Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Brocken avatar

Brocken

به همه آنهایی که نه به خود دروغ می‌گویند نه به دیگران...
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікований
Довіреність
Не надійний
Розташування
МоваІнша
Дата створення каналуКвіт 24, 2023
Додано до TGlist
Лют 20, 2025
Прикріплена група

Останні публікації в групі "Brocken"

یکی از اتفاقای مهم زمان ظهور صفویه و احیای کشور ایران بعد از ۸۰۰ سال، قدرت گرفتن فردی به اسم شیبک خان از نوادگان چنگیز خان در قسمت ماورا النهر و خراسان هست.
شیبک خان اصالتا سنی مذهب بوده و به شدت با صفوی ها مشکل داشته. هدفش هم این بوده که مثل زمان چنگیز خان یکبار دیگه ایران رو فتح کنه و بر کل ایران تا بغداد مسلط بشه.
سلطان عثمانی ها هم به شدت تحریکش می‌کرده که به ایران حمله کنه و حکومت صفویه رو برداره.
شیبک خان هم شروع میکنه به شاخ و شونه کشیدن برا شاه اسماعیل و حمله و غارت کردن شهر های مرزی ایران. اما نکته جالب اینجاست که اسماعیل به همراه قزلباش هاش قبل از شیبک خان لشکر کشی میکنه به اونجا و جنگ رو شروع میکنه.
نیروهای ایران چنان قتل عامی از ازبکها می‌کنند که بی سابقه بوده و خود شیبک خان هم می‌کشن.
ولی اتفاق عجیبی که میفته اینجاست؛
شاه اسماعیل دستور میده جسد شیبک خان رو تکه تکه و کباب کنند و قزلباش ها هم برای خوردن گوشت شیبک خان صف می‌کشند. از این عجیب تر هم میشه، پوست سر شیبک خان رو از سرش جدا می‌کنند و پر از کاه می‌فرستند برای سلطان عثمانی و می‌‌گند این عاقبت کسیه که چپ به ایران نگاه کنه.
البته فقط این نیست. شاه اسماعیل از استخوان جمجمه سر شیبک خان برای خودش یه جام شراب خوری زراندود هم درست میکنه.
انگار همه این کارا برای این بوده که انتقام ایران از مغولا رو گرفته باشه

اینم عکسش👇
نیچه عقیده داشت: افسردگی بهایی است که انسان برای شناخت خود میپردازد،

هر چقدر عمیق تر به زندگی بنگری،
به همان مقدار هم عمیق تر رنج می کشی.

یالوم
بزرگترین فاتحان برای فتح خود می‌آیند.
_نیچه
در تمام زندگیم همیشه به خودم ایمان داشتم و مطمئن بودم در تنها ترین حالت ممکن هم میتونم ادامه بدم اما هیچوقت هیچوقت فکر نمیکردم یه روزی برسه که نبود یکنفر رو انقدر در تمام بخش‌های زندگیم حس کنم.
اما در نهایت میدونم که در بلند مدت عقل و منطق نجات دهنده‌ست و باید مسولیت تصمیماتمون رو بپذیریم.
به یاد یوسا و شب‌های گرم تابستان ۱۴۰۳ که با گفتگو در کاتدرال سپری شد...

چه بگویم از این هزارتوی تباهی و سرگشتگی؟! این کتاب فریادی است خفه شده در گلوی نسلی که در خفقان دیکتاتوری پرو نفس می‌کشد. ماریو بارگاس یوسا با قلمی بی‌رحم و دقیق، ما را به دل تاریکی می‌برد، به بطن جامعه‌ای که فساد تا مغز استخوانش نفوذ کرده و امید، چون شمعی لرزان، رو به خاموشی گذاشته‌ است.

سانتیاگو زاوالیتا، جوان سرخورده از طبقه‌ی مرفه، در دخمه‌ای به نام "کاتدرال"، روبروی آمبروسیو، راننده‌ی سابق پدرش، می‌نشیند. سوالی چون پتک بر ذهن خواننده فرود می‌آید: "پرو کی به این فلاکت افتاد؟" و این سوال، آغازی است بر سفری دردناک به گذشته، به لایه‌های تو در توی قدرت، خیانت، و رویاهای بر باد رفته.

"گفتگو در کاتدرال" فقط یک رمان نیست؛ تجربه‌ای است نفس‌گیر. گویی در همان هوای مسموم لیما قدم می‌زنی، سنگینی نگاه‌های بی‌اعتماد را حس می‌کنی و طعم تلخ ناامیدی را می‌چشی. یوسا با شکستن زمان و روایت‌های موازی، آشفتگی ذهن شخصیت‌ها و آشوب حاکم بر کشور را به تصویر می‌کشد. در میان این گفتگوها، این خاطرات پراکنده، به دنبال حقیقتی می‌گردی که شاید هرگز به تمامی آشکار نشود.

این کتاب، آینه‌ای است در برابر تباهی روح انسان در چنگال استبداد. روایتی است پر سوز و گداز از عشق‌های ناکام، آرمان‌های لگدمال شده و جستجوی بی‌فرجام معنا در ویرانه‌های یک سرزمین. خواندنش، چون زخمی عمیق، بر جان می‌نشیند و تا مدت‌ها رهایت نمی‌کند. هشداری است تکان‌دهنده درباره‌ی بهایی که انسان‌ها برای سکوت و سازش می‌پردازند. این کتاب را باید با تمام وجود حس کرد، با بغض فروخورده‌ی شخصیت‌هایش گریست و در جستجوی بی‌حاصلشان برای یافتن "لحظه‌ی گمشده"، شریک شد.


✍ آ. شادان
یوسا 🖤
این خیلی جالبه لطفا بخونید.

اول اینکه در مقابل سوال و فرض منطقی اکثر مردم بجای جواب برچسب ارزشی و سایبری میزنه.
دوم اینکه فاز اقتصاددان برداشته و از رقابت در بازار صحبت میکنه در حالی که پیش فرض هارو نمیدونه.
و سوم اینکه چیزی جز یه دلقک نیست😅

چون که رقابت اساسا مبتنی بر یک اقتصاد بازار آزاده، نه بازارهای ایران که بازیگرانش بشدت محدود هستند و از انواع و اقسام رانت‌ها برخوردار.
بازیگران بازار خودشون شدند قیمت گذار نه قیمت پذیر. بعد بهانه‌ش رو هم گذاشتند بالا رفتن قیمت دلار. اوکی ماهم قبول داریم. ولی الان که داره میاد پائین چرا شما همچنان نمی‌آید پائین؟!
جواب مشخصه... سود بیشتر.

در ادامه شمارو دعوت میکنم به خواندن صفحه‌ای از متن مقدس پایان‌نامه خودم 😅که همین الان داشتم مینوشتمش و بر حسب اتفاق بشدت مربوطه...
👇
مشابه این حرف رو زیاد شنیدیم. بعضیاشون سایبری هستن و هدفشون اینه که بگن گرونی تقصیر مردم طمع‌کاره و حکمرانان نقشی ندارن، این وسط بعضی‌ها هم واقعا دچار خطا شدن. سعی میکنم ساده توضیح بدم.

همه چیز در بازار راجع به رقابته. یعنی فرقی نداره اون‌ بازاری یک جانور مکار، طماع و‌ بی‌همه‌چیز باشه، یا یک قدیسِ شرافتمند. توی یک بازار باثبات، هر مغازه‌داری مجبوره با بقیه هم‌صنفی‌هاش رقابت کنه و اگر بخواد طمعکاربازی دربیاره، به سرعت بدبخت میشه. در واقع مجبوره در ارزونترین حالتی که میتونه جنسش رو بفروشه، در غیر اینصورت، مشتری میره از کس دیگه میخره و اون ورشکست میشه.

وقتی قیمت دلار پایین میاد، اون‌ بازاری دلش میخواد جنسش رو بفروشه و مشتری رو از دست نده، اما میترسه دلار فرداش دوباره برگرده بالا. یا یک هفته دیگه مجبور بشه اون جنسی که فروخته رو از عمده فروش یا تولید کننده یا تاجر با قیمت دلار ۱۵۰ تومن بخره و جایگزین کنه.

مطمئن باشید اگر قیمت دلار مثلا فردا بشه ۲۰ تومن و برای چند هفته هم ثابت بمونه، هیچ مغازه داری لحظه‌ای در فروش اون‌ جنس با قیمت جدید تردید‌ نمیکنه.




-رشنالیست-

@uttweet
‏لایک استوری یعنی اماده‌ی مذاکره‌ی مستقیم هستی؟


امیرُف
Видалено17.04.202513:42
سپاس فروان از ادمین دوم که در لحظه اصلاح کرد 😂🙏😅
Видалено17.04.202513:42
سقوط سنگین دلار؛

آخرین قیمت: ۸۲ هزار تومان



_Entekhab_



@uttweet
دلار اومده ۸۷ تومن
آیا الان کاسبا که متناسب نوسان دلار قیمتاشون رو لحظه‌ای می‌بردند بالا، همون شکلی هم قیمتارو میارند پائین؟
در ستایش اراده

✍نیچه

Рекорди

18.04.202523:59
57Підписників
20.02.202523:59
0Індекс цитування
17.04.202513:09
30Охоплення 1 допису
30.04.202523:59
10Охоп рекл. допису
18.03.202513:09
29.41%ER
17.04.202513:09
53.57%ERR

Розвиток

Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
ЛЮТ '25БЕР '25БЕР '25БЕР '25БЕР '25БЕР '25КВІТ '25КВІТ '25

Популярні публікації Brocken

17.04.202512:14
در تمام زندگیم همیشه به خودم ایمان داشتم و مطمئن بودم در تنها ترین حالت ممکن هم میتونم ادامه بدم اما هیچوقت هیچوقت فکر نمیکردم یه روزی برسه که نبود یکنفر رو انقدر در تمام بخش‌های زندگیم حس کنم.
اما در نهایت میدونم که در بلند مدت عقل و منطق نجات دهنده‌ست و باید مسولیت تصمیماتمون رو بپذیریم.
14.04.202508:15
یوسا 🖤
13.04.202519:41
‏لایک استوری یعنی اماده‌ی مذاکره‌ی مستقیم هستی؟


امیرُف
14.04.202509:22
به یاد یوسا و شب‌های گرم تابستان ۱۴۰۳ که با گفتگو در کاتدرال سپری شد...

چه بگویم از این هزارتوی تباهی و سرگشتگی؟! این کتاب فریادی است خفه شده در گلوی نسلی که در خفقان دیکتاتوری پرو نفس می‌کشد. ماریو بارگاس یوسا با قلمی بی‌رحم و دقیق، ما را به دل تاریکی می‌برد، به بطن جامعه‌ای که فساد تا مغز استخوانش نفوذ کرده و امید، چون شمعی لرزان، رو به خاموشی گذاشته‌ است.

سانتیاگو زاوالیتا، جوان سرخورده از طبقه‌ی مرفه، در دخمه‌ای به نام "کاتدرال"، روبروی آمبروسیو، راننده‌ی سابق پدرش، می‌نشیند. سوالی چون پتک بر ذهن خواننده فرود می‌آید: "پرو کی به این فلاکت افتاد؟" و این سوال، آغازی است بر سفری دردناک به گذشته، به لایه‌های تو در توی قدرت، خیانت، و رویاهای بر باد رفته.

"گفتگو در کاتدرال" فقط یک رمان نیست؛ تجربه‌ای است نفس‌گیر. گویی در همان هوای مسموم لیما قدم می‌زنی، سنگینی نگاه‌های بی‌اعتماد را حس می‌کنی و طعم تلخ ناامیدی را می‌چشی. یوسا با شکستن زمان و روایت‌های موازی، آشفتگی ذهن شخصیت‌ها و آشوب حاکم بر کشور را به تصویر می‌کشد. در میان این گفتگوها، این خاطرات پراکنده، به دنبال حقیقتی می‌گردی که شاید هرگز به تمامی آشکار نشود.

این کتاب، آینه‌ای است در برابر تباهی روح انسان در چنگال استبداد. روایتی است پر سوز و گداز از عشق‌های ناکام، آرمان‌های لگدمال شده و جستجوی بی‌فرجام معنا در ویرانه‌های یک سرزمین. خواندنش، چون زخمی عمیق، بر جان می‌نشیند و تا مدت‌ها رهایت نمی‌کند. هشداری است تکان‌دهنده درباره‌ی بهایی که انسان‌ها برای سکوت و سازش می‌پردازند. این کتاب را باید با تمام وجود حس کرد، با بغض فروخورده‌ی شخصیت‌هایش گریست و در جستجوی بی‌حاصلشان برای یافتن "لحظه‌ی گمشده"، شریک شد.


✍ آ. شادان
17.04.202518:19
نیچه عقیده داشت: افسردگی بهایی است که انسان برای شناخت خود میپردازد،

هر چقدر عمیق تر به زندگی بنگری،
به همان مقدار هم عمیق تر رنج می کشی.

یالوم
مشابه این حرف رو زیاد شنیدیم. بعضیاشون سایبری هستن و هدفشون اینه که بگن گرونی تقصیر مردم طمع‌کاره و حکمرانان نقشی ندارن، این وسط بعضی‌ها هم واقعا دچار خطا شدن. سعی میکنم ساده توضیح بدم.

همه چیز در بازار راجع به رقابته. یعنی فرقی نداره اون‌ بازاری یک جانور مکار، طماع و‌ بی‌همه‌چیز باشه، یا یک قدیسِ شرافتمند. توی یک بازار باثبات، هر مغازه‌داری مجبوره با بقیه هم‌صنفی‌هاش رقابت کنه و اگر بخواد طمعکاربازی دربیاره، به سرعت بدبخت میشه. در واقع مجبوره در ارزونترین حالتی که میتونه جنسش رو بفروشه، در غیر اینصورت، مشتری میره از کس دیگه میخره و اون ورشکست میشه.

وقتی قیمت دلار پایین میاد، اون‌ بازاری دلش میخواد جنسش رو بفروشه و مشتری رو از دست نده، اما میترسه دلار فرداش دوباره برگرده بالا. یا یک هفته دیگه مجبور بشه اون جنسی که فروخته رو از عمده فروش یا تولید کننده یا تاجر با قیمت دلار ۱۵۰ تومن بخره و جایگزین کنه.

مطمئن باشید اگر قیمت دلار مثلا فردا بشه ۲۰ تومن و برای چند هفته هم ثابت بمونه، هیچ مغازه داری لحظه‌ای در فروش اون‌ جنس با قیمت جدید تردید‌ نمیکنه.




-رشنالیست-

@uttweet
17.04.202512:24
بزرگترین فاتحان برای فتح خود می‌آیند.
_نیچه
حقیقت پس چیست؟!
سپاهی متحرک از استعاره ها، مجاز‌ها و انسان_انکاری‌ها...

✍نیچه
17.04.202519:57
یکی از اتفاقای مهم زمان ظهور صفویه و احیای کشور ایران بعد از ۸۰۰ سال، قدرت گرفتن فردی به اسم شیبک خان از نوادگان چنگیز خان در قسمت ماورا النهر و خراسان هست.
شیبک خان اصالتا سنی مذهب بوده و به شدت با صفوی ها مشکل داشته. هدفش هم این بوده که مثل زمان چنگیز خان یکبار دیگه ایران رو فتح کنه و بر کل ایران تا بغداد مسلط بشه.
سلطان عثمانی ها هم به شدت تحریکش می‌کرده که به ایران حمله کنه و حکومت صفویه رو برداره.
شیبک خان هم شروع میکنه به شاخ و شونه کشیدن برا شاه اسماعیل و حمله و غارت کردن شهر های مرزی ایران. اما نکته جالب اینجاست که اسماعیل به همراه قزلباش هاش قبل از شیبک خان لشکر کشی میکنه به اونجا و جنگ رو شروع میکنه.
نیروهای ایران چنان قتل عامی از ازبکها می‌کنند که بی سابقه بوده و خود شیبک خان هم می‌کشن.
ولی اتفاق عجیبی که میفته اینجاست؛
شاه اسماعیل دستور میده جسد شیبک خان رو تکه تکه و کباب کنند و قزلباش ها هم برای خوردن گوشت شیبک خان صف می‌کشند. از این عجیب تر هم میشه، پوست سر شیبک خان رو از سرش جدا می‌کنند و پر از کاه می‌فرستند برای سلطان عثمانی و می‌‌گند این عاقبت کسیه که چپ به ایران نگاه کنه.
البته فقط این نیست. شاه اسماعیل از استخوان جمجمه سر شیبک خان برای خودش یه جام شراب خوری زراندود هم درست میکنه.
انگار همه این کارا برای این بوده که انتقام ایران از مغولا رو گرفته باشه

اینم عکسش👇
13.04.202520:06
این خیلی جالبه لطفا بخونید.

اول اینکه در مقابل سوال و فرض منطقی اکثر مردم بجای جواب برچسب ارزشی و سایبری میزنه.
دوم اینکه فاز اقتصاددان برداشته و از رقابت در بازار صحبت میکنه در حالی که پیش فرض هارو نمیدونه.
و سوم اینکه چیزی جز یه دلقک نیست😅

چون که رقابت اساسا مبتنی بر یک اقتصاد بازار آزاده، نه بازارهای ایران که بازیگرانش بشدت محدود هستند و از انواع و اقسام رانت‌ها برخوردار.
بازیگران بازار خودشون شدند قیمت گذار نه قیمت پذیر. بعد بهانه‌ش رو هم گذاشتند بالا رفتن قیمت دلار. اوکی ماهم قبول داریم. ولی الان که داره میاد پائین چرا شما همچنان نمی‌آید پائین؟!
جواب مشخصه... سود بیشتر.

در ادامه شمارو دعوت میکنم به خواندن صفحه‌ای از متن مقدس پایان‌نامه خودم 😅که همین الان داشتم مینوشتمش و بر حسب اتفاق بشدت مربوطه...
👇
Видалено17.04.202513:42
13.04.202511:41
سپاس فروان از ادمین دوم که در لحظه اصلاح کرد 😂🙏😅
Видалено17.04.202513:42
13.04.202511:40
سقوط سنگین دلار؛

آخرین قیمت: ۸۲ هزار تومان



_Entekhab_



@uttweet
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.