Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
رقصان چو پروانه🦋 avatar

رقصان چو پروانه🦋

Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікований
Довіреність
Не надійний
Розташування
МоваІнша
Дата створення каналуВер 03, 2022
Додано до TGlist
Бер 13, 2025

Останні публікації в групі "رقصان چو پروانه🦋"

زنی در انتظار آمدن ماه
تنهایی اش را
نشسته بر شیب شانه ی شب

تا قصه ی دلتنگی اش را
پرواز دهد
به گوش مهتاب

#فریبا_غلامیان‌‌✍️
#اجرا_لیدا🎤
امشب
تنهایی ام
تن به سکوت داده است
اما خیالم
با خاطراتت می رقصد
در ضیافت ماه با ستارگان

#فریبا_غلامیان‌
شبی بی هیاهوست
ساکت و خاموش

ابری گرفته گریبان ماه را
نشانی از ستاره نیست

و من دوباره مثل هر شب
غرورم را زیر بالشِ بسترم می گذارم
و پای پنجره می روم
گوش تیز می کنم
برای شنیدن صدای پای مرد شبگرد
و برای شنیدن حزن و اندوه
در آوازهایش
احساس عجیبی بر من مستولی ست
و خود نمیدانم که چگونه است
که این مرد ناشناس
با رایحه ی عطرش
مشامم را می نوازد
و خود نمیدانم
چگونه است و چرا
هر شب ساعت ها
در انتظار عبورش
از کوچه
و از کنار پنجره
احساسم تب می کند
و قلبم می لرزد

#فریبا_غلامیان
شبی بی هیاهوست
ساکت و خاموش

ابری گرفته گریبان ماه را
نشانی از ستاره نیست

و من دوباره مثل هر شب
غرورم را زیر بالشِ بسترم می گذارم
و پای پنجره می روم
گوش تیز می کنم
برای شنیدن صدای پای مرد شبگرد
و برای شنیدن حزن و اندوه
در آوازهایش
احساس عجیبی بر من مستولی ست
و خود نمیدانم که چگونه است
که این مرد ناشناس
با رایحه ی عطرش
مشامم را می نوازد
و خود نمیدانم
چگونه است و چرا
هر شب ساعت ها
در انتظار عبورش
از کوچه
و از کنار پنجره
احساسم تب می کند
و قلبم می لرزد

#فریبا_غلامیان‌
00 : 00
❤️ : ❤️

سلام بر تو
که این ثانیه های کوتاه عاشقی
متبرک است
به خیال داشتنت

#فریبا_غلامیان‌
خورشید دیدگانت
خوب برآمده است
از پس ابر چشمانم

نگاهم که می کنی
ابر بارانی اشک
گم می شود

#فریبا_غلامیان‌
تا #قهوه ی چشمانش
از چهار جهت جغرافیا
بر من طلوع کرد

دوباره دلم
سر چهار راه احساسم
از قانون عقلم
سرپیچی کرد

#فریبا_غلامیان
جای تو خالیست
آخرین نفس های زمستان
بوی بهار گرفته
اثری از سرما و سوز برف نیست
تن اسفند گُر گرفته
از شکوفه های تبدار سفید و صورتی درختان باغ
آسمان ، اخم ابری اش را باز کرده
صورتش یک دست صاف و آبی ست
و از پرواز پروانه ها
رنگین کمانی بر پیشانی اش نقش بسته
و در زمین
شبنم بلورین
و ربز ریز ، نم باران
نشسته روی کمر علف
همه جای دشت پر شده از
شقایق های سرخ
پامچال و بنفشه های وحشی
بستر زمین
یک سبد پر از گل های رنگارنگ و سرسبز
شده است
جای تو خالیست
اما بگو
تو در کدامین کهکشان
در کدامین سیاره
و در کدامین خاک خفته ای
که جای تو اینجا خالیست
و من فقط
گهواره ی خاطراتت را
تاب می دهم
و واژه های یتیمم را
شعر بهاری می کنم
بلکه شکوفه بزند
و سوار بر گردن باد شود
تا به روح تو برسد

#فریبا_غلامیان
#عزیزان_آسمانی_روحتون_شاد
صبح که می شود
نت به نت لبخندت را
چون پندهای ارزشمند
به جان گوش می سپارم
کفش سرنوشت را
به پا می کنم
و با خاطرات تلخ و شیرینت
وارد امروز می شوم

#فریبا_غلامیان‌‌
هر صبح
پاقدم نگاه توست
که پرنده آواز می خواند
و گل عطر افشانی می کند
هر صبح
حضور آفتابی رخسار دلگشای توست
که آسمان آبی می شود
خورشید می تابد
و هر صبح
من چه خوشحال و مستانه
از فنجان بوسه های لبخندت
سر می کشم

#فریبا_غلامیان
Переслав з:
💖کافه شعر💖 avatar
💖کافه شعر💖
در حجله ی صبح
چه زیبا نشسته ایی
چشمانت دو آفتاب عالمتاب
گونه هایت به رنگ سرخ انار
و صدای خنده هایت
آواز چکاوکان بیتاب

برخیز عروس قبیله ام
در اشتیاق دیدن صبح صادق جمالت
یک ایل لشکر کشیده است

#فریبا_غلامیان
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چند بوسه ی دست چین شده را
در فنجان پر از #قهوه ات
روی میز کافه برایم
کنار بگذار
من در ترافیک خیالات عاشقانه ات مانده ام
شاید دیر بر سر قرارمان برسم

#فریبا_غلامیان
از دورها می آیی
از صدای آمدنت
آواز عاشقانه به گوش می رسد
بوی خوش دلدادگی
در نفس هایت پراکنده است
نزدیک که می شوی
بین عقل و دلم
کدورت می شود
عقل دل دل می کند که تو را رد کند
دلم برای داشتنت به التماس می افتد
این میان چشمانم به یاری دلم می شتابد
و تا تو را عاشقانه می نگرد
همانند دلم
گرفتارت می شود

کار بیخ پیدا می کند
دل می پسندد
چشم می خواهد
عقل حریف نمی شود
چشم و دلم مدام
واژه های عاشقانه را
کنار هم ترانه می سازند
و از دهانم برایت جاری می کنند
دیگر مقاومت عقل پایان می گیرد
بیچاره تسلیم می شود
و تو عالیجناب عاشقانه هایم می شوی

#فریبا_غلامیان
دلخوش است خیالم به تو
و این اختیار از دست من خارج است
گاهی دوست دارد تو را
از خاطرات بیرون بکشد
مقابلش بنشینی
و چشم بدوزد به نگاه شب سرکش چشمانت
یا دست بکشد روی ابریشم موهایت
و گاهی زلف های نگارش را ببافد
دلخوش است خیالم به تو
مثلا دوست دارد از غنچه ی گل سرخ لب هایت
بوسه های آتشین و عاشقانه بستاند
و یا روی پیراهن سپید حریرت
شاخه های آفتاب گردان
نقاشی کند
دلخوش است خیالم به تو
و می خواهد تمام روزها
و همه ی شب ها
به سرزمین عشق تو
سفر کند
و در بالا خانه ی فکر و ذکرش
تو نشسته باشی
حال که اینجا نیستی
خیال نادانم
دلخوش است به تخیلات داشتنت

#فریبا_غلامیان‌‌
هر صبح
دسته دسته واژه های عاشقانه را
سوار بر نسیم
سمت خانه ات روان می کنم
با لبخند به استقبال دوستت دارم هایم بیا
تا خیالم قانع شود که صبح امروز هم
بخیر می گذرد

#فریبا_غلامیان‌‌

Рекорди

29.03.202523:59
208Підписників
11.03.202523:59
0Індекс цитування
18.03.202511:30
155Охоплення 1 допису
23.04.202504:17
0Охоп рекл. допису
30.03.202523:59
40.00%ER
18.03.202511:30
76.73%ERR

Популярні публікації رقصان چو پروانه🦋

29.03.202519:33
امشب
تنهایی ام
تن به سکوت داده است
اما خیالم
با خاطراتت می رقصد
در ضیافت ماه با ستارگان

#فریبا_غلامیان‌
24.03.202521:46
شبی بی هیاهوست
ساکت و خاموش

ابری گرفته گریبان ماه را
نشانی از ستاره نیست

و من دوباره مثل هر شب
غرورم را زیر بالشِ بسترم می گذارم
و پای پنجره می روم
گوش تیز می کنم
برای شنیدن صدای پای مرد شبگرد
و برای شنیدن حزن و اندوه
در آوازهایش
احساس عجیبی بر من مستولی ست
و خود نمیدانم که چگونه است
که این مرد ناشناس
با رایحه ی عطرش
مشامم را می نوازد
و خود نمیدانم
چگونه است و چرا
هر شب ساعت ها
در انتظار عبورش
از کوچه
و از کنار پنجره
احساسم تب می کند
و قلبم می لرزد

#فریبا_غلامیان
24.03.202520:30
00 : 00
❤️ : ❤️

سلام بر تو
که این ثانیه های کوتاه عاشقی
متبرک است
به خیال داشتنت

#فریبا_غلامیان‌
خورشید دیدگانت
خوب برآمده است
از پس ابر چشمانم

نگاهم که می کنی
ابر بارانی اشک
گم می شود

#فریبا_غلامیان‌
24.03.202521:26
شبی بی هیاهوست
ساکت و خاموش

ابری گرفته گریبان ماه را
نشانی از ستاره نیست

و من دوباره مثل هر شب
غرورم را زیر بالشِ بسترم می گذارم
و پای پنجره می روم
گوش تیز می کنم
برای شنیدن صدای پای مرد شبگرد
و برای شنیدن حزن و اندوه
در آوازهایش
احساس عجیبی بر من مستولی ست
و خود نمیدانم که چگونه است
که این مرد ناشناس
با رایحه ی عطرش
مشامم را می نوازد
و خود نمیدانم
چگونه است و چرا
هر شب ساعت ها
در انتظار عبورش
از کوچه
و از کنار پنجره
احساسم تب می کند
و قلبم می لرزد

#فریبا_غلامیان‌
30.03.202521:13
زنی در انتظار آمدن ماه
تنهایی اش را
نشسته بر شیب شانه ی شب

تا قصه ی دلتنگی اش را
پرواز دهد
به گوش مهتاب

#فریبا_غلامیان‌‌✍️
#اجرا_لیدا🎤
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.