارشان صبح فردا، روز آزمون ورودی در دانشگاه تهران بود.
دوستم میگفت وقتی به تهران میرسد، خبردار میشود که یکی از آن اتوبوسهای شبرو، واژگون شده و عدهای از جمله تعدادی از همکلاسیهایش فوت کردهاند. آنها که آرزو داشتند پزشک و مهندس شوند، هرگز به جلسه امتحان هم نرسیدند و تهران را هم که بعضی ها قرار بود برای اولین بار ببینند، ندیدند. دوست من سر جلسه، چشمان ترش را به ورقه امتحان دوخته بود و قلمش قدرت حرکت روی کاغذ نداشت. در این وضعیت، از او و دیگر همکلاسی هایش توقع موفقیت هم وجود داشت.
میگفتند راننده خسته بوده است. از آن به بعد قوانین جدیدی وضع کردند. اول قرار شد رانندگان دو نفر باشند که خسته نشوند؛ نتیجه نداد. بعد، قرار شد رانندگان ساعت بزنند، معاینه فنی درست کردند، جریمه کردند و دست آخر گویا از کنترل هوشمند استفاده کردند. ظاهراً هیچکدام نتیجه دلخواه را نداد. چرا؟
دوستم میگفت گویا در ژاپن، در میان خیلی کارهای مهم دیگر، ماشینهای حمل زباله هر شب شسته و ضد عفونی میشوند. فردا وقتی آن ماشینها را میبینید خیال میکنید همه نو هستند. این از ماشین زباله. حالا بینید، با اتوبوسهای عمومی چه میکنند. آیا باور کردنی است؟ آیا ما اتوبوس های حمل دانشآموزان را نه هرشب، که سالی یک بار، قبل از سفر معاینه فنی میکنیم؟
راستی چرا این بختک شوم از سر راه جادهها و اتوبوسها و ماشینهای ما کنار نمیرود؟ چرا باید همچنان شاهد تصادفهای دلخراش رانندگی و از دست رفتن این همه نوجوان معصوم و ریختن اشک مردمان یک شهر باشیم؟
25 هزار کشته در سال؟ عدد کمی نیست. چه کار دیگری میتوان انجام داد که چشم تر ما فرصت خشک شدن پیدا کند؟
میگویند وقتی وارد کشوری شدید، برای شناخت وضعیت آن جامعه، نیازی به پژوهش ندارید؛ فقط به دو رفتار ساده مردمان آن کشور نگاه کنید؛ یکی در صف ایستادن و دیگری نحوه رانندگی کردن.
این را هم از بنده حقیر بشنوید؛ در کشوری که مبانیاش درست کار کند و در تعادل باشد، نه صف تشکیل میشود و نه رانندگی نامتعارف میبینیم.
@mohsenjalalpour
17.01.202517:55
چرا نسل زد علاقه به فعالیتهای سنتی ندارد؟
نسل زد به سه دلیل آمادگی لازم را برای کار در بخشهای قدیمی اقتصاد ایران ندارد:
🔹 دلیل اول به رقابت ناسالمی برمیگردد که در اقتصاد کشور وجود دارد. درآمدهای هنگفتی که عمدتاً آقازادهها و آقازاده آقازادهها در طول سالهای اخیر برای خود دستوپا کردند باعث میشود فضای سالمی برای رقابت وجود نداشته باشد. تقریباً همه مزیتهای اقتصاد ایران در اختیار گروههای خاص و بهطور مشخص در اختیار آقازادگان است. جریان ناسالمی که در اقتصاد ایران شکل گرفته، باعث شده که بیانگیزگی جدی میان جوانان به وجود بیاید. این بیانگیزگی هم شامل تحصیلکردههای جوان میشود که عمدتاً به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی، راه مهاجرت را در پیش گرفتهاند و هم باعث سرخوردگی نیروی کار جوان میشود. نیروی جوان کشور نابرابری را با همه وجود خود احساس میکند و در عین حال با خودش میگوید که اگر همه عمرش را هم کار کند، نمیتواند به اندازه یک ماه منتفعان بد کار کردن اقتصاد ایران درآمد داشته باشد. فرض کنید جوانی که با اتوبوس در حال رفتن به محل کار خود است، پشت چراغ قرمز، جوانی را پشت فرمان ماشین لوکس میبیند و اولین چیزی که به ذهنش میرسد این است که وارد یک بازی ناعادلانه شده است. با خودش میگوید من اگر 30 سال کار کنم، نمیتوانم از مسیر درست، به چنین درآمدی برسم و در نتیجه یا دست از کار میکشد یا کسب درآمد از مسیر نادرست را برمیگزیند. این یک واقعیت است که وقتی ما جوان بودیم، منابع برای شروع کار جدید کم بود اما فضای سالمتری وجود داشت و در نتیجه یک جوان میتوانست با چند سال کار کردن در مسیر پیشرفت قرار گیرد اما در حال حاضر فضای کار کردن به قدری ناسالم شده که جوانان امید خود را از دست میدهند. اگر نسلهای قبل با پدیده آقازادگی مواجه بودند، نسل جوان امروز با آقازادههای نسل زد مواجه است که تعدادشان هم کم نیست. مشخصاً این شرایط، بیانگیزگی جدی به وجود میآورد.
این نارضایتی تنها در مورد نسل زی هم نیست؛ بلکه حتی ما که سه یا چهار نسل با آنان فاصله داریم هم با آن درگیریم. بیانگیزگی برای امثال من هم زمانی پیش میآید که میبینم 60 سال فعالیت خانوادگی پدر با 40 سال فعالیت خانوادگی خودم که روی هم میشود 100 سال؛ با یورش آقازادهای به محاق میرود. یکی میآید و یکشبه از همه این سابقه و تلاش سبقت میگیرد. علتش هم فقط رانتها، درآمدهای بیبنیان و پولهای حاصل از بدهبستانهای رانتی است. ضمن اینکه ما مسیری را آغاز کردیم و امروز مجبور هستیم در امتداد آن حرکت کنیم؛ ولی آنها بعد از مدتی دیگر نیازی به پیشرفت نمیبینند.
🔹 دلیل دوم؛ مقایسه درآمد در برابر هزینههاست. به نظر من یکی از بزرگترین ناترازیها در سطح افراد و خانوارها، ناترازی درآمد و هزینه است؛ یعنی امروز درآمد کارمند دولت و کارگر صنعتی به هیچ عنوان با هزینههایشان مطابقت ندارد. طرف حساب میکند که اگر یک ماه در شهرستانها کار کند 15 تا 20 میلیون تومان و در تهران 30 تا 35 میلیون تومان حداکثر درآمد دارد (آن هم اگر در بالاترین جایگاه کاری و بهترین شرایط کار کند)، باز هم درآمدش با خرج زندگیاش جور درنمیآید، یعنی دخلوخرج نمیخواند. جوان نسل جدید وقتی میبیند کار کردن و نکردنش در زندگیاش چندان تاثیری ندارد نسبت به آینده ناامید میشود.
🔹 دلیل سوم که به نظر من از دو دلیل اولی هم مهمتر است به مقایسه «خود» در برابر یک جوان خارجی بازمیگردد. جوان نسل زد از طریق اینترنت و شبکههای اجتماعی به راحتی میتواند خود را با جوانان کشورهای دیگر مقایسه کند. امروز اینترنت همه را به هم وصل کرده است. در قدیم اینطور نبود و نهایت شما از شهر و روستای خودت خبر داشتی. یادم هست زمانی که بچه بودیم، روزنامه، هفتگی به شهرمان میآمد و هفتهنامهها به صورت ماهانه دستمان میرسید. بزرگترهای ما هفتهای یکبار میرفتند پای ماشینهای بینراهی میایستادند تا مجله اطلاعات هفتگی یا مجله جوانان را بخرند اما امروز خبرها لحظهای منتقل میشود. بنابراین جوان نسل زد، وقتی خودش را با همسنوسال خود در یک کشور دیگر مثل ترکیه و امارات یا کشورهای اروپایی و آمریکایی مقایسه میکند، میبیند خیلی با رفاه او فاصله دارد. بنابراین دلیلی نمیبیند برای کار در سطح عادی تلاشی کند. نهایتاً سعی میکند شرایط را به سمتی ببرد که حداقل اگر جایی کار میکند، درآمدش با شرایط زندگی، رفاه و آزادی عملش مطابقت داشته باشد.
متن کامل گفتوگو را اینجا بخوانید
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
نسل زد به سه دلیل آمادگی لازم را برای کار در بخشهای قدیمی اقتصاد ایران ندارد:
🔹 دلیل اول به رقابت ناسالمی برمیگردد که در اقتصاد کشور وجود دارد. درآمدهای هنگفتی که عمدتاً آقازادهها و آقازاده آقازادهها در طول سالهای اخیر برای خود دستوپا کردند باعث میشود فضای سالمی برای رقابت وجود نداشته باشد. تقریباً همه مزیتهای اقتصاد ایران در اختیار گروههای خاص و بهطور مشخص در اختیار آقازادگان است. جریان ناسالمی که در اقتصاد ایران شکل گرفته، باعث شده که بیانگیزگی جدی میان جوانان به وجود بیاید. این بیانگیزگی هم شامل تحصیلکردههای جوان میشود که عمدتاً به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی، راه مهاجرت را در پیش گرفتهاند و هم باعث سرخوردگی نیروی کار جوان میشود. نیروی جوان کشور نابرابری را با همه وجود خود احساس میکند و در عین حال با خودش میگوید که اگر همه عمرش را هم کار کند، نمیتواند به اندازه یک ماه منتفعان بد کار کردن اقتصاد ایران درآمد داشته باشد. فرض کنید جوانی که با اتوبوس در حال رفتن به محل کار خود است، پشت چراغ قرمز، جوانی را پشت فرمان ماشین لوکس میبیند و اولین چیزی که به ذهنش میرسد این است که وارد یک بازی ناعادلانه شده است. با خودش میگوید من اگر 30 سال کار کنم، نمیتوانم از مسیر درست، به چنین درآمدی برسم و در نتیجه یا دست از کار میکشد یا کسب درآمد از مسیر نادرست را برمیگزیند. این یک واقعیت است که وقتی ما جوان بودیم، منابع برای شروع کار جدید کم بود اما فضای سالمتری وجود داشت و در نتیجه یک جوان میتوانست با چند سال کار کردن در مسیر پیشرفت قرار گیرد اما در حال حاضر فضای کار کردن به قدری ناسالم شده که جوانان امید خود را از دست میدهند. اگر نسلهای قبل با پدیده آقازادگی مواجه بودند، نسل جوان امروز با آقازادههای نسل زد مواجه است که تعدادشان هم کم نیست. مشخصاً این شرایط، بیانگیزگی جدی به وجود میآورد.
این نارضایتی تنها در مورد نسل زی هم نیست؛ بلکه حتی ما که سه یا چهار نسل با آنان فاصله داریم هم با آن درگیریم. بیانگیزگی برای امثال من هم زمانی پیش میآید که میبینم 60 سال فعالیت خانوادگی پدر با 40 سال فعالیت خانوادگی خودم که روی هم میشود 100 سال؛ با یورش آقازادهای به محاق میرود. یکی میآید و یکشبه از همه این سابقه و تلاش سبقت میگیرد. علتش هم فقط رانتها، درآمدهای بیبنیان و پولهای حاصل از بدهبستانهای رانتی است. ضمن اینکه ما مسیری را آغاز کردیم و امروز مجبور هستیم در امتداد آن حرکت کنیم؛ ولی آنها بعد از مدتی دیگر نیازی به پیشرفت نمیبینند.
🔹 دلیل دوم؛ مقایسه درآمد در برابر هزینههاست. به نظر من یکی از بزرگترین ناترازیها در سطح افراد و خانوارها، ناترازی درآمد و هزینه است؛ یعنی امروز درآمد کارمند دولت و کارگر صنعتی به هیچ عنوان با هزینههایشان مطابقت ندارد. طرف حساب میکند که اگر یک ماه در شهرستانها کار کند 15 تا 20 میلیون تومان و در تهران 30 تا 35 میلیون تومان حداکثر درآمد دارد (آن هم اگر در بالاترین جایگاه کاری و بهترین شرایط کار کند)، باز هم درآمدش با خرج زندگیاش جور درنمیآید، یعنی دخلوخرج نمیخواند. جوان نسل جدید وقتی میبیند کار کردن و نکردنش در زندگیاش چندان تاثیری ندارد نسبت به آینده ناامید میشود.
🔹 دلیل سوم که به نظر من از دو دلیل اولی هم مهمتر است به مقایسه «خود» در برابر یک جوان خارجی بازمیگردد. جوان نسل زد از طریق اینترنت و شبکههای اجتماعی به راحتی میتواند خود را با جوانان کشورهای دیگر مقایسه کند. امروز اینترنت همه را به هم وصل کرده است. در قدیم اینطور نبود و نهایت شما از شهر و روستای خودت خبر داشتی. یادم هست زمانی که بچه بودیم، روزنامه، هفتگی به شهرمان میآمد و هفتهنامهها به صورت ماهانه دستمان میرسید. بزرگترهای ما هفتهای یکبار میرفتند پای ماشینهای بینراهی میایستادند تا مجله اطلاعات هفتگی یا مجله جوانان را بخرند اما امروز خبرها لحظهای منتقل میشود. بنابراین جوان نسل زد، وقتی خودش را با همسنوسال خود در یک کشور دیگر مثل ترکیه و امارات یا کشورهای اروپایی و آمریکایی مقایسه میکند، میبیند خیلی با رفاه او فاصله دارد. بنابراین دلیلی نمیبیند برای کار در سطح عادی تلاشی کند. نهایتاً سعی میکند شرایط را به سمتی ببرد که حداقل اگر جایی کار میکند، درآمدش با شرایط زندگی، رفاه و آزادی عملش مطابقت داشته باشد.
متن کامل گفتوگو را اینجا بخوانید
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
Ko'rsatilgan 1 - 24 dan 30
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.