Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Brocken avatar

Brocken

به همه آنهایی که نه به خود دروغ می‌گویند نه به دیگران...
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
Tekshirilmagan
Ishonchnoma
Shubhali
Joylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaApr 24, 2023
TGlist-ga qo'shildi
Feb 20, 2025
Muxrlangan guruh

Rekordlar

21.04.202523:59
58Obunachilar
20.02.202523:59
0Iqtiboslar indeksi
17.04.202513:09
30Bitta post qamrovi
26.04.202523:59
23Reklama posti qamrovi
18.03.202513:09
29.41%ER
17.04.202513:09
53.57%ERR

Rivojlanish

Obunachilar
Iqtibos indeksi
1 ta post qamrovi
Reklama posti qamrovi
ER
ERR
MAR '25APR '25

Brocken mashhur postlari

19.04.202517:31
هیچوقت تو زندگیم انقدر خودمو مدیون یه نفر (بجز اعضای خانواده‌م) ندیده بودم...
انگار بعضی آدما فقط برای سازندگی و امید میاند تو زندگیت هر چند که خودشون دردهای زیادی دارند.🥲
اما تازیانه های شرایط و سرنوشت خیلی بی‌رحم‌تره و تازه الان دارم سنگینی ضرباتشو حس میکنم و میفهمم.

اگر یک نفر در حقت بدی کنه هر چند که اولش حس خیانت و ناراحتی بهت دست میده ولی جدایی از اون آدم برات یه کار اجتناب ناپذیر و راحته. و فراموش کردنش آسونه. اما وقتی سرنوشت و شرایط یکی رو ازت میگیره و هیچکس هم مقصر نیست، فکر می‌کنم فقط افسوس برات باقی می‌مونه... شاید افسوسی به بلندای عمرت.
به هر حال حس احترام و قدردانی تا همیشه همراهته.
17.04.202512:14
در تمام زندگیم همیشه به خودم ایمان داشتم و مطمئن بودم در تنها ترین حالت ممکن هم میتونم ادامه بدم اما هیچوقت هیچوقت فکر نمیکردم یه روزی برسه که نبود یکنفر رو انقدر در تمام بخش‌های زندگیم حس کنم.
اما در نهایت میدونم که در بلند مدت عقل و منطق نجات دهنده‌ست و باید مسولیت تصمیماتمون رو بپذیریم.
14.04.202508:15
یوسا 🖤
13.04.202519:41
‏لایک استوری یعنی اماده‌ی مذاکره‌ی مستقیم هستی؟


امیرُف
[آدم میکشم چون میتونم برگردم تو خاک افغانستان]
طرف با زن و دخترش جلوی خونه خودش یه آتیش کوچیک درست کرده برای چهارشنبه سوری که این حیوانات زیر پای دخترش ترقه میندازن و میخندن، بعد هم با چاقو گلوی پدر رو میبرن و براحتی برمیگردن افغانستان.



-Ervin-

@uttweet
21.04.202508:14
خب امیدوارم مذاکرات هر چه زودتر به نتیجه برسه مردم یه نفس راحتی بکشند و اقتصاد ایران درهاشو به روی سرمایه‌گذاری خارجی باز کنه. دولت هم خودشو بازسازی کنه و مشکلات کشور رو تا حدودی حل کنه.
اما بعدش دیگه با خیال راحت بریم سراغ اون ۱۰ میلیون مفت خوری که به صورت غیرقانونی و عدم احترام به تمامیت ارضی کشورمون _ مثل قوم تاتار _ هجوم آوردن به ایران. و دارند فرهنگ و امنیت کشور رو کامل از بین می‌برند.
14.04.202509:22
به یاد یوسا و شب‌های گرم تابستان ۱۴۰۳ که با گفتگو در کاتدرال سپری شد...

چه بگویم از این هزارتوی تباهی و سرگشتگی؟! این کتاب فریادی است خفه شده در گلوی نسلی که در خفقان دیکتاتوری پرو نفس می‌کشد. ماریو بارگاس یوسا با قلمی بی‌رحم و دقیق، ما را به دل تاریکی می‌برد، به بطن جامعه‌ای که فساد تا مغز استخوانش نفوذ کرده و امید، چون شمعی لرزان، رو به خاموشی گذاشته‌ است.

سانتیاگو زاوالیتا، جوان سرخورده از طبقه‌ی مرفه، در دخمه‌ای به نام "کاتدرال"، روبروی آمبروسیو، راننده‌ی سابق پدرش، می‌نشیند. سوالی چون پتک بر ذهن خواننده فرود می‌آید: "پرو کی به این فلاکت افتاد؟" و این سوال، آغازی است بر سفری دردناک به گذشته، به لایه‌های تو در توی قدرت، خیانت، و رویاهای بر باد رفته.

"گفتگو در کاتدرال" فقط یک رمان نیست؛ تجربه‌ای است نفس‌گیر. گویی در همان هوای مسموم لیما قدم می‌زنی، سنگینی نگاه‌های بی‌اعتماد را حس می‌کنی و طعم تلخ ناامیدی را می‌چشی. یوسا با شکستن زمان و روایت‌های موازی، آشفتگی ذهن شخصیت‌ها و آشوب حاکم بر کشور را به تصویر می‌کشد. در میان این گفتگوها، این خاطرات پراکنده، به دنبال حقیقتی می‌گردی که شاید هرگز به تمامی آشکار نشود.

این کتاب، آینه‌ای است در برابر تباهی روح انسان در چنگال استبداد. روایتی است پر سوز و گداز از عشق‌های ناکام، آرمان‌های لگدمال شده و جستجوی بی‌فرجام معنا در ویرانه‌های یک سرزمین. خواندنش، چون زخمی عمیق، بر جان می‌نشیند و تا مدت‌ها رهایت نمی‌کند. هشداری است تکان‌دهنده درباره‌ی بهایی که انسان‌ها برای سکوت و سازش می‌پردازند. این کتاب را باید با تمام وجود حس کرد، با بغض فروخورده‌ی شخصیت‌هایش گریست و در جستجوی بی‌حاصلشان برای یافتن "لحظه‌ی گمشده"، شریک شد.


✍ آ. شادان
19.04.202517:33
17.04.202518:19
نیچه عقیده داشت: افسردگی بهایی است که انسان برای شناخت خود میپردازد،

هر چقدر عمیق تر به زندگی بنگری،
به همان مقدار هم عمیق تر رنج می کشی.

یالوم
18.04.202518:39
یکی از نقاط سیاه پرونده شاه اسماعیل فتح تبریز هست که اون موقع سنی مذهب بوده؛ نیروهای شاه اسماعیل علاوه بر این که شهر رو غارت می‌کنند و به زنان و دختران تجاوز می‌کنند، به دستور شاه اسماعیل به پسران هم تجاوز می‌کنند. و سرهای زیادی هم طبیعتا از تن جدا میشه... . یکی از تجار ونیزی که در تبریز بوده در یادداشت هاش مینویسه: بعد از نرون زمین تا حالا چنین حاکم جلاد و خونخواری به خودش ندیده.

همچنین در فتح بغداد هم سناریو تقریبا همینه و انقدر مردم اونجا رو گردن می‌زنند( چه اهل سنت و چه حتی اهل تشیع) که میگند رود دجله رنگش قرمز میشه.
مشابه این حرف رو زیاد شنیدیم. بعضیاشون سایبری هستن و هدفشون اینه که بگن گرونی تقصیر مردم طمع‌کاره و حکمرانان نقشی ندارن، این وسط بعضی‌ها هم واقعا دچار خطا شدن. سعی میکنم ساده توضیح بدم.

همه چیز در بازار راجع به رقابته. یعنی فرقی نداره اون‌ بازاری یک جانور مکار، طماع و‌ بی‌همه‌چیز باشه، یا یک قدیسِ شرافتمند. توی یک بازار باثبات، هر مغازه‌داری مجبوره با بقیه هم‌صنفی‌هاش رقابت کنه و اگر بخواد طمعکاربازی دربیاره، به سرعت بدبخت میشه. در واقع مجبوره در ارزونترین حالتی که میتونه جنسش رو بفروشه، در غیر اینصورت، مشتری میره از کس دیگه میخره و اون ورشکست میشه.

وقتی قیمت دلار پایین میاد، اون‌ بازاری دلش میخواد جنسش رو بفروشه و مشتری رو از دست نده، اما میترسه دلار فرداش دوباره برگرده بالا. یا یک هفته دیگه مجبور بشه اون جنسی که فروخته رو از عمده فروش یا تولید کننده یا تاجر با قیمت دلار ۱۵۰ تومن بخره و جایگزین کنه.

مطمئن باشید اگر قیمت دلار مثلا فردا بشه ۲۰ تومن و برای چند هفته هم ثابت بمونه، هیچ مغازه داری لحظه‌ای در فروش اون‌ جنس با قیمت جدید تردید‌ نمیکنه.




-رشنالیست-

@uttweet
17.04.202512:24
بزرگترین فاتحان برای فتح خود می‌آیند.
_نیچه
حقیقت پس چیست؟!
سپاهی متحرک از استعاره ها، مجاز‌ها و انسان_انکاری‌ها...

✍نیچه
19.04.202506:26
پاسخ من به همه کسانی که معتقدند در هالیود آهنگسازی خفن تر از زیمر وجود نداشته:(

به نام خدا

خنجری در ظلمت...
اثر هاوارد شور
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.