

19.04.202508:04
♦️جامعهشناس یا استاد دانشگاه، مسئله این است!
✍محمدحسن علایی
❇️با آکادمی وفاق همراه باشید:
@sociologicalperspectives
✍محمدحسن علایی
❇️با آکادمی وفاق همراه باشید:
@sociologicalperspectives
Переслав з:
انجمن جامعه شناسی ایران

17.04.202518:46
#یادداشت_روز
🔸حفرههای ساختاری در جامعهشناسی اقتصادی ایران
دکتر مینا شیروانی ناغانی / پژوهشگر جامعه شناسی اقتصادی
جامعهشناسی اقتصادی از 1920 تا 1985 میلادی به دست فراموشی سپرده شد هرچند جوزف شومپیتر، کارل پولانی و تالکوت پارسونز، آثاری خلق کردهاند اما چندان در جامعه شناسی اقتصادی موفق نبودند. جامعهشناسی اقتصادی کلاسیک پارادایمی است که ریشه های تاریخی عمیقی در آرائ جامعه شناسان کلاسیکی همچون مارکس، وبر، دورکیم و زیمل دارد. مارکس در کتاب «سرمایه» با توصیف پدیدههای اقتصادی و ساختار خاصی از روابط اجتماعی تحت عنوان روابط تولید و ابزار تولیدی ردپایی در جامعه شناسی اقتصادی از خود به جای میگذارد.
ماکس وبر در کتاب اقتصاد و جامعه با ارائه طرحی نظری پیرامون جامعه شناسی اقتصادی به تحلیل سطوح منفعت با تمرکز بر منافع مردم و نیروهای اجتماعی و پیامدها و تاثیرات حاصل از این منافع پرداخته تا آنجا که اندیشه های او را می توان به عنوان شاهرگ جامعه شناسی اقتصادی محسوب کرد.
امیل دورکیم در کتاب «تقسیم کار اجتماعی» پیامدهای اجتماعی و اقتصادی را به اندازه اثرات اقتصادی محض مهم میداند. گئورک زیمل در کتاب «فلسفه پول»، با هر نظریه تکعلتی برای جایگاه دادن به اقتصاد مخالفت میکند و نوعی بدیل نسبیگرایانه یا رابطهگرایانه را متناسب با آثار اقتصاد در ارتباط با دیگر خردهنظامها، برای این علم مطرح میکند.
پارادایم جامعه شناسی اقتصادی به دنبال کاربست چارچوب سنجش کلی متغیرها و الگوهای تبیینی جامعه شناسی به فعالیتهای پیچیدهای چون تولید، توزیع، مبادله و مصرف کالاها و خدمات کمیاب است. در واقع پرسش جامعه شناسی اقتصادی این است که چگونه این فعالیت ها در نقشها و جمعها ساختار مییابند یا با چه ارزشهایی مشروعیت پیدا میکنند و با چه هنجارها و روشهای پاداش دهی تنظیم میشوند و چگونه این متغیرهای جامعه شناختی با یکدیگر کنش متقابل دارند؟
ادامه این یادداشت را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
با حمایت انجمن جامعه شناسی از فرهنگ و فرهیختگی حمایت کنید
🔸حفرههای ساختاری در جامعهشناسی اقتصادی ایران
دکتر مینا شیروانی ناغانی / پژوهشگر جامعه شناسی اقتصادی
جامعهشناسی اقتصادی از 1920 تا 1985 میلادی به دست فراموشی سپرده شد هرچند جوزف شومپیتر، کارل پولانی و تالکوت پارسونز، آثاری خلق کردهاند اما چندان در جامعه شناسی اقتصادی موفق نبودند. جامعهشناسی اقتصادی کلاسیک پارادایمی است که ریشه های تاریخی عمیقی در آرائ جامعه شناسان کلاسیکی همچون مارکس، وبر، دورکیم و زیمل دارد. مارکس در کتاب «سرمایه» با توصیف پدیدههای اقتصادی و ساختار خاصی از روابط اجتماعی تحت عنوان روابط تولید و ابزار تولیدی ردپایی در جامعه شناسی اقتصادی از خود به جای میگذارد.
ماکس وبر در کتاب اقتصاد و جامعه با ارائه طرحی نظری پیرامون جامعه شناسی اقتصادی به تحلیل سطوح منفعت با تمرکز بر منافع مردم و نیروهای اجتماعی و پیامدها و تاثیرات حاصل از این منافع پرداخته تا آنجا که اندیشه های او را می توان به عنوان شاهرگ جامعه شناسی اقتصادی محسوب کرد.
امیل دورکیم در کتاب «تقسیم کار اجتماعی» پیامدهای اجتماعی و اقتصادی را به اندازه اثرات اقتصادی محض مهم میداند. گئورک زیمل در کتاب «فلسفه پول»، با هر نظریه تکعلتی برای جایگاه دادن به اقتصاد مخالفت میکند و نوعی بدیل نسبیگرایانه یا رابطهگرایانه را متناسب با آثار اقتصاد در ارتباط با دیگر خردهنظامها، برای این علم مطرح میکند.
پارادایم جامعه شناسی اقتصادی به دنبال کاربست چارچوب سنجش کلی متغیرها و الگوهای تبیینی جامعه شناسی به فعالیتهای پیچیدهای چون تولید، توزیع، مبادله و مصرف کالاها و خدمات کمیاب است. در واقع پرسش جامعه شناسی اقتصادی این است که چگونه این فعالیت ها در نقشها و جمعها ساختار مییابند یا با چه ارزشهایی مشروعیت پیدا میکنند و با چه هنجارها و روشهای پاداش دهی تنظیم میشوند و چگونه این متغیرهای جامعه شناختی با یکدیگر کنش متقابل دارند؟
ادامه این یادداشت را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
با حمایت انجمن جامعه شناسی از فرهنگ و فرهیختگی حمایت کنید
Переслав з:
چتر خیس



14.04.202515:02
.
🔸ماریو بارگاس یوسا نویسنده اهلِ پرو برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۰ روز یکشنبه در سن ۸۹ سالگی در پایتخت این کشور، لیما، درگذشت.
نویسندهای که ادبیات را نه سرگرمی که ابزار تحلیلِ جهان و مداخله در آن میدید. صدای او از آن صداهایی بود که از درون زبان به سیاست و قدرت و واقعیتهای اجتماعی را پژواک میداد و تلاش میکرد تا از طریق داستان، پیچیدگی نظمها و بینظمیها را روایت کند.
یوسا در آثارش مرز میان داستان و زندگی را محو کرد. نشان داد که چگونه میتوان از دل یک روایت ساده، سازوکارهای نظامهای سیاسی و شکستهای اخلاقی و تناقضهای فردی را به فهم و بیان درآورد. ادبیات برای او صرفاً ساختن جهانهای خیالی نبود؛ تمرینی بود برای خوانش واقعیت با نگاهی ژرفتر.
با مرگ یوسا بخشی از سنت نویسندگانی که مسئولیت اجتماعی را با جسارت تخیل درهم میآمیزند، خاموشتر میشود. اما متون او باقی میمانند: سندهایی از قرنی پرآشوب و نشانههایی از اینکه چگونه میتوان هم نوشت، هم اندیشید، و هم ایستاد.
از آثار اوست: سالهای سگی، سور بز، دوئل، چرا ادبیات؟، نامهای به یک نویسنده جوان،قصهگو، جنگ آخرالزمان، دختری از پرو و ...
🖤
@mm_shahidi
🔸ماریو بارگاس یوسا نویسنده اهلِ پرو برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۰ روز یکشنبه در سن ۸۹ سالگی در پایتخت این کشور، لیما، درگذشت.
نویسندهای که ادبیات را نه سرگرمی که ابزار تحلیلِ جهان و مداخله در آن میدید. صدای او از آن صداهایی بود که از درون زبان به سیاست و قدرت و واقعیتهای اجتماعی را پژواک میداد و تلاش میکرد تا از طریق داستان، پیچیدگی نظمها و بینظمیها را روایت کند.
یوسا در آثارش مرز میان داستان و زندگی را محو کرد. نشان داد که چگونه میتوان از دل یک روایت ساده، سازوکارهای نظامهای سیاسی و شکستهای اخلاقی و تناقضهای فردی را به فهم و بیان درآورد. ادبیات برای او صرفاً ساختن جهانهای خیالی نبود؛ تمرینی بود برای خوانش واقعیت با نگاهی ژرفتر.
با مرگ یوسا بخشی از سنت نویسندگانی که مسئولیت اجتماعی را با جسارت تخیل درهم میآمیزند، خاموشتر میشود. اما متون او باقی میمانند: سندهایی از قرنی پرآشوب و نشانههایی از اینکه چگونه میتوان هم نوشت، هم اندیشید، و هم ایستاد.
از آثار اوست: سالهای سگی، سور بز، دوئل، چرا ادبیات؟، نامهای به یک نویسنده جوان،قصهگو، جنگ آخرالزمان، دختری از پرو و ...
🖤
@mm_shahidi
09.04.202520:12
🔶️🔸️آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند ...
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
08.04.202510:30
سرود بخشایش!
م.ع
سکوت کردیم
تا حتی افتخار شاعری هم
نصیب دوستان شود
و زبان جز به تحسین ایشان نگشودیم؛
دیگر چه مانده بود برای بخشایش
دیگر چه مانده بود؟!
هر جا برای نشستن یافتیم
قدر یک دوست جمعتر نشستیم
و یک استکان چای کمتر نوشیدیم
باشد که دوستی گلویی تازه کند؛
دیگر چه مانده بود برای بخشایش
دیگر چه مانده بود؟!
ما به افسانه مومن نبودیم
ولی برای دوستان بدآورده در بازی روزگار
افسانهها سرودیم و خیالها بافتیم
اما در را نیمه باز گذاشتیم
و به امید گشایشی در کار ایشان
چشم انتظار نشستیم؛
دیگر چه مانده بود برای بخشایش
دیگر چه مانده بود؟!
ما بذلهگو بودیم اما هرزهدرا هرگز
نوبت ملال دوستان اما
پنداری که گهگاه هزلکی هم گفته باشیم
و برای دلخوشی ایشان
قهقههی ایشان را با لبخندی همراهی کردیم؛
دیگر چه مانده بود برای بخشایش
دیگر چه مانده بود؟!
اصالت خویش را خوارداشتیم
تا اعتبار متاع دوستان زیر سوال نرود
و بازارگرمی را تجاهل ورزیدیم
تا اندوختههای ایشان پایمال نگردد؛
دیگر چه مانده است برای بخشایش
دیگر چه مانده است؟!
https://www.instagram.com/p/DILpz8UOWts/?igsh=MXJvaXJneHYyank2aA==
م.ع
سکوت کردیم
تا حتی افتخار شاعری هم
نصیب دوستان شود
و زبان جز به تحسین ایشان نگشودیم؛
دیگر چه مانده بود برای بخشایش
دیگر چه مانده بود؟!
هر جا برای نشستن یافتیم
قدر یک دوست جمعتر نشستیم
و یک استکان چای کمتر نوشیدیم
باشد که دوستی گلویی تازه کند؛
دیگر چه مانده بود برای بخشایش
دیگر چه مانده بود؟!
ما به افسانه مومن نبودیم
ولی برای دوستان بدآورده در بازی روزگار
افسانهها سرودیم و خیالها بافتیم
اما در را نیمه باز گذاشتیم
و به امید گشایشی در کار ایشان
چشم انتظار نشستیم؛
دیگر چه مانده بود برای بخشایش
دیگر چه مانده بود؟!
ما بذلهگو بودیم اما هرزهدرا هرگز
نوبت ملال دوستان اما
پنداری که گهگاه هزلکی هم گفته باشیم
و برای دلخوشی ایشان
قهقههی ایشان را با لبخندی همراهی کردیم؛
دیگر چه مانده بود برای بخشایش
دیگر چه مانده بود؟!
اصالت خویش را خوارداشتیم
تا اعتبار متاع دوستان زیر سوال نرود
و بازارگرمی را تجاهل ورزیدیم
تا اندوختههای ایشان پایمال نگردد؛
دیگر چه مانده است برای بخشایش
دیگر چه مانده است؟!
https://www.instagram.com/p/DILpz8UOWts/?igsh=MXJvaXJneHYyank2aA==
Переслав з:
Audio Books

05.04.202507:32
لیست کتابهای صوتی منتشرشده در کانال کتابهای صوتی علوم اجتماعی
مراحل اساسی اندیشه در جامعهشناسی
نوشتۀ ریمون آرون
ترجمۀ باقر پرهام
#مراحل_اساسی_اندیشه_در_جامعهشناسی
قواعد روش جامعهشناسی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ علیمحمد کاردان
#قواعد_روش_جامعهشناسی
دربارۀ تقسیم کار اجتماعی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ باقر پرهام
#دربارۀ_تقسیم_کار_اجتماعی
خودکشی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ نادر سالارزادۀ امیری
#خودکشی
جامعهشناسی دین
نوشتۀ ملکم همیلتون
#جامعهشناسی_دین
تاریخ و آگاهی طبقاتی؛ پژوهشی در دیالکتیک مارکسیستی
نوشتۀ جورج لوکاچ
ترجمۀ محمدجعفر پوینده
#تاریخ_و_آگاهی_طبقاتی
انسان تکساحتی
نوشتۀ هربرت مارکوزه
ترجمۀ محسن مویدی
#انسان_تکساحتی
گذار از عهد باستان به فئودالیسم
نوشتۀ پری اندرسون
ترجمۀ حسن مرتضوی
#گذار_از_عهد_باستان_به_فئودالیسم
تبارهای دولت استبدادی
نوشتۀ پری اندرسون
ترجمۀ حسن مرتضوی
#تبارهای_دولتهای_استبدادی
تبیین در علوم اجتماعی؛ درآمدی بر فلسفه علم الاجتماع
نوشتۀ دنیل لیتل
ترجمۀ عبدالکریم سروش
#تبیین_در_علوم_اجتماعی
صلحی که همۀ صلحها را بر باد داد؛ فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکلگیری خاورمیانۀ معاصر
نوشتۀ دیوید فرامکین
ترجمۀ حسن افشار
#صلحی_که_همۀ_صلحها_را_بر_باد_داد
تجربۀ مدرنیته؛ هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود
نوشتۀ مارشال برمن
ترجمۀ مراد فرهادپور
#تجربۀ_مدرنیته
@Audio_Book_Social_Science
مراحل اساسی اندیشه در جامعهشناسی
نوشتۀ ریمون آرون
ترجمۀ باقر پرهام
#مراحل_اساسی_اندیشه_در_جامعهشناسی
قواعد روش جامعهشناسی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ علیمحمد کاردان
#قواعد_روش_جامعهشناسی
دربارۀ تقسیم کار اجتماعی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ باقر پرهام
#دربارۀ_تقسیم_کار_اجتماعی
خودکشی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ نادر سالارزادۀ امیری
#خودکشی
جامعهشناسی دین
نوشتۀ ملکم همیلتون
#جامعهشناسی_دین
تاریخ و آگاهی طبقاتی؛ پژوهشی در دیالکتیک مارکسیستی
نوشتۀ جورج لوکاچ
ترجمۀ محمدجعفر پوینده
#تاریخ_و_آگاهی_طبقاتی
انسان تکساحتی
نوشتۀ هربرت مارکوزه
ترجمۀ محسن مویدی
#انسان_تکساحتی
گذار از عهد باستان به فئودالیسم
نوشتۀ پری اندرسون
ترجمۀ حسن مرتضوی
#گذار_از_عهد_باستان_به_فئودالیسم
تبارهای دولت استبدادی
نوشتۀ پری اندرسون
ترجمۀ حسن مرتضوی
#تبارهای_دولتهای_استبدادی
تبیین در علوم اجتماعی؛ درآمدی بر فلسفه علم الاجتماع
نوشتۀ دنیل لیتل
ترجمۀ عبدالکریم سروش
#تبیین_در_علوم_اجتماعی
صلحی که همۀ صلحها را بر باد داد؛ فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکلگیری خاورمیانۀ معاصر
نوشتۀ دیوید فرامکین
ترجمۀ حسن افشار
#صلحی_که_همۀ_صلحها_را_بر_باد_داد
تجربۀ مدرنیته؛ هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود
نوشتۀ مارشال برمن
ترجمۀ مراد فرهادپور
#تجربۀ_مدرنیته
@Audio_Book_Social_Science
18.04.202519:09
♦️جامعهشناس یا استاد دانشگاه، مسئله این است!
✍محمدحسن علایی
جامعهشناسی صراحت لهجه می طلبد، امیدوارم جامعهشناسان نامآشنا که همه از اساتید دانشکاه هستند، از اینکه چند کلمه حرف حساب از یک جامعهشناس ناآشنا بشنوند آزرده نشوند.
-در همان پژوهشگاه ها و دانشگاهها که عموم همین جامعهشناسان دانشگاهی در آن هیئت علمی هستند سالهاست با خاص گزینیهای متداول امثال بنده را از گردونهی جذب هیئت علمی کنار گذاشتند؛ غرض اینکه امثال ما با در دست داشتن مدرک دکترا جامعهشناسی و با وجود مقالات و کتابهای تالیفی، هر بار به بهانهای در فراخوانهای کذایی هیئت علمی حذف شده ایم، و خرمن سرمایههای ما در این چرخه معیوب نخبهسوزی سوخته است و باد هوا شده است، ... اما فکر می کنید ما در این هنگامهها چه کردیم، عرض میکنم من یکی که هم چنان بر طبل وفاق کوفتم و از پراکندن تخم نفاق پرهیز کردم. و به کار جامعهشناسی بیرون از دانشگاه ادامه دادم. فکر می کنید برای چه؟!
-پاسخش ساده است، ما بومیان نهاد علم و نظام آموزش هستیم، نگارنده اکنون با یک لیسانس فیزیک، و یک ارشد جامعهشناسی و یک دکتری جامعهشناسی فرهنگی هنوز جایی در دانشگاه ایرانی ندارد نگارنده به عنوان یک معلم ساده، نصف حقوق یک دانشگاهی را هم نمی گیرد درحالی که یک ریال هم درآمد جانبی نداشته و ندارد. ، واضح است که تعلق خاطر ما برای مزایای نداشته مالی این جایگاهها نبودهاست بل برای کسب امکانی برای تداوم و تحقق زیست دانشپژوهانه و مسئولانه بوده است و ای بسا توسعه محدودهی مخاطبان برای ایجاد بسترهای تعامل، اثرگذاری و نقش آفرینی. ولی آیا طرد ما از دانشگاه مانع کار فعالیتهای جامعهشناسانهی ما شده است؟!
-اگر قدری با فلسفه و ادبیات آشنا باشید با نگارنده همدلی خواهید داشت که گاه امر شخصی اتفاقا به شدت اجتماعیست القصه خواستم با این مقدمات نتیجه گیری خود را به عرض مخاطبان برسانم تا فراخوانی باشد برای طرح ایدههای سازنده برای آینده ایران و ضرورت گشودن باب گفتگوهای انتقادی برای هر انسان مسئول، مخصوصا جامعهشناسان فرادانشگاهی؟!
-امثال ما که استخوان در گلو و خار در چشم یک عمر از وفاق گفتهایم و از وفاق دم زدهایم -به گواه همین کتابی که با عنوان "گفتمان وفاق ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" سال ۱۴۰۰ از نگارنده با حقوق ناچیز معلمی و هزینه شخصی به چاپ رسیده است- بدون اینکه از حمایت این یا آن جناح برخوردار باشیم، وقتی پای حقیقت در میان باشد، هیچ وقت و هیچ کجا، نه ترسی از کسی داشته ایم و داریم، نه جیره خوار سفرهای بودهایم و هستیم، و نه بر له یا علیه این یا آن فریاد مرده باد و زنده باد زدهایم و می زنیم تنها و تنها یک درد داریم، درد بی درمان ایران و دیگر هیچ! مفتخریم که جامعهشناس مردم ایران هستیم و به کارمندی دانشگاه تقلیل نیافتهایم.
- نگارنده در مقطع دکتری به نسبت گفتمان شریعتی با تفکر غیرتئولوژیک-غیرسکولار پرداختهاست که در کتابی با عنوان "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهی نیستانگاری" به چاپ رسیده است، و این نشاندهندهی اهمیت شریعتی برای من است و البته تأکید بر غیبت تأسفبار او در دانشگاه ایرانی است این نوع پژوهشها افق آینده را ترسیم میکنند، که باید همچنان علیرغم رویکردهای پوپولیستی عموم همکاران در همنوایی با توده در زدن شریعتی بر آن اصرار ورزید، همین موارد انتظارات مخاطبان را برای ارائه نقدهای ساختاری از امثال بنده بالا می برد. میتوان جامعهشناس بود ولی استاد دانشگاه نبود اما بسیارند کسانی که استاد این رشته دانشگاهی هستند ولی لزوما جامعهشناس نیستند!
به عنوان سخن آخر باید گفت هنوز ممکن است کسانی هم پیدا شوند و چارهی ایران را در بالابردن آستانهی تحمل خویش و همفکران خویش بدانند، بی آنکه اسیر سازوبرگهای ایدئولوژیک دولت، و قفس پولادین و نظامات بروکراتیک دانشگاه و آپاراتوسهای خارجی و داخلی شوند و به نحوی دلوزی به "تفاوت و تکرار" پافشارند، که این البته به هیج وجه نشان از بیتحرکی و بیتفاوتی و مسئولیتناپذیری نیست، بر عکس حاکی از اصرار بر یک "شهود جامعهشناختی" است با تأکید بر ضرورت فهم مؤلفههای دخیل در یک جامعه شبه مدرن توسعهنیافته، لذا نگارنده به عنوان یک جامعهشناس فرادانشگاهی و با تکیه بر دانش تخصصی خویش، انجام پژوهشهای ساختاری و تاریخی از پروبلماتیک ایران عزیز را برای آیندهی ایران و ایرانی کارسازتر و مفیدتر قلمداد میکنم و به عموم جامعهشناسان فرا دانشگاهی برای تداوم فعالیتهای خویش آرزوی توفیقات روزافزون دارم. با امید به ایرانی آزاد و آباد
✍محمدحسن علایی
جامعهشناسی صراحت لهجه می طلبد، امیدوارم جامعهشناسان نامآشنا که همه از اساتید دانشکاه هستند، از اینکه چند کلمه حرف حساب از یک جامعهشناس ناآشنا بشنوند آزرده نشوند.
-در همان پژوهشگاه ها و دانشگاهها که عموم همین جامعهشناسان دانشگاهی در آن هیئت علمی هستند سالهاست با خاص گزینیهای متداول امثال بنده را از گردونهی جذب هیئت علمی کنار گذاشتند؛ غرض اینکه امثال ما با در دست داشتن مدرک دکترا جامعهشناسی و با وجود مقالات و کتابهای تالیفی، هر بار به بهانهای در فراخوانهای کذایی هیئت علمی حذف شده ایم، و خرمن سرمایههای ما در این چرخه معیوب نخبهسوزی سوخته است و باد هوا شده است، ... اما فکر می کنید ما در این هنگامهها چه کردیم، عرض میکنم من یکی که هم چنان بر طبل وفاق کوفتم و از پراکندن تخم نفاق پرهیز کردم. و به کار جامعهشناسی بیرون از دانشگاه ادامه دادم. فکر می کنید برای چه؟!
-پاسخش ساده است، ما بومیان نهاد علم و نظام آموزش هستیم، نگارنده اکنون با یک لیسانس فیزیک، و یک ارشد جامعهشناسی و یک دکتری جامعهشناسی فرهنگی هنوز جایی در دانشگاه ایرانی ندارد نگارنده به عنوان یک معلم ساده، نصف حقوق یک دانشگاهی را هم نمی گیرد درحالی که یک ریال هم درآمد جانبی نداشته و ندارد. ، واضح است که تعلق خاطر ما برای مزایای نداشته مالی این جایگاهها نبودهاست بل برای کسب امکانی برای تداوم و تحقق زیست دانشپژوهانه و مسئولانه بوده است و ای بسا توسعه محدودهی مخاطبان برای ایجاد بسترهای تعامل، اثرگذاری و نقش آفرینی. ولی آیا طرد ما از دانشگاه مانع کار فعالیتهای جامعهشناسانهی ما شده است؟!
-اگر قدری با فلسفه و ادبیات آشنا باشید با نگارنده همدلی خواهید داشت که گاه امر شخصی اتفاقا به شدت اجتماعیست القصه خواستم با این مقدمات نتیجه گیری خود را به عرض مخاطبان برسانم تا فراخوانی باشد برای طرح ایدههای سازنده برای آینده ایران و ضرورت گشودن باب گفتگوهای انتقادی برای هر انسان مسئول، مخصوصا جامعهشناسان فرادانشگاهی؟!
-امثال ما که استخوان در گلو و خار در چشم یک عمر از وفاق گفتهایم و از وفاق دم زدهایم -به گواه همین کتابی که با عنوان "گفتمان وفاق ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" سال ۱۴۰۰ از نگارنده با حقوق ناچیز معلمی و هزینه شخصی به چاپ رسیده است- بدون اینکه از حمایت این یا آن جناح برخوردار باشیم، وقتی پای حقیقت در میان باشد، هیچ وقت و هیچ کجا، نه ترسی از کسی داشته ایم و داریم، نه جیره خوار سفرهای بودهایم و هستیم، و نه بر له یا علیه این یا آن فریاد مرده باد و زنده باد زدهایم و می زنیم تنها و تنها یک درد داریم، درد بی درمان ایران و دیگر هیچ! مفتخریم که جامعهشناس مردم ایران هستیم و به کارمندی دانشگاه تقلیل نیافتهایم.
- نگارنده در مقطع دکتری به نسبت گفتمان شریعتی با تفکر غیرتئولوژیک-غیرسکولار پرداختهاست که در کتابی با عنوان "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهی نیستانگاری" به چاپ رسیده است، و این نشاندهندهی اهمیت شریعتی برای من است و البته تأکید بر غیبت تأسفبار او در دانشگاه ایرانی است این نوع پژوهشها افق آینده را ترسیم میکنند، که باید همچنان علیرغم رویکردهای پوپولیستی عموم همکاران در همنوایی با توده در زدن شریعتی بر آن اصرار ورزید، همین موارد انتظارات مخاطبان را برای ارائه نقدهای ساختاری از امثال بنده بالا می برد. میتوان جامعهشناس بود ولی استاد دانشگاه نبود اما بسیارند کسانی که استاد این رشته دانشگاهی هستند ولی لزوما جامعهشناس نیستند!
به عنوان سخن آخر باید گفت هنوز ممکن است کسانی هم پیدا شوند و چارهی ایران را در بالابردن آستانهی تحمل خویش و همفکران خویش بدانند، بی آنکه اسیر سازوبرگهای ایدئولوژیک دولت، و قفس پولادین و نظامات بروکراتیک دانشگاه و آپاراتوسهای خارجی و داخلی شوند و به نحوی دلوزی به "تفاوت و تکرار" پافشارند، که این البته به هیج وجه نشان از بیتحرکی و بیتفاوتی و مسئولیتناپذیری نیست، بر عکس حاکی از اصرار بر یک "شهود جامعهشناختی" است با تأکید بر ضرورت فهم مؤلفههای دخیل در یک جامعه شبه مدرن توسعهنیافته، لذا نگارنده به عنوان یک جامعهشناس فرادانشگاهی و با تکیه بر دانش تخصصی خویش، انجام پژوهشهای ساختاری و تاریخی از پروبلماتیک ایران عزیز را برای آیندهی ایران و ایرانی کارسازتر و مفیدتر قلمداد میکنم و به عموم جامعهشناسان فرا دانشگاهی برای تداوم فعالیتهای خویش آرزوی توفیقات روزافزون دارم. با امید به ایرانی آزاد و آباد
17.04.202510:23
گاهی همین نگاه، ز هر چیز بهتر است
ایمان به عشق، گاه فراتر ز باور است
ما را گذار اگر که به کویات فتاده است
سودای عاشقیست که در پا و در سر است
احرام بسته ایم و طواف تو میکنیم
"دولت در آن سرا و گشایش در آن در است"
هر جا تو خانه میکنی آنجاست کعبهام
این خانه از حضور خدایان معطر است
روزی دو بار روئت رویت دوای ماست
روزی برای مومن رویت مقرر است
دیدار دوست، دست اگر داد شاکریم
گاهی به جای وصل، تماشا مقدّر است
پروای من ز سوختن بال و پر که نیست
پروانه را وصال به آتش میسر است
نام تو بر زبان غزل می رود اگر
عییم مکن که نام تو قند مکرر است
https://www.instagram.com/p/DIi0qqAqu48/?igsh=M2YzdHQ1Nmc0YzRk
ایمان به عشق، گاه فراتر ز باور است
ما را گذار اگر که به کویات فتاده است
سودای عاشقیست که در پا و در سر است
احرام بسته ایم و طواف تو میکنیم
"دولت در آن سرا و گشایش در آن در است"
هر جا تو خانه میکنی آنجاست کعبهام
این خانه از حضور خدایان معطر است
روزی دو بار روئت رویت دوای ماست
روزی برای مومن رویت مقرر است
دیدار دوست، دست اگر داد شاکریم
گاهی به جای وصل، تماشا مقدّر است
پروای من ز سوختن بال و پر که نیست
پروانه را وصال به آتش میسر است
نام تو بر زبان غزل می رود اگر
عییم مکن که نام تو قند مکرر است
https://www.instagram.com/p/DIi0qqAqu48/?igsh=M2YzdHQ1Nmc0YzRk
Переслав з:
ایسنا



13.04.202520:30
پایینترین نرخ بیکاری متعلق به کدام استان است؟
معاون اشتغال وزیر کار:
🔹در زمستان ۱۴۰۳ نرخ بیکاری جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر ۷.۸ درصد و نرخ مشارکت اقتصادی ۴۰.۱ درصد بوده است.
🔹پایینترین میزان نرخ بیکاری مربوط به استانهای تهران، یزد و خراسان جنوبی و بالاترین نرخ بیکاری مربوط به استان کرمانشاه، کردستان و اردبیل است.
isna.ir/xdTby9
@isna94
معاون اشتغال وزیر کار:
🔹در زمستان ۱۴۰۳ نرخ بیکاری جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر ۷.۸ درصد و نرخ مشارکت اقتصادی ۴۰.۱ درصد بوده است.
🔹پایینترین میزان نرخ بیکاری مربوط به استانهای تهران، یزد و خراسان جنوبی و بالاترین نرخ بیکاری مربوط به استان کرمانشاه، کردستان و اردبیل است.
isna.ir/xdTby9
@isna94
09.04.202517:31
♦️ابر انسان و امکان عبور از نیهیلیسم ♦️
🔸با آکادمی وفاق در ارتباط باشید.
https://t.me/sociologicalperspectives/4430
🔸با آکادمی وفاق در ارتباط باشید.
https://t.me/sociologicalperspectives/4430
07.04.202515:31
معرفی اجمالی بیونگ چول هان
بیونگ چول هان (به انگلیسی: Byung-Chul Han) فیلسوف و نظریهپرداز فرهنگی کرهای-آلمانی متولد کره جنوبی است.
او به خاطر تحلیلهایش درباره جامعه مدرن، تکنولوژی، و تأثیرات آن بر روانشناسی و فلسفه شهرت دارد. هان در ابتدا در کره مهندسی متالورژی خواند، اما بعد از مهاجرت به آلمان به فلسفه و ادبیات روی آورد و در دانشگاه فرایبورگ و دانشگاه بازل به تحصیل پرداخت.
هان بهویژه در زمینه فلسفه اجتماعی، تحلیل قدرت، و نقد فرهنگ دیجیتال معاصر شناخته شده است. آثار او به مسائل مرتبط با فشار روانی، شفافیت، دیجیتالیزه شدن، و سرمایهداری نئولیبرالی در جوامع مدرن میپردازند. او اغلب از ابزارهای فلسفی و انتقادی برای تحلیل شرایط روانی و اجتماعی افراد در عصر حاضر استفاده میکند.
بیونگ چول هان را میتوان یکی از بهترین نامزدها برای فیلسوفِ دورانِ کنونی در نظر گرفت. اگرچه ۲۰ سال از زمان انتشار نخستین کتابش میگذرد اولین کتاب او یک تکنگاریِ خواندنی دربارۀ مفهوم اشتیمونگ، یا ملال، در آثار هایدگر بود. حالت دروننگرانۀ کتابِ نخستش بر کتابهای بعدی او نیز حاکم بوده است، و چرخشی مشخص بهسوی امر سیاسی، و بهویژه بهسوی مدلهای تاریخی اجبار، تنها با انتشار کتاب قدرت چیست؟ در سال ۲۰۰۵ نمایان شد. در سال ۲۰۱۰، هان کتاب ساختارشکن خود را منتشر کرد، که با نام جامعۀ فرسوده به انگلیسی ترجمه شده است.
جامعه فرسودگی (The Burnout Society):
یکی از مشهورترین آثار او، به بررسی تأثیرات جامعه مدرن بر روان انسانها میپردازد و ادعا میکند که جامعه امروزی، افراد را به سمت فرسودگی و افسردگی میکشاند. او استدلال میکند که در جوامع نئولیبرال، مردم از طریق فشارهای روانی به بهرهوری بیش از حد تشویق میشوند و به اصطلاح "سوژههای موفقیت" تبدیل میشوند.
شفافیت (Transparency Society):
در این کتاب، هان انتقادی به جامعه معاصر و نقش شفافیت در آن وارد میکند. او اعتقاد دارد که فشار به شفافیت در رسانهها و زندگی خصوصی، به جای ایجاد اعتماد و ارتباطات بهتر، به ایجاد سطحینگری و از بین رفتن عمق انسانی منجر میشود.
روانشناسی دیجیتال و تکنولوژی:
هان به بررسی چگونگی تأثیر فناوریهای دیجیتال بر انسانها، خصوصاً در زمینههایی مانند رسانههای اجتماعی، پرداخته و معتقد است که این تکنولوژیها فرد را از عمق و معنای زندگی دور کرده و به سمت زندگی سطحی و پر از استرس روانی میکشاند.
سبک و فلسفه:
هان از فلسفههای انتقادی، خصوصاً نظریات میشل فوکو، مارتین هایدگر، و ژیل دلوز تأثیر گرفته است. او بر مفاهیم قدرت، کنترل، و انضباط در جوامع مدرن تمرکز دارد و با استفاده از تحلیلهای فلسفی، به مطالعه تأثیرات اجتماعی و فرهنگی تکنولوژی و اقتصاد بر انسانهای امروزی میپردازد.
بیونگ چول هان (به انگلیسی: Byung-Chul Han) فیلسوف و نظریهپرداز فرهنگی کرهای-آلمانی متولد کره جنوبی است.
او به خاطر تحلیلهایش درباره جامعه مدرن، تکنولوژی، و تأثیرات آن بر روانشناسی و فلسفه شهرت دارد. هان در ابتدا در کره مهندسی متالورژی خواند، اما بعد از مهاجرت به آلمان به فلسفه و ادبیات روی آورد و در دانشگاه فرایبورگ و دانشگاه بازل به تحصیل پرداخت.
هان بهویژه در زمینه فلسفه اجتماعی، تحلیل قدرت، و نقد فرهنگ دیجیتال معاصر شناخته شده است. آثار او به مسائل مرتبط با فشار روانی، شفافیت، دیجیتالیزه شدن، و سرمایهداری نئولیبرالی در جوامع مدرن میپردازند. او اغلب از ابزارهای فلسفی و انتقادی برای تحلیل شرایط روانی و اجتماعی افراد در عصر حاضر استفاده میکند.
بیونگ چول هان را میتوان یکی از بهترین نامزدها برای فیلسوفِ دورانِ کنونی در نظر گرفت. اگرچه ۲۰ سال از زمان انتشار نخستین کتابش میگذرد اولین کتاب او یک تکنگاریِ خواندنی دربارۀ مفهوم اشتیمونگ، یا ملال، در آثار هایدگر بود. حالت دروننگرانۀ کتابِ نخستش بر کتابهای بعدی او نیز حاکم بوده است، و چرخشی مشخص بهسوی امر سیاسی، و بهویژه بهسوی مدلهای تاریخی اجبار، تنها با انتشار کتاب قدرت چیست؟ در سال ۲۰۰۵ نمایان شد. در سال ۲۰۱۰، هان کتاب ساختارشکن خود را منتشر کرد، که با نام جامعۀ فرسوده به انگلیسی ترجمه شده است.
جامعه فرسودگی (The Burnout Society):
یکی از مشهورترین آثار او، به بررسی تأثیرات جامعه مدرن بر روان انسانها میپردازد و ادعا میکند که جامعه امروزی، افراد را به سمت فرسودگی و افسردگی میکشاند. او استدلال میکند که در جوامع نئولیبرال، مردم از طریق فشارهای روانی به بهرهوری بیش از حد تشویق میشوند و به اصطلاح "سوژههای موفقیت" تبدیل میشوند.
شفافیت (Transparency Society):
در این کتاب، هان انتقادی به جامعه معاصر و نقش شفافیت در آن وارد میکند. او اعتقاد دارد که فشار به شفافیت در رسانهها و زندگی خصوصی، به جای ایجاد اعتماد و ارتباطات بهتر، به ایجاد سطحینگری و از بین رفتن عمق انسانی منجر میشود.
روانشناسی دیجیتال و تکنولوژی:
هان به بررسی چگونگی تأثیر فناوریهای دیجیتال بر انسانها، خصوصاً در زمینههایی مانند رسانههای اجتماعی، پرداخته و معتقد است که این تکنولوژیها فرد را از عمق و معنای زندگی دور کرده و به سمت زندگی سطحی و پر از استرس روانی میکشاند.
سبک و فلسفه:
هان از فلسفههای انتقادی، خصوصاً نظریات میشل فوکو، مارتین هایدگر، و ژیل دلوز تأثیر گرفته است. او بر مفاهیم قدرت، کنترل، و انضباط در جوامع مدرن تمرکز دارد و با استفاده از تحلیلهای فلسفی، به مطالعه تأثیرات اجتماعی و فرهنگی تکنولوژی و اقتصاد بر انسانهای امروزی میپردازد.
04.04.202514:51
🔶️🔸️بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد...
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives


18.04.202515:28
خیال چنبر زلفش فریبت میدهد حافظ
نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی...
بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی
۲۹ فروردین ۱۴۰۴
نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی...
بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی
۲۹ فروردین ۱۴۰۴
15.04.202518:01
♦️جستاری در باب ضرورت مواجهه متفکرانه با "غرب"!*
🔸️سخنگویان جدی زبان ما، یعنی متفکران جدی ما، در مواجهه با غرب، عکسالعمل متفکرانهای نشان دادهاند. این فئهی قلیل به هیچ وجه مواجههای ایدئولوژیک یا تئولوژیک با غرب را برنتابیدهاند، اما پرسشهای مقدر در مقابل این استدلال از این دست خواهد بود که این متفکران تا چه اندازه توفیق داشتهاند؟ این متفکران جدی چه کسانی هستند که باید حساب ایشان را از انبوهی از کسان دیگر که مواجههی متفکرانهای با مدرنیته نداشتهاند جدا کرد؟
🔸️مواجههی انتولوژیک با غرب علیالاصول در خصوص متفکرانی موضوعیت خواهد داشت که اولاً ایشان در نسبت با سنت تاریخی خویش به حدی از امکانات انتولوژیک نهفته در آن دل آگاهی یافته باشند و از پس آن در مواجهه با غرب نیز به درک انتولوژیک آن توفیق یافته باشند. صعوبت چنین مواجهههایی است که امکان تحقق آن را بسیار بعید جلوه میدهد که علیالتحقیق در تاریخ معاصر ما در میدان تحقق نیز چنین بوده است. میتوان این مدعیات را، با تتبع در آثار ایشان، مورد ارزیابی جدی قرار داد، اما مهمترین شاخصهایی که از منظر نگارنده از درجهی اول اهمیت برخوردار است مداقه بر سر بوطیقا و زبانی است که ایشان بدان سخن گفتهاند. برای ارزیابی در خصوص جایگاه متفکران ایرانی در تاریخ معاصر باید دید این متفکران با چه زبانی سخن گفتهاند؟
*برگرفته از کتاب گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400)
نویسنده: دکتر محمدحسن علایی، چاپ اول، نقد فرهنگ، 1400
🔸️سخنگویان جدی زبان ما، یعنی متفکران جدی ما، در مواجهه با غرب، عکسالعمل متفکرانهای نشان دادهاند. این فئهی قلیل به هیچ وجه مواجههای ایدئولوژیک یا تئولوژیک با غرب را برنتابیدهاند، اما پرسشهای مقدر در مقابل این استدلال از این دست خواهد بود که این متفکران تا چه اندازه توفیق داشتهاند؟ این متفکران جدی چه کسانی هستند که باید حساب ایشان را از انبوهی از کسان دیگر که مواجههی متفکرانهای با مدرنیته نداشتهاند جدا کرد؟
🔸️مواجههی انتولوژیک با غرب علیالاصول در خصوص متفکرانی موضوعیت خواهد داشت که اولاً ایشان در نسبت با سنت تاریخی خویش به حدی از امکانات انتولوژیک نهفته در آن دل آگاهی یافته باشند و از پس آن در مواجهه با غرب نیز به درک انتولوژیک آن توفیق یافته باشند. صعوبت چنین مواجهههایی است که امکان تحقق آن را بسیار بعید جلوه میدهد که علیالتحقیق در تاریخ معاصر ما در میدان تحقق نیز چنین بوده است. میتوان این مدعیات را، با تتبع در آثار ایشان، مورد ارزیابی جدی قرار داد، اما مهمترین شاخصهایی که از منظر نگارنده از درجهی اول اهمیت برخوردار است مداقه بر سر بوطیقا و زبانی است که ایشان بدان سخن گفتهاند. برای ارزیابی در خصوص جایگاه متفکران ایرانی در تاریخ معاصر باید دید این متفکران با چه زبانی سخن گفتهاند؟
*برگرفته از کتاب گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400)
نویسنده: دکتر محمدحسن علایی، چاپ اول، نقد فرهنگ، 1400
13.04.202518:22
♦درآمدی بر نسبت ️اقتصاد و نیهیلیسم!
(فقدان بسترهای سرمایهگذاری اقتصادی برای انسان ایرانی)
✍محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
https://t.me/sociologicalperspectives/4438
(فقدان بسترهای سرمایهگذاری اقتصادی برای انسان ایرانی)
✍محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
https://t.me/sociologicalperspectives/4438
Переслав з:
انجمن جامعه شناسی ایران

08.04.202521:31
📔دیدار نوروزی اهالی علوم اجتماعی
🔹همراه با:
*حضور استادان پیشکشوت
* نقل خاطرات
*گفتگو و دیدارهای صمیمانه
* اجرای موسیقی سنتی
🗓 چهارشنبه 20 فروردین 1404 ساعت 17
🏡 سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢انجمن جامعه شناسی ایران💢
💢انجمن جمعیت شناسی ایران💢
💢انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات 💢
💢انجمن انسان شناسی ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
🔹همراه با:
*حضور استادان پیشکشوت
* نقل خاطرات
*گفتگو و دیدارهای صمیمانه
* اجرای موسیقی سنتی
🗓 چهارشنبه 20 فروردین 1404 ساعت 17
🏡 سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢انجمن جامعه شناسی ایران💢
💢انجمن جمعیت شناسی ایران💢
💢انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات 💢
💢انجمن انسان شناسی ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
06.04.202508:42
♦️مواجهه متفکرانه با "ابرمرد نیچهای" و واکاوی امکانات عبور از نیهیلیسم در تفکر نیچه!
✍محمدحسن علایی
مراد از مواجهه متفکرانه در این جستار، مواجههای تمامعیار با مفهوم "ابرمرد" در تفکر نیچه با تکیه بر منظومه مفاهیم نیچهای، برای واکاوی امکانات عبور از نیهیلیسم است، مواجههای که با مواجهات سرسری، ژورنالیستی و ذوقورزانه با نیچه و ابرمرد نیچهای تمایزی بارز دارد.
در کتاب درسگفتارهای دربارهی نیچه، هایدگر به نوع مواجههی نیچه با هنر اشاره میکند و هنر را حرکت مخالف متمایزی بر ضد نیستانگاری قلمداد میکند. "امر هنری آفریننده و صورت بخشنده است. اگر امر هنری به تمام معنی سازندهی فعالیت متافیزیکی باشد، باید هر عملی و به ویژه عالیترین عمل، و لذا تفکر فلسفی نیز به وسیلهی آن تعیّن یابد. دیگر نمیتوان مفهوم فلسفه را بر حسب انگارهی آموزگار اخلاقی تعیین کرد که جهان متعالیتر دیگری را در مقابل این جهانِ بنا به فرض بیارزش قرار میدهد. در مقابل این فیلسوفان ِ اخلاقِ نیست انگار، باید آن فیلسوفی که مخالف جریان است، فیلسوفِ به درآمده از حرکت معکوس، "فیلسوف-هنرمند" گذاشته شود. این فیلسوف هنرمند است، زیرا به موجودات به مثابه یک کل افادهی صورت میکند، یعنی ابتدا در آن جا که موجود به مثابه یک کل خود را آشکار میکند، یعنی در انسان...
هنر، به طور خاص به معنایی باریک آری گویی به امر حسّی، به ظاهر، به آن چیزی است که "جهان حقیقی" نیست، یا چنان چه نیچه، به اختصار میگوید، به آن چه که "حقیقت" نیست...نیچه در این مورد میگوید:
اراده به ظاهر، به پندار، به شدن و به تغییر، عمیقتر و متافیزیکیتر، از اراده به حقیقت، به واقعیت و به هستی است." (نیچه جلد اول، صفحه ۱۱۲).
حال اگر بخواهیم به تعریف نیچه از «نیستانگار» بپردازیم باید بگوییم: ...نیچه خدا را نکشته. او فقط اعلان کرده که “خدا مرده است”، خدای ارزشهای پیشین، خدای ارزشهای یهودی- مسیحی. نیچه قاتل این خدا نیست. همه او را کشتهاند. نیچه این رویداد پنهان از نظر را میبیند. میبیند؛ چون دیوانه است. به قطعهی معروف «دیوانه» در دانش طربناک او رجوع کنید.
به زعم مترجم کتاب "درسگفتارهای دربارهی نیچه"، وقتی بالاترین ارزشها بیارزش میشوند تفاوت «باارزش» و «بیارزش» از بین میرود. خدا درمقام بنیانگذار تفاوتها، کسی که ارزشها برحسب او ارزش است، مرده است. پس او نه در شب که در روز چراغ روشن میکند. مگر دیگر تفاوتی بین شب و روز وجود دارد؟ دیوانه (که کسی غیر از خود نیچه نیست) در روز چراغ روشن میکند تا مرگ تفاوتها و تمایزها و از جمله تفاوت روز و شب را بر اثر مرگ خدا اعلان کند. نیچه فقط مُخبر است. این عبارت او در کتاب «ارادهی معطوف به قدرت» معروف است که میگوید: نیستانگاری بر درگاه ایستاده و به صد زبان سخن میگوید. اما با نیچه به صد زبان سخن میگوید و اگر هایدگری تعبیر کنیم باید بگوییم که او سخنِ هستی، هستیِ بالفعل، را که دیگران نمیشنوند، میشنود و با ما از آن سخن میگوید. واضع و بنیانگذار ارزشها را یک نفر، هر قدر هم فیلسوف قَدَر قدرتی باشد نمیتواند از بین ببرد. نیچه بهدنبال چارهای برای نیستانگاری است. از جمله هنر را چارهی آن میداند.
وصلهی نیستانگاری به فیلسوف بدبینی چون شوپنهاور بیشتر میچسبد. بدبین، جهان موجود را نفی میکند اما همانطور که هایدگر اشاره میکند این نفی مبهم است. نیچه در یادداشتهای اواخر عمرش بدبینی و انواع آن را پیشدرآمد نیستانگاری میداند. او فیلسوف بدبینی نیست. بدبینی کجا، ارادهی معطوف به قدرت در همهی عرصههای حیاتی کجا؟ این بیشخواهیِ زندگی است نه انکارِ زندگی و تمنای نیستی.
...
نیچه یک تعریف مشخص از آدم نیستانگار بهدست میدهد. تعریفی که هایدگر آن را در جلد آخرنیچهی خود میآورد. او میگوید نیستانگار داوریاش دربارهی جهانِ آنگونه که هست، این است که چنین جهانی نباید باشد (این یک نفی) و دربارهی جهانِ آن گونه که باید باشد، این است که چنین جهانی وجود ندارد (این هم نفی دوم). نیستانگار گرفتار نفیای دوگانه است. حال آنکه نیچه فلسفهاش را فلسفهی رفتن به فراسوی نیستانگاری و درست در نقطهی مقابل آن میداند. فلسفهی خود را آریگفتنی دیونوسوسی به جهانِ چنانکه هست، بی کم و کاست، بدون هیچگونه گزینشی میداند. میگوید اصل و قاعدهی من در مورد عظمت انسان، عشق به تقدیر است و این یعنی اینکه انسان، برخورداری از چیز دیگری جز آنچه نصیبش شده را نه در گذشته، نه در پیشروی و نه در تمام ابدیت نخواهد.بنابر آنچه گفته شد، نیچه در مقام یک فیلسوف-هنرمند برای عبور از نیهیلیسم به هنر، خلق و ابداع نظر دارد کارویژهای که وی آن را به ابرمرد منتسب میداند کسی که بیمعنایی جهان را تاب میآورد و خود به خلق ارزشهای جدید مبادرت میورزد و می گوید: ابرانسان معنای زمین باد...
✍محمدحسن علایی
مراد از مواجهه متفکرانه در این جستار، مواجههای تمامعیار با مفهوم "ابرمرد" در تفکر نیچه با تکیه بر منظومه مفاهیم نیچهای، برای واکاوی امکانات عبور از نیهیلیسم است، مواجههای که با مواجهات سرسری، ژورنالیستی و ذوقورزانه با نیچه و ابرمرد نیچهای تمایزی بارز دارد.
در کتاب درسگفتارهای دربارهی نیچه، هایدگر به نوع مواجههی نیچه با هنر اشاره میکند و هنر را حرکت مخالف متمایزی بر ضد نیستانگاری قلمداد میکند. "امر هنری آفریننده و صورت بخشنده است. اگر امر هنری به تمام معنی سازندهی فعالیت متافیزیکی باشد، باید هر عملی و به ویژه عالیترین عمل، و لذا تفکر فلسفی نیز به وسیلهی آن تعیّن یابد. دیگر نمیتوان مفهوم فلسفه را بر حسب انگارهی آموزگار اخلاقی تعیین کرد که جهان متعالیتر دیگری را در مقابل این جهانِ بنا به فرض بیارزش قرار میدهد. در مقابل این فیلسوفان ِ اخلاقِ نیست انگار، باید آن فیلسوفی که مخالف جریان است، فیلسوفِ به درآمده از حرکت معکوس، "فیلسوف-هنرمند" گذاشته شود. این فیلسوف هنرمند است، زیرا به موجودات به مثابه یک کل افادهی صورت میکند، یعنی ابتدا در آن جا که موجود به مثابه یک کل خود را آشکار میکند، یعنی در انسان...
هنر، به طور خاص به معنایی باریک آری گویی به امر حسّی، به ظاهر، به آن چیزی است که "جهان حقیقی" نیست، یا چنان چه نیچه، به اختصار میگوید، به آن چه که "حقیقت" نیست...نیچه در این مورد میگوید:
اراده به ظاهر، به پندار، به شدن و به تغییر، عمیقتر و متافیزیکیتر، از اراده به حقیقت، به واقعیت و به هستی است." (نیچه جلد اول، صفحه ۱۱۲).
حال اگر بخواهیم به تعریف نیچه از «نیستانگار» بپردازیم باید بگوییم: ...نیچه خدا را نکشته. او فقط اعلان کرده که “خدا مرده است”، خدای ارزشهای پیشین، خدای ارزشهای یهودی- مسیحی. نیچه قاتل این خدا نیست. همه او را کشتهاند. نیچه این رویداد پنهان از نظر را میبیند. میبیند؛ چون دیوانه است. به قطعهی معروف «دیوانه» در دانش طربناک او رجوع کنید.
به زعم مترجم کتاب "درسگفتارهای دربارهی نیچه"، وقتی بالاترین ارزشها بیارزش میشوند تفاوت «باارزش» و «بیارزش» از بین میرود. خدا درمقام بنیانگذار تفاوتها، کسی که ارزشها برحسب او ارزش است، مرده است. پس او نه در شب که در روز چراغ روشن میکند. مگر دیگر تفاوتی بین شب و روز وجود دارد؟ دیوانه (که کسی غیر از خود نیچه نیست) در روز چراغ روشن میکند تا مرگ تفاوتها و تمایزها و از جمله تفاوت روز و شب را بر اثر مرگ خدا اعلان کند. نیچه فقط مُخبر است. این عبارت او در کتاب «ارادهی معطوف به قدرت» معروف است که میگوید: نیستانگاری بر درگاه ایستاده و به صد زبان سخن میگوید. اما با نیچه به صد زبان سخن میگوید و اگر هایدگری تعبیر کنیم باید بگوییم که او سخنِ هستی، هستیِ بالفعل، را که دیگران نمیشنوند، میشنود و با ما از آن سخن میگوید. واضع و بنیانگذار ارزشها را یک نفر، هر قدر هم فیلسوف قَدَر قدرتی باشد نمیتواند از بین ببرد. نیچه بهدنبال چارهای برای نیستانگاری است. از جمله هنر را چارهی آن میداند.
وصلهی نیستانگاری به فیلسوف بدبینی چون شوپنهاور بیشتر میچسبد. بدبین، جهان موجود را نفی میکند اما همانطور که هایدگر اشاره میکند این نفی مبهم است. نیچه در یادداشتهای اواخر عمرش بدبینی و انواع آن را پیشدرآمد نیستانگاری میداند. او فیلسوف بدبینی نیست. بدبینی کجا، ارادهی معطوف به قدرت در همهی عرصههای حیاتی کجا؟ این بیشخواهیِ زندگی است نه انکارِ زندگی و تمنای نیستی.
...
نیچه یک تعریف مشخص از آدم نیستانگار بهدست میدهد. تعریفی که هایدگر آن را در جلد آخرنیچهی خود میآورد. او میگوید نیستانگار داوریاش دربارهی جهانِ آنگونه که هست، این است که چنین جهانی نباید باشد (این یک نفی) و دربارهی جهانِ آن گونه که باید باشد، این است که چنین جهانی وجود ندارد (این هم نفی دوم). نیستانگار گرفتار نفیای دوگانه است. حال آنکه نیچه فلسفهاش را فلسفهی رفتن به فراسوی نیستانگاری و درست در نقطهی مقابل آن میداند. فلسفهی خود را آریگفتنی دیونوسوسی به جهانِ چنانکه هست، بی کم و کاست، بدون هیچگونه گزینشی میداند. میگوید اصل و قاعدهی من در مورد عظمت انسان، عشق به تقدیر است و این یعنی اینکه انسان، برخورداری از چیز دیگری جز آنچه نصیبش شده را نه در گذشته، نه در پیشروی و نه در تمام ابدیت نخواهد.بنابر آنچه گفته شد، نیچه در مقام یک فیلسوف-هنرمند برای عبور از نیهیلیسم به هنر، خلق و ابداع نظر دارد کارویژهای که وی آن را به ابرمرد منتسب میداند کسی که بیمعنایی جهان را تاب میآورد و خود به خلق ارزشهای جدید مبادرت میورزد و می گوید: ابرانسان معنای زمین باد...
04.04.202512:33
هویت ایرانی اسلامی و چالشهای گسست بین نسلی
دکتر بیژن عبدالکریمی
1404/1/14
@sociologicalperspectives
دکتر بیژن عبدالکریمی
1404/1/14
@sociologicalperspectives
18.04.202514:13
درسگفتارهای شرح هستی و زمان
درسگفتارهای شرح هستی و زمان هایدگر در نیمسال دوم ۹۸-۹۹ برای دوره کارشناسی فلسفه دانشگاه تهران ایراد شده است و در آن به شرح و تفسیر مباحث و فصلهایی از کتاب هستی و زمان هایدگر پرداخته شده است. محور اصلی و هدف بحث، توجه به جایگاه زمان و زمانمندی دازاین در هستیشناسی بنیادین هایدگر است، به نحوی که گزینش و شیوه شرح مباحث کتاب به سوی تفسیر مساله زمانمندی در اندیشه متقدم هایدگر پیش میرود. نخست، ایده هستیشناسی و مقصود هایدگر از پرسش از وجود ناظر به متافیزیک سنتی، و نیز تعریف پدیدارشناسی هرمنوتیکی با تمرکز بر متن درآمد کتاب بحث میشود و سپس بحثهایی روی فصول مربوط به مفهوم جهان (به ویژه معنای تفسیرشدگی جهان و مفهوم ابزار در توصیف اشیاء دم دست) و مقومات دازاین (نحوه رابطه افکندگی و طرحافکنی با یکدیگر) صورت میگیرد. سپس با تفسیر مفهوم دغدغه در تعریف هستیشناختی دازاین و پرسش از کلبودن و وحدت ساختاری دازاین، بحث نسبتا مفصلی درباره تحلیل مشهور هایدگر از مساله مرگ انجام میشود و از همین بحث، به واسطه مفهوم “آینده متناهی” دازاین به عنوان کانون کتاب هستی و زمان، بخشهایی از مباحث هایدگر درباره زمان و زمانمندی تفسیر میشوند.
لازم به ذکر است که به جز سه جلسه نخست، جلسات بعدی به صورت مجازی و فایل صوتی ضبط شده است.
.
https://3danet.ir/ahmad-rajabi-lectures-on-heideggers-being-and-time/
درسگفتارهای شرح هستی و زمان هایدگر در نیمسال دوم ۹۸-۹۹ برای دوره کارشناسی فلسفه دانشگاه تهران ایراد شده است و در آن به شرح و تفسیر مباحث و فصلهایی از کتاب هستی و زمان هایدگر پرداخته شده است. محور اصلی و هدف بحث، توجه به جایگاه زمان و زمانمندی دازاین در هستیشناسی بنیادین هایدگر است، به نحوی که گزینش و شیوه شرح مباحث کتاب به سوی تفسیر مساله زمانمندی در اندیشه متقدم هایدگر پیش میرود. نخست، ایده هستیشناسی و مقصود هایدگر از پرسش از وجود ناظر به متافیزیک سنتی، و نیز تعریف پدیدارشناسی هرمنوتیکی با تمرکز بر متن درآمد کتاب بحث میشود و سپس بحثهایی روی فصول مربوط به مفهوم جهان (به ویژه معنای تفسیرشدگی جهان و مفهوم ابزار در توصیف اشیاء دم دست) و مقومات دازاین (نحوه رابطه افکندگی و طرحافکنی با یکدیگر) صورت میگیرد. سپس با تفسیر مفهوم دغدغه در تعریف هستیشناختی دازاین و پرسش از کلبودن و وحدت ساختاری دازاین، بحث نسبتا مفصلی درباره تحلیل مشهور هایدگر از مساله مرگ انجام میشود و از همین بحث، به واسطه مفهوم “آینده متناهی” دازاین به عنوان کانون کتاب هستی و زمان، بخشهایی از مباحث هایدگر درباره زمان و زمانمندی تفسیر میشوند.
لازم به ذکر است که به جز سه جلسه نخست، جلسات بعدی به صورت مجازی و فایل صوتی ضبط شده است.
.
https://3danet.ir/ahmad-rajabi-lectures-on-heideggers-being-and-time/
14.04.202517:43
🔶️🔸️ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم ...
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@ sociologicalperspectives
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@ sociologicalperspectives
10.04.202510:22
♦درآمدی بر نسبت ️اقتصاد و نیهیلیسم!
(فقدان بسترهای سرمایهگذاری اقتصادی برای انسان ایرانی)
✍محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
اگر نیهیلیسم را در یک عبارت کلی، بی ارزش شدن تمام ارزشها تلقی کنیم، پس آنگاه یکی از شئون مهم آن فروپاشی معیارهای عقل معاش نیز خواهد بود، در یک بیان فلسفی، نسبت معنا با وجه مادی حیات ای بسا از پایه ای ترین وجوه معنابخشی به زندگی باشد، همین غلبهی ارزشهای تحمیلی بر وجه مادی زندگی، سرآغاز نضج گرفتن نیهیلیسم بوده است. لذا بررسی مؤلفههای اقتصادی در عصر نیهیلیسم نمیتواند چندان بیمناسبت باشد. اگر زمانی از اقتصاد سیاسی سخن به میان میآمد امروز دیگر باید از اقتصاد اجتماعی و حتی اقتصاد فرهنگی و فلسفی نیز سخن گفت.
در سایهی تحولات عمدهی مدرنیته، مکاتب جدیدی مثل مارکسیسم و لیبرالیسم شکل گرفت که آن را میتوان واکنشهایی به همین رویدادگی عظیم تاریخی تلقی کرد، میشود با یک خوانش تحلیلی، میان ماتریالیسم تاریخی و ایدهالیسم تاریخی خط و ربط وثیقی پیدا کرد. در همین راستا چول هان که از فلسفههای انتقادی، خصوصاً نظریات میشل فوکو، مارتین هایدگر، و ژیل دلوز تأثیر گرفته است در تحقیقات خود با استفاده از تحلیلهای فلسفی، به مطالعه تأثیرات اجتماعی و فرهنگی تکنولوژی و اقتصاد بر انسانهای امروزی میپردازد.
تنها سیاست نبوده است که در طول یک سده گذشته، نسبت به اهمیت و ضرورت توجه به اقتضائات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه ایرانی غفلت ورزیده است، مع الاسف بسیاری از اهل نظر هم به جهت عدم آشنایی با امر اجتماعی و بینش جامعه شناختی در این فقره به خطا رفته اند. لذا لازم است یک شیفت پارادایمیک در منطق مواجههی اهل نظر در باب ارزش تحلیل های اقتصادی برای شناخت بهتر فرماسیونهای اقتصادی اجتماعی هستی ایرانیان صورت پذیرد. لازم است دیالکتیک معنا و ماده بیش از پیش مورد تأمل واقع گردد. چرا که ما در کنار افت شدید سطح معیشت در ساحت اقتصادی زندگی، دچار افول شدیدتر "معنا" در ساحت زندگی فرهنگی خویش هستیم و این یعنی، بحران، بحران در ساحت مادی و معنوی.
در سطح هستی شناختی مفهوم واپسین انسان نیچه ای برای توصیف ما انسانهای درگیر روزمرگیهای دیجیتالی کفایت خواهد کرد. اما از منظر جامعهشناختی استقبال گسترده ایرانیان از اقتصاد دیجیتالی می تواند از جهات گوناگونی مورد مطالعه انتقادی قرار گیرد؛ اساسا امور روزمره و عناصر رنگاورنگ اشتغالات روزمره حاوی شواهد عدیده ای از کیفیت زیست اجتماعی مردمان جوامع گوناگون می باشد؛
امروز بی تفاوتی اجتماعی، بی اعتمادی، عدم وجود پروژههای تولیدی و مشارکتی بین مردم و دولت و نیز فی مابین مردم با مردم؛ فقر فراگیر؛ اضمحلال طبقه متوسط و در یک کلام معضلات اقتصادی و معیشتی زمینه چنین فعالیت های کاذبی را فراهم ساخته است، فقدان بسترهای سرمایهگذاری اقتصادی، انسان ایرانی را به دور باطل واداشته است همین دست و پازدنهای کذایی در بستر اقتصاد دیجیتالی برای تحقق رویاهای دست نیافتنی می تواند به عنوان سمپتوم تهی شدگی مغزی، زوال عقل معاش و انحطاط خرد سیاسی-اجتماعی ما قلمداد گردد.
(فقدان بسترهای سرمایهگذاری اقتصادی برای انسان ایرانی)
✍محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
اگر نیهیلیسم را در یک عبارت کلی، بی ارزش شدن تمام ارزشها تلقی کنیم، پس آنگاه یکی از شئون مهم آن فروپاشی معیارهای عقل معاش نیز خواهد بود، در یک بیان فلسفی، نسبت معنا با وجه مادی حیات ای بسا از پایه ای ترین وجوه معنابخشی به زندگی باشد، همین غلبهی ارزشهای تحمیلی بر وجه مادی زندگی، سرآغاز نضج گرفتن نیهیلیسم بوده است. لذا بررسی مؤلفههای اقتصادی در عصر نیهیلیسم نمیتواند چندان بیمناسبت باشد. اگر زمانی از اقتصاد سیاسی سخن به میان میآمد امروز دیگر باید از اقتصاد اجتماعی و حتی اقتصاد فرهنگی و فلسفی نیز سخن گفت.
در سایهی تحولات عمدهی مدرنیته، مکاتب جدیدی مثل مارکسیسم و لیبرالیسم شکل گرفت که آن را میتوان واکنشهایی به همین رویدادگی عظیم تاریخی تلقی کرد، میشود با یک خوانش تحلیلی، میان ماتریالیسم تاریخی و ایدهالیسم تاریخی خط و ربط وثیقی پیدا کرد. در همین راستا چول هان که از فلسفههای انتقادی، خصوصاً نظریات میشل فوکو، مارتین هایدگر، و ژیل دلوز تأثیر گرفته است در تحقیقات خود با استفاده از تحلیلهای فلسفی، به مطالعه تأثیرات اجتماعی و فرهنگی تکنولوژی و اقتصاد بر انسانهای امروزی میپردازد.
تنها سیاست نبوده است که در طول یک سده گذشته، نسبت به اهمیت و ضرورت توجه به اقتضائات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه ایرانی غفلت ورزیده است، مع الاسف بسیاری از اهل نظر هم به جهت عدم آشنایی با امر اجتماعی و بینش جامعه شناختی در این فقره به خطا رفته اند. لذا لازم است یک شیفت پارادایمیک در منطق مواجههی اهل نظر در باب ارزش تحلیل های اقتصادی برای شناخت بهتر فرماسیونهای اقتصادی اجتماعی هستی ایرانیان صورت پذیرد. لازم است دیالکتیک معنا و ماده بیش از پیش مورد تأمل واقع گردد. چرا که ما در کنار افت شدید سطح معیشت در ساحت اقتصادی زندگی، دچار افول شدیدتر "معنا" در ساحت زندگی فرهنگی خویش هستیم و این یعنی، بحران، بحران در ساحت مادی و معنوی.
در سطح هستی شناختی مفهوم واپسین انسان نیچه ای برای توصیف ما انسانهای درگیر روزمرگیهای دیجیتالی کفایت خواهد کرد. اما از منظر جامعهشناختی استقبال گسترده ایرانیان از اقتصاد دیجیتالی می تواند از جهات گوناگونی مورد مطالعه انتقادی قرار گیرد؛ اساسا امور روزمره و عناصر رنگاورنگ اشتغالات روزمره حاوی شواهد عدیده ای از کیفیت زیست اجتماعی مردمان جوامع گوناگون می باشد؛
امروز بی تفاوتی اجتماعی، بی اعتمادی، عدم وجود پروژههای تولیدی و مشارکتی بین مردم و دولت و نیز فی مابین مردم با مردم؛ فقر فراگیر؛ اضمحلال طبقه متوسط و در یک کلام معضلات اقتصادی و معیشتی زمینه چنین فعالیت های کاذبی را فراهم ساخته است، فقدان بسترهای سرمایهگذاری اقتصادی، انسان ایرانی را به دور باطل واداشته است همین دست و پازدنهای کذایی در بستر اقتصاد دیجیتالی برای تحقق رویاهای دست نیافتنی می تواند به عنوان سمپتوم تهی شدگی مغزی، زوال عقل معاش و انحطاط خرد سیاسی-اجتماعی ما قلمداد گردد.
08.04.202513:10
🔶️🔸️نماز شام غریبان چو گریه آغازم ...
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
05.04.202509:07
♦️"بحران معنا" و بازخوانی اجمالی یک مواجهه لازم اما ناکافی!
✍محمدحسن علایی
دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه، به تاریخ 1404/1/14، طی یک سخنرانی با عنوان "هویت ایرانی اسلامی و چالشهای گسست بین نسلی" ضمن اذعان به وجود گسست بین نسلی در ایران امروز به برخی پیامدهای آن اشاره داشت، و وقوع چنین گسستی را ناشی از شکافهای تمدنی ما با دو تحول بزرگ مدرنیته و پست مدرنیته معرفی کرد و آن را آبستن فرصتها و تهدیدهای جدی در صحنه حیات اجتماعی و فرهنگی ایرانیان قلمداد کرد.
عبدالکریمی در بستر صورتبندی نظری خویش، تأخر فرهنگي و عقبماندگی رخ داده در ساحت مدیریت فرهنگي کشور، نهاد علم و دانشگاه، آموزش و پرورش، و حوزههای علمیه را موجبات فرصتسوزی های تاسفبار بسیار تلقی کرد، و ریشههای آن را به عدم گشودگی به تحولات شتابناک دوران جدید و عدم مواجهه متفکرانه با مسئله منتسب دانست.
عبدالکریمی اما در باب "هویت ایرانی و اسلامی" نیز به برخی مؤلفههای مهم اشاره داشت هر چند ارائه مباحث تفصیلی در این خصوص طبیعتا در این مجال کوتاه ممکن نبود، لیکن عبدالکریمی با ارجاع به جملهی معروف نیچه -خدا مرده است- به وصف کلی دوران جدید با عنوان "نیهیلیسم" اشاره کرد و جهان جدید را از وجود فراروایتهایی که معنابخش جهان در کلیت آن باشد خالی دانست. و به عوارضات سترگ آن در ساحت فرهنگ پرداخت.
عبدالکریمی به درستی ایران را یکی از کانونهای مهم تفکر معنوی در طول اعصار معرفی می کند، لیکن تحت سیطره جهانیشدن نیستانگاری، علی رغم وجود ریشههای فرهنگی و معنوی ایرانیان، شاخ برگهای حیات معنوی در ایران امروز را پژمرده و رو به زوال دانست. اما از امید خویش به آن ریشهها نیز سخن گفت. و به اهمیت خرد ایرانی و ضرورت برگشت به مآثر فرهنگی اعم از میراث گرانسنگ حافظ و سعدی و مولانا نیز اشاره کرد.
عبدالکریمی با اشاره به تاریخ اروپا و غرب و مواجهه امثال کیرکگارد با سنت دینی به آسیب شناسی آن پرداخت. وی "دین" را -به عنوان یک برنامه جامع که به زندگی انسان در عالم سنت از تولد تا مرگ معنا می بخشید- در دوران جدید فاقد آن امکان معنابخشی پیشین دانست و به غیبت خدا در ساحت جان، ذهن، تفکر و کنش آدمیان اشاره کرد.
عبدالکریمی اما داستان نیهیلیسم خاصه با روایت نیچه را از وسط قصه تعریف میکند و به نقش خود ادیان در این میان اشارهای نمیکند لذا به نیهیلیسم حاصل از فروپاشی باورهای دینی و پیامدهای آن در دوران جدید میپردازد و نهایتا با توسل به بحث احیای سنت و بازگشت به خویش، ضمن تذکر به عواقب مواجهات ارتجاعی، نگره انتقادی و رادیکال خویش را به میزان کافی در سطح تئوریک پیگیری نمیکند.
@sociologicalperspectives
✍محمدحسن علایی
دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه، به تاریخ 1404/1/14، طی یک سخنرانی با عنوان "هویت ایرانی اسلامی و چالشهای گسست بین نسلی" ضمن اذعان به وجود گسست بین نسلی در ایران امروز به برخی پیامدهای آن اشاره داشت، و وقوع چنین گسستی را ناشی از شکافهای تمدنی ما با دو تحول بزرگ مدرنیته و پست مدرنیته معرفی کرد و آن را آبستن فرصتها و تهدیدهای جدی در صحنه حیات اجتماعی و فرهنگی ایرانیان قلمداد کرد.
عبدالکریمی در بستر صورتبندی نظری خویش، تأخر فرهنگي و عقبماندگی رخ داده در ساحت مدیریت فرهنگي کشور، نهاد علم و دانشگاه، آموزش و پرورش، و حوزههای علمیه را موجبات فرصتسوزی های تاسفبار بسیار تلقی کرد، و ریشههای آن را به عدم گشودگی به تحولات شتابناک دوران جدید و عدم مواجهه متفکرانه با مسئله منتسب دانست.
عبدالکریمی اما در باب "هویت ایرانی و اسلامی" نیز به برخی مؤلفههای مهم اشاره داشت هر چند ارائه مباحث تفصیلی در این خصوص طبیعتا در این مجال کوتاه ممکن نبود، لیکن عبدالکریمی با ارجاع به جملهی معروف نیچه -خدا مرده است- به وصف کلی دوران جدید با عنوان "نیهیلیسم" اشاره کرد و جهان جدید را از وجود فراروایتهایی که معنابخش جهان در کلیت آن باشد خالی دانست. و به عوارضات سترگ آن در ساحت فرهنگ پرداخت.
عبدالکریمی به درستی ایران را یکی از کانونهای مهم تفکر معنوی در طول اعصار معرفی می کند، لیکن تحت سیطره جهانیشدن نیستانگاری، علی رغم وجود ریشههای فرهنگی و معنوی ایرانیان، شاخ برگهای حیات معنوی در ایران امروز را پژمرده و رو به زوال دانست. اما از امید خویش به آن ریشهها نیز سخن گفت. و به اهمیت خرد ایرانی و ضرورت برگشت به مآثر فرهنگی اعم از میراث گرانسنگ حافظ و سعدی و مولانا نیز اشاره کرد.
عبدالکریمی با اشاره به تاریخ اروپا و غرب و مواجهه امثال کیرکگارد با سنت دینی به آسیب شناسی آن پرداخت. وی "دین" را -به عنوان یک برنامه جامع که به زندگی انسان در عالم سنت از تولد تا مرگ معنا می بخشید- در دوران جدید فاقد آن امکان معنابخشی پیشین دانست و به غیبت خدا در ساحت جان، ذهن، تفکر و کنش آدمیان اشاره کرد.
عبدالکریمی اما داستان نیهیلیسم خاصه با روایت نیچه را از وسط قصه تعریف میکند و به نقش خود ادیان در این میان اشارهای نمیکند لذا به نیهیلیسم حاصل از فروپاشی باورهای دینی و پیامدهای آن در دوران جدید میپردازد و نهایتا با توسل به بحث احیای سنت و بازگشت به خویش، ضمن تذکر به عواقب مواجهات ارتجاعی، نگره انتقادی و رادیکال خویش را به میزان کافی در سطح تئوریک پیگیری نمیکند.
@sociologicalperspectives
Переслав з:
چهرداد - مسعود طاهری



03.04.202512:46
بازگشت کربن به خانه ایرانی
اکران فیلم مستند مستشرق پرتره هانری کربن فیلسوف فرانسوی در انجمن حکمت و فلسفه ایران که سالها در آن تدریس میکرد
باحضور سازنده اثر مسعود طاهری و سخنرانی دکتر غلامرضا اعوانی و دکتر شهرام پازوکی
زمان: دوشنبه ١٨ فروردین ساعت ١۵
مکان: انجمن حکمت و فلسفه ایران (خیابان نوفلشاتو، خیابان شهید آراکلیان پلاک 4)
#مستشرق
#هانری_کربن
#کربن
اکران فیلم مستند مستشرق پرتره هانری کربن فیلسوف فرانسوی در انجمن حکمت و فلسفه ایران که سالها در آن تدریس میکرد
باحضور سازنده اثر مسعود طاهری و سخنرانی دکتر غلامرضا اعوانی و دکتر شهرام پازوکی
زمان: دوشنبه ١٨ فروردین ساعت ١۵
مکان: انجمن حکمت و فلسفه ایران (خیابان نوفلشاتو، خیابان شهید آراکلیان پلاک 4)
#مستشرق
#هانری_کربن
#کربن
Показано 1 - 24 із 102
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.