03.04.202518:34
28.01.202518:52
28.01.202514:29
چقدر دنیام میتونست زیبا و شگفت انگیز باشه تا وقتی که کتابخونهی بزرگ خودم با وایب دارک آکادمیا افتتاح میکردم، قفسههای چوبی بزرگ و بلندی که تو سالن کنار همدیگه ایستادن، کنار هر قفسه چراغهای سلطتنی میزاشتم، یه پیانو با شمعهای روشن شده، مکان مخصوصی برای مطالعه میزاشتم که مبلهای قرمز و مشکی سلطنتی یه گوشه باشن، زمینشو با پارکتهای قهوهای میپوشوندم..🤎🪵🫖🎹🎻⏳🕯
28.01.202508:44
25.01.202506:28
Переслав з:
خاطرات یک فرفری!

20.01.202511:59
چشمهای من تصویر تو را ترسیم میکنند و چشم های تو پنجره های گشوده رو به سینهی مناند که خورشید از میان آنان ، سرخوشانه سرک میکشد تا به تو بنگرد.
-از مجموعه غزلوارههای شکسپير
-از مجموعه غزلوارههای شکسپير
29.03.202516:50
28.01.202514:20
قهوهی تلخ را در فنجانهای کوچک و کلاسیک میریزم..؛
وقت آن رسیده کمی باهم معاشرت کنیم:)🍪☕️
وقت آن رسیده کمی باهم معاشرت کنیم:)🍪☕️
23.01.202518:53
20.01.202510:50
با نوشتههاش رویاپردازی میکنم🪽
11.03.202519:27
خوشحالم که باعث نجاتت شدن:)🩵


28.01.202514:48
28.01.202508:47
تو اون دفتری که همهی رویاهات و اهدافتو نوشتی بنویس که سال....تو یکی از کافههای اطراف برج ایفل که دیزاین کلاسیکی داشت قهوه نوشیدم چقدر که طعمش با قهوههای تهران فرق داشت^^☕️
23.01.202509:34
20.01.202510:27
ִ ۫ ּ 🤎⭑با یه استایل فرانسویِ قهوهای از کوچه و خیابانهای مارسی میگذرم، زمانی که تکتک کافههای فرانسه با نتهای ویولن لبریز شدند شروع میکنم به یافتنِ اثری از تو ، تا با یک رقص فرانسوی آثارِ هنری بر روی این کشور زیبا حک کنیم.
02.02.202518:17
این پیام + یکی از پیامهای اینجارو تو چنلتون فور کنید🎀
ازتون فور میکنم هم ویو بگیرید و همدیگرو پیدا کنید و تبادل انجام بدین:)✨🧝🏻♀
ازتون فور میکنم هم ویو بگیرید و همدیگرو پیدا کنید و تبادل انجام بدین:)✨🧝🏻♀
28.01.202514:44
امکانش هست هم سین کنید هم ریکت بدین؟!🍵


28.01.202508:47
25.01.202506:28
در دنیای موازی من تو ادینبورگ زندگی میکنم شهری که از جادو درست شده ، هر صبح توی عمارت های بزرگ و تاریخی قدم میزنم و شاهد هزاران اسرارهای نهفته هستم🧝🏻♀🪄
Переслав з:
خاطرات یک فرفری!

20.01.202511:59
خداروشکر ادبیات کلاسیک انگلیسی وجود داره تا هرازگاهی از افسرده و تیره و تار شدن روحم توسط ادبیات کلاسیک روسی بهش پناه ببرم!
20.01.202509:39
ִ ۫ ּ 🤎⭑شاید روزی از شانزلیزه عبور کنیم، با پالتوی قهوهای، کلاه فرانسوی، عطر نسکافهای، و موهای شکلاتی، دستانت را در لابهلای انگشتانم قفل کنم و به همراه نغمه خندههایت کوچههایش را از صبح تا شب طی کنیم...
Показано 1 - 24 із 196
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.