𝖢𝗁𝖺𝗅𝗅𝖾𝗇𝗀𝖾

friends & couple

خلاصه داستان: وو سول گی از یک پروشگاه به سئول می‌آید و در دبیرستان چه‌ هوا، مدرسه‌ای برای دانش‌آموزان نخبه، ثبت‌نام می‌کند. او با دیگر دانش‌آموزان ارتباط خوبی ندارد تا اینکه یو جه‌ ای، دانش‌آموز قدرتمند و جذاب، به او نزدیک می‌شود و به دوستان هم تبدیل می‌شوند. اما این رابطه به‌ زودی به یک رابطه خطرناک تبدیل می‌شود که میان دوستی و وسواس در نوسان است.

یازده—یازده
وقتی فرشته ها دور تختم پرواز می‌کردن و
من باهاشون هماهنگ شده بودم
آرزو می‌کنم توی اون شب تاریک قفل شده بودم

از ضعف هام خلاص میشم
و یه "من" جدید می‌سازم

ازت می‌خوام جلوی زمان رو بگیری
لحظه ای که شعله ها منو سوزوندن
بالاخره می‌تونم نفس بکشم
توی موجی از درد
دارم به خاکستر تبدیل میشم
ولی دوباره زندگی می‌کنم
هرچقدر بیشتر درد می‌کشم
بیشتر احساس زنده بودن می‌کنم
یه زندگی جدید توی خاکستر ها
هیچ چیز تا ابد باقی نمی‌مونه عزیزم
ولی من نزدیک شکوفا شدنم
پس نفت رو روی تمام بدنم بریز
و آتیش رو روشن کن
نمی‌‌خوام متوقف بشم

"نترس" اینو فرشته ها توی گوشم زمزمه کردن
این تاریکی تو رو می‌سازه
احساساتی که تاحالا حس نکردی رو حس کن
حتی وقتی همه چیزو سوزوندم
بازم می‌سوزونم ، اصلا برام کافی نیست

حتی منم هنوز توی تاریکی سیاه هستم
ولی خودم رو روشن می‌کنم

ازت می‌خوام جلوی زمان رو بگیری
لحظه ای که شعله ها منو سوزوندن
بالاخره می‌تونم نفس بکشم
توی موجی از درد
دارم به خاکستر تبدیل میشم
ولی دوباره زندگی می‌کنم
هرچقدر بیشتر درد می‌کشم
بیشتر احساس زنده بودن می‌کنم
یه زندگی جدید توی خاکستر ها
هیچ چیز تا ابد باقی نمی‌مونه عزیزم
ولی من نزدیک شکوفا شدنم
پس نفت رو روی تمام بدنم بریز
و آتیش رو روشن کن
نمی‌‌خوام متوقف بشم

حتی وقتی همه چیزو سوزوندم
بازم می‌سوزونم ، اصلا برام کافی نیست

زندگی جدید خیلی زیباست
لحظه ای که بعد از کندن پوسته ی قدیمیم
پوست جدید روی بدنم میاد
بعد از نیمه شب ، یه زندگی جدید شروع خواهد شد
پس بال هام رو به سمت زندگی جدیدم باز می‌کنم
هرچقدر بیشتر درد می‌کشم
بیشتر احساس زنده بودن می‌کنم
یه زندگی جدید توی خاکستر ها
هیچ چیز تا ابد باقی نمی‌مونه عزیزم
بسوزونش و آبی ترش بکن
رد پاهام روی شعله ها باقی می‌مونن