
Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

من !
بودن رو با هم ورق میزنیم؛
از تو، از من، از ما.
لینک ناشناس:
https://t.me/BluChtBot?start=63a6ab07badea28c
برای صحبت : @Fandoghtweetsbot
از تو، از من، از ما.
لینک ناشناس:
https://t.me/BluChtBot?start=63a6ab07badea28c
برای صحبت : @Fandoghtweetsbot
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікованийДовіреність
Не надійнийРозташування
МоваІнша
Дата створення каналуСерп 06, 2022
Додано до TGlist
Лют 10, 2025Рекорди
21.04.202521:38
6.1KПідписників04.02.202523:59
0Індекс цитування26.02.202510:44
1.3KОхоплення 1 допису10.01.202518:52
937Охоп рекл. допису06.02.202522:36
60.00%ER09.02.202518:52
17.44%ERRРозвиток
Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
Переслав з:
کارامل ماکیاتو

31.03.202501:00
اگه قراره توی دنیای من پیدات بشه، میشه. اگه قراره دوباره روزی کسی باعث بشه حس کنم دنیا کنارش قشنگتره، این اتفاق میافته. اگه قراره بفهمم تمام این صبر کردنها ارزشاش رو داشته، میفهمم. فعلا باید مراقب خودم و داستان خودم باشم و اعتماد کنم به این سرنوشت.
06.04.202521:38
این ویدئو هم برای شروع مدیتیشن ببینید.
فکر کنم من کتاب خوزه سیلوا رو سال ۹۶-۹۷ خوندم و واقعا اون سالها سال های طلایی زندگیم بود. اگر مقدور بود براتون کتاب رو بخونید و تمرینات رو انجام بدید. خیلی میتونه برای خودتون و اطرافیانتون کمک کننده باشه.
باز هم پیج این خانوم بود: yogayasmina1
فکر کنم من کتاب خوزه سیلوا رو سال ۹۶-۹۷ خوندم و واقعا اون سالها سال های طلایی زندگیم بود. اگر مقدور بود براتون کتاب رو بخونید و تمرینات رو انجام بدید. خیلی میتونه برای خودتون و اطرافیانتون کمک کننده باشه.
باز هم پیج این خانوم بود: yogayasmina1
Переслав з:
انبار فکری



20.04.202514:05
اینارو میبینی آقای رنگو؟ اکثرا دارن تلاش میکنن آدم مفید و بهتری باشن. خودشون و دیگرانرو بپذیرن و دوسداشته داشته باشن. سالم غذا بخورن و به طبیعت احترام بذارن. دارن روی خودشون با ورزش کردن و یادگیری مهارتهای مختلف سرمایه گذاری میکنن. تراپی میرن و تروماهاشونرو درمان میکنن.
با خانوادههاشون وقت میگذرونن و با وجود اینکه بار اولیه که دارن زندگی میکنن و ممکنه یه روزایی واقعا همه چیز سخت و غیرقابل پیشبینی باشه، سعی میکنن شجاعانه زندگی کنن. قشنگ نیست آقای رنگو؟
با خانوادههاشون وقت میگذرونن و با وجود اینکه بار اولیه که دارن زندگی میکنن و ممکنه یه روزایی واقعا همه چیز سخت و غیرقابل پیشبینی باشه، سعی میکنن شجاعانه زندگی کنن. قشنگ نیست آقای رنگو؟
22.04.202510:10
If I could change your mind
Then I would for sure, no doubt
If I could take back time
Then I would reverse it now
I never asked to be here
But it ended up that way
When I look in the mirror
I can see you stare at me, mhm
Now I feel like I'm broken
Now I feel like I'm choking
How I wish I was joking
With you
Thisisme
Then I would for sure, no doubt
If I could take back time
Then I would reverse it now
I never asked to be here
But it ended up that way
When I look in the mirror
I can see you stare at me, mhm
Now I feel like I'm broken
Now I feel like I'm choking
How I wish I was joking
With you
Thisisme
10.04.202518:14
خودم به خودم امید ندم، کی بده؟
خودم برای خودم خوب نباشم، کی باشه؟
قبول دارم توی دنیا کلی بدی هست ،خیانت هست، دروغ هست، جدایی هست.
هزار تا چیز بد و افتضاح هست.
ولی لااقل خودم با خودم که میتونم خوب باشم!
خودم برای خودم که میتونم!
خیلیها رو میبینم که همیشه دارن مینالن، ناراحتن و غر میزنن:
«وای زندگی خوب نیست، ضربه خوردم، شکستم، داغون شدم، اذیت شدم.»
خب باشه! من قبول دارم. من خودم رنج کشیدم، به اندازهی خودم درد کشیدم.
سنم کمه، ولی رنجهام برای من بزرگه!
قبول دارم، آدما خوب نیستن باهات.
آدمها اذیتت میکنن.
ولی دیگه خودت با خودت چه مشکلی داری؟
دقت کنی، بیشتر از همه، خودتی که با خودت میجنگی.
واسه هر چیزی قصه میبافی، قاضی میشی، خودتو قربانی میکنی.
دوست داری قربانی باشی! چرا؟
چرا فکر میکنی قربانی بودنت تو رو مصون میکنه؟ تو رو بیگناه میکنه؟
ولی بدون، تو با همین قربانی بودنت توی ذهنت گناهکاری.
همه که بد نیستن فقط تو خوب باشی!
اصلاً بیا اینجوری نگاه کنیم:
چرا نمیخوای هیچوقت سمتِ بدت رو ببینی؟ چرا دوست نداری قبول کنی که یه وقتهایی آدم بدی میشی؟
این ترس از بد بودن از کجا اومده؟
هر وقت آدم خوبی بودی بهت جایزه دادن؟ شرطی شدی که اگر بیگناه باشی تو بهتری؟
اشتباه کردن عزیز من، اشتباه کردن.
تو با اشتباه دیگران زندگی نکن.
تو قربانی داستان خودت نباش.
اون سمتِ بدی که ازش فرار میکنی، بخشی از وجودته.
میخوای بهت ثابت کنم؟ گوش کن به من.
فکر کن توی محیط کارت یه نفر هست که همیشه زیرآبتو میزنه، پشت سرت حرف میزنه، آرزو داره حتی برای یک ثانیه جای تو باشه.
میدونی اگر نایس باشی چی میشه؟ عقب میمونی.
اون همه تلاشی که کردی، هیچی میشه.
میدونی اگر ببخشی و مدارا کنی چی میشه؟ تو اخراج میشی!
مگه دیزنیه که سکوت کنی و خوب باشی و همه بفهمن؟ نه عزیزم.
باید برای دفاع از خودت از سمتِ بدت استفاده کنی!
باید برای زحمتی که کشیدی، از همون قسمتی که سالها پنهانش کردی استفاده کنی، فقط برای اینکه جای خودت بمونی.
زندگی واقعی اینه عزیز من.
قربانی بودن همیشه جواب نمیده.
من کس خاصی نیستم، تجربهی خاصی هم ندارم.
ولی دارم بهت میگم:
توی زندگی، حتی اگر همه باهات بد بودن، تو با خودت خوب باش.
سعی کن همهی قسمتهای وجودت رو دوست داشته باشی و انکارشون نکنی.
آدما ضربه میزنن، بزنن!
تو بمیر برای خودت.
تو عاشقانه خودتو بپرست.
با قربانی کردن خودت توی ذهنت، داری بدترین رفتار رو با خودت میکنی.
اینها رو نوشتم که به خودم بگم.
تمام این حرفها رو با خودم بودم.
اون سمتِ من که همیشه دفاع نمیکرد، نیاز داشت دفاع کنه.
و حالا واقعاً آدم خوشحالتریام.
خودم برای خودم خوب نباشم، کی باشه؟
قبول دارم توی دنیا کلی بدی هست ،خیانت هست، دروغ هست، جدایی هست.
هزار تا چیز بد و افتضاح هست.
ولی لااقل خودم با خودم که میتونم خوب باشم!
خودم برای خودم که میتونم!
خیلیها رو میبینم که همیشه دارن مینالن، ناراحتن و غر میزنن:
«وای زندگی خوب نیست، ضربه خوردم، شکستم، داغون شدم، اذیت شدم.»
خب باشه! من قبول دارم. من خودم رنج کشیدم، به اندازهی خودم درد کشیدم.
سنم کمه، ولی رنجهام برای من بزرگه!
قبول دارم، آدما خوب نیستن باهات.
آدمها اذیتت میکنن.
ولی دیگه خودت با خودت چه مشکلی داری؟
دقت کنی، بیشتر از همه، خودتی که با خودت میجنگی.
واسه هر چیزی قصه میبافی، قاضی میشی، خودتو قربانی میکنی.
دوست داری قربانی باشی! چرا؟
چرا فکر میکنی قربانی بودنت تو رو مصون میکنه؟ تو رو بیگناه میکنه؟
ولی بدون، تو با همین قربانی بودنت توی ذهنت گناهکاری.
همه که بد نیستن فقط تو خوب باشی!
اصلاً بیا اینجوری نگاه کنیم:
چرا نمیخوای هیچوقت سمتِ بدت رو ببینی؟ چرا دوست نداری قبول کنی که یه وقتهایی آدم بدی میشی؟
این ترس از بد بودن از کجا اومده؟
هر وقت آدم خوبی بودی بهت جایزه دادن؟ شرطی شدی که اگر بیگناه باشی تو بهتری؟
اشتباه کردن عزیز من، اشتباه کردن.
تو با اشتباه دیگران زندگی نکن.
تو قربانی داستان خودت نباش.
اون سمتِ بدی که ازش فرار میکنی، بخشی از وجودته.
میخوای بهت ثابت کنم؟ گوش کن به من.
فکر کن توی محیط کارت یه نفر هست که همیشه زیرآبتو میزنه، پشت سرت حرف میزنه، آرزو داره حتی برای یک ثانیه جای تو باشه.
میدونی اگر نایس باشی چی میشه؟ عقب میمونی.
اون همه تلاشی که کردی، هیچی میشه.
میدونی اگر ببخشی و مدارا کنی چی میشه؟ تو اخراج میشی!
مگه دیزنیه که سکوت کنی و خوب باشی و همه بفهمن؟ نه عزیزم.
باید برای دفاع از خودت از سمتِ بدت استفاده کنی!
باید برای زحمتی که کشیدی، از همون قسمتی که سالها پنهانش کردی استفاده کنی، فقط برای اینکه جای خودت بمونی.
زندگی واقعی اینه عزیز من.
قربانی بودن همیشه جواب نمیده.
من کس خاصی نیستم، تجربهی خاصی هم ندارم.
ولی دارم بهت میگم:
توی زندگی، حتی اگر همه باهات بد بودن، تو با خودت خوب باش.
سعی کن همهی قسمتهای وجودت رو دوست داشته باشی و انکارشون نکنی.
آدما ضربه میزنن، بزنن!
تو بمیر برای خودت.
تو عاشقانه خودتو بپرست.
با قربانی کردن خودت توی ذهنت، داری بدترین رفتار رو با خودت میکنی.
اینها رو نوشتم که به خودم بگم.
تمام این حرفها رو با خودم بودم.
اون سمتِ من که همیشه دفاع نمیکرد، نیاز داشت دفاع کنه.
و حالا واقعاً آدم خوشحالتریام.
28.03.202514:42
داشتم به پریا میگفتم کات کردن
با یه سری ها موجب پیشرفته.
چقدر توی سال پیش من پیشرفت کردم.
با یه سری ها موجب پیشرفته.
چقدر توی سال پیش من پیشرفت کردم.
18.04.202514:34
یه چیزی توی این مدت یاد گرفتم که واقعاً بزرگترین نقطهضعفم بود: بهم خوردن برنامههام توسط عوامل بیرونی؛ چیزهایی که حتی یکی از اونها خودم نیستم. و این موضوع انقدر منو عصبانی، ناراحت و غمگین میکنه که گاهی برای خودم دل میسوزونم. ولی متوجه شدم جنگیدن با این موضوع اشتباهه! مقایسه کردن شرایطم و قربانی جلوه دادن خودم اشتباهه! باید بپذیرم و وفق بدم. باید از نو برنامه بریزم. باید دوباره بچینم و پیش برم. زندگی همینه. همیشه هیچچیز طبق میل تو پیش نمیره. مسیرهای واقعی با اون چیزی که توی ذهنت ساختی خیلی فرق دارن. همهچیز انقدر نرم، یکنواخت و آروم نیست. همهچیز بینقص نیست. توی مسیرهای پر از نقص و نشدن، باید برای خودت یه راه با نتیجهی شدن بسازی. باید ضربه بخوری، باید اشتباه کنی، باید وقت کم بیاری و دوباره از اول بچینی. هر روز، هر ساعت، هر دقیقه. ولی بالاخره یاد میگیری. مطمئنم! خیلی سخت گرفتم به خودم… بازم میگیرم، بازم سخت میگیرم، چون بهای یاد گرفتنه، بهای بیرون اومدن از لوپهای زندگیمه. دیگه جوابم غر زدن نیست. جوابم: باشه. اشکال نداره. پیش میاد. یه راه دیگه میچینمه. راستش، از بیرون هم واقعاً هیچچیز سخت نیست. این ذهنمه که سختش میکنه، چون هیچچیز مثل ذهن بینقص من پیش نمیره. و زندگی واقعی، خوشبختانه یا متاسفانه این شکلیه: من باید بخوام چیزی رو بخوام، و بابتش هر روز بهایی بپردازم. اون بها میتونه شکستن و خراب کردنِ نسخهی الانم باشه، برای ساختن یه ورژن جدید از خودم.
05.04.202517:51
هر روز دارم زور میزنم مغز و ذهنم رو قانع کنم که ساکت و صبور باشن. متحمل فشار و سختی باشن. این ذهن تجربه نکرده؛ میبافه و تنت میکنه! خیلی سخته همهی انرژیت رو بذاری که بهش بگی سخت نیست، تحمل میخواد،برات خوبه.
21.04.202521:28
21.04.202521:25
21.04.202521:22
21.04.202521:22
21.04.202521:21
Переслав з:
دُری گمشده

21.04.202513:56
هر روز باید با چیزی که هستم بجنگم تا به کسی که میخوام باشم تبدیل بشم.
کاش این حرف اغراقآمیز بود، ولی ته دلم میدونم که من بیحوصله، مضطرب و ترسو هستم، خیالپردازی که میخواد همهچیز باشه بدون اینکه کاری بکنه.
میدونم که روبهرو شدن با این واقعیت، حتی اگر فقط توی دلت باشه، میتونه خجالتآور باشه.
برای همین ما مسئولیم که با چیزایی که دیگه نمیتونیم باهاشون زندگی کنیم، مقابله کنیم چون این یک انتخابه که خیلیهامون امتیازش رو داریم.
وقتی دست از خیالپردازی دربارهی نسخهی ایدهآل خودت برداری و واقعاً شروع کنی به سمتش رفتن، با زود بیدار شدن، اهمیت دادن به سلامت روانت، کتاب خوندن و کنار گذاشتن اهمالکاری، اون موقع میفهمی که همیشه آسون بوده.
اون نسخهی ایدهآل از خودت فقط توی ذهنت وجود داره، تا وقتی که تصمیم بگیری واقعاً بسازیش.
کاش این حرف اغراقآمیز بود، ولی ته دلم میدونم که من بیحوصله، مضطرب و ترسو هستم، خیالپردازی که میخواد همهچیز باشه بدون اینکه کاری بکنه.
میدونم که روبهرو شدن با این واقعیت، حتی اگر فقط توی دلت باشه، میتونه خجالتآور باشه.
برای همین ما مسئولیم که با چیزایی که دیگه نمیتونیم باهاشون زندگی کنیم، مقابله کنیم چون این یک انتخابه که خیلیهامون امتیازش رو داریم.
وقتی دست از خیالپردازی دربارهی نسخهی ایدهآل خودت برداری و واقعاً شروع کنی به سمتش رفتن، با زود بیدار شدن، اهمیت دادن به سلامت روانت، کتاب خوندن و کنار گذاشتن اهمالکاری، اون موقع میفهمی که همیشه آسون بوده.
اون نسخهی ایدهآل از خودت فقط توی ذهنت وجود داره، تا وقتی که تصمیم بگیری واقعاً بسازیش.
21.04.202521:26
Історія змін каналу
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.