Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
تاریخ تحلیلی avatar
تاریخ تحلیلی
تاریخ تحلیلی avatar
تاریخ تحلیلی
17.04.202508:18
مصدق، پس از کودتا

سخنرانان:
سیدهاشم آقاجری
داریوش رحمانیان
محمد ترکمان


آقاجری: مصدق آدم واقع‌بینی بود/ با الگوی رضاشاه یا محمدرضا شاه، هیچ‌گاه به آزادی و دموکراسی نخواهیم رسید

رحمانیان: مصدق در حافظه تاریخی مردم هنوز زنده است

ترکمان: مصدق به ملت ایران وصیت کرد آن‌قدر در انتخابات شرکت کنید تا افراد سالمی را به مجلس بفرستید


📌 برای مشاهدۀ فیلم کامل این نشست، پیوندهای زیر را لمس کنید:

🔗 https://www.youtube.com/watch?v=pwz1m1k0gMY

🔗 https://www.aparat.com/v/jno1zfd

مردم‌نامه را در یوتیوب و آپارات دنبال و با بازنشر و پسند ویدیوها از ما حمایت کنید.
Переслав з:
ایران فردا avatar
ایران فردا
12.04.202514:54
@iranfardamag

🔹دکتر محمود نکوروح از اعضای برجسته شورای مرکزی " حزب مردم ایران " در روزهای پایانی ۱۴۰۳ دیده بر جهان فرو بست. حزب و جریانی که از اندیشه‌هاو عملکرد دو شخصیت برجسته تاریخ معاصر ایران، یعنی دکتر محمد مصدق و دکتر محمد نخشب تاثیر می‌پذیرفت.

🔸محمود نکوروح در عنفوان جوانی جذب فعالیت‌های سیاسی محمد مصدق و جاذبه‌های اندیشگی محمد نخشب شد و تا پایان عمر بر آن وفادار و وامدار باقی ماند.

🔹شاید به جرات بتوان او را که از ابتدای جوانی به صف علاقمندان جنبش ملی شدن صنعت نفت پیوسته بود یکی از شاهدان تاریخ معاصر ایران از زمان جنبش ملی تاکنون نامید .

🔸این ویژه‌نامه که به مناسبت چهلمین سالروز درگذشت دکتر محمود نکوروح تشکیل شده است ، تنها بخش کوچکی از دیدگاه‌های این مبارزه راه آزادی را پوشش داده است. امید است به همت دوستان و فرزندان ایشان و ترسیم دقیق بیوگرافی مبارزاتی وی ، تصویر کامل‌تری از بیش از ۷۰ سال زندگانی سراسر تلاش وی تدوین گردیده و در اختیار علاقمندان و محققان قرار گیرد.

🔹باشد تا ادای دینی به خاطره این چهره ملی و مبارز راه آزادی باشد
!

http://t.me/iranfardamag
26.03.202501:09
سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)
: کتاب «از مصدق تاریخی تا مصدق اسطوره‌ای» که نخستین‌بار در اواخر مردادماه منتشر شد، در اسفند ماه به چاپ دوم رسید. به دلیل استقبال از این کتاب، به مناسبت ۲۹ اسفند، سالروز ملی شدن صنعت نفت، با علی‌اصغر سیدآبادی، نویسنده کتاب گفت‌وگو کرده‌ایم. علی‌اصغر سیدآبادی که بیشتر به‌عنوان نویسنده ادبیات کودک و نوجوان شناخته می‌شود، اما سابقه‌ی فعالیت در حوزه‌ی اندیشه و فرهنگ را هم در کارنامه‌اش دارد. او سال‌ها در روزنامه‌های گوناگون به‌عنوان دبیر گروه فرهنگی و اندیشه فعالیت کرده است. اما انتشار این کتاب و بازتاب گسترده‌ی آن باعث شد که از او بپرسیم.

- چه شد که پس از چندین سال نوشتن برای کودکان و نوجوانان، سراغ مخاطب بزرگسال رفتید و این کتاب را نوشتید؟

البته من سال‌هاست که درباره‌ی تاریخ، سیاست و اندیشه می‌نویسم، اما تاکنون این کارها بیشتر در قالب مقاله‌ها، یادداشت‌ها و پژوهش‌های پراکنده بوده است. از سال‌ها پیش این دغدغه برایم شکل گرفته بود که چرا برخی شخصیت‌های تاریخی در حافظه‌ی مردم می‌مانند و برخی نه؟ این کتاب، پاسخ‌هایی به همین پرسش است. بنابراین من از ادبیات کودک و نوجوان به تاریخ و سیاست نیامده‌ام، بلکه همیشه در این حوزه‌ها فعال بوده‌ام و این کتاب فرصتی شد که دغدغه‌ام را در قالبی کتاب منتشر کنم.

- شما در این کتاب چهره‌ی مصدق را چگونه ترسیم کرده‌اید؟

در این کتاب، بیشتر از آنکه مصدق را به‌عنوان یک فرد بررسی کنم، به تصویری که از او ساخته شده پرداخته‌ام. به بیان دیگر، در این کتاب نه‌تنها به مصدق به‌عنوان یک شخصیت تاریخی نگاه کرده‌ام، بلکه تلاش کرده‌ام توضیح دهم چرا و چگونه مصدق به اسطوره تبدیل شد. مصدق شکست خورد، حبس کشید و در حصر جان سپرد، اما زنده ماند و در حافظه‌ی جمعی ایرانیان باقی ماند و حتی بیش از زمان قدرتش مورد توجه قرار گرفت. این یک پدیده‌ی جالبی است که باید باز هم بررسی شود.

- درباره‌ی مصدق و ملی شدن صنعت نفت کتاب‌های بسیاری نوشته شده است. ویژگی اصلی کتاب «از مصدق تاریخی تا مصدق اسطوره‌ای» چیست؟

کتاب‌های زیادی درباره‌ی ملی شدن نفت، کودتای ۲۸ مرداد و کارنامه‌ی سیاسی مصدق نوشته شده‌اند و برخی از این کتاب‌ها واقعاً محققانه و خواندنی‌اند. کتاب من اما درباره‌ی کارنامه‌ی مصدق و ملی شدن نفت و دوره‌ی مصدق و پس از آن نیست. با تساهل تاریخ ذهن ایرانی است در ۱۰۰ سال اخیر درباره‌ی مصدق. روایت فراز و فرود پدیده‌ی مصدق در حافظه‌ی جمعی ایران است. برای مثال، این کتاب توضیح می‌دهد که چرا بعد از کودتا، با وجود سانسور و تبلیغات رسمی حکومت پهلوی علیه مصدق، او در حافظه‌ی تاریخی مردم ماندگار شد و حتی محبوب‌تر شد؟ چرا بسیاری از سیاستمدارانی که مانند مصدق شکست خوردند، فراموش شدند، اما او همچنان در ادبیات، شعارهای سیاسی و حافظه‌ی جمعی حضور دارد؟ این پدیده را سعی کرده‌ام با تحلیل محتوای رسانه‌ها، ادبیات، آثار و حتی رفتارهای مصدق در دوره‌ی دادگاهش توضیح بدهم....

@hamidrezaabedian

📌متن کامل:


https://B2n.ir/pz5821
▪️پروانه اعتمادی (۱۴۰۴-۱۳۲۶) درگذشت

اعتمادی کار خود را با نقاشی انتزاعی(آبستره) شروع کرد و در ادامه به نقاشی رنگ روغن و سپس مداد رنگی و کلاژ روی آورد. آثار او اولین بار در سال ۱۳۴۷ در تالارقندریز تهران روی دیوار رفت. از نمایشگاه های سال های اخیرش می توان به نمایشگاه انفرادی وی در گالری گلستان در سال ۱۳۸۲ اشاره کرد. او نمایشگاه های انفرادی و گروهی بسیاری هم در بال (سوئیس) پکن، پاریس، لس آنجلس، ونکوور و دهلی نو برپا کرده است. اعتمادی به تشویق آل احمد که استعداد او را تشخیص داده بود نزد بهمن محصص نقاشی را فرا گرفت. هنرمندانی همچون آویش خبره زاده برنده بی ینال ونیز و زنده یاد صادق تیرافکن را از شاگردان او شمرده اند. تصویر پیوست کار این نقاش برجسته است که در سال ۱۳۵۹ با تکنیک مداد رنگی روی مقوا خلق شده است. روحش شاد و یادش گرامی.

@hamidrezaabedian
18.03.202507:16
صنعت جعل تاریخ*

کورش احمدی

اسفند امسال مصادف با هفتادوچهارمین سالگرد تصویب قانون ملی‌کردن صنعت نفت است. این قانون با توجه به تحولات سیاسی و به‌ویژه کودتای ۲۸مرداد که در پی داشت، یکی از اثرگذارترین تحولات در تاریخ معاصر ایران است.

با وجود آنکه این قانون در مجلسین شورای ملی و سنا با اجماع به تصویب رسید و بلافاصله توسط شاه توشیح شد و با اتفاق نظر عمومی در زمان خود همراه بود، طی چند سال اخیر از سوی افرادی مورد مناقشه قرار گرفته است.

بدیهی است که هیچ برداشتی از تحولات تاریخی مقدس نیست و می‌تواند مورد بحث و تجدید نظر قرار گیرد اما بحث و بازنگری در برداشت‌های پیشین، به‌ویژه آنچه در ادوار گذشته مورد اجماع بوده، تنها می‌تواند با تکیه بر اسناد و شواهد تاریخی انجام شود.

متاسفانه بخش عمده ردیه‌هایی که طی سال‌های اخیر علیه ملی کردن صنعت نفت مطرح شده، مبتنی بر تحریف، جعل و برخورد گزینشی با تاریخ است و اغلب هدفشان تحلیل سیاسی به شیوه تطبیق گذشته با سمت‌گیری‌ها و ذهنیات سیاسی روز است و نه تحلیل تاریخی.

درحالی‌که تاریخ‌نگاری تحلیلی بر اسناد و شواهد تاریخی متکی است، تاریخ‌نگاری سیاسی-ژورنالیستی بی‌اعتنا به اصول و قواعد مسلم تاریخ‌نگاری، اهداف سیاسی-تبلیغی خود را دنبال می‌کند و نتیجه‌ای جز اغتشاش و آشفتگی در ذهن بخشی از اقشار جوان و میان‌سال ندارد.

این مناقشه‌گران ظاهرا به دو دلیل محیط را برای جعل، تحریف و وارونه‌خوانی تاریخ به جای تکیه بر عینیات آماده کرده‌اند: یکی دلزدگی چند نسل از افراط و شعار طی چند دهه اخیر که موجب انزوای کشور شده و دیگری اطلاع اندک مردم به‌ویژه جوانان از تاریخ معاصر به‌دلیل محدودیت‌ها طی ۱۰۰سال گذشته.

در زیر با حداکثر اختصار به اهم این بازنگری‌های بی‌پایه پرداخته شده است:


۱- کمپانی انگلیسی نه خصوصی بود نه شفاف و نه رقابتی،

۲- نقض حاکمیت ملی ایران توسط کمپانی نفت ایران و انگلیس،

۳- ملی کردن صنعت نفت اقدامی دفعتی توسط چند فعال سیاسی نبود،

۴- ملی شدن نفت ربطی به ترور رزم‌آرا نداشت،

۵- پرداخت غرامت به کمپانی در دستور کار بود،

۶- توهم ۲۰درصد سود از عواید فعالیت‌های کمپانی در جهان،

۷- انگلیس با هدف کودتا همه تلاش‌ها برای حل مساله نفت را خنثی می‌کرد.


@covid_policy_dip
@hamidrezaabedian

* دنیای اقتصاد، ۲۸ اسفند ۱۴۰۲

📌در صورت تمایل متن کامل را اینجا بخوانید:

https://B2n.ir/p56513
روز جهانی زن مبارک!💐💐

تصویر پیوست حضور زنان را در راهپیمایی های حمایت آمیز از جنبش ملی شدن نفت ایران نشان می دهد. به نظر می رسد آنچه که غیبت زنان در تاریخ خوانده می شود، بیش از آنکه به انفعال آنان مرتبط باشد، به ضعف و کاستی های تاریخ نویسی باز می گردد.

عکس از ویژه نامه آنگاه بمناسبت سالگشت ملی شدن نفت برداشته شده است. (بهار ۱۴۰۰)


@hamidrezaabedian
سالگشت درگذشت عَلَم
در مطبوعات ایران

متنفذ اما سرسپرده
امیرحسین عباسی | کارشناس ارشد علوم سیاسی

هم میهن، ۲۵ فروردین ۱۴۰۴


▫️متن کامل در هم میهن آنلاین
11.04.202514:12
ایالات متحده و ایران
زیر سایه ی مصدق *


اگر به ایرانیان اجازه داده می شد نفت خود را به هر کس و به هر قیمتی بفروشند آیا به توافق های بازاریابی و فروش با دیگر کشورهای واگذار کننده امتیاز آسیب وارد نمی آمد؟ احتمالاً، دست کم در کوتاه مدت چرا. به نظر می رسید احتمال خطر بیش از حد زیاد است. از آن گذشته اگر ایران مجبور می شد برای جلب مشتری نفت خود را ارزان بفروشد، این می توانست به معنای قیمت های پایین تر و درآمدهای کم تر برای همه باشد. در خصوص عرضه نیز اطمینان چندانی وجود نمی داشت و این احتمال مسئولان دولتی و مدیران نفتی را به یکسان نگران می کرد. مسئله غرامت نیز وجود داشت.

اگر به ایران اجازه داده می شد تنها بابت دارایی های شرکت نفت انگلیس در ایران و نه بابت عواید نفتی که هنوز در زیرزمین بود، غرامت بپردازد، آیا این ملی شدن را برای کشورهای عراق، کویت، یا عربستان سعودی جذاب نمی ساخت؟ و از همه اینها گذشته ملاحظات غیرمادی نیز در کار بود: غرور و اعتبار.

اگر مصدق پیروز می شد و برای ایرانیان و دیگر مردمان جهان سوم به صورت قهرمان در می آمد قدرتهای غربی چگونه می توانستند منافع منطقه ای خود را حفظ کنند؟ اگر انگلیسیها قبول می کردند که شرکت نفت انگلیس به وضعیت قبلی خود در ایران برنگردد و شرکت ملی نفت ایران بتواند هر کس را که مایل است برای راه اندازی صنعت نفت خود از جمله پالایشگاه آبادان و بهره برداری از نفت برگزیند، آیا این به منزله تسلیم گام به گام انگلیسی ها نبود؟ به نظر می رسید همۀ اینها اطمینان به کارآیی ایرانیان را بیش از آنچه انگلیسی ها چند ماه پیش از آن ارزیابی می کردند نشان می داد.

اقدام به راه اندازی صنعت نفت ایران از طرف ایالات متحده، و برخلاف سیاست انگلستان و مدیران نفت بین المللی، نیازمند شجاعت - و شاید بی پروایی ای - بود که مقام هایی که سالهای پس از جنگ را با شکیبایی و زحمت بسیار صرف ساختن حفاظ های دنیای آزاد کرده بودند، فاقد آن بودند. آنها می توانستند انعطاف ناپذیری متحدان انگلیسی خود را نکوهش کنند، می توانستند به آنها توصیه کنند و هشدار دهند، اما در نهایت نمی توانستند و نمی خواستند برخلاف منافع لندن عمل کنند.

پرسش ظریف این است که مصدق تا چه اندازه این مسائل را درک می کرد؟

پژوهشگران [؟] اعتبار اندکی برای نخست وزیر قایل شده اند و او را ساده اندیش، سردرگم و لجباز ارزیابی کرده اند. شاید او همۀ اینها بود. سفیر هندرسن به یقین به همین نتیجه گیری رسید و او به اندازه هر آمریکایی دیگری با مصدق در تماس بود.

حال در اینجا مسئله ای وجود دارد چرا که کارشناسان با موشکافی [معمولا] موارد خاصی چون غرامت، حکمیت، بهای هر بشکه نفت و لوازم معمول سوداگری غربی را مورد توجه قرار می دهند ولی چشم انداز گسترده تر را نادیده می گیرند، یا اصلاً آن را قابل طرح نمی دانند.

یکی از گویاترین بینش ها نسبت به این مناقشه در جریان گفتگویی در تابستان ۱۹۵۱ / ۱۳۳۰ نمایان شد و آن هنگامی بود که کارشناس نفتی، والتر لِوی مصدق را تحت فشار قرار داد که در دستیابی به توافق، عاقلانه تر رفتار کند. او - مصدق - در پاسخ به یک قیاس متوسل شد و روابط ایران با بریتانیا را با روابط مهاجرنشین های آمریکایی در زمان "تی پارتی بوستون" مقایسه کرد:

رهبران استقلال آمریکا چه واکنشی نشان می دادند اگر چند میانجی ایرانی سوار کشتی هایی شده بودند که در بوستون لنگر انداخته بود و از مهاجرنشینان می خواستند که بسته های چای را به دریا نیندازند؟


هیچ کس در سفارت یا در واشنگتن به این مقایسه جالب توجه نکرد در حالی که چکیده جهان بینی مصدق در آن نهفته بود.آمریکاییان از ایرانیان انتظار داشتند درجه ای از عقلانیت از خود نشان دهند که با توجه به رابطه دشوار تاریخی بین شرکت نفت انگلیس و دولت بریتانیا با ایران، از واقع بینی به دور بود.

@hamidrezaabedian

تی پارتی بوستون: واقعه چای در بوستون که در آن، صندوق های چای که باید بابت آن ها به انگلستان عوارض پرداخت می شد، به دریا افکنده شد. [مترجم]

*ایالات متحده و ایران زیر سایه ی مصدق/ جیمز اف. گود/ترجمه مهدی حقیقت خواه/انتشارات ققنوس/ ص ۱۳۳-۱۳۲
24.03.202512:54
«عدم توجه منتقدان ملی‌شدن صنعت نفت به اهمیت نقش و ماهیت مشروطه»

حسین پسرک لی

جذب سرمایه‌گذار خارجی در ایران قرن نوزدهم با موانع بسیاری روبه‌رو بود. فضای سیاسی ارتجاعی دربار قاجار، که راه نزدیکی به قبله عالم را از مسیر دسیسه‌چینی هموارتر می‌کرد، یکی از این موانع بود. سرنوشت مردان کاردان و لایقی چون قائم‌مقام و امیرکبیر، که به‌واسطه غضب شاهانه به قتل رسیدند، پیامی روشن برای رجال سیاسی ایران داشت: عدم امنیت شغلی. این بی‌ثباتی، پدیده رشوه‌خواری را در ساختار سیاسی و اداری کشور نهادینه کرد. رشوه نه‌تنها امری عرفی تلقی می‌شد، بلکه حتی دامن رجال موجه‌تری چون میرزا حسین‌خان سپهسالار، ملکم‌خان و میرزا نصرالله‌خان مشیرالدوله را نیز گرفت. این فرهنگ سیاسی، که منفعت شخصی را بر منافع عمومی رجحان می‌داد، مانع از درک صحیح و تحلیل دقیق نسبت به سرمایه‌گذاری خارجی شد.

گذشته از این، سابقه رفتارهای خشونت‌آمیز در ایران—چون قتل و مثله کردن گریبایدوف—و انعکاس آن در مطبوعات اروپایی، همراه با اعتراض وزیرمختار بریتانیا (سرهنگ شیل) به قتل امیرکبیر، تصویری خوفناک از فضای سیاسی ایران برای سرمایه‌داران خارجی ترسیم می‌کرد. علاوه بر این، نگرش منفی برخی روحانیون نسبت به سرمایه‌گذار خارجی، که او را با میسیونر مسیحی یکسان می‌پنداشتند، مزید بر علت بود. البته، این مداخله‌ها در دو مورد، یعنی امتیازنامه رویتر و قرارداد رژی، مانع از اجرای توافق‌هایی شد که به زیان ایران بودند.

🔴 مشروطه و تغییر رویکرد به سرمایه‌گذاری خارجی

تفاوت عمده ایران قرن بیستم با قرن نوزدهم را می‌توان در وجود قانون مشروطه جست‌وجو کرد، که دست‌کم از منظر اقتصادی، گام‌های بلندی در مسیر پذیرش سرمایه‌گذاری‌های منصفانه و رد قراردادهای استعماری برداشت.

برای نمونه، قانون جزای عرفی، که به کوشش حسن پیرنیا (مشیرالدوله) در سال ۱۲۸۷ بنیان نهاده شد و در دوران علی‌اکبر داور با عنوان قانون مجازات عمومی به تصویب مجلس چهارم رسید، رشوه‌گیری را جرم‌انگاری کرد. افزون بر این، مشروطه با برچیدن استبداد، مجلس ملی را در رأس امور قرار داد. این مجلس، به لرد کرزن (وزیر خارجه بریتانیا) نشان داد که دیگر نمی‌توان با رشوه‌، نخست‌وزیر و شاه ایران را برای اجرای سیاست‌های استعماری به بازی گرفت. وثوق‌الدوله، باوجود دریافت رشوه، بارها تأکید کرد که بدون تصویب مجلس، قرارداد ۱۹۱۹ اجرا نخواهد شد.

افشاگری‌های بی‌سابقه روزنامه‌های آزاد ایران علیه دولت در آن دوران—به‌ویژه مقاله بلند عبدالله مستوفی—به نقطه‌ای درخشان در تاریخ معاصر ایران بدل شد و به نخستین تقابل جامعه نوپای ایران با سیاست‌های استعماری بریتانیا انجامید. این فضای جدید، انگلیس را وادار کرد رویکرد خود را تغییر دهد؛ به‌جای پرداخت رشوه به رجال سیاسی، مستقیماً در روند انتخابات مجلس مداخله کند و زمینه ورود نمایندگان همسو با منافع خود (انگلوفیل‌ها) را فراهم سازد.

قتل ماژور ایمبری، کارمند سفارت آمریکا، در تیرماه ۱۳۰۳ نیز نمونه‌ای از تحولات سیاسی این دوره بود. برخلاف تصور رایج که آن را نشانه عقب‌ماندگی جامعه ایران می‌داند، شواهدی از دخالت عوامل بریتانیا و کمپانی نفت ایران و انگلیس در این ماجرا وجود دارد. بریتانیا که ایران و نفت آن را ملک طلق خود می‌دانست، از هر ابزاری برای ایجاد تنش‌های دیپلماتیک و تضعیف موقعیت ایران در معادلات جهانی بهره می‌برد.

از سوی دیگر، قانون مشروطه تا حدودی از مداخله روحانیون در سیاست کاست. اگرچه همچنان برخی از آنان، چون سید حسن مدرس، در مجلس نقش مؤثری داشتند، اما قدرت آنان بیش از آنکه از منابر نشأت بگیرد، از جایگاهشان در مجلس سرچشمه می‌گرفت.

🟠 افول جایگاه مجلس و پیامدهای آن

فراز رضاشاه و تیمورتاش به قدرت، هم‌زمان با افول نقش مجلس بود. این دو، به‌ویژه پس از مجلس هفتم، تلاش کردند مجلس را از رجال وابسته به خود پر کنند و آن را به نهادی فرمایشی بدل سازند؛ چنانکه رضاشاه آن را “طویله” می‌خواند.

با تضعیف مجلس، وزرا نیز “مسلوب‌الاختیار” شدند و این امر، بن‌بستی سیاسی را بر ایران تحمیل کرد که تنها از دستان مصدق گشوده شد. بریتانیا، که در هند مغلوب گاندی شده بود، در ایران نیز چنان اسیر مصدق شد که دست به دامان ایالات متحده و شرکت‌های بزرگ نفتی برد و با پیشنهاد شراکت در نفت ایران، تلاش کرد آبروی ازدست‌رفته خود را بازگرداند.

این همان بریتانیایی بود که تنها چند سال پیش از ملی‌شدن نفت، در برابر پیشنهادهای معقولانه آمریکا، از ناتوانی در پرداخت حتی یک شلینگ بیشتر به ایران سخن می‌گفت، اما پس از ملی‌شدن صنعت نفت، حاضر شد بخش قابل‌توجهی از منافع اقتصادی خود را واگذار کند تا وجهه سیاسی‌اش را بازیابد. این تغییر رویکرد، دقیقاً همان سیاستی بود که مصدق دنبال می‌کرد: ارجحیت استقلال سیاسی بر منافع اقتصادی.

@hamidrezaabedian

📌 متن کامل:

https://B2n.ir/rr8854
19.03.202518:16
پاسخ به مدعی (۱)

(از یک گفتگو با دکتر محمدعلی موحد*)

راجع به این مطلبی که گفتید به مصدق ایراد می گیرند که "چرا نفت را ملی کرد؟"، اگر نفت را ملی نکرده بود، آیا وضع ما بهتر بود؟ من نمی فهمم اگر ملی نکرده بود، چه اتفاقی می افتاد که وضع ما بهتر می شد؟ یعنی همان قرارداد امتیاز ۱۹۳۳ امتداد پیدا می کرد؟

قرارداد امتیاز ۱۹۳۳ قراردادی بود که اگر هم با حسن نیت اجرا می شد منافع ایران را تأمین نمی کرد، قرارداد در عمل طوری اجرا می شد که موجب سلطه انگلیس بر كليه شئون سیاسی و اجتماعی ایران شده بود. شرح ماجرا در کتابهای پژوهشگران و مورخان ثبت است. بنده هم در جلد نخست خواب آشفته نفت و نیز درجلد چهارم آن مطالبی را در این زمینه آورده ام.

وقتی منتقدان می گویند بهتر از ملی شدن نفت بدیل هایی بوده، بهتر است آن بدیل ها را معلوم کنند. من شخصاً از هیچ فردی نشنیده ام که بگوید که اگر آن قرارداد همان طور ادامه پیدا می کرد وضع ما بهتر می شد. بلی، ممکن است بگویند که روزگار و زمانه داشت عوض می شد و اگر ما این کار را نمی کردیم و می گذاشتیم روزگار عوض می شد و با تغییرات زمان قراردادمان را تطبیق می دادیم، به لحاظ مالی بیشتر به نفع ما بود.این البته ظاهراً حرف معقولی به نظر می رسد.

اما سؤالی که فوراً در ذهن می آید این است که تحولات زمان با چه عواملی صورت می گیرد؟ از مؤثرترین عواملی که این تحول را در زمینه نفت ایجاد کرد، همین ملی شدن نفت ایران بود. زمان که به خودی خود عوض نمی شود! بالاخره اوضاع و احوالی پیش می آید که موضوع خاصی در محیطی برجسته تر می شود و یک آدمهایی اقداماتی می کنند. در نتیجه این اقدامات می گویند تحول حاصل شد.

چیزی که هست، ما در صف اول مبارزه با استعمار بودیم. بعدها عصر امتیازات نفت به سر آمد و تقریباً می شود گفت که از ۱۹۷۰ به این سو امتیازات به آن صورت که بود دیگر وجود ندارد. کشورهای نفت خیز دیگر حداکثر استفاده را از فداکاریهای ملت ما یعنی ملی شدن صنعت نفت در ایران بردند. ما بعد از سه سال مبارزه و مقاومت ضربه ای هم در کودتای ۲۸ مرداد خوردیم و این ضربه آسیب فراوان به ما وارد کرد.

کودتا برای چه بود؟ اساس کودتا برای نفت بود. البته کودتا برای بانیان آن هم ریسک داشت. هر دولت و ابر قدرتی که باشد وقتی برای پیشبرد مقاصد خود به کودتا متوسل می شود اصول اولیه حقوق بین الملل را زیر پا می گذارد و این ریسک بزرگی است که ننگ و بدنامی آن را عالماً و عامداً قبول می کنند. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اولین اقدامی بود که ابرقدرت تازه نفس آمریکا دست به آن زد. بعد البته قبحش مقداری ریخت و بعد از این که در ایران موفق شدند، در جاهای دیگر هم تکرار کردند. موفقیت خودش را توجیه می کند. هر چقدر طرف متجاوز اقدام نادرستی در پیش گرفته باشد، به یک نحوی وقتی موفق می شود، می آیند آن را توجیه می کنند. تاریخ هم گواه این مدعا است.

سرکوب ملتی را به عنوان نجات آن ملت از خطر کمونیسم یا حفظ آزادیها و حقوق بشر جا می زنند. آری، در قلمرو صنعت نفت، در نتیجهٔ مبارزه ملت ایران، تحول بنیادینی صورت گرفت و کشورهای دیگر از آن استفاده کردند. اگر ما جلو نمی افتادیم و یکی دیگر جلو می افتاد و این پروسه صورت می گرفت شاید ما هم در وضعیتی قرار می گرفتیم که بدون پرداخت هزینه منفعت بیشتری می بردیم. نکته مهم این است که اگر کسی جلو نمی افتاد، آن سد نمی شکست. بالاخره آن سد يأجوج و مأجوج باید یک زمانی یک جایی شکاف برمی داشت و البته آن کسی که جلوتر می رود، ضربه می خورد، در آن حرفی نیست.

@hamidrezaabedian

* از گفتگوی امیر طیرانی و فرید اسدی دهدزی با دکتر محمدعلی موحد، ماهنامه ایران فردا، دوره دوم، اسفند ۱۳۹۵ (تیتر به انتخاب تاریخ تحلیلی ست.)
16.03.202511:02
در شناسایی کانون نزاع میان موافقان و مخالفان مصدق

انتشار یادداشتی از این نویسنده در پایگاه خبری خبرآنلاین، مجددا جناب آقای مجلسی را بر آن داشت تا این بار زحمت تدوین یک یادداشت نسبتا مفصل را بر خود هموار کنند که موجب قدردانی و امتنان بنده است. از آنجا که سوابق این سلسله از گفتگو ها که پیش تر با انتشار یک مقاله از جناب آقای وحید اسلامزاده شروع شد، در پایگاه خبری مورد اشاره در دسترس است، ترجیحم این است که از تکرار مواضع طرح شده در یادداشت نخست خودداری کرده و همین قدر بگویم که آن یادداشت، مطابقت قرارداد کنسرسیوم با قانون ملی شدن صنعت نفت را- چنانکه آقای مجلسی بر آن اصرار دارند- مورد تردید قرار داده و منابعی را نیز معرفی کرده بود. در این باره تقریبا یک اجماع نسبی وجود دارد هرچند جناب مجلسی آن را نمی پذیرند:

به گفته پرویزمینا، کارشناس نفتی ایران، "موافقت نامه ۱۳۳۳ نتوانست به اهداف اصلی ملی شدن نفت در ۱۳۲۹ که کنترل و مدیریت کامل صنعت نفت را به شرکت ملی نفت ایران واگذار می کرد، دست یابد." اگرچه نفت ایران از نظر قانونی، ملی باقی ماند با این وجود فؤاد روحانی معتقد بود که "در عمل دولت ایران و شرکت ملی نفت ایران اختیارات محدودی در مدیریت این صنعت داشتند." کنسرسیوم اختیارات گسترده ای "در تعیین درآمد ایران از نفت بر اساس نرخ قیمت در هر بشکه و نرخ تولید" داشت در حالی که "در این زمینه، دولت و شرکت ملی نفت ایران عملاً بی اختیار بودند." فریدون فشارکی، اقتصاددان نفت، معتقد است که ایرانی ها عملاً عملیات حفاری، کشف و توسعه و فروش بین المللی دارایی ملی شده خود را به کنسرسیوم واگذار کردند. "به هیچ وجه کشور میزبان حق دخالت در اعطای امتیاز نفت را نداشت." به گفته جرولد والدن، استاد حقوق، توافق به دست آمده "پیروزی چشمگیری برای انگلستان و کارتل بین المللی نفت و شکست فاجعه باری برای آرمان ملی ایران بود."[۱]


اکنون اما اجازه می خواهم تا از میان پرسش های هشتگانه ی جناب مجلسی، به پرسش هشتم بپردازم که فکر می کنم نسبت به سایر پرسش ها از اهمیت بیشتری برخوردار است (پرسش هشتم) :

۸- آیا امینی، کارشناس کاردان و همکارانش طی چهار ماه مذاکره به توافقی دست نیافتند که در دوران آن، ایران به بالاترین شتاب توسعه دست یافت و از آن بهره مند شد؟ [۲]


متاسفانه تصویر جناب مجلسی از دوران ِ پسا توافق جامعیت ندارد. دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان می نویسد:

در اوایل سال ۱۳۳۹ [شش سال پس از قرارداد]  کوس رسوایی دیکتاتوری شاه را در فضای سیاسی ایران و جهان نواختند. مجموعه ای از چپاول، فساد، نادانی و بی لیاقتی سبب شده بود که نه فقط قریب دوهزار و دویست میلیون دلار درآمد نفت و هزار و دویست میلیون دلار کمک های خارجی یعنی تمام ۳۴۰۰ میلیون دلاری که رژیم کودتا از سال ۱۳۳۳ تا آن تاریخ مفت و مسلم دریافت کرده بود، دود شود و از میان برود، بلکه علاوه بر آن، مملکت با کسر پرداخت ها و در نتیجه تورم مزمنی نیز دست به گریبان شود. [۳]


اما حتی اگر منظورِ نظر ایشان نرخ قابل توجه رشد اقتصادی در دهه ی چهل بوده باشد، می توان مناقشه کرد که چرا باید آن را منحصرا  در چهارچوب قرارداد کنسرسیوم فهم و تبیین کرد؟ گذشته از این، دست کم امروز از آقای مجلسی و سایر اهل نظر انتظار می رود که درک جامع تری از توسعه را مطمح نظر قرار داده و تلاش کنند تا فهم عمومی از آن غنای بیشتری پیدا کند.

بویژه این انتظار از جناب آقای مجلسی که با آمارتیاسن - نظریه پرداز توسعه، اقتصاددان و فیلسوف اخلاق- آشنایی دارند، دوچندان است. آقای مجلسی که پیش تر کتاب ارزشمندی از این فیلسوف برنده ی اقتصاد نوبل را ترجمه کرده اند [۴] به خوبی می دانند که از نظر سِن :

دیدگاههایی که توسعه را با معیارهایی نظیر رشد تولید ملی، افزایش درآمدهای شخصی،  صنعتی شدن، پیشرفت های فناوری و یا مدرنیزه شدن اندازه گیری می کنند، دیدگاههایی تنگ نظرانه اند که راهی به هدف غایی توسعه ندارند چه انکه اهمیت همه ی این شاخصه ها در کمکی ست که می توانند به گسترش آزادی های مورد علاقه ی مردم انجام دهند. در واقع این شاخصه ها ابزار تحقق  توسعه اند و نه هدف آن. [۵]


در واقع سِن مدلی از توسعه را نظریه پردازی می کند که مبتنی بر به رسمیت شناختن نقش مثبت، غیر منفعل و سازنده یِ انسانِ مسئولِ آزاد در پیشبرد فرآیند توسعه است. دیدگاهی که در مواردی، رگه هایی از آن به طرز شگفت انگیزی قابل ردیابی در اندیشه و عمل دکتر محمد مصدق نیز هست...

@hamidrezaabedian

* خبرآنلاین، ۲۶ اسفند ۱۴۰۳

📌در صورت تمایل متن کامل را اینجا بخوانید:

http://khabaronline.ir/xnkZw
07.03.202505:24
تحلیل ها و نظرهای شاذ *
[نگاهی به مقاله ی اخیر دکتر شهرام اتفاق]

کورش احمدی

چند سالی است که کسانی بدون اینکه یافته‌ها، شواهد و مستندات جدیدی ارائه کنند، نظرهای شاذی را در ارتباط با فرازهایی از تاریخ معاصر ایران مطرح می‌کنند؛ ظاهرا با این فرض که اگر به سیاق «سنگ مفت گنجشک مفت» به عده اندکی هم اصابت کند، برنده‌اند.

نقطه عزیمت این اشخاص مسائل سیاسی روز است. به این معنی که با هدف پیشبرد ذهنیات و ترجیحات خود در ارتباط با امور جاری سراغ ادوار تاریخی می‌روند و می‌کوشند قرائتی از این ادوار سپری‌شده ارائه کنند که مؤید و مقوم ذهنیات و ترجیحات روز آنها باشد. به عبارت دیگر، تاریخ را وارونه، یعنی از جلو به عقب، می‌خوانند و می‌کوشند با خالی کردن وقایع گذشته از ظرف زمانی خود و قلب و جعل واقعیت‌ها یا بار کردن برداشتی امروزی بر وقایع دیروزی و پراکندن آگاهانه یا ناآگاهانه دروغ‌های شاخ‌دار به هدف خود برسند.

پیش‌فرض این اشخاص و نقطه قوتی که آنها برای خود تصور می‌کنند، سطح دانش نسل کنونی و نارضایتی‌های بر حق آنها از شرایط حاضر است. مقاله آقای شهرام اتفاق در روزنامه وزین «دنیای‌اقتصاد» (۲۱بهمن۱۴۰۳) نمونه‌ای از این تلاش‌ها است. ویژگی مقاله ایشان این است که مطالب، مفاهیم و گزاره‌های متعددی را به‌طور سرسری و بدون ذکر منبع و ماخذ و بدون بحثی مستند و مستدل مطرح و درباره هر یک از آنها حکمی صادر کرده است.

من در زیر و در حدی که مقتضیات یک یادداشت اجازه می‌دهد، به برخی از مهم‌ترین آنها می‌پردازم:


- شرکت نفت انگلیس به عنوان «شرکتی خصوصی، شفاف و رقابتی»!؟


شوخی است که یک شرکت استعماری نفتی انگلیسی در دوره استعمار را که عملکردی مانند کمپانی هند شرقی و امثال آن داشت، شرکتی خصوصی، شفاف و رقابتی تصور کنیم. این تصور مبنای همه اشتباهات دیگر نویسنده است. بر این مبنا، ایشان ملی کردن چنان شرکتی را «بدعت‌گذاری در مصادره اموال خصوصی» در ایران دانسته و تاسف خورده است که به این ترتیب «باب اقتصاد دولتی در ایران گشوده شد» و با «بزرگ شدن بخش دولتی و کوچک شدن بخش خصوصی در جریان ملی شدن نفت»، «موازنه قدرت سیاسی در ایران به نفع دولت» به هم خورد.

اولا درک نمی‌کنم که چرا ایشان و همفکران ایشان تاکنون یک‌بار متعرض دولتی کردن‌های گسترده و ایجاد انحصارات دولتی بزرگ در زمان رضاشاه نمی‌شوند که تجارت خارجی را کلا دولتی کرد و حتی اقلامی مانند قند، چای، تنباکو، تریاک و... را به انحصار دولت درآورد. چرا از تاسیس ۲۱شرکت بزرگ دولتی به دستور رضاشاه که در همه عرصه‌ها فعال شدند و همه هم ضرر می‌دادند و مرحوم داور هم جانش را بر سر این ماجراجویی‌های نابخردانه گذاشت، به‌عنوان «بدعت‌گذاری در مصادره اموال خصوصی» در ایران انتقاد نمی‌کنند؟...

@covid_policy_dip
@hamidrezaabedian

* دنیای اقتصاد، ش ۶۲۳۶، ۱۴۰۳/۱۲/۷

متن کامل را اینجا بخوانید:


https://B2n.ir/j79146
14.04.202522:00
گفت جناب آقای حائری، این عین کلمات آقای اسدالله عَلَم است - خدا رحمتش کند - گفت من حس کردم که من با شما نمی توانم بطور مبهم صحبت کنم و یا با مجامره با شما صحبت کنم ولی روح قضیه را می گویم و آن این است که از طرف من سلام بنده را به آقایان، هر دو آقایان[میلانی و شریعتمداری] برسانید و به ایشان بگویید که به تمام مقدسات عالم قسم، اسدالله عَلَم مسلمان است، مسلمان است و اعتقاد به مذهب دارد و اعتقاد به خدا و دین اسلام دارد اما آن آزادی که آقایان پیشنهاد کردند که ما انجام بدهیم، آن را انجام نخواهیم داد زیرا که - همین شکلی می گفت - زیرا که اگر این گونه آزادی را ما بدهیم دیگر مائی نخواهیم بود تا انتخابی [انتخاباتی برگزار] بکنیم یا نکنیم، ما چه جور می توانیم این طور آزادی بدهیم؟

@hamidrezaabedian
09.04.202513:23
▪️در نقد اَبَر روایت دکتر موسی غنی نژاد از تاریخ نهضت ملی نفت و دکتر محمد مصدق (قسمت اول ، منتشر شده در خبرآنلاین، ۲۰ فروردین ۱۴۰۴)

گروه اندیشه: تاریخ معاصر که مرور چندباره آن دارای درس های عظیم برای جبران عقب ماندگی و توسعه است می تواند یکی از بزرگترین پروژه های ایرانیان به منظور عبور از دوره اندیشه ورزی به مثابه تصادف، به اندیشه ورزی به مثابه هویت و ماهیت دائمی ایرانیان در زندگی روزمره باشد اما این امر مشروط به شروطی است، از جمله پرهیز از سیاست زدگی در تحلیل تاریخ و درس آموزی برای امروز ایران و توسعه آن، سپس ورود حوزه علم، و پرهیز از ژورنالیسم زدگی.

پرواضح است که در این باره قرارگرفتن روزنامه نگاری در خدمت علم و براهین علمی از بزرگترین رسالت رسانه ای است که به دلیل آفت سیاست زدگی، اغلب نظام رسانه ای ایران از چنین رویکردی به دور است. از این رو حضور دانشگاه در حوزه روزنامه نگاری می تواند به غنای آن انجامیده و اندیشه های مخالف و موافق درباره رویدادها می تواند مقوم حوزه تمدن ایرانی باشد.....

مطلب زیر به قلم دکتر کریم سلیمانی دهکردی (دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی) از این زاویه به مخاطبان تقدیم می شود. او از نویسندگان کتاب موانع توسعه در ایران است. این بخش از مقاله در نقد اندیشه های دکتر موسی غنی نژاد در باره کودتای سوم اسفند  است [به بهانه ی انتشار یک گفت و گو با دکتر غنی نژاد در روزنامه ی دنیای اقتصاد، شماره ۶۲۳۶، ۷ اسفند ۱۴۰۳].

مقاله ای انتقادی اما فکت محور.  هدف اصلی آن نقد «روش تاریخ‌نگاری» غنی‌نژاد است. نویسنده معتقد است که غنی‌نژاد با استفاده از روشی مچ‌گیرانه، تقلیل‌گرایانه، ابهام‌آمیز و با دستکاری جزئیات تاریخی (زمان‌پریشی و مفهوم‌پریشی)، روایتی مغرضانه و پریشان از تاریخ معاصر ارائه می‌دهد.

نویسنده در این مقاله به نقد دیدگاه‌های غنی‌نژاد در مصاحبه اخیر ایشان (۷ اسفند ۱۴۰۳) می‌پردازد که در آن، غنی‌نژاد واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را کودتا ندانسته و برای تقویت این نظر، ادعا می‌کند که واقعه سوم اسفند ۱۲۹۹ نیز کودتا نبوده است. نویسنده با استناد به منابع متعدد تاریخی، خاطرات شاهدان عینی (مانند عبدالله مستوفی و یحیی دولت‌آبادی)، اعترافات بانیان کودتا (رضاخان و سیدضیاء)، گزارش‌های دیپلماتیک (نورمن و آیرونساید)، و آرای نمایندگان مجالس چهارم و چهاردهم، به تفصیل اثبات می‌کند که واقعه سوم اسفند ۱۲۹۹ یک کودتای نظامی با حمایت انگلیس بوده است که طی آن، تهران به اشغال نیروهای قزاق درآمده و احمدشاه تحت فشار مجبور به انتصاب سیدضیاء به نخست‌وزیری شده است.

نویسنده تاکید می کند که هدف غنی‌نژاد از مشروعیت‌بخشی به کودتای سوم اسفند برای به چالش کشیدن کودتا بودن ۲۸ مرداد است از این رو روش تاریخ‌نگاری او را مچ‌گیرانه، تقلیل‌گرایانه و مغرضانه توصیف می‌کند.


https://B2n.ir/nq7630
23.03.202509:51
۶ پرسش درباره مصدق و تاریخ نهضت ملی
[گفتگوی کورش احمدی با خبرآنلاین]

۱- آیا مخالفت با شرکت نفت انگلیس و ایران که یک شرکت خصوصی بود، کار درستی بود؟


۲- آیا وقتی مردم ایران اصلا خبر نداشتند که نفتی در زیر زمین دارند، ملی کردن شرکتی که نفت را کشف و استخراج کرد، کار درستی بود؟


۳- آیا ناسیونالیسم مصدق از نوع ناسیونالیسم رومانتیک بود و او  اجنبی ستیز بود؟


۴- آیا مصدق پوپولیست بود؟


۵- آیا رفتار مصدق با خانواده شاه درست بود؟ و آیا درست بود که شرایطی ایجاد شود که سفرای انگلیس و آمریکا ناچار به ملاقات مخفیانه با شاه شوند؟

۶- آیا  مصدق مجلس را منحل کرده بود و در این صورت آیا شاه حق عزل او و نصب دیگری را نداشت؟


@covid_policy_dip
@mohammadmosaddegh
http://khabaronline.ir/xnmF6
18.03.202519:34
درباره ی ملی شدن صنعت نفت ایران

در بهمن‌ماه، مطلبی تحت‌عنوان خطای ملی‌شدن نفت در ایران در روزنامه ی دنیای‌اقتصاد به قلم جناب آقای دکتر شهرام اتفاق منتشر شد. من در یادداشت آیا ملی شدن نفت خطا بود به یادداشت ایشان پرداختم. جناب آقای کورش احمدی نیز در یادداشتی با عنوان تحلیل ها و نظرهای شاذ به یادداشت جناب اتفاق واکنش نشان دادند. امروز هر دو بزرگوار، آقایان اتفاق و احمدی، یادداشت های جداگانه ای را در روزنامه ی دنیای اقتصاد منتشر کرده و بحث را پی گرفتند. با امید به تداوم گفتگوها، علاقمندان را به مطالعه ی یادداشت ها و مشارکت در گفتگو دعوت می کنم.

📌 پیوند یادداشت ها :

اول: "خطای ملی شدن نفت در ایران" یادداشتی از شهرام اتفاق، منتشر شده در روزنامه دنیای اقتصاد، در تاریخ ۲۱ بهمن ۱۴۰۳


دوم: نقد به یادداشت شهرام اتفاق نوشته حمیدرضا عابدیان تحت عنوان "آیا ملی شدن نفت خطا بود؟" منتشر شده در کانال «تاریخ تحلیلی»، در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۴۰۳


سوم: نقد به یادداشت شهرام اتفاق نوشته کورش احمدی تحت عنوان "تحلیل ها و نظرهای شاذ" منتشر شده در روزنامه دنیای اقتصاد، در تاریخ ۷ اسفند ۱۴۰۳


چهارم: نوشته اخیر شهرام اتفاق در پاسخ به منتقدان تحت عنوان "معمای ملی شدن نفت" منتشر شده در روزنامه دنیای اقتصاد، در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۴۰۳


پنجم: نوشته اخیر کورش احمدی در پاسخ به منتقدان تحت عنوان "صنعت جعل تاریخ" منتشر شده در روزنامه دنیای اقتصاد، در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۴۰۳


@hamidrezaabedian
14.03.202513:58
درس های ملی شدن برای برجام و توسعه*

فریدون مجلسی

چند روز پیش به مناسبت ایام تاریخی مرتبط با مرحوم مصدق مقاله ای نگاشته شد از آقای وحید اسلامزاده که من نظر خود را در یک جمع بندی مختصر به شرح زیر گفتم که عینا در خبرآنلاین درج شد:

برخلاف توهم مصدق درباره اتکای الزامی غرب به نفت ایران، غرب ۴ سال تعطیل صنعت نفت ایران را به راحتی تحمل کرد و مصدق با ترجیح دادن تعطیل صنعت نفت به امضای توافقی برای بهره برداری از آن، و اتخاذ سیاست «اقتصاد بدون نفت» کشور نیازمند ایران را به ورطه ورشکستگی و توسل به چاپ اسکناس و تحمل خسارات عدم دریافت منافع نفت کشاند. تولید رقبا توسعه یافت و جایگزین شد!  امینی با امضای قرارداد کنسرسیوم موجب نجات کشور شد.
چون دیدم خبرآنلاین نقد مفصلی از حمیدرضا عابدیان  بر مطلب کوتاه فریدون مجلسی نوشته اند برای اثبات حقانیت مصدق در مسائل گوناگون - که ضمن تشکر ارتباط برخی از نکات آن را با مطلب کوتاه خودم در نمی یابم - لازم دانستم از حق پاسخگویی خود استفاده و عرض کنم:

بنده هم مانند اغلب ایرانیان آن زمان این واقعیت را که  مصدق با توجه به تغییرات وضعیت بازار جهانی نفت، ادامه قرارداد نفت انگلیس و ایران را غیر عادلانه تشخیص داد و رهبری ملی کردن آن را بر عهده گرفت تأیید و حمایت می کنم اما بر صحت چند نکته در مطلب کوتاه خود در شرح واقعیت آنچه در دوران حکومت مصدق رخ داد مصر هستم و نقد مفصل آقای عابدیان را پاسخ قانع کننده به نکات مندرج در آن «مطلب کوتاه» نمی دانم:

۱-  آیا در اشاره به توهم مصدق درباره اتکای الزامی غرب به نفت ایران ایراد دارند؟ اینطور نبود؟ آیا چنان نیازی را ابزاری برای چانه زنی خود نمی پنداشتند؟ آیا غرب ثابت نکرد که با آماده سازی قبلی در عربستان و کویت و بحرین و عراق جایگزین کافی در اختیار داشت؟

۲-  آیا نفت ایران از خرداد ۱۳۳۰ تا تیر ۱۳۳۳ به مدت سه سال کامل و تا راه افتادن دوباره سیستم ۴ سال تعطیل نماند و این نشان دهنده حضور رقبای دیگر و تحمل پذیری غرب نبود؟

۳- آیا پیشنهاد مدیریت موقت بانک جهانی تا روشن شدن تکلیف ادعاهای شرکت نفت انگلیس و ایران، تضمین کننده ادامه کار و بهره مندی ایران از منافع ناشی از تعطیل شدن آن نبود؟

۴- آیا امضای آخرین پیشنهاد  مشترک انگلیس و آمریکا را که آقای عابدیان آن را بهتر از قرارداد کنسرسیوم می دانند، از مسائل بعدی چلوگیری نمی کرد و به سود ایران نبود؟

۵ - آیا مصدق تعطیل صنعت نفت  ایران و اتخاذ سیاست «اقتصاد بدون نفت» را ترجیح نداد؟ 

۶- آیا با محروم ماندن ایران از منافع تنها منبع تحصیل ارز و درآمد خود و «اقتصاد بدون نقت» کشور به ورطه ورشکستگی و الزام به چاپ اسکناس کشانده نشد [و] خزانه خالی به زاهدی نرسید؟

۷ - آیا در مدت عقب نشینی ایران از بازار نفت، رقبا تقویت و جایگزین ایران نشدند؟

۸- آیا امینی - کارشناس کاردان - و همکارانش طی چهار ماه مذاکره به توافقی دست نیافتند که در دوران آن، ایران به بالاترین شتاب توسعه دست یافت و ایران از آن بهره مند شد؟

در واقع ایرادهای آقای عابدیان به مورد مختومه ای است که با موفقیت کامل وظایف خود را انجام داده و سود برده و سود رسانده و به پایان رسیده و هیچ پیشنهاد متقابلی هم  در مقابل آن نبوده است.....

@hamidrezaabedian

* خبرآنلاین، ۲۴ اسفند ۱۴۰۳

📌در صورت تمایل متن کامل را اینجا بخوانید:

https://khabaronline.ir/xnkDV
Переслав з:
دغدغه‌های ایران avatar
دغدغه‌های ایران
06.03.202519:48
به نام خدا


با دريغ و افسوس درگذشت دوست همفكر و مبارز جناب اقاي محمود نكو روح را باطلاع مي رسانيم.

زنده ياد محمود نکوروح، مبارزه برای آزادی وبرابری واستقلال ملی را باپیوستن به صفوف حزب مردم ایران( خداپرستان سوسیالیست) دردهه ۳۰ ، آغاز نمود وهمان اهداف را در دهه ۴۰ در جنبش آزادیبخش مردم ایران ادامه داد و درآستانه پیروزی انقلاب در جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران درکنار دکتر کاظم سامی براي تحقق آرمان هاي عدالت طلبانه خويش تلاش نمود. دراین راه تا لحظه مرگ ازپای ننشست.

در گذشت اين راد مرد مقاوم را به خانواده سر افراز نكوروح و ياران و آزاديخواهان ميهن مان تسليت مي گوييم.


🔸اسامی:

رضا آقاخانی, زهرا آقاخانی, امیراصلان آقایی, بهنام آقایی, امیررضایی, حمیده ابراهیمی, حمید احراری, امین احمدی, خداداد احمدی, حسن احمدی, مریم اربابزاده, مائده اربابزاده, بیژن ارقند, مهدی استیری, محرم اسلامی, احمدرضا اشتری, ابراهیم اصغری, باقرحاج‌آقاپور, اعظم اکبرزاده, محمد انصاری, مرضیه ایزدی, مسعود باریکانی, بهمن بازرگانی, هاله باستانی, رضا بخشی, فهیمه بخشی پور , ناهید بلالی, بهروز گرانپایه, مسعود پدرام, عباس پوراظهری, محمود پویانفر, مهسا تاجیک, رضا تحویل داری, سونیا ترکمن, مجید تولایی, محمدجمادی ثابت قدم, محمدعلی حسن‌نژاد, تیمور خدابخشی, حسین خدایاری, کاظم دانشگر, امیرخسرو دلیرثانی, محسن دینی, سعید رشتیان, رضا زعفرانی, رحمت روستاپور, علیرضا ساریخانی, ابوالقاسم سالارنیا, مجید سجادنیا, حسین سربندی, شهربانو سرداری, بهزاد سعیدپور, محمد سلطانی, رضا سیدزاده, فاطمه سیف‌الهی, احمدرضا شریعتی, کاظم شکری, محمدحسن شهیدی, محمدحسین شهیدی, سپیده شیرازی, فاطمه صادقی, ابراهیم صادقی, باقر صدری‌نیا, محبوبه صفاری, رحمان ضمیری, ناصر طالبی, محسن طبسی, محبوبه طهرانی, مطلب عارضی, حسین عطوفی, لادن علوی, شهین علوی, حسن علیزاده‌توفیقی, مهین علینژاد, نورالدین غروی, مهدی غنی, فاطمه حسینی, مجید فتحی, غلامرضا فر, حمید فراهانی‌راد, مصطفی فرهودی, حرمت‌الله فلاح, رضا کاضمی, امید کریمی, محمد کریمی, احمد کفیل, ناصر گل‌ابادی , محمدحسن گلرخیان, حسن گلکارفرد, هوشنگ گودرزی, حبیب الله پیمان, ولی الله خان‌بابایی, مجتبی رحمتی, محسن محسن‌زاده, فرحناز محمدنژاد, بهروز محمدی لویه, بهروز محمدی, حسین مدنی, ماشالله مدیحی, مینو مرتاضی لنگرودی, فرید مرجایی, سوسن ملکی‌نیا, مهدی ملکی‌نیا, سهیلا ممتحنی, قدرت منصوری, اسرافیل مهارتی, میراسد مومنی, الله‌کرم میرزایی, حمید نتاج, کامبیز نوروزی, حسین نوری‌زاده, ناصر نوری‌زاده, رضا نوری‌‌زاده , ناصر هاشمی, محمدتقی هاشمیان, محمدحسن واصفی.

https://t.me/DaghdagheIran
14.04.202517:37
به بهانه ی ۲۵ فروردین،
سالگشت درگذشت اسدالله عَلَم

...پس از انقلاب ایران، مخالفان شاه کوشیده اند هرچه را به رژیم پیشین باز می گردد با بدبینی و بدگمانی تعبیر کنند و همه چیز را سیاه ببینند. از سوی دیگر برخی از هواخواهان سلطنت یا انقلابیون سرخورده ای که اکنون در حسرت گذشته هستند چیزی مگر درخشش و روشنایی در آن روزگار گمشده نمی یابند. اکثریت مردم هم درست نمی دانند چه به سرشان آمده است و اطلاعات و داوری آنان بستگی به این دارد که با چه کسی طرف هستند و زندگی روزانه آنان چه گونه برگزار می شود.

واقعیت این است که در نظام پیشین از دموکراسی و آزادی گفتار و مشارکت سیاسی خبری نبود. ولی با این همه در زمینه های اجتماعی و اقتصادی به رغم کوتاهی هایی که شد و انتقادهایی که می توان کرد، کارهای بسیار انجام یافت که چهرهٔ ایران را به کلی دگرگون ساخت.

از سوی دیگر، برخی از هواخواهان رژیم پیشین شاه را به عرش می برند و می خواهند به هر ترتیب شده است به گمان خود ثابت کنند که نظام او هیچ ایرادی نداشت، کشور در شاهراه پیشرفت بود و به دروازه های تمدن بزرگ رسیده بودیم و همه دنیا حسرت ما را می خوردند. روشن نیست چه گونه ناگهان نیروهای اهریمنی داخلی و رهبران ساده لوح بیگانه که از قضا متفق ایران بودند دست به دست یک دیگر دادند...

این گونه طرز فکر در میان بسیاری از هم میهنان ما وجود دارد در نتیجه به جای کوشش برای درک حقیقت راه افسانه پیش می گیرند و به جهانی خیالی و نیروهایی ناپیدا و اثبات ناپذیر روی می آورند و با به کار بردن فعل سوم شخص جمع، همه مسائل سیاسی را به آسانی حل می کنند: خواستند که چنین شود، آن یک را بردند و این یک را آوردند...

کی خواست؟ کی برد و کی آورد؟ متأسفانه بسیاری نیز این کلّی بافیها را بی گفت وگو می پذیرند و نیازی به ارائه مدرک و تحلیل رویدادها و سنجش منطقی این گونه مدعاها نمی بینند. چنین شیوه فکری نه تنها بی پایه و دور از هرگونه ارزش علمی است بلکه نسبت به مردمی که توانسته اند در برابر تندبادهای تاریخ بایستند و هویت ملی خود را حفظ کنند توهین آمیز است. انکار اصالت برای مردم ایران و نقش اساسی آنان در تعیین سرنوشت خود چیزی مگر تنبلی ذهنی یا نداشتن دانش سیاسی یا هر دو نمی تواند باشد.

یکی از پیامدهای چشمگیر انقلاب این بوده است که ایرانیان چه در درون و چه در بیرون کشور به خود آمده اند و در جست و جوی شناخت بهتر دوران خویش و فرآیندی هستند که وضع را به امروز کشانده است. این روند بسیار دلگرم کننده است و رفته رفته ما را از کلی بافی های بی سروته دور و زمینه را برای آگاهی درست تر از گذشته و حال خویش آماده می سازد.

در چنین شرایطی ارزش یادداشتهای عَلَم روشن می شود، زیرا نه تنها خواننده را با شیوه کار و اندیشه شاه و اطرافیان او آشنا می کند بلکه عامل هایی که به تدریج دست به دست هم دادند و زمینه را برای ناخرسندی مردم و انقلاب و فرو پاشیدن نظام شاهنشاهی فراهم آوردند در آن به خوبی دیده می شوند.

اندیشیدن درباره آنها می تواند درس عبرتی برای مردم و مسئولان کنونی و آینده ایران باشد که چه کارهایی را بکنند یا نکنند، از خودکامگان بپرهیزند و از شرکت دادن مردم در کارها نهراسند و با آنان همچون کسان نابالغ رفتار نکنند و با خواسته های آنان نستیزند...*


@hamidrezaabedian

* یادداشت های اسدالله عَلَم، جلد اول، دیباچه ویراستار به قلم زنده یاد علینقی عالیخانی، انتشارات کتاب سرا ص ۱۵-۱۴
27.03.202510:52
دکتر موسی غنی نژاد:


از نظر حقوقی و قانونی محل سوال است که آیا [این قانون] مراحلش را درست طی کرد یا خیر. آن مطرح شدن ملی شدن صنعت نفت از طرف کمیسیون نفتی آنها درست بود یا نه، جای سوال دارد برای اینکه پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در صحن علنی مطرح نمی شود، در کمیسیون نفتی که در اقلیت بود، مطرح شده است.*


[* دنیای اقتصاد، ش ۶۲۳۶، ۷ اسفند ۱۴۰۳]

گاهی اوقات پرسش ها نیز به اندازه ی پاسخ ها آگاهی هایی را منتقل می کنند و نشان می دهند که سوال کننده تا چه اندازه به بحثی که مطرح کرده است، اشراف دارد. "کمیسیون نفتی آنها" یا "کمیسیون نفتی که در اقلیت بود" یعنی چه؟

این برداشت به ذهن متبادر می شود که جناب آقای غنی نژاد هیچ سابقه ای از تشکیل کمیسیون نفت مجلس شانزدهم در ذهن نداشته و اساسا از ماموریتی که مجلس شورای ملی طی مصوبه ی مورخ ۲۱ دی ماه ۱۳۲۹ به این کمیسیون واگذار کرده بود، کمترین اطلاعی ندارند!


تاریخچه کمیسیون نفت مجلس شانزدهم

- ۲۶ تیر ۱۳۲۸ : امضاء قرارداد الحاقی (گس- گلشائیان) در دولت ساعد.

- ۲۸ تیر ۱۳۲۸ : ارسال لایحه قرارداد به مجلس پانزدهم و تصویب آن در جلسه مشترک کمیسیون دارایی و کمیسیون بازرگانی و پیشه و هنر.

- ۱ مرداد ۱۳۲۸ : آغاز بحث در مورد لایحه در صحن علنی.

- ۶ مرداد ۱۳۲۸ : پایان دوره پانزدهم مجلس شورای ملی.

- ۲۰ بهمن ۱۳۲۸ : افتتاح دوره شانزدهم مجلس شورای ملی.

- ۲۸ اسفند ۱۳۲۸ : استعفای دولت ساعد و رای تمایل به علی منصور برای تشکیل کابینه.

- ۳۰ خرداد ۱۳۲۹ : تشکیل کمیسیون نفت در مجلس به تقاضای نخست وزیر (علی منصور) و ارجاع لایحه ی نفت (قرارداد الحاقی) به آن. این کمیسیون ۱۸ عضو داشت‌. از این ۱۸ عضو تنها پنج نفر از اعضای جبهه ی ملی بودند. منصور پیش از آغاز به کار کمیسیون استعفاء داد.

- ۵ تیر ۱۳۲۹ : صدور فرمان نخست وزیری سپهبد رزم آرا.

- ۴ آذر ۱۳۲۹ : مخالفت کمیسیون نفت با لایحه نفت (قرارداد الحاقی) به اتفاق آراء. در همین جلسه، کمیسیون، پیشنهاد جبهه ی ملی در خصوص ملی کردن صنعت نفت را رد کرد.

- ۵ دی ۱۳۲۹ : پس گرفتن لایحه نفت از مجلس‌ توسط دولت.

- ۲۱ دی ۱۳۲۹ : تایید گزارش کمیسیون نفت مبنی بر مخالفت با لایحه ی نفت (قرارداد الحاقی گس - گلشائیان) توسط مجلس. در همین جلسه مجلس طی یک طرح قانونی به کمیسیون ماموریت داد تا در ظرف دو ماه روشی را که دولت باید در تعقیب امر نفت در پیش بگیرد برای تصویب در مجلس معلوم دارد. از نمایندگان نیز خواسته شد تا ظرف دو هفته پیشنهادات خود را تقدیم کمیسیون کنند.

- ۲ اسفند ۱۳۲۹ : رزم آرا در برابر کمیسیون نفت گفت که اصولا با فکر ملی کردن مخالفتی ندارد منتهی شتابزدگی در این امر را مصلحت نمی داند.

- ۴ اسفند ۱۳۲۹ : سفیر انگلستان به رزم آرا اطلاع داد هیچ طرحی که متضمن ملی شدن صنعت نفت ولو در آینده دور باشد، مورد قبول انگلستان قرار نخواهد گرفت‌. در عوض پیش نویس طرحی بر مبنای تنصیف منافع در اختیار رزم آرا قرار گرفت که او می بایست آن را به تصویب کمیسیون نفت برساند.

- ۱۲ اسفند ۱۳۲۹ : رزم آرا در کمیسیون نفت حاضر شد و گفت که موضوع نفت را به متخصصین ارجاع کرده و نباید در این باره بدون مطالعه و تهیه مقدمات اقدام شود.

- ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ : رزم آرا ترور شد.

- ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ : تصویب پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در کمیسیون به اتفاق آرا. (این بار پیشنهاد ملی شدن بصورت ۲+۵ ارائه شد. یعنی علاوه بر اعضای جبهه ملی در کمیسیون که پنج نفر بودند، فرامرزی و بهبهانی نیز پیشنهاد را امضا کرده بودند.)

- ۲۱ اسفند ۱۳۲۹ : حسین علاء مامور تشکیل کابینه شد.

- ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ : رای مثبت نمایندگان مجلس شورای ملی به گزارش کمیسیون و مصوبه ی ملی شدن. (از ۱۳۱ نماینده، ۹۵ نفر حاضر بودند که همگی به گزارش رای مثبت دادند.)

- ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ : تایید مصوبه کمیسیون در مجلس سنا.


@hamidrezaabedian
22.03.202510:53
پاسخ به مدعی (۲)

(از یک گفتگو با دکتر محمدعلی موحد*)

مسأله ای که من در برخی نوشته ها دیدم این بوده که اعتراض می کنند که دکتر مصدق آمده نفت را ملی کرده ولی در واقع دولتی کرده است نه ملی و حال آن که ثابت شده است که دولت ها در اِعمال تصدی موفقانه عمل نمی کنند.

طرفداران این تز به گرفتاری ها و بن بست های کشورهای سوسیالیستی اشاره می کنند و البته این حرف در جای خود قابل توجه است، یعنی اصل این که دولت تا کجا در قلمرو اقتصاد دخالت بکند. اما در طرح این مطالب هم یک مقداری مُد زمانه تأثیر دارد. یک وقتی می گفتند که دولت حافظ منافع عامه است و نباید اجازه داده شود که یک قشر ممتاز سرمایه دار ابزار تولید را در اختیار خود بگیرد.

یک دوره دیگر پیدا شد که مسأله برعکس شد و نگرش های دیگری رواج یافت بر مبنای بازار آزاد و این که بازار خودش را تنظیم می کند و دولت باید دولت حداقلی باشد و نباید در هیچ کاری جز امور حاکمیتی دخالت کند و تصدی امور دیگر را باید به مردم بسپارند. این هم یک دوره بود.

هر کدام از اینها له و علیه دارد. حالا احساس می شود که این دوره هم دارد سپری می شود. دوباره با وقایعی که شاهد آن در عرصه جهانی هستیم می بینیم ما باز به گذشته برمی گردیم که دولت حیطه تصرفاتش بیشتر می شود...


مصدق چه کار کرد؟

مصدق آمد در قدم اول یک هیأت مختلط بنیان نهاد. اینجا است که نشان می دهد که نگاه مصدق به نفت دولتی بود یا غیر دولتی. در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۳۰ لایحه موسوم به طرز اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت به تصویب مجلس شورای ملی رسید. مطابق مادۀ اول این قانون، هیأت مختلطی مرکب از پنج نماینده مجلس شورا و پنج نماینده مجلس سنا به اتفاق یک نماینده از دولت مأموریت یافتند که اصل ملی شدن را به موقع اجرا بگذارند. نماینده دولت در این هیأت مهندس کاظم حسیبی بود، یک آدم فنّی و دانشگاهی.

یک ماه دیگر یعنی در ۱۱ خرداد ۱۳۳۰ هیأت مدیره موقتی برای شرکت نفت تشکیل شد که سه نفر عضو داشت. مهندس بازرگان، دکتر علی آبادی و مهندس بیات. این ها هم دولتی نبودند. مصدق در درجه اول دکتر حسابی را برای ریاست هیأت مدیره موقت در نظر گرفته بود ولی حسابی خواستار اختیارات بود و مصدق حاضر نبود اختیارات بدهد بنابراین از حسابی صرف نظر کرد و بازرگان را به جای او گذاشت.

مصدق می خواست حداکثر انعطاف را تا تعیین تکلیف قطعی مذاکرات حفظ بکند. بازرگان درمیان یاران مصدق بیش از همه با مسائل فنی و اقتضانات یک صنعت مدرن جهانی آشنا بود. وی به آبادان که آمد من آنجا بودم و دیدم که در آن فضای پرالتهاب چگونه در برابر هوچی گری ها مقاومت به خرج می داد. یک مقالهٔ مهم او که در روزنامه شرکت چاپ شد، یادم نمی رود که بر ارزش بی بدیل نیروی انسانی تأکید داشت....

خلاصه آن که مصدق چه در انتخاب هیأت مختلط و چه در انتخاب هیأت مدیره موقت نهایت احتیاط را مراعات کرد. او نمی خواست که نفت به صورت یک مؤسسه دولتی دربیاید. قرار بود هیأت مختلط اساسنامه ای برای شرکت نفت تدوین کند اما عملاً این کار تا یک سال و نیم دیگر به انجام نرسید و اولین اساسنامه شرکت نفت در پنجم آذر ۱۳۳۱ تصویب شد.

در این اساسنامه یک شورای عالی برای نفت در نظر گرفته شده بود مرکب از هفت نفر. چهار نفر از قوه قانونگذاری، دو نفر از دولت و یک نفر مدیرکل بانک ملی ایران که در آن زمان کار بانک مرکزی را می کرد اما هیأت مدیره شرکت مطابق این اساسنامه پنج نفر بودند. مدیر عامل می بایستی ایرانی باشد اما چهار نفر مدیران دیگر ممکن بود از کارشناسان غیر ایرانی یعنی از خارج استخدام شوند و این نکته خیلی جالب توجه است.

نکته جالب توجه دیگر آن که در مصوبه کمیسیون نفت تأکید شده بود که ملی شدن نفت یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد. این عبارت در مصوبه کمیسیون نفت بود ولی در قانونی که در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب مجلسین رسید چنین عبارتی دیده نمی شود و از همین رو پژوهشگران خارجی که راجع به جریان نهضت ملی نفت ایران کتاب نوشته اند به قابل انعطاف بودن قانون در این باره اشاره کرده اند.

- نقد مشخص منتقدان به مصدق این است که مصدق باید نفت را به بخش خصوصی واگذار می کرد!


مصدق چه کار می باید می کرد که نکرد؟ کدام بخش خصوصی؟ بخش خصوصی کجا بود؟ بخش خصوصی ایران در آن زمان با صنعت و تجارت مدرن آشنا نشده بود. نه سرمایه داشت و نه امکانات. اقتصاد ایران بر همان مبانی سنتی می چرخید‌. شاید این حرف را جوانهایی می زنند که اطلاعات اقتصادی بسیار اندک دارند و راجع به بخش عمومی و بخش خصوصی حرفهایی از این سو و آن سو شنیده اند!

@hamidrezaabedian

* از گفتگوی امیر طیرانی و فرید اسدی دهدزی با دکتر محمدعلی موحد، ماهنامه ایران فردا، دوره دوم، اسفند ۱۳۹۵ (تیتر به انتخاب تاریخ تحلیلی ست.)
18.03.202516:45
آمریکا و ماجرای ملی شدن نفت ایران :
از بی طرفی تا مشارکت و سلطه *

دکتر کیان ایرانمنش

این مقاله به‌بررسی تغییر روابط انگلیس و ایالات‌متحده در رابطه با بحران ملی‌شدن نفت ایران از ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ می‌پردازد. ایالات‌‎‌متحده در قبال بحران نفتی ایران سه سیاست در پیش می‌گیرد: دوران بی‌طرفی؛ دوران مشارکت با انگلیس؛ و دوران سلطه. اگرچه تمایزهای زمانی بین این سه مرحله تا حدی مبهم است، اما تقسیم سیاست ایالات‌متحده به‌دوره‌های مختلف، پیشرفت واشنگتن را از یک واسطۀ بی‌طرف برای حل‌وفصل منازعه میان انگلیس و ایران، به‌شکل دهندۀ اصلی حل‌وفصل که در نهایت بحران را حل کرد، روشن می‌کند.

در نهایت ایالات‌متحده به‌طورکامل بر منابع ایران مسلط شده، به‌طوری‌که مانند جاهای دیگر، نفوذ ایالات‌متحده جایگزین بریتانیا می‌شود. بین سال‌های ۱۳۲۹ و ۱۳۳۲، ایران برای به‌دست آوردن کنترل صنعت نفت خود –و ثروت قابل‌توجهی که تولید می‌کرد– که شرکت نفت انگلیس (AIOC) از آن بهره‌برداری می‌کرد، تلاش کرد. این شرکت صنعت نفت ایران را از دهۀ اول قرن‌بیستم اداره می‌کرد. در طول جنگ‌جهانی اول، دولت بریتانیا مقدار زیادی از سهام این شرکت را خریداری کرده و اندکی بیش از نیمی از سهام شرکت را در اختیار داشت. رابطه دولت ایران و شرکت نفت هرگز دوستانه نبود.

تقریباً سطح نسبتاً پایینی از حق‌الامتیازی شرکت به ایران پرداخت می‌شد، غیبت تقریباً کامل ایرانی‌های بلندپایه در شرکت و هاله‌ای از رازداری که بر عملیات شرکت حاکم بود، نارضایتی ایرانیان را به‌دنبال داشت. به این نارضایتی باید حس فزاینده ناسیونالیسم ایرانی پس از جنگ‌جهانی دوم نیز اضافه شود. ناسیونالیسم، به‌جای یک میل ساده برای درآمدهای نفتی بیشتر، انگیزه سیاسی ایرانیان را برانگیخت و حتی با ثمرۀ تلخ آن، این انگیزه حفظ شد.

باید توضیح داد که چرا ایرانیان می‌خواستند کنترل انحصاری نفت را به‌دست گرفته و انگلیسی‌ها را کنار بزنند و چرا ایرانیان علی‌رغم سختی‌های اقتصادی فوق‌العاده‌ای که تحمل کردند بر این تصمیم‌شان پافشاری کردند. این توضیح به‌ما کمک می‌کند تا علت کاهش قدرت غرب در ایران و در سایر بخش‌های جهان که رهبران غربی نتوانستند ناسیونالیسم را آن‌طور که ممکن است جدی بگیرند، فهم کنیم.

مناقشه نفتی ایران و انگلیس از همان ابتدا غیرقابل حل به‌نظر می‌رسید. هر یک از طرفین، درگیری را متفاوت دیده و هیچ‌کدام تمایل چندانی برای سازش نشان ندادند. شرکت نفت انگلیس و وزارت‌خارجه بریتانیا بر مسائل حقوقی تأکید داشتند، حق ایران را برای ملی کردن صنعت‌نفت خود انکار می‌کردند و به‌دنبال محافظت از سهام مالی قابل‌توجه انگلیس در نفت ایران بودند.

بین سال‌های ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۸، شرکت ۲۵۰ میلیون پوند از فعالیت‌های خود در ایران درآمد کسب کرد. میادین نفتی ایران سالانه بیست‌ودو میلیون تن فرآورده نفتی و هفت‌میلیون تن نفت خام را در اختیار بریتانیا قرار می‌داد که شامل ۸۵ درصد سوخت مورد نیاز نیروی دریایی بریتانیا می‌شد. به‌عبارت‌دیگر، موضع بریتانیا بر ارزش شرکت به‌عنوان یک دارایی اقتصادی با اهمیت و سهمی که شرکت نفت انگلیس در موقعیت کلی بریتانیا در خاورمیانه و جهان داشته، تأکید می‌کند.

برای مقامات بریتانیایی این آخرین ملاحظات، بسیار مهم بود، زیرا نقطۀ اصلی موضوع برای آن ها خطری بود که ملی‌شدن نفت برای موقعیت ملت آنها به‌عنوان یک قدرت بزرگ ایجاد می‌کرد. پالایشگاه آبادان و فعالیت‌های این شرکت در ایران که به‌عنوان بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار خارجی بریتانیا بود، نماد قدرت بریتانیا در خاورمیانه محسوب می‌شد. از دست دادن کنترل این دارایی‌ها، به‌ویژه باتوجه به‌خروج اخیر بریتانیا از هند، ضربه مهلکی به‌اعتبار بریتانیا در سراسر جهان می‌زد.

همچنین ممکن است دیگر مالکیت‌های بریتانیایی در سراسر جهان، از جمله کانال سوئز به‌خطر بیفتد. در زمانی‌که سیاستگذاران بریتانیایی به‌شدت از وضعیت رو به‌زوال خود به‌عنوان یک قدرت جهانی آگاه بودند، جای تعجب نیست که آنها نسبت به‌هر چیزی‌که ممکن است موقعیت آنها را در ایران تضعیف کند، به‌ویژه واگذاری کنترل صنعت‌نفت به ایرانیان، حساس باشند. براین اساس، از همان ابتدای مناقشۀ نفتی، مقامات بریتانیایی ناامیدی خود را از آنچه «روش فزاینده خاوردور-نزدیک پیچاندن دم‌شیر» می‌نامیدند، ابراز کردند.

آنها معتقد بودند که کارزار ملی‌سازی ایران به پایه‌های غرور بریتانیا و «تلاش‌ها برای تثبیت مجدد خود به‌عنوان شریک‌های برابر» با آمریکایی‌ها در سراسر جهان ضربه زد....

@hamidrezaabedian

* خبرآنلاین، ۲۸ اسفند ۱۴۰۳
(دکتر کیان ایرانمنش استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دپارتمان ارتباطات دانشگاه کارلوس سوم مادرید در اسپانیاست.)

📌در صورت تمایل متن کامل مقاله را اینجا بخوانید:

https://B2n.ir/t82533
12.03.202514:04
قرارداد کنسرسیوم و یک نمایش ویترینی شایسته! *

۷۰ سال پس از انعقاد قرارداد کنسرسیوم، دفاع شورانگیز جناب آقای فریدون مجلسی از آن قرارداد که اخیرا در قالب یک یادداشت کوتاه بر روی پایگاه خبری خبرآنلاین قرار گرفت، حقیقتا مایه ی شگفتی است.

قابل درک بود اگر که آقای مجلسی تحت عناوینی نظیر اهمیت واقع نگری در سیاست ورزی، به توجیه قرارداد کنسرسیوم می نشستند درست مانند آنچه که بعدها محمدرضا شاه درباره ی آن گفت :

"در آن هنگام ما راه چاره دیگری نداشتیم، کشور به کلی در ورشکستگی بود، بینوایی کامل بود....و بایستی آن قرار داد را امضاء می کردیم" [۱]

اگرچه همین توصیف وضعیت نیز قابل مناقشه است لیکن ایشان وارد ماهیت قرارداد شده و از آن دفاع می کنند امری که حتی برجسته ترین مشاوران دولت وقت که در مذاکرات مرتبط با آن قرارداد حاضر بوده اند نیز آن را تایید نمی کنند از جمله فواد روحانی اولین دبیر کل اوپک که بعدها در مورد آن چنین نوشت:

"قضاوتصحیح در مورد قرارداد کنسرسیوم جز این نمی تواند بود که این قرارداد با قانون ملی شدن نفت مطابقت نداشت. یعنی موافقت آن با قانون مزبور محدود به جنبه های صوری و تشریفاتی و فرعی بود مانند قبول اصل ملی شدن و به کار بردن عناوین شرکت های عامل و فروش نفت و واگذاری عملیات غیر صنعتی به شرکت ملی...گذشته از این نکات، مقررات کنسرسیوم (تصدی عملیات، ترتیب معاملات، تنصیف عواید تحت عنوان پرداخت مالیات بر درآمد، طرز حل اختلافات و غیره) همه کاملا برابر با شرایط قراردادهای امتیازی معمول در سایر کشورهای منطقه بود." [۲]

قضاوت روحانی در مورد آن قرارداد توسط پژوهشگران برجسته ی دیگری نیز تایید شده است. از جمله دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان در این باره می نویسد:

"این قرارداد چیزی نبود مگر اعطای امتیازی دیگر به شرکت های خارجی، یعنی دقیقا همان چیزی که هدف ملی شدن نفت...ممانعت از آن بود. از این گذشته، شرایط این امتیاز برای ایران زیان آورتر از پیشنهاد اولیه ی استوکس در مرداد ۳۰ بود. اینکه شرکت نفت سابق...از آن بهره ی کمتری برد دلیل دیگری داشت: آمریکایی ها برای سرکوب نهضت ملی به کمک آنها آمده بودند و حال نیز در عوض سهم شان را از غنائم بر می داشتند." [۳]


جناب مجلسی توضیح نمی دهند که اگر آن قرارداد خروجی یک مذاکره ی حرفه ای با توجه به منافع ملی بود [۴] چرا برای تصویب به یک صحنه آرایی مقدماتی پرمسئله نیاز داشت:

- قراردادن سیاستمداران متعهد در مناصب کلیدی
- برقراری حکومت نظامی در پایتخت
- تعطیل کردن روزنامه ها و نشریات مستقل
- محدود کردن باشگاهها، تئاترها و سینماها
- زندانی کردن مصدق، مشاوران و همچنین هزاران نفر از حامیان احزاب سیاسی
- دستگیری ۱۳۰۰ فعال سیاسی در همان ماه نخست پس از کودتا و خلع بیش از ۳۰۰۰ نفر از کارکنان دولتی....
[۵]

و فضاحت بارتر از این ها، امتناع از بازگشایی مجلس هفدهم که رفراندوم منجر به انحلال آن را غیر قانونی خوانده بودند با افتتاح مجلس هجدهم در یک انتخابات رسوا که لیست نمایندگان منتخب آن با CIA هماهنگ شده بود! در این ارتباط در اسناد سیا می خوانیم:

"...صحبت های انتخاباتی ما با دولت در ۱۴ نوامبر آغاز شده است. فهرستی از نامزدهای مورد نظر را آماده کرده ایم و آماده هر کاری در حد توان برای کمک به (اسامی محرمانه مانده است) در این زمینه هستیم."[۶]

جناب مجلسی در یادداشت مورد اشاره، در دفاع از قرارداد کنسرسیوم، آن را یک قرارداد پیمانکاری بهره برداری و فراوری با دخالت کامل تا سطح مدیریت با کنسرسیوم بین المللی [۷] خواندند در حالیکه هندرسن، سفیر وقت آمریکا، در یک گزارش جامع از مذاکرات تاکید می کند:

" از همان آغاز مذاکرات به ایرانی ها تفهیم شده است که کنسرسیوم، کنترل مدیریت تولید و تصفیه را بر عهده خواهد داشت. ایرانی ها نخست بر آن بودند که اختیار این امور باید در دست شرکت ملی نفت ایران باشد. نمایندگان کنسرسیوم می گفتند دستورالعملی که از رؤسای خود دارند اجازه هیچ گونه نرمش و کوتاه آمدن در این باب را نمی دهد.
سرانجام قرار شد که طرفین، با حفظ مواضع اولیه ی خود، راه حل هایی در حد وسط را هم مورد بحث قرار دهند. راه حل میانه جز این نبود که مهار کار به دست کنسرسیوم باشد منتها کنسرسیوم اختیارات خود را متلقی از شرکت ملی نفت ایران بداند و نقش خود را زیر عنوان عامل و کارگزار شرکت ملی نفت ایران اجرا کند."[۸]
@hamidrezaabedian

* خبرآنلاین، ۲۲ اسفند ۱۴۰۳

📌 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

khabaronline.ir/xnkgG

@KhabarOnline_ir | khabaronline.ir
Переслав з:
ایران فردا avatar
ایران فردا
04.03.202512:18
🔴«احمدآباد» در حصر

🔷مهدی زمانی

@iranfardamag

▪️در یکی از روزهای آذرماه سال ۱۳۸۹ با یک گروه چهل نفره از دانشجویان جهت بازدید از اماکن تاریخی و فرهنگی رهسپار شهر قزوین شدیم.در مسیر بازگشت به ذهنم رسید تا دیداری از آرامگاه محمد مصدق داشته باشیم. شب هنگام اتوبوس ما در نزدیکی های خانه مصدق در احمدآباد توقف کرد. به سراغ خانه رفته و چند باری در زدم. بالاخره و با تاخیر مردی در را باز کرد. از او خواستم تا اجازه بازدید دانشجویان از آرامگاه را بدهد. او که نگران و مضطرب به نظر می رسید، از محدودیت ها و ممنوعیت ها و خبرچین ها می گفت و من نیز بر خواست خود اصرار داشتم. عاقبت قرار شد دانشجویان به صورت تک تک و پاورچین پاورچین مسیر اتوبوس-حیاط-آرامگاه را طی کرده تا حداقل توجه کمتری جلب شود. چنین کردیم و با صدای لرزان و پر استرس آن مرد که دائم می گفت تندتر تندتر، دانشجویان مسیر را طی و دور آرامگاه جمع شدند. چند دقیقه ای را به قرائت فاتحه و بازدید سپری کردیم و دوباره تک تک مسیر آرامگاه-حیاط-اتوبوس را طی کرده و از احمدآباد دور شدیم.

🔸از آن سال تا به امروز همواره در جمع هایی که بودم، وقتی بحث از مصدق می شد، دوستان مختلف به کرات می گفتند که تا احمد آباد رفته اند و به دلیل ممنوعیت نتوانستند بازدیدی از آرامگاه داشته باشند. چند هفته پیش نیز در رستوران دانشگاه وقتی با همکار تازه آشنایی بر روی یک میز نشسته و مشغول ناهار بودیم، چند نفری به واسطه آشنایی با همکارم به ما اضافه شدند. در خاطرم نیست که چگونه، گفتن از مصدق وارد بحث ما شد اما آنچه که از بحث با موضوع این یادداشت ارتباط دارد ذکر خاطره ی یکی از آن جمع است. او گفت که با دوستش که از شهرستان آمده بود، به احمد آباد رفته تا دیداری از آرامگاه مصدق داشته باشند. با این حال علیرغم اصرار موفق به بازدید نشدند. دوستش که از این موضوع بسیار ناراحت شده بود، درب خانه های همسایه ها را می زد و از آنها خواهش می کرد که اجازه دهند او به پشت بام خانه شان برود و حداقل داخل حیاط خانه مصدق را ببیند.

▪️محمد مصدق، سیاستمدار، حقوقدان و نخست وزیر ایران، پس از سقوط دولتش در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲در یک دادگاه نظامی به سه سال زندان محکوم شد. او پس از سپری کردن این دوران در زندان لشکر دو زرهی، در مرداد ماه سال ۱۳۳۵ به قلعه احمد آباد تبعید شد و شاه حبس خانگی را بر او تحمیل کرد. رنج و دردی که مصدق در حبس خانگی متحمل شد، بسیار جای تأمل دارد. واقعیت این است که او در قلعه محصور احمدآباد، روزگار سخت و پر دردی را در تبعيد و تنهايی سپری کرد.

او در همان اوان تبعیدش نوشت: «کار مملکت به‌جايی رسيده است که يک دادستان ارتش می‌تواند قانون را لگدمال کند و يک زندانی بی‌تقصير... آن‌قدر خسته و ناتوان شود که [بخواهد] از روی اجبار انتحار نمايد.» در سومین سال حصر نیز در نامه‌ای به فرزندش احمد، بیان داشت که: «... شما نمی‌دانيد از تنهايی و حرف نزدن با کسی چقدر به من بد می‌گذرد.» ذکر این دردها و رنج ها در متن بیشتر نامه های او در طی دوره حصر به چشم می خورد. برای نمونه، او در مهر سال ۱۳۴۰ در نامه‌ای برای سعيد فاطمی می نویسد: «از اين قلعه نمی‌توانم خارج شوم... اکنون متجاوز از ۵۰ نفر سرباز و گروهبان اطراف بنده هستند که اجازه نمی‌دهند با کسی ملاقات کنم غير از فرزندانم؛ خواهانم هرچه زودتر از اين زندگی ... خلاص شوم.» یا در نامه‌ای دیگر با مضمون مشابه، نوشت: «قريب ۹ سال است که در زندان لشکر دو زرهی و احمدآباد محبوسم و هر قدر هم که از خدا مرگ خواسته‌ام مقرون به اجابت نشده و نمی‌دانم چرا زنده مانده‌ام و اين همه ناراحتی ... را تحمل کرده‌ام.»

🔸پس از درگذشت همسرش در مرداد ماه سال ۱۳۴۴، بیانش از رنجی که می کشید، بغض عمیقی را در بطن خود دارد. او در نوشته ای برای صديقی می‌گويد: «از اين مصيبت وارده بسيار رنج می‌کشم؛ چون‌که همسر عزيزم متجاوز از ۶۴ سال با من زندگی کرد و به همه‌چيزم ساخت و من هيچ‌وقت نمی‌خواستم بعد از او بروم. تقدير اين بود تا او زودتر برود، و اکنون غير از اينکه از خدا بخواهم مرا از اين زندگی خلاص کند چاره‌ای ندارم.» حتی در نامه ای خطاب به يکی از بستگان حسين فاطمی، نوشت: «ای کاش سرنوشت ايشان [دکتر فاطمی] نصيب من شده بود و اين زندگی رقت‌بار را نمی‌ديدم.» این حال و روح رنج دیده در آخرین سال حیاتش نیز در متن نامه هایش پر رنگ است. در آبان ۱۳۴۵خطاب به داريوش فروهر نگاشت: «حال بنده خوب نيست و بيش از اين عرض نمی‌کنم که موجب تأثر خاطر شريف شود.» عاقبت، او در ۱۴ اسفند سال ۱۳۴۵ در همان جا و در سن ۸۴ سالگی درگذشت. وصیت کرده بود که پیکرش در کنار کشته شدگان حادثه سی تیر ۱۳۳۱ به خاک سپرده شود . ولی ....


🔻 متن کامل:

https://cutt.ly/GrtmJl1Z
#ایران_فردا
#مهدی_زمانی
#مصدق #حصر #احمدآباد

http://t.me/iranfardamag
Показано 1 - 24 із 38
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.