Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
هزار باده‌ی ناخورده:) avatar

هزار باده‌ی ناخورده:)

گمان مَبَر که به پایان رسید کارِ مُغان
"هزار باده‌ی ناخورده" در رگ تاک است :)
https://t.me/HarfinoBot?start=1d751a15c14a649
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
Tekshirilmagan
Ishonchnoma
Shubhali
Joylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaApr 07, 2025
TGlist-ga qo'shildi
Apr 07, 2025

Telegram kanali هزار باده‌ی ناخورده:) statistikasi

Obunachilar

36

24 soat00%Hafta00%Oy00%

Iqtiboslar indeksi

0

Eslatmalar0Kanallardagi repostlar0Kanallardagi eslatmalar0

Bitta postning o'rtacha qamrovi

40

12 soat00%24 soat400%48 soat630%

Ishtirok (ER)

7.5%

Repostlar0Izohlar0Reaksiyalar3

Qamrov bo'yicha ishtirok (ERR)

111.11%

24 soat0%Hafta0%Oy0%

Bitta reklama postining qamrovi

0

1 soat00%1 – 4 soat00%4 - 24 soat00%
Botimizni kanalingizga ulang va ushbu kanal auditoriyasining jinsini bilib oling.
24 soat ichidagi barcha postlar
1
Dinamika
-

"هزار باده‌ی ناخورده:)" guruhidagi so'nggi postlar

ترافیک به حدیه که دیگه مترو و BRT جواب نیست، فقط پراید پرنده ارشاد رو باید سوار شد.
انگار هزار سال طول کشید، اما خب بالاخره تهرانم و خوشحالی🧡🎉
به لحظات ملکوتیِ "دستم بشکنه که زدم شهر دور" نزدیک می‌شویم.✨
خدا خیر بده رشته‌م رو که به زندگی وصلم می‌کنه.
نمی‌دونم والا، شایدم خیلی جاها اشتباه کنم؛ اما حداقلش مطمئنم که خودمو کتمان نکردم.
هر سری پنج دقیقه پس از حرکت قطار:
Repost qilingan:
🪻چنل🪻 avatar
🪻چنل🪻
مامانم را می‌خواهم.
بعد از قرون متمادی، این اولین هفت فروردینیه که آزمون قلمچی ندارم و منت خدای را عز و جل🎉
Repost qilingan:
A Cloud In Trousers avatar
A Cloud In Trousers
دوست دارم برایت توضیح بدهم که چقدر محتاج کلماتم. شاید این همان دلیلی باشد که باعث می‌شود زیاد حرف بزنم، زیاد بنویسم و زیاد بخوانم. خیلی‌وقت‌ها ارتباطم با خودم محدود به کلمات است. از صبح که پا می‌شوم، چای می‌خورم و موهایم‌را با هزار زحمت جمع می‌کنم، تا شب که دراز می‌کشم و موهایم‌را به‌ هزار زور و بدبختی باز می‌کنم و به ژن‌هایم فحش‌های مؤدبانه می‌دهم، یادم می‌رود که وجود دارم. موقع درس خواندن، موقع راه رفتن، موقع دست کشیدن روی ابرویم، موقع شنیدن صدای مناجات مامان. یادم می‌رود. یادم می‌رود این من هستم. این بدن مال من است و یک شناسنامه‌ای دارم که درونش اسم من نوشته شده. این‌ها فقط وقتی یادم می‌آیند که حرف می‌زنم، می‌نویسم و می‌خوانم و به هر طریقی، کلمات‌را ورز می‌دهم. آن موقع‌هاست که هویت معنا می‌دهد. یادم می‌آید وجود دارم. یعنی من هم انسانی هستم از مجموع هزاران هزار انسان روی کره‌زمین که روزی نطفه‌ای بوده و حالا، کاغذ را از کلمات آبستن می‌کند. اصلاً "من" برایم وقتی معنا پیدا می‌کند که داستانی برای روایت، حرفی برای زدن، صدایی برای گفتن داشته باشم.
آبجیمون گل فرمایش کرد. بیایید دسته جمعی ایزد منان رو سپاس بگزاریم🎉

Rekordlar

07.04.202523:59
36Obunachilar
20.03.202523:59
0Iqtiboslar indeksi
12.04.202523:59
139Bitta post qamrovi
08.04.202509:54
0Reklama posti qamrovi
06.04.202508:53
7.50%ER
06.04.202508:53
111.11%ERR

Rivojlanish

Obunachilar
Iqtibos indeksi
1 ta post qamrovi
Reklama posti qamrovi
ER
ERR
23 MAR '2530 MAR '2506 APR '25

هزار باده‌ی ناخورده:) mashhur postlari

07.04.202504:14
ترافیک به حدیه که دیگه مترو و BRT جواب نیست، فقط پراید پرنده ارشاد رو باید سوار شد.
06.04.202508:23
انگار هزار سال طول کشید، اما خب بالاخره تهرانم و خوشحالی🧡🎉
27.03.202511:10
بعد از قرون متمادی، این اولین هفت فروردینیه که آزمون قلمچی ندارم و منت خدای را عز و جل🎉
05.04.202508:51
به لحظات ملکوتیِ "دستم بشکنه که زدم شهر دور" نزدیک می‌شویم.✨
Repost qilingan:
🪻چنل🪻 avatar
🪻چنل🪻
28.03.202521:30
مامانم را می‌خواهم.
31.03.202511:38
خدا خیر بده رشته‌م رو که به زندگی وصلم می‌کنه.
29.03.202522:26
نمی‌دونم والا، شایدم خیلی جاها اشتباه کنم؛ اما حداقلش مطمئنم که خودمو کتمان نکردم.
28.03.202521:31
هر سری پنج دقیقه پس از حرکت قطار:
Repost qilingan:
A Cloud In Trousers avatar
A Cloud In Trousers
21.03.202519:59
دوست دارم برایت توضیح بدهم که چقدر محتاج کلماتم. شاید این همان دلیلی باشد که باعث می‌شود زیاد حرف بزنم، زیاد بنویسم و زیاد بخوانم. خیلی‌وقت‌ها ارتباطم با خودم محدود به کلمات است. از صبح که پا می‌شوم، چای می‌خورم و موهایم‌را با هزار زحمت جمع می‌کنم، تا شب که دراز می‌کشم و موهایم‌را به‌ هزار زور و بدبختی باز می‌کنم و به ژن‌هایم فحش‌های مؤدبانه می‌دهم، یادم می‌رود که وجود دارم. موقع درس خواندن، موقع راه رفتن، موقع دست کشیدن روی ابرویم، موقع شنیدن صدای مناجات مامان. یادم می‌رود. یادم می‌رود این من هستم. این بدن مال من است و یک شناسنامه‌ای دارم که درونش اسم من نوشته شده. این‌ها فقط وقتی یادم می‌آیند که حرف می‌زنم، می‌نویسم و می‌خوانم و به هر طریقی، کلمات‌را ورز می‌دهم. آن موقع‌هاست که هویت معنا می‌دهد. یادم می‌آید وجود دارم. یعنی من هم انسانی هستم از مجموع هزاران هزار انسان روی کره‌زمین که روزی نطفه‌ای بوده و حالا، کاغذ را از کلمات آبستن می‌کند. اصلاً "من" برایم وقتی معنا پیدا می‌کند که داستانی برای روایت، حرفی برای زدن، صدایی برای گفتن داشته باشم.
20.03.202512:23
آبجیمون گل فرمایش کرد. بیایید دسته جمعی ایزد منان رو سپاس بگزاریم🎉
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.