Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
سالِکیه avatar
سالِکیه
سالِکیه avatar
سالِکیه
11.05.202520:19
آزادی و اراده شامل چشم پوشی از جبرگرایی نیست بلکه شامل رابطه‌ما با آن است. اسپینوزا نوشت: «آزادی، شناخت سرنوشت است.» انسان با ظرفیت و استعدادش برای درک جبرهای موجود و انتخاب نوع رابطه‌اش با آنچه برایش از پیش تعیین شده، متمایز می‌شود. او می‌تواند و باید انتخاب کند که چطور با سرنوشت‌اش از جمله مرگ، سالخوردگی، محدودیت‌های هوشی و شرطی‌شدن‌های ناگزیر موجود در پیشینه‌اش ارتباط برقرار کند،... آیا سرنوشت‌اش را خواهد پذیرفت، انکارش خواهد کرد، با آن خواهد جنگید، تصدیق‌اش خواهد کرد یا به آن تن در خواهد داد؟ همه این واژه ها حاوی عنصر اراده‌اند.

عشق و اراده، رولو می (روان‌شناس انسان‌گرا)، ترجمه سپیده حبیب، نشر دانژه، چاپ اول، صفحه 344
11.05.202516:57
با این کانال اخیراً آشنا شدم و توی حیطه هوشبری واقعاً مطالب مفیدی می‌ذاره و استفاده می‌کنم.
09.05.202509:21
پست مذهبی تراز
Переслав з:
Blue side of me avatar
Blue side of me
09.05.202508:54
بچه‌ها چند وقت پیش تو یک چنل یه داستان مصور خوندم در مورد یه دختر درونگرا...چرت محض بود. یه دختری که تا دو کلمه میخواست حرف بزنه دست و پاش میلرزید و همش مضطرب بود که نکنه حرف اشتباهی بزنه و بعد از مکالمه دست پاچه میشد حتی نمیتونست درباره‌ی پروژه‌ی دانشگاهیش صحبت کنه و از پس مصاحبه‌ی شغلی هم برنمیومد. فعلا نمی‌خوام درباره‌ی اینکه چرا از برچسب برونگرا و درونگرا استفاده نکنیم حرف بزنم. تنها چیزی که می‌خوام بگم اینه که کسی که درونگراعه تصمیم گرفته ارتباط اجتماعیش کمتر باشه یا کمتر صحبت کنه یا بیشتر وقتش رو نه اینکه ناتوان باشه نه اینکه اختلال اضطراب داشته باشه! اگر اضطرابتون اینقدر زیاده که نمیتونید حرف بزنید شما درونگرا نیستین شما فقط مضطربین و باید درمان بشید. متاسفانه سوشال میدیا داره به مردم یاد میده یه برچسب رو خودشون بزنن و همه چی رو باهاش توجیه کنن. چون کمال‌گرا هستن نمیتونن دست به هیچ کاری بزنن چون برونگرا هستن هر چرت و پرتی رو هرجایی میگن و با برچسب اجتماعی و برونگرا بودن توجیهش میکنن تو معاشرت و روابط اجتماعی ضعف دارن و میگن همش بخاطر اینه که درونگرا هستیم. اونقدر تنبلن که حتی نمیخوان ذره‌ای تمرکز کنن و یه کاری رو انجام بدن بعد میگن ADHD داریم...جمع کن خودت رو تو فقط تراپی نیاز داری.
#منبر
06.04.202522:00
این بحث هم به جاهای عالی‌ای رسیده و احتمالاً از اون بحث‌هایی بشه چیکده‌ش رو می‌ذارم همین‌جا، نه توی آرشیو.
Переслав з:
INRP avatar
INRP
06.04.202512:47
English Free Discussion Session

⏰ چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۵ الی ۱۷

📍به صورت حضوری در مرکز رشد استعداد های درخشان دانشگاه علوم پزشکی تهران

(نشانی: خیابان انقلاب،خیابان وصال شیرازی،جنب خیابان ایتالیا،مرکز رشد استعدادهای درخشان دانشگاه علوم پزشکی تهران)

🗣️ شرکت در جلسه برای عموم علاقه‌مندان آزاد است.

✍️ در صورت تمایل به حضور میتوانید به میز‌خدمت پیام بدهید. حتماً به پیام تایید ثبت‌نام میزخدمت‌ توجه کنید و پس از آن در جلسه حضور یابید.



🆔 @NeuroINRP
🆔 @SSRC_News
11.05.202517:05
کلاً هرجا تولید محتوای علمی درباره داروها ببینم خوشحال می‌شم و برام هیجان‌انگیزه و سعی می‌کنم تا حد ممکن حمایت کنم، مخصوصاً اگه حول محور سایکواکتیوها و سایکدلیک‌ها باشن.
09.05.202516:42
فهرست کتاب‌های پیشنهادی برای بچه‌های شیمی به مناسبت نمایشگاه کتاب
09.05.202509:21
عطار نیشابوری توی کتابش تذکره‌الاولیا، داستان جالبی رو از زندگی شیخ ابوالحسن خرقانی (عارف بزرگ) تعریف می‌کنه:
نقل است که شبی نماز همی‌کرد، آوازی شنود که:
"هان بوالحسن! خواهی که آنچه از تو می‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟"
شیخ گفت:
"ای بار خدایا خواهی تا آنچه از رحمت تو می‌دانم و از کَرَم تو می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچ کس سجودت نکند؟؟؟"
آواز آمد: "نه از تو، نه از من!"
Переслав з:
Aminpoor avatar
Aminpoor
02.05.202520:38
چند مسئله‌ی مهمی که ذهن من رو درگیر کرده بود در قالب این پست آوردم.

اولین اونها، تقلیل‌گرایی شدید در حیطه درمان بخصوص اختلالات روانیه‌. همون‌طور که توضیح دادم، این تقلیل‌گرایی باعث میشه درمان‌ها به خوبی صورت نگیرن یا اینکه پیشرفت در حیطه داروسازی در این زمینه‌ها کند باشه. جز مسائل تضاد منافع.
دقت کنید که این پست و رفرنس‌هاش از جدیدترین و به‌روز ترین مقالات نوشته شدن و منظور این نیست اگر قرصی رو در حال حاضر مصرف می‌کنید قطع کنید.
این نقدها و تحقیقات بابت اینه که بتونیم داروهای موثرتر بسازیم‌.

دومین مسئله گارد شدید به سایکدلیک‌هاست. دوستان وقتی از فواید این دسته از مواد صحبت می‌شه، یعنی از ترکیبات موثر و درمانی این دسته از مواد در ساخت دارویی‌هایی جدید استفاده می‌شه. قطعا به این معنی نیست استفاده از این دسته مواد مفیده. لازم دونستم برای مخاطب عام این توضیح رو حتما بنویسم.
در حیطه شیمی دارویی و داروسازی، ما از کامپاندهای موثر هر ماده و فرمول شیمیایی‌های اونها برای ساخت یک داروی جدید استفاده می‌کنیم و این فقط درباره سایکدلیک نیست. از گیاهانی که در اطرافتون رشد می‌کنن هم هست. پس مطالب به این معنی نیست سایکدلیک کلید جدید درمان ماست. خیر؛ این فقط نوشته‌ای درباب تحقیقات جدیدی به روی دراگ دیسکاوری هست.

و در آخر در حیطه تقلیل‌گرایی من بارها و بارها نوشتم، این مسئله فقط یک بحث ساده نیست. اینطوری نیست چون مخاطب عام و سواد تخصصی نداره برای ساده‌سازی مطالب، چیزی اشتباه بگیم. آسیب‌های این کار بیشتر از نگفتن چیزی در این باره هست.
06.04.202521:59
چیزهایی که زیادی مرتبط با ادبیات/هنر و کمتر مربوط به علم هستن رو توی رندستان می‌ذارم.
Переслав з:
دانشگاه سایمد avatar
دانشگاه سایمد
06.04.202512:46
برای دوره تربیت رواندرمانگر یکپارچه به دلیل خالی شدن دو ظرفیت امکان پذیرش دو نفر تا تکمیل گروه وجود داره.

پیش‌نیازی برای دوره وجود نداره به جز تعهد حضور و تلاش. جلسات حضوری در تهران، شهرک غرب دایر خواهند بود. اولین جلسه جمعه این هفته یعنی ۲۲‌ام هست (زمان محدودی برای اضافه شدن به گروه‌ اول باقیه).

اطلاعات بیشتر و هماهنگی مصاحبه پذیرش از طریق آیدی زیر صورت میگیره:
@clinicpsymed
11.05.202517:02
و اما پادکستی که مدتی بود منتظر انتشارش بودم و اخیراً دیدم اومده
رادیوتیدین به همکاری چندتا از دانشجوهای خوش‌ذوق داروسازی ساخته شده به دارویی می‌پردازه. توی کست‌باکس هم می‌تونین دنبالشون کنین.
09.05.202512:15
یه مدت بود که حداقل هفته‌ای یبار یه خبر پخش می‌شد که دانشمندان ژاپنی یکی از معجزات قرآن رو کشف کردن و همه‌شون درجا مسلمون شدن. یبار با یکی از دوستان نشستیم تعداد احتمالیشون رو جمع بستیم و به این نتیجه رسیدیم که از یه جایی به بعد ژاپن باید دانشمند کم بیاره واسه اسلام آوردن. یعنی یا مذهبیون دروغگو و جاعل هستن یا علم ژاپن باید الان در انحصار مسلمین باشه. حالا ما کاری نداریم که طبق شریعت اسلام، دروغ اعلام دشمنی با خدا محسوب می‌شه یا این کارشون دروغ نبوده و به قولی خدعه هست، ولی اگه انقدر برحق و راستین هستن چرا نیاز به جعل و خدعه دارن برای اثبات خودشون؟ اینکه مبلغین مذهبی برای اثبات حقانیتشون نیاز می‌بینن که خودشون رو بچسبونن به کفار، یعنی جداً یه جای کار رو اشتباه رفتن.
09.05.202509:12
البته وقتی توی دانشگاه‌هامون به بچه‌های روان‌شناسی میان دروس اسلامی تدریس می‌کنن و کانال‌های تلگرامیِ مدعیِ آموزشِ علومِ شناختی، پست‌های مذهبی می‌ذارن و نصف فعالیتشون خلاصه می‌شه توی تبریک و تسلیت مناسبات مذهبی (بدون ذره‌ای خجالت از سوگیری دینیشون در علم) قاطی شدن ترمینولوژی‌ها کمترین فاجعه‌ایه که ممکنه اتفاق بیفته.
Переслав з:
Aminpoor avatar
Aminpoor
02.05.202520:38
پایان عصر داروهای تک‌بُعدی؟ نقش سایکدلیک‌ها در هدف‌گیری همزمان التهاب و افسردگی.

ما روان رو تقلیل دادیم، نه از نادانی، بلکه از ترس. ترس از سیستمی که از منطق خطی تبعیت نمی‌کنه؛ ترس از ذهنی که تفسیر اون با جدول‌های آزمایش و اعداد نُرم ممکن نیست. برای تسکین این ترس، مغز رو به عدم تعادل چند پیام‌رسان شیمیایی تقلیل دادیم؛ مدلی استاندارد، فروکاسته و تجویزپذیر.

این روایت محصول درمان نبود، بلکه محصول بازار بود. مغز انسان رو نمی‌توان به سه ناقل عصبی تقلیل داد؛ این سامانه‌ی زنده، حاصل هماهنگی ظریف صدها نورون، ده‌ها نوع سلول و بی‌نهایت مسیر تطبیقیه. این تلقی خطی نمی‌تونه تنوع عملکردهای مغزی رو توضیح بده. اختلالات روانی رو به عددی در تست خونی تقلیل دادیم، اما فراموش کردیم که همان عدد، وابسته به بافت، زمان و حتی میکروبیوم فردیه. دوپامین، گلوتامات، GABA و دیگر نوروترنسمیترها نیز در این بازی پیچیده نقش دارن. نه لزوماً کمیت، بلکه کیفیت تعاملات اوناست که سرنوشت روان رو می‌سازه. سروتونین از این تقلیل بیشتر آسیب دید.

این مولکول بیش از یک میلیارد سال در تاریخ حیات حضور داشته. ابتدا به‌عنوان یک پیام‌رسان ایمنی ظاهر شد، نه به‌عنوان عامل شادی یا خلق‌وخوی. پیش از شکل‌گیری مغزهای ابتدایی، سروتونین در تنظیم بقای سلولی نقش داشت. بعدها، در جریان تکامل، وارد مغز شد و عملکردهای پیچیده‌تری پیدا کرد: تنظیم خلق، تعدیل حافظه، خواب، اشتها، پرخاشگری، plasticity سیناپسی، و هماهنگی شبکه‌های عصبی.

گیرنده 5-HT2A که هدف بسیاری از داروهای سایکدلیک است، تنها حدود ۵۰۰ میلیون سال قدمت داره؛ یعنی نیم میلیارد سال پس از خود سروتونین. این شکاف تکاملی نشان می‌ده که سروتونین از ابتدا برای تنظیم روان طراحی نشده بود. بلکه از مسیر ایمنی به ذهن رسیدیم، نه برعکس. این مولکول هم‌زمان در دو جبهه فعالیت می‌کنه: در مغز، به‌عنوان تعدیل‌گر نورونی و در بدن، به‌عنوان هماهنگ‌کننده پاسخ‌های التهابی. و این همان جاییست که درک ما از اون ناقص مونده: ارتباط مغز و بدن.

در این چشم‌انداز محدود، سایکدلیک‌ها هم‌زمان تهدید و راه‌حل بودن‌. اونا ساختار سنتی روان‌پزشکی رو به چالش کشیدن؛ داروهایی که نه‌تنها به گیرنده‌ها متصل می‌شن، بلکه شبکه‌های نورونی رو بازنویسی می‌کنه. مهم‌ترین کشف سال‌های اخیر، نه فقط اثرات روان‌گردانی این داروها، بلکه نقش بالقوه آن‌ها در مهار التهاب عصبیه. سایکدلیک‌ها از مسیرهای مختلفی به تنظیم پاسخ‌های ایمنی پرداختن. یکی از این مسیرها، مهار فعالیت میکروگلیا (سلول‌های ایمنی مغز) است. در شرایط التهاب مزمن یا استرس شدید، میکروگلیا وارد فاز پرواُکسیداتیو می‌شود و سایتوکاین‌های التهابی آزاد می‌کنه؛ موادی که به‌طور مستقیم plasticity نورونی رو سرکوب کرده و مسیرهای افسردگی و اضطراب رو تقویت می‌کنه.

سایکدلیک‌ها با فعال‌سازی گیرنده 5-HT2A در قشر مغز و پایین‌دست اون، نه‌تنها مسیر mTOR و BDNF رو تحریک می‌کنن که به بازسازی نورونی کمک می‌کنه، بلکه به‌طور هم‌زمان ممکنه تولید سایتوکاین‌های مخرب (مثل IL-6 و TNF-α) رو کاهش بده.

آستروسیت‌ها، سلول‌هایی که تا چند دهه پیش تنها به‌عنوان «پشتیبان» نورون‌ها شناخته می‌شدن، اکنون به‌عنوان مهندسان فعال سیناپس در نظر گرفته می‌شون. اونا در تنظیم انتقال‌دهنده‌ها، پاک‌سازی گلوتامات، پشتیبانی از سد خونی-مغزی و هم‌آهنگی فعالیت الکتریکی نقش دارن. برخی مطالعات نشون می‌ده که سایکدلیک‌ها به‌طور مستقیم بیان ژن‌هایی رو در آستروسیت‌ها تحت تأثیر قرار می‌دن که با التهاب، مرگ سلولی و ترمیم نورونی مرتبط‌اند.

تحقیقات اخیر حاکی از آن است که این داروها می‌توانند باعث کاهش بیان ژن‌های التهابی در آستروسیت‌ها و افزایش بیان فاکتورهای نوروتروفیک بشن. این یعنی بازسازی نورونی ممکن است نه تنها از نورون‌ها، بلکه از بافت گلیالی آغاز می‌شود، مسیری که درمان‌های سنتی حتی لمسش هم نمی‌کنه.

روان‌پزشکی آینده، اگر قرار باشد علمی باشد، باید فردمحور و چندلایه باشد. هیچ دو مغزی یکسان نیستند. میکروبیوم، ژنتیک، تجربیات زندگی، سطح التهاب، کیفیت خواب، رژیم غذایی، و حتی عوامل اجتماعی-اقتصادی، همه در شکل‌گیری و پایداری وضعیت روان نقش دارند. درمان‌های شخصی‌سازی‌شده باید بر اساس پروفایل زیستی هر فرد طراحی شوند، نه بر اساس برچسب بیماری‌ها. سایکدلیک‌ها، با دست‌کاری هم‌زمان مسیرهای عصبی، ایمنی و حتی اپی‌ژنتیک، می‌توانند به‌عنوان بخشی از این نسل از درمان‌ها مطرح باشند.

این داروها فقط تغییر شیمی مغز نیستند، بلکه دعوت‌نامه‌ای به بازسازی سیستم‌اند؛ سیستمی که برای التیام، به هماهنگی میان ذهن، بافت، ایمنی، و محیط زیست فرد نیاز دارد.


Refrensec:

1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8, 9, 10,
06.04.202521:13
لاتی یا گَنگ؟

چرا به جای "گنگت بالاست" نمی‌گیم "لاتیت پره"؟ این اصطلاح "بالا بودنِ گنگ" جداً اصطلاح احمقانه و مضحکیه. گنگ از گویش و فرهنگ آمریکایی گرفته شده ولی داره توی کانتکست فارسی استفاده می‌شه و توی خود فرهنگ غرب، بالا بودن گنگ یه چیز بی‌معنیه. این معنی‌ای که الان واژه‌ی "گنگ" توی فارسی پیدا کرده، دقیقاً همون معنی "لاتی" هست. صرفاً جایگزینش شده چون باکلاس‌تر به نظر می‌رسیده و باعث می‌شده فرد یه حس نزدیکی خیالی پیدا کنه با فرهنگ هیپ‌هاپ آمریکا، در حالی که گنگ رو به یه معنی ایرانی (لاتی) و به یه شیوه‌ی ایرانی (اطلاق بالا/پر یا پایین/خالی بودن گنگ/لاتی جهت ارزش‌بخشی) استفاده می‌کنه. مطلقاً ربطی به هیپ‌هاپ اصیل نداره و فقط یه تلاش ناشیانه برای غربی‌سازی فرهنگ عامیانه‌ی ایرانه. مخاطب ایرانی یاد گرفته که هرچیزی هرچقدر که غربی‌تر باشه باکلاس‌تره و هرچقدر که رنگ و بوی شرقی یا ایرانی داشته باشه به اصطلاح خز و بی‌کلاسیه. این حاصل خودکم‌بینی و عدم عزت نفس فرهنگیه که فرد سعی می‌کنه خلاء درونیش رو لزوماً با المان‌های بیرونی و خارجی (خارجی به معنای exotic، نه foreigner) پر کنه تا احساس کافی/باحال بودن پیدا کنه. این بحران عزت نفس فراتر از بُعد فردی، توی فرهنگ و ناخوداگاه جمعی خاورمیانه‌ای‌جماعت رسوخ کرده و توی همه زمینه‌ها نمود داره. در زبان و فرهنگ عامیانه، یکی از نمودهاش همینه. یه عده سلبریتی و خواننده‌ی سبک مغز و سطح پایین هم میان با تکرار این اراجیف ازمن‌درآوردی و خوندشون توی آهنگ‌هاشون باعث می‌شن این چرندیات بیفتن روی زبون مخاطب‌ها و مردم به نظرشون بیاد که لفظ باحالیه و وقتی به کار می‌برنش خیلی به اصطلاح cool به نظر میان. در حالی که این لفظ "پر/بالا بودن گنگ" در واقع همون "پر بودن لاتی" هست که به دلیل اینسیکیوریتیِ فرهنگی-شخصیتی، نیمه‌غربی شده.
05.04.202519:35
بحث امشب خرابات
باتوجه به مطالعات و تجربیات شخصیتون، چطور می‌تونیم تعادل خوبی بین محرک‌ها (کافئین و ریتالین و...) و زندگیمون برقرار کنیم و به بهینه‌ترین (کم‌ضررترین) شکل ممکن، نهایت بهره رو ازشون ببریم؟
آیا می‌شه اون تمرکز و "هایپ" رو بدون ماده‌ی خاصی ایجاد کنیم؟ چطور؟ تاثیرات و کارکردهای محرک‌های مختلف چه تفاوت‌هایی دارن و چرا؟
سیستم پاداش مغز چه ربطی به دقت و تمرکز داره و ارتباط این‌ها با حافظه چیه؟ این مواد چطور حافظه (چه کوتاه‌مدت چه بلندمدت) رو مورد تاثیر قرار می‌دن و تا کجا باعث بهبود و تا کجا موجب تخریبش می‌شن؟ چرا؟
کلاً چه set & settingهایی هستن که در برابر ضررهای محرک‌ها آسیب‌پذیرن و چجوری می‌شه ازشون در امان موند؟
در نهایت، فکر می‌کنین در کل باید چه رویکردی درباره محرک‌ها (و حتی کلاً سایکواکتیوها) در زندگی -مخصوصاً روزمرگی- اتخاذ کنیم؟ تا چه حد مبتنی بر عرف و اخلاقیات و تا چه حد کارکردگرایانه؟
11.05.202516:58
از جلساتی که بابت حضور نداشتنش حسرت می‌خورم
09.05.202512:00
ولی نه ببین دانشمندان ژاپنی اخیراً به این نتیجه رسیده بودن که...
09.05.202508:55
همون‌طور که اینجا گفته بودم قاطی شدن ترمینولوژی علمی با لفظ‌های محاوره، فاجعه‌آفرینه. اینم یه نمود بارز دیگه‌ش. نه‌تنها چرندیات رفتاریشون رو با این اصطلاحات نامربوط علمی توجیه می‌کنن، بلکه دارن اختلالات روانی رو تبدیل به لاکشری هم می‌کنن. مثلاً جدیداً OCD داشتن خیلی باکلاس شده، یا حتی مصیبتی مثل ADHD! باهاش هم روی تنبلی و اهمال و خنگیشون ماله می‌کشن، هم با خود لفظش کلاس می‌ذارن چون بنظر شیک میاد.
02.05.202514:36
می‌تونم تا صبح این ژانر دلقک‌بازی علمی کانال‌های زرد تلگرامی رو ادامه بدم. به قدری مخاطب رو گوسفند فرض می‌کنن که حتی به خودشون زحمت نمی‌دن یکم حرفه‌ای‌تر مغلطه کنن که یه الف دانشجو نتونه انقدر راحت مچشون رو بگیره و مسخرشون کنه.
تازه این یه مورد بود که من امروز اتفاقی دیدم و بهش پرداختم. خدا می‌دونه چه چرندیاتی هرروز دارن توی این کانال‌ها منتشر می‌شن. خلاصه که حواستون باشه به چیزهایی که در قالب مطالب علمی به خوردتون می‌دن.
Переслав з:
Odyssey avatar
Odyssey
04.04.202511:04
پنج سال پیش یا بیش‌تر، نصفه‌شبی گوشه‌ی اتاقم نشسته و از پیش‌درآمد جلد اول لنینجر درباره‌ی آنتروپی خواندم. از آن‌روز برایم به محبوب‌ترین مفهوم فیزیکی که در زیست‌شناسی و سایر علوم نیز حضور دارد، مبدل شد.
حالا در ممان میرایی از پیکان زمان، به آنتروپی روزافزون سیستم پویایی که اتاق من است، فکر می‌کنم [پس هستم و] گمان می‌برم که اراده‌ی آزادی دارم برای کاستن از این بی‌نظمی‌.
به بی‌نظمی که برگردانی از "disorder" است، دقت می‌کنم. disorder از چند لباس که سر جای خودشان نیستند تشکیل نشده، بل‌که مرکب از -dis و order است! بی‌معطلی درباره‌ی -dis جست‌وجو می‌کنم، مطابق پیش‌فرض‌هایم می‌خوانم که در معنای "جدا کردن"، "دوتایی" یا "دور شدن" به‌کار می‌رود.
در لاتین این پیش‌وند را به‌عنوان نفی‌ یا معکوس‌کننده می‌شناسیم. (مثل ترکیب "dis-parare" که به "disappear" یعنی "ناپدید شدن" مبدل شده).
خود پیش‌وند -dis از ترکیب محتمل "*dwi-" (دو) و "*s-" (جدا) مشتق شده که تقویت‌کننده‌ی حس "جدایی"ست.

[از طرفی در یونانی باستان، "-dia" به معنای "جدا از هم" یا "عبور از میان"، خویشاوند هندواروپایی نسبتاً نزدیکی به شمار می‌رود که مسیر تکاملی جداگانه‌ای را طی کرده است. مثال مرکبی که از آن به ذهنم می‌رسد، "diatonic" است که فاصله‌ی بین نت‌ها را مشخص می‌کند. یا "diameter" که بیانگر فاصله‌ی بین دو نقطه یا اندازه‌گیری از میان دو چیز است‌ و "dialogue" نیز به همین ترتیب.] — به‌عنوان یک خویشاوند دیگر، در سانسکریت نیز "dvi-" (دو) نمایشی از جدایی یا دوگانگی‌ست.

درباره‌ی ریشه‌ی order می‌خوانم: از لاتین "ordo" (به معنای "ترتیب"، "ردیف" یا "نظم") به‌دست آمده. "Ordo" نیز از فعل "ordire" (به معنای "بافتن" یا "ردیف کردن") مشتق شده است که از زوایای هندواروپایی نیز "پیوستن"، "تنظیم کردن" یا "هماهنگی" را بیان می‌کند.

زمانی‌که "dis-" به "order" افزوده می‌شود، به معنای "نفی نظم" یا "جدا شدن از ترتیب" در می‌آید. در لاتین پسین، "disordinare" (به هم ریختن نظم) شکل گرفت که از طریق فرانسه قدیم "desordre" به انگلیسی رسید.

از نگاه تاریخی و لاتین کلاسیک، واژه‌ی "ordo" در متون رومی برای نظم نظامی، ردیف سربازان یا ساختار اجتماعی به کار می‌رفت. "Disordinare" بیشتر در مفهوم به هم زدن این نظم (مثلاً در ارتش) استفاده می‌شد.
در فرانسه قدیم (قرن 13) "Desordre" وارد زبان شد و به "آشوب" یا "بی‌ترتیبی" (چه اجتماعی، چه فیزیکی) اشاره داشت. تلفظش در آن زمان چیزی مثل /dɛsˈɔrdrə/ بود. که یک سده بعدتر به انگلیسی میانه (قرن 14) به شکل "disordre" وارد شده و در متون مثل آثار چاوسر دیده می‌شود. کم‌کم با تغییر تلفظ به /dɪsˈɔːrdər/ امروزی رسید.
در انگلیسی مدرن نیز معنای آن گسترده‌تر شد و از آشوب اجتماعی به بی‌نظمی علمی و پزشکی هم کشید.

حالا با نگاه تازه‌تری به dis-order فکر می‌کنم. که در همه‌جا تمثیلی از بی‌نظمی‌ست. از به‌هم ریختگی هومئوستاز مابین نورون‌هایمان، تا در سلول‌ها و سیستم‌های پیچیده— از مغز تا کیهان. یک برداشت شخصی برایم ایجاد می‌شود و آن هم این است که disorder با افزایش درجه آزادی اجزا، رابطه‌ی مستقیم می‌تواند داشته باشد. گواه این ایده، این است که در برخی اختلالات عصب‌شناختی مانند OCD، فعالیت بیش از حد قشرپیشانی را شاهد هستیم. در شیمی‌فیزیک نیز این بی‌نظمی، در تغییر فازها با افزایش درجه آزادی مولکول‌ها سنجیده می‌شود. در ترمودینامیک و معادله‌ی بولتزمن نیز disorder به پراکندگی حالات میکروسکوپی سیستم اشاره دارد؛ هر چه درجه آزادی مولکول‌ها بیشتر شود، بی‌نظمی محتمل‌تر است.

به‌عنوان یک نتیجه‌ی آماری و نه یک قصد ذاتی، آنتروپی فزاینده را بخشی از ماهیت سیستم‌ها می‌بینیم. در این میان، برای خودم استنتاج می‌کنم که آنتروپی‌ مغز در حالتی نظیر اضطراب نیز فزاینده‌ست و برای جمع کردن این پراکندگی‌ها هم بایستی انرژی به‌خرج داد؛ که خود بهانه‌ای برای افزایش آنتروپی— با صرف انرژی به گونه‌ای دیگر، به شمار می‌رود.

در پایان یادم به اصل شخصی جدیدم می‌افتد که در تصمیم‌گیری‌ها اخیراً آن را دخالت می‌دهم: «دویست سال دیگر هم من مرده‌ام و هم آدم‌هایی که مرا می‌شناختند؛ پس این تصمیم کوچک و دمی طربناک زیستن، به جایی بر نخواهد خورد.» این زیستایی منجر به میرایی، مکرراً شکلی از آنتروپی را نمایش می‌دهد. در نظریه اطلاعات، آنتروپی به عدم قطعیت یا پراکندگی اطلاعات مرتبط می‌شود، با نیستی من و ما شکلی از پراکندگی اطلاعاتی رخ می‌دهد. که فراموشی خودْ نمودی‌ست از بی‌نظمی‌.
Показано 1 - 24 із 77
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.