Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
·Alaska, Alaska· avatar

·Alaska, Alaska·

یه روز مثل کریستوفر میرم آلاسکا. مطمئنم.
چنل فیلم ها:https://t.me/filmswithtea
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
Tekshirilmagan
Ishonchnoma
Shubhali
Joylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaJun 03, 2021
TGlist-ga qo'shildi
Oct 27, 2024

"·Alaska, Alaska·" guruhidagi so'nggi postlar

«لذت رفتن به‌سوی ناشناخته‌ها را حس می‌کردم.»
به مناسبت ده سالگی آلبوم Carrie & Lowell از سوفیان استیونز، قرار شده نسخه‌ی اولیه‌ی بعضی از آهنگ‌ها رو منتشر کنن (خیلی‌ها معتقدن که این آلبوم جزو غمگین‌ترین آلبوم‌هایی هست که تا حالا ساخته شده) و فعلا این آهنگ منتشر شده و گفتن که نسخه‌ی اولیه‌ی fourth of july به احتمال خیلی زیاد قراره نزدیک به چهارده دقیقه باشه:)))
یه مقداری عجیبه که آدم یه روز به این فکر می‌کنه که دیگه نمی‌تونه. شب کلی غصه می‌خوره و فقط احساس نگرانی می‌کنه و چند روز بعد صبح دوباره بیدار می‌شه و خودش رو به زور جمع‌وجور می‌کنه و فکر می‌کنه که حالا شاید بتونه باز هم ادامه بده و تلاش کنه. نمی‌دونم تا چه زمانی میشه ادامه داد ولی باز هم صبح می‌شه.
I wanna shake off this city
Like a bad dream from an old life
خیلی خیلی زیاد خوشحااااالم کردی!!🌟🌟
«بزرگسالان چشم‌به‌راه فردا هستند، و به گذشته تا دیروز، پریروز یا حداکثر تا یک هفته برمی‌گردند و مایل نیستند بیشتر به عقب بروند. بچه‌ها اما معنی دیروز، پریروز یا حتی فردا را نمی‌دانند، همه‌چیز برای آن‌ها همین اکنون است.»
«من می‌خوام که گیوم یونگ (دخترم) همه چیز داشته باشه. می‌خوام همه چیز داشته باشه و هر کاری رو دلش می‌خواد انجام بده. می‌خوام توی زندگیش موفق بشه و پیشرفت کنه. نمی‌خوام که تا ابد یه میز بچینه. می‌خوام که به جای این کار بتونه به میز ضربه بزنه و اون رو برگردونه!»
«تو هم می‌تونی به میز ضربه بزنی. اگه بهش ضربه بزنی و برش گردونی، خودم همه‌ش رو تمیز می‌کنم. هم بهش ضربه بزن هم اون رو بشکن.»
«هیچوقت نمی‌فهمی توی زندگی چی پیش میاد، مگر اینکه بری دنبالش. اگه وسط راه جا می‌زدم خیلی بد می‌شد. خیلی خوشحالم که زندگیش کردم.»
«منظورت اینه که دوباه واسه‌ت بهار شده؟»
«آره! دوباره بهاره، بهار!»
«اگه یه روز شاعر شدم، مثل آدم‌های معروف لباس دو تیکه می‌پوشم. تازه اگه پولدار بشم توی یه خونه‌ی دو طبقه زندگی می‌کنم و یه سگ بامزه هم میارم. دیگه اینکه… می‌خوام بچه‌هام پیانو یاد بگیرن. زیاد بیرون غذا می‌خورم.»
«من می‌خوام یه جیپ داشته باشم و عینک ریبن بزنم.»
«جدی ماشین دوست داری؟ واقعا یه همچین چیزی دوست داری؟»
«آره. میام تو رو سوار ماشین می‌کنم و با همدیگه همه جا می‌ریم، حتی تا آمریکا!»
«وای آره خوشم میاد! دست توی دست همدیگه، در حال گپ زدن. بیا هر کاری دلمون می‌خواد انجام بدیم. بیا تا وقتی زنده‌ایم هر کاری بکنیم. بیا هر کاری دلمون می‌خواد انجام بدیم.»
بعد از کلی وقت بالاخره یه سریال دیدم که عاشقش شدم و الان دلم می‌خواد که فقط درموردش حرف بزنم. فقط حرف، حرف، حرف!
خیلی جدی فکر کنم با هر قسمت از when life gives you tangerines حداقل سه بار گریه کردم (قسمت‌های آخر ترکیدم.)
خیلی رندومه ولی از ویدیوهای این خانومه خیلی خیلی خوشم اومده! همین‌طوری پشت ماشین گیتار می‌زنه من کیف می‌کنم

Rekordlar

06.04.202523:59
16.9KObunachilar
05.04.202523:59
7Iqtiboslar indeksi
25.03.202523:59
5.4KBitta post qamrovi
13.03.202512:47
4.4KReklama posti qamrovi
23.03.202523:59
6.59%ER
19.03.202512:47
32.37%ERR

Rivojlanish

Obunachilar
Iqtibos indeksi
1 ta post qamrovi
Reklama posti qamrovi
ER
ERR
FEB '25MAR '25APR '25

·Alaska, Alaska· mashhur postlari

07.04.202515:42
22.03.202519:54
But we're two slow dancers, last ones out
30.03.202522:07
خیلی جدی فکر کنم با هر قسمت از when life gives you tangerines حداقل سه بار گریه کردم (قسمت‌های آخر ترکیدم.)
27.03.202510:51
واقعا وقتی تنهام نهایت استفاده‌ای که از خونه می‌برم اینه که سریالم رو به جای گوشی توی تلویزیون می‌بینم، آهنگ رو به جای گوش دادن با هندزفری با صدای بلند گوش می‌دم، راحت به همه ویس می‌فرستم، با خودم بلند بلند حرف می‌زنم و به جای اینکه توی اتاقم بشینم میام توی هال.
31.03.202517:46
I wanna shake off this city
Like a bad dream from an old life
10.03.202519:19
30.03.202517:37
I'll miss borrowin' your books to read your notes in the margin
The closest I came to readin' your mind
07.04.202515:43
به مناسبت ده سالگی آلبوم Carrie & Lowell از سوفیان استیونز، قرار شده نسخه‌ی اولیه‌ی بعضی از آهنگ‌ها رو منتشر کنن (خیلی‌ها معتقدن که این آلبوم جزو غمگین‌ترین آلبوم‌هایی هست که تا حالا ساخته شده) و فعلا این آهنگ منتشر شده و گفتن که نسخه‌ی اولیه‌ی fourth of july به احتمال خیلی زیاد قراره نزدیک به چهارده دقیقه باشه:)))
07.04.202515:32
یه مقداری عجیبه که آدم یه روز به این فکر می‌کنه که دیگه نمی‌تونه. شب کلی غصه می‌خوره و فقط احساس نگرانی می‌کنه و چند روز بعد صبح دوباره بیدار می‌شه و خودش رو به زور جمع‌وجور می‌کنه و فکر می‌کنه که حالا شاید بتونه باز هم ادامه بده و تلاش کنه. نمی‌دونم تا چه زمانی میشه ادامه داد ولی باز هم صبح می‌شه.
«هیچوقت نمی‌فهمی توی زندگی چی پیش میاد، مگر اینکه بری دنبالش. اگه وسط راه جا می‌زدم خیلی بد می‌شد. خیلی خوشحالم که زندگیش کردم.»
«منظورت اینه که دوباه واسه‌ت بهار شده؟»
«آره! دوباره بهاره، بهار!»
27.03.202517:01
زندگی یه کم جالب‌تر می‌شه وقتی دست از بیش از اندازه تحلیل کردن خودت و رفتارهایی که داری برمی‌داری و متوجه می‌شی که نمی‌تونی با نارضایتی از خودت، خودت رو بهتر کنی. فقط باید قبول کنی که یه وقت‌هایی هم عجیبی و ممکنه کارهای عجیبی بکنی. همه به یه شکلی عجیبن!
24.03.202515:34
حالا شاید جدی بزرگ شدن به این معنی نیست که قراره همه‌ی جواب‌ها رو داشته باشی. شاید بیشتر درمورد یادگیری زندگی کردن با سوال و پرسش‌ها، در آغوش کشیدن عدم قطعیت و ادامه دادن و جستجو کردن توی تاریکی باشه. و شاید، فقط شاید، خیلی هم بد نباشه و اتفاقا گاهی اوقات در ندونستن و در طی کردن مسیر و جلو رفتن با انواع سوال‌ها مقداری هیجان هم وجود داشته باشه. من دیگه کسی که قبلا بودم نیستم، و هنوز کسی که دوست دارم باشم هم نشدم ولی هنوز این‌جا هستم، دقیقا وسط مسیر و در حال کشف کردن. سخته ولی شاید برای الان کافیه.
27.03.202517:27
🤍🤍
30.03.202522:10
«اگه یه روز شاعر شدم، مثل آدم‌های معروف لباس دو تیکه می‌پوشم. تازه اگه پولدار بشم توی یه خونه‌ی دو طبقه زندگی می‌کنم و یه سگ بامزه هم میارم. دیگه اینکه… می‌خوام بچه‌هام پیانو یاد بگیرن. زیاد بیرون غذا می‌خورم.»
«من می‌خوام یه جیپ داشته باشم و عینک ریبن بزنم.»
«جدی ماشین دوست داری؟ واقعا یه همچین چیزی دوست داری؟»
«آره. میام تو رو سوار ماشین می‌کنم و با همدیگه همه جا می‌ریم، حتی تا آمریکا!»
«وای آره خوشم میاد! دست توی دست همدیگه، در حال گپ زدن. بیا هر کاری دلمون می‌خواد انجام بدیم. بیا تا وقتی زنده‌ایم هر کاری بکنیم. بیا هر کاری دلمون می‌خواد انجام بدیم.»
19.03.202509:21
بخش بزرگی از بزرگسالی، زندگی کردن با حس پشیمونیه و اینکه اجازه ندی که یه وقت نابودت کنه. هر چقدر بزرگتر بشی، اشتباهات بیشتری هم مرتکب میشی، فرصت‌های بیشتری رو از دست میدی و حتی افراد بیشتری رو ناامید می‌کنی. و هر روز باید به خودت یادآوری کنی که با خودت مهربون باشی و خودت رو ببخشی. سعی می‌کنی خودِ گذشته‌ت رو بپذیری و دوستش داشته باشی و درک کنی که همه‌ی این‌ها بخشی از روند بزرگ شدن هست. بعدش تلاش می‌کنی به زندگی خودت ادامه بدی و نهایت سعی خودت رو می‌کنی که بهتر زندگی کنی، با علم به این‌که هر چقدر هم که امروز احساس بزرگسالی داشته باشی، دیگه هرگز قرار نیست انقدر جوان باشی.
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.