Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
✿ 𒆜 طــ🌿ــراوت‌ایــمـان 𒆜 ✿ avatar

✿ 𒆜 طــ🌿ــراوت‌ایــمـان 𒆜 ✿

●•❁﷽❁•●
Velcom
🤍تفسیر قرآن کریم
🖊متن‌هاودلنوشته‌های‌زیبا
🤍نابترین‌پروفایلهاواستوری‌های‌اسلامی🕋⭐
💌داستان های کوتاه وآموزنده♡♡♡
#تکست وبیوهای مذهبی🪴
سال تاسیس/2024میلادی 💫
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікований
Довіреність
Не надійний
Розташування
МоваІнша
Дата створення каналуБер 29, 2024
Додано до TGlist
Вер 19, 2024

Останні публікації в групі "✿ 𒆜 طــ🌿ــراوت‌ایــمـان 𒆜 ✿"

زن و شوهری با کشتی به مسافرت رفتند.
کشتی چند روز را آرام در حرکت بود که ناگهان طوفانی آمد و موج های هولناکی به راه انداخت، کشتی پر از آب میشد.
ترس همگان را فراگرفت و ناخدا می گفت که همه در خطرند و نجات از این گرفتاری نیاز به معجزه خداوندی دارد.
زن نتوانست اعصاب خود را کنترل کند و بر سر شوهر داد و بی داد زد اما با آرامش شوهر مواجه شد، پس بیشتر اعصابش خورد شد.
و او را به سردی و بیخیالی متهم کرد
شوهر با چشمان و روی درهم کشیده به زنش نگریست.
خنجری بیرون آورد و بر سینه زن گذاشت
و با کمال جدیت گفت:
آیا از خنجر می ترسی؟
گفت: نه
شوهر گفت: چرا؟
زن گفت: چون خنجر در دست کسی است که به او اطمینان دارم و دوستش دارم
شوهر تبسمی زد و گفت: حالت من نیز مانند تو هست،این امواج هولناک را در دستان کسی می بینم که بدو اطمینان دارم و دوستش دارم!!
آری!
زمانیکه امواج زندگی تو را خسته و ملول کرد طوفان زندگی تو را فرا گرفت همه چیز را علیه خود می دیدی نترس!
زیرا خدا‌یت تو را دوست دارد و اوست که بر همه طوفانهای زندگیت توانا و چیره است...
💌🌿🕊
تو با شرافتي اگر….
آبروي‌ديگران رامانندآبروي‌خودت‌
محترم بداني….🌷

تو مهرباني، اگر….
وقتي‌ديگران‌مرتکب‌اشتباهي‌ميشوند، آنهارا ببخشي….🌷

تو شادي، اگر….
گلي‌راببيني‌وبخاطرزيباييش‌خداراشکر کني….🌷

تو ثروتمندي، اگر….
بيش‌ازآنچه‌نيازداري‌نداشته‌باشي….🌷

و دوست داشتني هستي، اگر….
دردهايت‌توراازديدن‌دردهاي‌ديگران‌
کور نکرده‌باشد….🌷

🦋
↶ '•🕊🦋•'
حضزت‌محـمدﷺمی‌فرمایند:
درمیان‌نمازهابزرگترین‌وافضلتراز
نمازصبح‌روزجـــمعه‌که‌به‌جماعت‌
خوانده‌شودنمازی‌نیست. من‌گمانم
جزاین‌نیست‌که‌کسی‌ازشمادرنماز
جماعت‌صبح‌حاضرشودخدااورا
موردعفووغفران‌قرارمیدهد🌱🦋
۳۶۵روز باپیامبر💌

روز بیست و نهم
🔹 بحیرای خوشحال✨

راهب‌بحيرا، محمد ﷺ را میانِ کاروانیان شناخت. وقتی محمدِگُل‌روی وارد می‌شد، بحیرا از هیجان می‌لرزید. محمد ﷺ در نهایتِ تربیت و ادب در جایی که به او نشان دادند، نشست. با نزاکت مشغولِ‌خوردنِ غذا شد. تا تمام شدنِ غذا، راهب تماشایش می‌کرد. می‌خواست با دقتِ بیشتری او را وارسی کند.
مشخصاتِ کودک با مطالعات او در کتاب‌ها مطابقت داشت. درخششی در چهره‌اش بود. راهب سؤالاتی از او پرسید. خِرَد، تربیت، تیزبینی و احترام را با هم داشت. همه ویژگی‌های زیبا و نیک در او جمع آمده بود. بحیرا کنجکاویِ دیگری هم
داشت؛ اگر بر شانه این کودک مُهرِ نبوت هم داشته باشد؛ بی‌تردید او پیامبر است. اجازه گرفت و پشتِ محمد ﷺ را نگاه کرد. آری، مُهرِنبوت بود، دیگر مطمئن شده که این کودک، همان پیامبرِ موعود، محمد مصطفی ﷺ است.
با تلاش در پنهان‌کردنِ هیجانش از ابوطالب پرسید:
"این کودک چه نسبتی با تو دارد؟"
ابو‌طالب ترسید که بلایی سرِ برادرزاده‌اش بیاید، برای همین واقعیت را نگفت و به آرامی گفت:
"پسرم است."
راهب تعجب کرد، و گفت:
"ممکن نیست. بر اساسِ کتاب‌ها این کودک پدر ندارد، محال است پسرِشما باشد."
ابوطالب که یقین یافت ضرری از سوی بحیرا وجود ندارد، این بار واقعیت را گفت:
آری، او پسرِ من نیست. برادرزاده‌ام است.
راهب به پرسیدن ادامه داد:
چه اتفاقی برای پدرش افتاد؟
ابوطالب گفت:
وقتی مادرش محمد ﷺ را باردار بود، پدرش از دنیا رفت.
راهب سرش را به نشانه تأیید تکان داد و گفت:
در کتاب ها هم چنین آمده است.
سپس در گوشِ ابوطالب چنین گفت:
کودک را بردار و فوراً به خانه ات بازگرد.
ابوطالب پرسید:
چرا؟ چه اتفاقی افتاده؟
بحیرا گفت:
این کودک، همان پیامبری‌ است که سال‌ها انتظارش را می‌کشند. او محمدِ پیامبر است. بر اساسِ کتابِ مقدس، او آخرین پیامبر خواهد بود. اکنون همه جا در پیِ این کودک هستند. اگر به شام بروید، فوراً او را خواهند شناخت. ممکن است به او آسیبی برسانند. به‌نظرِمن درنگ نکن، او را بردار و به خانه‌ات بازگَرد.
ابوطالب تحتِ تأثیرِ سخنانِ بحیرا قرار گرفت. نمی‌خواست بلایی سرِ محمدِ عزیزش بیاید. برای مراقبت از او هرکاری می‌کرد. همان جا کالاهایش را فروخت و راهِ بازگشت را پیش گرفت. راهب‌بحيرا به شَرَفِ دیدارِ آخرین پیامبرِ موعود نایل آمد. خشنود بود که توانست مانعِ آسیب او شود.

ادامه دارد، ان‌شاءالله.... 🍀🌷
#تفسیر_میسر: سوره بقره آیه ۵۵

🌺وَإِذْ قُلْتُمْ يَـٰمُوسَىٰ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ ٱلصَّـٰعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ🌺

📝#تفسیر 👈 و نظر به تمرد، کفران و سرکشی که داشتید، از موسی خواستید خدا را به شما به صورت عیان نشان دهد تا او را با چشمان سرتان ببینید در حالی که حق تعالی بسیار بزرگ تر از این است که در دنیا دیده شود. دیدن خداوند کاری است که فقط در بهشت و برای دوستان او و بعد از آن صورت می گیرد که اوتعالی خود توانائی لازم چنین دینی را در آن ها ایجاد نماید. چگونه شما چنین مطالبۀ گزافی را می نمائید حال آنکه وقوع آن از جمله محالات است و شما با این عمل در واقع به کتاب آسمانی کافر شده و دلیل و برهان واضح را رد کردید. زمانی که چنین مطالبه ای نمودید شما را با صاعقه ای از آسمان عذاب کردیم که قلب های تان را بیرون افگند و اجسام شما را حریق نمود در حالی که برخی از شما نظاره گر بودید، پس آیا حیا دارید تا از این آزمون درس لازم را بگیرید و از این مناظر بزرگی که به منظور زجر گنهکاران صورت گرفته است استفاده کنید؟

تفسیر آسان قرآن🍀
🟣 66- ام المومنین عایشه بنت ابوبکر رضی الله عنها❤
صدیقه بنت صدیق و کسی که جبرئیل عکس او را در پارچه‌ای سبز رنگ برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آورد و فرمود: "این همسر تو در دنیا و آخرت است".🫧🦋
به هر دختری که
به کثرت مردهای نامحرم
وفاسق در اطرافش افتخار می کند
باید تذکر داد که فراوانی مگس
هانشان دهنده وجود زباله است🍀
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@kalideiman

Рекорди

10.04.202523:59
3.4KПідписників
15.04.202519:20
50Індекс цитування
30.04.202523:59
164Охоплення 1 допису
30.09.202423:59
6Охоп рекл. допису
21.09.202423:59
33.33%ER
21.09.202423:59
0.55%ERR

Розвиток

Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
ЖОВТ '24СІЧ '25КВІТ '25

Популярні публікації ✿ 𒆜 طــ🌿ــراوت‌ایــمـان 𒆜 ✿

11.04.202504:16
16.04.202516:22
زن و شوهری با کشتی به مسافرت رفتند.
کشتی چند روز را آرام در حرکت بود که ناگهان طوفانی آمد و موج های هولناکی به راه انداخت، کشتی پر از آب میشد.
ترس همگان را فراگرفت و ناخدا می گفت که همه در خطرند و نجات از این گرفتاری نیاز به معجزه خداوندی دارد.
زن نتوانست اعصاب خود را کنترل کند و بر سر شوهر داد و بی داد زد اما با آرامش شوهر مواجه شد، پس بیشتر اعصابش خورد شد.
و او را به سردی و بیخیالی متهم کرد
شوهر با چشمان و روی درهم کشیده به زنش نگریست.
خنجری بیرون آورد و بر سینه زن گذاشت
و با کمال جدیت گفت:
آیا از خنجر می ترسی؟
گفت: نه
شوهر گفت: چرا؟
زن گفت: چون خنجر در دست کسی است که به او اطمینان دارم و دوستش دارم
شوهر تبسمی زد و گفت: حالت من نیز مانند تو هست،این امواج هولناک را در دستان کسی می بینم که بدو اطمینان دارم و دوستش دارم!!
آری!
زمانیکه امواج زندگی تو را خسته و ملول کرد طوفان زندگی تو را فرا گرفت همه چیز را علیه خود می دیدی نترس!
زیرا خدا‌یت تو را دوست دارد و اوست که بر همه طوفانهای زندگیت توانا و چیره است...
💌🌿🕊
11.04.202504:18
🟣 66- ام المومنین عایشه بنت ابوبکر رضی الله عنها❤
صدیقه بنت صدیق و کسی که جبرئیل عکس او را در پارچه‌ای سبز رنگ برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آورد و فرمود: "این همسر تو در دنیا و آخرت است".🫧🦋
16.04.202511:33
تو با شرافتي اگر….
آبروي‌ديگران رامانندآبروي‌خودت‌
محترم بداني….🌷

تو مهرباني، اگر….
وقتي‌ديگران‌مرتکب‌اشتباهي‌ميشوند، آنهارا ببخشي….🌷

تو شادي، اگر….
گلي‌راببيني‌وبخاطرزيباييش‌خداراشکر کني….🌷

تو ثروتمندي، اگر….
بيش‌ازآنچه‌نيازداري‌نداشته‌باشي….🌷

و دوست داشتني هستي، اگر….
دردهايت‌توراازديدن‌دردهاي‌ديگران‌
کور نکرده‌باشد….🌷

🦋
↶ '•🕊🦋•'
11.04.202504:23
11.04.202504:20
#تفسیر_میسر: سوره بقره آیه ۵۵

🌺وَإِذْ قُلْتُمْ يَـٰمُوسَىٰ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ ٱلصَّـٰعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ🌺

📝#تفسیر 👈 و نظر به تمرد، کفران و سرکشی که داشتید، از موسی خواستید خدا را به شما به صورت عیان نشان دهد تا او را با چشمان سرتان ببینید در حالی که حق تعالی بسیار بزرگ تر از این است که در دنیا دیده شود. دیدن خداوند کاری است که فقط در بهشت و برای دوستان او و بعد از آن صورت می گیرد که اوتعالی خود توانائی لازم چنین دینی را در آن ها ایجاد نماید. چگونه شما چنین مطالبۀ گزافی را می نمائید حال آنکه وقوع آن از جمله محالات است و شما با این عمل در واقع به کتاب آسمانی کافر شده و دلیل و برهان واضح را رد کردید. زمانی که چنین مطالبه ای نمودید شما را با صاعقه ای از آسمان عذاب کردیم که قلب های تان را بیرون افگند و اجسام شما را حریق نمود در حالی که برخی از شما نظاره گر بودید، پس آیا حیا دارید تا از این آزمون درس لازم را بگیرید و از این مناظر بزرگی که به منظور زجر گنهکاران صورت گرفته است استفاده کنید؟

تفسیر آسان قرآن🍀
11.04.202504:21
۳۶۵روز باپیامبر💌

روز بیست و نهم
🔹 بحیرای خوشحال✨

راهب‌بحيرا، محمد ﷺ را میانِ کاروانیان شناخت. وقتی محمدِگُل‌روی وارد می‌شد، بحیرا از هیجان می‌لرزید. محمد ﷺ در نهایتِ تربیت و ادب در جایی که به او نشان دادند، نشست. با نزاکت مشغولِ‌خوردنِ غذا شد. تا تمام شدنِ غذا، راهب تماشایش می‌کرد. می‌خواست با دقتِ بیشتری او را وارسی کند.
مشخصاتِ کودک با مطالعات او در کتاب‌ها مطابقت داشت. درخششی در چهره‌اش بود. راهب سؤالاتی از او پرسید. خِرَد، تربیت، تیزبینی و احترام را با هم داشت. همه ویژگی‌های زیبا و نیک در او جمع آمده بود. بحیرا کنجکاویِ دیگری هم
داشت؛ اگر بر شانه این کودک مُهرِ نبوت هم داشته باشد؛ بی‌تردید او پیامبر است. اجازه گرفت و پشتِ محمد ﷺ را نگاه کرد. آری، مُهرِنبوت بود، دیگر مطمئن شده که این کودک، همان پیامبرِ موعود، محمد مصطفی ﷺ است.
با تلاش در پنهان‌کردنِ هیجانش از ابوطالب پرسید:
"این کودک چه نسبتی با تو دارد؟"
ابو‌طالب ترسید که بلایی سرِ برادرزاده‌اش بیاید، برای همین واقعیت را نگفت و به آرامی گفت:
"پسرم است."
راهب تعجب کرد، و گفت:
"ممکن نیست. بر اساسِ کتاب‌ها این کودک پدر ندارد، محال است پسرِشما باشد."
ابوطالب که یقین یافت ضرری از سوی بحیرا وجود ندارد، این بار واقعیت را گفت:
آری، او پسرِ من نیست. برادرزاده‌ام است.
راهب به پرسیدن ادامه داد:
چه اتفاقی برای پدرش افتاد؟
ابوطالب گفت:
وقتی مادرش محمد ﷺ را باردار بود، پدرش از دنیا رفت.
راهب سرش را به نشانه تأیید تکان داد و گفت:
در کتاب ها هم چنین آمده است.
سپس در گوشِ ابوطالب چنین گفت:
کودک را بردار و فوراً به خانه ات بازگرد.
ابوطالب پرسید:
چرا؟ چه اتفاقی افتاده؟
بحیرا گفت:
این کودک، همان پیامبری‌ است که سال‌ها انتظارش را می‌کشند. او محمدِ پیامبر است. بر اساسِ کتابِ مقدس، او آخرین پیامبر خواهد بود. اکنون همه جا در پیِ این کودک هستند. اگر به شام بروید، فوراً او را خواهند شناخت. ممکن است به او آسیبی برسانند. به‌نظرِمن درنگ نکن، او را بردار و به خانه‌ات بازگَرد.
ابوطالب تحتِ تأثیرِ سخنانِ بحیرا قرار گرفت. نمی‌خواست بلایی سرِ محمدِ عزیزش بیاید. برای مراقبت از او هرکاری می‌کرد. همان جا کالاهایش را فروخت و راهِ بازگشت را پیش گرفت. راهب‌بحيرا به شَرَفِ دیدارِ آخرین پیامبرِ موعود نایل آمد. خشنود بود که توانست مانعِ آسیب او شود.

ادامه دارد، ان‌شاءالله.... 🍀🌷
11.04.202504:23
حضزت‌محـمدﷺمی‌فرمایند:
درمیان‌نمازهابزرگترین‌وافضلتراز
نمازصبح‌روزجـــمعه‌که‌به‌جماعت‌
خوانده‌شودنمازی‌نیست. من‌گمانم
جزاین‌نیست‌که‌کسی‌ازشمادرنماز
جماعت‌صبح‌حاضرشودخدااورا
موردعفووغفران‌قرارمیدهد🌱🦋
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.