
Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

مخفیگاه
این همه تقلاها و جدالهای فکریِ ما چه بهایی خواهد داشت ، اگر محبت در دلهایمان نقصان گیرد؟ (کانت)
.
.
تبلیغات: @makhfigah_tablighat
.
.
.
.
کانال فرهنگی مخفیگاه هیچ صفحه دیگری ندارد .
ادبیات
فلسفه
هنر
موسیقی
تاریخ و معرفی کناب
.
.
تبلیغات: @makhfigah_tablighat
.
.
.
.
کانال فرهنگی مخفیگاه هیچ صفحه دیگری ندارد .
ادبیات
فلسفه
هنر
موسیقی
تاریخ و معرفی کناب
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
TekshirilmaganIshonchnoma
ShubhaliJoylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaЛют 06, 2025
TGlist-ga qo'shildi
Вер 06, 2024Rekordlar
06.09.202423:59
76.5KObunachilar25.04.202523:59
1600Iqtiboslar indeksi06.02.202523:59
5.4KBitta post qamrovi06.02.202517:18
5.4KReklama posti qamrovi02.03.202501:33
34.40%ER07.02.202517:18
7.23%ERR28.04.202506:40
شما درست میگویید؛ من از آدمها دور شدهام! بین آدمها زندگی میکنم اما از اجتماع بیرون زدهام! به تار نخی میمانم که از فرش بیرون زده باشد؛ نه میتوانم دوباره با آن یکی شوم، نه میشود تمام فرش را بهخاطر یک گرهی باز شده، از نو به دار آویخت. چارهای نیست جز آنکه قیچیام کنند.
#حمیدرضا_کرمی
کتاب: تلی از خاک
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#حمیدرضا_کرمی
کتاب: تلی از خاک
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
O'chirildi15.04.202513:05
13.04.202517:18
نیچه یک بار گفته تفاوت اصلی انسان و گاو این بود که گاو میدونست چطور وجود داشته باشه، چطور بدون بیم، در زمان مقدسِ اکنون، بدون سنگینی بار گذشته و بیخبر از وحشت های آینده زندگی کنه.
ولی ما انسانهای بدبخت چنان در تسخیر گذشته و آیندهایم که فقط میتونیم مدت کوتاهی در اکنون پرسه بزنیم. میدونین چرا تا این حد در حسرت روزهای طلایی کودکی هستیم؟ نیچه میگه چون روزهای کودکی روزهای بیخیالی بودهاند، روزهایی عاری از دلواپسی، روزهایی که هنوز آوار گذشتهها و خاطرات دردناک و محزون بر ما سنگینی نمیکردهاند ...
این رو هم مثل بسیاری از اندیشههاش، از آثار شوپنهاور غنیمت برده.
#اروین_د_یالوم
کتاب: درمان شوپنهاور
ترجمه: سپیده حبیب
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
ولی ما انسانهای بدبخت چنان در تسخیر گذشته و آیندهایم که فقط میتونیم مدت کوتاهی در اکنون پرسه بزنیم. میدونین چرا تا این حد در حسرت روزهای طلایی کودکی هستیم؟ نیچه میگه چون روزهای کودکی روزهای بیخیالی بودهاند، روزهایی عاری از دلواپسی، روزهایی که هنوز آوار گذشتهها و خاطرات دردناک و محزون بر ما سنگینی نمیکردهاند ...
این رو هم مثل بسیاری از اندیشههاش، از آثار شوپنهاور غنیمت برده.
#اروین_د_یالوم
کتاب: درمان شوپنهاور
ترجمه: سپیده حبیب
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
25.04.202520:35
هر آدمی غمهای پنهان خودش را دارد که دنیا از آنها بیخبر است؛ و اغلب ما یک نفر را بیعاطفه میخوانیم، در حالیکه او فقط غمگین است.
#هنری_وادزورث_لانگفلو
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#هنری_وادزورث_لانگفلو
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
27.04.202520:31
آدم هايى كه استعداد ندارند و ادعايشان زياد است ، استعدادهاى واقعى را سرزنش مى كنند و چيزى براى تسلى دادن ندارند ...
#آنتوان_چخوف
نمایشنامه نرغ دریایی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#آنتوان_چخوف
نمایشنامه نرغ دریایی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
10.04.202520:28
از آنجایی که مردم خودکشی میکنند، یعنی چیزی بدتر از مرگ وجود دارد.
به همین دلیل است که وقتی در مورد خودکشی میخوانید، شما را تا مغز استخوان میسوزاند: این جسد لاغر آویزان روی لبه پنجره نیست که وحشتناک است، بلکه آن چیزی هراس انگیز است که لحظهای قبل از آن در قلب اتفاق افتاده است ...
#سیمون_دوبووار
کتاب: تصاویر زیبا
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
به همین دلیل است که وقتی در مورد خودکشی میخوانید، شما را تا مغز استخوان میسوزاند: این جسد لاغر آویزان روی لبه پنجره نیست که وحشتناک است، بلکه آن چیزی هراس انگیز است که لحظهای قبل از آن در قلب اتفاق افتاده است ...
#سیمون_دوبووار
کتاب: تصاویر زیبا
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
24.04.202518:12
وقتی بچه هستی برای این که پیرو جمع نباشی با این جمله به تو حمله میکنند: “اگه همه از بالای پل بپرند پایین، تو هم باید بپری؟”
ولی وقتی بزرگ میشوی ناگهان متفاوت بودن با دیگران جرم به حساب میآید و مردم میگویند “هی. همه دارن از روی پل میپرن پایین، تو چرا نمیپری؟”
#استیو_تولتز
کتاب: جزء از کل
ترجمه: پیمان خاکسار
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
ولی وقتی بزرگ میشوی ناگهان متفاوت بودن با دیگران جرم به حساب میآید و مردم میگویند “هی. همه دارن از روی پل میپرن پایین، تو چرا نمیپری؟”
#استیو_تولتز
کتاب: جزء از کل
ترجمه: پیمان خاکسار
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
04.04.202520:29
#داستان_کوتاه
(کشیش و ابلیس)
اولین روزی که آقای راجرز میخواست به عنوان کشیش به کلیسای شهر کوچکشان برود اتفاق عجیبی افتاد و درست جلو خانهاش مردی را دید که شباهت زیادی با خودش داشت ، آقای راجرز به او سلام کرد و پرسید: تو کیستی؟
مرد با نزاکت پاسخ داد: من ابلیس هستم
آقای راجرز چند لحظه مبهوت به ابلیس خیره ماند و تصور کرد به درجۀ بالایی از روحانیت رسیده که توانایی دیدن ابلیس را دارد ، این احتمال با وجود مرگ کشیش قبلی شهر در روز گذشته در او تقویت شد و سرشار از غرور و قدرت به سمت ابلیس رفت و گلوی او را گرفت و گفت : سالهاست دنبالت بودم تا خفهات کنم
چند لحظه که گلویش را فشار داد ابلیس نیمه جان روی زمین افتاد و در آخرین لحظه به کشیش گفت: دیوانه اگر من بمیرم چطور میخواهی مردم را موعظه کنی؟
سوال ابلیس بسیار منطقی به نظر آمد طوری که آقای راجرز از کشتن او منصرف شد و به سمت کلیسا راه افتاد ، ابلیس دوباره گفت: لطفا مرا روی زمین رها نکن میدانی که من از جنس خاک نیستم و اگر روی زمین باشم میمیرم
آقای راجرز که به شدت نگران مردن ابلیس شده بود پرسید: چکار میتوانم برایت انجام دهم؟؟
ابلیس لبخندی زد و گفت: من دیده نمیشوم ، سنگین هم نیستم و قول میدهم که مزاحمتی برایت نداشته باشم فقط اجازه بده روی دوش تو سوار شوم
آقای راجرز که دوست نداشت شغل و جایگاه تازهاش را از دست بدهد قبول کرد که ابلیس روی دوشش سوار شود . ابلیس راست میگفت نه سنگین بود و نه مزاحمتی ایجاد میکرد ، آقای راجرز هم دیگر به ابلیس فکر نکرد فقط در آستانۀ ورود به کلیسا از او پرسید : تو که اگر روی زمین باشی میمیری پس تا حالا کجا بودی؟
ابلیس گفت: روی دوش کشیش قبلی بودم که دیروز مُرد سپس با هم وارد کلیسا شدند ...
#یووال_هرری
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
(کشیش و ابلیس)
اولین روزی که آقای راجرز میخواست به عنوان کشیش به کلیسای شهر کوچکشان برود اتفاق عجیبی افتاد و درست جلو خانهاش مردی را دید که شباهت زیادی با خودش داشت ، آقای راجرز به او سلام کرد و پرسید: تو کیستی؟
مرد با نزاکت پاسخ داد: من ابلیس هستم
آقای راجرز چند لحظه مبهوت به ابلیس خیره ماند و تصور کرد به درجۀ بالایی از روحانیت رسیده که توانایی دیدن ابلیس را دارد ، این احتمال با وجود مرگ کشیش قبلی شهر در روز گذشته در او تقویت شد و سرشار از غرور و قدرت به سمت ابلیس رفت و گلوی او را گرفت و گفت : سالهاست دنبالت بودم تا خفهات کنم
چند لحظه که گلویش را فشار داد ابلیس نیمه جان روی زمین افتاد و در آخرین لحظه به کشیش گفت: دیوانه اگر من بمیرم چطور میخواهی مردم را موعظه کنی؟
سوال ابلیس بسیار منطقی به نظر آمد طوری که آقای راجرز از کشتن او منصرف شد و به سمت کلیسا راه افتاد ، ابلیس دوباره گفت: لطفا مرا روی زمین رها نکن میدانی که من از جنس خاک نیستم و اگر روی زمین باشم میمیرم
آقای راجرز که به شدت نگران مردن ابلیس شده بود پرسید: چکار میتوانم برایت انجام دهم؟؟
ابلیس لبخندی زد و گفت: من دیده نمیشوم ، سنگین هم نیستم و قول میدهم که مزاحمتی برایت نداشته باشم فقط اجازه بده روی دوش تو سوار شوم
آقای راجرز که دوست نداشت شغل و جایگاه تازهاش را از دست بدهد قبول کرد که ابلیس روی دوشش سوار شود . ابلیس راست میگفت نه سنگین بود و نه مزاحمتی ایجاد میکرد ، آقای راجرز هم دیگر به ابلیس فکر نکرد فقط در آستانۀ ورود به کلیسا از او پرسید : تو که اگر روی زمین باشی میمیری پس تا حالا کجا بودی؟
ابلیس گفت: روی دوش کشیش قبلی بودم که دیروز مُرد سپس با هم وارد کلیسا شدند ...
#یووال_هرری
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
27.04.202515:59
در زمینههای علمی، به طرزی حیرتآور، تفاوت کمی بین یک کشور شیعه، کشوری سنی و کشوری یهودی وجود دارد. همه ملت - دولتهایی بوروکراتیک هستند، همه کم و بیش سیاستهای سرمایهداری را دنبال میکنند، همه بچهها را در مقابل فلج اطفال واکسینه میکنند و همگی برای ساخت بمب نیازمند شیمیدانان و فیزیکدانان هستند.
چیزی تحت عنوان بوروکراسی شیعه، سرمایهداری سنی یا فیزیک یهودی وجود ندارد. پس چه میکنیم که مردم به قبیلهای انسانی، احساس وفاداری و نسبت به دیگری احساس دشمنی میکنند؟
#یوال_نوح_هراری
کتابط: بیست و یک درس برای قرن بیست و یکم
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
چیزی تحت عنوان بوروکراسی شیعه، سرمایهداری سنی یا فیزیک یهودی وجود ندارد. پس چه میکنیم که مردم به قبیلهای انسانی، احساس وفاداری و نسبت به دیگری احساس دشمنی میکنند؟
#یوال_نوح_هراری
کتابط: بیست و یک درس برای قرن بیست و یکم
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
26.04.202519:46
تا حالا یه سوزن توی تخت خوابت گم کردهای؟ شک همونقدر ذهن آدم رو آزار میده ...
#فلن_اوبراین
کتاب: سومین پلیس
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#فلن_اوبراین
کتاب: سومین پلیس
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
21.04.202520:08
فوئرباخ: تعلیم غذا دارای اهمیت اخلاقی و سیاسی بزرگی است. غذا تبدیل به خون میشود و خون تبدیل به قلب و مغز و افکار و مایهی تشکیل نفس ...
میخواهید وضع ملت را بهبود بخشید؟ عوض سخنان پرشور بر ضد گناه ، غذای بهتری به آنان بدهید. آدمی آن چیزی است که میخورد.
#رابرت_سالومون
کتاب: فلسفه اروپایی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
میخواهید وضع ملت را بهبود بخشید؟ عوض سخنان پرشور بر ضد گناه ، غذای بهتری به آنان بدهید. آدمی آن چیزی است که میخورد.
#رابرت_سالومون
کتاب: فلسفه اروپایی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel


12.04.202520:18
زمانی حرف بزن که ارزش حرفت بیشتر از سکوتت باشد و زمانی برای خودت دوست انتخاب کن که ارزش دوستت بیش از تنهاییت باشد ...
#فرانسیسکو_کولوآنه
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#فرانسیسکو_کولوآنه
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
01.04.202520:28
میزان تورم یک کشور چیزهای زیادی دربارهٔ آن کشور به ما میگوید. میزان تورم، بین ۱ تا ۵ درصد، به این معناست که نهادهای حکومت میتوانند با بهرهمندی از درجهٔ مناسبی از اعتماد عمل کنند، زیرا از قدرت چاپ پول سوءاستفاده نمیشود.
اما اگر تورم از ۵ درصد به ۱۰ درصد و بعد به ۳۰ درصد و بیشتر برسد، چنانکه در آرژانتین و زیمبابوه رسید، معلوم میشود که چیز شومتری در کار است. شاید علتش این باشد که اعتماد کافی ممکن نبوده زیرا راهی برای نظارت بر حاکمان وجود نداشته است. به همین دلیل است که فلزات گرانبها یا سکههای ذاتاً قیمتی را معیار ارزش پول قرار دادهاند. ناتوانی ما در نظارت بر دولت، که مستلزم اطلاعات و نهادهای مستقلی چون سازمانهای آمار و نهادهای حقوقی و مطبوعات آزاد است، پول کاغذی و الکترونیک را ممکن ساخته است. تورم شتابنده نشانهٔ درماندگی یا دیکتاتوری است.
#اریک_لونرگن
کتاب: پول
ترجمه: احد علیقلیان
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
اما اگر تورم از ۵ درصد به ۱۰ درصد و بعد به ۳۰ درصد و بیشتر برسد، چنانکه در آرژانتین و زیمبابوه رسید، معلوم میشود که چیز شومتری در کار است. شاید علتش این باشد که اعتماد کافی ممکن نبوده زیرا راهی برای نظارت بر حاکمان وجود نداشته است. به همین دلیل است که فلزات گرانبها یا سکههای ذاتاً قیمتی را معیار ارزش پول قرار دادهاند. ناتوانی ما در نظارت بر دولت، که مستلزم اطلاعات و نهادهای مستقلی چون سازمانهای آمار و نهادهای حقوقی و مطبوعات آزاد است، پول کاغذی و الکترونیک را ممکن ساخته است. تورم شتابنده نشانهٔ درماندگی یا دیکتاتوری است.
#اریک_لونرگن
کتاب: پول
ترجمه: احد علیقلیان
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
22.04.202520:19
#حکایت
روزی مردی قصد سفر کرد. پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد، به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت: به مسافرت می روم، می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم.
قاضی گفت: اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار. پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت، نزد قاضی رفت و امانت را از وی خواست. قاضی به او گفت: من تو را نمی شناسم.! مرد شاکی شد و به پیش حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد. حاکم گفت: فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو "وارد شو" و امانتت را بگیر.
روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد، حاکم به او گفت: من در همین ماه به "حج" سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جز امانتداری ندیده ام.! در این وقت صاحب امانت داخل شد و گفت: ای قاضی من نزد تو امانتی دارم. پولم را نزد تو گذاشته ام. قاضی گفت: این کلید صندوق است، برو خودت پولت را بردار.
بعد از دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. حاکم خندید و گفت: ای قاضی امانت آن مرد را از تو پس نگرفتیم مگر با وعده دادن کشور ، حالا اگر کشور را به تو بسپارم با چه چیزی آن را از تو پس بگیریم؟ حاکم او را زندانی و از کار برکنار نمود و او را مجبور کرد تمام اموالی را که از مردم دزدید به آنها پس دهد ...
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
روزی مردی قصد سفر کرد. پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد، به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت: به مسافرت می روم، می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم.
قاضی گفت: اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار. پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت، نزد قاضی رفت و امانت را از وی خواست. قاضی به او گفت: من تو را نمی شناسم.! مرد شاکی شد و به پیش حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد. حاکم گفت: فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو "وارد شو" و امانتت را بگیر.
روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد، حاکم به او گفت: من در همین ماه به "حج" سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جز امانتداری ندیده ام.! در این وقت صاحب امانت داخل شد و گفت: ای قاضی من نزد تو امانتی دارم. پولم را نزد تو گذاشته ام. قاضی گفت: این کلید صندوق است، برو خودت پولت را بردار.
بعد از دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. حاکم خندید و گفت: ای قاضی امانت آن مرد را از تو پس نگرفتیم مگر با وعده دادن کشور ، حالا اگر کشور را به تو بسپارم با چه چیزی آن را از تو پس بگیریم؟ حاکم او را زندانی و از کار برکنار نمود و او را مجبور کرد تمام اموالی را که از مردم دزدید به آنها پس دهد ...
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
16.04.202519:45
مردم از هر چیزی سخن می گویند به ویژه از آنچه در باره اش هیچ نمی دانند ...
#سارتر
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
#سارتر
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
20.04.202519:23
عناد و لجاجت خالی از هوش، سفاهتی است که به جهل و حماقت پیوند خورده و شدت آن را چند برابر میکند.
معمولاً زمانی که فاجعهای شخصی و یا عمومی بر سرمان آوار میشود، اگر در ویرانهها و جزئیات مانده از آن آوار به خوبی جستوجو کنیم، ساختار و استخوانبندیِ آن فاجعه هرچه که باشد، همیشه در خواهیم یافت که بنای آن فاجعه کورکورانه توسط شخصی میانمایه و خیرهسر ساخته شده که به آنچه انجام میدهد ایمان داشته و خود را میستاید.
دنیا پر است از این افراد خیرهسر و حقیر که سرنوشت و زندگی انسانهای دیگر را نابود میکنند اما خود را مشیت الهی میدانند.
#ویکتور_هوگو
کتاب: آخرین روز یک محکوم به مرگ
ترجمه: بنفشه فریس آبادی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
معمولاً زمانی که فاجعهای شخصی و یا عمومی بر سرمان آوار میشود، اگر در ویرانهها و جزئیات مانده از آن آوار به خوبی جستوجو کنیم، ساختار و استخوانبندیِ آن فاجعه هرچه که باشد، همیشه در خواهیم یافت که بنای آن فاجعه کورکورانه توسط شخصی میانمایه و خیرهسر ساخته شده که به آنچه انجام میدهد ایمان داشته و خود را میستاید.
دنیا پر است از این افراد خیرهسر و حقیر که سرنوشت و زندگی انسانهای دیگر را نابود میکنند اما خود را مشیت الهی میدانند.
#ویکتور_هوگو
کتاب: آخرین روز یک محکوم به مرگ
ترجمه: بنفشه فریس آبادی
کانال مخفیگاه: @makhfigah_channel
Kanaldagi o'zgarishlar tarixi
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.