Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
دفترچه‌خاطرات‌سال۱۳۲۰ avatar

دفترچه‌خاطرات‌سال۱۳۲۰

من یه خاطره نویس با یه قلم کج‌وکوله‌ام که یه بخشی از من توی ذهنیت تو زندگی میکنه و تو این دفترچه می‌نویسه.
@The1320lettersBot
:ناشناس
@Unr3adLetters
:نامه ها
@The1320diariesChallange
:چالش ها
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
Tekshirilmagan
Ishonchnoma
Shubhali
Joylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaOct 15, 2023
TGlist-ga qo'shildi
Mar 05, 2025

Rekordlar

21.03.202523:59
1.7KObunachilar
14.11.202423:59
0Iqtiboslar indeksi
08.04.202516:58
1.7KBitta post qamrovi
21.04.202518:16
0Reklama posti qamrovi
25.03.202523:59
7.23%ER
09.04.202502:11
101.55%ERR

دفترچه‌خاطرات‌سال۱۳۲۰ mashhur postlari

Repost qilingan:
مخفیگاه من avatar
مخفیگاه من
26.03.202507:31
من برای ادامه دادن یا ندادن تاس نمی‌ریزم؛ یا می‌مونم تا استخونم بشکنه، یا طوری می‌رم که به نظر بیاد هیچ‌وقت نبودم. بدون اما و اگر.
10.04.202507:23
گاهی انگار در رویاپردازی زیاده‌روی می‌کنم. شاید نباید برای حقیقی شدنشان تلاش می‌کردم؛ برخی‌شان فقط در حد رویا بودن زیبا بودند.
24.03.202523:03
از اینکه مدام برای من نشد ناراحت نشدم، از اینکه واقعا واقعا خواستم، به خدا التماس کردم و تموم جونم رو براش گذاشتم و نشد ناراحتم.
انگار بعد اون، نشدن‌ها بیشتر به چشم اومد و حتی شدن‌ها هم زورشون رو از دست دادن.
04.04.202518:02
امضای آخر این جمعه رو با چاووشی میزنیم
24.03.202511:43
برق چشمانش خاموش شد؛ درست مثل ستاره‌ای که پیش از سحر ناپدید می‌شود.
و صبح، دیگر هیچ نشانی از سرخی نبود...
همه چیز در هاله‌ای از آبیِ خفقان‌آور غرق شده بود.
09.04.202503:02
در بسته بود اما قفل نبود!
26.03.202500:21
لاله ها مردند و او همچنان دور مانده.
06.04.202508:11
گاهی حیفه که نمی‌دونیم آخرین بار، همون آخرین باره.
06.04.202522:53
همه چیز فراموش میشه جز راهی که برای فراموشی طی کردی.
24.03.202500:56
اومدی چون دلت خواست ولی می‌دونی که اینجا جای موندن نیست.
26.03.202505:16
اگه گفتم یادم نیست دروغ گفتم خوبم یادمه؛ با جزئیات بی پس و پیش، چه خوب بوده چه بد.
31.03.202520:41
گاه چنانی که وجودت به جای چشمانت اشک می‌ریزد.
Repost qilingan:
روایت یک مَرگ avatar
روایت یک مَرگ
01.04.202508:59
بايد بلند شد
در امتداد وقت قدم زد
ابهام را شنيد
بايد دويد تا تهِ بودن
26.03.202510:45
کم کم فراموش می‌کنی که چه چیزی تو رو ساخته، شاید هم راجع بهش بی مهری کنی.
25.03.202523:08
خون می‌چکید از قامتش
در آغوش گرفتم تنش را
بی آنکه اعتنا بر تن‌پوش سفیدم کنم.
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.