
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

قجرنامه
کانالی در مورد تاریخ قاجار
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікованийДовіреність
Не надійнийРозташування
МоваІнша
Дата створення каналуТрав 08, 2024
Додано до TGlist
Бер 16, 2025Рекорди
31.03.202523:59
1.5KПідписників23.03.202523:59
100Індекс цитування16.03.202521:33
550Охоплення 1 допису16.03.202523:59
675Охоп рекл. допису04.04.202514:51
180.00%ER23.02.202521:33
36.21%ERRРозвиток
Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
Переслав з:
Imamiya identity | Archive

05.04.202521:14
در باب توهم و غروری مضحک
احمد باستانی
نگاه برخی ایرانیان به گذشته مشخصا عصر قاجار به گونهای است که گویی این گذشته متعلق به کشور دیگری است و ایرانیان امروزی از سرزمینی دیگر آمده اند و با نگاهی از بالا به پایین به آن دوره و زمانه نگاه میکنند. گویی تاریخ، منقطع شده است و نسل های امروزی ریشه در خاکِ فلورانس یا نروژ دارند و عصر قاجاریه به سرزمین و مردمانی در قلب صحاری آفریقا مربوط بوده است! اما همین که از قاجار به زندیه و قبل آن می رسیم، ناگهان همه چیز گل و بلبل شده و عموم شاهان عادل میشوند و وقتی این تاریخ به عهد اسلامی میرسد باز نوعی بدبینی و تبختر ایرانیان را فرا می گیرد و در نهایت وقتی به تاریخ باستان میرسیم، دیگر بهشت برین آغاز میشود و من آنم که رستم بود پهلوان.
این غرور مضحک و پوچ ناشی از تاریخ خوانی ایدئولوژیک و از جلو به عقبی است که ریشه در آموزش دولتی عصر پهلوی و پروپاگاندای ناجوانمردانه آن علیه دوره قاجاریه دارد. کاری که ج.ا هم آن را الگو قرار میدهد و تاریخ را با تبلیغات اشتباه گرفته، و اینبار علیه کل تاریخ ایران عمل میکند و به جای ایدئولوژی باستانیگرایی، اسلامگرایی را مبنا قرار میدهد. بطوریکه قبل انقلاب اسلامی تماما عصر تاریکی و جهالت بوده است و بس!
حالا بگذارید در مورد قرن نوزدهم ایران کمی دقت کنیم. ایران یک امپراطوری ضعیف در مقایسه با بزرگترین قدرت تاریخ یعنی بریتانیا و دو همسایه قدرتمند به نام روسیه تزاری و عثمانی بود. به جرات می توان گفت سه قدرت اصلی جهان با ایران همسایه بوده اند و سرحدات ایران را احاطه کرده بودند. بریتانیا در جنوب و شرق، روسیه در شمال و عثمانی در غرب. در قرن خاصِ نوزدهم بخش کوچکی از جهان به یکباره از بخش اعظم آن جدا شده و به قدرت صنعتی و نظامی جهان تبدیل میشوند. ممالک محروسه در این شرایط است که حفظ میشود و به ایرانیان امروز به ارث میرسد. ایران آن زمان در همان جایی بود که منطقاً باید میبود با تمام بدیها، ظلمها و سنن و پیچیدگی های اجتماعی خود، نه ادعایی داشت و نه ستیز خانمان براندازی با خارجیها. پادشاه مالک کشور بود و سعی وافر داشت که سرزمین های تحت فرمانروایی خود را حفظ کند اما اگر این مهم امکان پذیر نبود از آن می گذشت و تنها سرزمین اصلی را مراقبت میکرد. پادشاه به همین دلیل از هرات، مرو و ایروان گذشت چراکه حفظ آنها با قشون و توان آن زمان بمعنی از دست رفتن بندر عباس ، بندر محمره و حتی دارالسلطنه تبریز بود.
تجددخواهی و تغییرات تدریجی ایران تماماً ریشه در عصر قاجار دارد. شاید بتوان گفت ترور قبله عالم آغاز یک پایان برای نظم تاریخی ایران بود. گفتن تاریخ جایگزین بسیار سخت است اما اگر انتقال سلطنت در ربع آخر قرن نوزدهم و ربع اول قرن بیستم به روال آرام آن انجام می گرفت چه بسا ثبات و سنت های خوب حفظ، و حرکت بسمت تغییرات مثبت ادامه می یافت. اما آن عصر پرآشوب در کنار تحولات منفی بین المللی نهایتاً به برآمدن نوعی مدرنیسم آمرانه انجامید که در اوج خود به انقلاب اسلامی میرسد.
اما ایرانِ مدرن، خصوصاً در طی شصت سال اخیر از میلیاردها دلار درآمد نفتی برخوردار بوده است. به اصطلاح ارتش مدرن داشته[که البته در تمام جنگها شکست خورده] و از تمام تکنولوژی های روز برای کنترل مردم برخوردار است. عوارض و مالیات های سنگین و مداخلات حداکثری و قدرت اهریمنی چاپ پول نیز که نقل هر محفل است. در قرن نوزدهم بخش اعظم جهان در وضعیت مشابه ایران قرار داشتند و چه بسا بدتر. اعتبار ایران در دنیا در خور توجه بود، و ناصرالدین شاه جزء اولین حاکمان مسلمان بوده است که عالیترین نشان های سلطنتی خاندان های بزرگ اروپایی را دریافت کرده است. "پرشیا" هر چند نسبت به قدرت های جهانی وقت، امپراطوری ضعیفی بود اما یاغی نبود و احترام خاص خود را داشت و تغییرات در آن تدریجا در حال رخ دادن بود. این را هم در نظر بگیرید یک صدم درآمد و توان فنی دولت های مدرن را نداشته اند.
حالا به ایران امروز بیاییم. کشوری که به جرات می توان آنرا جز یکی از عقب مانده ترین ها در جهان دانست. تکنولوژی های که مردم امروز ایران از آن استفاده میکنند، ربطی به خودشان و اقتصاد رانتیر آن ندارد و فراورده سرمایه داری است. حتی در استفاده از تکنولوژی ها نیز آزادی انتخاب ندارند. از اعتبار و احترامی در جهان برخوردار نیست. معماری شهرهایش بدوی و مفتضح است. زیبایی در آن مرده است. این در حالی است که دیگر قرن نوزدهم نیست و غیر از قدرت های جهانی، تعداد زیادی از کشورها از جهات مختلف از ایران رفاه و اعتبار بیشتری دارند. حالا چگونه است که ایرانیان امروزی به ایرانِ عصر قاجار با غرور و تبختر نگاه میکنند و گمان میکنند که از نروژ آمدهاند! این توهمات را باید پیرایش کرد.
#تاریخ
@Imamiya_identity
احمد باستانی
نگاه برخی ایرانیان به گذشته مشخصا عصر قاجار به گونهای است که گویی این گذشته متعلق به کشور دیگری است و ایرانیان امروزی از سرزمینی دیگر آمده اند و با نگاهی از بالا به پایین به آن دوره و زمانه نگاه میکنند. گویی تاریخ، منقطع شده است و نسل های امروزی ریشه در خاکِ فلورانس یا نروژ دارند و عصر قاجاریه به سرزمین و مردمانی در قلب صحاری آفریقا مربوط بوده است! اما همین که از قاجار به زندیه و قبل آن می رسیم، ناگهان همه چیز گل و بلبل شده و عموم شاهان عادل میشوند و وقتی این تاریخ به عهد اسلامی میرسد باز نوعی بدبینی و تبختر ایرانیان را فرا می گیرد و در نهایت وقتی به تاریخ باستان میرسیم، دیگر بهشت برین آغاز میشود و من آنم که رستم بود پهلوان.
این غرور مضحک و پوچ ناشی از تاریخ خوانی ایدئولوژیک و از جلو به عقبی است که ریشه در آموزش دولتی عصر پهلوی و پروپاگاندای ناجوانمردانه آن علیه دوره قاجاریه دارد. کاری که ج.ا هم آن را الگو قرار میدهد و تاریخ را با تبلیغات اشتباه گرفته، و اینبار علیه کل تاریخ ایران عمل میکند و به جای ایدئولوژی باستانیگرایی، اسلامگرایی را مبنا قرار میدهد. بطوریکه قبل انقلاب اسلامی تماما عصر تاریکی و جهالت بوده است و بس!
حالا بگذارید در مورد قرن نوزدهم ایران کمی دقت کنیم. ایران یک امپراطوری ضعیف در مقایسه با بزرگترین قدرت تاریخ یعنی بریتانیا و دو همسایه قدرتمند به نام روسیه تزاری و عثمانی بود. به جرات می توان گفت سه قدرت اصلی جهان با ایران همسایه بوده اند و سرحدات ایران را احاطه کرده بودند. بریتانیا در جنوب و شرق، روسیه در شمال و عثمانی در غرب. در قرن خاصِ نوزدهم بخش کوچکی از جهان به یکباره از بخش اعظم آن جدا شده و به قدرت صنعتی و نظامی جهان تبدیل میشوند. ممالک محروسه در این شرایط است که حفظ میشود و به ایرانیان امروز به ارث میرسد. ایران آن زمان در همان جایی بود که منطقاً باید میبود با تمام بدیها، ظلمها و سنن و پیچیدگی های اجتماعی خود، نه ادعایی داشت و نه ستیز خانمان براندازی با خارجیها. پادشاه مالک کشور بود و سعی وافر داشت که سرزمین های تحت فرمانروایی خود را حفظ کند اما اگر این مهم امکان پذیر نبود از آن می گذشت و تنها سرزمین اصلی را مراقبت میکرد. پادشاه به همین دلیل از هرات، مرو و ایروان گذشت چراکه حفظ آنها با قشون و توان آن زمان بمعنی از دست رفتن بندر عباس ، بندر محمره و حتی دارالسلطنه تبریز بود.
تجددخواهی و تغییرات تدریجی ایران تماماً ریشه در عصر قاجار دارد. شاید بتوان گفت ترور قبله عالم آغاز یک پایان برای نظم تاریخی ایران بود. گفتن تاریخ جایگزین بسیار سخت است اما اگر انتقال سلطنت در ربع آخر قرن نوزدهم و ربع اول قرن بیستم به روال آرام آن انجام می گرفت چه بسا ثبات و سنت های خوب حفظ، و حرکت بسمت تغییرات مثبت ادامه می یافت. اما آن عصر پرآشوب در کنار تحولات منفی بین المللی نهایتاً به برآمدن نوعی مدرنیسم آمرانه انجامید که در اوج خود به انقلاب اسلامی میرسد.
اما ایرانِ مدرن، خصوصاً در طی شصت سال اخیر از میلیاردها دلار درآمد نفتی برخوردار بوده است. به اصطلاح ارتش مدرن داشته[که البته در تمام جنگها شکست خورده] و از تمام تکنولوژی های روز برای کنترل مردم برخوردار است. عوارض و مالیات های سنگین و مداخلات حداکثری و قدرت اهریمنی چاپ پول نیز که نقل هر محفل است. در قرن نوزدهم بخش اعظم جهان در وضعیت مشابه ایران قرار داشتند و چه بسا بدتر. اعتبار ایران در دنیا در خور توجه بود، و ناصرالدین شاه جزء اولین حاکمان مسلمان بوده است که عالیترین نشان های سلطنتی خاندان های بزرگ اروپایی را دریافت کرده است. "پرشیا" هر چند نسبت به قدرت های جهانی وقت، امپراطوری ضعیفی بود اما یاغی نبود و احترام خاص خود را داشت و تغییرات در آن تدریجا در حال رخ دادن بود. این را هم در نظر بگیرید یک صدم درآمد و توان فنی دولت های مدرن را نداشته اند.
حالا به ایران امروز بیاییم. کشوری که به جرات می توان آنرا جز یکی از عقب مانده ترین ها در جهان دانست. تکنولوژی های که مردم امروز ایران از آن استفاده میکنند، ربطی به خودشان و اقتصاد رانتیر آن ندارد و فراورده سرمایه داری است. حتی در استفاده از تکنولوژی ها نیز آزادی انتخاب ندارند. از اعتبار و احترامی در جهان برخوردار نیست. معماری شهرهایش بدوی و مفتضح است. زیبایی در آن مرده است. این در حالی است که دیگر قرن نوزدهم نیست و غیر از قدرت های جهانی، تعداد زیادی از کشورها از جهات مختلف از ایران رفاه و اعتبار بیشتری دارند. حالا چگونه است که ایرانیان امروزی به ایرانِ عصر قاجار با غرور و تبختر نگاه میکنند و گمان میکنند که از نروژ آمدهاند! این توهمات را باید پیرایش کرد.
#تاریخ
@Imamiya_identity
Переслав з:
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی

23.03.202516:26
«روایت یک فرانسوی از فراز و فرود امیرکبیر»
کُنت گوبینو دیپلمات فرانسوی، سالهای ۱۸۵۵ تا ۱۸۵۸، یعنی از سال هفتم تا دهم سلطنت ناصرالدین شاه، در سفارت فرانسه در تهران ابتدا دبیر و بعد کاردار بود. او از بوشهر وارد ایران شده و از شیراز و اصفهان و کاشان به تهران آمده بود. وقتی در کاشان بود او و همراهانشان را برای رهیدن از گرما به فین کاشان بردند. وقتی در باغ فین از زیبایی و هوای خوش لذت میبرد، اتاقی دید که در آن شکسته بود. او با یادآوری این در شکسته ماجرا قتل امیرکبیر را تعریف میکند. این خانهای بود که امیرکبیر و همسرش (که خواهر شاه هم بود) در آن زندگی میکردند. وقتی امیر به حمام رفت و به قتل رسید، شاهزاده خانم نگران و مضطرب بود که چرا امیر از حمام بازنگشت. وقتی طاقتش طاق شد کوشید از خانه بیرون رود، به اجازه نمیدادند و او در را با مشد و لگد شکست. این در شکسته که گوبینو دیده بود، همان در بود.
گوبینو که فردی بسیار تیزبین و دقیق بود، پس از بازگشت به فرانسه کتابی منتشر کرد با عنوان «سه سال در آسیا» که بخش عمدۀ کتاب دربارۀ تجربیاتش در ایران است. او فراز و فرود امیر را در کتابش شرح میدهد که در اینجا چند سطری از آن را میآورم و کل روایت او از امیرکبیر (یا امیرنظام) را در فایل پیوست میتوانید بخوانید (که توصیه میکنم حتماً بخوانید). روایت گوبینو الزاماً روایت موثقی نیست و چهبسا ایراداتی داشته باشد، اما گوبینو را میتوانیم «شاهدی بیطرف» در نظر گیریم که خود هیچ نفع و ضرری در ماجرای امیرکبیر نداشت و در نتیجه مانند داوری بیطرف ماجرا را روایت میکند. در ادامه برخی از گفتههای گوبینو را میخوانیم:
«هنگام جلوس ناصرالدین شاه کشور در هرجومرج وحشتناکی به سر میبرد. وسط روز مردم یکدیگر را در کوچههای تهران میکشتند و چاپارهای دولتی و بالطبع مسافران عادی بدون قبول خطرهای بزرگ قادر به رفتوآمد بین شهرها نبودند... امیرنظام [= امیرکبیر] ظرف چند ماه نظم را در همهجا برقرار کرد. چنان شدت عملی نسبت به مجرمین نشان داد تا دیگر کسی دنبال چنین کارهایی نرود. به عنوان مثال دستور داد قاتلینی را که در کوچههای تهران دستگیر کرده بودند به مسجد شاه عبدالعظیم ببرند و دیواری جلویشان بکشند به نحوی که فقط سر و گردنشان بیرون باشد. سپس یک سر طناب را به گردن آنان و سر دیگرش را به اسب نیرومندی ببندند و به اسب شلاق بزنند تا سر محکومین از بدن جدا شود. امیرنظام با به کار بردن چنین روشهایی چنان ترس و وحشت برانگیخت که آرامش عمیقی در سراسر کشور برقرار شد... شنیدم یکی از سربازان قراول جلو منزل او از ترش بیهوش شد، چون امیرنظام هنگام عبور به او خیره شده بود. او از اینگونه قدرتنماییها خوشش میآمد و هیچچیز بیش از آن ارضایش نمیکرد.»
گوبینو در اینجا فهرست بلندی از خدمات امیرنظام را برای آبادانی نام میبرد، اما بعد نتیجه میگیرد:
«شایستگیهای بینظیر امیرنظام که قابل انکار نبود، مبدل به خشونتی شد که بر فضایلش سایه میافکند. وانگهی این مرد انعطافناپذیر نقاط ضعفی هم داشت که دیگران را به شدت ناراحت میکرد. سختگیری بیاندازهاش ناشی از قساوت ذاتی بود. خشونتی که در وارد کردن اتهاماتِ اغلب بجا به کار میبرد از خودپسندی غیرقابل توجیهش سرچشمه میگرفت که هیچکس را همسطح خود نمیدانست... دیری نگذشت که امیرنظام مورد نفرت عموم قرار گرفت و به زودی صدای ناله و شکایت و زاری از هر سوی کشور برخاست... سوءظنی که [مخالفان امیر دربارۀ او] به پادشاه جوان القا کردند، بر اساس بدخواهی بود، ولی ظواهر بسیار محکمی داشت... وانگهی شاه جوان تا حدودی از سرزنشهای نیشدار و دائمی وزیر مورد علاقهاش و بیشتر از تبلیغاتی که امیر دربارۀ قدرتنمایی خود میکرد، خسته و آزرده شده بود.»
گوبینو در اینجا از سفر شاه و امیر به اصفهان میگوید که شاه به چشم میبیند امیرکبیر احترامی بسیار بیشتر از او دارد و احساس تحقیر میکند. برای شاه تعریف کرده بودند که وقتی شاه با اسب همراه امیر وارد اصفهان شده بود، یکی از مردم از دیگری پرسیده بود آن جوانک کنار امیر کیست؟ و دیگری گفته بود: «برادر زنش است». اما زمانی شاه عنان از کف داد که امیر برای حفاظت از خود از دالگوروکی وزیرمختار روسیه کمک خواسته بود و وزیرمختار نیز سربازان قزاق را برای حفاظت از امیرکبیر به خانۀ او فرستاده بود. در پی این ماجرا شاه امیر را به فین تبعید کرد...
توصیه میکنم کل روایت گوبینو را که چندان هم طولانی نیست در فایل پیوست بخوانید. در فرصتی دیگر دربارۀ خود گوبینو هم باید چیزهای جالب و مهمی بگویم، کسی که مبدع نظریۀ نژاد آریایی بود...
مهدی تدینی
#امیرکبیر، #قاجار، #ناصرالدین_شاه
@tarikhandishi
کُنت گوبینو دیپلمات فرانسوی، سالهای ۱۸۵۵ تا ۱۸۵۸، یعنی از سال هفتم تا دهم سلطنت ناصرالدین شاه، در سفارت فرانسه در تهران ابتدا دبیر و بعد کاردار بود. او از بوشهر وارد ایران شده و از شیراز و اصفهان و کاشان به تهران آمده بود. وقتی در کاشان بود او و همراهانشان را برای رهیدن از گرما به فین کاشان بردند. وقتی در باغ فین از زیبایی و هوای خوش لذت میبرد، اتاقی دید که در آن شکسته بود. او با یادآوری این در شکسته ماجرا قتل امیرکبیر را تعریف میکند. این خانهای بود که امیرکبیر و همسرش (که خواهر شاه هم بود) در آن زندگی میکردند. وقتی امیر به حمام رفت و به قتل رسید، شاهزاده خانم نگران و مضطرب بود که چرا امیر از حمام بازنگشت. وقتی طاقتش طاق شد کوشید از خانه بیرون رود، به اجازه نمیدادند و او در را با مشد و لگد شکست. این در شکسته که گوبینو دیده بود، همان در بود.
گوبینو که فردی بسیار تیزبین و دقیق بود، پس از بازگشت به فرانسه کتابی منتشر کرد با عنوان «سه سال در آسیا» که بخش عمدۀ کتاب دربارۀ تجربیاتش در ایران است. او فراز و فرود امیر را در کتابش شرح میدهد که در اینجا چند سطری از آن را میآورم و کل روایت او از امیرکبیر (یا امیرنظام) را در فایل پیوست میتوانید بخوانید (که توصیه میکنم حتماً بخوانید). روایت گوبینو الزاماً روایت موثقی نیست و چهبسا ایراداتی داشته باشد، اما گوبینو را میتوانیم «شاهدی بیطرف» در نظر گیریم که خود هیچ نفع و ضرری در ماجرای امیرکبیر نداشت و در نتیجه مانند داوری بیطرف ماجرا را روایت میکند. در ادامه برخی از گفتههای گوبینو را میخوانیم:
«هنگام جلوس ناصرالدین شاه کشور در هرجومرج وحشتناکی به سر میبرد. وسط روز مردم یکدیگر را در کوچههای تهران میکشتند و چاپارهای دولتی و بالطبع مسافران عادی بدون قبول خطرهای بزرگ قادر به رفتوآمد بین شهرها نبودند... امیرنظام [= امیرکبیر] ظرف چند ماه نظم را در همهجا برقرار کرد. چنان شدت عملی نسبت به مجرمین نشان داد تا دیگر کسی دنبال چنین کارهایی نرود. به عنوان مثال دستور داد قاتلینی را که در کوچههای تهران دستگیر کرده بودند به مسجد شاه عبدالعظیم ببرند و دیواری جلویشان بکشند به نحوی که فقط سر و گردنشان بیرون باشد. سپس یک سر طناب را به گردن آنان و سر دیگرش را به اسب نیرومندی ببندند و به اسب شلاق بزنند تا سر محکومین از بدن جدا شود. امیرنظام با به کار بردن چنین روشهایی چنان ترس و وحشت برانگیخت که آرامش عمیقی در سراسر کشور برقرار شد... شنیدم یکی از سربازان قراول جلو منزل او از ترش بیهوش شد، چون امیرنظام هنگام عبور به او خیره شده بود. او از اینگونه قدرتنماییها خوشش میآمد و هیچچیز بیش از آن ارضایش نمیکرد.»
گوبینو در اینجا فهرست بلندی از خدمات امیرنظام را برای آبادانی نام میبرد، اما بعد نتیجه میگیرد:
«شایستگیهای بینظیر امیرنظام که قابل انکار نبود، مبدل به خشونتی شد که بر فضایلش سایه میافکند. وانگهی این مرد انعطافناپذیر نقاط ضعفی هم داشت که دیگران را به شدت ناراحت میکرد. سختگیری بیاندازهاش ناشی از قساوت ذاتی بود. خشونتی که در وارد کردن اتهاماتِ اغلب بجا به کار میبرد از خودپسندی غیرقابل توجیهش سرچشمه میگرفت که هیچکس را همسطح خود نمیدانست... دیری نگذشت که امیرنظام مورد نفرت عموم قرار گرفت و به زودی صدای ناله و شکایت و زاری از هر سوی کشور برخاست... سوءظنی که [مخالفان امیر دربارۀ او] به پادشاه جوان القا کردند، بر اساس بدخواهی بود، ولی ظواهر بسیار محکمی داشت... وانگهی شاه جوان تا حدودی از سرزنشهای نیشدار و دائمی وزیر مورد علاقهاش و بیشتر از تبلیغاتی که امیر دربارۀ قدرتنمایی خود میکرد، خسته و آزرده شده بود.»
گوبینو در اینجا از سفر شاه و امیر به اصفهان میگوید که شاه به چشم میبیند امیرکبیر احترامی بسیار بیشتر از او دارد و احساس تحقیر میکند. برای شاه تعریف کرده بودند که وقتی شاه با اسب همراه امیر وارد اصفهان شده بود، یکی از مردم از دیگری پرسیده بود آن جوانک کنار امیر کیست؟ و دیگری گفته بود: «برادر زنش است». اما زمانی شاه عنان از کف داد که امیر برای حفاظت از خود از دالگوروکی وزیرمختار روسیه کمک خواسته بود و وزیرمختار نیز سربازان قزاق را برای حفاظت از امیرکبیر به خانۀ او فرستاده بود. در پی این ماجرا شاه امیر را به فین تبعید کرد...
توصیه میکنم کل روایت گوبینو را که چندان هم طولانی نیست در فایل پیوست بخوانید. در فرصتی دیگر دربارۀ خود گوبینو هم باید چیزهای جالب و مهمی بگویم، کسی که مبدع نظریۀ نژاد آریایی بود...
مهدی تدینی
#امیرکبیر، #قاجار، #ناصرالدین_شاه
@tarikhandishi
29.03.202514:03
خب پس از ۱۲۲۷ تا ۱۲۹۰ سه شاه قاجار بر ایران حکومت کردن و با وجود مشروطه و حمله به تهران و خلع شاه و نبود درآمد نفتی، تو این ۶۳ سال دلار از ۷ ریال شده ۱۱ ریال یعنی ۱.۵ برابر شده
از ۱۲۹۰ تا ۱۳۵۷ روشنفکرای ملیگرا زمام امور رو دست گرفتن و پدر ایران نوین و شاهنشاه آریامهر با وجود درآمد هنگفت نفتی دلار ظرف ۶۷ سال از ۱۱ ریال شده ۷۰ ریال! یعنی ۶.۵ برابر شده
از ۱۲۹۰ تا ۱۳۵۷ روشنفکرای ملیگرا زمام امور رو دست گرفتن و پدر ایران نوین و شاهنشاه آریامهر با وجود درآمد هنگفت نفتی دلار ظرف ۶۷ سال از ۱۱ ریال شده ۷۰ ریال! یعنی ۶.۵ برابر شده
Переслав з:
چرا ملتها شکست میخورند؟

03.04.202523:18
فرقهٔ جدیدی که بیشتر از آنکه مذهبی باشد، سیاسی است بنام بابیها معروف است و اعضای این فرقه از نظر طرز فکر و روش، کمونیست واقعی هستند و ناصرالدین شاه از آنها بسیار بیمناک است زیرا چهار سال پیش همین فرقه علیه شاه توطئهای تشکیل داد که به مجروح شدن او انجامید و نجات شاه از آن مهلکه معجزهای بود.
کنت گوبینو در نامه به توکویل
دماوند، نوامبر ۱۸۵۵
29.03.202512:00
برای دوستانی که نمیدانند «قجرتٓریٓن» چیست: این کلمهای است، ترکیب شده از «لیبرترین» + «قجر»، که اخیراً در طعن تعدادی افراد ساخته شده که از یک طرف در سطوح مختلف تاثیرپذیرفته از مکتب اتریشی اقتصاد («لیبرالترین» مکتب اقتصادی) هستند و از طرف دیگر خواهان بازنگری جدی در تاریخ قاجارند و معتقدند که تاریخ قاجار به عمد و به دلائل ایدئولوژیک کاملاً معوج روایت شده، و نیز انتقادات جدی به اقدامات پهلویها (به خصوص رضاشاه) دارند.
شما اعتقاد به بازار و اقتصادی آزاد داشته باشید و دولت حداقلی بخواهید و با مهندسی اجتماعی مخالف باشید و قاجار را بپسندید و از پهلوی (و نیز از ج.ا.) انتقاد کنید، تنها چیزی که در فضای امروز ایران نصیبتان میشود چیست؟ فقط فحش! و مسلما سلبریتی و محبوب نخواهید شد!
چند تا کانال تلگرامی با این رویکرد را اینجا میشمارم:
➖چرا ملتها شکست میخورند!
➖خاطرات و خطرات
➖پژوهشگاه مالکیت و بازار
➖جناب گاو
➖قجرنامه
شما اعتقاد به بازار و اقتصادی آزاد داشته باشید و دولت حداقلی بخواهید و با مهندسی اجتماعی مخالف باشید و قاجار را بپسندید و از پهلوی (و نیز از ج.ا.) انتقاد کنید، تنها چیزی که در فضای امروز ایران نصیبتان میشود چیست؟ فقط فحش! و مسلما سلبریتی و محبوب نخواهید شد!
چند تا کانال تلگرامی با این رویکرد را اینجا میشمارم:
➖چرا ملتها شکست میخورند!
➖خاطرات و خطرات
➖پژوهشگاه مالکیت و بازار
➖جناب گاو
➖قجرنامه
Переслав з:
پژوهشکدهٔ تاریخ، فلسفه، ادیان

04.04.202510:57
✍️کشف الأسرار مِن خِلال الأقول (۵)؛
🔹یک بار از طریق ترکیه به سامرّا مشرف شدم. به استانبول که رسیدم، اسدآبادی به دیدنم آمد و گفت: به میرزا بگویید ناصرالدینشاه را ابتدا تکفیر و سپس عزل کند.
پرسیدم: «چه کسی را جای او بگذارد؟» جواب داد: «خود مرا!» سئوال کردم: «با چه پشتوانهای؟» پاسخ داد: «با پشتوانه سلطان عبدالحمید!» سخت برآشفتم و با او بگومگو کردم.
🔹در سامرّا که خدمت میرزا رسیدم، ماجرا را تعریف کردم و ایشان گفت: اگر با او موافقت کرده بودی، رابطهام با تو قطع میشد! عزل ناصرالدینشاه به استقلال تنها کشور شیعه دنیا لطمه میزند و باعث میشود ایران تبعهٔ دولت عثمانی شود.
🔸شیخ عبدالنبی نوری
https://t.me/ReligiousSchool
🔹یک بار از طریق ترکیه به سامرّا مشرف شدم. به استانبول که رسیدم، اسدآبادی به دیدنم آمد و گفت: به میرزا بگویید ناصرالدینشاه را ابتدا تکفیر و سپس عزل کند.
پرسیدم: «چه کسی را جای او بگذارد؟» جواب داد: «خود مرا!» سئوال کردم: «با چه پشتوانهای؟» پاسخ داد: «با پشتوانه سلطان عبدالحمید!» سخت برآشفتم و با او بگومگو کردم.
🔹در سامرّا که خدمت میرزا رسیدم، ماجرا را تعریف کردم و ایشان گفت: اگر با او موافقت کرده بودی، رابطهام با تو قطع میشد! عزل ناصرالدینشاه به استقلال تنها کشور شیعه دنیا لطمه میزند و باعث میشود ایران تبعهٔ دولت عثمانی شود.
🔸شیخ عبدالنبی نوری
https://t.me/ReligiousSchool
Переслав з:
خاطرات و خطرات



29.03.202522:34
الحمدالله تعالى؛ ماه رمضان را در کمال خوبی و خوشی و صحت مزاج گذرانده، روزه را تماماً گرفته، قرآن ختم شد. به همه خوش گذشت. حالا دو ماه به عید نوروز مانده است؛ هوا خوش میگذرد، برف هیچ در جلگه نیست و الی حال به جلگه ابدا برف نیامده است اما کوهها پرمایه و برف است. در رمضان باران شدیدی آمد.
#ناصرالدین_شاه
29.03.202502:29
بچهها لو رفتیم! هم آیکیومان لو رفت، هم گزینهمان!
(حالا اصلا این بابا که عکسش را آورده کیست؟ من اول فکر کردم یک بازیگر ایتالیایی است!)
(حالا اصلا این بابا که عکسش را آورده کیست؟ من اول فکر کردم یک بازیگر ایتالیایی است!)
Переслав з:
Iranian Neo-conservative



01.04.202501:08
«به ارواح پدرم، به ائمهی طاهرین، اعتقاد شخص من این بود که اگر عثمانیها یا المان موقعیت پیدا مینمودند، هزار درجه برای ما ایرانیها بدتر از انگلیسها میشدند؛ [...]، طرف شدن با مامورینِ انگلیس و خصومت با انها را نه برای خودم و نه برای اولادم صلاح نمیدانم و پیشرفت هم ندارد»
«عبدالحسین میرزا فرمانفرما، شاهزادهی قاجار و رئیسالوزرای ایران در دورهی جنگ جهانیِ اول»
پینوشت: تصویر فوق، فرمانفرما همراه با سر پِرسی سایکس، ژنرالِ انگلیسی میباشد
@Iranian_Neocon
«عبدالحسین میرزا فرمانفرما، شاهزادهی قاجار و رئیسالوزرای ایران در دورهی جنگ جهانیِ اول»
پینوشت: تصویر فوق، فرمانفرما همراه با سر پِرسی سایکس، ژنرالِ انگلیسی میباشد
@Iranian_Neocon
Переслав з:
پژوهشکدهٔ تاریخ، فلسفه، ادیان

04.04.202510:58
✍️کشف الأسرار مِن خِلال الأقول (۶)؛
🔹اسدآبادی در زمان میرزا به سامرّا میرود که از میرزا وقت ملاقات بگیرد، ولی میرزا به او وقت نمیدهد! او دو نامه هم به میرزا مینویسد که میرزا به آنها هم جواب نمیدهد! وقتی میرزا به اسدآبادی وقت ملاقات نداد، اسدآبادی از دیوار خانه ایشان بالا رفت و وارد اتاق ایشان شد و با ایشان ملاقات کرد!
🔸سیّد شهابالدین مرعشی نجفی
https://t.me/ReligiousSchool
🔹اسدآبادی در زمان میرزا به سامرّا میرود که از میرزا وقت ملاقات بگیرد، ولی میرزا به او وقت نمیدهد! او دو نامه هم به میرزا مینویسد که میرزا به آنها هم جواب نمیدهد! وقتی میرزا به اسدآبادی وقت ملاقات نداد، اسدآبادی از دیوار خانه ایشان بالا رفت و وارد اتاق ایشان شد و با ایشان ملاقات کرد!
🔸سیّد شهابالدین مرعشی نجفی
https://t.me/ReligiousSchool
Переслав з:
Iranian Neo-conservative

26.03.202516:54
«واقعیت این است که این به اصطلاح امتیازات [که در دورهی ناصری به غربیها داده میشد] در حقیقت قراردادهای تجاری بود برای اینکه غربیها در ایران به قول امروزیها سرمایهگذاری کنند؛ مثلا راهاهن درست کنند یا معدن استخراج کنند. مهمترین نمونهاش هم ان قرارداد معروف رویتر است که سپهسالار، صدراعظم ناصرالدینشاه مبتکر ان بود. شما نگاه کنید قراردادی که میرزا حسینخان سپهسالار با غربیها امضا کرده مورد طعن و لعنِ اغلب مورخین قرار گرفته است؛ [...]، اما ان قراردادها هم در مجموع به نفع ایران بوده است»
«موسی غنینژاد»
«https://t.me/IIFOM_CO/661»
@Iranian_Neocon
«موسی غنینژاد»
«https://t.me/IIFOM_CO/661»
@Iranian_Neocon
Переслав з:
Iranian Neo-conservative

25.03.202518:13
«کابینهی وثوقالدوله در برقراریِ امنیت نسبتا موفق عمل کرد. بساط کمیتهی مجازات که دست به ترورهای سیاسی میزد و رعب و وحشت در تهران ایجاد کرده بود، برچیده شد. بسیاری از یاغیان و راهزنان که در تهران و شهرهای مرکزیِ ایران به قتل و غارت میپرداختند، سرکوب و ریشهکن شدند. دو برنامهی اصلیِ دولت وثوقالدوله ایجاد نیروی نظامیِ قدرتمند و متمرکز و انجام اصلاحات مالی و اقتصادیِ اساسی بود. امضای قرارداد ۱۹۱۹ با دولت بریتانیا که با هدف تامین منافع مشترک و متقابلِ دو کشور صورت گرفته بود، وثوقالدوله را در وضعیت بسیار دشواری قرار داد. جاروجنجالی که مخالفان و مطبوعات دربارهی این قرارداد به راه انداختند، اقتدار و اعتبار دولت را خدشهدار کرد»
«موسی غنینژاد»
@Iranian_Neocon
«موسی غنینژاد»
@Iranian_Neocon
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.