
بابـونهꯧ
⋆ تیره ترین دونهی برف ⋆
Talk→https://t.me/BaabooneBot
Talk→https://t.me/BaabooneBot
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікованийДовіреність
Не надійнийРозташування
МоваІнша
Дата створення каналуБер 14, 2024
Додано до TGlist
Бер 05, 2025Останні публікації в групі "بابـونهꯧ"
27.03.202510:33
15.03.202508:50
15.03.202508:50
دوباره غمم گین شد
15.03.202508:50
کاش آخرش اونطوری نمیشد
15.03.202505:52
Переслав з:
فـرماندهِ نعـناع

15.03.202505:52
او زخم هایی را التیام بخشید که نقشی در آنها نداشت چطور آن را میتوانم فراموش کنم ؟ از من میخواهید آن را رها کنم ؟ با اینکه آن دنبال نوری برای زندگی اش بود و من برای او مثل یک شمع سوختم اما فهمیدم که آن منتظر خورشیدی در زندگی اش بود
اما باز هم نمیتوانم آن را ترک بکنم او بخشی از وجود من است که دیگر رها کردنش برای من دشوار است او دلیلی برای ادامه ی زندگیِ من است و اگر او نباشد دیگر منی وجود ندارد .
اما باز هم نمیتوانم آن را ترک بکنم او بخشی از وجود من است که دیگر رها کردنش برای من دشوار است او دلیلی برای ادامه ی زندگیِ من است و اگر او نباشد دیگر منی وجود ندارد .


14.03.202522:32
14.03.202522:32
-لحظهای که اون رو دیدم زندگیم تغییر کرد؛ هرچیزی که میدیدم، هرچیزی که میشندیم هرچیزی که حس میکردم...تمام مناظر اطرافم...رنگ گرفت...دنیای من درخشان شد.
˓˓Your lie in April˒˒
˓˓Your lie in April˒˒
14.03.202522:32
-من فقط عروسک خیمه شب بازی بیروحم که مادرم خلقش کرده.
˓˓Your lie in April˒˒
˓˓Your lie in April˒˒


14.03.202514:48
14.03.202514:48
-اگه بودن یا نبودنم فرقی به حالت نمیکنه...بازم باهات میمونم...کنارت میمونم.
˓˓Your lie in April˒˒
˓˓Your lie in April˒˒
07.03.202517:31
Переслав з:
𝐕𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞

07.03.202517:31
کسی از ارتفاع نمیترسد، مگر اینکه لبهی پرتگاهِ رفیعی ایستاده باشد.
آنجا که دردم بیکران شد، مرگ خواستنیتر بنظر میرسید.نمیخواهم بمیرم.
عاجز بودم از هر استنشاقی، تنها چاشنیِ کلامم تلخی بود، دیدهام قیرگون شده بود و گوشهایم استماع نمیکردند.
نگاهِ مردهام گواه از رانده شدنِ زندگی از کالبدم بود.
تنم در سیاهچالی به زنجیر کشیده شده بود و روحم در زندانِ یک اندیشه گرفتار بود. این خیالِ دوزخی همچون شبحی، در هر زمان کنارم بود. پندار های دیگر را از من میربایید، هنگامی که میخواستم از آن روی برگردانم دستم را سختتر میگرفت.
پنداشتنِ این تاّمل سخت نیست، من خفتن را در گوشهای از گورستان میخواستم.
به عهدم وفا کردم، راهِ نفسم را بریدم، در را به روی هرچیزی قفل کردم.
به سوی زوال حرکت میکردم، همانجا خوف وجودم را فرا گرفت، گمان میکردم روزگارم به فرجامش رسیده ولیکن از بندِ اسارت آزادم کردند، درست است، من زنده ماندم.
پیش از مدهوش شدنم، تنها یک چیز بیان کردم.


06.03.202510:32
Переслав з:
فـرماندهِ نعـناع

06.03.202510:32
-هنوز هم دوستم داری جونگکوکا ؟
+تو از نفس کشیدنت از زندگی کردنت دست میکشی پیرمردِ من ؟
-اما من نمیتونم دوستت داشته باشم، نمیتونم بهت عشق بورزم ، نمیتونم بهت محبت بکنم، نمیتونم برات وقت بذارم.
+برام اینا مهم نیست؛ من جای خودت همه اینارو انجام میدم تنها چیزی که ازت میخوام اینه که کمی منو دوست داشته باشی زیبا ترینِ من!
+تو از نفس کشیدنت از زندگی کردنت دست میکشی پیرمردِ من ؟
-اما من نمیتونم دوستت داشته باشم، نمیتونم بهت عشق بورزم ، نمیتونم بهت محبت بکنم، نمیتونم برات وقت بذارم.
+برام اینا مهم نیست؛ من جای خودت همه اینارو انجام میدم تنها چیزی که ازت میخوام اینه که کمی منو دوست داشته باشی زیبا ترینِ من!


Рекорди
05.03.202523:59
127Підписників12.10.202423:59
0Індекс цитування15.03.202523:59
21Охоплення 1 допису23.11.202423:59
11Охоп рекл. допису21.11.202423:59
15.79%ER15.03.202523:59
17.95%ERRРозвиток
Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.