♦️وحدت ایران و توسعه: پروژهی وحدت، واقعیت کثرت (تقدیم به حسین حجتپناه)
ص۲
✍️حسن محدثی
۲ فروردین ۱۴۰۴
از قضا من گمان میکنم که نظامهای اعتقادی و ایدهئولوژیها تضعیفکنندهی این چسبهای اجتماعی در ایران اند.
برخی البته چنان از افسانهی "تداوم فرهنگیی ایران" سخن میگویند که بر مبنای سخنشان (سخنی که ابطالناپذیر است زیرا هیچ راهی وجود ندارد که بشود در نظر گرفت در صورت وجود چنان گزینهای، "تداوم فرهنگیی ایران" وجود نداشته است؛ از بس که این مفهوم کشسان است!) میتوان گفت که کل بنی آدم از قدیم و ندیم تا مدرن وحدت فرهنگی دارند؛ زیرا مثلا اسطورههایی مثل اسطورهی آفرینش، اسطورهی طوفان، اسطورهی هزاره، اسطورهی بازگشت مردهگان و مناسک جشن مردهگان، و اسطورههایی از این قبیل یا ایدههایی نظیر ایدهی پرستش و روحمندیی پدیدهها، و وجود موجوداتی چون اجنه و انبوهی از باورهایی از این قبیل در میان ملل مختلف مشترک اند یا مثلا نوروز که از بینالنهرین وارد فرهنگهای ملل مختلف این منطقه شده است و در میان بسیاری از ملل منطقه شناخته شده و مشترک است. در واقع، "تداوم فرهنگیی ایران" در سخن آنان امری آگزیوماتیک است نه تجربی. آنها میکوشند بهنحو روایتگرانه، چیزی در تاریخ و فرهنگ این سرزمین پیدا کنند و خطوط اتصالی بین امروز و گذشته ترسیم نمایند.
وجه هنجارین-عملیاتیی وحدت ایران
وحدت ایران علاوه بر وجه واقعی اش، یک وجه هنجارین و پروژهای دارد. وحدت ایران اگر چه ریشه در واقعیت جامعه و تاریخ دارد، اما یک خواست و آرمان و پروژه هم هست؛ آرمان مردمانی که به یکپارچهگیی این کشور دلبسته اند.
از نظر من، بنیادیترین ترجیح ما در ایران همانا باید حفظ و ساختن یک کلیت قوی بر پایهی اعطا و استیفای حقوق تمامیی جمعیتهای ساکن این سرزمین باشد. اما برای حفظ یک کلیت قوی باید یک نظریهی پیوند داشته باشیم؛ نظریهای که به ما بگوید چهگونه بخشها و اجزای مختلف این کلیت را به هم پیوند بزنیم؛ نه یک پیوند صوری و حقوقی فقط یا یک پیوند سیاسیی تصنعی، بلکه پیوندی ارگانیک.
در نظریهی پیوند، لازم است هم عوامل پیوندآفرین شناسایی و مورد بحث قرار گیرند و هم عوامل گسستآفرین و تضعیفکنندهی وحدت. در اینجا نیز اختلاف نظرها جدی است.
اما در یکصد سال اخیر نیروهای مسلط بر جامعهی ما کوشیدند وحدت کشور را حذف تکثر محقق کنند. آنها (یعنی نیروهای طرفدار دو ایدهئولوژیی ملیگرایی و بعدها ایدهئولوژیی اسلامگرایی) تا جاییکه شرایط و امکاناتشان اجازه میداد، کوشیدند تکثر اجتماعی و فرهنگی را از رهگذر اشکال مختلف انحصارگرایی (انحصارگراییی زبانی، انحصارگراییی اجتماعی، انحصارگراییی دینی، ...) از بین ببرند.
پروژهی توسعه و پروژهی وحدت ایران
از مهمترین دلالتهای وجه هنجارین و پروژهایی وحدت ایران، طراحی و اجرای برنامهای از توسعه است که نه تنها به وحدت ایران لطمه نزند، بلکه بهنحو همهجانبهای این وحدت را تقویت کند.
مرکزگراییی همهجانبه در یکصد سال اخیر، نوعی بیگانهگیی سیاسی و یک نیروی گریز از مرکز پدید آورده که بیش از پیش بازاندیشی و تجدید نظر در سیاستگذاریها و مدیریت کلان کشور را ضروری میسازد.
توجه به بهبود کیفیت زندهگیی تمامیی جمعیتهای ایرانی و اعمال سیاستهای آموزشی و فرهنگی و اقتصادی و صنعتی بدون تبعیض و برابرانه و حتا با تبعیض مثبت به نفع جمعیتهای محروم -بهویژه در مناطق مرزی و حاشیهایی کشور- عامل مهمی برای کاهش نارضایتیها و تضعیف نیروی گریز از مرکز است.
نتیجهگیری
وحدت ایران در تاریخ معاصر بیش از آنکه واقعیت بوده باشد، یک پروژه بوده است. در تاریخ منطقهی موسوم به فلات ایران، قدرت کانونهای مختلف داشته است. قدرت گاهی در دست مادها، گاهی در دست پارسها، گاهی در دست پارتها، گاهی در دست عربان، گاهی در دست ترکها، گاهی در دست دیلمیان، و ... بوده است. ایدهی "وحدت در کثرت" را میبایست از یک شعار سیاسی فراتر برد و در قالب یک نظریهی اجتماعی پرورد و ارتقا داد و سپس از آن یک دستورالعمل اجرایی برای پروژهی توسعه استخراج کرد و بهنحو عملی آن را محقق نمود. گام اول در انجام چنین کاری نفی انواع انحصارگراییهای اجتماعی و زبانی و فرهنگی و دینی و آموزشی و سیاسی است.
اگر کثرت در ایران یک واقعیت است، وحدت ایران بیشتر یک پروژه است. این پروژه در سدهی گذشته در خدمت سرکوب کثرت ایران بوده است. سیاستهایی که در سدهی گذشته در ایران بهترتیب توسط نیروهای ایدهئولوژیهای ملیگرایی و اسلامگرایی دنبال شده، معطوف به تحقق وحدت از رهگذر یکسانسازی و نفی کثرت اجتماعیی ایران بوده است. تداوم چنین سیاستهایی نه تنها بسیاری از سرمایههای کشور را نابود میکند، بلکه وحدت کشور را نیز با خطرات جدی مواجه میسازد.
#توسعه
#وحدت_ایران
#تداوم_فرهنگی
@NewHasanMohaddesi