Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
هوژین🌱 avatar

هوژین🌱

[پروانه‌کوچکِ حیاتبخش] آبیِ آغشته به نور منتهی به سبز؛
•متنی رو کپی نکنید. خلاقیت داشته باشید•
"تمامیِ نوشته‌ها از رقصِ من با واژه‌هاست"
پذیرای شما، صندوق پستی:
@hozhinesabz_bot

http://t.me/HidenChat_Bot?start=545610581
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
Tekshirilmagan
Ishonchnoma
Shubhali
Joylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaFeb 09, 2025
TGlist-ga qo'shildi
Jul 18, 2024

"هوژین🌱" guruhidagi so'nggi postlar

و اطرافم رو کاج چید:)))
آقا کوچولو گفت «بفرمایید گل برای شما»
شاید زندگی همین لحظه‌ست...
O'chirildi16.04.202513:22
چشم😔
O'chirildi16.04.202513:22
روز به روز اینجا عجیب‌تر میشه...
O'chirildi16.04.202513:22
اینو دیگه چرا فور کردین!!!:///
O'chirildi16.04.202513:22
کجا فور کردینش؟:///
O'chirildi16.04.202513:22
نخند. فقط حق پوشیدنش رو داری. تِموم.
O'chirildi16.04.202513:22
😂😂😂‌
O'chirildi16.04.202513:22
بچه‌ها پیج یا چنلی دارین که حلقه‌های قشنگ و نازی داشته باشه؟
http://t.me/HidenChat_Bot?start=545610581
زندگی هموز قشنگیاشو داره
مثلا همین لبخند تو؛
O'chirildi16.04.202512:18
همونجور که توو پرایوتم گفتم، بارون خیلیییی نازی رو تجربه کردم😭یجوری بر تمامم بارید که انگار با لباسام رفته بودم حموم...
از اونجایی که لباس کاراته تنم/تنمون بود، چند نفر بهمون احترام رزمی میذاشتن و میخندیدم
آسمان بلندبلند هق‌هق میکرد...
ما اما قهقهه میزدیم...
بعد از یک تمرین سخت
بعد از جدیت
بعد از رزم
احساساتم به جریان افتادند...
هوا چندنفره بود جانِ من.
هوا، هوای تو بود
و بُعدهایی که کنارت زیست میشوند...
O'chirildi15.04.202517:17
Repost qilingan:
•کـاژیـن🕊• avatar
•کـاژیـن🕊•
بیا اینجا سوپرایز دارم برات، چنل همون آدمی که دنبالشی داخل همین فولدره ادش کن و حالشو ببر👇🏻
https://t.me/addlist/OatEdTi_75IwMWQ0

ادش کن ازم تشکر میکنی بابتش این یه رازه😉☝️🏻💙

Rekordlar

15.10.202423:59
921Obunachilar
18.07.202423:59
0Iqtiboslar indeksi
15.04.202523:59
112Bitta post qamrovi
07.04.202519:49
30Reklama posti qamrovi
09.04.202523:59
600.00%ER
14.04.202517:21
15.75%ERR

هوژین🌱 mashhur postlari

01.04.202507:47
[شاید زندگی همین رنگ‌هاست]
09.04.202515:58
* اگر در این زندگی بهم نرسیدیم؛ غصه نخور. دوباره و دوباره و دوباره پیدات می‌کنم. تا زمانی که کنار هم باشیم. در کنار هم مو‌هایمان را سفید کنیم. پیدایت خواهد کرد حتی اگر در زندگی بعدی باد باشم. مرا با زمزمه‌هایم خواهی شناخت..
O'chirildi03.04.202508:08
01.04.202508:54
بیاین ازم استقبال کنین که دارم فعالیت میکنم🤭(الکی مثلا😂)
01.04.202508:04
برای من فرقی نمیکند کجای جهان نفس میکشی... تو میان شعرهای من، میانِ رج به رجِ کاموای من، میانِ قطره‌قطره ی رنگ‌های من، میانِ تمامِ روزمرگی‌ام زنده‌ای... یادت همیشه جاریست... میبوسم هُرمِ بودنت را..؛
به قول فروغ، عکسی با مضمونِ «میخواهم زنده بمانم»
11.04.202518:18
گاهی معاشرت با یک فرد جدید، عطرِ خاطره‌انگیزی دارد... آنچنان لحظه را لبخندزنان، به یاد حماقت‌های گذشته شناوری که تا به خودت میایی میبینی تو هنوز هم همانی... هنوز هم واکنشت، نگاهت، لبخندت همان‌ست... آدمیزاد تا زمانی فکر میکند تغییر کرده‌ست که دوباره در آن شرایط قرار نگیرد..؛
«بخشی از اتصال من به زندگی»
O'chirildi07.04.202514:11
06.04.202515:31
بهار، دوستداشتنی‌ترینه... زیبا... باطراوت... خوب از این سه ماه لذت ببرید چون شما مثل من در تمامِ فصل‌هاتون بهار ندارید:) مدیونین اگه فکر کنین دارم پُز میدم✨
«ابرهایی رویایی شبیه سقفِ رویاهای کودکی»
«میخواهم زنده بمانم»
11.04.202518:46
شما هم فکر میکنین آهنگای بیکلام سرشار از داستان و کلام هستن؟
03.04.202508:40
انسان، استادِ طفره رفتنه... انگار تبحرِ ذاتیِ ما، غیرمستقیم حرف زدنه... برای انسانِ قدیم، ابرازِ احساسات سخت بوده بنابراین شعر رو خلق میکنه... نقاشی رو معجزه میکنه... چوبِ مُرده ی درختی جا مونده از جنگل رو به سازی محشر تبدیل میکنه... انسان همه کاری میکنه تا فقط به زبون نیاره... تا افکارش رو با نهایتِ تلاش نشون بده...
هنر، بازتابِ احساسِ آدمی‌ست..؛
O'chirildi16.04.202513:22
16.04.202512:07
😂😂😂‌
03.04.202513:43
به وقت کارآگاه بازی-"
01.04.202523:01
دستمال‌کاغذی را دوست داشت... در عالم کودکی سِیر میکردم... هر روز دستمالی را برمیداشتم، شعر موردعلاقه‌ام را بر رویش مینوشتم، تا میکردم و منتظر میماندم برای هدیه دادنش... حالا مدتهاست که جعبه‌ها یکی پس از دیگری تمام میشوند و من تمامشان را یک به یک مست کرده‌ام با ابیاتی که نگاشتم... یه مشت دستمالِ خاک‌آلود با غباری از جنسِ تنهایی بر روی دلم باد کرده است... دستمال‌کاغذی را دوست داشت..؛
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.