24.04.202507:25
🔺کدام صدا، کدام سیما؟
چندی پیش برای تقاضای وام به یکی از بانک ها رفتم. در فرم های متعددی که جلویم گذاشته بودند، علاوه بر دین چند بار از مذهب مشتری هم پرسش شده بود.
این همان بانکی بود که اخیرا فهرست مشتریان خاص و متمول آن منتشر شد.
به همین خاطر دشوار نبود که ذهنم به سوی انگاره های اقتصاد سیاسی و مفهوم سرمایەی بوردیو برود.
بودجەی امسال صدا و سیما 35 هزار میلیارد تومان است. با این پول می توان 35 بیمارستان 350 تختی مجهز ساخت. به ازای هر استان یک بیمارستان.
در یک بازەی زمانی پنج سالە با همین پول می توان دستکم ده نیروگاه برق ساخت و کشور را از گرداب خاموشی ها نجات داد.
در عوض البته صدا و سیما تعطیل می شود! چه اتفاقی می افتد؟ هیچ! دهها و صدها و هزاران مجرای اطلاع رسانی بدون هزینه کار آن را انجام می دهند.
علیرغم این بودجەی هنگفت هم اکنون هم در غیاب مخاطب، این ارگان عظیم عملا تعطیل است و کاری انجام نمی دهد.
اما سوگمندانه این اتفاق نمی افتد! صدا و سیما بخش مهم نظام تبعیض و انحصارات موجود در ساحت های اقتصاد و سیاست و نگهبان آن است.
می فرمایند اتفاق اخیر، سهوی و مغایر با مشی اصلی رسانه است.
اگر راست می گویید، حداقل در کانال های استانی نظیر سنندج و مهاباد با اکثریت سنی، فقط یک روز صدا و سیمای مردم باشید.
نمی توانید! چون سهل است؛ در کردستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و ...بلکه در تمام ایران نماینده و مدافع اقلیتی کوچک هستید.
برای راستی آزمایی می توان آزمونی ساده برگزار کرد.
صدا و سیما یک بار بگوید: فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی، جامی، رودکی، ابن سینا، رازی، طبری، بلعمی، بیهقی و دهها و صدها نام پرآوازەی ایران قرون میانه، ایرانیانی سنی مذهب بودند و خلفای اربعه را می ستودند!
از دید مدیران و سیاست گزاران آن، ایران در لحظەی تاریخی 1360 منجمد شده است:
امت حزب الله می رزمد و خبری از اینترنت، کانال های ماهوارەای، شبکه های اجتماعی و استارلینک نیست!
نظام سیاسی از چنان فرادستی رشک برانگیز و غیرقابل تصوری بر ساحت های اجتماعی و حتی شخصی برخوردار است که روسیەی عهد شوروی و چین دوران انقلاب فرهنگی حتی خواب آن را هم نمی دیدند.
شوربختانه واقعیت چیز دیگری است و اینها خواب و خیالی سرخوشانه بیش نیست. ملت هشتاد و پنج میلیونی به راه خود می رود و اعتنایی به اخبار و تولیدات این بنگاه عظیم بانگ و رنگ ندارد.
درد اصلی البته همین زمان پریشی است. نمی شود در پنجاه سال قبل ماند و برای امروز نسخه پیچید. آنهم در عصر تغییرات و تحولات شتابان امروز که 50 سال در آن عملا معادل 500 سال است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
چندی پیش برای تقاضای وام به یکی از بانک ها رفتم. در فرم های متعددی که جلویم گذاشته بودند، علاوه بر دین چند بار از مذهب مشتری هم پرسش شده بود.
این همان بانکی بود که اخیرا فهرست مشتریان خاص و متمول آن منتشر شد.
به همین خاطر دشوار نبود که ذهنم به سوی انگاره های اقتصاد سیاسی و مفهوم سرمایەی بوردیو برود.
بودجەی امسال صدا و سیما 35 هزار میلیارد تومان است. با این پول می توان 35 بیمارستان 350 تختی مجهز ساخت. به ازای هر استان یک بیمارستان.
در یک بازەی زمانی پنج سالە با همین پول می توان دستکم ده نیروگاه برق ساخت و کشور را از گرداب خاموشی ها نجات داد.
در عوض البته صدا و سیما تعطیل می شود! چه اتفاقی می افتد؟ هیچ! دهها و صدها و هزاران مجرای اطلاع رسانی بدون هزینه کار آن را انجام می دهند.
علیرغم این بودجەی هنگفت هم اکنون هم در غیاب مخاطب، این ارگان عظیم عملا تعطیل است و کاری انجام نمی دهد.
اما سوگمندانه این اتفاق نمی افتد! صدا و سیما بخش مهم نظام تبعیض و انحصارات موجود در ساحت های اقتصاد و سیاست و نگهبان آن است.
می فرمایند اتفاق اخیر، سهوی و مغایر با مشی اصلی رسانه است.
اگر راست می گویید، حداقل در کانال های استانی نظیر سنندج و مهاباد با اکثریت سنی، فقط یک روز صدا و سیمای مردم باشید.
نمی توانید! چون سهل است؛ در کردستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و ...بلکه در تمام ایران نماینده و مدافع اقلیتی کوچک هستید.
برای راستی آزمایی می توان آزمونی ساده برگزار کرد.
صدا و سیما یک بار بگوید: فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی، جامی، رودکی، ابن سینا، رازی، طبری، بلعمی، بیهقی و دهها و صدها نام پرآوازەی ایران قرون میانه، ایرانیانی سنی مذهب بودند و خلفای اربعه را می ستودند!
از دید مدیران و سیاست گزاران آن، ایران در لحظەی تاریخی 1360 منجمد شده است:
امت حزب الله می رزمد و خبری از اینترنت، کانال های ماهوارەای، شبکه های اجتماعی و استارلینک نیست!
نظام سیاسی از چنان فرادستی رشک برانگیز و غیرقابل تصوری بر ساحت های اجتماعی و حتی شخصی برخوردار است که روسیەی عهد شوروی و چین دوران انقلاب فرهنگی حتی خواب آن را هم نمی دیدند.
شوربختانه واقعیت چیز دیگری است و اینها خواب و خیالی سرخوشانه بیش نیست. ملت هشتاد و پنج میلیونی به راه خود می رود و اعتنایی به اخبار و تولیدات این بنگاه عظیم بانگ و رنگ ندارد.
درد اصلی البته همین زمان پریشی است. نمی شود در پنجاه سال قبل ماند و برای امروز نسخه پیچید. آنهم در عصر تغییرات و تحولات شتابان امروز که 50 سال در آن عملا معادل 500 سال است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
06.04.202520:50
🔺از قطب جنوب تا اختلال دوقطبی!
نمایندەی بوکان که حوزەی انتخابیه اش یکی از محروم ترین مناطق کشور است، بمب اتم می خواهد. حسین شریعتمداری که راست یا دروغ، به قلم نظام ملقب است، در بحبوحەی تلاش برای توفیق دیپلماسی، وعدەی ترور ترامپ را می دهد.
شهرام دبیری پس از بازگشت از قطب جنوب، می گوید او بوده که با تدبیر داهیانه اش، کابینه را از سد ستبر جبهەی پایداری عبور دادە است.
سخت است که سیاست ایران را بر مبنای دوگانه های راست و چپ، اصلاح طلب و اصول گرا و تندرو و میانه رو توضیح داد.
بجای آن بهتر است از مفهومی روان پزشکی بنام اختلال دو قطبی استفاده کرد. سرگردانی میان اقطاب افسردگی و شیدایی، تندروی و کندروی و مسابقەی تملق و ریا و دروغ گویی.
دلربایی از هستەی سخت قدرت به هر قیمت و پشت کردن به منطق و عقلانیت و اخلاق و مصلحت سکەی رایج این روزگار است.
گرچه مسافر قطب به نام دبیری پیوند خورد، اما بسیارند کسانی که میان قطبین در نوسانند و قطب نمای سیاست و جهت گیری شان را بر مبنای منویات قدرت و مصلحت شخصی در پیروی از آن تنظیم می کنند.
هرچه تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان تیزتر می شود، بر تعداد آپاراتچیک های مجلس و دولت افزوده می شود.
آپارتچیک اصطلاحی روسی برای وصف کادرهای بالای حزب و دیوان سالاران عالی مقام است.
کسانی که هیچ خلاقیت و تلاشی به خرج نمی دهند و مسئولیت ناپذیرند، فقط روز را به شب می رسانند و وانمود می کنند که کار می کنند و دستگاه متبوعشان تعطیل نیست.
آپارتچیک ها دست از شعارهای انقلابی بر نمی دارند، اما با شامه ای تیز آن را مظنه و مطابق آخرین ذائقەی رئیس بلافصل شان بیان می کنند.
همانگونه که گفته شد، نتیجەی نظارت ها و حذف های ساختاری، نوعی ژنریک سازی مدیران و مسئولان و نمایندگان است.
همه سخنی واحد می گویند، عملا کاری نمی کنند، در عوض تا می توانند فنون بقا را در میدان تنازع بر سر آن می آموزند.
این حقیقت تلخ دیگر قابل کتمان نیست که دوره به دوره از کیفیت مجلس کاسته و مانند شورای شهرها بیشتر به باری بر دوش نظام سیاسی تیدیل شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
نمایندەی بوکان که حوزەی انتخابیه اش یکی از محروم ترین مناطق کشور است، بمب اتم می خواهد. حسین شریعتمداری که راست یا دروغ، به قلم نظام ملقب است، در بحبوحەی تلاش برای توفیق دیپلماسی، وعدەی ترور ترامپ را می دهد.
شهرام دبیری پس از بازگشت از قطب جنوب، می گوید او بوده که با تدبیر داهیانه اش، کابینه را از سد ستبر جبهەی پایداری عبور دادە است.
سخت است که سیاست ایران را بر مبنای دوگانه های راست و چپ، اصلاح طلب و اصول گرا و تندرو و میانه رو توضیح داد.
بجای آن بهتر است از مفهومی روان پزشکی بنام اختلال دو قطبی استفاده کرد. سرگردانی میان اقطاب افسردگی و شیدایی، تندروی و کندروی و مسابقەی تملق و ریا و دروغ گویی.
دلربایی از هستەی سخت قدرت به هر قیمت و پشت کردن به منطق و عقلانیت و اخلاق و مصلحت سکەی رایج این روزگار است.
گرچه مسافر قطب به نام دبیری پیوند خورد، اما بسیارند کسانی که میان قطبین در نوسانند و قطب نمای سیاست و جهت گیری شان را بر مبنای منویات قدرت و مصلحت شخصی در پیروی از آن تنظیم می کنند.
هرچه تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان تیزتر می شود، بر تعداد آپاراتچیک های مجلس و دولت افزوده می شود.
آپارتچیک اصطلاحی روسی برای وصف کادرهای بالای حزب و دیوان سالاران عالی مقام است.
کسانی که هیچ خلاقیت و تلاشی به خرج نمی دهند و مسئولیت ناپذیرند، فقط روز را به شب می رسانند و وانمود می کنند که کار می کنند و دستگاه متبوعشان تعطیل نیست.
آپارتچیک ها دست از شعارهای انقلابی بر نمی دارند، اما با شامه ای تیز آن را مظنه و مطابق آخرین ذائقەی رئیس بلافصل شان بیان می کنند.
همانگونه که گفته شد، نتیجەی نظارت ها و حذف های ساختاری، نوعی ژنریک سازی مدیران و مسئولان و نمایندگان است.
همه سخنی واحد می گویند، عملا کاری نمی کنند، در عوض تا می توانند فنون بقا را در میدان تنازع بر سر آن می آموزند.
این حقیقت تلخ دیگر قابل کتمان نیست که دوره به دوره از کیفیت مجلس کاسته و مانند شورای شهرها بیشتر به باری بر دوش نظام سیاسی تیدیل شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
28.03.202510:54
🔺پاسخ ایران به نامەی ترامپ
سرانجام ایران دو هفته پس از دریافت نامەی ترامپ از طریق " پیام رسان های خارجی " پاسخ آن را داد.
می گویند سیاست خارجی ادامەی سیاست داخلی است، اما دستکم در این مورد اینطور نبود. در داخل "پیام رسان های خارجی" سرکوب و فیلتر می شوند تا فضایی بدون رقابت در اختیار نرم افزارهای مجازی داخلی قرار گیرد.
اما در سیاست خارجی، این کشورهای عمان، عراق، قطر و امارات هستند که به تناوب از مزایای انسداد روابط خارجی ایران بهره می برند!
رمزگشایی از محتوای پاسخ ایران محتاج تقلای چندانی نیست.
از لابلای متن و میان سطور سخنان مقامات ایران در روزهای اخیر و نیز مراسم امروز روز قدس، می توان حدس زد که ایران پیشنهاد ترامپ را به صورت کلی رد کرده است.
در عین حال باب گفتگو را به صورت کامل نبسته و امیدوار است که بر سر یک دستور کار تعدیل شده و محدود به مسالەی هستەای به مذاکره بپردازد.
استراتژی طرف ایرانی در حال حاضر بر ارزیابی اهداف واقعی آمریکایی ها استوار است؛ تهدیدات تیم ترامپ در روی آوردن به گزینەی نظامی چقدر جدی است؟
آیا دولت جدید آمریکا دنبال رژیم چنج است یا مهار به اصطلاح بلندپروازی های هسته ای و منطقە ای ایران؟
آمریکا در راستای برنامه های مذکور تا کجا پیش می رود و پویایی های منتج از شتاب و بی صبری ترامپ برای حل مسالەی ایران چه نقشی خواهد داشت؟
محاسبات دولت ایران بر مبنای بی اعتمادی کامل به طرف مقابل مبتنی است و بر این اساس به هیچ وجه آمادگی گفتگویی فراگیر را با آن ندارد.
پاشنەی آشیل این رویکرد البته مسالەی زمان است و طرف مقابل هم با درک کاهش تاب آوری اقتصادی ایران در حال بازی با کارت آن است.
به صورت مشخص ایران با دو مهلت دو ماهه و شش ماهه متداخل روبروست. اولی مهلت تعیین شده از سوی ترامپ است و دومی فرصت باقیمانده جهت منقضی شدن برجام و فعال شدن مکانیسم ماشه.
لحن مقامات ایرانی در مراسم امروز و رزمایش های برگزار شده در روزهای اخیر نشان از آن داشت که تهران احتمال دست درازی نظامی را منتفی نمی داند.
در متطقه هم تحرکات نظامی به سطح بی سابقه ای رسیده است.
ایران برخی از مهم ترین اهرم های بازدارندگی خود در منطقه را از دست داده و در مقابل تهاجمی احتمالی، تنهاتر از گذشته است.
از چهار پایتخت تحت نفوذ ایران، بیروت و دمشق به نحوی از دست رفته اند و دست بر قضا صنعا امروز و مصادف با روز قدس تحت شدیدترین بمباران های آمریکا قرار داشت.
بمباران بی سابقەی یمن هم نوعی نشان دادن ضرب شست به ایران است و هم اقدامی جدی جهت تضعیف یکی از پایگاه های باقیماندەی محور مقاومت.
می ماند بغداد که اتفاقا انحلال حشد شعبی یکی از خواسته های نامەی ترامپ بوده و ایران امروز از زبان سفیرش در بغداد با آن مخالفت کرد.
مخلص کلام اینکه تهران کوشید با پاسخ مکتوب به نامەی نه چندان دیپلماتیک ترامپ، نگذارد روزنەی دیپلماسی به صورت کامل بسته شود.
هنوز معلوم نیست با اتفاقات امروز روند تحولات به سمت توافق می رود یا درگیری نظامی؟
از فحوای کلام مقامات ایرانی معلوم است که گزینەی دوم را جدی گرفته و می کوشند با بالا بردن هزینەی آن و تهدید کشورهای همسایه به درگیر شدن در تبعات آن، سایەی آن را دورتر کنند.
مطلوب تهران در نهایت رسیدن به یک توافق محدود هستەای با واشنگتن در ازای برخی معافیت های نفتی است.
ایران برای این مقصود روی شخصیت خودشیفتەی رئیس جمهور آمریکا و برخی پیام های متناقض میان همکارانش حساب کرده است.
در مقابل ویژگی های روان شناختی ناشکیبا و نفرت از ایران ترامپ هم وجود دارد که به علت صمیمیت بیش از حد با نتانیاهو ظرفیت فعال شدن دارند.
احنمالا متغیر کلیدی برای تعیین سمت و سوی نهایی این بازی، همین امر است: روان شناسی خاص ترامپ و اینکه در نهایت چه کسی قاپ او را می دزدد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
سرانجام ایران دو هفته پس از دریافت نامەی ترامپ از طریق " پیام رسان های خارجی " پاسخ آن را داد.
می گویند سیاست خارجی ادامەی سیاست داخلی است، اما دستکم در این مورد اینطور نبود. در داخل "پیام رسان های خارجی" سرکوب و فیلتر می شوند تا فضایی بدون رقابت در اختیار نرم افزارهای مجازی داخلی قرار گیرد.
اما در سیاست خارجی، این کشورهای عمان، عراق، قطر و امارات هستند که به تناوب از مزایای انسداد روابط خارجی ایران بهره می برند!
رمزگشایی از محتوای پاسخ ایران محتاج تقلای چندانی نیست.
از لابلای متن و میان سطور سخنان مقامات ایران در روزهای اخیر و نیز مراسم امروز روز قدس، می توان حدس زد که ایران پیشنهاد ترامپ را به صورت کلی رد کرده است.
در عین حال باب گفتگو را به صورت کامل نبسته و امیدوار است که بر سر یک دستور کار تعدیل شده و محدود به مسالەی هستەای به مذاکره بپردازد.
استراتژی طرف ایرانی در حال حاضر بر ارزیابی اهداف واقعی آمریکایی ها استوار است؛ تهدیدات تیم ترامپ در روی آوردن به گزینەی نظامی چقدر جدی است؟
آیا دولت جدید آمریکا دنبال رژیم چنج است یا مهار به اصطلاح بلندپروازی های هسته ای و منطقە ای ایران؟
آمریکا در راستای برنامه های مذکور تا کجا پیش می رود و پویایی های منتج از شتاب و بی صبری ترامپ برای حل مسالەی ایران چه نقشی خواهد داشت؟
محاسبات دولت ایران بر مبنای بی اعتمادی کامل به طرف مقابل مبتنی است و بر این اساس به هیچ وجه آمادگی گفتگویی فراگیر را با آن ندارد.
پاشنەی آشیل این رویکرد البته مسالەی زمان است و طرف مقابل هم با درک کاهش تاب آوری اقتصادی ایران در حال بازی با کارت آن است.
به صورت مشخص ایران با دو مهلت دو ماهه و شش ماهه متداخل روبروست. اولی مهلت تعیین شده از سوی ترامپ است و دومی فرصت باقیمانده جهت منقضی شدن برجام و فعال شدن مکانیسم ماشه.
لحن مقامات ایرانی در مراسم امروز و رزمایش های برگزار شده در روزهای اخیر نشان از آن داشت که تهران احتمال دست درازی نظامی را منتفی نمی داند.
در متطقه هم تحرکات نظامی به سطح بی سابقه ای رسیده است.
ایران برخی از مهم ترین اهرم های بازدارندگی خود در منطقه را از دست داده و در مقابل تهاجمی احتمالی، تنهاتر از گذشته است.
از چهار پایتخت تحت نفوذ ایران، بیروت و دمشق به نحوی از دست رفته اند و دست بر قضا صنعا امروز و مصادف با روز قدس تحت شدیدترین بمباران های آمریکا قرار داشت.
بمباران بی سابقەی یمن هم نوعی نشان دادن ضرب شست به ایران است و هم اقدامی جدی جهت تضعیف یکی از پایگاه های باقیماندەی محور مقاومت.
می ماند بغداد که اتفاقا انحلال حشد شعبی یکی از خواسته های نامەی ترامپ بوده و ایران امروز از زبان سفیرش در بغداد با آن مخالفت کرد.
مخلص کلام اینکه تهران کوشید با پاسخ مکتوب به نامەی نه چندان دیپلماتیک ترامپ، نگذارد روزنەی دیپلماسی به صورت کامل بسته شود.
هنوز معلوم نیست با اتفاقات امروز روند تحولات به سمت توافق می رود یا درگیری نظامی؟
از فحوای کلام مقامات ایرانی معلوم است که گزینەی دوم را جدی گرفته و می کوشند با بالا بردن هزینەی آن و تهدید کشورهای همسایه به درگیر شدن در تبعات آن، سایەی آن را دورتر کنند.
مطلوب تهران در نهایت رسیدن به یک توافق محدود هستەای با واشنگتن در ازای برخی معافیت های نفتی است.
ایران برای این مقصود روی شخصیت خودشیفتەی رئیس جمهور آمریکا و برخی پیام های متناقض میان همکارانش حساب کرده است.
در مقابل ویژگی های روان شناختی ناشکیبا و نفرت از ایران ترامپ هم وجود دارد که به علت صمیمیت بیش از حد با نتانیاهو ظرفیت فعال شدن دارند.
احنمالا متغیر کلیدی برای تعیین سمت و سوی نهایی این بازی، همین امر است: روان شناسی خاص ترامپ و اینکه در نهایت چه کسی قاپ او را می دزدد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


23.03.202518:59
🔺ترکیه؛ نفر بعدی کیست؟
با برکناری و بازداشت امام اوغلو، اوضاع ترکیه به سرعت شبیه این سرودەی مارتین نیمولر می شود. کشیش پروتستان ضد نازیسم که سال های هیتلر را با رنج بسیار زیست.
این شعر، الگوی آشنای رژیم های استبدادی برای تسخیر گام به گام قدرت سیاسی است.
در ترکیە اول سراغ کردها آمدند، بعد جنبش خدمت گولن و اینک کمالیست ها و در پایان احتمالا یاران سابق اردوغان و پدران بنیادگذار عدالت و توسعه.
حذف چهره های کلیدی اپوزیسیون و رقبای انتخاباتی اردوغان با صلاح الدین دمیرتاش شروع شد و به امام اوغلو رسید. نفر بعدی احتمالا منصور یاواش شهردار آنکارا خواهد بود.
حزب حرکت ملی باغچه لی هم که نقش شریکی کوچک و فرومایه را بازی می کند، شاید نفر آخر خواهد بود.
در پایان یک جمهوری تک نفره شکل می گیرد که اگر رخدادی ناگهانی پیش نیاید بلال پسر اردوغان یا دامادش سلجوق بیرقدار وارث آن خواهند شد.
بازداشت و برکناری شهردار استانبول و دهها روزنامه نگار و سیاستمدار، چیزی از کودتای نظامی کم ندارد.
یک کودتای پست مدرن که انحراف ترکیه از مسیر دمکراسی و بازگشت به سنت قدیمی کودتاهای متناوب را خاطر نشان می سازد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
با برکناری و بازداشت امام اوغلو، اوضاع ترکیه به سرعت شبیه این سرودەی مارتین نیمولر می شود. کشیش پروتستان ضد نازیسم که سال های هیتلر را با رنج بسیار زیست.
این شعر، الگوی آشنای رژیم های استبدادی برای تسخیر گام به گام قدرت سیاسی است.
در ترکیە اول سراغ کردها آمدند، بعد جنبش خدمت گولن و اینک کمالیست ها و در پایان احتمالا یاران سابق اردوغان و پدران بنیادگذار عدالت و توسعه.
حذف چهره های کلیدی اپوزیسیون و رقبای انتخاباتی اردوغان با صلاح الدین دمیرتاش شروع شد و به امام اوغلو رسید. نفر بعدی احتمالا منصور یاواش شهردار آنکارا خواهد بود.
حزب حرکت ملی باغچه لی هم که نقش شریکی کوچک و فرومایه را بازی می کند، شاید نفر آخر خواهد بود.
در پایان یک جمهوری تک نفره شکل می گیرد که اگر رخدادی ناگهانی پیش نیاید بلال پسر اردوغان یا دامادش سلجوق بیرقدار وارث آن خواهند شد.
بازداشت و برکناری شهردار استانبول و دهها روزنامه نگار و سیاستمدار، چیزی از کودتای نظامی کم ندارد.
یک کودتای پست مدرن که انحراف ترکیه از مسیر دمکراسی و بازگشت به سنت قدیمی کودتاهای متناوب را خاطر نشان می سازد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


20.03.202507:27
🔺بهار دل انگیز و غم انگیز!
بهاران را با طراوت و شادابی و دل انگیزی می شناسند. اما در روزگاران مغموم، دل انگیزی به طرزی غریب با غم انگیزی همراه می شود.
سایه در شعر نغز بهار غم انگیز شادی و غم، آب و آتش و مرگ و زندگی را بهم می دوزد و با امید چشم براه می ماند:
بهار آمد گل و نسرین نیاورد/ نسیمی بوی فروردین نیاورد/
پرستو آمد و از گل خبر نیست/ چرا گل با پرستو همسفر نیست؟
چه افتاد این گلستان را، چه افتاد/ که آیین بهاران رفتش از یاد؟
بهارا تلخ منشین ! خیز و پیش آی/ گره وا کن ز ابرو ، چهره بگشای
بهارا زنده مانی زندگی بخش/ به فروردین ما فرخندگی بخش
هنوز اینجا جوانی دلنشین است/ هنوز اینجا نفسها آتشین است
بهارا ، شاد بنشین ، شاد بخرام/ بده کام گل و بستان ز گل کام
به نوروز دگر ، هنگام دیدار/ به آیین دگر آیی پدیدار
جشن های نوروزی مردم کردستان ترجمان این احوال متناقض است، شادی در هنگامەی غم، امیدواری در روزگار یاس و ستایش زندگی علیە غریو مرگ و خمودگی!
نوروزتان پیروز، روزگارتان بهاری و دلهایتان سرشار از روشنی و امید باد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
بهاران را با طراوت و شادابی و دل انگیزی می شناسند. اما در روزگاران مغموم، دل انگیزی به طرزی غریب با غم انگیزی همراه می شود.
سایه در شعر نغز بهار غم انگیز شادی و غم، آب و آتش و مرگ و زندگی را بهم می دوزد و با امید چشم براه می ماند:
بهار آمد گل و نسرین نیاورد/ نسیمی بوی فروردین نیاورد/
پرستو آمد و از گل خبر نیست/ چرا گل با پرستو همسفر نیست؟
چه افتاد این گلستان را، چه افتاد/ که آیین بهاران رفتش از یاد؟
بهارا تلخ منشین ! خیز و پیش آی/ گره وا کن ز ابرو ، چهره بگشای
بهارا زنده مانی زندگی بخش/ به فروردین ما فرخندگی بخش
هنوز اینجا جوانی دلنشین است/ هنوز اینجا نفسها آتشین است
بهارا ، شاد بنشین ، شاد بخرام/ بده کام گل و بستان ز گل کام
به نوروز دگر ، هنگام دیدار/ به آیین دگر آیی پدیدار
جشن های نوروزی مردم کردستان ترجمان این احوال متناقض است، شادی در هنگامەی غم، امیدواری در روزگار یاس و ستایش زندگی علیە غریو مرگ و خمودگی!
نوروزتان پیروز، روزگارتان بهاری و دلهایتان سرشار از روشنی و امید باد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
17.03.202512:34
🔺من روزەام و " تورک" پس نمی توانم فارسی بگویم!
سخن فوق البته که مفرح و خنده آور است. به ویژه اینکه از جانب حجة الاسلام خلیل پور رئیس شورای شهر ارومیه گفته شده است.
خلیل پور در جلسەی معارفەی شهردار با بیان این مطلب از سخن گفتن به زبان فارسی خودداری کرد.
در اعتراض به آن، نمایندەی ارومیه در مجلس و برخی اعضای شورا سالن را ترک کردند.
در وهلەی اول شاید پیوند نماز و روزه با ارج نهادن ترکی و خوارداشت زبان فارسی قدری عجیب بنماید.. اما اندکی دقت لازم است تا دانست که گوینده از رهگذر آن، در پی مفصل بندی گفتمان ترک الهی - نبش دیگر دکان حزب الهی نمایی - است تا امکان دلبری همزمان با طهران و قسطنطنیه فراهم آید.
بیان سخنان مضحک و رفتارهای سبک و نامتعارف دیری است که به روندی مرسوم در ارومیه مبدل شده است.
خواندن نمونه های بالا برای مخاطبی در مرکز و یا دوردست های کشور ممکن است مانند اخبار حوادث نادر هیجان انگیز باشد. اما جنبەی کمیک آن نباید به بهای پنهان کردن مقدمات تراژیک و توالی و تبعات فاجعه بار آن تمام شود.
روزگاری سخنان امام جمعەی سابق همین شهر به ابزاری برای افزایش تیراژ روزنامه های دوم خردادی تیدیل شده بود.
متن این خطبه ها در کنار طنزهای روزانەی ابراهیم نبوی، گاهی شنبە ها روزنامه های مورد اشاره را به چاپ های دوم و سوم می رساند و تیراژ آنها را تا رقم های رشک برانگیز چند صد هزار نسخه ای بالا می برد.
شاهد این مدعا استقبال فوق العاده از کتاب دو جلدی خطبه های نماز جمعه ارومیه است که در دهەی هشتاد بارها تجدید چاپ شد و مرزهای تیراژ و فروش در این حوزه را جابجا کرد.
صد البته کتاب مزبور در " ژانر طنز " پذیرفته شده بود و در قالب کتاب های مرسوم مذهبی قرار نمی گرفت.
نکتەی بد ماجرا این بود چیزی که در تهران و اصفهان و شیراز و تبریز و مشهد به آن می خندیدند، در استان مسقط الراس عین جدیت بود.
روشن تر بگویم؛ واقعیت حاکم بود و میراث آن به صورت تفرقه و توسعه نیافتگی اقتصادی و تضعیف انسجام و همبستگی ملی اکنون هم حی و حاضر است.
پیامد بدتر این وضع، فقر مدنی و فرهنگی استان آذربایجان غربی است. شما هم اکنون فضای مدنی و سرزندگی فرهنگی سنندج و بوکان و بانه و مهاباد و سقز و مریوان را با ارومیه مقایسه نمایید: شهرهایی به مراتب کوچک تر از مرکز آذربایجان غربی ولی سرتر به لحاظ تولیدات فرهنگی و رخدادهای ادبی و هنری و شادابی مدنی.
حسرت و دلتنگی زمانی افزون می شود که پیشینەی فرهنگی غنی و سرشار از الهام و آموزندگی آذربایجان را به خاطر بیاوریم.
زمانی آذربایجان در هر زمینه ای چنان سرآمد بود که تهران در برابر آن لنگ می انداخت.
چون به طنز اشاره کردم مثالی از همین حوزه می آورم.
تقریبا هیچ ایرانی کتاب خوانی نیست که حداقل یک بار نام نشریەی ملا نصرالدین را نشنیده باشد.
یک مجلەی پیشرو به زبان ترکی آذری که 120 سال قبل در قفقاز توسط جلیل محمد قلی زاده معروف به میرزا جلیل منتشر و 25 سال به فعالیت خود ادامه داد.
میرزا جلیل از زبان شخصیت فکاهی ملا نصرالدین به جنگ استبداد شاهان، خزافات ملایان و ظلم و جور ملاکان می رفت.
بیش از نیمی از خوانندگان پرشمارش در ایران و استان آذربایجان قرار داشتند و مجله در حین نکوهش استیداد و ارتجاع ایران قاجاری، نقشی بی بدیل در تنویر فکر آزادیخواهی ایرانیان بازی کرد.
مجلەی ترکی ملا نصرالدین فانوس آزادی خواهی در قفقاز و ایران و عثمانی بود و تاثیری سترگ روی انقلاب مشروطەی ایران برجای گذاشت.
ملانصرالدین طرفدار آموزش به زبان ترکی آذری بود و اکثر گردانندگانش مسلمان شیعه بودند.
اما در کنار میرزاجلیل، معاونش عمر فائق قرار داشت که یک آذری سنی بود و همچنین دو کارتونیست و صفحه آرای مشهور ارمنی و یهودی؛
نشانه ای روشن از رویەی مترقی و مداراگر مجله در محیط متنوع و چند قومی قفقاز و شهرهای باکو و تفلیس که عمدەی سال های فعالیت مجله در آنها گذشت.
ملانصرالدین پایەی یک مکتب فکری قوی در طنز اجتماعی و سیاسی را در آذربایجان بر جا نهاد که دامنەی تاثیر آن از مرزهای موجود بس فراتر رفت.
رهیافت اصلی آن نوعی سوسیال دمکراسی بود و تلاش خستگی ناپذیر برای شناساندن مسائل روز و خصائص جهان مدرن از طریق مفاهیم ساده به ایرانیان و ترکان و اهالی قفقاز.
این را مقایسه کنید با گفتارها و رفتارهای کمیک و طنزآمیز ولی عاری از روح راستین طنز امروز که به روشنی در ورای آن دم یک ایدئولوژی نفرت پراکن قومی هویداست!
به راستی از کجا به کجا رسیده ایم!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
سخن فوق البته که مفرح و خنده آور است. به ویژه اینکه از جانب حجة الاسلام خلیل پور رئیس شورای شهر ارومیه گفته شده است.
خلیل پور در جلسەی معارفەی شهردار با بیان این مطلب از سخن گفتن به زبان فارسی خودداری کرد.
در اعتراض به آن، نمایندەی ارومیه در مجلس و برخی اعضای شورا سالن را ترک کردند.
در وهلەی اول شاید پیوند نماز و روزه با ارج نهادن ترکی و خوارداشت زبان فارسی قدری عجیب بنماید.. اما اندکی دقت لازم است تا دانست که گوینده از رهگذر آن، در پی مفصل بندی گفتمان ترک الهی - نبش دیگر دکان حزب الهی نمایی - است تا امکان دلبری همزمان با طهران و قسطنطنیه فراهم آید.
بیان سخنان مضحک و رفتارهای سبک و نامتعارف دیری است که به روندی مرسوم در ارومیه مبدل شده است.
خواندن نمونه های بالا برای مخاطبی در مرکز و یا دوردست های کشور ممکن است مانند اخبار حوادث نادر هیجان انگیز باشد. اما جنبەی کمیک آن نباید به بهای پنهان کردن مقدمات تراژیک و توالی و تبعات فاجعه بار آن تمام شود.
روزگاری سخنان امام جمعەی سابق همین شهر به ابزاری برای افزایش تیراژ روزنامه های دوم خردادی تیدیل شده بود.
متن این خطبه ها در کنار طنزهای روزانەی ابراهیم نبوی، گاهی شنبە ها روزنامه های مورد اشاره را به چاپ های دوم و سوم می رساند و تیراژ آنها را تا رقم های رشک برانگیز چند صد هزار نسخه ای بالا می برد.
شاهد این مدعا استقبال فوق العاده از کتاب دو جلدی خطبه های نماز جمعه ارومیه است که در دهەی هشتاد بارها تجدید چاپ شد و مرزهای تیراژ و فروش در این حوزه را جابجا کرد.
صد البته کتاب مزبور در " ژانر طنز " پذیرفته شده بود و در قالب کتاب های مرسوم مذهبی قرار نمی گرفت.
نکتەی بد ماجرا این بود چیزی که در تهران و اصفهان و شیراز و تبریز و مشهد به آن می خندیدند، در استان مسقط الراس عین جدیت بود.
روشن تر بگویم؛ واقعیت حاکم بود و میراث آن به صورت تفرقه و توسعه نیافتگی اقتصادی و تضعیف انسجام و همبستگی ملی اکنون هم حی و حاضر است.
پیامد بدتر این وضع، فقر مدنی و فرهنگی استان آذربایجان غربی است. شما هم اکنون فضای مدنی و سرزندگی فرهنگی سنندج و بوکان و بانه و مهاباد و سقز و مریوان را با ارومیه مقایسه نمایید: شهرهایی به مراتب کوچک تر از مرکز آذربایجان غربی ولی سرتر به لحاظ تولیدات فرهنگی و رخدادهای ادبی و هنری و شادابی مدنی.
حسرت و دلتنگی زمانی افزون می شود که پیشینەی فرهنگی غنی و سرشار از الهام و آموزندگی آذربایجان را به خاطر بیاوریم.
زمانی آذربایجان در هر زمینه ای چنان سرآمد بود که تهران در برابر آن لنگ می انداخت.
چون به طنز اشاره کردم مثالی از همین حوزه می آورم.
تقریبا هیچ ایرانی کتاب خوانی نیست که حداقل یک بار نام نشریەی ملا نصرالدین را نشنیده باشد.
یک مجلەی پیشرو به زبان ترکی آذری که 120 سال قبل در قفقاز توسط جلیل محمد قلی زاده معروف به میرزا جلیل منتشر و 25 سال به فعالیت خود ادامه داد.
میرزا جلیل از زبان شخصیت فکاهی ملا نصرالدین به جنگ استبداد شاهان، خزافات ملایان و ظلم و جور ملاکان می رفت.
بیش از نیمی از خوانندگان پرشمارش در ایران و استان آذربایجان قرار داشتند و مجله در حین نکوهش استیداد و ارتجاع ایران قاجاری، نقشی بی بدیل در تنویر فکر آزادیخواهی ایرانیان بازی کرد.
مجلەی ترکی ملا نصرالدین فانوس آزادی خواهی در قفقاز و ایران و عثمانی بود و تاثیری سترگ روی انقلاب مشروطەی ایران برجای گذاشت.
ملانصرالدین طرفدار آموزش به زبان ترکی آذری بود و اکثر گردانندگانش مسلمان شیعه بودند.
اما در کنار میرزاجلیل، معاونش عمر فائق قرار داشت که یک آذری سنی بود و همچنین دو کارتونیست و صفحه آرای مشهور ارمنی و یهودی؛
نشانه ای روشن از رویەی مترقی و مداراگر مجله در محیط متنوع و چند قومی قفقاز و شهرهای باکو و تفلیس که عمدەی سال های فعالیت مجله در آنها گذشت.
ملانصرالدین پایەی یک مکتب فکری قوی در طنز اجتماعی و سیاسی را در آذربایجان بر جا نهاد که دامنەی تاثیر آن از مرزهای موجود بس فراتر رفت.
رهیافت اصلی آن نوعی سوسیال دمکراسی بود و تلاش خستگی ناپذیر برای شناساندن مسائل روز و خصائص جهان مدرن از طریق مفاهیم ساده به ایرانیان و ترکان و اهالی قفقاز.
این را مقایسه کنید با گفتارها و رفتارهای کمیک و طنزآمیز ولی عاری از روح راستین طنز امروز که به روشنی در ورای آن دم یک ایدئولوژی نفرت پراکن قومی هویداست!
به راستی از کجا به کجا رسیده ایم!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


17.04.202516:32
🔺نیم قرن از عصر اوین گذشت!
درست 50 سال از خلق این تصویر گذشت؛ اعدام فراقضایی بیژن جزنی و 8 نفر دیگر در تپه های اوین در روزی چون امروز.
نام اوین که در تناقضی غریب در کردی به معنای عشق است، در ایران مدرن با سرکوب و شکنجه آمیخته است.
اوین نماد تکامل نهاد زندان و حتی تولد مفهوم زندان به معنای فوکویی آن در ایران معاصر است.
قبل از اوین هم در ایران زندان و سیاهچال و کیفر و شکنجه وجود داشت، اما زایش زندان در معنای نظارت و مراقبت دائم و تسخیر جان و جسم و تخیل زندانی به تمامی مدیون آغاز عصر اوین از ابتدای سال 1350 است.
زندان میزان الحرارەی نظام سیاسی از حیث پایبندی به حاکمیت قانون، امنیت مخالفان و پاسداشت آزادی های مصرح در قانون است.
شوربختانه نام اوین از این حیث زیبندەی هیچ نظام سیاسی نیست.
بدتر از آن این نام با دو فراز تاریخی تلخ گره خورده است؛ انتقام از زندانیان در فروردین 54 و تابستان 67 به دلیل آنچه که در خارج می گذشت و از اساس ارتباطی با داخل نداشت.
دشوار می توان در پروندەی زندان بە دولتی حتی نظام های دمکراتیک نمرەی قبولی داد.
مثال گوانتانامو و زندان فرودگاه بغداد هنوز حاضر است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
درست 50 سال از خلق این تصویر گذشت؛ اعدام فراقضایی بیژن جزنی و 8 نفر دیگر در تپه های اوین در روزی چون امروز.
نام اوین که در تناقضی غریب در کردی به معنای عشق است، در ایران مدرن با سرکوب و شکنجه آمیخته است.
اوین نماد تکامل نهاد زندان و حتی تولد مفهوم زندان به معنای فوکویی آن در ایران معاصر است.
قبل از اوین هم در ایران زندان و سیاهچال و کیفر و شکنجه وجود داشت، اما زایش زندان در معنای نظارت و مراقبت دائم و تسخیر جان و جسم و تخیل زندانی به تمامی مدیون آغاز عصر اوین از ابتدای سال 1350 است.
زندان میزان الحرارەی نظام سیاسی از حیث پایبندی به حاکمیت قانون، امنیت مخالفان و پاسداشت آزادی های مصرح در قانون است.
شوربختانه نام اوین از این حیث زیبندەی هیچ نظام سیاسی نیست.
بدتر از آن این نام با دو فراز تاریخی تلخ گره خورده است؛ انتقام از زندانیان در فروردین 54 و تابستان 67 به دلیل آنچه که در خارج می گذشت و از اساس ارتباطی با داخل نداشت.
دشوار می توان در پروندەی زندان بە دولتی حتی نظام های دمکراتیک نمرەی قبولی داد.
مثال گوانتانامو و زندان فرودگاه بغداد هنوز حاضر است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
04.04.202520:00
🔺ایران امروز و درس های شهریور 1320
ترامپ بازیگری نامتعارف است که بخش مهمی از روندهای سنتی سیاست آمریکا را دگرگون کرده است.
با پوتین نرد عشق می بازد، اما متحدان اروپایی اش را تحقیر می کند. به چین هم چنگ و دندان نشان می دهد.
این وضعیت نامتعارف برای ایران که همزمان در کانون خصومت آمریکا و اروپا قرار دارد و بیش از پیش به پکن و مسکو متکی است، پیچیده و رهزن به نظر می رسد.
در این زمینه بازخوانی رخداد شهریور 1320 که ایران ناگهان در کانون سیاست جهانی قرار گرفت، خالی از لطف نیست.
در شهریور 1320 بر اثر مداخله خارجی، عملا ایران اشغال و استقلال آن از کف رفت.
معروف است که رضاشاه بر اثر سیاست آلمان خواهی قربانی تهاجم متفقین شد.این داوری خالی از خطا نیست.
آلمان نیمه نخست قرن بیست، بازیگری جدید و یک قدرت تازه نفس اروپایی بود که می کوشید نظم بین المللی را بر اساس اهداف خود، بازتعریف کند.
وضعیتی مشابه چین امروز که در پی جبران گذشته و عقب ماندگی هایش در قرون گذشته است، یا حتی آمریکای ترامپ که طلیعەی ظهور قدرت های جدید جهانی آزارش می دهد.
برخلاف باورهای رایج، رضاشاه که با وسواس مراقب حفظ استقلال کشور بود، همه تخم مرغ هایش را در سبد آلمان نگذاشته بود.
او البته حکومت مستبد آلمان و پیشرفت های خیره کنندەاش را می ستود، اما می دانست که روسیه و انگلیس و در مراتب بعدی آمریکا و فرانسه هم قدرت های درجه اولی هستند که نادیده گرفتنشان ناممکن است.
نوسازی ارتش رکن اصلی سیاست تامین امنیت رضاشاه بود و برای تجهیز نیروی زمینی عمدتا بە آلمان متکی بود.
همزمان با بریتانیا قراردادی برای مونتاژ هواپیماهای جنگنده در ایران بسته و ایتالیا هم گزینە وی برای تقویت نیروی دریایی نوپایش به شمار می رفت.
به عبارت دیگر در حالی که می کوشید از توان فنی آلمان برای صنعتی کردن اقتصاد استفاده کند، به موازات آن در پی قانع کردن بریتانیا برای انعقاد پیمانی دفاعی بود، تا ایران را از حمله احتمالی همسایەی بزرگ شمالی مصون دارد.
این سیاست با آغاز جنگ جهانی دوم با چالش های بغرنجی مواجه شد.
به موازات پیشروی آلمان نازی در شرق و مرکز اروپا، این کشور با روسیه شوروی توافقی ابتدایی برای تقسیم اروپای خاوری امضا کرد.
هیتلر با وجود روابط نسبتا نزدیکش با پهلوی داشت، برای پر کردن طمع شوروی و مهار زیاده خواهی آن در اروپا می کوشید استالین را مجاب کند، مسیر توسعه طلبی اش را بجای غرب در جنوب قرار دهد.
هیتلر می خواست با یک تیر دو نشان بزند: هم با سرگرم کردن شوروی در جنوب، حواس آن را از شرق اروپا پرت کند و هم آن را به جان امپراتوری انگلیس و منابع نفتی اش در خوزستان بیندازد.
شوروی هم که پس از مدتی فترت دوباره به جامه امپریالیسم بازگشته بود، بی میل نبود که بختش را در جنوب بیازماید.
در پاییز 1318 کم مانده بود ایران وجه المصالحه توافق آلمان و شوروی شود.
رادیو برلین که تا قبل از آن رویه ای دوستانه درباره ایران داشت، به یکباره رضاشاه را آماج حملات تبلیغاتی خود قرار داد.
همزمان روس ها با تهدید لفظی ایران بخش بزرگی از ارتش خود را در قفقاز و مرزهای جنوبی مستقر کردند.
تهدید شوروی نسبت به ایران و ترکیه تا جایی بالا گرفت که انگلیس و فرانسه در سطوح بالا برای مقابله با آن چاره اندیشی کردند.
در ادامه ترکیه توانست ضمن حفظ بی طرفی در قبال آلمان، یک پیمان دفاعی با انگلیس و فرانسه ببندد، کوشش های رضاشاه در این باره به جایی نرسید.
صد البته محاسبات فوق با تغییر برنامه هیتلر و حمله ناگهانی به شوروی به هم ریخت.
این بار ایران که تا پیش از آن با تهدید حمله قریب الوقوع شوروی با حمایت ضمنی آلمان روبرو بود، با خطر حمله شوروی و متحد جدید آن یعنی انگلیس روبرو شد.
بهانه هم حضور کارشناسان آلمانی بعنوان ستون پنجم بود.
متفقین با درخواست اخراج کارشناسان آلمانی که در بخش های حساس اقتصادی مشغول بودند، پهلوی را در تنگنا قرار دادند.
آنها با نقض حاکمیت ایران، این استدلال مشروع را نمی پذیرفتند که؛ اخراج آلمانی ها مستلزم نقض بی طرفی ایران در جنگ جاری است.
در واقع ایران بدنبال آن بود که با سیاست بیطرفی، استقلال کشور را حفظ کند، اما مانند جنگ جهانی اول در این زمینه ناموفق بود.
سرانجام کشور از شمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و شاه وادار به ترک قدرت شد.
همانگونه که اشاره شد، اگر آلمان به شوروی حمله نمی کرد، باز محتمل بود که استالین به ایران حمله و دستکم وارد نیمه شمالی کشور شود.
اما بخت با ترکیه یار بود و توانست از مهلکه بگریزد. چه هم ارتش آن بهتر از ایران آماده مقابله با روس ها بود و انتخاب های بین المللی آن هم بیشتر بود.
رضاشاه هم با دو عامل ارتش و پشتیبانی مردم می توانست، با چالش فوق روبرو شود.
اما زمان کافی برای تقویت ارتش نوپا در اختیار نداشت و با رویه استبدادی، از حمایت مردم هم برخوردار نبود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
ترامپ بازیگری نامتعارف است که بخش مهمی از روندهای سنتی سیاست آمریکا را دگرگون کرده است.
با پوتین نرد عشق می بازد، اما متحدان اروپایی اش را تحقیر می کند. به چین هم چنگ و دندان نشان می دهد.
این وضعیت نامتعارف برای ایران که همزمان در کانون خصومت آمریکا و اروپا قرار دارد و بیش از پیش به پکن و مسکو متکی است، پیچیده و رهزن به نظر می رسد.
در این زمینه بازخوانی رخداد شهریور 1320 که ایران ناگهان در کانون سیاست جهانی قرار گرفت، خالی از لطف نیست.
در شهریور 1320 بر اثر مداخله خارجی، عملا ایران اشغال و استقلال آن از کف رفت.
معروف است که رضاشاه بر اثر سیاست آلمان خواهی قربانی تهاجم متفقین شد.این داوری خالی از خطا نیست.
آلمان نیمه نخست قرن بیست، بازیگری جدید و یک قدرت تازه نفس اروپایی بود که می کوشید نظم بین المللی را بر اساس اهداف خود، بازتعریف کند.
وضعیتی مشابه چین امروز که در پی جبران گذشته و عقب ماندگی هایش در قرون گذشته است، یا حتی آمریکای ترامپ که طلیعەی ظهور قدرت های جدید جهانی آزارش می دهد.
برخلاف باورهای رایج، رضاشاه که با وسواس مراقب حفظ استقلال کشور بود، همه تخم مرغ هایش را در سبد آلمان نگذاشته بود.
او البته حکومت مستبد آلمان و پیشرفت های خیره کنندەاش را می ستود، اما می دانست که روسیه و انگلیس و در مراتب بعدی آمریکا و فرانسه هم قدرت های درجه اولی هستند که نادیده گرفتنشان ناممکن است.
نوسازی ارتش رکن اصلی سیاست تامین امنیت رضاشاه بود و برای تجهیز نیروی زمینی عمدتا بە آلمان متکی بود.
همزمان با بریتانیا قراردادی برای مونتاژ هواپیماهای جنگنده در ایران بسته و ایتالیا هم گزینە وی برای تقویت نیروی دریایی نوپایش به شمار می رفت.
به عبارت دیگر در حالی که می کوشید از توان فنی آلمان برای صنعتی کردن اقتصاد استفاده کند، به موازات آن در پی قانع کردن بریتانیا برای انعقاد پیمانی دفاعی بود، تا ایران را از حمله احتمالی همسایەی بزرگ شمالی مصون دارد.
این سیاست با آغاز جنگ جهانی دوم با چالش های بغرنجی مواجه شد.
به موازات پیشروی آلمان نازی در شرق و مرکز اروپا، این کشور با روسیه شوروی توافقی ابتدایی برای تقسیم اروپای خاوری امضا کرد.
هیتلر با وجود روابط نسبتا نزدیکش با پهلوی داشت، برای پر کردن طمع شوروی و مهار زیاده خواهی آن در اروپا می کوشید استالین را مجاب کند، مسیر توسعه طلبی اش را بجای غرب در جنوب قرار دهد.
هیتلر می خواست با یک تیر دو نشان بزند: هم با سرگرم کردن شوروی در جنوب، حواس آن را از شرق اروپا پرت کند و هم آن را به جان امپراتوری انگلیس و منابع نفتی اش در خوزستان بیندازد.
شوروی هم که پس از مدتی فترت دوباره به جامه امپریالیسم بازگشته بود، بی میل نبود که بختش را در جنوب بیازماید.
در پاییز 1318 کم مانده بود ایران وجه المصالحه توافق آلمان و شوروی شود.
رادیو برلین که تا قبل از آن رویه ای دوستانه درباره ایران داشت، به یکباره رضاشاه را آماج حملات تبلیغاتی خود قرار داد.
همزمان روس ها با تهدید لفظی ایران بخش بزرگی از ارتش خود را در قفقاز و مرزهای جنوبی مستقر کردند.
تهدید شوروی نسبت به ایران و ترکیه تا جایی بالا گرفت که انگلیس و فرانسه در سطوح بالا برای مقابله با آن چاره اندیشی کردند.
در ادامه ترکیه توانست ضمن حفظ بی طرفی در قبال آلمان، یک پیمان دفاعی با انگلیس و فرانسه ببندد، کوشش های رضاشاه در این باره به جایی نرسید.
صد البته محاسبات فوق با تغییر برنامه هیتلر و حمله ناگهانی به شوروی به هم ریخت.
این بار ایران که تا پیش از آن با تهدید حمله قریب الوقوع شوروی با حمایت ضمنی آلمان روبرو بود، با خطر حمله شوروی و متحد جدید آن یعنی انگلیس روبرو شد.
بهانه هم حضور کارشناسان آلمانی بعنوان ستون پنجم بود.
متفقین با درخواست اخراج کارشناسان آلمانی که در بخش های حساس اقتصادی مشغول بودند، پهلوی را در تنگنا قرار دادند.
آنها با نقض حاکمیت ایران، این استدلال مشروع را نمی پذیرفتند که؛ اخراج آلمانی ها مستلزم نقض بی طرفی ایران در جنگ جاری است.
در واقع ایران بدنبال آن بود که با سیاست بیطرفی، استقلال کشور را حفظ کند، اما مانند جنگ جهانی اول در این زمینه ناموفق بود.
سرانجام کشور از شمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و شاه وادار به ترک قدرت شد.
همانگونه که اشاره شد، اگر آلمان به شوروی حمله نمی کرد، باز محتمل بود که استالین به ایران حمله و دستکم وارد نیمه شمالی کشور شود.
اما بخت با ترکیه یار بود و توانست از مهلکه بگریزد. چه هم ارتش آن بهتر از ایران آماده مقابله با روس ها بود و انتخاب های بین المللی آن هم بیشتر بود.
رضاشاه هم با دو عامل ارتش و پشتیبانی مردم می توانست، با چالش فوق روبرو شود.
اما زمان کافی برای تقویت ارتش نوپا در اختیار نداشت و با رویه استبدادی، از حمایت مردم هم برخوردار نبود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
28.03.202506:00
🔴مصاحبه صلاحالدین خدیو با ایران فردا
🔷اردوغان در مسیر پوتین: بی اعتبار شدن نهاد قضایی و انتخابات در ترکیه
🔻به کوشش: روحالله سوری
@iranfardamag
1️⃣در اقدامی تاریخی ،اوجالان با خلع سلاح پ.ک.ک و واردشدن در یک فرآیند دموکراتیک مواففت کرده است. از نگاه شما چه انگیزه ها و دلایلی اوجالان را به این امر متمایل کرده است؟
🔸پیام اوجالان دو بخش بود. یک بخش دیدگاه جدیدی بود که درباره ی مسئلهی کرد و راهکارهای آن مطرح کرده بود. ایشان بوضوح ضمن نقد کمالیسم و ناسیونالیسم مبتنی بر خاک و خون ترکیه، از راهبرد جنگ رهایی بخش و دیدگاه سوسیالیستی پ.ک.ک هم انتقاد کرد.
حرف اصلی وی بازگویی دیدگاه های لیبرال در زمینه ی مهار و مدیریت تنش در جوامع چند قومی بود. امری که در میان رهبران کرد و ناسیونالیسم کلاسیک کرد تا حدی بی سابقه است.
در بخش دوم خواهان انحلال و خلع سلاح پ.ک.ک شد که به زعم وی یک سازمان کهنه و مخلوق شرایط جنگ سرد است.
این خواسته ها احتمالا محصول مذاکره با دولت ترکیه بر سر مواردی چون تعدیل قانون اساسی و اعطای حقوق بیشتر به کردها و انجام اصلاحات به قول خودش در جمهوری جدید ترکیه است.
2️⃣ دولت ترکیه دهه هاست که با پ.ک.ک درگیر جنگ و رقابت است، در مقطع کنونی اردوغان با خلع سلاح و انحلال این گروه دقیقا به دنبال چه اهدافی است؟ آیا می توان بین تحولات اخیر سوریه (سقوط بشار اسد) و توافق اردوغان با پ.ک.ک ارتباطی برقرار کرد؟
🔹هم با تحولات سوریه در ارتباط است، هم با تحولات داخلی ترکیه.
از دومی آغاز می کنم. اردوغان بدنبال بر هم زدن اتحاد عملی است که میان حزب جمهوریخواه خلق و حزب کردی برابری و دمکراسی یا دم پارتی وجود دارد.
آکپارتی دنبال تصفیه و انهدام اصلی ترین رقیب خود یعنی حزب ج ه پ است. اردوغان برای کاندیداتوری مجدد نیاز به تغییر قانون و ۵۷ رای دم پارتی در پارلمان دارد.
در واقع از طریق دادن برخی امتیازات به کردها می خواهد حکومت خود را مادام العمر کند و نهادهای سیاسی را بی اثر سازد.
مسئلهی دیگر او موجودیت خودمختار کردها در سوریه است. اردوغان دنبال تک خور کردن سوریه و گرفتن جای ایران و روسیه در آن است.
حملهی مستقیم به کردهای سوری، ریسک به خطر افتادن روابط به نسبت نزدیکش با ترامپ را در بر دارد.
از موضع نهایی ترامپ هم دربارهی خروج نیروهای آمریکایی از سوریه مطمئن نیست. در ضمن با هراس حمایت اسرائیل از کردها روبروست.
صلح با پ.ک.ک می تواند به تلطیف رابطهی تنش آمیز فعلی با کردهای سوریه بینجامد.
در یک چشم انداز بلندپروازانه تر بدنبال آن است مانند دوره ی عثمانی کردستانات ترکیه، عراق و سوریه را با خود همراه سازد.
3️⃣تحولات رخ داده در روابط کردهای ترکیه با دولت اردوغان چه تاثیری بر کردهای دیگر کشورهای خاورمیانه یعنی سوریه عراق و ایران خواهد گذاشت؟
🔸بستگی دارد روند آشتی به نتیجه برسد یا خیر. اگر ترکیه بتواند چالش پ.ک.ک را از سر راه بردارد، طبعا به معنی حذف یک مشکل مهم امنیتی در کشور خواهد بود. همانطور که گفته شد خود بخود گره کردستان سوریه هم باز خواهد شد.
در کردستان عراق هم ترکیه با جناح بارزانی ها روابطی نزدیک دارد. در صورت توفیق روند صلح، جناح طالبانی هم که به پ.ک.ک نزدیک هستند، در مدار آنکارا قرار می گیرند.
اما مسائل و روند حوادث همیشه مطابق امیال و آرزوها پیش نمی روند. باید منتظر تحولات و اتفاقات ریز و درشت در منطقه ماند و درصد توفیق روند آشتی را ارزیابی کرد.
به گمانم امور چندان هم وفق مراد نیست و جنگ چه در قندیل و چه سوریه علیرغم آتش بس یک طرفه ی پ.ک.ک متوقف نشده است.
قرار بود در نوروز پیامی ویدیوئی از طرف اوجالان پخش شود که انجام نشد....
🔹متن کامل:
https://cutt.ly/grpXs1vj
#ایران_فردا
#روحالله_سوری
#صلاحالدین_خدیو
#ترکیه #اردوغان #پوتین #اوجالان #پ_ک_ک
http://t.me/iranfardamag
@sharname1
🔷اردوغان در مسیر پوتین: بی اعتبار شدن نهاد قضایی و انتخابات در ترکیه
🔻به کوشش: روحالله سوری
@iranfardamag
1️⃣در اقدامی تاریخی ،اوجالان با خلع سلاح پ.ک.ک و واردشدن در یک فرآیند دموکراتیک مواففت کرده است. از نگاه شما چه انگیزه ها و دلایلی اوجالان را به این امر متمایل کرده است؟
🔸پیام اوجالان دو بخش بود. یک بخش دیدگاه جدیدی بود که درباره ی مسئلهی کرد و راهکارهای آن مطرح کرده بود. ایشان بوضوح ضمن نقد کمالیسم و ناسیونالیسم مبتنی بر خاک و خون ترکیه، از راهبرد جنگ رهایی بخش و دیدگاه سوسیالیستی پ.ک.ک هم انتقاد کرد.
حرف اصلی وی بازگویی دیدگاه های لیبرال در زمینه ی مهار و مدیریت تنش در جوامع چند قومی بود. امری که در میان رهبران کرد و ناسیونالیسم کلاسیک کرد تا حدی بی سابقه است.
در بخش دوم خواهان انحلال و خلع سلاح پ.ک.ک شد که به زعم وی یک سازمان کهنه و مخلوق شرایط جنگ سرد است.
این خواسته ها احتمالا محصول مذاکره با دولت ترکیه بر سر مواردی چون تعدیل قانون اساسی و اعطای حقوق بیشتر به کردها و انجام اصلاحات به قول خودش در جمهوری جدید ترکیه است.
2️⃣ دولت ترکیه دهه هاست که با پ.ک.ک درگیر جنگ و رقابت است، در مقطع کنونی اردوغان با خلع سلاح و انحلال این گروه دقیقا به دنبال چه اهدافی است؟ آیا می توان بین تحولات اخیر سوریه (سقوط بشار اسد) و توافق اردوغان با پ.ک.ک ارتباطی برقرار کرد؟
🔹هم با تحولات سوریه در ارتباط است، هم با تحولات داخلی ترکیه.
از دومی آغاز می کنم. اردوغان بدنبال بر هم زدن اتحاد عملی است که میان حزب جمهوریخواه خلق و حزب کردی برابری و دمکراسی یا دم پارتی وجود دارد.
آکپارتی دنبال تصفیه و انهدام اصلی ترین رقیب خود یعنی حزب ج ه پ است. اردوغان برای کاندیداتوری مجدد نیاز به تغییر قانون و ۵۷ رای دم پارتی در پارلمان دارد.
در واقع از طریق دادن برخی امتیازات به کردها می خواهد حکومت خود را مادام العمر کند و نهادهای سیاسی را بی اثر سازد.
مسئلهی دیگر او موجودیت خودمختار کردها در سوریه است. اردوغان دنبال تک خور کردن سوریه و گرفتن جای ایران و روسیه در آن است.
حملهی مستقیم به کردهای سوری، ریسک به خطر افتادن روابط به نسبت نزدیکش با ترامپ را در بر دارد.
از موضع نهایی ترامپ هم دربارهی خروج نیروهای آمریکایی از سوریه مطمئن نیست. در ضمن با هراس حمایت اسرائیل از کردها روبروست.
صلح با پ.ک.ک می تواند به تلطیف رابطهی تنش آمیز فعلی با کردهای سوریه بینجامد.
در یک چشم انداز بلندپروازانه تر بدنبال آن است مانند دوره ی عثمانی کردستانات ترکیه، عراق و سوریه را با خود همراه سازد.
3️⃣تحولات رخ داده در روابط کردهای ترکیه با دولت اردوغان چه تاثیری بر کردهای دیگر کشورهای خاورمیانه یعنی سوریه عراق و ایران خواهد گذاشت؟
🔸بستگی دارد روند آشتی به نتیجه برسد یا خیر. اگر ترکیه بتواند چالش پ.ک.ک را از سر راه بردارد، طبعا به معنی حذف یک مشکل مهم امنیتی در کشور خواهد بود. همانطور که گفته شد خود بخود گره کردستان سوریه هم باز خواهد شد.
در کردستان عراق هم ترکیه با جناح بارزانی ها روابطی نزدیک دارد. در صورت توفیق روند صلح، جناح طالبانی هم که به پ.ک.ک نزدیک هستند، در مدار آنکارا قرار می گیرند.
اما مسائل و روند حوادث همیشه مطابق امیال و آرزوها پیش نمی روند. باید منتظر تحولات و اتفاقات ریز و درشت در منطقه ماند و درصد توفیق روند آشتی را ارزیابی کرد.
به گمانم امور چندان هم وفق مراد نیست و جنگ چه در قندیل و چه سوریه علیرغم آتش بس یک طرفه ی پ.ک.ک متوقف نشده است.
قرار بود در نوروز پیامی ویدیوئی از طرف اوجالان پخش شود که انجام نشد....
🔹متن کامل:
https://cutt.ly/grpXs1vj
#ایران_فردا
#روحالله_سوری
#صلاحالدین_خدیو
#ترکیه #اردوغان #پوتین #اوجالان #پ_ک_ک
http://t.me/iranfardamag
@sharname1
23.03.202518:06
توضیحی ضروری
همانگونه که در متن یادداشت آمده مقصود از پایتخت نوروزی، سرزمینی به گستردگی تمام فلات ایران است: از شبه قارەی هند تا آناتولی و از آمودریا تا دریای مدیترانه.
در سال های قبل، یونسکو نهاد فرهنگی سازمان ملل این عنوان را به سنندج داده بود.
نوروز میراث مشترک تمام ملت های غرب آسیا و آسیای میانه است و البته ایران در قلب این جغرافیا قرار دارد.
تلاش های اخیر ترکیه برای مصادرەی این میراث معنوی اهمیت این نام گزینی ها و ضرورت هشیاری نهادهای فرهنگی را برای صیانت و پاسداشت آن افزون می سازد.
همانگونه که در متن یادداشت آمده مقصود از پایتخت نوروزی، سرزمینی به گستردگی تمام فلات ایران است: از شبه قارەی هند تا آناتولی و از آمودریا تا دریای مدیترانه.
در سال های قبل، یونسکو نهاد فرهنگی سازمان ملل این عنوان را به سنندج داده بود.
نوروز میراث مشترک تمام ملت های غرب آسیا و آسیای میانه است و البته ایران در قلب این جغرافیا قرار دارد.
تلاش های اخیر ترکیه برای مصادرەی این میراث معنوی اهمیت این نام گزینی ها و ضرورت هشیاری نهادهای فرهنگی را برای صیانت و پاسداشت آن افزون می سازد.
19.03.202516:35
🔺ترکیه در مسیر استبداد کامل
بیست سال پیش به مخیلەی کسی خطور نمی کرد که روزی زمامداری اسلام گرا روی کار بیاید و رهبر حزب کمال آتاترک را به اتهام همکاری با پ.ک،ک و قندیل روانەی زندان سازد.
این اتفاق امروز افتاد و اکرم امام اوغلو وارث سیاسی آتاترک و به احتمال قوی رهبر آتی ترکیه راهی محبس شد.
تحلیل گران به درستی بازداشت های امروز را سیاسی و قسمی کودتا علیه قانون اساسی توصیف کردەاند.
اکرم امام اوغلو شهردار استانبول یک رقیب سیاسی جدی برای اردوغان است که با چالش هایی از قبیل زوال محبوبیت و رکود و تورم اقتصادی مزمن روبروست.
آقای امام اوغلی نامزد حزب جمهوری خواه خلق در انتخابات ریاست جمهوری است و شکست دادنش برای اردوغان کاری ساده نیست.
حزب حاکم ترکیه با کودتای امروز در قلب سیاسی و اقتصادی کشور، رسما به بزرگ ترین حزب اپوزیسیون اعلام جنگ داد.
روند سرکوب عریان اپوزیسیون که با حذف و منزوی سازی حزب کردی دم پارتی آغاز شده بود، با این اقدام وارد مرحلەای تازه شد.
چندین سال است که با رشد استبداد اردوغان دیگر ترکیه نه تنها یک دمکراسی معیوب تلقی نمی شود، بلکه در عداد حکومت های اقتدارگرا قرار گرفته است.
با این وجود هم هنوز چند پله از روسیه بالاتر قرار داشت که دمکراسی به کلی در آن مرده است.
با حوادث امروز اردوغان نشان داد که کاملا به راه پوتین می رود.
پوتین در سال های 2015 و 2023 به ترتیب جدی ترین رقیبان سیاسی اش بوریس نمتسوف و آلکسی ناوالنی را به قتل رساند و انتخابات ریاست جمهوری را به تانگویی تک نفره تبدیل کرد.
از امروز ترکیه به دولتی شبیه روسیه بدل شده و دستگاه قضایی و نهاد انتخابات کاملا بی اعتبار شده اند.
می توان حدس زد که،روند ادعایی صلح با کردها هم تلاشی برای یارگیری به مقصود مادام العمر کردن حکمرانی اردوغان است.
پشتیبانی شرمگینانه ی حزب افراطی حرکت ملی از کودتای امروز به نحوی موید این ادعاست.
طنز ماجرا این جاست که اردوغان خود با نردبان دمکراسی بالا آمد. اما در دو دهەی گذشته تا توانسته به دستکاری در ساختارهای سیاسی و نهادهای قانونی پرداخته تا امکان شکست خود را به حداقل برساند.
اقدام امروز اما شبیه آن است که کلا به نردبان مذکور لگد بزند و قاعدەی بازی را عوض نماید.
حزب کردها با صدایی بلند اتفاقات امروز را محکوم کرده و خواهان پایان روند کودتا علیه نهادهای سیاسی شده است.
زمانی تصور می شد از رهگذر قسمی هم اتحاد تاکتیکی میان کردها و اسلام گرایان می توان به مصاف ارتش سکولار و مداخله گر ترکیه رفت و دمکراسی را از کمند استبداد سکولار کمالیستی نجات داد.
ظاهرا امروز باید به خلاف این معادله اندیشید. کردها و کمالیست ها در یک جبهه و اسلام گرایان و پان ترک ها هم در جبهەای دیگر قرار گرفته اند و ارتش و دستگاه قضایی هم بازیچه های دست سلطانند.
به زبان دیگر حزب حاکم جای ارتش کودتاگر سابق را گرفته است.
گویی روح اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست در کالبد ترکیەی امروز حلول کردە:
زمانی که طرفداران خلیفه، ترک های جوان اتحاد و ترقی و کردهای هوادار خودمختاری در یک محیط بین المللی سیال و پویا به مصاف هم می رفتند که ناگهان سر و کلەی مصطفی کمال هم پیدا شد.
روزهای خوبی در انتظار آنکارا نیست و ترکیه در حال طی کردن سیری قهقرایی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
بیست سال پیش به مخیلەی کسی خطور نمی کرد که روزی زمامداری اسلام گرا روی کار بیاید و رهبر حزب کمال آتاترک را به اتهام همکاری با پ.ک،ک و قندیل روانەی زندان سازد.
این اتفاق امروز افتاد و اکرم امام اوغلو وارث سیاسی آتاترک و به احتمال قوی رهبر آتی ترکیه راهی محبس شد.
تحلیل گران به درستی بازداشت های امروز را سیاسی و قسمی کودتا علیه قانون اساسی توصیف کردەاند.
اکرم امام اوغلو شهردار استانبول یک رقیب سیاسی جدی برای اردوغان است که با چالش هایی از قبیل زوال محبوبیت و رکود و تورم اقتصادی مزمن روبروست.
آقای امام اوغلی نامزد حزب جمهوری خواه خلق در انتخابات ریاست جمهوری است و شکست دادنش برای اردوغان کاری ساده نیست.
حزب حاکم ترکیه با کودتای امروز در قلب سیاسی و اقتصادی کشور، رسما به بزرگ ترین حزب اپوزیسیون اعلام جنگ داد.
روند سرکوب عریان اپوزیسیون که با حذف و منزوی سازی حزب کردی دم پارتی آغاز شده بود، با این اقدام وارد مرحلەای تازه شد.
چندین سال است که با رشد استبداد اردوغان دیگر ترکیه نه تنها یک دمکراسی معیوب تلقی نمی شود، بلکه در عداد حکومت های اقتدارگرا قرار گرفته است.
با این وجود هم هنوز چند پله از روسیه بالاتر قرار داشت که دمکراسی به کلی در آن مرده است.
با حوادث امروز اردوغان نشان داد که کاملا به راه پوتین می رود.
پوتین در سال های 2015 و 2023 به ترتیب جدی ترین رقیبان سیاسی اش بوریس نمتسوف و آلکسی ناوالنی را به قتل رساند و انتخابات ریاست جمهوری را به تانگویی تک نفره تبدیل کرد.
از امروز ترکیه به دولتی شبیه روسیه بدل شده و دستگاه قضایی و نهاد انتخابات کاملا بی اعتبار شده اند.
می توان حدس زد که،روند ادعایی صلح با کردها هم تلاشی برای یارگیری به مقصود مادام العمر کردن حکمرانی اردوغان است.
پشتیبانی شرمگینانه ی حزب افراطی حرکت ملی از کودتای امروز به نحوی موید این ادعاست.
طنز ماجرا این جاست که اردوغان خود با نردبان دمکراسی بالا آمد. اما در دو دهەی گذشته تا توانسته به دستکاری در ساختارهای سیاسی و نهادهای قانونی پرداخته تا امکان شکست خود را به حداقل برساند.
اقدام امروز اما شبیه آن است که کلا به نردبان مذکور لگد بزند و قاعدەی بازی را عوض نماید.
حزب کردها با صدایی بلند اتفاقات امروز را محکوم کرده و خواهان پایان روند کودتا علیه نهادهای سیاسی شده است.
زمانی تصور می شد از رهگذر قسمی هم اتحاد تاکتیکی میان کردها و اسلام گرایان می توان به مصاف ارتش سکولار و مداخله گر ترکیه رفت و دمکراسی را از کمند استبداد سکولار کمالیستی نجات داد.
ظاهرا امروز باید به خلاف این معادله اندیشید. کردها و کمالیست ها در یک جبهه و اسلام گرایان و پان ترک ها هم در جبهەای دیگر قرار گرفته اند و ارتش و دستگاه قضایی هم بازیچه های دست سلطانند.
به زبان دیگر حزب حاکم جای ارتش کودتاگر سابق را گرفته است.
گویی روح اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست در کالبد ترکیەی امروز حلول کردە:
زمانی که طرفداران خلیفه، ترک های جوان اتحاد و ترقی و کردهای هوادار خودمختاری در یک محیط بین المللی سیال و پویا به مصاف هم می رفتند که ناگهان سر و کلەی مصطفی کمال هم پیدا شد.
روزهای خوبی در انتظار آنکارا نیست و ترکیه در حال طی کردن سیری قهقرایی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
16.03.202519:36
🔺یمن و تاویل نامەی ترامپ
حملات شدید و بی سابقەی آمریکا و انگلیس به اهداف متعلق به حوثی ها در یمن پرده ای دیگر از سیاست فشار حداکثری علیه ایران را به نمایش گذاشت.
حوثی ها در واکنش به محاصرەی اقتصادی غزه اعلام کردند که حمله به کشتی های اسرائیلی را از سر می گیرند.
نکتەی بی سابقه آنست که قبل از آنکه حمله ای انجام دهند، هدف بمباران های سهمگین قرار گرفتند.
ترامپ و سایر مقامات دولتش ضمن تهدید به ریشه کن کردن دائمی تهدید حوثی ها با صراحتی غیرمتعارف به تهدید نظامی ایران هم پرداختند.
دقیقا مشخص نیست این خشم غیرمترقبه به علت به بن رسیدن مذاکرات غزه است، یا بخشی از راهبرد محاصرەی ایران.
پس از سقوط اسد و تضعیف شدید حزب الله، ظرفیت های منطقه ای ایران دچار نقصان شد و توانایی آن برای پیگیری سیاستی تهاجمی از طریق نیروهای نیابتی کاهش یافت.
به جرات می توان گفت حوثی های یمن در شرایط جاری آخرین کارت بازی ایران در منطقه و از هر نظر یک دارایی استراتژیک باارزشند.
یک نیروی مصمم قرار گرفته در منطقەای سوق الجیشی که قابلیت خود را برای ناامن کردن آبراه های بین المللی و اخلال در اقتصاد جهانی نشان داده است.
بر این اساس می توان گفت جنبش حوثی و پبشرفت برنامەی هستەای که ایران را در آستانەی هسته ای شدن قرار داده، کارت های اصلی بازی تهران در برابر فشارهای ترامپند.
بر همین اساس دولت ترامپ مایل است قبل از رویارویی نهایی با ایران، به ظرفیت عملیاتی حوثی ها ضربه ای جدی بزند.
ایران با دقت و احتیاط فراوان به اقدام نظامی آمریکا علیه یمن می نگرد و مراقب است که پایش به درگیری نظامی با آمریکا نکشد.
اکنون مساله این است که آیا آمریکا کاری را که قبلا دولت های بایدن، اسرائیل و پیشتر عربستان نتوانستند به پایان برسانند، می تواند به نتیجه برساند؟
برای ارزیابی دقیق باید منتظر هفته های آینده ماند که گفته می شود حملات تا آن زمان ادامه خواهد یافت.
به هر حال اگر حوثی ها ناچار شوند به آتش بسی شبیه حزب الله تن دهند و سرنوشت خود را از پروندەی غزه جدا کنند، آمریکا یک گام دیگر به محاصرەی منطقه ای ایران نزدیک می شود.
تهدید حوثی ها علیه تاسیسات نفتی عربستان و امارات و جریان کشتی رانی بین المللی که در گذشته تاثیر آن به اثبات رسیده، نوعی اهرم بازدارنده است که ریسک حملەی احتمالی به ایران را افزایش می دهد.
از این رو خنثی شدن یا تضعیف این ابزار، تهران را از یک سپر استراتژیک محروم و گزینەی نظامی احتمالی را بیشتر در دستور کار قرار می دهد.
همانطور که گفته شد در هر مذاکره یا مواجهەی احتمالی ایران با ترامپ، پیشرفت برنامەی هسته ای از معدود اهرم های فشار باقیمانده در دست ایران است.
ایران می تواند این شمشیر داموکلس را روی سر غرب نگه دارد و از آن جهت خرید زمان برای نیل به یک توافق موقت و محدود به مسالەی هسته ای بهره ببرد.
این شمشیر فرضی اما منوط به وجود سپر حوثی ها و تهدید مستمر آنها علیه تنگه های بین المللی است.
ایران با وجود این اهرم می تواند موضوع را هر چه بیشتر کش داده و تا دو سال دیگر که انتخابات کنگره در آمریکا برگزار می شود، زمان را با نوعی توافق ضمنی مشابه زمان بایدن سپری نماید.
یعنی در ازای گذاشتن برخی محدودیت ها روی برنامه ی هسته ای، از نوعی آزادی عمل برای فروش نفت برخوردار شود.
همانطور که گفته شد هدف فشار حداکثری و نیز جنگ بی سابقه علیه حوثی ها کور کردن این افق و حتی کشاندن پای ایران به درگیری است.
با این وصف تحولات یمن می تواند به آزمونی سخت برای ایران تبدیل و شرایطی مشابه ماههای سپتامبر و اکتبر در لبنان را خلق نماید.
آیا ایران می تواند نظاره گر زیر ضربه رفتن نهایی حوثی ها شود؟
آیا بمباران های کنونی را نوعی تمرین و عملیات شبیه سازی شده علیه خود نمی داند؟
پاسخ این سوالات در وهلەی اول به میزان تاثیرگذاری حملات آمریکا و تحولات روی زمین در یمن بر می گردد.
می توان گفت که حملەی آمریکا به یمن بخشی از دستور کار نامەی هفتەی گذشتەی ترامپ جهت دست کشیدن ایران از حمایت حوثی هاست.
امری که مفهوم مذاکره نزد ترامپ را روشن می سازد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
حملات شدید و بی سابقەی آمریکا و انگلیس به اهداف متعلق به حوثی ها در یمن پرده ای دیگر از سیاست فشار حداکثری علیه ایران را به نمایش گذاشت.
حوثی ها در واکنش به محاصرەی اقتصادی غزه اعلام کردند که حمله به کشتی های اسرائیلی را از سر می گیرند.
نکتەی بی سابقه آنست که قبل از آنکه حمله ای انجام دهند، هدف بمباران های سهمگین قرار گرفتند.
ترامپ و سایر مقامات دولتش ضمن تهدید به ریشه کن کردن دائمی تهدید حوثی ها با صراحتی غیرمتعارف به تهدید نظامی ایران هم پرداختند.
دقیقا مشخص نیست این خشم غیرمترقبه به علت به بن رسیدن مذاکرات غزه است، یا بخشی از راهبرد محاصرەی ایران.
پس از سقوط اسد و تضعیف شدید حزب الله، ظرفیت های منطقه ای ایران دچار نقصان شد و توانایی آن برای پیگیری سیاستی تهاجمی از طریق نیروهای نیابتی کاهش یافت.
به جرات می توان گفت حوثی های یمن در شرایط جاری آخرین کارت بازی ایران در منطقه و از هر نظر یک دارایی استراتژیک باارزشند.
یک نیروی مصمم قرار گرفته در منطقەای سوق الجیشی که قابلیت خود را برای ناامن کردن آبراه های بین المللی و اخلال در اقتصاد جهانی نشان داده است.
بر این اساس می توان گفت جنبش حوثی و پبشرفت برنامەی هستەای که ایران را در آستانەی هسته ای شدن قرار داده، کارت های اصلی بازی تهران در برابر فشارهای ترامپند.
بر همین اساس دولت ترامپ مایل است قبل از رویارویی نهایی با ایران، به ظرفیت عملیاتی حوثی ها ضربه ای جدی بزند.
ایران با دقت و احتیاط فراوان به اقدام نظامی آمریکا علیه یمن می نگرد و مراقب است که پایش به درگیری نظامی با آمریکا نکشد.
اکنون مساله این است که آیا آمریکا کاری را که قبلا دولت های بایدن، اسرائیل و پیشتر عربستان نتوانستند به پایان برسانند، می تواند به نتیجه برساند؟
برای ارزیابی دقیق باید منتظر هفته های آینده ماند که گفته می شود حملات تا آن زمان ادامه خواهد یافت.
به هر حال اگر حوثی ها ناچار شوند به آتش بسی شبیه حزب الله تن دهند و سرنوشت خود را از پروندەی غزه جدا کنند، آمریکا یک گام دیگر به محاصرەی منطقه ای ایران نزدیک می شود.
تهدید حوثی ها علیه تاسیسات نفتی عربستان و امارات و جریان کشتی رانی بین المللی که در گذشته تاثیر آن به اثبات رسیده، نوعی اهرم بازدارنده است که ریسک حملەی احتمالی به ایران را افزایش می دهد.
از این رو خنثی شدن یا تضعیف این ابزار، تهران را از یک سپر استراتژیک محروم و گزینەی نظامی احتمالی را بیشتر در دستور کار قرار می دهد.
همانطور که گفته شد در هر مذاکره یا مواجهەی احتمالی ایران با ترامپ، پیشرفت برنامەی هسته ای از معدود اهرم های فشار باقیمانده در دست ایران است.
ایران می تواند این شمشیر داموکلس را روی سر غرب نگه دارد و از آن جهت خرید زمان برای نیل به یک توافق موقت و محدود به مسالەی هسته ای بهره ببرد.
این شمشیر فرضی اما منوط به وجود سپر حوثی ها و تهدید مستمر آنها علیه تنگه های بین المللی است.
ایران با وجود این اهرم می تواند موضوع را هر چه بیشتر کش داده و تا دو سال دیگر که انتخابات کنگره در آمریکا برگزار می شود، زمان را با نوعی توافق ضمنی مشابه زمان بایدن سپری نماید.
یعنی در ازای گذاشتن برخی محدودیت ها روی برنامه ی هسته ای، از نوعی آزادی عمل برای فروش نفت برخوردار شود.
همانطور که گفته شد هدف فشار حداکثری و نیز جنگ بی سابقه علیه حوثی ها کور کردن این افق و حتی کشاندن پای ایران به درگیری است.
با این وصف تحولات یمن می تواند به آزمونی سخت برای ایران تبدیل و شرایطی مشابه ماههای سپتامبر و اکتبر در لبنان را خلق نماید.
آیا ایران می تواند نظاره گر زیر ضربه رفتن نهایی حوثی ها شود؟
آیا بمباران های کنونی را نوعی تمرین و عملیات شبیه سازی شده علیه خود نمی داند؟
پاسخ این سوالات در وهلەی اول به میزان تاثیرگذاری حملات آمریکا و تحولات روی زمین در یمن بر می گردد.
می توان گفت که حملەی آمریکا به یمن بخشی از دستور کار نامەی هفتەی گذشتەی ترامپ جهت دست کشیدن ایران از حمایت حوثی هاست.
امری که مفهوم مذاکره نزد ترامپ را روشن می سازد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


10.04.202518:42
🔺نیم قرن قبل در ارومیه انتخابات چگونه بود؟
نتایج دور اول انتخابات مجلس شورای اسلامی در ارومیه در سال 1358 از لحاظ قومیت کاندیداها و درصد آرای آنها، کوچک ترین تفاوتی با دهەهای بعد و سالهای اخیر ندارد.
در دور اول انتخابات مجلس اول که با مشارکت آزادانەی احزاب و جریان های سیاسی در 24 اسفند 1358 برگزار شد، شش نفر واجد اکثریت آرا شدند و به دور دوم راه یافتند.
غلامرضا حسنی و سید علی اکبر قره باغی به ترتیب نفر اول و دوم و عبدالله سمیتقو و رحیم سیف قاضی؛ کاندیداهای حزب دمکرات کردستان با اختلافی ناچیز در ردەی بعدی قرار گرفتند.
علی حقیقت افشار و جعفر صمدی به ترتیب نامزدهای حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین خلق ، پنجم و ششم شدند.
دور دوم در 19 اردیبهشت 1359 برگزار و به دلیل منع حضور کاندیداهای کرد، حسنی، قره باغی و حقیقت افشار به مجلس راه یافتند.
آمار فوق از این حیث حائز اهمیت است که بی پایه بودن هر تحول دموگرافیک قابل اعتنا در این حوزه، غیر از کوچ طبیعی از روستا به شهر را خاطرنشان می سازد.
هراس افکنی جمعیت شناختی بە عنوان عنصر اصلی گفتمان های راست افراطی پدیدەای کاملا جدید در ایران و جهان است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
نتایج دور اول انتخابات مجلس شورای اسلامی در ارومیه در سال 1358 از لحاظ قومیت کاندیداها و درصد آرای آنها، کوچک ترین تفاوتی با دهەهای بعد و سالهای اخیر ندارد.
در دور اول انتخابات مجلس اول که با مشارکت آزادانەی احزاب و جریان های سیاسی در 24 اسفند 1358 برگزار شد، شش نفر واجد اکثریت آرا شدند و به دور دوم راه یافتند.
غلامرضا حسنی و سید علی اکبر قره باغی به ترتیب نفر اول و دوم و عبدالله سمیتقو و رحیم سیف قاضی؛ کاندیداهای حزب دمکرات کردستان با اختلافی ناچیز در ردەی بعدی قرار گرفتند.
علی حقیقت افشار و جعفر صمدی به ترتیب نامزدهای حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین خلق ، پنجم و ششم شدند.
دور دوم در 19 اردیبهشت 1359 برگزار و به دلیل منع حضور کاندیداهای کرد، حسنی، قره باغی و حقیقت افشار به مجلس راه یافتند.
آمار فوق از این حیث حائز اهمیت است که بی پایه بودن هر تحول دموگرافیک قابل اعتنا در این حوزه، غیر از کوچ طبیعی از روستا به شهر را خاطرنشان می سازد.
هراس افکنی جمعیت شناختی بە عنوان عنصر اصلی گفتمان های راست افراطی پدیدەای کاملا جدید در ایران و جهان است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
31.03.202520:25
🔺لاریجانی و بازی جوجه!
صحبت های امشب علی لاریجانی در تلویزیون نشان داد که بر خلاف گمانه زنی ها در زمان کنونی هیچ مذاکرەای چه مستقیم و چه غیر مستقیم میان ایران و آمریکا وجود ندارد.
آنچه که عیان است این است که طرفبن از طریق رسانه ها در حال نوعی گفتگو با چاشنی تهدید علیه یکدیگر هستند.
هدف اصلی هم ظاهرا استمزاج و ارزیابی طرف مقابل است تا از میزان آمادگی آن برای ورود به یک گفتگوی جدی مطمئن شوند.
اشکال کار این جاست که این خط و نشان کشیدن ها در یک زمان بسیار کوتاه و بل فشرده و در بستر بی اعتمادی مفرط انجام می شود.
آستانەی گریز هستەای ایران به چند هفته و شاید چند روز رسیده است. در طرف دیگر آمریکا ضرب الاجلی دو ماهه برای ایران تعیین کرده که به سرعت در حال اتمام است.
مهلت منقضی شدن مکانیسم ماشه هم تنها شش ماه است.
مسالەی اصلی این است که پیوست اعمالی سیاست اعلامی پیشگفته چیست؟ آیا این دو سباست بر هم منطبقند و یا سمت و سوهایی جدا دارند؟
کسی به طور قطع جواب این سوال را نمی داند و بازی پیش بینی به سهولت گذشته نیست.
دستکم صعوبت آن به اندازەی روانکاوی عمیق شخص ترامپ است.
مسلم است که;
هر دو طرف جنگ نمی خواهند اما روشن است که تمایل ایران در این زمینه شدیدتر و واضح تر است.
هر دو طرف خواهان توافق اند، اما با تفاسیر متفاوت و حتی جهان بینی و ابزارهای مفهومی کاملا متضاد.
ایران طالب توافقی محدود است، اما آمریکا به نسخەای نزدیک به تسلیم می اندیشد.
این تبصره را هم باید افزود که گرچه ترامپ به دلایل روان شناختی و ذوقی مشتاق توافق است، اما تیم او و متحدان اسرائیلی اش اهداف بلندپروازانەتری در سر می پرورانند.
این وضعیت امکان تصادم را بیشتر می کند.
فایننشال تایمز آن را به بازی جوجه تشبیه کرده است:
دو راننده به سمت هم در یک امتداد با سرعت زیاد حرکت میکنند و یکی باید از مسیر خارج شود وگرنه هر دو با هم برخورد و کشته میشوند. در حالتی که یکی از رانندهها خود را از مسیر خارج کند، آن راننده بازنده است و او را به خاطر ترسو بودن «جوجه» خطاب میکنند؛ و رانندهای که در مسیر باقیمانده بود برنده اعلام میشود.
بدترین حالت این است که هیچ کدام از جاده خارج نشوند و بهترین حالت هم زمانی اتفاق می افتد که هر دو همزمان متوقف شوند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
صحبت های امشب علی لاریجانی در تلویزیون نشان داد که بر خلاف گمانه زنی ها در زمان کنونی هیچ مذاکرەای چه مستقیم و چه غیر مستقیم میان ایران و آمریکا وجود ندارد.
آنچه که عیان است این است که طرفبن از طریق رسانه ها در حال نوعی گفتگو با چاشنی تهدید علیه یکدیگر هستند.
هدف اصلی هم ظاهرا استمزاج و ارزیابی طرف مقابل است تا از میزان آمادگی آن برای ورود به یک گفتگوی جدی مطمئن شوند.
اشکال کار این جاست که این خط و نشان کشیدن ها در یک زمان بسیار کوتاه و بل فشرده و در بستر بی اعتمادی مفرط انجام می شود.
آستانەی گریز هستەای ایران به چند هفته و شاید چند روز رسیده است. در طرف دیگر آمریکا ضرب الاجلی دو ماهه برای ایران تعیین کرده که به سرعت در حال اتمام است.
مهلت منقضی شدن مکانیسم ماشه هم تنها شش ماه است.
مسالەی اصلی این است که پیوست اعمالی سیاست اعلامی پیشگفته چیست؟ آیا این دو سباست بر هم منطبقند و یا سمت و سوهایی جدا دارند؟
کسی به طور قطع جواب این سوال را نمی داند و بازی پیش بینی به سهولت گذشته نیست.
دستکم صعوبت آن به اندازەی روانکاوی عمیق شخص ترامپ است.
مسلم است که;
هر دو طرف جنگ نمی خواهند اما روشن است که تمایل ایران در این زمینه شدیدتر و واضح تر است.
هر دو طرف خواهان توافق اند، اما با تفاسیر متفاوت و حتی جهان بینی و ابزارهای مفهومی کاملا متضاد.
ایران طالب توافقی محدود است، اما آمریکا به نسخەای نزدیک به تسلیم می اندیشد.
این تبصره را هم باید افزود که گرچه ترامپ به دلایل روان شناختی و ذوقی مشتاق توافق است، اما تیم او و متحدان اسرائیلی اش اهداف بلندپروازانەتری در سر می پرورانند.
این وضعیت امکان تصادم را بیشتر می کند.
فایننشال تایمز آن را به بازی جوجه تشبیه کرده است:
دو راننده به سمت هم در یک امتداد با سرعت زیاد حرکت میکنند و یکی باید از مسیر خارج شود وگرنه هر دو با هم برخورد و کشته میشوند. در حالتی که یکی از رانندهها خود را از مسیر خارج کند، آن راننده بازنده است و او را به خاطر ترسو بودن «جوجه» خطاب میکنند؛ و رانندهای که در مسیر باقیمانده بود برنده اعلام میشود.
بدترین حالت این است که هیچ کدام از جاده خارج نشوند و بهترین حالت هم زمانی اتفاق می افتد که هر دو همزمان متوقف شوند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
27.03.202507:01
🔺ارومیه و قطب جنوب و نهج البلاغه!
علیرغم تکذیب دفتر معاون پارلمانی رئیس جمهور، معلوم شد که دبیری معاون پزشکیان هم اکنون در سفر تفریحی قطب جنوب به سر می برد.
ظاهرا در شش ماهی که دولت وفاق بر سر کار است، ایشان چهار بار هم جهت امورات شخصی به اروپا رفته است.
جای تردید نیست که دکتر دبیری که فردی ثروتمند است با هزینەی شخصی به این سفرهای گران قیمت رفته و دستکم از این بابت قصوری متوجه وی نیست.
اما این نقد متوجه پزشکیان است که انتصاب همشهریان مرفه و " ناساده زیست" چقدر با آموزەهای اخلاقی نهج البلاغه همخوان است؟
آیا اینگونه انتصاب ها که بر اساس رفافت و همکاری و آشنایی قبلی صورت می گیرند، با شعار شایسته گزینی رئیس جمهور در ایام انتخابات همخوانی دارد؟
آیا رئیس جمهور محترم می داند که معاون ایشان که اکنون در آن سر دنیا در حال استراحت و تفریحند، با مداخله در روند انتصاب استاندار آذربایجان غربی مانع انتخاب گزینه های ملی اندیش و توانمند و خالی از نگاه های فروملی شد؟
آیا نمی داند که این مداخلە رویەی مستحسن دولت رئیسی و دولت دوم روحانی در این باره را نقض کرد؟
چرا رئیس جمهوری که با نقد رادیکال رویه های ناسالم جاری روی کار آمده، باید اجازه دهد که سرانجام رهیافت متعارف " بده بستان " و تعارض منافع مدیران، تکلیف استان حساس زادگاهش را تعیین کند؟
چرا شخصیتی سالم و صادق مانند رئیس جمهور تحت تاثیر لابی های ناسالم - ترکیبی از منافع مالی و قوم گرایی - به قول قبلی خودش در حفظ مدیر قبلی استان که کارنامه اش موفق بود، وفادار نماند؟
مگر پزشکیان بهتر از هر کس اینجا را نمی شناسد و نمی داند که ایرانی کوچک است و مورد طمع بیگانگان و بدخواهان و بالاخص در این شرایط خطیر باید بیشتر مسئولانه عمل کرد؟
آقای پزشکیان با این گزینه ها می خواهد هر استاندار را رئیس جمهور استان متبوعش کند؟
با این اوضاع اتفاقا معلوم شد که نیاز ارومیه و استان نه خودگردانی کذایی مزبور، بلکه مدیریت مستقیم و بلاواسطه از سوی مرکز کشور است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
علیرغم تکذیب دفتر معاون پارلمانی رئیس جمهور، معلوم شد که دبیری معاون پزشکیان هم اکنون در سفر تفریحی قطب جنوب به سر می برد.
ظاهرا در شش ماهی که دولت وفاق بر سر کار است، ایشان چهار بار هم جهت امورات شخصی به اروپا رفته است.
جای تردید نیست که دکتر دبیری که فردی ثروتمند است با هزینەی شخصی به این سفرهای گران قیمت رفته و دستکم از این بابت قصوری متوجه وی نیست.
اما این نقد متوجه پزشکیان است که انتصاب همشهریان مرفه و " ناساده زیست" چقدر با آموزەهای اخلاقی نهج البلاغه همخوان است؟
آیا اینگونه انتصاب ها که بر اساس رفافت و همکاری و آشنایی قبلی صورت می گیرند، با شعار شایسته گزینی رئیس جمهور در ایام انتخابات همخوانی دارد؟
آیا رئیس جمهور محترم می داند که معاون ایشان که اکنون در آن سر دنیا در حال استراحت و تفریحند، با مداخله در روند انتصاب استاندار آذربایجان غربی مانع انتخاب گزینه های ملی اندیش و توانمند و خالی از نگاه های فروملی شد؟
آیا نمی داند که این مداخلە رویەی مستحسن دولت رئیسی و دولت دوم روحانی در این باره را نقض کرد؟
چرا رئیس جمهوری که با نقد رادیکال رویه های ناسالم جاری روی کار آمده، باید اجازه دهد که سرانجام رهیافت متعارف " بده بستان " و تعارض منافع مدیران، تکلیف استان حساس زادگاهش را تعیین کند؟
چرا شخصیتی سالم و صادق مانند رئیس جمهور تحت تاثیر لابی های ناسالم - ترکیبی از منافع مالی و قوم گرایی - به قول قبلی خودش در حفظ مدیر قبلی استان که کارنامه اش موفق بود، وفادار نماند؟
مگر پزشکیان بهتر از هر کس اینجا را نمی شناسد و نمی داند که ایرانی کوچک است و مورد طمع بیگانگان و بدخواهان و بالاخص در این شرایط خطیر باید بیشتر مسئولانه عمل کرد؟
آقای پزشکیان با این گزینه ها می خواهد هر استاندار را رئیس جمهور استان متبوعش کند؟
با این اوضاع اتفاقا معلوم شد که نیاز ارومیه و استان نه خودگردانی کذایی مزبور، بلکه مدیریت مستقیم و بلاواسطه از سوی مرکز کشور است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
23.03.202515:25
🔺روز جهانی مبارزه با نژادپرستی و روز تاریک ارومیه
شنبه دوم فروردین که روز تاریک ارومیه رقم خورد، از قضا مصادف با روز جهانی مبارزه علیه نژادپرستی بود.
در حالیکه در ارومیه اقلیتی علیه همشهریان خود نفرت پراکنی می کردند، دهها هزار نفر در خیابان های اروپا به خیابان آمده بودند تا به نکوهش نژادپرستی، اسلام هراسی و راست افراطی و سیاست های ترامپ بپردازند.
بدون شک این تناقض در شب های مبارک قدر، قدری نیک برای ارومیه نبود.
اما آنچه باعث امیدواری می شود، بازتاب گستردەی حرمت شکنی دیروز و محکومیت یکپارچەی آن از سوی آحاد ملت ایران و همەی طیف های سیاسی است.
آنچه دیروز از پرده برون افتاد، همانی است که در چهل سال گذشته باعث تفرقه و عقب ماندگی این استان بالقوه برخوردار و زیبا شده است.
این امیدواری وجود دارد که عقلای قوم و متولیان امر در مرکز کشور این بار تدبیری عاجل بیندیشند و مانع سوء استفادەی بیشتر بیگانگان و بدخواهان شوند.
ارومیه نه ترکستان است و نه کردستان، بخشی از ایران است و ملک مشاع همەی ایرانیان.
به جرات می گویم که اکثریت قریب به اتفاق مردم شریف ترک به عنوان بزرگ ترین گروه جمعیتی ساکن شهر از آنچه دیروز اتفاق افتاده، ناراضی و دلخورند.
کردهای ارومیه هم با سعەی صدر و تسامح از کنار موضوع گذشته و خوشبختانه کوچک ترین خللی در همزیستی و برادری و دوستی دیرینەی این دو قوم رخ نداده است.
تاریخ پرفراز و نشیب و سرشار از تساهل و مدارای ارومیه هم آنقدر روزهای روشن و افتخار آمیز دارد که به راحتی این نقطەی تاریک را بپوشاند.
حتی این جمعیت برافروخته هم بی آنکه خود بدانند، آلت دست کاسبان سیاسی و رانت خوارانی شده بود که نانشان را از افراط گری و تفرقه می خورند.
ارومیه هیچگاه میانه ای با فضاهای تند و قومی این چنینی نداشته است.
تاریخ را باید خواند و از آن درس گرفت. اما نباید در دام مغالطه و ایدئولوژیک کردن آن افتاد.
صد سال قبل برخی به دیترویت آمریکا، ارومیەی غرب می گفتند. کنایەای بە کثرت آشوری های مهاجرت کرده از ایران به این منطقەی آمریکا.
در سده های میانی بارها سلسله های کرد زمام امور را در این شهر بدست داشته اند.
در دوران معاصر هم که وضعیتی متفاوت با گذشته پیش آمده.
آنچه که مهم است تنوع فرهنگی پیوستەی این شهر در بستر ایرانیت بوده است.
اکنون هم تنها راه چاره بازگشت به ایرانیت بر مبنای حقوق شهروندی برابر است.
در طول سال های گذشته بارها دلسوزان متعدد در مرکز و منطقه، ضرورت مشارکت کردها را در حیات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی استان گوشزد و نسبت به خطرات در حاشیه ماندن نیمی از جمعیت استان هشدار داده اند.
متاسفانه این توصیەی مشفقانە کمتر شنیدە شدە و اگر اقدام نیکی هم صورت گرفته از سوی کاسبان تفرقه و دولت در سایه تحریف و تجمید شده است.
فساد اقتصادی مهار نشدە در برخی مناطق و استان ها راحت با تندروی های سیاسی و هویت طلبی های افراطی گره می خورد و به وفاق ملی و همبستگی اجتماعی آسیب می رساند.
بررسی کارنامەی ناکام دولت اول روحانی در استان از این منظر الگویی قابل تامل بدست می دهد.
لازم است هم دوستان کرد و هم برادران ترک بدانند که با رهیافت های رهزن ناسیونالیستی نمی توان به توسعەی استان پرداخت و وحدت و هم آوایی آن را پاس داشت.
تاکید افراطی روی مولفه های قومی - چه کردی و چه ترکی - به ناکجاآبادی ختم می شود که حوادث اخیر گوشەی کوچکی از آن بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
شنبه دوم فروردین که روز تاریک ارومیه رقم خورد، از قضا مصادف با روز جهانی مبارزه علیه نژادپرستی بود.
در حالیکه در ارومیه اقلیتی علیه همشهریان خود نفرت پراکنی می کردند، دهها هزار نفر در خیابان های اروپا به خیابان آمده بودند تا به نکوهش نژادپرستی، اسلام هراسی و راست افراطی و سیاست های ترامپ بپردازند.
بدون شک این تناقض در شب های مبارک قدر، قدری نیک برای ارومیه نبود.
اما آنچه باعث امیدواری می شود، بازتاب گستردەی حرمت شکنی دیروز و محکومیت یکپارچەی آن از سوی آحاد ملت ایران و همەی طیف های سیاسی است.
آنچه دیروز از پرده برون افتاد، همانی است که در چهل سال گذشته باعث تفرقه و عقب ماندگی این استان بالقوه برخوردار و زیبا شده است.
این امیدواری وجود دارد که عقلای قوم و متولیان امر در مرکز کشور این بار تدبیری عاجل بیندیشند و مانع سوء استفادەی بیشتر بیگانگان و بدخواهان شوند.
ارومیه نه ترکستان است و نه کردستان، بخشی از ایران است و ملک مشاع همەی ایرانیان.
به جرات می گویم که اکثریت قریب به اتفاق مردم شریف ترک به عنوان بزرگ ترین گروه جمعیتی ساکن شهر از آنچه دیروز اتفاق افتاده، ناراضی و دلخورند.
کردهای ارومیه هم با سعەی صدر و تسامح از کنار موضوع گذشته و خوشبختانه کوچک ترین خللی در همزیستی و برادری و دوستی دیرینەی این دو قوم رخ نداده است.
تاریخ پرفراز و نشیب و سرشار از تساهل و مدارای ارومیه هم آنقدر روزهای روشن و افتخار آمیز دارد که به راحتی این نقطەی تاریک را بپوشاند.
حتی این جمعیت برافروخته هم بی آنکه خود بدانند، آلت دست کاسبان سیاسی و رانت خوارانی شده بود که نانشان را از افراط گری و تفرقه می خورند.
ارومیه هیچگاه میانه ای با فضاهای تند و قومی این چنینی نداشته است.
تاریخ را باید خواند و از آن درس گرفت. اما نباید در دام مغالطه و ایدئولوژیک کردن آن افتاد.
صد سال قبل برخی به دیترویت آمریکا، ارومیەی غرب می گفتند. کنایەای بە کثرت آشوری های مهاجرت کرده از ایران به این منطقەی آمریکا.
در سده های میانی بارها سلسله های کرد زمام امور را در این شهر بدست داشته اند.
در دوران معاصر هم که وضعیتی متفاوت با گذشته پیش آمده.
آنچه که مهم است تنوع فرهنگی پیوستەی این شهر در بستر ایرانیت بوده است.
اکنون هم تنها راه چاره بازگشت به ایرانیت بر مبنای حقوق شهروندی برابر است.
در طول سال های گذشته بارها دلسوزان متعدد در مرکز و منطقه، ضرورت مشارکت کردها را در حیات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی استان گوشزد و نسبت به خطرات در حاشیه ماندن نیمی از جمعیت استان هشدار داده اند.
متاسفانه این توصیەی مشفقانە کمتر شنیدە شدە و اگر اقدام نیکی هم صورت گرفته از سوی کاسبان تفرقه و دولت در سایه تحریف و تجمید شده است.
فساد اقتصادی مهار نشدە در برخی مناطق و استان ها راحت با تندروی های سیاسی و هویت طلبی های افراطی گره می خورد و به وفاق ملی و همبستگی اجتماعی آسیب می رساند.
بررسی کارنامەی ناکام دولت اول روحانی در استان از این منظر الگویی قابل تامل بدست می دهد.
لازم است هم دوستان کرد و هم برادران ترک بدانند که با رهیافت های رهزن ناسیونالیستی نمی توان به توسعەی استان پرداخت و وحدت و هم آوایی آن را پاس داشت.
تاکید افراطی روی مولفه های قومی - چه کردی و چه ترکی - به ناکجاآبادی ختم می شود که حوادث اخیر گوشەی کوچکی از آن بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


18.03.202519:48
🔺ارومیه پایتخت نوروز جهان
پایتخت نوروز جهان یکی از القاب سنندج است. اما پس از آنکه امروز ارومیه زیر پای دهها هزار دوستدار نوروز لرزید، سنندج باید فروتنانه تاج پادشاهی امپراتوری نوروز را بر سر ارومیه نهد.
بر اساس برخی برآوردها قریب صد هزار نفر از کردهای ارومیه در نوروزگاه حاضر شدند و رکوردهای قبلی را با فاصلەی بسیار جابجا نمودند.
امپراتوری نوروز سرزمینی نمادین است که از شبه قارەی هند و آسیای مرکزی تا کرانه های مدیترانەی شرقی امتداد دارد.
در شوروی سابق برگزاری جشن نوروز با افت و خیز همراه بود و روسها به ندرت آن را تحمل می کردند.
در دهەی نود میلادی در پرتو روند احیای فرهنگی و بازیابی قومی کردهای ترکیه، نوروز به قسمی هویت سیاسی شده گره خورد.
با وجود ممنوعیت، میتینگ های نوروزی به یک سنت مقاومت تبدیل و کردهای دیگر کشورها را هم تحت تاثیر قرار داد.
الگوی فعلی بزرگداشت آن در کردستان ایران اقتباسی از سنت مذکور است.
اجتماع امروز ارومیه، فرصتی برای یادآوری تنوع زبانی و مذهبی آن است. چهارراهی فرهنگی در شمال غرب ایران که بیش از هر زمان شایستەی رواداری و کثرت گرایی فرهنگی و سیاسی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
پایتخت نوروز جهان یکی از القاب سنندج است. اما پس از آنکه امروز ارومیه زیر پای دهها هزار دوستدار نوروز لرزید، سنندج باید فروتنانه تاج پادشاهی امپراتوری نوروز را بر سر ارومیه نهد.
بر اساس برخی برآوردها قریب صد هزار نفر از کردهای ارومیه در نوروزگاه حاضر شدند و رکوردهای قبلی را با فاصلەی بسیار جابجا نمودند.
امپراتوری نوروز سرزمینی نمادین است که از شبه قارەی هند و آسیای مرکزی تا کرانه های مدیترانەی شرقی امتداد دارد.
در شوروی سابق برگزاری جشن نوروز با افت و خیز همراه بود و روسها به ندرت آن را تحمل می کردند.
در دهەی نود میلادی در پرتو روند احیای فرهنگی و بازیابی قومی کردهای ترکیه، نوروز به قسمی هویت سیاسی شده گره خورد.
با وجود ممنوعیت، میتینگ های نوروزی به یک سنت مقاومت تبدیل و کردهای دیگر کشورها را هم تحت تاثیر قرار داد.
الگوی فعلی بزرگداشت آن در کردستان ایران اقتباسی از سنت مذکور است.
اجتماع امروز ارومیه، فرصتی برای یادآوری تنوع زبانی و مذهبی آن است. چهارراهی فرهنگی در شمال غرب ایران که بیش از هر زمان شایستەی رواداری و کثرت گرایی فرهنگی و سیاسی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
14.03.202519:39
🔺قانون اساسی سوریه و ستیز دموکراسی و تئوکراسی
نیروهای دمکراتیک سوریه - ائتلاف تحت رهبری کردها - پیش نویس قانون اساسی موقت سوریه را رد کردند.
این پیش نویس که اخیرا از سوی احمد شرع امضا و برای اجرا ابلاغ شد، قرار است قانون اساسی سوریه در دورەی انتقالی پنج سالە باشد.
کردها می گویند این سند به سود تاسیس دولتی مقتدر و متمرکز نوشته شده و اختیارات رئیس جمهور در آن به شکل غیر قابل توضیحی بالاست.
همچنین اشارەی صریح آن به شریعت اسلامی به عنوان یگانه منبع قانون گذاری، نگرانی اقلیت ها را برانگیخته است.
مخالفت کردها که چهار روز پس از توافق آنها با احمد شرع اعلام شد، از نگرانی های آنها و نیز چالش های پیچیده و گوناگون سر راه اجرای توافق روز دوشنبه پرده بر می دارد.
در این پیش نویس گرچه تفکیک قوا و آزادی بیان تضمین شده، اما از هرگونه اشاره به زبان کردی و ادارەی نامتمرکز مناطق خودداری شده است.
حفظ عبارت "جمهوری عربی سوریه " و سردستی زبان عربی و اشاره به فقه اسلامی بعنوان سرچشمەی اصلی قانون گذاری، بیم بازتولید استبداد در قالبی نوین را افزایش داده است.
ادیان آسمانی که احتمالا مراد از آن اسلام، مسیحیت و یهود است، به رسمیت شناخته شده اند، اما اشارەای به سایر مذاهب نشده است.
امری که بالقوه می تواند آنها را در معرض ساطور راست اندیشی مذهبی حاکمان اسلام گرا نماید.
ازقضا اشاره به ادیان آسمانی می تواند به عنوان مدخلی جهت تامل در اندیشەی سیاسی بانیان این پیش نویس مورد توجه قرار گیرد.
پرسش این است که نویسندگان متن دنبال تاسیس نظامی دموکراتیکند یا تئوکراتیک به معنای حکومت خدا بر زمین؟
در ادیان سه گانەی پیشگفته، خداوند در عوالم ملکوت و لاهوت است و حکمرانی در ناسوت - زمین - ار طریق نمایندگان آن صورت می گیرد.
نطریەی مشروعیت الهی حکومت ریشه در این مصدر دارد و حکومت کلیسای کاتولیک - به عنوان نمایندگان ملکوت - در سده های میانه از نمونه های برجستەی این رهیافت است.
تدوین قانون اساسی ایران در ابتدای انقلاب هم بر اساس رهیافتی بینابین میان دموکراسی و تئوکراسی انجام شد.
دو بینش متضاد که اولی مشروعیت حکومت را ناشی از آرای مردم می داند و دومی آن را برخاسته از مشیت و ارادەی الهی می نامد.
نوبسندگان قانون اساسی در ایران انقلابی به طور عمده تحت تاثیر دو دیدگاه اخلال گر و احیانا سقیم بودند.
امری که تقریبا دربارەی اسلام گرایان تازه کار سوری هم صادق است.
یکم: سکولاریسم به معنای جدایی نهاد مذهب از نهاد دولت، نافی دین و اخلاقیات و منادی تکوین جامعه ای خالی از ارزش های معنوی و سنت های فرهنگی دیرین است.
این دشواره با تداعی شدن سکولاریسم با حکومت سرنگون شدەی پهلوی بیش از پیش بغرنج شده بود.
دوم: خضور پررنگ اصحاب و افکار چپ مارکسیستی که بر اساس کلیشەای کهنه دین را افیون توده ها می دانستند، حس رقابت و هماوردی را در میان اسلام گرایان حاکم بر می انگیخت.
هر دوی این انگاره ها رهزن بودند و باعث شدند که نویسندگان قانون اساسی بجای تمرکز روی ساخت دولتی دمکراتیک و کارامد به تاسیس دولت دینی بیندیشند.
سوگمندانه در عصر آمریکا ستیزی مفرط نیم قرن قبل، انتظار بیجایی بود که قانون اساسی نویسان بدانند که آمریکا از سویی مذهبی ترین جامعەی مغرب زمین است و از جهت دیگر دو نهاد مذهب و دولت دخلی بهم ندارند.
مسیحیان بنیادگرایی که به هدف آزادی مذهبی خویش بنیان آمریکا را ساختند، می دانستند شرط تضمین این آزادی در سهیم کردن دیگران در آنست.
چه در یک نظم سکولار که مبتنی بر آزادی اندیشه است و به هیچ فکر اقلیتی اجازەی عرض اندام به عنوان قانون مسلط را نمی دهد، آزادی دین داران از هر سیستم سیاسی دیگر تضمین شده تر است.
اسلام گرایان سوریه که دهه ها با آزار و تبعیض مذهبی دولت سکولار پیشین دست و پنجه نرم کرده اند باید بهتر این حقیقت را دریابند.
دولت های بعثی چه در عراق و چه سوریه، دستکم در صورت بندی های فکری و سیاسی اولیه، نه سکولاریسم راستین، بلکه تئوکراسی های وارونه بودند.
این نوع حکومت ها و برخی نمونه های دیگر نظیر سوسیالیسم واقعا موجود دوران جنگ سرد، ماهیتا با تئوکراسی های مبتنی بر ادیان کلاسیک تفاوت چندانی ندارند.
اینان مبتنی بر الهیات عرفی شده هستند و خصومتشان با معنویت و امر قدسی صرفا در برخی آموزه های تجربی عصر روشنگری و کلیشه هایی چون حقانیت تجربه و علم ریشه ندارد.
بلکه با دینی کردن امور عرفی و قدیس سازی از رهبران عملا اندیشه هایی چون مارکسیسم و سکولاریسم و پوزیتیویسم و ...را به مذهبی جدید بدل و به رقابت با ادیان سنتی بر می خیزند.
حاکمان سوری با الهام از این تجارب نه تنها نباید به دینی کردن قانون بیندیشند، بلکه می بایست از رهگذر تاسیس یک چهارجوب نهادی مبتنی بر آزادی عقیده و بی طرفی مسلکی دولت و اتکا به اصل مهم حاکمیت قانون، دین را از کمند استبداد و دیوان سالاری رها کنند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
نیروهای دمکراتیک سوریه - ائتلاف تحت رهبری کردها - پیش نویس قانون اساسی موقت سوریه را رد کردند.
این پیش نویس که اخیرا از سوی احمد شرع امضا و برای اجرا ابلاغ شد، قرار است قانون اساسی سوریه در دورەی انتقالی پنج سالە باشد.
کردها می گویند این سند به سود تاسیس دولتی مقتدر و متمرکز نوشته شده و اختیارات رئیس جمهور در آن به شکل غیر قابل توضیحی بالاست.
همچنین اشارەی صریح آن به شریعت اسلامی به عنوان یگانه منبع قانون گذاری، نگرانی اقلیت ها را برانگیخته است.
مخالفت کردها که چهار روز پس از توافق آنها با احمد شرع اعلام شد، از نگرانی های آنها و نیز چالش های پیچیده و گوناگون سر راه اجرای توافق روز دوشنبه پرده بر می دارد.
در این پیش نویس گرچه تفکیک قوا و آزادی بیان تضمین شده، اما از هرگونه اشاره به زبان کردی و ادارەی نامتمرکز مناطق خودداری شده است.
حفظ عبارت "جمهوری عربی سوریه " و سردستی زبان عربی و اشاره به فقه اسلامی بعنوان سرچشمەی اصلی قانون گذاری، بیم بازتولید استبداد در قالبی نوین را افزایش داده است.
ادیان آسمانی که احتمالا مراد از آن اسلام، مسیحیت و یهود است، به رسمیت شناخته شده اند، اما اشارەای به سایر مذاهب نشده است.
امری که بالقوه می تواند آنها را در معرض ساطور راست اندیشی مذهبی حاکمان اسلام گرا نماید.
ازقضا اشاره به ادیان آسمانی می تواند به عنوان مدخلی جهت تامل در اندیشەی سیاسی بانیان این پیش نویس مورد توجه قرار گیرد.
پرسش این است که نویسندگان متن دنبال تاسیس نظامی دموکراتیکند یا تئوکراتیک به معنای حکومت خدا بر زمین؟
در ادیان سه گانەی پیشگفته، خداوند در عوالم ملکوت و لاهوت است و حکمرانی در ناسوت - زمین - ار طریق نمایندگان آن صورت می گیرد.
نطریەی مشروعیت الهی حکومت ریشه در این مصدر دارد و حکومت کلیسای کاتولیک - به عنوان نمایندگان ملکوت - در سده های میانه از نمونه های برجستەی این رهیافت است.
تدوین قانون اساسی ایران در ابتدای انقلاب هم بر اساس رهیافتی بینابین میان دموکراسی و تئوکراسی انجام شد.
دو بینش متضاد که اولی مشروعیت حکومت را ناشی از آرای مردم می داند و دومی آن را برخاسته از مشیت و ارادەی الهی می نامد.
نوبسندگان قانون اساسی در ایران انقلابی به طور عمده تحت تاثیر دو دیدگاه اخلال گر و احیانا سقیم بودند.
امری که تقریبا دربارەی اسلام گرایان تازه کار سوری هم صادق است.
یکم: سکولاریسم به معنای جدایی نهاد مذهب از نهاد دولت، نافی دین و اخلاقیات و منادی تکوین جامعه ای خالی از ارزش های معنوی و سنت های فرهنگی دیرین است.
این دشواره با تداعی شدن سکولاریسم با حکومت سرنگون شدەی پهلوی بیش از پیش بغرنج شده بود.
دوم: خضور پررنگ اصحاب و افکار چپ مارکسیستی که بر اساس کلیشەای کهنه دین را افیون توده ها می دانستند، حس رقابت و هماوردی را در میان اسلام گرایان حاکم بر می انگیخت.
هر دوی این انگاره ها رهزن بودند و باعث شدند که نویسندگان قانون اساسی بجای تمرکز روی ساخت دولتی دمکراتیک و کارامد به تاسیس دولت دینی بیندیشند.
سوگمندانه در عصر آمریکا ستیزی مفرط نیم قرن قبل، انتظار بیجایی بود که قانون اساسی نویسان بدانند که آمریکا از سویی مذهبی ترین جامعەی مغرب زمین است و از جهت دیگر دو نهاد مذهب و دولت دخلی بهم ندارند.
مسیحیان بنیادگرایی که به هدف آزادی مذهبی خویش بنیان آمریکا را ساختند، می دانستند شرط تضمین این آزادی در سهیم کردن دیگران در آنست.
چه در یک نظم سکولار که مبتنی بر آزادی اندیشه است و به هیچ فکر اقلیتی اجازەی عرض اندام به عنوان قانون مسلط را نمی دهد، آزادی دین داران از هر سیستم سیاسی دیگر تضمین شده تر است.
اسلام گرایان سوریه که دهه ها با آزار و تبعیض مذهبی دولت سکولار پیشین دست و پنجه نرم کرده اند باید بهتر این حقیقت را دریابند.
دولت های بعثی چه در عراق و چه سوریه، دستکم در صورت بندی های فکری و سیاسی اولیه، نه سکولاریسم راستین، بلکه تئوکراسی های وارونه بودند.
این نوع حکومت ها و برخی نمونه های دیگر نظیر سوسیالیسم واقعا موجود دوران جنگ سرد، ماهیتا با تئوکراسی های مبتنی بر ادیان کلاسیک تفاوت چندانی ندارند.
اینان مبتنی بر الهیات عرفی شده هستند و خصومتشان با معنویت و امر قدسی صرفا در برخی آموزه های تجربی عصر روشنگری و کلیشه هایی چون حقانیت تجربه و علم ریشه ندارد.
بلکه با دینی کردن امور عرفی و قدیس سازی از رهبران عملا اندیشه هایی چون مارکسیسم و سکولاریسم و پوزیتیویسم و ...را به مذهبی جدید بدل و به رقابت با ادیان سنتی بر می خیزند.
حاکمان سوری با الهام از این تجارب نه تنها نباید به دینی کردن قانون بیندیشند، بلکه می بایست از رهگذر تاسیس یک چهارجوب نهادی مبتنی بر آزادی عقیده و بی طرفی مسلکی دولت و اتکا به اصل مهم حاکمیت قانون، دین را از کمند استبداد و دیوان سالاری رها کنند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
07.04.202521:25
🔺ترامپ و پرده ای تازه از راهبرد دیوانه نمایی
سر درآوردن از زبان آشفته و پرتناقض ترامپ کار ساده ای نیست.
چرا ترامپ گفت: در حال مذاکرەی مستقیم با ایران هستیم. امری که ایران آن را تکذیب می کند.
ترامپ حوصلەی مذاکرات طولانی و فرسایشی از نوع برجام را ندارد و دنبال نتیجه گیری سریع است.
احتمالا گفتگوهایی غیر مستقیم در جریان است و ترامپ مایل است با افشای آن، ایران را برای سرعت بخشیدن به آن تحت فشار بگذارد.
دلیل دوم احتمالا تلاش او برای کسب مشروعیت سیاسی قبل از هر درگیری احتمالی است.
ترامپ امشب مشخصا کوشید که چهره ای صلح طلب از خود به نمایش بگذارد. تا در صورت شکست گفتگوها توجیه لازم را برای درگیری با ایران داشته باشد.
این بازی روانی احتمالا از قبل با نتانیاهو هماهنگ شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
سر درآوردن از زبان آشفته و پرتناقض ترامپ کار ساده ای نیست.
چرا ترامپ گفت: در حال مذاکرەی مستقیم با ایران هستیم. امری که ایران آن را تکذیب می کند.
ترامپ حوصلەی مذاکرات طولانی و فرسایشی از نوع برجام را ندارد و دنبال نتیجه گیری سریع است.
احتمالا گفتگوهایی غیر مستقیم در جریان است و ترامپ مایل است با افشای آن، ایران را برای سرعت بخشیدن به آن تحت فشار بگذارد.
دلیل دوم احتمالا تلاش او برای کسب مشروعیت سیاسی قبل از هر درگیری احتمالی است.
ترامپ امشب مشخصا کوشید که چهره ای صلح طلب از خود به نمایش بگذارد. تا در صورت شکست گفتگوها توجیه لازم را برای درگیری با ایران داشته باشد.
این بازی روانی احتمالا از قبل با نتانیاهو هماهنگ شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


29.03.202518:48
🔺آخرین سنگر نجات آخرین دمکراسی خاورمیانه
امروز استانبول زیر پای صدها هزار معترض لرزید.
ساحل مال تپه که این جمعیت ملیونی را گرد آورده به طرزی نمادین بیانگر آیندەی دشوار ترکیه است: آخرین سنگر مقاومت برای جلوگیری از سقوط نهایی دمکراسی نیمه جان در قعر دریای خودکامگی.
مردم ترکیه ناچارند این نبرد سخت را به تنهایی پیش ببرند.
اردوغان با استفاده از فرصت وجود ترامپ، این تصمیم متهورانه را اتخاذ کرد.
اروپا هم به علت جنگ اوکراین، بحران های خاورمیانه و مزیت های ژئوپلتیک و استراتژیک ترکیه قادر نیست در کنار مردم بایستد.
تازه با ناز و کرشمەی آمریکایی ها برای ناتو، ارتش ترکیه قوی ترین نیروی نظامی این اتحادیه هم شده است.
اردوغان همەی این ها را به دقت محاسبه کرده بود، اما در مورد میزان واکنش مردم دچار اشتباه شد.
آیا وی موفق می شود که از این بحران جان سالم بدر برد؟
در این صورت دیکتاتوری کامل حاکم می شود.
اگر هم شکست بخورد، احتمالا دورەای از هرج و مرج و بی ثباتی در انتظار ترکیه خواهد بود.
سلطان در 20 سال گذشته، اینقدر نهادهای سیاسی و قانونی را شخصی کرده که رمقی به تن حکومت قانون نمانده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
امروز استانبول زیر پای صدها هزار معترض لرزید.
ساحل مال تپه که این جمعیت ملیونی را گرد آورده به طرزی نمادین بیانگر آیندەی دشوار ترکیه است: آخرین سنگر مقاومت برای جلوگیری از سقوط نهایی دمکراسی نیمه جان در قعر دریای خودکامگی.
مردم ترکیه ناچارند این نبرد سخت را به تنهایی پیش ببرند.
اردوغان با استفاده از فرصت وجود ترامپ، این تصمیم متهورانه را اتخاذ کرد.
اروپا هم به علت جنگ اوکراین، بحران های خاورمیانه و مزیت های ژئوپلتیک و استراتژیک ترکیه قادر نیست در کنار مردم بایستد.
تازه با ناز و کرشمەی آمریکایی ها برای ناتو، ارتش ترکیه قوی ترین نیروی نظامی این اتحادیه هم شده است.
اردوغان همەی این ها را به دقت محاسبه کرده بود، اما در مورد میزان واکنش مردم دچار اشتباه شد.
آیا وی موفق می شود که از این بحران جان سالم بدر برد؟
در این صورت دیکتاتوری کامل حاکم می شود.
اگر هم شکست بخورد، احتمالا دورەای از هرج و مرج و بی ثباتی در انتظار ترکیه خواهد بود.
سلطان در 20 سال گذشته، اینقدر نهادهای سیاسی و قانونی را شخصی کرده که رمقی به تن حکومت قانون نمانده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
24.03.202520:26
🔺ارومیه و هویت در آئینەی عکسی قدیمی
ارومیه سال 1354، درست نیم قرن قبل تعدادی از جوانان آشوری با شادمانی در کلیسای مارسرگیز می رقصند.
مارسرگیز کلیسایی ساسانی در روستایی بنام کلیسا در سه کیلومتری ارومیه است. اهالی روستا را ترکیبی از کردها و آشوریان تشکیل می دهند.
به گفتەی مارک بلوخ انسان ها پیش از آنکه فرزندان پدرانشان باشند فرزند زمانەی خود هستند.
تعریف هویت از نسلی به نسلی فرق می کند و به یقین جوانان شاداب حاضر در عکس توصیفی متفاوت از امروز از ارومیه و خویشتن داشتند.
قدر مسلم اینکه شکاف های هویتی به اندازەی امروز وجود نداشت. تفاوت ها اما بیشتر از امروز بود; مسیحی و مسلمان، شیعه و سنی و کرد و عجم.
اما تفاوت کمتر به تخاصم تبدیل می شد. امروز تحت تاثیر روندهای گوناگون جهانی شدن و یکسان سازی های ژنریک، بیشتر از گذشته شبیه همیم.
از جمله دین نقش خیلی کم تری در ارزیابی ما از دیگری دارد. خیلی بیشتر از گذشته مانند هم می پوشیم، می خوریم و تفریح می کنیم.
پنداشته هایمان بسیار شبیه هم است و گویی مانند برندی یکسان از کارگاهی واحد آمده ایم.
اما درست در نقطەی همسانی و شباهت بسیار و شاید از عصبانیت ناشی از آن، به یک خرده هویت می چسپیم و پردازشی خصمانه از آن بدست می دهیم.
50 سال قبل سهل است، 20 سال پیش هم ادراک هویتی در ارومیه مثل امروز نبود.
ممکن است ده سال دیگر باز اوضاع تغییر کند.
مهم آنست که پرانتز هویت را هیچوقت نبندیم و هشیارانه با آن مواجهەای دمکراتیک داشته باشیم.
ما فقط کرد و ترک و ... نیستیم: ایرانی، مسلمان، مسیحی، کارگر، متوسط الحال، زن، مرد، سوسیالیست، لیبرال، سبز، اصلاح طلب، سنتی، راست، محافظه کار، چپ، میانه، انقلابی، انسان، سیاره ای و ...هم هستیم.
این دیگ درهم جوشان هویتی که در درون هر کس وجود دارد مانع از برجسته سازی فقط یک سنجه و ایدئولوژیک کردن آن می شود.
بیاد آوریم خود این کلیسا که قدمتش به دوران ساسانی می رسد، نشانەی دیرینگی حضور آشوریان و ارمنی ها در این خاک است.
خیلی های دیگر هم بوده اند و رفته اند. در آینده هم چنین خواهد شد.
ارومیه می تواند پراگ ایران باشد. شهری چند فرهنگی در شمال غربی ترین نقطه ی ایران.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
ارومیه سال 1354، درست نیم قرن قبل تعدادی از جوانان آشوری با شادمانی در کلیسای مارسرگیز می رقصند.
مارسرگیز کلیسایی ساسانی در روستایی بنام کلیسا در سه کیلومتری ارومیه است. اهالی روستا را ترکیبی از کردها و آشوریان تشکیل می دهند.
به گفتەی مارک بلوخ انسان ها پیش از آنکه فرزندان پدرانشان باشند فرزند زمانەی خود هستند.
تعریف هویت از نسلی به نسلی فرق می کند و به یقین جوانان شاداب حاضر در عکس توصیفی متفاوت از امروز از ارومیه و خویشتن داشتند.
قدر مسلم اینکه شکاف های هویتی به اندازەی امروز وجود نداشت. تفاوت ها اما بیشتر از امروز بود; مسیحی و مسلمان، شیعه و سنی و کرد و عجم.
اما تفاوت کمتر به تخاصم تبدیل می شد. امروز تحت تاثیر روندهای گوناگون جهانی شدن و یکسان سازی های ژنریک، بیشتر از گذشته شبیه همیم.
از جمله دین نقش خیلی کم تری در ارزیابی ما از دیگری دارد. خیلی بیشتر از گذشته مانند هم می پوشیم، می خوریم و تفریح می کنیم.
پنداشته هایمان بسیار شبیه هم است و گویی مانند برندی یکسان از کارگاهی واحد آمده ایم.
اما درست در نقطەی همسانی و شباهت بسیار و شاید از عصبانیت ناشی از آن، به یک خرده هویت می چسپیم و پردازشی خصمانه از آن بدست می دهیم.
50 سال قبل سهل است، 20 سال پیش هم ادراک هویتی در ارومیه مثل امروز نبود.
ممکن است ده سال دیگر باز اوضاع تغییر کند.
مهم آنست که پرانتز هویت را هیچوقت نبندیم و هشیارانه با آن مواجهەای دمکراتیک داشته باشیم.
ما فقط کرد و ترک و ... نیستیم: ایرانی، مسلمان، مسیحی، کارگر، متوسط الحال، زن، مرد، سوسیالیست، لیبرال، سبز، اصلاح طلب، سنتی، راست، محافظه کار، چپ، میانه، انقلابی، انسان، سیاره ای و ...هم هستیم.
این دیگ درهم جوشان هویتی که در درون هر کس وجود دارد مانع از برجسته سازی فقط یک سنجه و ایدئولوژیک کردن آن می شود.
بیاد آوریم خود این کلیسا که قدمتش به دوران ساسانی می رسد، نشانەی دیرینگی حضور آشوریان و ارمنی ها در این خاک است.
خیلی های دیگر هم بوده اند و رفته اند. در آینده هم چنین خواهد شد.
ارومیه می تواند پراگ ایران باشد. شهری چند فرهنگی در شمال غربی ترین نقطه ی ایران.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
22.03.202520:13
🔺سر مشعل نوروز را بالا بگیر آقای پریزیدنت!
نسبت اردوغان و نوروز مانند نسبت صدام حسین با این جشن کهن ملت های فلات ایران است.
صدام برای قبض روح تاریخی نوروز آن را به جشن درخت کاری تبدیل کرده بود.
هرچند در پایان کار نه درختی در عراق ماند و جان هورهای جنوب هم گرفته شد
اردوغان هم امروز همین راه را رفت. او نوروز را جشن مشترک جهان ترک نامید و آشکارا به یک میراث تاریخی کهن دستبرد زد.
درست مانند دستبردی که این روزها به حکومت قانون و دمکراسی نیم بند ترکیه زده است!
دوم اینکه با تقلید از نوروز کردی که آتشی بزرگ را با مشعلی فروزان روشن می کنند، مشعل بدست جلو دوربین ها آمد.
اما بجای آنکه سر آتشین چماقش را رو به آسمان بگیرد، آن را رو به زمین گرفت!
کردها مشعل ها را به نشانەی پیروزی روشنی بر تاریکی رو به بالا می گیرند و آتش نوروز را هم بر بلندا می افروزند.
شگفت آور است که آتش افروزترین رهبر منطقه در یک مراسم نمادین آتش بازی اینقدر مبتدی باشد!
همزمان با مراسم دولتی آنکارا، جشن نوروزی یک میلیون نفری دیاربکر برگزار شد و شرکت کنندگان درود و شادباش های بهاری شان را نثار کوبانی و قامیشلو نمودند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
نسبت اردوغان و نوروز مانند نسبت صدام حسین با این جشن کهن ملت های فلات ایران است.
صدام برای قبض روح تاریخی نوروز آن را به جشن درخت کاری تبدیل کرده بود.
هرچند در پایان کار نه درختی در عراق ماند و جان هورهای جنوب هم گرفته شد
اردوغان هم امروز همین راه را رفت. او نوروز را جشن مشترک جهان ترک نامید و آشکارا به یک میراث تاریخی کهن دستبرد زد.
درست مانند دستبردی که این روزها به حکومت قانون و دمکراسی نیم بند ترکیه زده است!
دوم اینکه با تقلید از نوروز کردی که آتشی بزرگ را با مشعلی فروزان روشن می کنند، مشعل بدست جلو دوربین ها آمد.
اما بجای آنکه سر آتشین چماقش را رو به آسمان بگیرد، آن را رو به زمین گرفت!
کردها مشعل ها را به نشانەی پیروزی روشنی بر تاریکی رو به بالا می گیرند و آتش نوروز را هم بر بلندا می افروزند.
شگفت آور است که آتش افروزترین رهبر منطقه در یک مراسم نمادین آتش بازی اینقدر مبتدی باشد!
همزمان با مراسم دولتی آنکارا، جشن نوروزی یک میلیون نفری دیاربکر برگزار شد و شرکت کنندگان درود و شادباش های بهاری شان را نثار کوبانی و قامیشلو نمودند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
18.03.202517:36
🔺چهارشنبە سوری و دلار صد هزار تومنی!
درست در روز چهارشنبه سوری دلار از مرز صد هزار تومان گذشت و رکوردی تاریخی از سقوط ارزش ریال و سرخوردگی ملی ایرانیان بر جای گذاشت.
تقارن نمادین این دو رخداد که یکی پیام آور یاس و دیگری بشارت دهندەی امید است، فرصتی برای تاملی عمیق تر است.
تصور ابرتورم لجام گسیخته و ویرانگر سال آتی از آئینەی دلار صد هزار تومنی کار دشواری نیست. همچنین بر باد رفتن رویای ایران 1404 به عنوان توسعه یافته ترین کشور منطقه که گویی امروز با آتش چهارشنبه سوری خاکستر شد.
به عبث فکر می کنیم آتش تورم تنها بنیان های اقتصاد را می سوزاند و از تبعات مرگبار آن در ساحت های سیاست، اخلاق، اجتماع و فرهنگ، اغلب غفلت می کنیم.
این یادداشت کوتاه بدنبال بررسی پیامدهای گوناگون تورم و فلاکت اقتصادی نیست، بلکه به صورت موجز بر آنست که نوری بر تاریکخانه های اندیشەی سیاسی در پرتو ابرتوم کنونی بیفکند.
احتمالا مبرم ترین وظیفه در این باره در حال حاضر، مطالعەی تجربەی رکود و تورم در جمهوری وایمار و برخی حکومت های دمکراسی در اروپای قارەای است که چگونه پیامدهای آن به اسب تروای فاشیسم و حاکمیت ایدئولوژی های راست افراطی بدل شد.
بر این اساس نمی توان از وارونگی گفتمان های سیاسی و ضریب نفوذ آنها میان نیروهای اجتماعی در ایران امروز گذشت.
در شرایطی که ایران عملا تمام دهەی نود و تقریبا نصف دهەی 1400 را از دست داد، خشم و سرخوردگی عمومی طبیعی و دم دست ترین واکنشی قابل انتظار است.
همه بدنبال مقصر می گردند، از مردم تا نیروهای سیاسی. اصول گرایان دو آتشه کاسه کوزه ها را سر وزیر اقتصاد و احیانا رئیس بانک مرکزی می شکنند.
اصلاح طلبان که بعضا وسعت نظر بیشتری دارند، تکلیف دولت ها را ساقط و سیاست خارجی را گناهکار قلمداد می کنند.
تودەی مردم اما به وجهی نگران کننده دایرەی گناهکاران را روز به روز بزرگ تر می نمایند.
ابتدا زنجیرەی گناهکاران و مقصران متوالی و انضمامی تر بود.
کارگر کارفرما را می نواحت. خرده فروش موزع را و موزع هم کارخانه و قس علیهذا.
اما اکنون کار از این حرفها گذشته و حتی دولت های غربی بانی تحریم هم تبرئه شده اند.
کار به پدران و تمام نسل های قبل که انقلاب 1357 را رقم زدند رسیده و همه بی برو برگرد در دادگاه افکار عمومی متهم و مقصر شناخته می شوند!
بدتر از آن اکثرا دنبال علاج نشانه های بیماریند و از علت اصلی و زمینه های بیماری ساز غافلند.
تحقیر ملی در مقیاس بزرگ اغلب با واکنش های حاد و مردم گرا روبرو می شود.
در دورەی فترت و رخوت دهەی 1900 ملتی که شاهد قحطی، بیماری و دخالت روزافزون خارجی بود، در چشم بهم زدنی به آرمان های انقلاب مشروطه پشت کرد. و بجای آن با اشتیاق چشم براه دیکتاتوری مصلح و ناجی بزرگی شد.
اکنون هم ایدەی مردم انگیر تولد دوبارەی ایران که بر اثر تورم و تحریم و تحقیر اقتصادی، ناتوان شده مانند آرزویی شعله ور می ماند.
آرزویی که به وضوح در پاسداشت های چهارشنبه سوری و نوروزی به آتش آن و سبزه نوروز گره می خورد. در حالیکه چندان خبری از مولفه های دینی هویت ایرانی نیست.
کسان و نیروهای سیاسی که به طرزی افراطی روی ناسیونالیسم افراطی تاکید می کنند، آینده نگرانی هستند که حسرت مزبور را در هوا استشمام و فرصت ها را می قاپند.
در کنار ایران شهرگرایانی که بعضا تنه به تنەی ایران شاهی می زنند، ناسیونالیست های کرد و ترک هم هستند که از منظر خود از خرمن سیاسی رکود و تورم و فلاکت برداشت می کنند.
رجعت به تجربەی اروپا نشان می دهد که به فرض مثال در هنگامەی غلیان خشم عمومی در آلمان تورم زده، حتی واضعان قرارداد ورسای و حرص و آز و نظامی گری فرانسه و بریتانیا هم فراموش می شوند.
و چه بسا سنت های سیاسی، تجربەی دمکراسی، خاطرەی انقلابیون قدیمی و هر آنچه جلوی چشم مردم است، به تیر کین و غضب دچار می شود.
قبل از آنکه هیتلر به قدرت برسد، یهودستیزی واکنشی بود غریزی به فلاکت ملی و سقوط طبقەی متوسط در کنار تمول و دارایی یهودیان به عنوان اقلیتی هنور ممتاز به لحاظ اقتصادی.
فرضا موج افغان ستیزی کنونی نمی تواند بازتابی از فقر و فلاکت روزافزون عمومی نباشد.
در زمان انقلاب 1357 همه و عمدتا از سر سیری در خیال سوسیالیسم خلقی و اسلامی فرورفته بودند، اما در هنگامەی گرسنگی، کدام ایدئولوژی سیاسی بە چشم می آید؟
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
درست در روز چهارشنبه سوری دلار از مرز صد هزار تومان گذشت و رکوردی تاریخی از سقوط ارزش ریال و سرخوردگی ملی ایرانیان بر جای گذاشت.
تقارن نمادین این دو رخداد که یکی پیام آور یاس و دیگری بشارت دهندەی امید است، فرصتی برای تاملی عمیق تر است.
تصور ابرتورم لجام گسیخته و ویرانگر سال آتی از آئینەی دلار صد هزار تومنی کار دشواری نیست. همچنین بر باد رفتن رویای ایران 1404 به عنوان توسعه یافته ترین کشور منطقه که گویی امروز با آتش چهارشنبه سوری خاکستر شد.
به عبث فکر می کنیم آتش تورم تنها بنیان های اقتصاد را می سوزاند و از تبعات مرگبار آن در ساحت های سیاست، اخلاق، اجتماع و فرهنگ، اغلب غفلت می کنیم.
این یادداشت کوتاه بدنبال بررسی پیامدهای گوناگون تورم و فلاکت اقتصادی نیست، بلکه به صورت موجز بر آنست که نوری بر تاریکخانه های اندیشەی سیاسی در پرتو ابرتوم کنونی بیفکند.
احتمالا مبرم ترین وظیفه در این باره در حال حاضر، مطالعەی تجربەی رکود و تورم در جمهوری وایمار و برخی حکومت های دمکراسی در اروپای قارەای است که چگونه پیامدهای آن به اسب تروای فاشیسم و حاکمیت ایدئولوژی های راست افراطی بدل شد.
بر این اساس نمی توان از وارونگی گفتمان های سیاسی و ضریب نفوذ آنها میان نیروهای اجتماعی در ایران امروز گذشت.
در شرایطی که ایران عملا تمام دهەی نود و تقریبا نصف دهەی 1400 را از دست داد، خشم و سرخوردگی عمومی طبیعی و دم دست ترین واکنشی قابل انتظار است.
همه بدنبال مقصر می گردند، از مردم تا نیروهای سیاسی. اصول گرایان دو آتشه کاسه کوزه ها را سر وزیر اقتصاد و احیانا رئیس بانک مرکزی می شکنند.
اصلاح طلبان که بعضا وسعت نظر بیشتری دارند، تکلیف دولت ها را ساقط و سیاست خارجی را گناهکار قلمداد می کنند.
تودەی مردم اما به وجهی نگران کننده دایرەی گناهکاران را روز به روز بزرگ تر می نمایند.
ابتدا زنجیرەی گناهکاران و مقصران متوالی و انضمامی تر بود.
کارگر کارفرما را می نواحت. خرده فروش موزع را و موزع هم کارخانه و قس علیهذا.
اما اکنون کار از این حرفها گذشته و حتی دولت های غربی بانی تحریم هم تبرئه شده اند.
کار به پدران و تمام نسل های قبل که انقلاب 1357 را رقم زدند رسیده و همه بی برو برگرد در دادگاه افکار عمومی متهم و مقصر شناخته می شوند!
بدتر از آن اکثرا دنبال علاج نشانه های بیماریند و از علت اصلی و زمینه های بیماری ساز غافلند.
تحقیر ملی در مقیاس بزرگ اغلب با واکنش های حاد و مردم گرا روبرو می شود.
در دورەی فترت و رخوت دهەی 1900 ملتی که شاهد قحطی، بیماری و دخالت روزافزون خارجی بود، در چشم بهم زدنی به آرمان های انقلاب مشروطه پشت کرد. و بجای آن با اشتیاق چشم براه دیکتاتوری مصلح و ناجی بزرگی شد.
اکنون هم ایدەی مردم انگیر تولد دوبارەی ایران که بر اثر تورم و تحریم و تحقیر اقتصادی، ناتوان شده مانند آرزویی شعله ور می ماند.
آرزویی که به وضوح در پاسداشت های چهارشنبه سوری و نوروزی به آتش آن و سبزه نوروز گره می خورد. در حالیکه چندان خبری از مولفه های دینی هویت ایرانی نیست.
کسان و نیروهای سیاسی که به طرزی افراطی روی ناسیونالیسم افراطی تاکید می کنند، آینده نگرانی هستند که حسرت مزبور را در هوا استشمام و فرصت ها را می قاپند.
در کنار ایران شهرگرایانی که بعضا تنه به تنەی ایران شاهی می زنند، ناسیونالیست های کرد و ترک هم هستند که از منظر خود از خرمن سیاسی رکود و تورم و فلاکت برداشت می کنند.
رجعت به تجربەی اروپا نشان می دهد که به فرض مثال در هنگامەی غلیان خشم عمومی در آلمان تورم زده، حتی واضعان قرارداد ورسای و حرص و آز و نظامی گری فرانسه و بریتانیا هم فراموش می شوند.
و چه بسا سنت های سیاسی، تجربەی دمکراسی، خاطرەی انقلابیون قدیمی و هر آنچه جلوی چشم مردم است، به تیر کین و غضب دچار می شود.
قبل از آنکه هیتلر به قدرت برسد، یهودستیزی واکنشی بود غریزی به فلاکت ملی و سقوط طبقەی متوسط در کنار تمول و دارایی یهودیان به عنوان اقلیتی هنور ممتاز به لحاظ اقتصادی.
فرضا موج افغان ستیزی کنونی نمی تواند بازتابی از فقر و فلاکت روزافزون عمومی نباشد.
در زمان انقلاب 1357 همه و عمدتا از سر سیری در خیال سوسیالیسم خلقی و اسلامی فرورفته بودند، اما در هنگامەی گرسنگی، کدام ایدئولوژی سیاسی بە چشم می آید؟
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
12.03.202513:06
🔺میثاق دمشق و عبرت از سرنوشت جنبش بارزانی
55 سال از امضای توافق نامەی 11 مارس 1970 صدام و بارزانی گذشت. بر اساس این توافق برای نخستین بار به خودمختاری کردستان در چارچوب عراق اذعان شد و این یک دستاورد سیاسی و حقوقی بی نظیر بود.
همانگونه که ویدئو می گوید - روی لینک پایین کلیک کنید - چهار سال صلح شکنندەی پس از آن، با آغاز جنگ در سال 1974 خاتمه یافت و دولت وقت عراق از اجرای کامل عهدنامه خودداری کرد.
رژیم عراق با بی میلی و در شرایط ضعف به این میثاق تن داده بود و دنبال فرصتی برای شانه خالی کردن از آن بود.
از سوی دیگر ایران، آمریکا و اسرائیل به هدف تضعیف جبهەی شرقی اعراب در برابر اسرائیل، در پی استفادەی ابزاری از مسالەی کرد بودند.
این امر در جنگ رمضان 1973 خود را نشان داد که دو لشکر زرهی ارتش عراق جلوی پیشروی آهسته و پرتلفات اسرائیل به سمت دمشق را گرفتند.
به نظر می رسد که رهبری سیاسی کردها در درک ابعاد منطقه ای و بین المللی مساله موفق نبود و به قول نوشیروان مصطفی جنگ یک سالەی 1974 تا 1975 عملا به نوعی نبرد نیابتی ایران علیه عراق تبدیل شد.
جالب این جاست که آن زمان روابط کردها و بغداد بر سر کرکوک از هم گسیخته شد.
کردها یک پبشنهاد به نسبت سخاوتمندانه مبنی بر تقسیم نصف نصف درآمدهای نفتی را نپذیرفتند و روی الحاق کامل شهر به اقلیم خودمختار پافشاری نمودند.
شگفتا پس از 55 سال این مساله عملا شاهد هیچ پیشرفتی نبوده و دست کردها از کرکوک کوتاه مانده است.
بن بست سیاسی و نظامی در روابط کردها و دولت عراق تا زمان شکست صدام در جنگ کویت ادامه یافت.
در سال 1991 که بر اساس قطعنامەی شورای امنیت، منطقه ی پرواز ممنوع اعلام شد، معنای عملی این اقدام چیزی جز بالفعل کردن خودمختاری سال 1970 نبود.
در واقع قدرت های جهانی با مداخلەی بشردوستانە، چارچوب حقوقی موجود قانون اساسی عراق را معنادار ساختند و طرفه آنکه تعمدا کرکوک را در منطقەی پرواز ممنوع قرار ندادند.
این تحول بار دیگر نقش یک قدرت فائقەی خارجی در ضمانت خودگردانی کردها - مشروط به عدم تغییر مرزها - را مسجل کرد.
در توافق دمشق هم عینا این مساله صادق است.
اگر دولت مرکزی قدرتمند و تثبیت شود، طبیعتا زیر همه چیز را می زند.
اگر کردها هم از تنگنای موجود خارج شوند به فکر استقلال و گسترش خودمختاری موجود خواهند افتاد.
آنچه دو طرف را مقید و محدود می کند، توازن قوا، ظرف رویدادها و زمینه های داخلی، منطقه ای و خارجی موضوع است.
جهات خارجی به هیچ وجه موافق استقلال کردها نیستند. حفظ استاتوس موجود هم در میان مدت مرهون خنثی کردن چالش ترکیه است.
این مسالەی پیچیدە تا حد زیادی به نقش واشنگتن بر می گردد که چگونه تعارض منافع و ستیز در شبکه ی متحدان خاورمیانه ایش شامل ترکیه، اسرائیل و کردها را مدیریت کند.
نکتەی اصلی وجود حمایت خارجی و ضمانت های بین المللی است.
خودمختاری کردها در عراق معلول حمایت استراتژیک ایالات متحده است. حمایتی که در برهه ای خاص از تاریخ روابط بین الملل و لحظەی پایان چنگ سرد و آغاز جهان تک قطبی اتفاق افتاد.
نظام جهانی پس از 35 سال تغییر زیادی کرده است. توازن قبلی در حال دگرگونی است و آمریکا تمایل کم تری نسبت به مداخلەی فعال دارد.
در جهان چند قطبی پیش رو، تنوع بخشی به شرکای خارجی و انعطاف پذیری در اتحادها و ائتلاف ها شرط بقاست.
سیاست آمریکا در سوریه در قیاس با سیاست عراقی آن در 25 سال گذشته و در واقع با الهام از هزینه و شکست های آن، با تردید و عدم قطعیت بیشتری همراه بوده است.
کردهای سوری در جنگل شام و در میان انبوه بازیگران ریز و درشت، عملا ناچار بودەاند بە تنهایی با چالش ترکیه مقابله کنند.
یکی از قدرت های اصلی جهان پساآمریکایی که کسی نمی تواند آن را نادیده بگیرد.
با الهام از تجربەی کردها در عراق بعثی، می توان ادعا کرد که تفاهم نامەی دمشق نخستین گام به سمت رسمیت بخشیدن به وضعیت دوفاکتوی کنونی است.
مسیری پرفراز و نشیب که کسی نمی تواند به پیش بینی روند کلی و جزئیات آن بپردازد.
مسالەی مهم دیگر فرایند صلح در ترکیه است که ارتباطی مستقیم و ارگانیک با مسالەی سوریە دارد.
نکتە ی دیگر آنست که چگونگی حل و فصل مسالەی کرد در ترکیه می تواند به سرفصلی مهم در تاریخ منطقه تبدیل شود.
چرا که محکی برای آزمودن ظرفیت راهکارهای لیبرال و شهروند محور برای ادغام دمکراتیک کردها در جوامع ملی موجود بر اساس مساهمت و شراکت برابر است.
در عراق و سوریه بر اساس الگوهای تاریخی و جامعه شناسی سیاسی خاص دولت های نه چندان مسبوق به سابقەی موجود، مدل خودگردانی به الگوی حل مساله تبدیل شده است،
اما در ترکیه که دولت - ملت قوام و قدمت و قدرت نرم بیشتری دارد، مساله متفاوت است،
تجربه ای که به صورت بالقوه می تواند برای ایران هم درس آموز باشد.
#صلاح_الدین_خدیو
https://www.instagram.com/reel/DHEcfTKIXD6/?igsh=bndjOGYweXhocHIw
@sharname1
55 سال از امضای توافق نامەی 11 مارس 1970 صدام و بارزانی گذشت. بر اساس این توافق برای نخستین بار به خودمختاری کردستان در چارچوب عراق اذعان شد و این یک دستاورد سیاسی و حقوقی بی نظیر بود.
همانگونه که ویدئو می گوید - روی لینک پایین کلیک کنید - چهار سال صلح شکنندەی پس از آن، با آغاز جنگ در سال 1974 خاتمه یافت و دولت وقت عراق از اجرای کامل عهدنامه خودداری کرد.
رژیم عراق با بی میلی و در شرایط ضعف به این میثاق تن داده بود و دنبال فرصتی برای شانه خالی کردن از آن بود.
از سوی دیگر ایران، آمریکا و اسرائیل به هدف تضعیف جبهەی شرقی اعراب در برابر اسرائیل، در پی استفادەی ابزاری از مسالەی کرد بودند.
این امر در جنگ رمضان 1973 خود را نشان داد که دو لشکر زرهی ارتش عراق جلوی پیشروی آهسته و پرتلفات اسرائیل به سمت دمشق را گرفتند.
به نظر می رسد که رهبری سیاسی کردها در درک ابعاد منطقه ای و بین المللی مساله موفق نبود و به قول نوشیروان مصطفی جنگ یک سالەی 1974 تا 1975 عملا به نوعی نبرد نیابتی ایران علیه عراق تبدیل شد.
جالب این جاست که آن زمان روابط کردها و بغداد بر سر کرکوک از هم گسیخته شد.
کردها یک پبشنهاد به نسبت سخاوتمندانه مبنی بر تقسیم نصف نصف درآمدهای نفتی را نپذیرفتند و روی الحاق کامل شهر به اقلیم خودمختار پافشاری نمودند.
شگفتا پس از 55 سال این مساله عملا شاهد هیچ پیشرفتی نبوده و دست کردها از کرکوک کوتاه مانده است.
بن بست سیاسی و نظامی در روابط کردها و دولت عراق تا زمان شکست صدام در جنگ کویت ادامه یافت.
در سال 1991 که بر اساس قطعنامەی شورای امنیت، منطقه ی پرواز ممنوع اعلام شد، معنای عملی این اقدام چیزی جز بالفعل کردن خودمختاری سال 1970 نبود.
در واقع قدرت های جهانی با مداخلەی بشردوستانە، چارچوب حقوقی موجود قانون اساسی عراق را معنادار ساختند و طرفه آنکه تعمدا کرکوک را در منطقەی پرواز ممنوع قرار ندادند.
این تحول بار دیگر نقش یک قدرت فائقەی خارجی در ضمانت خودگردانی کردها - مشروط به عدم تغییر مرزها - را مسجل کرد.
در توافق دمشق هم عینا این مساله صادق است.
اگر دولت مرکزی قدرتمند و تثبیت شود، طبیعتا زیر همه چیز را می زند.
اگر کردها هم از تنگنای موجود خارج شوند به فکر استقلال و گسترش خودمختاری موجود خواهند افتاد.
آنچه دو طرف را مقید و محدود می کند، توازن قوا، ظرف رویدادها و زمینه های داخلی، منطقه ای و خارجی موضوع است.
جهات خارجی به هیچ وجه موافق استقلال کردها نیستند. حفظ استاتوس موجود هم در میان مدت مرهون خنثی کردن چالش ترکیه است.
این مسالەی پیچیدە تا حد زیادی به نقش واشنگتن بر می گردد که چگونه تعارض منافع و ستیز در شبکه ی متحدان خاورمیانه ایش شامل ترکیه، اسرائیل و کردها را مدیریت کند.
نکتەی اصلی وجود حمایت خارجی و ضمانت های بین المللی است.
خودمختاری کردها در عراق معلول حمایت استراتژیک ایالات متحده است. حمایتی که در برهه ای خاص از تاریخ روابط بین الملل و لحظەی پایان چنگ سرد و آغاز جهان تک قطبی اتفاق افتاد.
نظام جهانی پس از 35 سال تغییر زیادی کرده است. توازن قبلی در حال دگرگونی است و آمریکا تمایل کم تری نسبت به مداخلەی فعال دارد.
در جهان چند قطبی پیش رو، تنوع بخشی به شرکای خارجی و انعطاف پذیری در اتحادها و ائتلاف ها شرط بقاست.
سیاست آمریکا در سوریه در قیاس با سیاست عراقی آن در 25 سال گذشته و در واقع با الهام از هزینه و شکست های آن، با تردید و عدم قطعیت بیشتری همراه بوده است.
کردهای سوری در جنگل شام و در میان انبوه بازیگران ریز و درشت، عملا ناچار بودەاند بە تنهایی با چالش ترکیه مقابله کنند.
یکی از قدرت های اصلی جهان پساآمریکایی که کسی نمی تواند آن را نادیده بگیرد.
با الهام از تجربەی کردها در عراق بعثی، می توان ادعا کرد که تفاهم نامەی دمشق نخستین گام به سمت رسمیت بخشیدن به وضعیت دوفاکتوی کنونی است.
مسیری پرفراز و نشیب که کسی نمی تواند به پیش بینی روند کلی و جزئیات آن بپردازد.
مسالەی مهم دیگر فرایند صلح در ترکیه است که ارتباطی مستقیم و ارگانیک با مسالەی سوریە دارد.
نکتە ی دیگر آنست که چگونگی حل و فصل مسالەی کرد در ترکیه می تواند به سرفصلی مهم در تاریخ منطقه تبدیل شود.
چرا که محکی برای آزمودن ظرفیت راهکارهای لیبرال و شهروند محور برای ادغام دمکراتیک کردها در جوامع ملی موجود بر اساس مساهمت و شراکت برابر است.
در عراق و سوریه بر اساس الگوهای تاریخی و جامعه شناسی سیاسی خاص دولت های نه چندان مسبوق به سابقەی موجود، مدل خودگردانی به الگوی حل مساله تبدیل شده است،
اما در ترکیه که دولت - ملت قوام و قدمت و قدرت نرم بیشتری دارد، مساله متفاوت است،
تجربه ای که به صورت بالقوه می تواند برای ایران هم درس آموز باشد.
#صلاح_الدین_خدیو
https://www.instagram.com/reel/DHEcfTKIXD6/?igsh=bndjOGYweXhocHIw
@sharname1
Ko'rsatilgan 1 - 24 dan 55
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.