10.04.202520:09
در آخر هم برای خودتون سرگرمی و درگیریهای خوب پیدا کنین. خستگیِخوب که از درد جسمی خوابت نبره هزار برابر بهتر از خستگیِ فکریه. حتی یهبازار شلوغپلوغ رفتن هم بهتر از نشستن و فکر خیال کردنه. وقتی چشم چیزای رنگی و آدمای زیاد میبینه، فکرت یکم آروم میگیره.
10.04.202510:19
09.04.202506:43
انگیزه جداشدن از تخت🍅
06.03.202518:35
استادمون میگفت وقتی میخواین دو تا سلول رو مقایسه کنین، باید هردوتاش تو یکلام، زیر یک میکروسکوپ و با شرایط رنگآمیزی یکسان باشه. اونوقته که مقایسه درسته وگرنه اشتباه میکنین.
حالا فرض کن ما آدما هرکدوم تو یه محیط و خانواده و ژنتیک جداگونه از هم بدنیا اومدیم، نقطه صفر هرکی با اونیکی فرق داره، طرز فکر و امکانات و آرزوهاش فرق داره، بعد با وجود این همه تفاوت خودمونو مقایسه میکنیم با یکی دیگه. همین کافیه برای اینکه زحمات خودمونو خاکستر کنیم.
حالا فرض کن ما آدما هرکدوم تو یه محیط و خانواده و ژنتیک جداگونه از هم بدنیا اومدیم، نقطه صفر هرکی با اونیکی فرق داره، طرز فکر و امکانات و آرزوهاش فرق داره، بعد با وجود این همه تفاوت خودمونو مقایسه میکنیم با یکی دیگه. همین کافیه برای اینکه زحمات خودمونو خاکستر کنیم.
05.03.202519:51
امشب به این فکر کردم که همهمون حداقل یبار شکستیم، با یهحرف، یهقاب، یهرفتار تو یهلحظه عین شیشه ریختیم زمین جوری که تیکههامون رو نشه جمع کرد. ولی باز یهجوری اون تیکههارو پیدا کردیم. سعی کردیم بچسبونیم به هم، گاهی میشه مثل روز اولش اما گاهی هم اون تیکهها درست چفت نمیشه. یکیش گم میشه، یا شل میشه، یا جا نمیشه، یا وسطش خالی میمونه. جدای از اینکه همون چفتنشدن ها هم خاص و عمیقه، میخوام بگم همین تلاش برای پیدا کردن تیکه ها، برای چسبوندنشون به همدیگه و دوباره جمع کردن این شیشهخورده ها خودش زیباست. تو هربار یاد شکستن میوفتی ولی داری تلاش میکنی که خودت رو جمع کنی، که ادامه بدی حتی با کم و کاستی ها✨
10.04.202520:00
گاهی که بهم پیام میدین از لابهلای حرفاتون حس میکنم دلتون آشوبه، انگاری که استرس همین الان میزنه بیرون و فوران میکنه. باهاتون صحبت میکنم و میگین بهتر و آرومتر شدین و میرین سراغ کارتون، ذوق میکنم و میگم چه خوب که دلتون قرص شده، حسم همون لحظه:🧚🏻♂️✨🥹
10.04.202509:56


06.03.202519:42
کافیه یه مدت درس نخونی، برگشتن به روتین واویلاست🧋📚🐌
06.03.202510:51
10.04.202519:56
وقتی که آدم طوفانه و توده ناامیدی جلوی گلوشو میگیره، اگه یکی پیدا شه که حمایتش کنه احتمالا زود به زندگی برمیگرده و امیدش دوباره زنده میشه. انگاری که یه جوونهسبز وسط کویر بیرون زده باشه. چطوری بگم، انگار اون لحظه آدم احتیاج داره بهش بگن میشه، تهدلشو قرص کنن، بهش جَنَم بدن و یه هُل ریز. مطمئن که شد، اشکاشو پاک کنه، دست از اورثینک برداره و برسه به قطار زندگی.
09.04.202517:59
Переслав з:
Once upon a time 🪄

06.03.202519:08
از نظر من تنها چیزی که آدم باید امروز خودش رو باهاش مقایسه کنه، دیروز خودشه.هرکسی با زخما، ترسا و امیدای خودش جلو میره. مقایسه کردن، فقط حواس تو رو از مسیری که باید برای خودت بسازی پرت میکنه. میگفت: مقایسه نردبونی نیست که تورو بالا ببره؛ فقط سنگینه و کمرتو خم میکنه.




06.03.202510:51
بطالت بسه، بریم بیرون دنبال to do list هامون🤝🏻💘
10.04.202510:19
از دیشب تجریش، رنگ و تازگی🍐🍊🥝
Переслав з:
Dr.zar

09.04.202517:59
اگر ریحانه تو این شهر بود احتمالا دوستیمون خیلی پررنگ تر و من خیلی آدم خوشحال تری بودم💌
06.03.202518:37
حالا چه بسا اون رو پله ۷۰ بوده رسیده به ۱۰۰. تو رو پله ۱۰ بودی رسیدی ۷۰.اون۳۰ تا تلاش کرده و تو دوبرابر اون یعنی ۶۰تا. اما فقط خودِ مقصد میبینیم نه تلاشی که پشتش واسه رسیدن به مقصد کردیم!
05.03.202520:45
وقتی از اینجا فوروارد میکنین کانالاتون رو میبینم و خوشم بیاد جوین میشم، خیلی قشنگه انگار هر کدوم یه دنیای شخصی دارید که باهاش آشنا میشم، هرکدوم یه رنگ و بویی داره💌 .˚。⋆🤍
Показано 1 - 17 із 17
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.