Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
پسین‌باستان _ بهرام روشن‌ضمیر avatar
پسین‌باستان _ بهرام روشن‌ضمیر
پسین‌باستان _ بهرام روشن‌ضمیر avatar
پسین‌باستان _ بهرام روشن‌ضمیر
لطفا در اطلاع‌رسانی این وبینار به ما یاری رسانید.


بنیاد آژیار با همکاری خبرنامۀ ایران باستان برگزار می‌کند:

ششمین وبینار آژیار

مطالعات شاهنامه
شنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
ساعت ۱۸

به یاد و بزرگداشت دکتر ابوالفضل خطیبی

۲۵ اسفند روز پایان سرایش شاهنامه است.

شاهنامه با بیت‌های زیر به پایان می‌رسد:

"سر آمد کنون قصۀ یزدگِرد
به ماه سپندارمذ روز اِرد

ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهان‌داورِ کردگار"




پیوند گوگل‌میت

https://meet.google.com/wue-acko-dbd


@AzhyarFoundation

https://t.me/Ancientirannews
08.03.202518:01
ادامه ...
در واقع اشتاسبرگ که در آن زمان استاد جوانی بود یکی از نمونه‌های موفق در کتابهای مشارکتیِ برآمده از کارگاه‌های علمی را ارائه کرد. یعنی در عین اینکه این اثر از مقالاتی متفاوت از پژوهشگرانی دیدگاه‌های متفاوت تشکیل شده، اما سرپرست در مقالۀ نخست مُهر خودش را بر اثر کوبیده و حتی نگاه انتقادی خودش بر مولفانی که در همین کارگاه حضور داشته‌اند را هم پنهان نکرده. چیزی که اکنون بعد از 20 سال در بیشتر آثاری از این دست گم شده و ما کتابهایی را شاهدیم که در واقع مولف ندارند و نوعی آکادمیک از کتابسازی به شمار می‌آیند، چراکه سرپرست کتاب که کتاب به نام او نمایه می‌شود، عملا مشارکت مهمی نکرده است.

اشتاسبرگ اما چه در این کتاب و چه در کتاب مهمتر و جامع‌تر بعدی خود (Companion to Zoroastrianism) تلاش کرد تا مسئولیت یک مولف را ایفا کند. او آثاری به همین اندازه مهم به شکل فردی نیز نگاشته که (شوربختانه) آلمانی‌اند و نه فقط از سوی ما ایرانیان که از سوی بسیاری از مردم جهان کمتر خوانده می‌شوند.

جدا از اشتاسبرگ نویسندگان جوان (بیشتر آلمانی) دیگری نیز در این اثر همکاری‌ کرده‌اند. اما جدا از آنان از چهره‌های مطرح چون آنتونیو پانااینو، پ.ا. شروو و ژان کلنز، هینتسه، کراینبروک و شاکد نیز مقالاتی دربارۀ آیین‌ها بر پایۀ متون اوستایی و ترجمۀ پهلویِ آنان به چشم می‌خورد. اب دیونگ ملاحظاتی دربارۀ آیین‌ها و تشریفاتِ دربار ساسانی و نسبتِ آن با دین زردشتی مطرح می‌کند و نشان می‌دهد که ساسانیان تقریبا اصلا متاثر از آیین‌های دینی زردشتی نبودند. جمشید چوکسی و فیروزه کوتوال دو پژوهشگر برجسته پارسی‌تبار به مطالعۀ آیین‌های بدرقه روان درگذشته از اوستا تا دوره‌های متاخر می‌پردازند و نیز آیین‌های بزم (ضیافت) و آتش نیز از سوی دیگر مولفان این مجموعه بررسی شده‌اند. کارلو چِرِتی به مشاهداتِ یک جهانگرد ایتالیاییِ قرن نوزدهمی از زردشتیان (پارسیان هند) پرداخته است. از مقالاتِ جذاب دیگر می‌توان به مطالعۀ تطبیقیِ رسمِ "سفره" برای نذر و نیاز و نیز زیارتگاه در میانِ زردشتیان ایران در مقایسه با شیعیان اشاره کرد. همچنین دیتر هوف باستانشناس متخصص محوطه‌های زردشتی به آیین‌های تدفینی در ایران پیش از اسلام و بررسی نسبتِ آنها با آتش و آتشگاه پرداخته است. نیز مقاله‌ای از خانم دکتر کتایون مزداپور دربارۀ گسست و استمرار در سنت‌های زردشتی دورۀ معاصرِ ایران چاپ شده است (البته ترجمۀ آلمانی).
#معرفی_کتاب
26.02.202510:30
ویژگی مهم این کتاب زدودنِ این کلیشه بسیار پرتکرار است که زردشتیان در دورۀ ساسانی تنها از سنتِ آسمان‌سپاری (دخمۀ روباز) بهره می‌گرفتند و استخوان‌ها را نیز در اَستودان‌های عمومی می‌ریختند و طبیعتا اثری از آثار فردِ درگذشته باقی نمی‌ماند. این کتاب به خوبی نشان می‌دهد دستکم در اواخرِ دورۀ ساسانی رسمِ خاک‌سپاری آنهم در منطقۀ پارس که قاعدتا باید گرانیگاه و قلبِ تپندۀ راست‌کیشیِ زردشتی باشد، شایع بوده است. جلد دوم این کتاب شامل تصاویری تازه از بیشتر این آثار است. بررسی این تصاویر نشان می‌دهد که بسیاری از این گورنبشته‌ها بر روی تابوت و گورِ سنگی پیکر درگذشته نگاشته شده‌اند و نه بر اَستودان (استخوان‌دان). دودیگر اینکه چنانکه خود مولف به درستی تذکر داده، بیشتر گورنبشته‌ها به «تن» اشاره دارند و نه به استخوان و البته بیشتر آنان با توجه به محتوای نوشته، زردشتی‌اند، هرچند گورهای مسیحی نیز یافت شده‌اند.

به جز محتوای اصلی کتاب، مقدمۀ مفصلِ کتاب خود در حکم مقاله‌ای پرپیمان دربارۀ ویژگی‌ها و گوشه‌های کمتر مورد توجه واقع‌شدۀ سنتِ تدفینِ زردشتی است و به درک و فهمِ ما از این سنت در دورۀ باستان کمک می‌کند. اهمیت مساله در اینجاست که باستانشناسی و منابع ادبی تا حدود زیادی در این باره تفاوت و حتی تضاد نشان می‌دهند. منابع ادبی بر رسمِ آسمان‌سپاری تاکید دارند و باستانشناسی بر خاکسپاری مُهرِ تایید می‌زند. مولف این کتاب، آقای دکتر نصرالله‌زاده با پژوهش و بررسی انبوهی از مطالعات غربی و مقایسۀ آن با منابع کلاسیک ایرانی کمک شایانی به فهم مساله می‌کند. هرچند که این مقدمۀ پربار، سازماندهی خوبی ندارد (از اصلاحِ آن در چاپ‌های بعدی بی‌خبرم و به چاپ نخست دسترسی داشتم). بسیاری از داده‌ها چندباره تکرار شده‌اند و مسائل و نکات ریز و حساس در این حجم 70-80 صفحه‌ای گم شده‌اند. به‌گونه‌ای که بعید می‌دانم در نهایت خواننده پس از پایان مقدمه به نتیجه‌ای برسد.

با وجودِ این معایب، که امیدوارم با بازنویسی کلیِ این مقدمه اصلاح شوند، این کتاب اینقدر ارزشمند و جذاب است که حتما شایستۀ این جایزه بوده است.
همراه و همگام ما باشید در:
سلسله نشست‌های بین‌المللی مجازی
«زن، زنانگی و زنوارگی در ایران و انیران باستان»

سخنرانان نشست دوم:

سمانه نظیف؛ دکتری باستان‌شناسی پیش از تاریخ، دانشگاه تربیت مدرس.
عنوان سخنرانی: «زن پارینه‌سنگی»

محمد توکلیان؛ دانشجوی دکتری تاریخ ایران باستان، دانشگاه اصفهان.
عنوان سخنرانی: «نقش زنان نژاده در دربار نخستین شاهان ساسانی»

علی‌اصغر سلحشور؛ دکتری باستان‌شناسی دورهٔ تاریخی، دانشگاه تهران و پسادکتری تاریخ ایران باستان، دانشگاه اصفهان.
عنوان سخنرانی: «جایگاه و نقش زنان در جامعه هخامنشی با استناد به بازنمایی‌های بصری»

دبیر نشست:
علی موسوی؛ استاد باستان‌شناسی ایران، دانشگاه کالیفرنیا، لس‌آنجلس.

لینک نشست:
🔗https://www.skyroom.online/ch/history_of_ancient/meet

یکشنبه ۱۴ بهمن‌ماه
ساعت ۱۸:۰۰


✓لطفاً برای ورود به نشست از گزینهٔ «ورود به عنوان مهمان» استفاده کنید.

🌏با ما باشید، تا
جهان باستان در خانه‌هایتان باشد.


🏛️بنیاد فرهنگی ایران و انیران باستان
شهیدانِ مسیحی تحت حکومتِ اسلام: خشونتِ مذهبی و ساختِ جهانِ مسلمان. کریستین ساهنر. 2018.

پیشتر دو کتاب از کریستین ساهنر استاد آمریکاییِ دانشگاه آکسفورد معرفی کرده بودم. این کتاب نیز به درگیریِ نظری و عملیِ دگرباوران با قدرت در دورۀ اسلامی می‌پردازد. مولف خشونت‌های مسلمانان بر ضدِ مسیحیان را در دو گروه بررسی می‌کند: نخست نومسلمانانی که به مسیحیت برمی‌گشتند و دوم مسلمانانی که مسیحی می‌شدند. کفرگویی بر ضد مسیحیت نیز در فصلی از کتاب بررسی شده است. چگونگی محاکمه و اعدام مسیحیان و نتایجی که جامعه مسیحی از این شهادتها برای ساخت و نگهداریِ جامعه خود برداشت کرد از دیگر فصول این کتاب است. مولف در پایان نشان می‌دهد که چگونه در مجموع روند تحولات به سوی تشکیل جوامع مسلمانِ نسبتا یک‌د‌ست پیش رفت و اقلیتها تا حدودی محو شدند.
به جز نمایۀ نامها و کلیدواژگان، پیوستِ دیگر کتاب به مقایسۀ ادبیاتِ شهادتِ مسیحی و اسلامی اختصاص دارد.
کتاب از این نظر جالب است که برخی پژوهشگران (مثلا در فرانسه) وضعیتِ مسیحیان در دورۀ اسلامی را بهتر از دورۀ ساسانی میدانند و چندان عنایتی به سرکوب در این دوره ندارند.
13.03.202513:01
فضای حاکم بر اذهان ایرانی روز به روز بیشتر مبهم می‌شود.  در این بین ابتذال موجود در بحثهای ایران باستان در اینترنت، توامان با تشنگی جامعه نسبت به آن، اوضاع را برای شارلاتان‌های فرصت‌طلب مساعد کرده است. ترکیبی سمی از بی‌سوادی شیک (زیر نام دکتر) و وقاحت.

بدبختی و فلاکت ما البته ظهور یک فرصت‌طلب زرنگ و طماع برای ماهی‌گیری از آب گل‌آلود نیست‌. انسان ذاتا موجودی فرصت‌طلب و حریص است‌.  او نباشد یکی دیگر می‌آید. فرصت نباید داد. از انسان نباید ترسید از ایده باید هراسید. ایده است که می‌تواند ایدئولوژی شود. اهالی دانشگاه ما همچنان یا ساکتند و یا اصلا در باغ نیستند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. دو نظر هراسناک داده شده به این ویدئو را بخوانید. هر دو برآمده از افاضات سخنور سرخپوش است. یکی شاهنشاهی را کنفدراسیون تصور کرده و دیگری خیال نازیسم و فاشیسم به سرش زده. اولی نتیجه استفاده بی‌حساب و بی‌احتیاط از مفاهیم تاریخی است و دومی نتیجه مستقیم گفتمان سراسر توتالیتر سخنران. برچسب خبری ترسناک را ببینید: تاریخ تمدنی ما متفاوت از غرب است! غلط بودنش به کنار! پیامدش؟ دوباره انقلاب! دوباره آزمایشگاه! و ملتی که درس نمیگیرد.
آیین‌های زردشتی در بافتار، به سرپرستیِ میشاییل اشتاسبرگ، 2004.

پیشتر کتابی به سرپرستی پروفسور اشتاسبرگ استاد مطالعات دین زردشتی معرفی کرده بودم. چند سال پیش از آن، همین استاد آلمانی کنفرانسی در دانشگاه هایدلبرگ ترتیب داده و متخصصان دین زردشتی را به گرد هم آورده بود و مقالاتِ این کارگاه در این مجموعه چاپ شده است.

اشتاسبرگ در مقدمه‌ای بسیار پرمغز بر این کتاب افزون بر آنچه حوزۀ تخصص خودش است، یعنی آیین‌ها و تشریفاتِ دینی زردشتی و نیز تصویر اروپایی‌ها در دورۀ جدید از این دین و پیامبرش، تلاش کرده نقدی همه‌جانبه بر تقریبا همۀ متخصصان از بویس و نیولی تا کلنز داشته باشد. از این نظر باید گفت خودِ مقدمۀ این کتاب حتی به تنهایی ارزش بالایی دارد، چراکه مروری انتقادی بر مطالعات زردشتی تا اوایل قرن 21 دارد.
#معرفی_کتاب
کتاب کتیبه‌های خصوصی فارسی میانه ساسانی و پساساسانی (گورنوشته، یادبودی) اثر دکتر سیروس نصرالله‌زاده، استاد زبان‌های باستانی در پژوهشگاه علوم انسانی ایران به عنوان کتاب سال ایران برگزیده شده است.

این کتاب دوجلدی که چند سال پیش در دو جلد توسط پژوهشگاه چاپ شده بود، اخیرا از سوی انتشارات آریارمنه در یک جلد بازچاپ گشته است.

جلدِ یکم کتاب (چاپ پیشین) پس از مقدمه‌ای مفصل دربارۀ تدفین، سنت‌های تدفینی و گورنبشته‌ها در دورۀ ساسانی، کاتالوگی از گورنبشته‌های منطقۀ فارس (کازرون-بیشاپور) و چند سنگ‌نبشتۀ یادبودیِ غیردولتیِ دیگر در قلمرو ساسانی (دربند قفقاز) و یا در خارج از قلمرو ساسانی (هند) و نیز دورۀ پساساسانی گرداوری کرده است. برخی از این آثار پیشتر پژوهش و خوانده شده و برخی کمتر پژوهیده شده‌اند و در این کتاب همه آنان یکبار دیگر مورد واکاوی قرار گرفته‌اند.

(تصویر از چاپ قدیمی کتاب است)
#معرفی_کتاب
🏛️بنیاد فرهنگی ایران و انیران باستان برگزار می‌کند:

«ایرانشهر، انیرانشهر و جهانشهر ساسانی»

مهمان:بهرام روشن‌ضمیر؛ دانشجوی دکتری، تاریخ شرق نزدیک در دوره پسین‌باستان، مدرسه مطالعات عالی پاریس.

میزبان: اسماعیل سنگاری؛ دکتری زبان‌ها، تاریخ و تمدن‌های دنیای باستان از دانشگاه لومی‌یرلیون‌دو؛ عضو هیأت‌علمی دانشگاه اصفهان.

لینک نشست:
🔗https://www.skyroom.online/ch/history_of_ancient/meet

یکشنبه ۲۱ بهمن‌ماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۸:۰۰


✓لطفاً برای ورود به نشست از گزینهٔ «ورود به عنوان مهمان» استفاده کنید.

🌏با ما باشید، تا
جهان باستان در خانه‌هایتان باشد.


🏛️بنیاد فرهنگی ایران و انیران باستان
29.01.202514:31
مدرسه‌گرایی زردشتی در پسین‌باستان. نسخۀ پهلویِ یسنای هفت‌هات. دکتر آرش زینی. 2020.

پژوهشگرِ مطالعاتِ زردشتی و فارسی میانه در دانشگاه آکسفورد، در این کتاب که توسط انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند منتشر شده، ضمن ارائۀ ویرایش و ترجمه‌ای تازه از بخشی از زندِ اوستا، در مقدمه فرصتی برای ارائه دیدگاه خود در موردِ روش مدرسه‌ای در فضای زردشتی - ساسانی می‌یابد.

زندِ اوستا معمولا در مطالعات دینی و فیلولوژی زردشتی در دوره معاصر مورد بی‌مهری واقع شده است. چراکه باور قریب به اتفاق پژوهشگران پیشین بر این بوده که این تلاشِ مفسرانِ ساسانی و پساساسانی برای ترجمه و تفسیرِ اوستا چندان جدی و قابل تامل نبوده است. بر همین مبنا بوده که سخن‌گفتن از اسکولاستیسیسمِ (مدرسه‌گرایی) زردشتی اگر نه محال، دشوار بوده است.
یکی از پژوهشگران ویژگی‌های مدرسه‌گرایی را چنین تعریف می‌کند: درکی نیرومند از سنت، توجه به زبان، تکثیر یا فراگیری متنی، کامل بودن و فشرده بودن، معرفت‌شناسی، نظام‌مند بودن، عقل‌گرایی، خودبازتابی. دکتر زینی در این کتاب نشان می‌دهد که همه این ویژگی‌ها در سنتِ زندنویسی زردشتی وجود داشته است.
#معرفی_کتاب
24.03.202513:02
سخنرانی بهرام روشن‌ضمیر با عنوان ایرانشهر، ایرانشهر، جهانشهر، در بنیاد فرهنگ ایران و انیران با حضور دکتر اسماعیل سنگاری

سخنران در این فرصت تلاش می‌کند در پی مقالاتی که در این باره به چاپ رسانده نشان دهد که «ایرانشهر» معادل یا برابر قلمرو شاهنشاهی ساسانیان نیست، بلکه این شاهنشاهی شامل دو بخش درونی (ایرانشهر) و بیرونی (ایرانشهر) می‌شده است و بخش درونی یک «مفهوم» تاریخی - فرهنگی - جغرافیایی بوده است که تا امروز به یادگار مانده است: ایران.

به این ترتیب بخش بیرونی با از دست رفتن شاهنشاهی (به بیان اروپایی: امپراتوری) از دست رفته است و بخش درونی مانده است. به بیان دیگر، ایران امروز نتیجه تجزیه و باقی‌ماندن بخشهایی از ایران «بزرگ» قدیمی نیست، بلکه ایران ما اصالتی جغرافیایی - تاریخی - هویتی دارد و نتیجه چند شکست و پیروزی و حادثه نیست و مرزهای آن بر خلاف ادعاهای جریانات رمانتیک پان‌ایرانیستی و ناسیونالیستی احیاگر، حقیقی و اصیل‌اند.
11.03.202510:08
ضمن احترام به سخنران فرهیخته این برنامه، همچنانکه خود ایشان در ابتدای برنامه در پاسخ به این پرسش فرمودند ما هنوز اطلاعات کافی نداریم، پاسخ ایشان نشان‌دهنده اطلاعات بسیار ناکافی و عدم تأملات جدی در این مساله چندبعدی بود.

جالب اینکه ایشان که متخصص منابع عربی اسلامی‌اند و نه منابع و مطالعات دیگر، بر خلاف و بر ضد نص صریح و اتفاق نظر همه منابع اسلامی سخن گفتند و پیشنهاد کردند که «ساسانیان قبل از حمله عربها سقوط کرده بودند»!

اگر هم بتوان به چنین فرضیه‌ای اندیشید که ساسانیان سقوط کرده و عربها بعدا برای غارت این سرزمین بی‌دولت و در شرایط هرج و مرج آمدند و البته بعدا حکومت هم تشکیل دادند، به هر حال این فرضیه از دریچه منابع اسلامی نمی‌آید که ایشان بر آنها کاملا چیره‌اند. به زمینه‌های تخصصی دیگری احتیاج دارد.

بحث بسیار پیچیده و مفصل است. تا اکنون هیچ منبع کشف‌شده و پژوهش‌شده‌ای تایید نمیکند که ساسانیان مستقل از حمله عرب سقوط کردند. هرچند منابع غیر اسلامی تایید میکنند که هدف اعراب مسلمان صرفا غارت بود و نه ترویج اسلام.

دقت نمیکنیم که سالهای هرج و مرج در مرکز شاهنشاهی مربوط به پیش از حمله اعراب در زمان خلیفه عمر است (یعنی سالهای ۶۲۸-۶۳۲) و در هنگام آغاز حملات سراسری مسلمانان برای فتوحات در دو جبهه ایران و روم، یزدگرد سوم بر تخت بود و دستکم در مرکز شاهنشاهی آشوب پایان یافته بود (اگر احتمالا در توابع سرکشی وجود داشت).

باز دقت نمیکنیم که گیریم ساسانیان مشکلات اساسی داشتند بیزانس چرا زودتر و بدتر شکست خورد؟ اگر بیزانس کامل سقوط نکرد دلیلش موقعیت جغرافیایی قسطنطنیه بود. اگر مرکز شاهنشاهی ساسانی هم به جای مدائن در مازندران پشت کوههای البرز بود اوضاع فرق می‌کرد. هرگونه تفسیری درباره شکست ساسانیان بدون مقایسه و تطبیق آن با شکست همزمان بیزانس از اعراب مسلمان بی‌نتیجه خواهد بود. دقت بفرمایید که اعراب مسلمان حتی بر چین هم پیروز شدند و اگر جلوتر از ماوراءالنهر نرفتند و صلح کردند باز دلایل جغرافیایی داشت. نخستین شکست آنان ۹۰ سال بعد از آغاز فتوحات در فرانسه بود و البته باز هم دلایل آن جغرافیایی بود. آنان در مردابهای وحشتناک اروپای آنروز گم شده بودند. وگرنه آنان از هند (پاکستان امروزی) تا اسپانیا را گرفتند و تنها اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه و بیابانهای آسیای مرکزی و کوه‌های تاروس آسیای صغیر و کوه‌های البرز جلویشان را موقتا گرفت.

اگر به تاریخ دسترسی نداریم جغرافیا به کمک ما می‌آید.

امیدوارم تا روزی که اسناد و مطالعات بیشتری درباره موضوع سقوط ساسانیان داشته باشیم دست از سر این موضوع برداریم و شکنجه‌اش ندهیم.
05.02.202510:59
چنانکه پیشتر وعده داده بودم بقیه نقدِ کتابِ جذابِ روابطِ ایرانی-چینی و عربی-چینی در دورۀ پسین‌باستان اثر جفری کوتیک پژوهشگر کانادایی به شرکت در جلسه معرفی این کتاب در پاریس در دو نوبت (سوربن EPHE، سلسله سمینارهای ایرانی CeRMI و اینالکو) موکول شد.

آنچه بسیار جالب و برای من شگفت‌آور است بهره‌گیریِ چینی‌ها از یک برون‌نام (Exonym) هم‌ریشه با پارس برای کلِ ایران است (بُسی). چنانکه مولف گفت این برون‌نام چینی برآمده از نامی هندی برای ایران است. از او پرسیدم که چرا برون‌نامِ همسایگانِ شرقی ما باید با برون‌نامِ همسایگانِ غربی یکی باشد؟ تا جایی که خاطر دارم معمولا چنین نیست. مثلا ما و رومیان برون‌نام‌های متفاوتی به سرزمین هلنی‌ها نسبت دادیم: ایرانیان، یونان و رومیان، گریس. مثلا همین هند که ما ایرانیان این عنوان را برایش جهانگیر کردیم (هند برگرفته از سند که نزدیک به ایران بود و سپس وارد زبانهای اروپایی شد به صورت ایندیا) و چینیها در دورۀ باستان و میانه به این سرزمین تیانژو میگفتند. اگر هم مواردی از یکسانی برون‌نام همسایگان مختلف دیده می‌شود نتیجۀ اقتباس است. آیا نمی‌شود گفت که همسایگانِ شرقی نیز این برون‌نام ایرانی را از همسایگانِ غربی، مشخصا یونانیان گرفته‌اند؟ درحالیکه انتظار داشتم پاسخ مولف منفی باشد، ایشان این احتمال را رد نکردند و گفتند که منابع چینی و هندی مورد نظرِ ایشان پسااسکندری است و می‌تواند متاثر از فضای یونانی‌مآبی هند و فرارود باشد. این نکته بسیار کلیدی است و می‌تواند ابهامات فراوانی را پاسخ گوید. آیا منابع برآمده از همسایگانِ شرقیِ ایران واقعا مستقل از منابع غربی است؟ آیا نمی‌توان گفت که کلیشه‌های غربی از ایران و ایرانی با اسکندر و مقدونیان به سرزمین‌های کرانۀ شرقیِ جهانِ ایرانی نیز سفر کرده و سپس به منابع آسیایی راه یافته است؟

نکته جالب این بود که مولف محترم با آب و تاب از برخی تفاوت‌های جدی رویدادنامه‌های چینی مثلا در مورد سالشمارِ وقایعِ تاریخ اسلام می‌گفت. این درحالی بود که به چشم من این تفاوت‌ها کمتر از انتظار می‌آمد. آنچه من به آن می‌اندیشیدم این بود که اصلا چرا رویدادنامه‌های چینی باید کمترین سنخیتی با رویدادنامه‌های عربی مثل طبری داشته باشد؟ ضمن اینکه چنانکه خود مولف هم در این جلسات عنوان کرد، رابرت هویلند، اسلام‌شناسِ برجسته و متاثر از مکتبِ پاتریشیا کرون به او گوشزد کرده که منابع غربِ آسیایی، مشخصا سریانی، از سده‌های نخستین اسلامی نیز سیمایی نسبتا متفاوت با روایتِ استانداردِ اسلامی در طبری و غیره دارد. پس در این مورد هم روایاتِ چینی - دستکم از نظرِ من - بیش از اندازه معمولی‌اند.

چنانکه پیشتر هنگام مطالعه کتاب گفتم، کتاب دستکم در ظاهر و در ترمینولوژی (فن‌واژه‌شناسی) چارچوب دوره‌بندی پسین‌باستانی به خود گرفته است. در نشست‌های پاریس مولف به نقدِ چارچوبِ پسین‌باستان پرداخت و با اشاره به عنوانِ معروف کتاب متیو کنِپا گفت که چرا به روم و ایران می‌گوییم دو چشم زمین؟ پس چین چه؟ این سخن مورد استقبال برخی حاضران قرار گرفت و چنین نتیجه گرفتند که مطالعۀ تاریخِ شرقِ نزدیکِ غیرِیونانی در چارچوب پسین‌باستان مناسب نیست، چراکه چارچوبِ یادشده برای جهانِ یونانی-رومی و به دستِ کلاسیسیت‌ها (یونان-روم‌شناس‌ها) ساخته شده است. مولف هم تاکید کرد که از معدود پژوهشگرانِ غربی است که اصلا مطالعاتِ تاریخی خود را با مطالعاتِ «کلاسیک» آغاز نکرده و مستقیما به سراغِ آسیا آمده است.
#معرفی_کتاب
27.01.202517:29
بچه که بودیم توی کوچه فوتبال بازی می‌کردیم و مدام همسایه‌ها از پنجره داد می‌زدند برید توی کوچه خودتون بازی کنید!

یکی دو دهه می‌شود که کفگیر ایدلولوژیک زورمندان در ایران به ته دیگ رسیده و رو آورده‌اند به ایران باستان! همان ایران باستانی که همزمان ایدئولوژی باستانگرایانه رژیم سابق دانسته و با آن ستیز هم شده و می‌شود (هرچند امروز کمتر از قبل).

شگفتا که این سخنان و ادعاها نه از سوی کارشناسان که از سوی کسانی مطرح می‌شوند که کوچکترین درک و فهم تاریخی و هنری ندارند. همانها که ردای بلند مردان در نقوش تخت‌جمشید را چادر زنانه تشخیص داده بودند.

شمار این ادعاها و آویزان‌شدن به ایران باستان آنقدر زیاد شده که خبر از یک استراتژی کلان می‌دهد. این درحالی است که به لحاظ استراتژی دینی این کار غلط است چراکه حاوی این پیام ناگفته ولی واضح است که زبانم لال اسلام در ایران از درجه اعتبار ساقط شده. آنهم نه سقوط آماری که سقوط گفتمانی و نظری. چه، در صدر اسلام هم مسلمانان چنین استدلال نمیکردند بلکه متکی به خود بودند.

به لحاظ استراتژی فرهنگی هم کارکرد ندارد. اگر نسل جدید چیزی را نخواهد، باستانی‌بودنش اهمیتی نخواهد داشت.
16.03.202509:51
جدا از این، چنانکه در یادداشت نخست گفتم، نص صریح خود تواریخ اسلامی (که تخصص این عزیزان است) درباره نبردهای بزرگ و پرتلفات تازیان و ایرانیان برگ‌ها سیاه کرده‌اند. دولت ساسانی با تمام مشکلات سیاسی و اقتصادی (قحطی، سیل، بیماری همه‌گیر، اختلافات سیاسی) دستکم پنج نبرد بزرگ با تازیان داشت که در یکی نیز پیروز شد. امپراتوری روم شرقی تنها دو سال (۶۳۴ـ۶۳۶) مقاومت رسمی داشت سه نبرد داشت و هر سه را واگذار کرد.
به بیان دیگر، تازیان نخست به ایران حمله کردند (نبرد زنجیر). سپس با پاتک ایران آنان شکست خوردند (نبرد جسر) و نیروهای کمکی‌شان را به جبهه ایران سرازیر کردند تا مواضع‌شان حداقل ثابت بماند. در این زمان توگویی از فتح ایران ناامید شده باشند (همان ایران ساسانی که عزیزان ما در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی معتقدند فروپاشیده بود) به بیزانس رو آوردند سال ۶۳۴ نبرد اجنادین. و فتح دمشق. سال بعد نبرد فهل. سال بعد نبرد معروف یرموک (ما ایرانیها قادسیه را میشناسیم ولی برای جهان عرب یرموک مهمتر نباشد کمتر از قادسیه نیست). در این سه نبرد هراکلیوس (که مثل یزدگرد کودکی تازه برتخت‌نشسته زیر یوغ سپه‌سالاران نبود بلکه امپراتوری بود که خسرو پرویز را شکست داده و اسطوره کلیسای مسیحی شده بود) شخصا در انتاکیه حضور داشت و اصلا نمیخواست شهرتی که از پیروزی بر «دشمن خدا» (لقب خسرو پرویز) به دست آورده از دست برود. او در هر سه نبرد سالیانه ۴۰ هزار نیرو به میدان گسیل کرد و هر بار شکست خورد.

پیروزی بی‌بازگشت تازیان در جبهه روم به آنان دلگرمی داد تا پروژه شکست‌خورده ایران را برگردانند. نیروهای فاتح سوریه و فلسطین با غنایم فراوان و تجربیات به عراق آمدند و تازه داستان فتح ایران با قادسیه شروع شد.

شدت ترس اعراب از ایران به حدی بود که حتی بعد از پیروزی قادسیه به سرعت به ابرشهر (مگاپول) مدائن حمله نکردند. در عوض در جبهه روم درحالیکه تجمع نیروهای مسلمانان در شامات نبود بلکه در عراق بود، اورشلیم فتح شد.

بقیه داستان جالب است. صدا از دیوار درآمد از بیزانس در نیامد و مسلمانان مثل آب خوردن (به قول فرنگی‌ها مثل خوردن کیک) مصر را فتح کردند. درحالیکه ساسانیانی که پایتخت از دست داده بودند (به لحاظ جمعیت و ثروت تقریبا میتوان گفت از دست دادن مدائن مانند این است امروز ایران را منهای تهران تصور کنیم)، در جلولا نبرد دیگری برپا کردند که مورخان عرب بسیار از خونباری آن گفته‌اند و چندین سال بعد ماجرای حیرت‌انگیز نبرد نهاوند که چیزی نمانده بود به پیروزی ساسانیان بینجامد.

پس پیداست که برخلاف نظر جناب آقای صادق سجادی یادداشت من درباره گفته‌های جناب آقای علی بهرامیان چندان هم «بی‌وجه» نبود و بهتر است به جای تکیه بر اشعاری که ۴۰۰ سال بعد درباره گفتگوی بین رستم و یزدگرد نقل شده، به منابع اصلی رجوع کنیم.

اشکال تاریخ‌نگاری ما این است که هنوز مرزی میان «ادبیات» و «تاریخ» کشیده نشده و همچنان تاریخ را ادبی می‌یابیم.

امروزه دو رویکرد اصلی درباره مطالعات اواخر ساسانی و سقوط ساسانی و اوایل دوره اسلامی وجود دارد. یکی منابع اسلامی را به کلی از اعتبار انداخته و بر منابع همان دوره (پهلوی، سریانی، یونانی، کتیبه‌ای، سکه‌ای، باستانشناسی) تکیه دارد. دیگری منابع اسلامی را همچنان برای درک چارچوب اصلی روایی می‌پذیرد اما هر کجا آن را در تناقض با منابع اصلی بیابد اصلاح می‌کند. هیچکدام از این دو رویکرد نگفته‌اند که ایران در بامداد فتوحات اسلامی «بی‌دولت» بود. اشاره به درگیری‌های داخلی ساسانیان یک بحث است، ایستادگی ایران در برابر حمله تازیان بحثی دگر.

در پایان یادآور میشوم درحالیکه هخامنشیان در عرض ۴ سال در برابر حمله اسکندر کاملا فروپاشیدند (۳۳۴ـ۳۳۰ پیش از میلاد)، فتح قلمرو ساسانیان ۱۹ سال به طول انجامید (۶۳۲ـ۶۵۱)، اگر طبرستان و گیلان را حساب نکنیم که ۲ قرن طول کشید.

نوروز پیروز باد
Repost qilingan:
Finance & Economics avatar
Finance & Economics
11.03.202509:49
🖥 ویدیوکست

علت شکست ساسانیان از اعراب و سقوط ایران

👥 گفت‌‌وگوی اشکان زارع با علی بهرامیان

📌 پادکست تأملات

◽️@utfinance◽️
14.02.202514:03
مفهوم تاریخیِ ایرانشهر نتیجۀ بحثها و گفتگوهای فراوانی در سالهای اخیر بوده است. آیا امروز و البته به لحاظِ تاریخی، میتوان از مفهومِ زنده ولی تاریخمندی به نام ایرانشهر سخن گفت؟ ایرانشهر یعنی چه؟

من در این سخنرانی در حدود یک ساعت با روشی عمومی و همه‌فهم به ایرانشهرِ ساسانی پرداختم. به این منظور ایرانشهر را به عنوان یک مفهومِ سیاسی (دولت، کشور، ملتِ ایران) در کنارِ تکملۀ آن یعنی انیرانشهر بررسی کردم. منظور من از انیرانشهر، قلمرویی در بیرونِ درونِ شاهنشاهی ساسانی بود. یعنی جایی که ساسانیان (به نظرِ من)، و مردمانِ خود این سرزمینها (طبق نصِ صریح منابع) آن را سرزمینِ ایرانیان نمیدانستند، ولی تابع شاهنشاهیِ ساسانیان (یا به زبان آن روزگار، پارسیان) بودند.

اهمیتِ این بحث در این است که به این پرسش پاسخ دهیم که قلمرو ایرانشهر (و نه شاهنشاهیِ ساسانی که متاثر از پیروزی‌ها و شکست‌ها در طولِ چهارصد سال بارها تغییراتی گسترده کرد) چه بوده است؟ ایرانیان در دورۀ معاصر که با رویکردی مدرن اما رمانتیک به تاریخ باستانیِ خود نگریستند تقریبا هرگز به این ظرافت‌ها دقت نکردند و برایشان ایرانِ باستان برابر بود با یک شاهنشاهی بزرگ که اکنون از آن "گربه‌ای" بیشتر باقی نمانده است. این زخمِ دردناک منجر به جریاناتی احیاگر چون پان‌ایرانیسم شد و در سالهای اخیر با رونق‌گرفتنِ بهره‌گیری از ایرانشهر، خَلطِ مفهومی را میان قلمرو ایران بزرگ (مدِ نظرِ پان‌ایرانیسم) و ایرانشهر ‌بیننده‌ایم. از اینجاست که لازم است دوباره بپرسیم ایرانشهرِ در دورۀ ساسانی کجا و به چه معنا بود؟
05.02.202510:59
من ضمنِ نقدی کوچک به این استراتژیِ پست‌مدرن (ساختارِ موجود را بشکن، بعدا یک ساختارِ جایگزین پیدا یا ساخته می‌شود)، گفتم که به گمانِ من مطالعۀ ایران و شرقِ نزدیک (اخیرا به اشتباه: آسیای غربی!) در بافتاری متفاوت از پسین‌باستان میسر است، تنها به شرطی که بدانیم جایگزین آن چیست. در غیر اینصورت وضعیتِ مطالعاتِ ما به همان فاجعه‌ای برمی‌گردد که قبل از ابداعِ مفهومِ پسین‌باستان (اواخرِ قرن 20) وجود داشت که هرزگاهی یک کریستن‌سن (5 دقیقه فکر کردم که یک مثال دیگر کنارش بنویسم چیزی یادم نیامد!) پیدا می‌شد که به ساسانیان بپردازد! بنابراین گیریم که پسین‌باستان رومی-ایرانی واقعیتِ باستانی را بازتاب ندهد (که عمیقا معتقدم می‌دهد)، دستکم برای مطالعاتِ ما ثمربخش بوده و است.

ضمن بیان این نکته از مولف پرسیدم که نظرش دربارۀ مفهومِ فرهنگیِ «آسیا» چیست؟ چراکه این مولف با توجه به تخصص‌اش در چین‌شناسی و آشناییِ نسبتا خوبش با هند و ایران یکی از بهترین‌ها برای پاسخ به این پرسش خواهد بود که آیا به راستی چیزی به نام «آسیا» در نظرگاهِ مردمِ خودِ این قاره وجود داشته است؟ مولف تاکید کرده بود که روابطِ چین و ساسانیان بسیار خوب بوده است. از ایشان پرسیدم که آیا اصلا چیزی به نام روابط خوب در تاریخ پیشامدرن وجود داشته است؟ روابط خوب در دنیای قدیم متعلق به دولتهایی بود که تعارض منافع نداشتند و این فقط در شرایطی رخ می‌داد که دو دولت از یکدیگر دور بودند. آیا واقعا چین و ایران همسایه بودند؟ آیا منابعِ موردِ پژوهش مولف محترم همگی پس از 618 یعنی اتحاد چین و دورۀ دودمان تانگ نبوده و این منابع اگر از گذشته گفته‌اند دچار زمانپریشی نشده‌اند؟

مولف ضمن تایید ضمنی نقدهای من گفت که او هم چارچوب جایگزینی برای پسین‌باستان نمی‌شناسد و همچنین اشاره کرد که چینی‌ها درکی از قارۀ آسیا نداشتند. برای چینی‌ها ایران آخرِ دنیا و در یک کلام «غرب» بود و نگاه دقیقی به سرزمین‌های غربی‌تر نداشتند. به بیانِ دیگر آگاهی‌ قاره‌ای در چین نیز وجود نداشته است.

امیدوارم کتابهای بیشتری به این اندازه بحث‌گشا و برانگیزاننده دربارۀ تاریخِ ایران و جهانِ باستان منتشر شود. بر این باورم که در یک دورۀ گذار و انتقالی از رویکردهای افراطیِ پسااستعماری به رویکردهای تازه‌تر خواهیم بود.

چهارشنبه 17 بهمن - سوربن - مدرسه مطالعات عالی
#معرفی_کتاب
25.01.202518:15
طرحهایی از جهان پس از مرگ در تمدن‌های نخستین: جهانشمولی، برساخت‌گرایی و تجربۀ مرگِ نزدیکان. گریگوری شوشان، 2011.

نویسندۀ این کتاب نیز ضمنِ نادیده‌انگاریِ آخرت‌شناسی در دینِ زردشتی به مطالعه و تطبیقِ باورهای اسطوره‌ای پنج فرهنگِ متمدنِ کهن شاملِ مصرِ باستان، میانرودانِ باستان در دورۀ سومر و بابل، هند در عصرِ وِدایی، چینِ پیشابودایی و آمریکای مرکزیِ پیشاکلمبی پرداخته است.

او تلاش کرده دورانِ پیشاادیانی را بررسی کند تا به ریشه‌های مشترکِ جهانشمول و انسانشناختی برسد. با اینحال برای آشنایانِ با فرهنگِ دینی ایران عجیب است که پژوهشگری به وِداها توجه کند و خواهرِ ادبیاتِ وِدایی یعنی ادبیاتِ اوستایی را نبیند. این در حالی است که اشارۀ مولف به وجود برخی عناصر در دین زردشتی نشان می‌دهد که با این فرهنگ نیز آشنا بوده ولی به دلایلی آن را کنار گذاشته است. در کل خواندنِ این کتاب به روشن شدن همسانی‌های انسانشناختیِ جالبی در میان اسطوره‌های پسامرگ از چین تا آمریکا می‌انجامد. عروج، بدنِ پسینی، تونلِ تاریک، یافتنِ نیاکان، نورِ هدایت، مرورِ زندگی، دشواری در مسیر و نهایتا ورود به قلمروی دِگر.
#معرفی_کتاب
Ko'rsatilgan 1 - 24 dan 26
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.