28.04.202518:19
26.04.202518:15
Переслав з:
ㅤسـتارگـانِ مـرده؛

25.04.202511:44
ایـن پسـت + ایـن تکسـترو فـوروارد کـنید؛ بـه یکـی از کـاور مـوزیکِ Amir tattoo تشـبیهتـون کنـم.
1850.
جوین بودنتون چک میشه سیارک.
1850.
24.04.202512:50
24.04.202506:27
27.04.202515:56
خیلی ادیت زیبایی و خیلی عالی ترکیب شده باهم و بهترین رو برای درست کردنش انتخاب کردی.
و متن عین واقعیت و زیبا و دردناکه.
خسته نباشی
و متن عین واقعیت و زیبا و دردناکه.
خسته نباشی
26.04.202518:15
خیلی زیبا و دلنشین. واقعا خیلی ترکیب زیبایی.
خسته نباشی.
خسته نباشی.
Переслав з:
ㅤسـتارگـانِ مـرده؛



25.04.202511:44
عمقِ تاریکیای که حتی نورِ ستارگان جرئت ورود به آن را نداشتند، و حالا، از دل آن تاریکی، منظومهای نو زاده شده است. روحهای مردهی ستارگان، در منظومهی خود ساخته، میدرخشند. و هر بار که ستارهای خاموش میشود، منظومهی تازهاش، روح او را در قالب سیارکی کوچک به یادگار نگه میدارد.
اما؛ اندکی طول نکشید تا گرداب زمان، منظومه را به گورستانِ ستارگان تبدیل کرد. ستارگان برای همیشه دراین گورستان خاموش میشوند.
نجوای کهکشان، برای همیشه در سکوت میرود. و دیگر حتی نوری کوچک برای کمک به آنها، نمیآید.
پالسهای خاموش برای همیشه در خلأی بیانتها گم میشوند.
سیاهچالهای که به خوابِ ابدی رفته بود؛ دوباره بیدار شده و خاکستر کیهانی را در، درون خود میکشد.
شاید این منظومهی نابود شده، به معبد فراموشی تبدیل شود.
اما؛ اندکی طول نکشید تا گرداب زمان، منظومه را به گورستانِ ستارگان تبدیل کرد. ستارگان برای همیشه دراین گورستان خاموش میشوند.
نجوای کهکشان، برای همیشه در سکوت میرود. و دیگر حتی نوری کوچک برای کمک به آنها، نمیآید.
پالسهای خاموش برای همیشه در خلأی بیانتها گم میشوند.
سیاهچالهای که به خوابِ ابدی رفته بود؛ دوباره بیدار شده و خاکستر کیهانی را در، درون خود میکشد.
شاید این منظومهی نابود شده، به معبد فراموشی تبدیل شود.
24.04.202509:24
@Renwqw
24.04.202506:27
پین
23.04.202517:44
Переслав з:
بوسـہیخونیـن

26.04.202518:13
𝖣𝖾𝗌𝗂𝖽𝖾𝗋𝗈 𝗌𝖿𝗂𝗈𝗋𝖺𝗋𝖾 𝗈𝗀𝗇𝗂 𝗉𝖺𝗋𝗍𝗂𝖼𝖾𝗅𝗅𝖺 𝖽𝖾𝗅 𝗍𝗎𝗈 𝖾𝗌𝗌𝖾𝗋𝖾 𝖼𝗈𝗇 𝗅𝖾 𝗆𝗂𝖾 𝗅𝖺𝖻𝖻𝗋𝖺; 𝗇𝗈𝗇 𝗉𝖾𝗋 𝖼𝗈𝗇𝗊𝗎𝗂𝗌𝗍𝖺𝗋𝗍𝗂, 𝗆𝖺 𝗉𝖾𝗋 𝗏𝖾𝗇𝖾𝗋𝖺𝗋𝗍𝗂. 𝖲𝗍𝖺𝗇𝗈𝗍𝗍𝖾, 𝗈𝗀𝗇𝗂 𝗆𝖾𝗅𝗈𝖽𝗂𝖺 𝖼𝗁𝖾 𝗌𝖿𝗎𝗀𝗀𝖾 𝖽𝖺𝗅𝗅𝖾 𝗍𝗎𝖾 𝗅𝖺𝖻𝖻𝗋𝖺 𝗌𝖺𝗋à 𝗉𝖺𝗋𝗍𝖾 𝖽𝖾𝗅𝗅𝖺 𝗆𝗂𝖺 𝖺𝖽𝗈𝗋𝖺𝗓𝗂𝗈𝗇𝖾 𝗉𝖾𝗋 𝗅𝖺 𝗍𝗎𝖺 𝖾𝗌𝗂𝗌𝗍𝖾𝗇𝗓𝖺. 𝖨 𝗆𝗂𝖾𝗂 𝖻𝖺𝖼𝗂 𝖽𝗂𝗏𝖾𝗇𝗍𝖾𝗋𝖺𝗇𝗇𝗈 𝗂𝗅 𝗌𝖾𝗇𝗍𝗂𝖾𝗋𝗈 𝖽𝖾𝗅𝗅𝖺 𝗅𝗈𝖽𝖾 𝖽𝖾𝗅 𝗍𝗎𝗈 𝖼𝗈𝗋𝗉𝗈; 𝖾 𝗍𝗎 𝗌𝖺𝗋𝖺𝗂 𝗅’𝗎𝗇𝗂𝖼𝖺 𝗉𝗋𝖾𝗀𝗁𝗂𝖾𝗋𝖺 𝖼𝗈𝗇 𝗂𝗅 𝖼𝗎𝗂 𝗋𝖾𝗌𝗉𝗂𝗋𝗈 𝗏𝗂𝗏𝗋ò, 𝗂𝗇𝗌𝖾𝗀𝗎𝖾𝗇𝖽𝗈 𝗂 𝖻𝖺𝗍𝗍𝗂𝗍𝗂 𝖽𝖾𝗅 𝗆𝗂𝗈 𝖼𝗎𝗈𝗋𝖾.
24.04.202512:51
Переслав з:
یغماے بوسہ

24.04.202509:24
این پست + این تکست و فور کنید؛
دو پست مشخص کنید فور کنم بمونه دو روز ویو بگیره.
23.04.202517:45
Переслав з:
𝐒𝐧𝐨𝐰𝐦𝐚𝐧



23.04.202517:44
برای بی پناهت زیادی بی رحم بودی عزیزکرده.
باید میدونستی وقتی دست های گرمت رو ازم دریغ کنی شعله ی هیچ آتشی نمیتونه دست های یخ زدم رو گرم نگه داره. فریب کارِ ماهری بودی و آواز قو بازتابی بود از رنگِ افسونگر چشمانت ، نقابی که روی صورتت گذاشته بودی تا خودت رو ازم پنهان کنی ما رو فرسخ ها از هم دور کرده و این بار من کسی نیستم که به دنبالت بگردم. کالبدی بی جان از من به جا گذاشتی که با تشنگی به درد در لا به لای کر کننده ترین صدا ها از نبودنت پنهان شده و در ابهامی از مرگ به ثانیه ها خیره میشه. این بار اگه داشتم سقوط میکردم دیگه دست هامو نگیر ، بهت احتیاجی ندارم.
باید میدونستی وقتی دست های گرمت رو ازم دریغ کنی شعله ی هیچ آتشی نمیتونه دست های یخ زدم رو گرم نگه داره. فریب کارِ ماهری بودی و آواز قو بازتابی بود از رنگِ افسونگر چشمانت ، نقابی که روی صورتت گذاشته بودی تا خودت رو ازم پنهان کنی ما رو فرسخ ها از هم دور کرده و این بار من کسی نیستم که به دنبالت بگردم. کالبدی بی جان از من به جا گذاشتی که با تشنگی به درد در لا به لای کر کننده ترین صدا ها از نبودنت پنهان شده و در ابهامی از مرگ به ثانیه ها خیره میشه. این بار اگه داشتم سقوط میکردم دیگه دست هامو نگیر ، بهت احتیاجی ندارم.
Переслав з:
ㅤسـتارگـانِ مـرده؛

27.04.202515:55
میـشه دل کنـد و دوࢪ انـداخت میـشه بـه جاے دوره کـردن و هـم زدنِ آتـش فـࢪاموش کـرد، سـوزاند و از اول ساخـت.
نیـک گـوش بسپـاࢪ کـه چـه دورانداخـته شـود در گـوشـهاے از ذهـن باقـی میـماند و بـه زیسـتن ادامه میےدهـد.
میشـود سـوزاند امـا ردِ هیـزمها روی کـاشی هـا باقـی میمـاند و گـاه بـرای سـاختـن دوباࢪه نقـشهای وجـود نـداࢪد.
نیـک گـوش بسپـاࢪ کـه چـه دورانداخـته شـود در گـوشـهاے از ذهـن باقـی میـماند و بـه زیسـتن ادامه میےدهـد.
میشـود سـوزاند امـا ردِ هیـزمها روی کـاشی هـا باقـی میمـاند و گـاه بـرای سـاختـن دوباࢪه نقـشهای وجـود نـداࢪد.
26.04.202518:07
24.04.202512:50
سیگار،بارون،شب
Переслав з:
یغماے بوسہ

24.04.202509:24
دوباره هر چه دلتنگی است در جام دلم ته نشین شده و رسوب کرده و در حجم نبودنت دوباره پای دلم در گل و لای فرو رفته و این عشق کار به دست دلم داده.نمی دانم چرا این روز ها این قدر بی تاب تاب خوردن در هوای خیالت هستم.مست بالا رفتن از کوه یخی احساست و لیز خوردن به ته خاطراتت.نمی دانم هر چه هست میدانم امروز مرا با غرور کاری نیست دیگر نمیخواهم حرف های عریان و عاصی عشقم را پشت یک مشت غرور خاطر پنهان کنم.دیگر تردید ندارم که میخواهم چشم هایم را ببندم و حرف هایم را جار بزنم.هر جور دوست داری،قضاوت کن امروز دیگر حتی قضاوت تو هم برایم مهم نیست!
امروز می خواهم همه ی سادگی ام را قسم بخورم و بی ریا بگویم دلم برایت لک زده است هر چند شاید تو دل لک زده ام را از میان تمام دل های سالم جدا کنی و بیرون بیندازی ولی قسم به جان تو دلم برایت لک زده،امکان ندارد یک لحظه از خیالم دور شوی در دور دست های دور هم که باشی،به قلب شیدای من نزدیک تر از نزدیکی.
من با غرورم کاری ندارم؛من دوستت دارم اندازه اش را نمی دانم.فقط میدانم خیلی بیشتر از تو قدر دل و عشق و تو را می دانم این را حاضرم حتی پای میز شرط بندی هم بگویم.نمی دانی چه قدر ذوق می کنم وقتی به چشمان خاطره ات خیر می مانم؛لذتی وصف ناشدنی مثل پیچش پیچک های صورتی احساس را از پای جانم بالا می رود.
نزدیک ترین دورم،من روزی چندین بار اسم قشنگت را زیر لبم زمزمه می کنم انگار مزه مزه کردن نامت طعم گس خاطره های خلیده را شیرین میکند و هر چند از هر چه اسم من فراری،میدانم که هنوز حوصله ی دلم را نداری.باشد هر وقت حال و هوای دلت هوایی خیالم شد،برگرد فقط لای پنجره احساست را باز نگذار،می ترسم در این بی مهری دلت سرما بخورد و من هر چه شال گردن برایت ببافم،با نگاه های بی اعتنایت کلافش را از هم بدری و دلم را صد پاره کنی.گمان میکنم احساس مجنون را این روز ها خوب می فهمم!
محبوب من،تنها یک سوال و دیگر هیچ؛دلم که از ترک های دنیا،می شکست با نگاه عشق بندش می زدم و درد ها را به دست باد ها می سپردم.حال اگر عشق به دلم ترک زد،چه؟
22.04.202513:05
Показано 1 - 24 із 89
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.