Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
تیره‌ترین avatar

تیره‌ترین

⛓️🌊
https://t.me/HarfinoBot?start=d259d56073c72c7
کد 7600 هستم ...لطفاً پیغام خود را بگذارید ~
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
Tekshirilmagan
Ishonchnoma
Shubhali
Joylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaFeb 22, 2025
TGlist-ga qo'shildi
Feb 18, 2025

"تیره‌ترین" guruhidagi so'nggi postlar

این پیامو فور کنید و آیدی بزارید𐚁

به صورت رندوم بیام پیوی هاتون نقاشی ای که دوست دارید براتون بکشم

ترو خدا سخت نگید
برای گربه سیاه و مردک یاس‌عاشق اتاقِ ۱۲
Part 1
Room 12:

میگفتند کسی سراغ صاحب اتاق را نگیرد .
بلکل این اتاق جز همان اتاق های ممنوعه این قصر سفید به شمارش می‌رفت.
نه اسمی داشت نه رسمی، اما همه می‌دانستند روی خانواده‌اش به شدت حساس است.
خانواده ایی که شامل دو پروانه و یک کبوتر و موش سفید آشپزخانه و گربه سیاه روی لبه دیوار حیاط میشد و یک گل یاس که جان و عمرش بود .
میگفتند معشوقه‌اش هست .
هر وقت برای دارو درمانی او را میبرند چشم هایش را می‌بستند به همراه دستانش، با همان حال داغانش کافی بود بفهمد به یکی از اعضای خانواده اش آسیبی رسیده .
آخرین بار وقتی جنازه إدی، همان موش سفید را روی تخت در حال که له شده بود و تخت را از خونش رنگی ساخته بود دیده بود، دستانش به دعوا با شیشه ها افتاده بودن، و حواسش نبود تا زمانی که آن دو مرد بزرگ و عظیم آمدند و او را کت بسته بردند...
دیروز هم سرو صدایش زیاد بود، داد میزد و می‌گفت که گربه سیاهه روی دیوار منتظر اوست تا برود و به اون غذا بدهد، اسمش را یویو گذشته بود چرا که چشمان کهکشانی داشت. می‌گفت اگر نرود قهر می‌کند و با او دیگر آشتی نمیکند.
هر چقدر تقلا کرد اما باز هم آن دو مرد عظیم‌الجثه‌ دو دست او را گرفتند بودند و میکشیدن...
تا صبح کسی صدایش را نشنید.
وقتی فردا صبح به اتاقش رفتند تا قرص هایش را بدهند، گل یاسش را پایین تخت در حالی که شکسته شده بود پیدا کردند...
خودش هم کنار گربه‌سیاهش به خواب رفته بود .
منتهی نمیدانم چرا آقای الکس کاری نمیکرد و صدایش نمی‌زدند تا بیدار شود .
مگر میشود گربه را ببیند و اینقدر راحت به او گیر ندهند؟
باریکه خونی از آن طرف تخت به سمت گل یاس های پایین تخت رفته بود و به آنها رنگ داده بود ...
باز هم کسی گربه اش را کشته بود؟
#Room
من آرزو کردم، اما برای او اجابت شد...
#Moon

Rekordlar

28.02.202523:59
31Obunachilar
28.02.202506:52
100Iqtiboslar indeksi
01.03.202523:59
8Bitta post qamrovi
09.04.202514:53
0Reklama posti qamrovi
09.04.202514:53
0.00%ER
09.04.202514:53
0.00%ERR

Rivojlanish

Obunachilar
Iqtibos indeksi
1 ta post qamrovi
Reklama posti qamrovi
ER
ERR
FEB '25MAR '25MAR '25MAR '25MAR '25MAR '25APR '25

تیره‌ترین mashhur postlari

Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.