Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
🤍 قلبی خاشع 🤍 avatar

🤍 قلبی خاشع 🤍

خدایا خودت رحم کن.
زندگی را آسان کن.
بندگی را در جهت رضایت خودت قرار بده..!🤲
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
Tekshirilmagan
Ishonchnoma
Shubhali
Joylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaКвіт 16, 2025
TGlist-ga qo'shildi
Квіт 16, 2025
Muxrlangan guruh

Rekordlar

16.04.202523:59
5.5KObunachilar
15.04.202515:38
100Iqtiboslar indeksi
19.04.202523:59
36Bitta post qamrovi
30.04.202523:59
36Reklama posti qamrovi
23.04.202519:57
0.00%ER
16.03.202515:38
0.13%ERR

Rivojlanish

Obunachilar
Iqtibos indeksi
1 ta post qamrovi
Reklama posti qamrovi
ER
ERR
БЕР '25КВІТ '25

🤍 قلبی خاشع 🤍 mashhur postlari

14.04.202508:53
*📸۳۶۵ روز با پیامبرﷺ*
*روز صد و چهل و نهم*
*ستونِ خرما می‌گرید*

*نخستین روزهای ساخت مسجد پیامبر بود. پیامبر عزیزمانﷺ تا آن روز هنگام ایراد خطبه برای مردم، بر تنه‌ی یک نخل خرما تکیه می‌زد. اصحاب برای راحتی او فکر کردند و منبری سه پله‌ای ساختند. به این ترتیب، راحت‌تر پیامبرمانﷺ را می‌دیدند و صدایش را می‌شنیدند. از پیامبرمانﷺ خواستند که از منبر استفاده کند و پیامبرمانﷺ دلشان را نشکست. بالای منبر رفت، و به بیان اوامر و نواهیِ الهی الله متعال پرداخت.*
*همه ساکت بودند و با دقت بیانات پیامبرمانﷺ را می‌شنیدند. حاضران یک‌باره صدایی شبیه گریه شنیدند. همه به اطراف نگاه کردند. کسی گریه نمی‌کرد. سرانجام فهمیدند که صدا از تنهٔ درختی است که تا آن روز پیامبرمانﷺ با تکیه بر آن برای مردم خطبه می‌خواند.*
*با حیرت به همدیگر نگاه کردند. تنهٔ خشکیدهٔ نخل، جدایی از پیامبرمانﷺ را تاب نیاورده بود و می‌گریست. حاضران در مسجد با شنیدن آه و نالهٔ سوزناک تنهٔ خرما به گریه افتادند.*
*گريهٔ تنهٔ خرما را پیامبر عزیزمانﷺ هم شنید. از منبر پایین آمد و نزد تنهٔ درخت رفت. با شفقت دستش را روی آن گذاشت. آن را بغل کرد و تسلّی داد‌. با تسلّیِ پیامبرمانﷺ گريهٔ ستون بند آمد. همهٔ موجودات جهان اعم از جاندار و بی‌جان او را می‌شناختند و دوستش داشتند. پیامبر عزیزمانﷺ رو به اصحاب کرد و فرمود:*
*«اگر او را بغل نمی‌کردم وتسلّی نمی‌دادم. گريهٔ او تا قیامت ادامه می‌یافت.»*

ادامه دارد ان‌شاءالله...
14.04.202516:23
• فرزند صالح

از ابوهریرە رضی‌اللە‌عنە روایت است کە رسول‌خدا صلی‌اللە‌علیە‌وسلم فرمود: «درجەی شخص در بهشت بالا برده می‌شود تا جایی‌که می‌گوید: این مقام از کجا به من رسیده است؟ گفته می‌شود این به‌خاطر طلب آمرزش فرزندت برای توست».

شیخ ابن‌باز رحمە‌الله می‌فرماید: «دعا برای والدین، ​​طلب آمرزش برای آن‌ها و صدقه دادن به نیابت از آن‌ها، یکی از انواع نیکی پس از مرگ است».

❀ مجموع‌الفتاوى؛ ٩ / ٣٦٨
14.04.202508:52
*~📸۳۶۵ روز با پیامبرﷺ~*
*روز صد و چهل و هشتم*
*خشنودیِ سهل و سهیل*

*مسلمانان به مکانی برای نماز خواندن دسته‌جمعی احتیاج داشتند. پیامبر عزیزمانﷺ تصمیم گرفت در زمینی که از برادران سهل و سهیل خریده بود، مسجدی بسازد.*
*صحابه به سرعت زمین را تمیز کردند و قالب‌های خشت‌زنی را آوردند. پیامبر عزیزمانﷺ نخستین سنگ بنایِ مسجد را گذاشت. بعد‌، ابوبکر رضی‌الله‌عنه، عمر رضی‌الله‌عنه، عثمان رضی‌الله‌عنه و علی رضی‌الله‌عنه را صدا زد. هر کدام از ایشان سنگی هم گذاشتند. به این ترتیب، پیامبرمانﷺ و چهار یار محبوبش مسجد را پایه‌گذاری کردند.*
*پیامبر عزیزمانﷺ بی‌وقفه کار می‌کرد، و می‌کوشید مسجد هرچه زودتر به اتمام برسد ومسلمانان بتوانند آنجا نماز جماعت بخوانند‌، مسلمانان که او را چنين فعال می‌دیدند، بر تلاش خود می‌افزودند و بهتر از قبل کار می‌کردند. در مدت کوتاهی مسجد خیلی زیبایی ساخته شد. اسم مسجد را مسجدِ نبوی گذاشتند. به‌ جای منبر، یک تنهٔ خرما را قرار دادند، پیامبر عزیزمانﷺ به ان تکیه داده و فرامین الله را به مسلمانان ابلاغ می‌فرمود.*
*حالا مسلمانان با فرا رسیدن وقتِ نماز، نمازشان را در مسجد و به جماعت ادا می‌کردند. به علاوه، همان‌جا از مهمانان هم استقبال و پذیرایی می‌شد. برای کارهای مهم هم در مسجد جلسه می‌گذاشتند.*
*آنان کنار مسجد دو اتاق ساختند. اتاق‌ها برای خانوادهٔ عزیزمانﷺ بود. پس از حاضر شدن دو اتاق، عزیزمانﷺ از خانهٔ ابو ایوب به آنجا نقل مکان فرمود‌‌.‌*
*سهل و سهیل خیلی خوشحال بودند که در زمین آن‌ها مسجدی ساخته شده و مسلمانان آنجا نماز می‌خوانند. ساخت مسجد درون زمین آنان، واقعه‌ای فراموش‌نشدنی برای ان دو بود، و از این بابت خدا را شُکر می‌کردند.

ادامه دارد ان‌شاءالله...
10.04.202506:49
*📸۳۶۵ روز با پیامبرﷺ*
*روز صد و چهل و هفتم*
*نامه‌ای از مکه*

*مشرکان مکه به شدت نگران شده بودند. زندگی‌ِ راحت و پر‌آرامش مسلمانان در مدینه آن‌ها را اذیت می‌کرد. برای همین نامه‌ای به انصار نوشتند. نامه‌ از آغاز تا انجام پر بود از تهدید آن‌ها به مدنی‌ها هشدار می‌دادند که دست از حمایتِ مسلمانان‌ِ مکی بردارید، که در غیر این صورت، هر بلایی ممکن است سرشان بیاورند.*
*انصار نه تنها به این تهدیدها اهمیتی ندادند؛ بلکه به مکیان اطلاع دادند که از این پس بیشتر از قبل مسلمانان را یاری خواهند داد.*
*پیامبر عزیزمانﷺ هنگامی که از این موضوع باخبر شد؛ از شجاعت و جوانمردیِ انصار خوشنود گشت. حالا همهٔ مسلمانان ساکن مدینه متحد و همراه شده بودند. مشرکان مکه متوجه این مسئله شده بودند و برای نابودیِ آن ممکن بود دست به هر کاری بزنند و حتی به مدینه حمله کنند.*
*مسلمانان برای مقابله با این حملهٔ احتمالی باید آماده می‌شدند. برای همین، آستین بالا زده و اقدامات لازم را انجام دادند. بیش از خود به عزیزمانﷺ فکر می‌کردند. او را بیش از جانشان دوست داشتند. برای این که مبادا آسیبی به او برسد، شب‌ها نگهبانی می‌دادند. همیشه مراقب بودند. کمترین صدا یا واقعه‌ای آن‌ها را دور هم جمع می‌کرد.*
*روزی صدایی شنیده شد. کسی که صدا را شنیده بود، فریاد کشید. افرادی که فریاد را شنیدند با ترس حملهٔ مشرکان در میدان جمع شدند. کسی نمی‌دانست چه شده است. پیامبر عزیزمانﷺ شمشیرش را برداشت، سوار بر اسب شد و به سمت صدا حرکت کرد. او از دشمن نمی‌ترسید. او از کسی جز الله نمی‌ترسید. گشتی در اطراف زد و برگشت. هیچ خطر و تهدیدی در کار نبود.*
*پیامبرمانﷺ نزد مردم بازگشت و به آن‌ها نصیحت کرد که از چیزی جز الله نترسند، و تا وقتی که آرامش به مردم برنگشت از آنجا نرفت. پیامبر عزیزمانﷺ در همهٔ خوبی‌ها، از جمله در شجاعت، الگوی مسلمانان بود.*

ادامه دارد ان‌شاءالله...
06.04.202510:55
*📸۳۶۵ روز با پیامبرﷺ*
*روز صد و چهل و پنجم*
*برادران بخشنده، جوانمرد و کاری*

*در مدينه، نیروی برادری در میان مسلمانان روز به روز تقویت می‌شد. مسلمانان بیکاری را دوست نداشتند؛ زیرا کار و فعالیت دستورِ دین بود. مسلمانان مکی در مقابل جوانمردیِ برادران مدنیشان، هر کاری که از دستشان برمی‌آمد، انجام می‌دادند.*
*سعد بن ربیع و عبدالرحمن بن عوف از سوی عزیزمانﷺ به‌عنوان برادر اعلام شده بودند. عبدالرحمن که از مهاجرین بود برای افزایش دارایی‌اش از عزیزمانﷺ دعا خواسته بود. روزی برادرش سعد به او گفت:*
*«من میان مسلمانان مدنی از ثروتمندترین افراد هستم. نصف ثروتم را به تو می‌بخشم‌.»*
*عبدالرحمن به او چنین پاسخ داد:*
*«برادرم! الله به مالِ تو خیر و برکت بدهد! من به آن احتیاجی ندارم. بزرگ‌ترین کاری که می‌‌توانی برای من بکنی این است که راه بازار را به من نشان دهی تا به تجارت بپردازم.»*
*سعد راه بازار مدينه را به او نشان داد. عبدالرحمن به بازار رفت و مواد غذایی مثل روغن، پنیر و..‌. خرید‌. آن‌ها را با سود خوبی به فروش رساند. روز به روز تجارتش را توسعه داد و در زمان کوتاهی سود سرشاری به دست آورد. طولی نکشید که عبدالرحمن یکی از تاجران مدينه به حساب می‌آمد.*
*عبدالرحمن کسی بود که ثروت خود را که با کار و تلاش خود و دعای پیامبرﷺ به دست آورده بود. به راحتی در راه اسلام خرج می‌کرد.*
*در آینده خواهید دید که عبدالرحمن هفتصد بارِ شتر را بین فقرا و نیازمندان تقسیم خواهد کرد.*
*دیگر مهاجرین هم در مدينه کاری برای خود دست و پا کردند، و در مدت کوتاهی توانستند بی‌آنکه باری بر دوش انصار باشند، به زندگی بپردازند. ایشان برای اجرای هرچه بهتر اوامر و نواهی الله از سرزمینشان گذشته بودند. برای همین، الله در کارشان آسانی افکند و به مالشان فراوانی و برکت عطا نمود. آنان همچون دژها و قلعه‌هایی بلند و مرتفع در اطراف پیامبرمانﷺ بودند که با ایمان،کار، قناعت و جوانمردی‌شان برای همهٔ مردم دنیا الگو شدند.*

ادامه دارد ان‌شاءالله...
06.04.202510:54
*📸۳۶۵ روز با پیامبرﷺ*
*روز صد و چهل و چهارم*
*مدینه شهرِ نور و روشنایی*

*مدینه شهری سرسبز و پرباران و با آب و هوایی معتدل بود. تا قبل از هجرت پیامبرمانﷺ، آنجا را «یثرب» می‌نامیدند. معنایش زیبا نبود. برای همین پیامبرمانﷺ اسمش را به «مدینه» یعنی: «شهر روشنایی» تغییر داد‌.*
*برقراریِ پیمان اخوت میان مسلمانان و تغییر نام شهر، چهرهٔ متفاوتی به شهرِ مدینه داده بود. انصار همه چیز را با رضایت کامل با برادرانِ مکی که از دار و دیارشان گذشته بودند، تقسیم می‌کردند. روزی عده‌‌ای از انصار نزد پیامبرمانﷺ آمده و گفتند:*
*«ای پیامبر خدا! نخلستان‌های ما را بین ما و برادران مکی‌مان تقسیم کن.»*
*مسلمانان مکه بیشتر به تجارت مشغول بودند. از باغ و باغداری اطلاع زیادی نداشتند. برای همین، عزیزمانﷺ این پیشنهاد آن‌ها را مناسب ندید؛ اما برادران مدنی اصرار داشتند. آن‌ها آبیاری و کارهای سبک را به مهاجران می‌سپردند و دیگر کارهای نخلستان را خودشان انجام می‌دادند و محصول را بین یکدیگر تقسیم می‌کردند. با اصرارِ انصار، پیامبرمانﷺ پیشنهادشان را پذیرفت.*
*تا آن روز دنیا چنین همیاریِ زیبایی به خود ندیده بود. مسلمانان مکی و مدنی به گرمی همدیگر را در آغوش گرفتند. از این برادریِ زیبا، نیروی هماهنگی متولد شد. همه از این همیاری و برادریِ زیبا در حیرت و شگفتی بودند. این چه دین زیبایی بود که پیروان آن را برادر، دوست، یاری‌گر و همراه یکدیگر می‌ساخت!*
*این شهر که میزبان پیامبرمانﷺ بود، حالا بسیار روشن و پر نور شده بود. مهاجرانِ بی‌خانمان یک‌باره صاحبِ خانه و باغ شدند. فقرا خشنود بودند. کودکان می‌خندیدند. ضعیفان برای عزیزمانﷺ دعا می‌کردند.
10.04.202506:49
۳۶۵ روز با پیامبرﷺ
*روز صد وچهل و ششم
رسم برادری این چنین است

*در سایهٔ این برادریِ زیبا در خانه‌های اهل مدینه شادمانی و در دل‌هایشان خشنودی بود. رفتار انصار، با مهاجرین بی‌نظیر بود. حتی آیات قرآن هم رفتار رفتار ایشان را ستایش می‌کرد:*
*«آن‌ها برادران دینیِ مهاجرشان را دوست دارند. در قلب‌هایشان هیچ حسادتی به ایشان ندارند. حتی اگر خودشان محتاج باشند، آن‌ها را بر خود ترجیح می‌دهند. چه کسی است که از خواسته‌های خویش چشم پوشد؟! بلی، ایشان به راستی از خود گذشته‌اند.» (حشر: ۹)*
*انصار یار و یاور و پشتیبان مهاجرین بودند. مهاجرین هم برای این برادران مهربانشان جان خود را هم می‌دادند. برادریِ اسلامی، آنان را این چنین به هم پیوند داده بود.*
*در یکی از آن روزهای زیبا، پیامبر عزیزمانﷺ حضرت ابوبکر رضی‌الله‌عنه و حضرت عمر رضی‌الله‌عنه را دید که دست در دست هم راه می‌روند. پیامبرﷺ که از دیدن این صحنه بسیار خوشحال شده بود به اطرافیانش چنین فرمود:*
*«هر‌کس می‌خواهد انسان‌های بهشتی را ببیند، این دو نفر را نگاه کند.»*
*وقتی حضرت ابوبکر رضی‌الله‌عنه و حضرت عمر رضی‌الله‌عنه پیش ایشان آمدند، پیامبرﷺ آن‌ها را برادر اعلام کرد. آن‌ها از این امر بسیار خشنود شدند؛ زیرا خوب حرفِ هم را می‌فهمیدند و همدیگر را بسیار دوست داشتند.*
*پس از این واقعه، پیامبر عزیزمانﷺ مهاجرین را هم دو به دو برادر اعلام کرد. مهاجرینی که برادر اعلام می‌شدند همدیگر را با محبت در آغوش می‌گرفتند. در همین حین، حضرت علی رضی‌الله‌عنه سر رسید. غمگین بود و نمی‌توانست جلوی اشک‌هایش را بگیرد. گفت:*
*«یا رسول‌الله! تو اصحاب را با هم برادر اعلام فرمودی؛ اما برای من هیچ کسی را تعیین نکردی.»
پیامبر عزیزمانﷺ حضرت علی رضی‌الله‌عنه را نزد خود فرا خواند و با گفتنِ «علی! تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.»او را در آغوش گرفت.
*گريهٔ حضرت علی رضی‌الله‌عنه بند آمد و چهره‌اش غرقِ شادمانی شد. او خیلی خوشحال بود که با عزیزمانﷺ برادر شده بود. از خوشحالی گویی در آسمان‌ها پرواز می‌کرد، و برای این نعمت بزرگ، شُکر الله را به جای آورد.
در سایهٔ صلح و برادریِ ارمغانِ اسلام، همه با هم به نیکی و مهربانی می‌کردند. همکاری، همیاری، و ترویج و گسترش نیکی‌ها روز‌به‌روز فزونی می‌یافت. هیچ‌کس در قلبش جایی برای حسادت، تکبر، بی‌تفاوتی و حس‌های ناپسند و زشت باقی نگذاشته بود. مسلمانان با چشیدنِ طعم یک برادریِ متفاوت، در مدینه خوش و خر‌ّم زندگی می‌کردند.

ادامه دارد ان‌شاءالله...
08.04.202516:47
گاهی فراموش می‌کنیم که هر انسانی دنیای خودش را دارد؛ دنیایی پر از رمز و راز که قرار نیست برای همه روشن باشد.
وقتی پا را از گلیم‌مان فراتر می‌گذاریم و در زندگی دیگران سرک می‌کشیم، نه‌تنها چیزی درست نمی‌شود، بلکه باعث دورشدن و آلودگی دل‌ها نیز می‌گردد.
اگر نمی‌توانیم زخمی را درمان کنیم، چرا آن را آشکار سازیم؟
اگر نمی‌توانیم کاستی یا عیبی را برطرف کنیم، چرا آن را سر زبان‌ها بیندازیم؟
مگر خودمان عیب و نقصان کم داریم؟!
کنکاش و جست‌وجوی عیب‌های مردم، آرامش را هم از خودمان و هم دیگران می‌گیرد.
کسی که همیشه در حال سرک‌کشیدن در زندگی دیگران است، دیر یا زود خودش گرفتار قضاوت و رسوایی خواهد شد.
خداوند برای آن‌هایی که از پرده‌دری اجتناب می‌ورزند، بخشنده و مهربان است؛ اما اگر کسی پرده از زندگی و عیب‌های دیگران بردارد، در حقیقت پردۀ عیب‌ها و رازهای خود را دریده است و به‌زودی صفحۀ پنهان زندگی‌اش در برابر همگان آشکار خواهد شد.
پس بیایید کمتر بپرسیم، کمتر تجسس کنیم و بیشتر به خودمان برسیم.
آرامش واقعی، وقتی شروع می‌شود که دست از فضولی برداریم و به مرز انسان‌ها و حریم خصوصی آن‌ها احترام بگذاریم و حرمت قایل شویم.

خلیل الرحمن خباب
10.04.202506:46
به یاد داشته باشید
گاهی بدست نياوردن چیزی که می‌خواهید
یک نعمت فوق العاده ست. . .
Repost qilingan:
بنرها
16.04.202505:35
.
|🍃🌼اطلاعات پزشکی و سلامت
t.me/ss_salamat

|🍃🌼تفسیر آسان قرآن
‏@TAFSIR_ASAN_Quran

|🍃🌼قشنگ ترین دلنوشتہ ها و زیباترین متنها
‏@kolbeh_EhsAs3

|🍃🌼مـــنـاجــــــات بـــــــا الله
t.me/PrayerswithGod

|🍃🌼تفسیرقرآن نورعلی نور
‏@TAFSIR_noor_alinoor

|🍃🌼تصاویر و کلیپ‌هاےکم‌حجم‌ قرآنی
‏@aksqurani

|🍃🌼قرآن واحادیث
‏@allahmehrban

|🍃🌼ذکر گنجی ازگنج های بهشت
‏@zakerin_allah1

|🍃🌼کتابخانه جامع اهل سنت
‌‏@the_library_1

|🍃🌼دختـــر مسلــمــان
t.me/Madaram_ayeshee111

|🍃🌼داستان🅳A🆂🆃A🅽واقعی وعبرت آموز
‏@Ghalbii_khashe

|🍃🌼راهی به سوی بهشت
t.me/jannt_ferdwos

|🍃🌼خدایا امیدم تویی
t.me/yaallahshukrat

|🍃🌼مرکزآموزش تلفنی حفظ وتجوید
t.me/sepidevahye

|🍃🌼بــــــوی عــــــطرخــــــدا
t.me/BoyeAtr_khoda

|🍃🌼عَڪس |ʳᵃʰᵃʸⁱ
‌‏@rahayi_26

|🍃🌼سلامت کده شفادرطبیعت معجزه عسل دردرمان
‏@Asalkordustan

|🍃🌼پی بـردن به قدرت اللـه متعــال با برادر شمـس
‏@geyamattt

|🍃🌼جــــهت شـــﮩـ٨ﮩــارژ درونــهای خــــامـــوش
‏@mRameznoorzaee

|🍃🌼فـيــلـم هاى تــأثــيـــــر گــذار
‏@lslam_video

|🍃🌼حـجـابسـرای نــورا
‏@hejab_saraye_nora20

|🍃🌼جوان مسلمان | کتاب های صوتی اسلامی
‌‏@Javanemosalman

|🍃🌼ترتیب عالی صحیح البخاری
t.me/sahyh_albukhariy1

|🍃🌼ژیــٱڼـــی ئیــــمــٱنــــی
t.me/life_in_iman

|🍃🌼استوری خاص
‌‏t.me/Storyhie_NAAB

|🍃🌼مَتن هایِ کُوتاهِ مَذهبِی
https://t.me/biotak0

|🍃🌼اناشیدبدون موزیک
‌‏@nourhadaayat3

|🍃🌼سوالات‌چهار‌گزینه‌ای‌اسلامی
‌‏@Soalat_Officail

|🍃🌼توبــــــــــــــــه
t.me/Toba_230

|🍃🌼حـجـابسـرای نــورا
‌‏t.me/hejab_saraye_nora20

|🍃🌼گنجینه ای سوالات آزمون
‏@poetry2090

|🍃🌼کلیدایمان
https://t.me/kelid_iman

|🍃🌼نشر عقیده امام ابو حنیفه رحمةالله علیه
‌‏t.me/Mazhabe_Ahnaf

|🍃🌼بیـــᏪـــوگࢪافے،اســتــᏪــورے
‏@Shabab_aljana

|🍃🌼داستان های زیبا و با حال
t.me/Dastanhayiziba

|🍃🌼لااله‌الاالله‌روح‌زندگی
‏@roohe_zendegi

|🍃🌼انواع لوازم حجاب/بدلیجات/وخیاطی بادوخت تمیز
https://t.me/eaktaz

|🍃🌼کتابخانه مرجع
‌‏@EslahLib_ISLAMI_noor_books

|🍃🌼صحیح البخاری
‌‏@sahiholbokhari

|🍃🌼سوال و جواب
‌‏t.me/onlinoo

|🍃🌼بزرگترین کانال تجویدقرآن ڪریم
‏@tajvidkalamollah

|🍃🌼ســرود عربی ســرود فارسی ســرود بلوچی 
‏@sroodislam

|🍃🌼کتابخانه اسلامی نور
‌‏@EslahLib_ISLAMI_noor

.
11.04.202517:45
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.