Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
💞رویاے ٻی انتـــها💞 avatar
💞رویاے ٻی انتـــها💞
💞رویاے ٻی انتـــها💞 avatar
💞رویاے ٻی انتـــها💞
21.04.202512:35
♠️فال تک نیت رایگان ،متولدین ماه ها ♠️
فال بينظير احساسی و دوکاپ قهوه😍
https://t.me/joinchat/QX4zvIDA2iFSDF4-
انواع فال شخصي،سرکتاب دقیق قرآنی حل مشکلات شخصی،امورکاری.ازدواج👆
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
" عشق "
را، فقط
با حلقه،
در دست
درگیر نکنیم....
" عشق "
را، تا به ابد
به دل زنجیر کنیم....🍃🌸

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
پری بودی و با من راز کردی
به ناز و عشوه، عشق آغاز کردی

مرا آواز دادی ، چون رسیدم
کبوتر گشتی و پرواز کردی

#هوشنگ_ابتهاج
‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
17.04.202517:17
آهنگ امیر عظیمی
مجنون

@Joinyo
17.04.202517:13
‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
16.04.202516:57
الهـی⭐
یـاورمان بـاش ⭐️
تامحتاج روزگار نباشیم⭐️
همدممان باش
تا ڪه تنهاے روزگـار نباشیم ⭐️
ڪنارمان بمان
تا ڪه بے ڪس روزگار نباشیم⭐️
وخدایمان باش
تا بنده این روزگار نباشیم⭐️

#شبتون_بخیر 🌙
آرامش شب نصیبتون⭐️

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
18.04.202510:33
منبع #کلیپای عاشـقونه اینستا 🎞 ♥️👇
با کلیپاش دل عشقتو ببر

https://t.me/joinchat/AAAAAFgc8Neig6kzjXQDJg
.
You do not have to have everything to enjoy life, you have life right now to enjoy everything..

‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌برای لذت بردن از زندگی نیازی نیست همه چیز داشته باشی ، همین حالاشم زندگی رو داری تا از همه چیز لذت ببری

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
گاهى
دلت به اندازه يك دنيا
خسته مى شود
خسته تر از آنى كه بگويد چقدر
خسته است

#امیر_وجود

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
17.04.202517:16
🚩#انتقام_یک_بوسه


لینک قسمت اول 👇


#قسمت_پنجاهودو

با انزجار نگاهش کردم تنفرم هر لحظه تشدید می شد به زحمت ایستادم و راهی اتاقم شدم مقابلم و سد کردم و با صدای بلندی گفت : جواب من و بده ؟ ؟
با انزجار پسش زدم دستم و از پشت گرفت و به سمتی کشوند محکم با دیوار کنارم برخورد کرد با وحشت دستم و روی دلم گذاشتم ! ! !
نفسم داخل سینه حبس شده بود بارداری سراسر اضطراب و وحشت بود با بغض نگاهش کردم رنگ نگاهش به یکباره تغییر کرد مقابلم نشست و گفت : چی شد ؟ ؟
ساکت تر از قبل نگاهش کردم نگاهش از صورتم به دستم که روی شکمم بود کشیده شد دستم و آروم کنار زد و دستش و روی شکمم لغزوند برای لحظه ای پلکهام و روی هم گذاشتم ...لمسش می کرد...بی خبر از همه جا بچه چند روزه اش و لمس می کرد ! !
برخلاف تصوری که از خودم داستم گونه هام در حال گر گرفتن بود موهای روی صورتم و کنار زد و گفت : خوبی یغما ؟ ؟ می میری جوابم و مثل آدم بدی به این روز نیفتی ؟ ؟ ؟
مثل اینکه یک چیزی بدهکار هم بودم دستش و با خشونت پس زدم و راهی اتاق شدم سرسری لباسی انتخاب کردم احساس می کردم سقف خونه داشت روی سرم آوار می شد بیش از این طاقت این چهار دیواری و نداشتم ! ! !
در حالی که از چارچوب اتاق می گذشتم بازوم و گرفت و با صدای دورگه ای گفت : کجا ؟ ؟
مشتی نثار عضلات سینه اش کردم و گفتم : خونه بابام ! ! !
گوشش و نزدیک تر آورد و گفت : کجا ؟ ؟
با نیرویی که در خودم سراغ نداشتم پسش زدم و با صدای بلندی گفتم : قبرستون ! ! !
و با شتاب از خونه زدم بیرون و قبل از سر رسیدن فرنود مستقیم دربستی گرفتم و راهی خونه شدم ! !
مقابل خونه خودم و برانداز کردم از کیف دستی ام خبری نبود زنگ و فشردم یحیی با روی خوش در و مقابلم باز کرد...تمام اجزای صورتش می خندید...از یحیی هم متنفر بودم....از یحییی که به خاطرش الان در حال حمل بچه فرنود بودم ! ! !
بدون سلام به راننده آژانس اشاره کردم و وارد شدم شیفته روی نیمکت گوشه حیاط ایستاده بود به سمتم دوید بی توجه بهش راهی ساخت شدم ! !
به زور احترام سلام زیر لبی به مادر و پدر که متعجب براندازم می کردند دادم و یک راست وارد اتاقم شدم سرم و بیشن دستام گرفتم و نفسهای داغم و پیاپی بیرون فرستادم ! ! !
یحیی بدون در زدن وارد شد و کنارم نشست و گفت : چی شده ؟ ؟
حرفی نزدم چونه ام و گرفت و به سمت خودش برگردوند با خشونت دستش و پس زدم متعجب نگاهم کرد و با همون لحن متعجبش گفت : فرنود ...فرنود کاریت کرده ؟ ؟ ؟
با چشمهای به خون نشسته در حالی که بلند بلند نفس می زدم نگاهش کردم پدر تو چارچوب ظاهر شدم لبهام و که روی هم قفل شده بود به زحمت تکون دادم و گفتم : محترمانه برو بیرون ! !
ایستاد و آروم صدام زد : یغما ؟ ؟
با صدای خش داری گفتم : قبل از اینکه دهنم و به توهین باز بشه برو بیرون ! ! !
بهت زده نگاهم می کرد مثل شیری به سمتش خیز برداشتم ولی تو حلقه دستای پدر مهار شدم ولی دست از غرش بر نداشتم : گمشو بیرون ؟ ؟ ؟
بغضش و لمس می کردم ولی در اون لحظه از سنگ شده بودم در حالی که دندونام و روی هم می ساییدم گفتم : از اتاق من برو بیرون...بروووووووووووو ! !
یحیی با اشاره پدر خارج شد به محض خروجش بغضم با سر و صدای ترکید سرم و به سینه پدر فشردم و پدر تنها با نوازش کمرم اجازه داد آزادانه اشک بریزم ! ! !
بعد از چند دقیقه با دستهای مردونه اش صورتم و قاب گرفت و گفت : چی شده که یغمای من این قدر بی مهابا اشک می ریزه ؟ ؟ ؟
بی توجه به قطره های اشکی که روی گونه ام سر می خوردند گفتم : نمی خوام...یعنی می خوام و نمی خوام...! ! !
منتظر نگاهم کرد سرم و به سینه اش فشردم و گفتم : من از مادر شدن می ترسم...اعترف می کنم از مادر بچه فرنود شدن می ترسم ...هق هقم تشدید شد ! ! !
حلقه دستاشو تنگ تر کرد و زیر گوشم زمزمه کرد : دختر محکم من از هیچ چیزی نمی ترسه !

——
#رویای_بی_انتها

@Joinyo
Repost qilingan:
Spamtelegram avatar
Spamtelegram
17.04.202517:12
باسلام
عزیزانی که ریپورت میشوند در ربات زیر کلمه استارت رو اوکی کنند تا ربات بهشون بگه تا کی ریپورت هستند
@SpamBot
با تشکر
تنها کانال رسمی ریپورت تلگرام
#Spamtelegram

https://t.me/+8Cq_MTvrPxMyMmNk
برایت شعر می خوانم،بهاری می شود خانه





خیالت رو به روی من، خودت اما نمی دانم

#پروانه_حسینی

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
17.04.202517:23
🎵 بهار دلنشین
🎤 غلامحسین بنان

🌿 #شب_خوش✋🌹

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
درست در آخرین لحظه ها که میخواهید رویاهای خود را به خاک بسپارید...خبر خوبی خواهد رسید ...

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
اے ڪاش تپش دل ها از صداقت بود
اے ڪاش قلب ها پیش هم امانت بود

#مـــولاناجان


‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
17.04.202517:14
‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
17.04.202517:12
نرخ فروش #دلار، #ارز، #سکه و #طلا در بازار -- تغییر نسبت به دیروز - درصد

💵 دلار: 85,200🔼  2800🔻 %3.18-
💶 یورو: 96,480 تومان  3750🔻 %3.74-
💷 پوند: 112,720 تومان  3790🔻 %3.25-
‏🇨🇦 دلار کانادا: 61,390 تومان  2060🔻 %3.25-
‏🇦🇺 دلار استرالیا: 54,270 تومان  1790🔻 %3.19-
💴 یوان چین: 11,640 تومان  420🔻 %3.48-
‌‌‏🇦🇪 درهم امارات: 23,140 تومان  820🔻 %3.42-
‏🇹🇷 لیر ترکیه: 2,240 تومان  70🔻 %3.03-
‏🇮🇶 یکصد دینار عراق: 6,490 تومان  230🔻 %3.42-
‏🇦🇿 منات آذربایجان: 50,000 تومان  1760🔻 %3.4-
‏🇦🇫 افغانی افغانستان: 1,180 تومان  30🔻 %2.48-

🌕 سکه جدید: 79,100,000 تومان  1300000🔻 %1.62-
🌕 سکه قدیم: 73,800,000 تومان  400000🔻 %0.54-
🌕 سکه نیم: 49,300,000 تومان  700000🔻 %1.4-
🌕 سکه ربع: 27,500,000 تومان  بدون تغییر➖
🌕 سکه گرمی: 13,900,000 تومان  100000🔻 %0.71-
🌟 مثقال طلا: 29,719,000 تومان  540000🔻 %1.78-
💫 گرم ۱۸ عیار: 6,860,700 تومان  124700🔻 %1.79-
💰 اونس: 3,318 دلار  19🔻 %0.57-

💲 تتر: 85,260 تومان  2400🔻 %2.74-
💸 بیت‌کوین: 84,948 دلار  469🔼 %0.56+


⌚آخرین #بروزرسانی:
پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ - ۲۰:۳۹

@joensho
اونی که دوستت داره
اذیتت‌ میکنه ولی بعدش
هر طور شده از دلت درمیاره💜

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
الهی امشب
هـر چـی خـوبیه
خـدا بـراتـون رقم بـزنه
آرامـش مهمان همیشگی
خـونـه هـاتـون باشـه

شبتون گـرم از نگاه خـدا

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
زندگی؛
خنده ی یک شاپرک است،
برگل ناز.

زندگی؛
رقص دل انگیز خطوط لب توست،
زندگی شیرین است...

#سهراب‌سپهرے

‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
کلیپ اهنگ "دل من یه یاری داره"😍
با صدای "سعید شایسته❤️👌

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
17.04.202517:14
🚩#انتقام_یک_بوسه


لینک قسمت اول 👇


#قسمت_پنجاهویک

شیفته پوفی کشید و به فرنود که مشغول بازی با دسپینا بود اشاره کرد و فرنود و خاطب قرار داد : مثل اینکه خیلی بچه دوستیت ؟
فرنود خندید و گفت : خیلی !
روبه مادر گفتم : بقیه کجان ؟
مادر مقابلم نشست و گفت :والا و مادر جون و شهلا که طبق معمول رفتن سرخاک آقاجون یحیی و ژوبینم دوتایی زدند بیرون کم کم برمی گردند !
بعد از بازگشت اهالی خونه همگی با هم نهار و صرف کردیم فرنود بیشتر با ژوبین می جوشید تا یحیی و سلام علیک تنها کلماتی بود که بینشون رد و بدل شد !
با گامهای بلندتری قدم برداشتم سعی کردم ریتم نفسامو کنترل کنم ولی همچنان می لرزیدم...از عصبانیت ..حرص...بغض...وحشت !
برگه آزمایش و داخل چنگم مچاله کردم و با اولین دربست راهی خونه شدم خودم و داخل آسانسور انداختم تمام مدت پلکهام و روی هم گذاشتم به طرز وحشیانه ای وارد خونه شدم کفشاهامو به سمتی پرت کردم شالم و محکم از سرم کشیدم بیش از این تاب مقاومت نداشتم کنار اپن زانو زدم نفسم و با بغضم فوت کردم و سرم و به دیواره اپن تکیه دادم برگه آزمایش و بیشتر و بیشتر مچاله کردم دلم می خواست خطوط روش محو می شد ! !
عصبی موهامو می کشیدم ...نمی خوام...نمی خوامت...نه ...نمی ذارم...به جون یحیی که عزیزترین کسمه نمی ذارم ! ! !
شونه های لرزونم و به دیواره اپن چسبوندم و نگاهم و به سقف دوختم ...مقصر تنها خودم بودم...خودم بودم و بس ...فرنود مقصر نبود ...بود ولی من بیشتر ! ! !
مگه با خودم عهد نکرده بودم اشتراکم به رختخواب ختم نشه ؟ ؟مگه به خودم قول نداده بودم تا وقتی ازش مطمئن بودم اجازه نخواهم داد بهم دست بزنه ؟ ؟من که به خوش قولی معروف بودم !
اجازه دادم دست درازی که نه دواطلبانه تسلیمش شده بودم ؟ ؟ مقصر بودم ؟ ؟ نبودم ؟ لعنتی چه کششی داشت ! !
توی این یک ساعت به اندازه تمام عمرم خودم و سرزنش کردم ! !
اگه فرنود می فهمید ؟ ؟ مطمئنا حرفش و پس می گرفت و خودش و سرزنش می کرد نه چندبار بلکه چندین بار ! ! !
با بلند شدن صدای تلفن به سمتش کشیده شدم شماره فرنود بود با حرص سیمو از پریز کشیدم ! ! ! ازش متنفر بودم از همه متنفر بودم و از فرنود با شدت بیشتری ! ! البته اقتضای این دوران بود ! !
خودم و روی مبل دونفره ول دادم دستهای مشت کرده ام و مقابلم گرفتم ...نمی خوامت ...ناخواسته ای ...می کشمت ....! ! !
برای لحظه ای غم غریبی به وجودم چنگ زد آروم دراز کشیدم دستم و روی شکمم لغزوندم ...اشکم ناخودآگاه جاری شده بود...ببخشید...معذرت...می خوامت...عزیزم...اشتباه کردم...مادرت و ببخش !
کلمه مادر تو ذهنم درخشید گریه ام تشدید شد با صدای بلندی اعتراف کردم ...دوسش دارم...عاشقش نیستم...فرنود و دوس دارم به عنوان همسرم ...یک پسر گستاخ و لجوج و دوس دارم...با تمام معایبش دوسش دارم ...فقط دوسش دارم ...پذیرفتمش فقط به عنوان همسرم نه به عنوان پدر بچه ام ؟
بچه ام و می خوام ...ولی نه با وجود خیانت پدرش...دلم نمی خواد...نمی خواد مادر بچه ای باشم که پدرش یک سر داره و هزار سودا !
دلم می خواد برای همسرم ...برای پدر بچه ام تنها من باشم...من خسیسم به فرنود ...به همسرم... به پدر بچه ام خسیسم ...خودم و قانع می کنم با بچه ام چی کار کنم ؟
چطور قانعش کنم پدرش تنها به مادرش راضی نمی شه...مادرش فقط همسرشه...فقط...نه عشقشه نه مورد علاقه اشه ...مادرش فقط مادرشه ! !
زود بود ! ! برای مادر شدن زود بود ...مادر شدن کار آسونی نبود به راستی که بهشت شایسته ی مادرانه ....! ! !
به دنبال راه گریزی سرم داخل مبل فروکردم اینبار صدای زنگ موبایلم بلند شد توجهی نکردم مات به مقابلم خیره بودم...! ! !
با چرخیدن کلید داخل قفل هم عکس العمل خاصی نشون ندادم با صدای قدمهای محکم شخصی لرز عجیبی به بدنم افتاد ! ! !
مقابلم ایستاد شلوار جین مشکی اش در میدان دیدم بود ....با زانو زدنش ...با ظهور چشمهای به خون نشسته اش...با نمایان شدن لبهای که عصبانیت می لرزید برای لحظه ای آروم شدم...فرنود عصبی بود و من آرام !
گوشه پیراهنم و گرفت و روی مبل نشوند و گفت : کدوم گوری بودی جواب تلفن و نمی دادی ؟

—---
#رویای_بی_انتها

@Joinyo
17.04.202512:37
دعای ازدواج وبازگشت معشوق یهودی سریانی ویژه سال 1404اصلا ردخورنداره😍اینجادستمزدگرفته نمیشه😳استادرای.گان براتون سرکتاب انجام میده 🏃‍♀

https://t.me/joinchat/TQiC28V8MpUxFDrb
بفرست به ترک‌ نشینت🏍😜

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ℳ:n🍃💞 @Joinyo 💞🍃
Ko'rsatilgan 1 - 24 dan 397
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.