19.04.202512:17
واقعا نقاششب آنچنان درحدی نبود که بگیم شاهکار ولی بازم کار قشنگی بود
19.04.202512:05
17.04.202513:10
قرار بود بفرستمش تو دیلیم.
17.04.202513:09


17.04.202506:31
دنبال جایی هستی که ترجمه ناول kiss me if you can رو بذاره؟
کمیاب ترین ارتهای رسمی و فنارت از مانهوای Define the relationship💐
🫰 ارتهای رسمی مانهواکا ها در پیچ توییتر/ ایکس و ادیتای ناب تیک تاک
اولین چنل ترجمه ناول Define the relationship و Desire me if you can !☺️
19.04.202512:17
جوابتو پاک کردی نشد بگم
آره دقیقا
آره دقیقا
19.04.202512:05
ولی جدی مانهواش خوب بود من دوستش داشتم
17.04.202513:09
:)
17.04.202513:08
روز محل کار سلار مبارک
17.04.202506:01
—﹙🎞﹚: مه به آرامی شیشههایِ عمارت را در آغوش گرفت؛ مانند مادری که بچهی گمشدهاش را پس از سالیان درازی مییابد و حائلی میشود میانِ من، باد و باران. به نامههای زهوار در رفتهی کاهی خیره میشوم؛ نوشتههایم توصیفی ناچیز از دَوَرانِ روزگار و معشوقهام را برای من بازگو میکنند، گویا برای همیشه قرار است خوانده شوند. لباسی مندرس و کهنه به تن دارم؛ با اینحال خانهام تالاریست طلایی با شمعدانیهایِ گرانقیمت. برای منی که سالها در اندیشههای دیگران زیستهام، همه چیز خسته کننده است و نه آنکه خسته کننده به نظر برسد؛ اشتباه نکنید من ابدا خود را یک آنارشیستی که در مفهومِ نیهیلیسم غرق شده باشد نمیدانم و یا حتی خود را مسخ شدهی مفهومِ اگزیستانسیالیسم نمیبینم؛ اما تصورش را بکنید که روزنامهها، دوربینها و انسانهای دیگر تا وقتی شما معنایی برایِ آنها نیابید و یا بهتر است بگویم نسازید، معنا پیدا نمیکنند با این حال ایگو را نفی میکند و ارزش را به مساوات مانندِ رابینهودی در پوستهی پادشاه بر سر مردم پخش میکند؛ صرف از نظر آنکه خوب و بدی وجود داشته باشد. پس از جنگِ جهانی دوم و گذشت یک دهه با شروعِ جنگ ویتنام در سال ۱۹۵۵ فرقهی نیهیلیسم گسترشی کاملا صعودی داشت، ناامیدی و فحشا بیشتر از پیش به جانِ مردم افتاد و طبیعتِ خوی انسان از توازن و تعادلش خارج شد. همانطور که من مانده بودم و شمارش سوالهایِ بی جوابم رفته رفته بیشتر میشد؛ دست کشیدم و حافظهام را به باد فراموشی سپردم تا شاید از آن غوطه ور ماندنهای بی اساس جانِ سالم به در برم. حالا دیگر خستهام و چشم به انتظار درِ خانه؛ منتظرِ نگاه پرمعنایش و دستانِ زندگی بخشش، چه اهمیتی دارد زیستن برای دیگران به چه معناست آنهم وقتی من میتوانم ساعتها پشت بومِ نقاشیم بنشینم و بدنِ برهنه اما بی نقصِ الههام را از نظر بگذرانم و اثری ماندگارش کنم. سکوت شکست؛ صدای خش خش در، او را از نوشتن باز داشت. زندگیش پشتِ آن در بود.
— آنـائـیل؛ 𝟣𝟫𝟪𝟢 دوازده مـی.
— آنـائـیل؛ 𝟣𝟫𝟪𝟢 دوازده مـی.
19.04.202512:16
شما اینو سین بزنید عزیزان
19.04.202512:04
شوخی شوخی با نقاش شبم شوخی؟🤨
17.04.202513:09
چرا اینجا فور خورد وایسا یعنیچی
19.04.202512:18
(چپتر آخرشو تو مدرسه با دوستام خوندم و چنان اشکی ریختم که)
19.04.202512:16
𝗂𝚗𝗲𝖿︎𝖿︎𝖺𝗯࣬𝗅︎𝖾
موضوع کلی این مانهوا:
17.04.202513:10
اونکه محل کارمه آره
17.04.202513:09
وایسا چی
17.04.202506:42
پاشین برین میمای جوجهرو ببینین
06.04.202520:29
خیلی رندوم بود خلاصه
Ko'rsatilgan 1 - 24 dan 225
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.