ایران: مذاکره با هدف رفع نگرانی از نظامیشدن برنامه هستهای قابل بررسی است
نمایندگی ایران در سازمان ملل:
اگر مقصود از مذاکره، دستیابی به هدف رفع نگرانی از احتمال نظامیشدن برنامه هستهای ایران باشد، قابل بررسی است؛ اما اگر برچیدن برنامه صلحآمیز هستهای ایران باشد که گفته شود کاری که اوباما نتوانست انجام دهد را ما انجام دادیم، چنین مذاکرهای هیچوقت شکل نخواهد گرفت./اقتصاد آنلاین
کسانی هستند که کمآبی را بهانهٔ ستیز با سبزه نوروز کرده اند. تقریباً هر بار که سیفون توالت کشیده میشود، چهار لیتر آب به هدر میرود. بعید است یک بشقاب سبزه خیلی بیشتر از این آب مصرف کند. دوست من، فقط یک بار در سال به نیت داشتن سبزهٔ نوروزی کمتر سیفون بکش.
کسانی هم میگویند حیف این همه غله که به بهانهٔ همین سبزهٔ نوروز تلف میشود. قبلاً محاسبه شده که حجم تمام غلهٔ مورد استفادهٔ ایرانیان برای سبزهٔ نوروزی کمتر از یک وعده دور ریز نان ایرانیان است. یک وعده هم کمتر نان دور بریز دوست من.
دوست عزیزی که درست در آستانهٔ نوروز و در بزنگاه آیینهای ایرانی یادت میآید محیط زیست مهم است، خطابم با توست.
ملانصرالدین داشت از راهی رد میشد دید ۳ نفر دارن دعوا میکنن پرسید چی شده؟؟؟ گفتن ۷ تا گردو داریم میخوایم بین هم تقسیم کنیم؛ خلاصه ملا رو بین خودشون قاضی کردن ... ملا گفت: خدایی تقسیم کنم یا انسانی ؟؟؟ گفتن خوب معلومه خدایی تقسیم کن!!! ملا به اولی ۵ تا گردو داد به دومی ۲ تا و یه پسگردنی هم زد به سومی گفتن: این دیگه چه جور تقسیم کردنی بود؟؟؟ ملا گفت: اگه به دقت نگاه کنین ، میبینین خداوند نعمتهاشو همینجوری بین بندگانش تقسیم کرده ...
11.02.202518:19
#حکایت_شب روزی ناصرالدین قاجار وهمرامانش رفتند به باغ دوشان تپه، نهال گل سرخ قشنگی جلوی عمارت، نظر شاه را جلب کرد، فوری کاغذ و قلم برداشت و شروع به نقاشی ان گل نمود. تمام که شد، انرا به درباریان نشان داد و پرسید چطور است؟ مستوفی الممالک پاسخ داد "قربان خیلی خوب است". اقبال الدوله گفت "قربان حقیقتا عالی است" و اعتمادالسلطنه نیز عرض کرد "قربان نظیر ندارد" و بعد یکی دیگرگفت "این نقاشی حتی از خود گل هم طبیعی تر و زیباتر است" نوبت به ضیاالدوله که رسید گفت "حتی عطر و بوی نقاشی قبله عالم ازعطر و بوی خود گل، بیشتر و فرحناکتر است". همه حضار خندیدند.
بعد از انکه خلوت شد ،شاه به موسیو ریشار فرانسوی گفت: وضع امروز را دیدی؟من باید با این ها مملکت را اداره کنم.
05.03.202518:26
#حکایت_شب
در قدیم پادشاهی بود که وزیری سیاستمدار داشت. روزی پادشاه در فکر بود؛ وزیرش چون دید پرسید: قربان در چه فکری هستید؟ شاه گفت: خزانه خالی است و در فکرم که چگونه میشود از مردم پول بیشتری بگیریم. وزیر گفت: قربان اینکه کاری ندارد از این پس مقرر میکنیم هر کس قصد ورود به شهر را دارد مبلغ ۲ سکه پرداخت کند. پادشاه گفت بی دلیل که نمیشود بر علیه ما شورش میکنند. وزیر گفت این کار را به من بسپارید. از فردا اعلام شد که هر کس قصد ورود به شهر را دارد باید مبلغ ۲ سکه بپردازد. احدی اعتراض نکرد و از فردا هر کس که وارد شهر شد مبلغ ۲ سکه پرداخت کرد. مدتی گذشت روزی پادشاه به وزیر گفت: ای وزیر من فکر میکردم مردم شورش میکنند و ما را از تخت به زیر میکشند؟ وزیر گفت قربان بدتر از این هم که باشد این خلائق چیزی نمیگویند و برای اینکه بشما معلوم شود ازین پس مردم باید برای ورود و خروج مبلغ ۵ سکه پرداخت کنند. پادشاه گفت اینبار به سادگی بار اول نیست و حتما شورش میکنند. وزیر گفت قربان این امر را به من واگذار کنید. فرمان صادر شد و مقرر شد مردم برای ورود و خروج مبلغ ۵ سکه پرداخت کنند. بعد از مدتی پادشاه به وزیر گفت من احساس میکنم مردم خشمناک هستند و به زودی بساط تاج و تخت ما را به زیر خواهند کشید. وزیر پوزخندی زد و گفت: سرورم من بشما ثابت میکنم که اگر بدتر از اینهم باشد احدی معترض نخواهد شد. از این پس به ماموران دستور میدهم هر کسی خواست به شهر وارد یا خارج شود علاوه بر پرداخت ۵ سکه؛ مامور وصول باید انگشتی هم به ماتحتش فرو کند. فردا صبح شما به بالای دروازه شهر بیایید و شاهد ماجرا باشید. فردای آن روز مردم برای خروج از شهر صف کشیده بودند و ماموران ۵ سکه از آنها دریافت میکردند و انگشتی هم به ایشان میرساندند تا خارج یا داخل شوند. که ناگهان از بین جمعیت یک نفر فریاد زد: این چه وضعی است، ما را معطل کرده اید. پادشاه که از بالا شاهد ماجرا بود نگاهی از ترس به وزیر انداخت و گفت: دیدی ...؟ مامور از شخص فریاد کننده پرسید: مردک چرا هوار میزنی؟ او گفت: ما کار و زندگی داریم؛ تعداد ماموران شما کم است چند نفر دیگر بیاورید که سریعتر پول را گرفته و دستى بر ما زده و ما را راه بیاندازند...
04.03.202503:49
25.02.202518:20
#حکایت_شب
روزی حاکمی به مردمانش گفت: صادقانه مشکلات را بگویید. حسن ! نامی جلو رفت و گفت: نان و گوشت که گفتی چه شد؟ مسکن چه شد؟ کار چه شد؟
حاکم گفت: ممنونم که مرا آگاه کردید، همه چیز درست میشود. یکسال گذشت... دوباره حاکم به مردمش گفت: صادقانه مشکلات را بگویید. کسی چیزی نگفت، کسی نگفت نان و گوشت چه شد، کار و مسکن چه شد. تنها از میان جمع یک نفر آهسته گفت: حسن چه شد...؟!
08.03.202519:31
✍میگویند وقتی افغانها پشت دروازههای اصفهان بودند، در دربار شاه سلطان حسین بحث بر سر حلال یا حرام بودن کشمش داخل پلو بود!
در تاریخ ما از این تکرارها بسیار است؛ مثل مجلسی که وسط بحران فقـر، تورم، رکود، ناترازی انرژی، بی آبی، تحریم و آلودگی هوا، امضاء جمع میکند برای ابلاغ قانون حجاب!
09.03.202518:27
کسانی هستند که کمآبی را بهانهٔ ستیز با سبزه نوروز کرده اند. تقریباً هر بار که سیفون توالت کشیده میشود، چهار لیتر آب به هدر میرود. بعید است یک بشقاب سبزه خیلی بیشتر از این آب مصرف کند. دوست من، فقط یک بار در سال به نیت داشتن سبزهٔ نوروزی کمتر سیفون بکش.
کسانی هم میگویند حیف این همه غله که به بهانهٔ همین سبزهٔ نوروز تلف میشود. قبلاً محاسبه شده که حجم تمام غلهٔ مورد استفادهٔ ایرانیان برای سبزهٔ نوروزی کمتر از یک وعده دور ریز نان ایرانیان است. یک وعده هم کمتر نان دور بریز دوست من.
دوست عزیزی که درست در آستانهٔ نوروز و در بزنگاه آیینهای ایرانی یادت میآید محیط زیست مهم است، خطابم با توست.
دکتر ناصر کرمی
22.02.202519:42
#فان
💵 این داستان خرید دلار
20.02.202503:55
06.03.202518:28
درجا میزنیم!
فرهاد بیضایی
تیتر روزنامه های ۲۳ سال پیش رو نگاه کنید. همون مسائل همچنان مساله است.
ارز چند نرخی یا تک نرخی مذاکره و تهديد آمریکا بازسازی اعتماد عمومی .... نه در حوزه اقتصادی نه در حوزه اجتماعی و نه در حوزه سیاست خارجه هیچ مساله ای رو حل نکردیم....
ایران: مذاکره با هدف رفع نگرانی از نظامیشدن برنامه هستهای قابل بررسی است
نمایندگی ایران در سازمان ملل:
اگر مقصود از مذاکره، دستیابی به هدف رفع نگرانی از احتمال نظامیشدن برنامه هستهای ایران باشد، قابل بررسی است؛ اما اگر برچیدن برنامه صلحآمیز هستهای ایران باشد که گفته شود کاری که اوباما نتوانست انجام دهد را ما انجام دادیم، چنین مذاکرهای هیچوقت شکل نخواهد گرفت./اقتصاد آنلاین
🌎 اکوپولتیک؛ بازتاب اخبار سیاسی و اقتصادی دنیا
@EcoPolitic✅
21.02.202518:41
#حکایت_شب
مردی بار گندم خویش به آسیاب برد، آسیابان که بیوەزنی بود گفت: 2 روز دیگر آردها آماده است.
مرد با لحنی آمرانه گفت: گندم مرا زودتر آرد کن وگرنه دعا میکنم خرت (که سنگ آسیاب را میچرخاند) تبدیل به سنگ شود.
زن (آسیابان) در جواب گفت: اگر نفسی به این گیرایی داری، دعا کن گندمت آرد شود، خر را ول کن!
ای کاش کسانی که برای همه آرزوی مرگ میکنند برای خوشبختی خویش نیز دعائی بکنند..!
24.02.202518:42
مغز چگونه با لذت شدید، دزدیده میشود؟
انیمیشن فوقالعاده و کوتاه Nuggets در مورد نحوهی معتاد شدن که در سال ۲۰۱۴ است توسط کارگردان انیمیشن آلمانی آندریاس هیکاد ساخته شده است .همهی چالش اعتیاد و رفتارهای مشابه مثل خیانت و قمار و اعتیاد به س.کس...، بخاطر لحظهیِ تجربهیِ پیک یا اوجِ ناگهانیِ لذت است که مغز را برای همیشه میدزدد (Amygdala hijack). مغز انسان برای تجربهی لذت شدید، تکامل نیافته و با تجربهی آن فرو میپاشد؛ مثل پر نور شدنِ کوتاهِ لامپی که به برقی با ولتاژ بالا وصل میشود: لحظهای تجربهیِ خورشید شدن و بعد تاریکی و ظلمات....