
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
ما فقیر شده ایم.ما از میراث انسانی یکی پس از دیگری دست
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікованийДовіреність
Не надійнийРозташуванняІран
МоваІнша
Дата створення каналуГруд 12, 2016
Додано до TGlist
Січ 01, 2025Останні публікації в групі "رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)"
20.04.202523:27
سیاست یعنی وسعت بخشیدن به دامنه احساس، زبان و تخیل
۱. تصور همگانی بر آن است که سیاست چیزی ست از جنس وجود یک دولت با منطق درونی آن و رابطه ای که با مردمان خود اختیار می کند. این تصویر از سیاست تصویری دور از حقیقت نیست، اما پذیرفتن آن به معنای اتخاذ رویکردی ظاهربینانه به سیاست است که اصولا سیاست را چیزی جز قدرت حاکم مشروع یا نامشروع نمی داند.
۲. در نگاه کیفی به سیاست، اما، سیاست از جنس حکم دادن در خصوص "دامنه تخیل، زبان، و احساس" جامعه است: جامعه چه چیزهایی می تواند تخیل کند، احساس کند، و به زبان آورد. فرق جوامع دمکراتیک و استبدادی در تعیین مرزهای همین مساله است: جامعه دمکراتیک جامعه ای است که در آن حدود زبان، تخیل و احساس مردمان آن جامعه وسعت یافته است. برعکس، جامعه استبدادی جامعه ای است که در آن قدرت حاکم بر احساسات، تخیل و زبان مردم چنگ انداخته و آن ها را مقید و محدود به مرزهای خاص ساخته است.
۳. تغییر اجتماعی زمانی ممکن می شود که زبان، احساس و تخیل یک جامعه تغییر یابد. تا نتوانیم احساسات فعالی چون شادی، مهربانی، عشق، دوستی، غمخواری، همدلی، آرامش، مدارا، صبوری، و...را تجربه کنیم؛ تا نتوانیم تخیل خلاقانه ای چون تخیل شاعران و داستان نویسان را تجربه کنیم و با یک ذهن خلاقانه تصویری دیگر از خود، جهان و جامعه را برای خود ممکن سازیم؛ تا نتوانیم انقلاب زبانی را تجربه کنیم و با وسعت بخشیدن به دامنه واژگان زبانی، معانی زبانی و ساختار گرامی زبان از زندگی خود روایت دیگر بسازیم و به عنوان مثال به جای گفتن جمله خنثی و بی فاعل " پنج هزار کارگر بیکار شدند" از جمله دارای فاعل " سیاست های دولت در حوزه پرداخت ارز باعث بیکار شدن پنج هزار کارگر شد" یا به جای گفتن " قانون می گوید بدنت را بپوشان" نگوییم " بدن من و شکل و قالب آن و نیازهای آن دامنه قانون پوشش را تعیین می کند"، هرگز قادر به ایجاد تغییر در خود و ممکن ساختن نیاز به تغیبر و تلاش برای محقق ساختن آن در جامعه نخواهیم بود.
۴. هر گونه تغییر اجتماعی پیش از هر چیز " تغییری در زبان، احساس، و تخیل" ماست و شرط لازم برای این تغییر به اشتراک گذاشتن جهان های زبانی و احساسی متفاوت با یکدیگر و یا آشنا شدن با منابع زبان و احساس و تخیل جدید در دنیای ادبیات و هنر و شعر و سینما و...است. باید اندکی در سکوت تفکر کرد، باید اندکی تفکرات حاصل از سکوت را با دیگران به اشتراک گذاشت، باید اندکی به منابع زبان و خیال و احساس یعنی زبان اندیشه و هنر نزدیک شد، و باید کوشید این نکته را به شکل انتقادی دریافت که چگونه مکانیسم های قدرت موجود دامنه زبان و احساس و خیال ما را محدود به زبان و خیال و احساسات منفعلی چون اندوه ساخته است: خیال جهان جدید بیش از هر چیز حاصل گفتگوهای ما در کنش های روزمره زندگی ست. به جای تکرار جهان کهنه ای که در آن گرفتاریم، با هم سخن از امکانات جدید زندگی تازه خود بگوییم.در زبان و احساس و خیال تازه خود از جهان چیزهای تازه بخواهیم تا جهان رنگ ما را به خود بگیرد. جهان بی صداست.قصه ما از جهان رنگ و صدای جهان ما را مشخص می سازد.
http://t.me/mostafamehraeen
۱. تصور همگانی بر آن است که سیاست چیزی ست از جنس وجود یک دولت با منطق درونی آن و رابطه ای که با مردمان خود اختیار می کند. این تصویر از سیاست تصویری دور از حقیقت نیست، اما پذیرفتن آن به معنای اتخاذ رویکردی ظاهربینانه به سیاست است که اصولا سیاست را چیزی جز قدرت حاکم مشروع یا نامشروع نمی داند.
۲. در نگاه کیفی به سیاست، اما، سیاست از جنس حکم دادن در خصوص "دامنه تخیل، زبان، و احساس" جامعه است: جامعه چه چیزهایی می تواند تخیل کند، احساس کند، و به زبان آورد. فرق جوامع دمکراتیک و استبدادی در تعیین مرزهای همین مساله است: جامعه دمکراتیک جامعه ای است که در آن حدود زبان، تخیل و احساس مردمان آن جامعه وسعت یافته است. برعکس، جامعه استبدادی جامعه ای است که در آن قدرت حاکم بر احساسات، تخیل و زبان مردم چنگ انداخته و آن ها را مقید و محدود به مرزهای خاص ساخته است.
۳. تغییر اجتماعی زمانی ممکن می شود که زبان، احساس و تخیل یک جامعه تغییر یابد. تا نتوانیم احساسات فعالی چون شادی، مهربانی، عشق، دوستی، غمخواری، همدلی، آرامش، مدارا، صبوری، و...را تجربه کنیم؛ تا نتوانیم تخیل خلاقانه ای چون تخیل شاعران و داستان نویسان را تجربه کنیم و با یک ذهن خلاقانه تصویری دیگر از خود، جهان و جامعه را برای خود ممکن سازیم؛ تا نتوانیم انقلاب زبانی را تجربه کنیم و با وسعت بخشیدن به دامنه واژگان زبانی، معانی زبانی و ساختار گرامی زبان از زندگی خود روایت دیگر بسازیم و به عنوان مثال به جای گفتن جمله خنثی و بی فاعل " پنج هزار کارگر بیکار شدند" از جمله دارای فاعل " سیاست های دولت در حوزه پرداخت ارز باعث بیکار شدن پنج هزار کارگر شد" یا به جای گفتن " قانون می گوید بدنت را بپوشان" نگوییم " بدن من و شکل و قالب آن و نیازهای آن دامنه قانون پوشش را تعیین می کند"، هرگز قادر به ایجاد تغییر در خود و ممکن ساختن نیاز به تغیبر و تلاش برای محقق ساختن آن در جامعه نخواهیم بود.
۴. هر گونه تغییر اجتماعی پیش از هر چیز " تغییری در زبان، احساس، و تخیل" ماست و شرط لازم برای این تغییر به اشتراک گذاشتن جهان های زبانی و احساسی متفاوت با یکدیگر و یا آشنا شدن با منابع زبان و احساس و تخیل جدید در دنیای ادبیات و هنر و شعر و سینما و...است. باید اندکی در سکوت تفکر کرد، باید اندکی تفکرات حاصل از سکوت را با دیگران به اشتراک گذاشت، باید اندکی به منابع زبان و خیال و احساس یعنی زبان اندیشه و هنر نزدیک شد، و باید کوشید این نکته را به شکل انتقادی دریافت که چگونه مکانیسم های قدرت موجود دامنه زبان و احساس و خیال ما را محدود به زبان و خیال و احساسات منفعلی چون اندوه ساخته است: خیال جهان جدید بیش از هر چیز حاصل گفتگوهای ما در کنش های روزمره زندگی ست. به جای تکرار جهان کهنه ای که در آن گرفتاریم، با هم سخن از امکانات جدید زندگی تازه خود بگوییم.در زبان و احساس و خیال تازه خود از جهان چیزهای تازه بخواهیم تا جهان رنگ ما را به خود بگیرد. جهان بی صداست.قصه ما از جهان رنگ و صدای جهان ما را مشخص می سازد.
http://t.me/mostafamehraeen
20.04.202509:15
به همه کسانی که در اینروزهای جامعه ایران به دنبال خواندن یک کتاب خوب درباره شرایط سخت انسانی و چگونگی برخورد امیدوارانه انسانها با این شرایط هستند، خوندن این کتاب را توصیه میکنم.از این نمونه کتاب فقط یک کتاب دیگر میشناسم و آن " زندگی در اعصار ظلمانی" اثر هانا آرنت است که می تونید فایل آن را در گوگل بیابید و مطالعه کنید.هر دو کتاب قصه های برخورد امیدوارانه چند انسان با شرایط سخت زندگی انسانی ست.
http://t.me/mostafamehraeen
http://t.me/mostafamehraeen


19.04.202522:03
19.04.202518:53
مصاحبه به تاریخ دوشنبه بیست و پنجم فروردین ماه چهارصد و چهار.
http://t.me/mostafamehraeen
http://t.me/mostafamehraeen
19.04.202500:01
خطاب به عزیزانی که مهربانانه حالم را می پرسند: "تهدید فقر و مرگ" را بی ارزش کنیم
۱.دوستان عزیز بسیاری بعد از شنیدن خبر ماجرای بازجویی در محل کارم پیام میدهند که نگران حال شما هستیم و لطفا از حال خودت بگو. احوالپرسی دوستانم را باز بهانه ای میکنم برای سخن گفتن از آنچه بر ما می گذرد. من خوبم و سر در خود به وضعیت غم انگیز این زندگی می اندیشم که چه بی دلیل و بی هیچ دستاورد زندگی ما و این سرزمین قربانی یک فاجعه و استبداد بی معنا شد. اما اگر تصور کنیم که این وضعیت های هولناک در تاریخ بی سابقه نبوده اند، امید باز به درون ما باز می گردد. به زبان کتاب " در باب تسلای خاطر"، تسلا و امید و آرامش ریشه در فهم دارد: فهم اینکه ارعاب هر چقدر هم که زشت باشد در مقابل حقیقت و تخیل تازه رنگ می بازد. من اصولا انسانی امیدوارم و همه زندگی ام انباشته از نور چهار خواهر "عشق، ایمان، آزادی، و عدالت" بوده و هست.
۲.شاید به من بگویند مصاحبه نکن و به رهبر نامه نزن و من هم به اجبار و یا بنا به تحلیل بگویم " چشم" ؛ شاید با انبوهی از توهین و فحاشی از سوی لشکر سایبری روبرویم کنند و گمان کنند که می توانند درون همه آدم ها را با توهین و تحقیر به تزلزل وادارند، ولی به آن ها نشان داده ام و باز هم نشان خواهم داد که به هیچ عنوان نقش معلمی خودم در نسبت با جامعه را رها نخواهم کرد: اگر قرار باشد فقط زنده باشم و معلم نباشم همان بهتر که زنده نباشم. به زبان مایکل ایگناتیف، "من شکست ها را می پذیرم، من همه ناتوانی های خودم و مردم را میبینم، اما دلیلی ندارد که آن ها آینده ما را هم تسخیر کنند یا احتمالات باقی مانده برای ما را از بین ببرند". باز به زبان همان نویسنده " امید، عنصر اصلی مبارزه است. امید یعنی باور به اینکه ما می توانیم خود را از فقدان، شکست و ناامیدی بازپس بگیریم. ....".شاید باز شکست بخوریم، ولی به قول بکت "این بار بهتر شکست می خوریم".
۳.تنها نکته مهم در این ماجرا این است که اجبار را نپذیریم و نپذیریم که زندگی در دروغ را به ما تحمیل کنند.به زبان هاول، با وجود همه محدودیت های انسانی مان باید بی محابا تلاش کنیم که "در حقیقت زندگی کنیم". من آدمی نیستم که زندگی در دروغ را بخاطر یک حکم هیات علمی پیمانی یا یه حقوق سی میلیونی بپذیرم: همه چیزم را از من بگیرید ولی به شما اجازه نمیدهم من را وادار به زندگی در دروغ کنید. من معلمم و معلم باید شریف زندگی کند تا مردمانش با او وارد این گفتگو شوند که "چطور پیش برویم؟ چطور ادامه بدهیم؟" من در همه سال های معلمی کوشیده ام این نکته ساده را به دانشجویانم آموزش بدهم که:" هیچ چیز برای انسان سودمندتر از انسان های دیگر نیست".
۴. ما مردم ایران گرفتار در یک " اندوه ساختاری" هستیم که جز از طریق " تخیل جمعی رام نشدنی" قادر به گذر از آن نیستیم. همه آنچه ما برای تغییر وضعیت خود به آن نیاز داریم شجاعت اخلاقی و عقلانی زیستن و بی ارزش کردن "تهدید فقر و مرگ" است که به زبان الهیات، قدرت همواره از طریق تهدید " فقیرت میکنم" درون ما را نابود می سازد.
http://t.me/mostafamehraeen
۱.دوستان عزیز بسیاری بعد از شنیدن خبر ماجرای بازجویی در محل کارم پیام میدهند که نگران حال شما هستیم و لطفا از حال خودت بگو. احوالپرسی دوستانم را باز بهانه ای میکنم برای سخن گفتن از آنچه بر ما می گذرد. من خوبم و سر در خود به وضعیت غم انگیز این زندگی می اندیشم که چه بی دلیل و بی هیچ دستاورد زندگی ما و این سرزمین قربانی یک فاجعه و استبداد بی معنا شد. اما اگر تصور کنیم که این وضعیت های هولناک در تاریخ بی سابقه نبوده اند، امید باز به درون ما باز می گردد. به زبان کتاب " در باب تسلای خاطر"، تسلا و امید و آرامش ریشه در فهم دارد: فهم اینکه ارعاب هر چقدر هم که زشت باشد در مقابل حقیقت و تخیل تازه رنگ می بازد. من اصولا انسانی امیدوارم و همه زندگی ام انباشته از نور چهار خواهر "عشق، ایمان، آزادی، و عدالت" بوده و هست.
۲.شاید به من بگویند مصاحبه نکن و به رهبر نامه نزن و من هم به اجبار و یا بنا به تحلیل بگویم " چشم" ؛ شاید با انبوهی از توهین و فحاشی از سوی لشکر سایبری روبرویم کنند و گمان کنند که می توانند درون همه آدم ها را با توهین و تحقیر به تزلزل وادارند، ولی به آن ها نشان داده ام و باز هم نشان خواهم داد که به هیچ عنوان نقش معلمی خودم در نسبت با جامعه را رها نخواهم کرد: اگر قرار باشد فقط زنده باشم و معلم نباشم همان بهتر که زنده نباشم. به زبان مایکل ایگناتیف، "من شکست ها را می پذیرم، من همه ناتوانی های خودم و مردم را میبینم، اما دلیلی ندارد که آن ها آینده ما را هم تسخیر کنند یا احتمالات باقی مانده برای ما را از بین ببرند". باز به زبان همان نویسنده " امید، عنصر اصلی مبارزه است. امید یعنی باور به اینکه ما می توانیم خود را از فقدان، شکست و ناامیدی بازپس بگیریم. ....".شاید باز شکست بخوریم، ولی به قول بکت "این بار بهتر شکست می خوریم".
۳.تنها نکته مهم در این ماجرا این است که اجبار را نپذیریم و نپذیریم که زندگی در دروغ را به ما تحمیل کنند.به زبان هاول، با وجود همه محدودیت های انسانی مان باید بی محابا تلاش کنیم که "در حقیقت زندگی کنیم". من آدمی نیستم که زندگی در دروغ را بخاطر یک حکم هیات علمی پیمانی یا یه حقوق سی میلیونی بپذیرم: همه چیزم را از من بگیرید ولی به شما اجازه نمیدهم من را وادار به زندگی در دروغ کنید. من معلمم و معلم باید شریف زندگی کند تا مردمانش با او وارد این گفتگو شوند که "چطور پیش برویم؟ چطور ادامه بدهیم؟" من در همه سال های معلمی کوشیده ام این نکته ساده را به دانشجویانم آموزش بدهم که:" هیچ چیز برای انسان سودمندتر از انسان های دیگر نیست".
۴. ما مردم ایران گرفتار در یک " اندوه ساختاری" هستیم که جز از طریق " تخیل جمعی رام نشدنی" قادر به گذر از آن نیستیم. همه آنچه ما برای تغییر وضعیت خود به آن نیاز داریم شجاعت اخلاقی و عقلانی زیستن و بی ارزش کردن "تهدید فقر و مرگ" است که به زبان الهیات، قدرت همواره از طریق تهدید " فقیرت میکنم" درون ما را نابود می سازد.
http://t.me/mostafamehraeen
18.04.202513:41


16.04.202522:47
آن ها از عشق می ترسند
درست چهل و پنج سال قبل، صبح روزی مثل همین امروز،به خانه مان حمله کرده بودند تا پدرم را دستگیر کنند.پدرم از مامورها پرسیده بود قهوه میل دارند؟ رد کرده بودند و با خنده گفته بود:" خوردن قهوه ایرادی نداره، رشوه حساب نمی شه". دژاوو نبود.واقعیت داشت تکرار می شد. این کشور چنان کند از دل تاریخ عبور می کند که زمان توان پیش روی اش را از دست می دهد و در عوض توی خودش تا می خورد. چهل و پنج سال گذشته و زمان به صبح همان روز بازگشته. در فاصله صبحی که چهل و پنج سال به طول انجامید، پدرم مرد و من پیر شدم، اما کماکان سپیده می دمید و پلیس به خانه ها حمله می کرد.(دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید: حبسیات یک داستان نویس، اثر احمد آلتان، ترجمه ایمان رهبر).
http://t.me/mostafamehraeen
درست چهل و پنج سال قبل، صبح روزی مثل همین امروز،به خانه مان حمله کرده بودند تا پدرم را دستگیر کنند.پدرم از مامورها پرسیده بود قهوه میل دارند؟ رد کرده بودند و با خنده گفته بود:" خوردن قهوه ایرادی نداره، رشوه حساب نمی شه". دژاوو نبود.واقعیت داشت تکرار می شد. این کشور چنان کند از دل تاریخ عبور می کند که زمان توان پیش روی اش را از دست می دهد و در عوض توی خودش تا می خورد. چهل و پنج سال گذشته و زمان به صبح همان روز بازگشته. در فاصله صبحی که چهل و پنج سال به طول انجامید، پدرم مرد و من پیر شدم، اما کماکان سپیده می دمید و پلیس به خانه ها حمله می کرد.(دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید: حبسیات یک داستان نویس، اثر احمد آلتان، ترجمه ایمان رهبر).
http://t.me/mostafamehraeen
Переслав з:
مدرسه علوم انسانی [جیوگی]
![مدرسه علوم انسانی [جیوگی] avatar](/_next/image?url=https%3A%2F%2Fstatic-storm.tglist.com%2F4598fec557337ad22d3a369fa3ac3aa9%2F8ebe976f-75de-42fe-bc8c-992c46d5e241.jpg%3Fw%3D24%26h%3D24&w=48&q=75)
15.04.202519:45
♨️ منتشر شد!
❇️ این شما و این هشتمین اپیزود جیوه:
«براندازی یا اصلاح جمهوری اسلامی؟»
💬 گفتگوی میلاد دخانچی با مصطفی مهرآئین را در یوتیوب ببینید:
📺https://youtu.be/PRPycGZ27bg
🔻کاری از مدرسه علوم انسانی [جیوگی]:
🌐 jivegi.school
❇️ این شما و این هشتمین اپیزود جیوه:
«براندازی یا اصلاح جمهوری اسلامی؟»
💬 گفتگوی میلاد دخانچی با مصطفی مهرآئین را در یوتیوب ببینید:
📺https://youtu.be/PRPycGZ27bg
🔻کاری از مدرسه علوم انسانی [جیوگی]:
🌐 jivegi.school
15.04.202519:13
14.04.202522:12
خطاب به مردم عزیز ایران: دموکراسی هسته بنیادین زندگی ماست – Telegraph
https://telegra.ph/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D8%B3%D8%AA-04-14
https://telegra.ph/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D8%B3%D8%AA-04-14
14.04.202522:06
خطاب به مردم عزیز ایران: دموکراسی هسته بنیادین زندگی ماست
مصطفی مهرآیین
۱. مردم عزیز من، فارغ از اینکه هر یک از ما از نظر سیاسی یا فکری متعلق به چه جریان سیاسی یا اندیشه ای هستیم، ما همه "انسانیم" و بعد از آن " ایرانی" هستیم. ما میدونیم که هیچ چیز مقدم بر وجود انسانی و زندگی انسانی ما نیست.همه امور از جمله ماهیت یک نظام سیاسی پس از وجود و زندگی انسانی ما قرار می گیرند.
۲. به زبان اسپینوزا دموکراسی یه حکومت نیست بلکه هسته بنیادین زندگی انسان است. دموکراسی یعنی اینکه بپذیریم زندگی انسانی ما چه در سطح کنش، چه در سطح نهاد و چه در سطح ساختارهای کلان جامعه همواره انباشته از تنش است و ما در جهانی از تفاوت ها زندگی می کنیم. اما این تنش و تفاوت به جای آنکه مایه دوری ما از یکدیگر شود، فقط یک معنا دارد: گشوده بودن ما به روی فعالیت عقلی و نظری، فعالیت عملی و بالاخره تصمیم گیری جمعی. باز به زبان اسپینوزا دموکراسی یعنی ما انسانها می پذیریم که در این جهان زیبای پر از تفاوت و تنش، " هیچ چیز برای انسان سودمندتر از انسان های دیگر نیست". ما عمیقا نیازمند آنیم که در پیوند با یکدیگر و از طریق تبادل شناخت به پیکار جمعی با " تنهایی، انسداد، و اندوه" برویم.بنابراین، زندگی ما در جهان امروز بیش از هر چیز یک امر " ارتباطی" است.
۳. " باکتری کینه توزی" بزرگترین عامل بیماری های اخلاقی و اجتماعی در زندگی انسان است. زندگی ما به طور طبیعی میل به روابط گرم انسانی و محقق ساختن یک ساختار دمکراتیک دارد. وجود گروه های متفاوت در جامعه مثل اقلیت های دینی، قومیت های متفاوت، دانشجویان، زنان، کارگران، طبقات محروم جامعه، جوانان نسل جدید و..همگی به ما نشان می دهند که جامعه به طور طبیعی پر از تنوع و تفاوت است و ساختار دمکراتیک دارد. این تفاوت ها می توانند زمینه پیوند ما با یکدیگر و درگیر شدن با درد و رنج های همدیگر باشد و ما را به لحاظ احساسی در پیوند با یکدیگر قرار دهد و عواطف فعالی چون عشق و شادی را در ما ممکن سازد و می توانند در عین حال زمینه ساز کینه توزی و نفرت و انشقاق و سلطه گروهی بر دیگران شود و زندگی جامعه ما را فاسد سازند. از یاد نباید برد که زندگی انسانی ما به طور طبیعی میل به تولید جمعی ارزش های اخلاقی دارد و استبداد تنها انگلی بر این نظم اخلاقی انسانی است.
۴..ما وظیفه داریم به یکدیگر بپیوندیم و در عین حفظ تفاوت فکری و سیاسی خود و با وجود همه اختلافات به خلق جامعه جدید خود کمک کنیم. همه ما دارای زندگی های روزمره واقعی هستیم: خانواده داریم، دارای برادر و خواهر و همسر و فرزند و دوست و....هستیم. زندگی روزمره و ممکن شدن شیوه انسانی آن مهمترین حقیقت در زندگی ماست و همه مباحث سیاسی تنها تا زمانی ارزش دارند که به شکل گیری و پویایی زندگی روزمره ما کمک کنند و باعث شوند ما بهتر و انسانی تر و شرافتمندانه تر زندگی کنیم.
۵.این مباحث را مطرح ساختم که بگویم ما همه انسانیم و بیش از هر چیز حق خوب زیستن داریم. چه پادشاهی خواه، چه طرفدار جمهوری اسلامی، چه دموکراسی خواه، چه....همه و همه، باید بدانیم که این ایسم ها و گرایش ها برای ما هستند نه آنکه ما برای آنها باشیم، اگرچه همواره هر کدام از این ایسم ها که به قدرت سیاسی دست می یابند سعی در گسترش خود دارند. بنابراین، برای آنکه باز گرفتار در مصیبت ها و رنج های پیشین موجود در تاریخ و زندگی مان نشویم باید بیاموزیم که فعال بودن تخیل و زبان عقلانی ما و آموختن مهارت هایی چون استدلال ورزی و مدارا با دیدگاه های مخالف یا به زبان اسپینوزا یاد گرفتن این نکته که " جملات و واژگان قابل پیگیری و مجازات نیستند"، مهمترین اصول و مهارت های لازم برای زندگی اجتماعی امروز و آینده ما هستند. بیاموزیم که ما انسانها تنها تکیه گاه خود در این جهانیم و با وجود راه های رستگاری دیگر چون دین و علم، این تنها روایت گری ها و قصه گویی های ساده انسانی ماست که می تواند ما را به هم نزدیک سازد و نجات دهد.
۶. هر یک قصه خود را بگوییم و با استدلال درست به قصه خود ارزش بدهیم، اما بیاموزیم در عین داشتن صدای متفاوت خود، صدای خود را جایگزین صداهای دیگر نکنیم.دموکراسی یعنی ما همه همدیگر را دوست داریم و می کوشیم " باکتری کینه توزی" را از درون خود و از روابط بیناانسانی خود حذف کنیم.
http://t.me/mostafamehraeen
مصطفی مهرآیین
۱. مردم عزیز من، فارغ از اینکه هر یک از ما از نظر سیاسی یا فکری متعلق به چه جریان سیاسی یا اندیشه ای هستیم، ما همه "انسانیم" و بعد از آن " ایرانی" هستیم. ما میدونیم که هیچ چیز مقدم بر وجود انسانی و زندگی انسانی ما نیست.همه امور از جمله ماهیت یک نظام سیاسی پس از وجود و زندگی انسانی ما قرار می گیرند.
۲. به زبان اسپینوزا دموکراسی یه حکومت نیست بلکه هسته بنیادین زندگی انسان است. دموکراسی یعنی اینکه بپذیریم زندگی انسانی ما چه در سطح کنش، چه در سطح نهاد و چه در سطح ساختارهای کلان جامعه همواره انباشته از تنش است و ما در جهانی از تفاوت ها زندگی می کنیم. اما این تنش و تفاوت به جای آنکه مایه دوری ما از یکدیگر شود، فقط یک معنا دارد: گشوده بودن ما به روی فعالیت عقلی و نظری، فعالیت عملی و بالاخره تصمیم گیری جمعی. باز به زبان اسپینوزا دموکراسی یعنی ما انسانها می پذیریم که در این جهان زیبای پر از تفاوت و تنش، " هیچ چیز برای انسان سودمندتر از انسان های دیگر نیست". ما عمیقا نیازمند آنیم که در پیوند با یکدیگر و از طریق تبادل شناخت به پیکار جمعی با " تنهایی، انسداد، و اندوه" برویم.بنابراین، زندگی ما در جهان امروز بیش از هر چیز یک امر " ارتباطی" است.
۳. " باکتری کینه توزی" بزرگترین عامل بیماری های اخلاقی و اجتماعی در زندگی انسان است. زندگی ما به طور طبیعی میل به روابط گرم انسانی و محقق ساختن یک ساختار دمکراتیک دارد. وجود گروه های متفاوت در جامعه مثل اقلیت های دینی، قومیت های متفاوت، دانشجویان، زنان، کارگران، طبقات محروم جامعه، جوانان نسل جدید و..همگی به ما نشان می دهند که جامعه به طور طبیعی پر از تنوع و تفاوت است و ساختار دمکراتیک دارد. این تفاوت ها می توانند زمینه پیوند ما با یکدیگر و درگیر شدن با درد و رنج های همدیگر باشد و ما را به لحاظ احساسی در پیوند با یکدیگر قرار دهد و عواطف فعالی چون عشق و شادی را در ما ممکن سازد و می توانند در عین حال زمینه ساز کینه توزی و نفرت و انشقاق و سلطه گروهی بر دیگران شود و زندگی جامعه ما را فاسد سازند. از یاد نباید برد که زندگی انسانی ما به طور طبیعی میل به تولید جمعی ارزش های اخلاقی دارد و استبداد تنها انگلی بر این نظم اخلاقی انسانی است.
۴..ما وظیفه داریم به یکدیگر بپیوندیم و در عین حفظ تفاوت فکری و سیاسی خود و با وجود همه اختلافات به خلق جامعه جدید خود کمک کنیم. همه ما دارای زندگی های روزمره واقعی هستیم: خانواده داریم، دارای برادر و خواهر و همسر و فرزند و دوست و....هستیم. زندگی روزمره و ممکن شدن شیوه انسانی آن مهمترین حقیقت در زندگی ماست و همه مباحث سیاسی تنها تا زمانی ارزش دارند که به شکل گیری و پویایی زندگی روزمره ما کمک کنند و باعث شوند ما بهتر و انسانی تر و شرافتمندانه تر زندگی کنیم.
۵.این مباحث را مطرح ساختم که بگویم ما همه انسانیم و بیش از هر چیز حق خوب زیستن داریم. چه پادشاهی خواه، چه طرفدار جمهوری اسلامی، چه دموکراسی خواه، چه....همه و همه، باید بدانیم که این ایسم ها و گرایش ها برای ما هستند نه آنکه ما برای آنها باشیم، اگرچه همواره هر کدام از این ایسم ها که به قدرت سیاسی دست می یابند سعی در گسترش خود دارند. بنابراین، برای آنکه باز گرفتار در مصیبت ها و رنج های پیشین موجود در تاریخ و زندگی مان نشویم باید بیاموزیم که فعال بودن تخیل و زبان عقلانی ما و آموختن مهارت هایی چون استدلال ورزی و مدارا با دیدگاه های مخالف یا به زبان اسپینوزا یاد گرفتن این نکته که " جملات و واژگان قابل پیگیری و مجازات نیستند"، مهمترین اصول و مهارت های لازم برای زندگی اجتماعی امروز و آینده ما هستند. بیاموزیم که ما انسانها تنها تکیه گاه خود در این جهانیم و با وجود راه های رستگاری دیگر چون دین و علم، این تنها روایت گری ها و قصه گویی های ساده انسانی ماست که می تواند ما را به هم نزدیک سازد و نجات دهد.
۶. هر یک قصه خود را بگوییم و با استدلال درست به قصه خود ارزش بدهیم، اما بیاموزیم در عین داشتن صدای متفاوت خود، صدای خود را جایگزین صداهای دیگر نکنیم.دموکراسی یعنی ما همه همدیگر را دوست داریم و می کوشیم " باکتری کینه توزی" را از درون خود و از روابط بیناانسانی خود حذف کنیم.
http://t.me/mostafamehraeen
Переслав з:
PARSI | رسانه پارسی

13.04.202516:32
جهت حمایت مالی از رسانه پارسی در لینک زیر کلیک کنید.
https://hamibash.com/parsilive
لینک تماشا در یوتیوب:
https://youtu.be/BMllQA0c8ds?si=C4EQMi0RrmJxlhHM
ساختار حاکم بر کشور ملزم به تغییرات اساسی است… توصیه به کناره گیری از قدرت…
گفتگو با مصطفی مهرآیین در رسانه پارسی
سپاس از اینکه ما را در نشر این برنامه همراهی میکنید.
@parsi_live
https://hamibash.com/parsilive
لینک تماشا در یوتیوب:
https://youtu.be/BMllQA0c8ds?si=C4EQMi0RrmJxlhHM
ساختار حاکم بر کشور ملزم به تغییرات اساسی است… توصیه به کناره گیری از قدرت…
گفتگو با مصطفی مهرآیین در رسانه پارسی
سپاس از اینکه ما را در نشر این برنامه همراهی میکنید.
@parsi_live
13.04.202513:42
گروه تلگرامی "جریان دموکراسی خواهی ایران"
۱.بعد از نوشتن مطلب "فراخوان دعوت به گفتگو درباره ضرورت آزادی خواهی، دموکراسی خواهی، عقلانیت، تفاوت پذیری و انسان محوری برای ایران آینده" و پاسخ پرشور مخاطبان این فراخوان و ارسال مطالب زیاد در این خصوص که امکان انتشار همه آنها در کانال تلگرامی "رخداد تازه" وجود نداشت، اقدام به تاسیس گروه تلگرامی " جریان دموکراسی خواهی ایران" کردم تا همه دوستان با عضویت در این گروه به بیان ایده ها و اندیشه های خود در یک فضای آزاد بپردازند. امیدوارم با عضویت خود در این گروه و طرح مباحث خود هم به پویایی فهم جامعه از آزادیخواهی، دموکراسی خواهی، عقلانیت، انسان محوری و تفاوت پذیری کمک نماییم و هم امیدوار به آمدن روزی زندگی کنیم که دموکراسی تبدیل به هسته اصلی زندگی و زیست ما شود و آن را در کنار یک حکومت دموکراتیک، تبدیل به یک زیست، وجود، خود، و کنش دموکراتیک سازیم.
۲.این گروه کاملا باز و آزاد خواهد بود و هیچ محدودیتی بر آن اعمال نمی شود.با اینکه به وجود اکانت های سایبری و فعالیت های پارازیت آفرین آنها آگاهم فعلا هیچ محدودیتی بر این گروه اعمال نخواهد شد.گروه دارای مرامنامه خاص خود است و مبتنی بر آن عمل خواهد شد. من البته قادر به خواندن تمام پیام ها نیستم و تاسیس این گروه صرفا با هدف ایجاد فضای بحث و گفتگو و مناظره بین عقاید متفاوت در خصوص مسائل کشور و جامعه صورت گرفته است.امیدوارم این هدف محقق شود.
۳. لینک پیوستن به گروه:
https://t.me/+Wcod_UD95xI4ZDM0
http://t.me/mostafamehraeen
۱.بعد از نوشتن مطلب "فراخوان دعوت به گفتگو درباره ضرورت آزادی خواهی، دموکراسی خواهی، عقلانیت، تفاوت پذیری و انسان محوری برای ایران آینده" و پاسخ پرشور مخاطبان این فراخوان و ارسال مطالب زیاد در این خصوص که امکان انتشار همه آنها در کانال تلگرامی "رخداد تازه" وجود نداشت، اقدام به تاسیس گروه تلگرامی " جریان دموکراسی خواهی ایران" کردم تا همه دوستان با عضویت در این گروه به بیان ایده ها و اندیشه های خود در یک فضای آزاد بپردازند. امیدوارم با عضویت خود در این گروه و طرح مباحث خود هم به پویایی فهم جامعه از آزادیخواهی، دموکراسی خواهی، عقلانیت، انسان محوری و تفاوت پذیری کمک نماییم و هم امیدوار به آمدن روزی زندگی کنیم که دموکراسی تبدیل به هسته اصلی زندگی و زیست ما شود و آن را در کنار یک حکومت دموکراتیک، تبدیل به یک زیست، وجود، خود، و کنش دموکراتیک سازیم.
۲.این گروه کاملا باز و آزاد خواهد بود و هیچ محدودیتی بر آن اعمال نمی شود.با اینکه به وجود اکانت های سایبری و فعالیت های پارازیت آفرین آنها آگاهم فعلا هیچ محدودیتی بر این گروه اعمال نخواهد شد.گروه دارای مرامنامه خاص خود است و مبتنی بر آن عمل خواهد شد. من البته قادر به خواندن تمام پیام ها نیستم و تاسیس این گروه صرفا با هدف ایجاد فضای بحث و گفتگو و مناظره بین عقاید متفاوت در خصوص مسائل کشور و جامعه صورت گرفته است.امیدوارم این هدف محقق شود.
۳. لینک پیوستن به گروه:
https://t.me/+Wcod_UD95xI4ZDM0
http://t.me/mostafamehraeen
12.04.202523:15
چند روز پیش رفتم پارک. برخی مردم منو شناختن و میومدن سلام میکردن. برام زیبا بود که میپرسیدن "خودتی؟". منم میخندیدم و میگفتم بله و بعد شروع میکردیم به صحبت کردن و بعد از چند دقیقه از هم خداحافظی میکردیم. مردم نه از من میپرسیدن تو چپی یا راستی یا سلطنت طلبی یا مارکسیستی یا فوکویی یا سوپاپ اطمینانی یا از خودشون هستی یا......مردم فقط میپرسیدن "خودتی؟" و من ساده میگفتم "خودمم".
http://t.me/mostafamehraeen
http://t.me/mostafamehraeen


11.04.202523:35
استبداد یعنی می پذیریم به بهای زنده ماندن درونمان را از ما بگیری!
ما همه کودک- شاعر متولد می شویم و با خود یک نگاه تازه و متفاوت به جهان را ممکن می کنیم. همین "آغاز یگانه" کودک است که او را برای همه دلنشین می سازد، چون نو، تازه، متفاوت و پر از توان حیرت آفرینی است: او سیاسی است در این معنا که با تولد خود امید به خلق یک جهان تازه را ممکن می کند و ما که غرق در عادت ها و همسانی ها و شباهت ها شده ایم و از متفاوت بودن می ترسیم را لحظه ای به آن انسان اصیل متفاوت در درونمان باز می گرداند و به یادمان می آورد که ما هم روزی همچون این کودک، شاعر، شجاع، شاد، و سیاسی بوده ایم. در آن لحظه می دانیم که چقدر از درون پیر شده ایم، چقدر آغشته به ترسیم، چقدر میل به اطاعت از نظم دوران داریم، چقدر احساس کهتری و کمبود می کنیم و چقدر دوست داریم زندگی مان را در هر شکل زشت آن ادامه دهیم اما هیچگاه میل به تغییر آن را در درون خود و در برخورد با واقعیت بیرون آشکار نکنیم. ما سیاست و امکان ایجاد تغییر را واگذار می کنیم تا به هر نحو زنده بمانیم. جهانمان، جهان به هر نحو زنده ماندن و به آخر رساندن عمر است. صرف عمر کردن خود زندگی ست. نمی دانیم که گذر زمان راهنمای زندگی ما نیست و آنچه زندگی ما را یگانه می سازد نه صرف عمر کردن که همان "درون متفاوت" یا "کودک درون متفاوت" ماست. به کودکان اطراف خود نگاه کنیم تا بدانیم چگونه از یک موجود تازه و پرطراوت و شاداب و خلاق تبدیل به افرادی منفعل، ناتوان، ضعیف ، مطیع و فاقد هر گونه توان تفکر متفاوت و نو شده ایم. "دیدن کودکان به ما می گوید ما چه بسیار مرده ایم و چه اندک زیسته ایم". استبداد یعنی "توان پیر کردن زودهنگام مردمان یک جامعه یا دقیق تر بگویم استبداد یعنی می پذیریم که به بهای زنده ماندن، درون خود را به "تو یک تن" واگذار کنیم".
http://t.me/mostafamehraeen
ما همه کودک- شاعر متولد می شویم و با خود یک نگاه تازه و متفاوت به جهان را ممکن می کنیم. همین "آغاز یگانه" کودک است که او را برای همه دلنشین می سازد، چون نو، تازه، متفاوت و پر از توان حیرت آفرینی است: او سیاسی است در این معنا که با تولد خود امید به خلق یک جهان تازه را ممکن می کند و ما که غرق در عادت ها و همسانی ها و شباهت ها شده ایم و از متفاوت بودن می ترسیم را لحظه ای به آن انسان اصیل متفاوت در درونمان باز می گرداند و به یادمان می آورد که ما هم روزی همچون این کودک، شاعر، شجاع، شاد، و سیاسی بوده ایم. در آن لحظه می دانیم که چقدر از درون پیر شده ایم، چقدر آغشته به ترسیم، چقدر میل به اطاعت از نظم دوران داریم، چقدر احساس کهتری و کمبود می کنیم و چقدر دوست داریم زندگی مان را در هر شکل زشت آن ادامه دهیم اما هیچگاه میل به تغییر آن را در درون خود و در برخورد با واقعیت بیرون آشکار نکنیم. ما سیاست و امکان ایجاد تغییر را واگذار می کنیم تا به هر نحو زنده بمانیم. جهانمان، جهان به هر نحو زنده ماندن و به آخر رساندن عمر است. صرف عمر کردن خود زندگی ست. نمی دانیم که گذر زمان راهنمای زندگی ما نیست و آنچه زندگی ما را یگانه می سازد نه صرف عمر کردن که همان "درون متفاوت" یا "کودک درون متفاوت" ماست. به کودکان اطراف خود نگاه کنیم تا بدانیم چگونه از یک موجود تازه و پرطراوت و شاداب و خلاق تبدیل به افرادی منفعل، ناتوان، ضعیف ، مطیع و فاقد هر گونه توان تفکر متفاوت و نو شده ایم. "دیدن کودکان به ما می گوید ما چه بسیار مرده ایم و چه اندک زیسته ایم". استبداد یعنی "توان پیر کردن زودهنگام مردمان یک جامعه یا دقیق تر بگویم استبداد یعنی می پذیریم که به بهای زنده ماندن، درون خود را به "تو یک تن" واگذار کنیم".
http://t.me/mostafamehraeen
Рекорди
08.04.202501:37
52.4KПідписників15.03.202523:59
500Індекс цитування06.04.202523:59
28.5KОхоплення 1 допису05.04.202523:59
24.7KОхоп рекл. допису09.02.202507:23
32.94%ER06.04.202523:59
54.53%ERRРозвиток
Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.