atrosian_art

بتانی عاشق نارا میشه و وقتی یه فرشته عاشق بشه حتما باید به یارش برسه و عشقشون دو طرفه بشه وگرنه کم کم فرشته میمیره(قبلا توضیح داده بودم)
و از اونجایی که نارا عاشق بتانی نبود کم کم داشت میمرد. هیاکی که نمی‌خواست به هیچچچ عنوان ناراحتی واردان رو ببینه (بتانی مثل خواهر کوچیکه واردان میمونه ) تصمیم میگیره کاری کنه بتانی سقوط کنه و تبدیل به شیطان بشه تا بتونه زنده بمونه و با گرفتن تایید رافائل بدون اینکه بهشون بگه میخواد چیکار کنه بتانی رو توی دنیای ادما رها میکنه.. بتانی هم که سردرگم افسرده ترسیده و تنهاست مرتکب گناه میشه و یه ادم بی گناه رو که میخواسته کمکش کنه رو میکشه و بعد هیاکی که تمام مدت داشته تماشاش میکرده میاد پیشش و اونو با خودش میبره به بهشت... و سربازایی که زیر دست یکی از اشنا های نزدیکش کار میکردن میان و با خودشون میبرنش (فرشته هایی که سقوط میکنن بال هاشون بریده میشه و موهاشون اگر بلند باشه کوتاه میشه.. بتانی خودش با نیزه پدرش موهاشو کوتاه کرد)