
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

✍️ محسن جلالپور
فعال بخش خصوصی و تحلیلگر مسائل اقتصادی
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікованийДовіреність
Не надійнийРозташування
МоваІнша
Дата створення каналуЖовт 09, 2015
Додано до TGlist
Січ 17, 202503.04.202521:09
به یاد مادر
50 سال پیش در چنین روزی، مادرم را از دست دادم. شش ساله بودم كه اولين آثار بيماری سرطان در وجود مادر مهربانم پيدا شد اما با این اميد که بچهها کمی بزرگتر شوند، پنج سال با بيماری مخوف مبارزه کرد و در نهایت در چنین شبی دار فانی را وداع گفت.
پنج سالی که ایشان پس از تحمل آن همه رنج و درد به زندگی ادامه دادند، نه فقط نشانهای از عشق فراوان ایشان به خانواده، بلکه گواهی بر روح عظیم و اراده پولادینشان بود. مادرم آن زن بیمار اما شکستناپذیر، با هر نفسی که در سینه حبس میکرد، عشقش را فریاد میزد. برای درک این همه درد، کوچک بودم اما آن تصاویر هنوز چون نقشی بر دیوارهای خاطراتم نقش بستهاند. صورت رنگپریدهاش که از درد خیس عرق بود، دستانی که میلرزیدند و چشمانی که همواره نگران بودند اما عشق را از ما دریغ نمیکردند. او نمیخواست ما را در غم خود شریک کند، نمیخواست رنج و عذابش بر زندگی ما سایه افکند. به همین خاطر بود که نالههایش را پنهان میکرد، در خلوت با خدایش راز و نیاز میکرد و از او مهلت میطلبید، نه برای خود، بلکه برای ما و به خاطر ما.
هر سفر به تهران، هر آزمایش و معاینه، هر نگاه امیدوارانه به پزشکان، تلاشی بود برای چند لحظه بیشتر ماندن، برای دیدن ما که از آب و گل درآییم. او با عشق نفس میکشید. عشق به ما، به پدرم و به زندگی خوبی که برایمان ساخته بود.
مادرم تا شامگاه چهاردهم فروردین 1353 جنگید اما سرانجام تسلیم شدو ما را تنها گذاشت.
با وجودی که این همه سال از رفتنش گذشته، هنوز حس میکنم زنده است. در هر گوشه این خانه، وجودش را حس میکنم و هر بار که به یادش میافتم، همان پسر ششسالهام که کنارش نشستهام و او با دستهای لرزان، سرم و دستانم را نوازش میکند. هنوز صدای دعاهایش را میشنوم و هنوز حس میکنم با گوشه چارقد گلگلیاش اشکهایم را پاک میکند.
او رفت، اما آنچه از او به جا ماند، فقط اشکها و دردهایش نبود، بلکه درسی بود ابدی که عشق میتواند از هر مرگی قویتر باشد، که یک مادر میتواند حتی در ضعیفترین لحظاتش، ستونی باشد برای تحمل وزن سنگین یک خانواده. مادرم با هر نفسی که در ماهها و روزهای آخر کشید، به من آموخت که زندگی کردن فقط زنده ماندن نیست، بلکه جنگیدن برای آنهایی است که دوستشان داری.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
50 سال پیش در چنین روزی، مادرم را از دست دادم. شش ساله بودم كه اولين آثار بيماری سرطان در وجود مادر مهربانم پيدا شد اما با این اميد که بچهها کمی بزرگتر شوند، پنج سال با بيماری مخوف مبارزه کرد و در نهایت در چنین شبی دار فانی را وداع گفت.
پنج سالی که ایشان پس از تحمل آن همه رنج و درد به زندگی ادامه دادند، نه فقط نشانهای از عشق فراوان ایشان به خانواده، بلکه گواهی بر روح عظیم و اراده پولادینشان بود. مادرم آن زن بیمار اما شکستناپذیر، با هر نفسی که در سینه حبس میکرد، عشقش را فریاد میزد. برای درک این همه درد، کوچک بودم اما آن تصاویر هنوز چون نقشی بر دیوارهای خاطراتم نقش بستهاند. صورت رنگپریدهاش که از درد خیس عرق بود، دستانی که میلرزیدند و چشمانی که همواره نگران بودند اما عشق را از ما دریغ نمیکردند. او نمیخواست ما را در غم خود شریک کند، نمیخواست رنج و عذابش بر زندگی ما سایه افکند. به همین خاطر بود که نالههایش را پنهان میکرد، در خلوت با خدایش راز و نیاز میکرد و از او مهلت میطلبید، نه برای خود، بلکه برای ما و به خاطر ما.
هر سفر به تهران، هر آزمایش و معاینه، هر نگاه امیدوارانه به پزشکان، تلاشی بود برای چند لحظه بیشتر ماندن، برای دیدن ما که از آب و گل درآییم. او با عشق نفس میکشید. عشق به ما، به پدرم و به زندگی خوبی که برایمان ساخته بود.
مادرم تا شامگاه چهاردهم فروردین 1353 جنگید اما سرانجام تسلیم شدو ما را تنها گذاشت.
با وجودی که این همه سال از رفتنش گذشته، هنوز حس میکنم زنده است. در هر گوشه این خانه، وجودش را حس میکنم و هر بار که به یادش میافتم، همان پسر ششسالهام که کنارش نشستهام و او با دستهای لرزان، سرم و دستانم را نوازش میکند. هنوز صدای دعاهایش را میشنوم و هنوز حس میکنم با گوشه چارقد گلگلیاش اشکهایم را پاک میکند.
او رفت، اما آنچه از او به جا ماند، فقط اشکها و دردهایش نبود، بلکه درسی بود ابدی که عشق میتواند از هر مرگی قویتر باشد، که یک مادر میتواند حتی در ضعیفترین لحظاتش، ستونی باشد برای تحمل وزن سنگین یک خانواده. مادرم با هر نفسی که در ماهها و روزهای آخر کشید، به من آموخت که زندگی کردن فقط زنده ماندن نیست، بلکه جنگیدن برای آنهایی است که دوستشان داری.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
Переслав з:
دغدغه ایران

04.04.202508:31
.
چرخهای تورم در درازمدت همه، جز معدودی، را له میکند.
محسن جلالپور، فعال اقتصادی از مصائب تورم میگوید.
ویدیوی کامل در یوتیوب (صفحه محمد فاضلی)
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
#دغدغه_ایران #محمد_فاضلی #محسن_جلالپور #تورم
@fazeli_mohammad
چرخهای تورم در درازمدت همه، جز معدودی، را له میکند.
محسن جلالپور، فعال اقتصادی از مصائب تورم میگوید.
ویدیوی کامل در یوتیوب (صفحه محمد فاضلی)
https://youtu.be/Mej3aQEDy64
#دغدغه_ایران #محمد_فاضلی #محسن_جلالپور #تورم
@fazeli_mohammad
02.04.202514:36
لطف استاد
سال گذشته مراسم رونمایی از مجموعه کتابهای «رواق زبرجد» که ادای دین به افرادی است که در توسعه کرمان نقش داشتند، با استقبال بینظیر همشهریان عزیزم مواجه شد. همانطور که در جریان هستید، جمعی از هنرمندان، اقتصاددانان آزادیخواه و روزنامهنگاران نیز مهمان ویژه این نشست بودند که برخی محبت کردند و دقایقی برایمان سخن گفتند.
دکتر موسی غنینژاد یکی از مهمانان گرامی بودند که چند دقیقهای سخنرانی کردند که میتوانید در این ویدئو ملاحظه کنید.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
سال گذشته مراسم رونمایی از مجموعه کتابهای «رواق زبرجد» که ادای دین به افرادی است که در توسعه کرمان نقش داشتند، با استقبال بینظیر همشهریان عزیزم مواجه شد. همانطور که در جریان هستید، جمعی از هنرمندان، اقتصاددانان آزادیخواه و روزنامهنگاران نیز مهمان ویژه این نشست بودند که برخی محبت کردند و دقایقی برایمان سخن گفتند.
دکتر موسی غنینژاد یکی از مهمانان گرامی بودند که چند دقیقهای سخنرانی کردند که میتوانید در این ویدئو ملاحظه کنید.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
30.03.202521:16
معجزه اقتصادی مداد
۳۰ مارس به عنوان «روز جهانی مداد» شناخته میشود. این روز به افتخار اختراع مداد مدرن توسط نیکلاس ژاک کنته مخترع و شیمیدان فرانسوی، در سال ۱۷۹۵ نامگذاری شده است. آقای کنته روشی را ابداع کرد که به تولید انبوه مدادهای امروزی منجر شد. هدف از این نامگذاری، قدردانی از نقش مداد به عنوان ابزاری ساده اما تأثیرگذار در آموزش، هنر و زندگی روزمره است.
هرچند نیکلاس ژاک کنته را مخترع مداد مدرن میدانند اما داستان تولید مداد را لئونارد ادوارد رید از همه بهتر تعریف کرده است. او اقتصاددان، نویسنده و فیلسوفی آزادیخواه بود که در ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۸ در میشیگان متولد شد و در ۱۴ مه ۱۹۸۳ درگذشت. ادوارد رید بنیانگذار بنیاد آموزش اقتصادی در سال ۱۹۴۶ بود که یکی از اولین سازمانهای مدرن حامی آزادی بازار در آمریکا به شمار میرود. آقای رید به خاطر دیدگاههایش در دفاع از اقتصاد بازار آزاد، آزادی فردی و دولت محدود شناخته شده است. او در طول زندگیاش آثار متعددی نوشت که معروفترین آنها مقالهای به نام «اینجانب مداد» است که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد.
اما داستان اینجانب مداد چیست؟
«اینجانب، مداد» یک مقاله کوتاه اما تأثیرگذار است که به صورت روایی از زبان یک مداد ساده نوشته شده است. در این داستان، مداد راوی داستان زندگی خود میشود و شرح میدهد که چگونه به وجود آمده است.
مداد توضیح میدهد که برای ساخته شدنش، افراد و منابع متعددی از سراسر جهان همکاری کردهاند؛ او میگوید:« چوب من از درختان سدر ایالت اورگن آمده، زغال من از معادن سریلانکا، خاک رس برای اضافه کردن به زغال از مکزیک تأمین شده، پاککن از مالزی آمده و فلز اتصال دهنده چوب به پاک کن هم از ایالتهای دور دست تأمین شده است.»
بر اساس این روایت، هر یک از مواد به کار رفته در تولید مداد، توسط کارگران، مهندسان، حملونقلکنندگان و تاجران مختلف فرآوری و به دست تولیدکننده نهایی رسیده است. نکته کلیدی اینجاست که هیچکدام از این افراد به تنهایی قصد ساختن یک مداد را نداشتهاند؛ بلکه انگیزه شخصی هر فرد (مثل کسب درآمد) در زنجیرهای از فعالیتها، به خلق این کالای ساده اما بسیار مهم منجر شده است.
رید از این داستان برای توضیح مفهوم «دست نامرئی» آدام اسمیت استفاده میکند؛ ایدهای که نشان میدهد چگونه تصمیمهای فردی در یک سیستم آزاد، بدون دخالت مرکزی، به نتایجی مفید برای جامعه منجر میشود. او این فرآیند را به یک معجزه تشبیه میکند و استدلالش این است که چنین هماهنگی بینظیری تنها در سایه آزادی اقتصادی ممکن است.
«اینجانب، مداد» به دلیل سادگی و در عین حال عمق پیامش، به یکی از آثار کلاسیک در ادبیات اقتصاد آزاد تبدیل شده و نه تنها برای اقتصاددانان، بلکه برای عموم مردم نیز قابل فهم است و به عنوان ابزاری آموزشی برای ترویج مفاهیم بازار آزاد به کار میرود.
ادوارد رید با این مقاله مهم نشان داد که پشت هر محصول ساده، شبکهای پیچیده از تلاشهای انسانی نهفته است که تنها در یک سیستم آزاد میتواند به شکلی کارآمد عمل کند.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
۳۰ مارس به عنوان «روز جهانی مداد» شناخته میشود. این روز به افتخار اختراع مداد مدرن توسط نیکلاس ژاک کنته مخترع و شیمیدان فرانسوی، در سال ۱۷۹۵ نامگذاری شده است. آقای کنته روشی را ابداع کرد که به تولید انبوه مدادهای امروزی منجر شد. هدف از این نامگذاری، قدردانی از نقش مداد به عنوان ابزاری ساده اما تأثیرگذار در آموزش، هنر و زندگی روزمره است.
هرچند نیکلاس ژاک کنته را مخترع مداد مدرن میدانند اما داستان تولید مداد را لئونارد ادوارد رید از همه بهتر تعریف کرده است. او اقتصاددان، نویسنده و فیلسوفی آزادیخواه بود که در ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۸ در میشیگان متولد شد و در ۱۴ مه ۱۹۸۳ درگذشت. ادوارد رید بنیانگذار بنیاد آموزش اقتصادی در سال ۱۹۴۶ بود که یکی از اولین سازمانهای مدرن حامی آزادی بازار در آمریکا به شمار میرود. آقای رید به خاطر دیدگاههایش در دفاع از اقتصاد بازار آزاد، آزادی فردی و دولت محدود شناخته شده است. او در طول زندگیاش آثار متعددی نوشت که معروفترین آنها مقالهای به نام «اینجانب مداد» است که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد.
اما داستان اینجانب مداد چیست؟
«اینجانب، مداد» یک مقاله کوتاه اما تأثیرگذار است که به صورت روایی از زبان یک مداد ساده نوشته شده است. در این داستان، مداد راوی داستان زندگی خود میشود و شرح میدهد که چگونه به وجود آمده است.
مداد توضیح میدهد که برای ساخته شدنش، افراد و منابع متعددی از سراسر جهان همکاری کردهاند؛ او میگوید:« چوب من از درختان سدر ایالت اورگن آمده، زغال من از معادن سریلانکا، خاک رس برای اضافه کردن به زغال از مکزیک تأمین شده، پاککن از مالزی آمده و فلز اتصال دهنده چوب به پاک کن هم از ایالتهای دور دست تأمین شده است.»
بر اساس این روایت، هر یک از مواد به کار رفته در تولید مداد، توسط کارگران، مهندسان، حملونقلکنندگان و تاجران مختلف فرآوری و به دست تولیدکننده نهایی رسیده است. نکته کلیدی اینجاست که هیچکدام از این افراد به تنهایی قصد ساختن یک مداد را نداشتهاند؛ بلکه انگیزه شخصی هر فرد (مثل کسب درآمد) در زنجیرهای از فعالیتها، به خلق این کالای ساده اما بسیار مهم منجر شده است.
رید از این داستان برای توضیح مفهوم «دست نامرئی» آدام اسمیت استفاده میکند؛ ایدهای که نشان میدهد چگونه تصمیمهای فردی در یک سیستم آزاد، بدون دخالت مرکزی، به نتایجی مفید برای جامعه منجر میشود. او این فرآیند را به یک معجزه تشبیه میکند و استدلالش این است که چنین هماهنگی بینظیری تنها در سایه آزادی اقتصادی ممکن است.
«اینجانب، مداد» به دلیل سادگی و در عین حال عمق پیامش، به یکی از آثار کلاسیک در ادبیات اقتصاد آزاد تبدیل شده و نه تنها برای اقتصاددانان، بلکه برای عموم مردم نیز قابل فهم است و به عنوان ابزاری آموزشی برای ترویج مفاهیم بازار آزاد به کار میرود.
ادوارد رید با این مقاله مهم نشان داد که پشت هر محصول ساده، شبکهای پیچیده از تلاشهای انسانی نهفته است که تنها در یک سیستم آزاد میتواند به شکلی کارآمد عمل کند.
☑️محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
Переслав з:
هفتهنامه تجارتفردا

30.03.202519:44
نسل ناشناخته
▫️طی سال های اخیر تعارض میان نسل جوان که به نسل زد مشهور شده اند و سیاستمداران سنتی بیش از پیش نمایان شده است. بررسی ها نشان می دهد: نسل جوان که در دنیای متصل به فناوری رشد کرده اند؛ انتظارات متفاوتی از زندگی و آینده خود دارند که تفاوت اساسی با ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور که عمدتا به الگوهای سنتی وابسته هستند، دارند. از همین رو بخش زیادی از ساختارهای فعلی جامعه نتوانسته خود را با زندگی و خواسته های نسل جوان تطبیق دهد.
▫️نتیجه چنین وضعیتی برای نسل جوان کشور کاهش تمایل برای ورود به بازار کار و افزایش میل به مهاجرت بوده است.
▫️محسن جلال پور، فعال بخش خصوصی و آسیه حاتمی، کارآفرین و محقق بازار کار در این میزگرد که به میزبانی صبا نوبری برگزار شده، علاوه بر بررسی اولویت های نسل زد در بازار کار به نکات مهمی اشاره کرده اند.
متن این میزگرد در سالنامه جامع اقتصاد ایران منتشر شده و ویدئوی آن در اکو ایران در دسترس است.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
▫️طی سال های اخیر تعارض میان نسل جوان که به نسل زد مشهور شده اند و سیاستمداران سنتی بیش از پیش نمایان شده است. بررسی ها نشان می دهد: نسل جوان که در دنیای متصل به فناوری رشد کرده اند؛ انتظارات متفاوتی از زندگی و آینده خود دارند که تفاوت اساسی با ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور که عمدتا به الگوهای سنتی وابسته هستند، دارند. از همین رو بخش زیادی از ساختارهای فعلی جامعه نتوانسته خود را با زندگی و خواسته های نسل جوان تطبیق دهد.
▫️نتیجه چنین وضعیتی برای نسل جوان کشور کاهش تمایل برای ورود به بازار کار و افزایش میل به مهاجرت بوده است.
▫️محسن جلال پور، فعال بخش خصوصی و آسیه حاتمی، کارآفرین و محقق بازار کار در این میزگرد که به میزبانی صبا نوبری برگزار شده، علاوه بر بررسی اولویت های نسل زد در بازار کار به نکات مهمی اشاره کرده اند.
متن این میزگرد در سالنامه جامع اقتصاد ایران منتشر شده و ویدئوی آن در اکو ایران در دسترس است.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.