20.04.202509:38
دست به دامن عمان هستیم تا میانجی ایران و آمریکا باشد و تک تک شهروندان امیدوارند که این مذاکرات نتایج مثبتی داشته باشد و خالد بن سلمان در فاصله بین دو نیمه مذاکرات به تهران آمده و مواضع و احتمالا چراغ سبز عربستان در خصوص این مذاکرات را اعلام کند و آنگاه برخی شعار میدهند که ما آریایی هستیم، عرب نمیپرستیم.
کسی مجبورتان نمیکند که عرب بپرستید، فقط خواهش میکنیم برای یافتن علم به ثریا نروید که سنگ بزرگ نشانه نزدن است. در همین کوچه پس کوچههای اطراف بگردید و از هر کسی که در همین همسایگیها کار درستی انجام میدهد، یاد بگیرید. یاد بگیریم که عربستان و سایر کشورها چهل سال بینتیجه را صرف انرژی اتمی نمیکنند تا هم بدبینی و شک جهانیان را برانگیزند، هم فرصت به دیگران بدهند و هم خسارات زیادی به کشورشان بزنند و در آخر، دست از پا درازتر برگردند.
دیگران سراغ کارهایی میروند که جامعه جهانی مشکلی با آن نداشته و مشوق آن نیز باشد. عربستان در آن اقلیم نه چندان مساعد، بیست میلیون درخت زیتون کاشته و سال گذشته یازده هزار تن روغن تولید کرد. ابتدا تحقیق کرده و فهمیدند که آب و هوای منطقه الجوف در شمال غربی عربستان سعودی برای تولید روغن زیتون با کیفیت بالا مساعد است و حالا برای بهرهوری بیشتر در کشت زیتون در حال سرمایه گذاری در فناوری هیدروپونیک هستند. یک باغ زیتون پنج میلیون درختی با مساحت بیش از هفت هزار هکتار متعلق به یک شرکت، در سال ۲۰۱۸ به عنوان بزرگترین باغ جهان در رکوردهای گینس ثبت شد که احتمالا همان ثریا است.
در روش سنتی هر هکتار ظرفیت کاشت ۲۰۰ درخت زیتون را داشت که عربستان با اصلاح نحوه کشت توانسته در هر هکتار چند برابر روش سنتی درخت بکارد و اخیرا آن کشور در بخش روغن زیتون و روغن سفره به عضویت شورای بینالمللی زیتون (مستقر در شهر مادرید) درآمد که حتما همان ثریا است.
هنوز برخیها اصرار دارند تا به اصلاحات و اقدامات عربستان با نگاه ولخرجی و پولپاشی نگاه کنند ولی عربستان میداند که در ثریا دانشگاهی وجود ندارد که علم در آنجا باشد و آن حدیث جعلی مردان پارس را به همراه لگوی انرژی اتمی روی اسکناس بیارزش پنج هزاری نمیزند، بلکه اسکناسهایش را در امر تربیت و پرورش نسل جدید آن کشور خرج کرده و بزرگترین و مدرنترین دانشگاه زنان جهان را در سال ۲۰۱۷ ساخت. آنها با سرمایه گذاری دقیق و کلان، مشهورترین اساتید جهان را برای تدریس در آن دانشگاه دعوت کردهاند و در حال حاضر شصت هزار زن در آن دانشگاه تحصیل میکنند و نقش زنان تحصیل کرده در تربیت نسل آتی یک جامعه بر کسی پوشیده نیست.
-----------
@ibrahimsavalan
کسی مجبورتان نمیکند که عرب بپرستید، فقط خواهش میکنیم برای یافتن علم به ثریا نروید که سنگ بزرگ نشانه نزدن است. در همین کوچه پس کوچههای اطراف بگردید و از هر کسی که در همین همسایگیها کار درستی انجام میدهد، یاد بگیرید. یاد بگیریم که عربستان و سایر کشورها چهل سال بینتیجه را صرف انرژی اتمی نمیکنند تا هم بدبینی و شک جهانیان را برانگیزند، هم فرصت به دیگران بدهند و هم خسارات زیادی به کشورشان بزنند و در آخر، دست از پا درازتر برگردند.
دیگران سراغ کارهایی میروند که جامعه جهانی مشکلی با آن نداشته و مشوق آن نیز باشد. عربستان در آن اقلیم نه چندان مساعد، بیست میلیون درخت زیتون کاشته و سال گذشته یازده هزار تن روغن تولید کرد. ابتدا تحقیق کرده و فهمیدند که آب و هوای منطقه الجوف در شمال غربی عربستان سعودی برای تولید روغن زیتون با کیفیت بالا مساعد است و حالا برای بهرهوری بیشتر در کشت زیتون در حال سرمایه گذاری در فناوری هیدروپونیک هستند. یک باغ زیتون پنج میلیون درختی با مساحت بیش از هفت هزار هکتار متعلق به یک شرکت، در سال ۲۰۱۸ به عنوان بزرگترین باغ جهان در رکوردهای گینس ثبت شد که احتمالا همان ثریا است.
در روش سنتی هر هکتار ظرفیت کاشت ۲۰۰ درخت زیتون را داشت که عربستان با اصلاح نحوه کشت توانسته در هر هکتار چند برابر روش سنتی درخت بکارد و اخیرا آن کشور در بخش روغن زیتون و روغن سفره به عضویت شورای بینالمللی زیتون (مستقر در شهر مادرید) درآمد که حتما همان ثریا است.
هنوز برخیها اصرار دارند تا به اصلاحات و اقدامات عربستان با نگاه ولخرجی و پولپاشی نگاه کنند ولی عربستان میداند که در ثریا دانشگاهی وجود ندارد که علم در آنجا باشد و آن حدیث جعلی مردان پارس را به همراه لگوی انرژی اتمی روی اسکناس بیارزش پنج هزاری نمیزند، بلکه اسکناسهایش را در امر تربیت و پرورش نسل جدید آن کشور خرج کرده و بزرگترین و مدرنترین دانشگاه زنان جهان را در سال ۲۰۱۷ ساخت. آنها با سرمایه گذاری دقیق و کلان، مشهورترین اساتید جهان را برای تدریس در آن دانشگاه دعوت کردهاند و در حال حاضر شصت هزار زن در آن دانشگاه تحصیل میکنند و نقش زنان تحصیل کرده در تربیت نسل آتی یک جامعه بر کسی پوشیده نیست.
-----------
@ibrahimsavalan
09.04.202521:44
پنج روز فوتبالی بینهایت خوبی داشتیم که امیدوارم این روند خوب تا بازی مهم شنبه هفته آینده ادامه یابد. ابتدا تراکتور و هوادارانش صدای آذربایجان را به گوش جهانیان رساندند و ۱۵ فروردین تبریز، تکمیل حماسه دوم فروردین اورمیه بود. در ادامه توقف سپاهان و پرسپولیس شیرینی شکست استقلال را دو چندان کرد و دو باخت پیاپی رئال مادرید نیز حال ما را خوب کرد. در آخر نیز نوجوانان عمان نوجوانان ایران را شکست دادند تا مقدمهای برای بازی روز شنبه عراقچی در زمین چمن عمان باشد.
اگر ایران به بازی عمان نمیرسید، جنگندههای آمریکا بالای سر ما میرسیدند و عراقچی ملتفت است که بازی چماق و هویج به مرحله چماق رسیده و بعد از دوم فروردین اورمیه، همه دست به چماق شدهاند و اگر عراقچی بدون نرمش صد درصدی وارد بازی شنبه شود، پرواز جنگندهها منتفی نیست و بهترین استراتژی برای همه ما در بازی شنبه، آوردن توپ به روی زمین است تا طرف از گزینه ارسال هوایی و ضربات سر مهاجمانش استفاده نکند.
تصویر ضمیمه، مربوط به روستای کمزار در عمان است که به شکل مثلثی در میان دو کوه و یک دریا محصور است و راه ارتباطش با سایر نقاط عمان از طریق دریاست. مدیاهای ایرانی میگویند که کمزاریها ایرانی هستند و به زبانی شبیه لری صحبت میکنند ولی خودشان، خدا را شاکرند که در عمان هستند و در آن روستای دور افتاده و لم یزرع زمین فوتبالی دارند که میتواند میزبان تیمهای دیپلماسی ایران و آمریکا باشد و همین مثال ساده کافی است تا مالکان روستاهای ما از ادعای مدیریت منطقه دست برداشته و به فکر مدیریت روستاهای خودمان باشند، که لیگ تمام نمیشود ولی عمر ما تباه میشود و بازیهای حذفی، مرحله برگشتی نیز خواهد داشت.
---------
@ibrahimsavalan
اگر ایران به بازی عمان نمیرسید، جنگندههای آمریکا بالای سر ما میرسیدند و عراقچی ملتفت است که بازی چماق و هویج به مرحله چماق رسیده و بعد از دوم فروردین اورمیه، همه دست به چماق شدهاند و اگر عراقچی بدون نرمش صد درصدی وارد بازی شنبه شود، پرواز جنگندهها منتفی نیست و بهترین استراتژی برای همه ما در بازی شنبه، آوردن توپ به روی زمین است تا طرف از گزینه ارسال هوایی و ضربات سر مهاجمانش استفاده نکند.
تصویر ضمیمه، مربوط به روستای کمزار در عمان است که به شکل مثلثی در میان دو کوه و یک دریا محصور است و راه ارتباطش با سایر نقاط عمان از طریق دریاست. مدیاهای ایرانی میگویند که کمزاریها ایرانی هستند و به زبانی شبیه لری صحبت میکنند ولی خودشان، خدا را شاکرند که در عمان هستند و در آن روستای دور افتاده و لم یزرع زمین فوتبالی دارند که میتواند میزبان تیمهای دیپلماسی ایران و آمریکا باشد و همین مثال ساده کافی است تا مالکان روستاهای ما از ادعای مدیریت منطقه دست برداشته و به فکر مدیریت روستاهای خودمان باشند، که لیگ تمام نمیشود ولی عمر ما تباه میشود و بازیهای حذفی، مرحله برگشتی نیز خواهد داشت.
---------
@ibrahimsavalan
06.04.202512:58
رمان جدید حسن کرمی قراملکی با نام «آزغین» از زبان ماهیها نقل شده که نوشتن مفصل درباره آن را به وقت دیگری حواله میکنم. فقط خوشحالم که چنین نویسندگانی داریم و خواندنش را به ادبیات دوستان توصیه میکنم و فعلا روزهایی را که این کتاب برایم زنده کرد، با شما در میان میگذارم:
خیاوچایی رود شرقی شهر خیاو و مشکینچایی رود غربی ماست که زمینهای پایین دست روستای ما نیز به مشکینچایی چسبیده است. اگر ماهی در دریا تخمگذاری کند، تخمهایش خوراک ماهیان دیگر میشود و نوزادان باید روزهای آغازین زندگی را در جایی دور از ماهیهای بزرگ و در سرچشمه رودها سپری کنند. برای همین پیش از نابودی طبیعت، ماهی تقریبا اواخر آذرماه و در فصل جفتگیری و تخمگذاری خودش را از خزر به آراز رسانده و خلاف جهت آب بالا میآمد.
مهمانان آراز در دو کیلومتری غرب آصلاندوز و در مرز منطقه مغان و قاراداغ وارد قاراسو میشدند که البته بسیاری از آنها پیشتر برای جفتگیری و تخمگذاری وارد رود کور شده بودند. نام این رود و رودهای کور دیگر گویای همه چیز است زیرا ما به هر نوع تخم و بذری کور میگوییم. به خاویار ماهی کورو، به نوعی از حبوبات کوروشنه (گاودانه)، به کره اسب در حال بلوغ کورن، به طلب نر از طرف مادیان کورهمک، به سگ ماده در فصل جفتگیری کورسک و به طلب جفتگیری از طرف گربهسانان ماده، کورسهمک میگوییم.
ماهیهایی که وارد قاراسو میشدند، یا در پایین روستای کؤجنه، با یک تغییر مسیر نود درجه در بستر قاراسو میماندند تا به ارتفاعات شرقی ساوالان و کوههای باغرو بروند، یا تغییر جهت نداده در بالای روستای کؤجنه یکی از دو رود اهرچایی یا مشکینچایی را برای ادامه مسیر انتخاب میکردند. مسافران اهرچایی به سولهجر و الهزر میرفتند و مسافران مشکینچایی از مقابل نگاه ما رد شده و به ارتفاعات غربی ساوالان و ۱۵۰۰ متر بالاتر از سطح دریا میرفتند. آنها از لحظه خروج از آراز، دویست کیلومتر راه را تا محل تخمگذاری میرفتند ولی آن روزها کسی ماهیان در حال جفتگیری و آماده تخمگذاری را صید نمیکرد و نوبت صید بعد از تخمگذاری و هنگام بازگشت به دریا بود.
در منطقه ما محل تخمگذاری، رودی به نام چکیچایی بود و این لغت چکی نیز از فعل چکدیرمک بمعنی رساندن حیوان ماده به نر برای جفتگیری مشتق شده و ما به مرحلهای از رشد ماهی که بین تخم و بچه است، چکی بالیغی میگوییم. نوزادان از اوایل اسفند یا همان بالیق آیی (حوت در تقویم قدیم) به سمت دریا حرکت میکردند، تا اینکه سدسازیها، سد راه آنها شد و چرخه هزاران ساله طبیعت را برهم زد.
------------
@ibrahimsavalan
خیاوچایی رود شرقی شهر خیاو و مشکینچایی رود غربی ماست که زمینهای پایین دست روستای ما نیز به مشکینچایی چسبیده است. اگر ماهی در دریا تخمگذاری کند، تخمهایش خوراک ماهیان دیگر میشود و نوزادان باید روزهای آغازین زندگی را در جایی دور از ماهیهای بزرگ و در سرچشمه رودها سپری کنند. برای همین پیش از نابودی طبیعت، ماهی تقریبا اواخر آذرماه و در فصل جفتگیری و تخمگذاری خودش را از خزر به آراز رسانده و خلاف جهت آب بالا میآمد.
مهمانان آراز در دو کیلومتری غرب آصلاندوز و در مرز منطقه مغان و قاراداغ وارد قاراسو میشدند که البته بسیاری از آنها پیشتر برای جفتگیری و تخمگذاری وارد رود کور شده بودند. نام این رود و رودهای کور دیگر گویای همه چیز است زیرا ما به هر نوع تخم و بذری کور میگوییم. به خاویار ماهی کورو، به نوعی از حبوبات کوروشنه (گاودانه)، به کره اسب در حال بلوغ کورن، به طلب نر از طرف مادیان کورهمک، به سگ ماده در فصل جفتگیری کورسک و به طلب جفتگیری از طرف گربهسانان ماده، کورسهمک میگوییم.
ماهیهایی که وارد قاراسو میشدند، یا در پایین روستای کؤجنه، با یک تغییر مسیر نود درجه در بستر قاراسو میماندند تا به ارتفاعات شرقی ساوالان و کوههای باغرو بروند، یا تغییر جهت نداده در بالای روستای کؤجنه یکی از دو رود اهرچایی یا مشکینچایی را برای ادامه مسیر انتخاب میکردند. مسافران اهرچایی به سولهجر و الهزر میرفتند و مسافران مشکینچایی از مقابل نگاه ما رد شده و به ارتفاعات غربی ساوالان و ۱۵۰۰ متر بالاتر از سطح دریا میرفتند. آنها از لحظه خروج از آراز، دویست کیلومتر راه را تا محل تخمگذاری میرفتند ولی آن روزها کسی ماهیان در حال جفتگیری و آماده تخمگذاری را صید نمیکرد و نوبت صید بعد از تخمگذاری و هنگام بازگشت به دریا بود.
در منطقه ما محل تخمگذاری، رودی به نام چکیچایی بود و این لغت چکی نیز از فعل چکدیرمک بمعنی رساندن حیوان ماده به نر برای جفتگیری مشتق شده و ما به مرحلهای از رشد ماهی که بین تخم و بچه است، چکی بالیغی میگوییم. نوزادان از اوایل اسفند یا همان بالیق آیی (حوت در تقویم قدیم) به سمت دریا حرکت میکردند، تا اینکه سدسازیها، سد راه آنها شد و چرخه هزاران ساله طبیعت را برهم زد.
------------
@ibrahimsavalan
03.04.202513:26
01.04.202515:36
اواخر ماه مارس ۱۹۱۸، ارمنیهای داشناک کشتار گستردهای را در همهی شهرهای آذربایجان به راه انداختند و برای همین ۳۱ مارس (یازده فروردین) در تقویم جمهوری آذربایجان به عنوان روز نسلکشی یاد شده و هر سال در این روز خاطرهی قربانیان آن فاجعه، زنده نگهداشته میشود.
احتمال وقوع چنین فجایعی در آذربایجان ما نیز وجود دارد و آگاه کردن مردم نسبت به این خطرات، شاید راه تکرار چنان فجایعی را ببندد. ولی شاید برخیها میخواهند چنین تاریخهایی فراموش شود و آن بلاها دوباره تکرار گردد و دهم فروردین ۱۳۸۵ ماموران نیروی انتظامی اهر ما را به اتهام زنده نگهداشتن فاجعه ۳۱ مارس دستگیر کرده و بیست روز در بازداشت نگهداشتند.
تادیوش سویتوخوفسکی مینویسد: در سالهای فروپاشی حکومت تزار، داشناکهای ارمنی و بلشویکها در کشتار ترکهای آذربایجان همداستان شدند و ترکها بدلیل سیاست تزاری چیزی از نظامیگری ندانسته و تجهیزاتی نداشتند. در ژانویه ۱۹۱۸ گروههای مسلح ارمنی ۲۱۱ روستای پیرامون ایروان را به ویرانه تبدیل کرد. هزاران نفر کشته شد و دهها هزار نفر به جاهای دیگر گریختند.
بخشی از آن فراریان به ممالک محروسه قاجاری گریختند و برای همین امروزه به نام خانوادگی «ایروانی» در تبریز، تهران، شیراز و کرمان برخورد میکنیم و افرادی مانند محمدجواد ایروانی؛ وزیر اقتصاد کابینه میرحسین موسوی و عضو شورای مصلحت نظام، محمدرحیم متقی ایروانی؛ بنیانگذار کفش ملی ایران، شهین ایروانی؛ استاد مبانی فلسفی و اجتماعی آموزش و پرورش در دانشگاه تهران، شاهرخ ایروانی؛ فوق تخصص گوارش و کبد و هزاران فرد دیگر، فرزندان کسانی هستند که از کشتار ایروان بدست ارمنیها جان سالم بدر بردهاند.
صمد سردارینیا مینویسد: احد ایروانی، مدیر کل امور استانها در وزارت معادن و فلزات به نقل از پدرش قاسم ایروانی میگوید، یک روز مادرم به من گفت که نیروهای مسلح ارمنی به داخل خانهها میریزند و همه را میکشند، تو داخل چاه برو تا مصون بمانی. من بعد از رفتن اشرار از چاه بیرون آمدم و دیدم پدر و مادر و همه بستگانم را کشتهاند و با آن وضع دلخراش شبانه به سوی جلفا حرکت نموده و وارد تبریز شدم. (قتل عام مسلمانان در دو سوی ارس، ص۱۵)
بعد از کشتار ایروان، داشناکها در باکو، شاماخی و سایر شهرهای آذربایجان نیز صدهزار نفر را به قتل رساندند، ولی ارتش ترکیه که پاکسازی قومی ایروان را دیده بود به کمک باکو آمد. تحقیقات سیدآغا عونالهی نشان میدهد که اگر ارتش ترکها به باکو نیامده بود، بدون شک باکو نیز به سرنوشت ایروان دچار میشد.
----------
@ibrahimsavalan
احتمال وقوع چنین فجایعی در آذربایجان ما نیز وجود دارد و آگاه کردن مردم نسبت به این خطرات، شاید راه تکرار چنان فجایعی را ببندد. ولی شاید برخیها میخواهند چنین تاریخهایی فراموش شود و آن بلاها دوباره تکرار گردد و دهم فروردین ۱۳۸۵ ماموران نیروی انتظامی اهر ما را به اتهام زنده نگهداشتن فاجعه ۳۱ مارس دستگیر کرده و بیست روز در بازداشت نگهداشتند.
تادیوش سویتوخوفسکی مینویسد: در سالهای فروپاشی حکومت تزار، داشناکهای ارمنی و بلشویکها در کشتار ترکهای آذربایجان همداستان شدند و ترکها بدلیل سیاست تزاری چیزی از نظامیگری ندانسته و تجهیزاتی نداشتند. در ژانویه ۱۹۱۸ گروههای مسلح ارمنی ۲۱۱ روستای پیرامون ایروان را به ویرانه تبدیل کرد. هزاران نفر کشته شد و دهها هزار نفر به جاهای دیگر گریختند.
بخشی از آن فراریان به ممالک محروسه قاجاری گریختند و برای همین امروزه به نام خانوادگی «ایروانی» در تبریز، تهران، شیراز و کرمان برخورد میکنیم و افرادی مانند محمدجواد ایروانی؛ وزیر اقتصاد کابینه میرحسین موسوی و عضو شورای مصلحت نظام، محمدرحیم متقی ایروانی؛ بنیانگذار کفش ملی ایران، شهین ایروانی؛ استاد مبانی فلسفی و اجتماعی آموزش و پرورش در دانشگاه تهران، شاهرخ ایروانی؛ فوق تخصص گوارش و کبد و هزاران فرد دیگر، فرزندان کسانی هستند که از کشتار ایروان بدست ارمنیها جان سالم بدر بردهاند.
صمد سردارینیا مینویسد: احد ایروانی، مدیر کل امور استانها در وزارت معادن و فلزات به نقل از پدرش قاسم ایروانی میگوید، یک روز مادرم به من گفت که نیروهای مسلح ارمنی به داخل خانهها میریزند و همه را میکشند، تو داخل چاه برو تا مصون بمانی. من بعد از رفتن اشرار از چاه بیرون آمدم و دیدم پدر و مادر و همه بستگانم را کشتهاند و با آن وضع دلخراش شبانه به سوی جلفا حرکت نموده و وارد تبریز شدم. (قتل عام مسلمانان در دو سوی ارس، ص۱۵)
بعد از کشتار ایروان، داشناکها در باکو، شاماخی و سایر شهرهای آذربایجان نیز صدهزار نفر را به قتل رساندند، ولی ارتش ترکیه که پاکسازی قومی ایروان را دیده بود به کمک باکو آمد. تحقیقات سیدآغا عونالهی نشان میدهد که اگر ارتش ترکها به باکو نیامده بود، بدون شک باکو نیز به سرنوشت ایروان دچار میشد.
----------
@ibrahimsavalan
27.03.202517:51
اگر کسی تنها یک عیب فاحش داشته باشد، ما ترکها میتوانیم او را تحمل کنیم ولی وقتی چندین عیب در کنار هم قرار بگیرد، درباره آن فرد میگوییم: قاچ قوتار (فرار کن و رها شو). مثلا با یک نفهم میتوان سر کرد و میتوان یک بیحیا را تحمل کرد ولی در مواجه با یک نفهم بیحیا، قاچ قوتار.
عباس آخوندی هم پرونده سیاهی دارد و هم نفهم است. درباره پرونده سیاهش همین بس که در انتخابات مجلس دوم، شورای نگهبان فردی به نام زابلی را در سیستان رد صلاحیت میکند و این باعث اعتراض هواداران آن کاندیدا میشود. در آن زمان علی اکبر ناطق نوری وزیر کشور و عباس آخوندی معاون سیاسی اجتماعی وزارت کشور بود و ناطق نوری در خاطرات خود که با تدوین مرتضی میردار و از طرف مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده، مینویسد:
«جمعه ظهر بود به آقای آخوندی که برای تشکیل شورای تامین ویژه به اورمیه رفته بود، گفتم مستقیما از همانجا به زاهدان برود و آقای شمخانی نیز به اتفاق او به زاهدان پرواز کردند و آقای فلاحیان روز بعد به آنها پیوست. آنها آقای زابلی را به زندان انداختند و با اغتشاشگران نیز برخورد کرده، سه نفر را کشتند. آقای حسینی، نمایندهی سیستان در مجلس، جوسازی به راه انداخت. لذا به مجلس رفته و ماجرای زاهدان را برای نمایندگان تشریح کرده و گفتم من دستور دادم تا پانصد نفر را بکشند، اما برای پانصد و یکمین نفر باید مجددا دستور بگیرند.»
حالا همین آدم که بخاطر اعتراض هواداران یک کاندیدا، با دستور کشتار پانصد نفر راهی سیستان شده بوده، در واکنش به گفتگویی ترکی پزشکیان در اورمیه، خطاب به پزشکیان میگوید که «شما در مجامع تنها باید به زبان رسمی فارسی گزارش دریافت کنید و سخن برانید. بیتوجهی شما به این امر نهایتا کار دست ملت میدهد.»
وقتی میگوییم که این آدم نفهم است یعنی اینکه او تا حالا نفهمیده است که بر اساس قانون اساسی این کشور، فقط «اسناد و مكاتبات و متون رسمی باید با زبان و خط رسمی فارسی باشد» و طبق قانون افراد در انتخاب زبان «مکالمه و گفتگوی خود» آزادند و کسی که فرق بین مکاتبه و مکالمه را نمیداند، نمیتواند شهروندان این مملکت را مجبور به مکالمه به زبان فارسی کند.
پس جناب دکتر پزشکیان و جامعه آذربایجان، قاچین قوتارین از دست افرادی که هم نفهمند و هم دستور کشتار دارند.
----------
@ibrahimsavalan
عباس آخوندی هم پرونده سیاهی دارد و هم نفهم است. درباره پرونده سیاهش همین بس که در انتخابات مجلس دوم، شورای نگهبان فردی به نام زابلی را در سیستان رد صلاحیت میکند و این باعث اعتراض هواداران آن کاندیدا میشود. در آن زمان علی اکبر ناطق نوری وزیر کشور و عباس آخوندی معاون سیاسی اجتماعی وزارت کشور بود و ناطق نوری در خاطرات خود که با تدوین مرتضی میردار و از طرف مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده، مینویسد:
«جمعه ظهر بود به آقای آخوندی که برای تشکیل شورای تامین ویژه به اورمیه رفته بود، گفتم مستقیما از همانجا به زاهدان برود و آقای شمخانی نیز به اتفاق او به زاهدان پرواز کردند و آقای فلاحیان روز بعد به آنها پیوست. آنها آقای زابلی را به زندان انداختند و با اغتشاشگران نیز برخورد کرده، سه نفر را کشتند. آقای حسینی، نمایندهی سیستان در مجلس، جوسازی به راه انداخت. لذا به مجلس رفته و ماجرای زاهدان را برای نمایندگان تشریح کرده و گفتم من دستور دادم تا پانصد نفر را بکشند، اما برای پانصد و یکمین نفر باید مجددا دستور بگیرند.»
حالا همین آدم که بخاطر اعتراض هواداران یک کاندیدا، با دستور کشتار پانصد نفر راهی سیستان شده بوده، در واکنش به گفتگویی ترکی پزشکیان در اورمیه، خطاب به پزشکیان میگوید که «شما در مجامع تنها باید به زبان رسمی فارسی گزارش دریافت کنید و سخن برانید. بیتوجهی شما به این امر نهایتا کار دست ملت میدهد.»
وقتی میگوییم که این آدم نفهم است یعنی اینکه او تا حالا نفهمیده است که بر اساس قانون اساسی این کشور، فقط «اسناد و مكاتبات و متون رسمی باید با زبان و خط رسمی فارسی باشد» و طبق قانون افراد در انتخاب زبان «مکالمه و گفتگوی خود» آزادند و کسی که فرق بین مکاتبه و مکالمه را نمیداند، نمیتواند شهروندان این مملکت را مجبور به مکالمه به زبان فارسی کند.
پس جناب دکتر پزشکیان و جامعه آذربایجان، قاچین قوتارین از دست افرادی که هم نفهمند و هم دستور کشتار دارند.
----------
@ibrahimsavalan


10.04.202520:38


08.04.202519:02


05.04.202507:50
03.04.202513:26
محل سکونت طایفه بایبورد در ضلع شرقی اهر، پر از محوطههای تاریخی و باستانی است و تپهای به نام قوربان تپهسی در روستای شاهوئردی قشلاقی، قلب این منطقه است. تقریبا در همه شهرهای ما محوطههایی باستانی با نام قوربان تپهسی وجود دارد که قوربان تپهسی واقع در روستای خوراموو در مشکین از معروفترین آنهاست. این نام شاید با لغات تقرب و قربانی در زبان عربی و با انجام مراسمهایی برای تقرب به خدایان و اهدای قربانی در ارتباط باشد. ولی چون قوربان تپهها (مانند تپه روستای خوراموو) مربوط به ادوار پیش از میلاد و دوره سکایی یا ایشغوز میباشند، احتمالا ریشه این اسامی به پیش از حضور فرهنگ و زبان عربی در منطقه ما برگردد.
قورماق در ترکی بمعنی ساختن و برپا کردن است و تفاوتش با تیکمک در این است که تیکمک؛ پیکنی و ساخت ریشهدار یک سازه است ولی در قورماق خبری از ریشه نیست و سازه روی زمین و اکثرا بدون ملات ساخته میشود. تیکمک در اصل جمع اکمک (کندن و کاشتن) و قورماق (برپا کردن) است. به چیزهایی که روی هم سوار شده باشند، قوراشدیرما و به چیزهایی مانند پل و ساختمان که ریشهدار هستند، تیکینتی میگوییم.
در همه قوربان تپهها به گورهایی سنگچین برخورد میکنیم و از آنجا که نام روستای خورامو/ قورامو نیز با فعل قورماق و ساختن بدون ملات و خشکچین مرتبط است، شاید نام قوربان تپهسی نیز از فعل قورماق گرفته شده باشد. از طرف دیگر لغت قوربان در ترکی بمعنی صندوق و غلافی چرمی برای اشیای قیمتی است و به تیردان تیرهای معمولی در ترکی ساداق و به تیردان تیرهای طلایی قوربان میگویند و عمادالدین نسیمی در شعری میگوید:
قاشینلا گؤزلرین یارب نه فتتان یای و اوخدور کیم
فلکدیر تیرینه ترکش، ملکدیر یایینا قوربان.
و چون در گورهای مربوط به قوربان تپه، اجساد متعلق به شاهان، شاهزادگان و فرماندهان به همراه اشیای قیمتی یافت میشود، شاید قوربان تپه بمعنی صندوق اشیای قیمتی باشد، خصوصا که ترکها بعضاً به قبرستانلیق، قارا صاندیق نیز میگویند.
سال ۷۵ دهها کتیبه باستانی در نزدیکی قوربان تپهسی در روستای شاهوئردی قشلاقی یافت شد و روزنامه کیهان و روزنامههای دیگر تصاویر و اخبار آن را منتشر کردند و دو تصویر از آن کتیبهها در ص۳۱۱ جلد اول کتاب ایران تورکلرینین اسکی تاریخی نیز درج شده است. آن کتیبههای سنگی سه سال در زیرزمین موزه تبریز ماندند و بعد ناپدید شدند. آن کتیبهها از طلا نبود که احتمال دزدی و فروش آن وجود داشته باشد و تنها فرض ممکن تلاشی سیستماتیک برای نابودی تاریخ ترکهاست.
----------
@ibrahimsavalan
قورماق در ترکی بمعنی ساختن و برپا کردن است و تفاوتش با تیکمک در این است که تیکمک؛ پیکنی و ساخت ریشهدار یک سازه است ولی در قورماق خبری از ریشه نیست و سازه روی زمین و اکثرا بدون ملات ساخته میشود. تیکمک در اصل جمع اکمک (کندن و کاشتن) و قورماق (برپا کردن) است. به چیزهایی که روی هم سوار شده باشند، قوراشدیرما و به چیزهایی مانند پل و ساختمان که ریشهدار هستند، تیکینتی میگوییم.
در همه قوربان تپهها به گورهایی سنگچین برخورد میکنیم و از آنجا که نام روستای خورامو/ قورامو نیز با فعل قورماق و ساختن بدون ملات و خشکچین مرتبط است، شاید نام قوربان تپهسی نیز از فعل قورماق گرفته شده باشد. از طرف دیگر لغت قوربان در ترکی بمعنی صندوق و غلافی چرمی برای اشیای قیمتی است و به تیردان تیرهای معمولی در ترکی ساداق و به تیردان تیرهای طلایی قوربان میگویند و عمادالدین نسیمی در شعری میگوید:
قاشینلا گؤزلرین یارب نه فتتان یای و اوخدور کیم
فلکدیر تیرینه ترکش، ملکدیر یایینا قوربان.
و چون در گورهای مربوط به قوربان تپه، اجساد متعلق به شاهان، شاهزادگان و فرماندهان به همراه اشیای قیمتی یافت میشود، شاید قوربان تپه بمعنی صندوق اشیای قیمتی باشد، خصوصا که ترکها بعضاً به قبرستانلیق، قارا صاندیق نیز میگویند.
سال ۷۵ دهها کتیبه باستانی در نزدیکی قوربان تپهسی در روستای شاهوئردی قشلاقی یافت شد و روزنامه کیهان و روزنامههای دیگر تصاویر و اخبار آن را منتشر کردند و دو تصویر از آن کتیبهها در ص۳۱۱ جلد اول کتاب ایران تورکلرینین اسکی تاریخی نیز درج شده است. آن کتیبههای سنگی سه سال در زیرزمین موزه تبریز ماندند و بعد ناپدید شدند. آن کتیبهها از طلا نبود که احتمال دزدی و فروش آن وجود داشته باشد و تنها فرض ممکن تلاشی سیستماتیک برای نابودی تاریخ ترکهاست.
----------
@ibrahimsavalan
31.03.202509:26
نیوکاسل با شکست لیورپول بعد از ۷۰ سال قهرمان کاپ اتحادیه شده و رژه قهرمانی برگزار کرد و همین دلیلی برای تقریر یک پست فوتبالی و هشداری غیر فوتبالی شد. تا سال ۹۳ تیم فوتبال لیورپول ۱۸ بار قهرمان انگلیس شده بود و منچستر یونایتد فقط هفت قهرمانی داشت. بیست سال بعد این رقم برای لیورپول همان ۱۸ مانده بود و یونایتد ۲۰ قهرمانی داشت و هواداران لیورپول در آن سالها بسیار درد کشیدند.
بیش از سی طول کشیده بود تا لیورپول دوباره قهرمان شده و تعداد قهرمانیهای خود را از ۱۸ به ۱۹ برساند و حق داشتند که حسابی شادی کنند ولی از بخت بدشان کرونا نگذاشت تا آنها بازیهای تیمشان را از نزدیک ببینند و بخاطر قهرمانی در خیابانها برقصند.
مثل اینکه حکومت ایران نیز بعد از ۵۵ سال رضایت داده تا امسال تراکتور قهرمان شود و ترکها در سراسر ایران به خیابان بریزند ولی بخت ترکها نیز شبیه لیورپول است و حالا ترامپ میگوید که همین روزها ایران را بمباران خواهد کرد و آرزوی شادی خیابانی هواداران تراکتور به دلشان خواهد ماند. آن هم در حالیکه شور سراسری ترکهای ایران، بعد از قهرمانی تراکتور میتواند تعیین کننده خیلی چیزها در فردای بمباران باشد و نباید آن را از دست داد.
فتوت تیم فوتبالی در استان دیرالزور سوریه و اسامه عبدالمحسن یکی از مربیان آن تیم بود. وقتی که تروریستها به سمت دیرالزور حرکت میکردند، اسامه نیز مانند مردان زیادی دست زنش را گرفته و پسرش را کول کرده و از مرزها گریخت و هنگام عبور از مرز مجارستان یک خبرنگار لگدی به او زده و باعث شهرتش شد و همین باعث شد که باشگاه رئال مادرید او را استخدام کند.
بخشهایی از دیرالزور همچنان در اشغال نیروهای وابسته به پ.ک.ک است و حالا که آن لحظهی مقرر حمله هوایی و نا امنی زمینی برای ایران نزدیک و نزدیکتر میشود، باید تصمیم بگیریم که آیا بچهها را کول کرده و از مرز فرار کنیم یا بمانیم. نمیشود به آنهایی که فرار خواهند کرد خرده گرفت. چون نا آرامی تنها برای چند روز نخواهد بود که تحملش کرد و آنهایی که در دیرالزور ماندند، هنوز هم روی آسایش ندیدهاند.
ولی همهی یک شهر نمیتواند فرار کند و باید همگی باهم در برابر گروههایی که به سمت شهرهایمان پیشروی خواهند کرد بایستیم و شک نکنیم که آنهایی که امروز بامبول درمیآورند که چرا با فلانیها همراه شدهاید، آب در آسیاب دیگران میریزند و ما باید همگی باهم و در کنار هم از سالهای نا امنی پیشرو بگذریم.
------------
@ibrahimsavalan
بیش از سی طول کشیده بود تا لیورپول دوباره قهرمان شده و تعداد قهرمانیهای خود را از ۱۸ به ۱۹ برساند و حق داشتند که حسابی شادی کنند ولی از بخت بدشان کرونا نگذاشت تا آنها بازیهای تیمشان را از نزدیک ببینند و بخاطر قهرمانی در خیابانها برقصند.
مثل اینکه حکومت ایران نیز بعد از ۵۵ سال رضایت داده تا امسال تراکتور قهرمان شود و ترکها در سراسر ایران به خیابان بریزند ولی بخت ترکها نیز شبیه لیورپول است و حالا ترامپ میگوید که همین روزها ایران را بمباران خواهد کرد و آرزوی شادی خیابانی هواداران تراکتور به دلشان خواهد ماند. آن هم در حالیکه شور سراسری ترکهای ایران، بعد از قهرمانی تراکتور میتواند تعیین کننده خیلی چیزها در فردای بمباران باشد و نباید آن را از دست داد.
فتوت تیم فوتبالی در استان دیرالزور سوریه و اسامه عبدالمحسن یکی از مربیان آن تیم بود. وقتی که تروریستها به سمت دیرالزور حرکت میکردند، اسامه نیز مانند مردان زیادی دست زنش را گرفته و پسرش را کول کرده و از مرزها گریخت و هنگام عبور از مرز مجارستان یک خبرنگار لگدی به او زده و باعث شهرتش شد و همین باعث شد که باشگاه رئال مادرید او را استخدام کند.
بخشهایی از دیرالزور همچنان در اشغال نیروهای وابسته به پ.ک.ک است و حالا که آن لحظهی مقرر حمله هوایی و نا امنی زمینی برای ایران نزدیک و نزدیکتر میشود، باید تصمیم بگیریم که آیا بچهها را کول کرده و از مرز فرار کنیم یا بمانیم. نمیشود به آنهایی که فرار خواهند کرد خرده گرفت. چون نا آرامی تنها برای چند روز نخواهد بود که تحملش کرد و آنهایی که در دیرالزور ماندند، هنوز هم روی آسایش ندیدهاند.
ولی همهی یک شهر نمیتواند فرار کند و باید همگی باهم در برابر گروههایی که به سمت شهرهایمان پیشروی خواهند کرد بایستیم و شک نکنیم که آنهایی که امروز بامبول درمیآورند که چرا با فلانیها همراه شدهاید، آب در آسیاب دیگران میریزند و ما باید همگی باهم و در کنار هم از سالهای نا امنی پیشرو بگذریم.
------------
@ibrahimsavalan
26.03.202508:28
شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل در واکنش به اتفاقات اورمیه نوشت: «اگر هزاران بار دیگر هم بر این گزاره تاکید کنیم که ایران کشوری متکثر، چند صدایی و چند زبانی است، هنوز کافی نیست. ایران با مردمان متفاوت از اتنیکهای متفاوت، با زبانهای متفاوت و نگاههای متفاوت، به آنچه امروز هست تبدیل شده است. بدون حضور، همراهی و هم آهنگی همه این مردمان، وطن ما آسیبپذیرتر و شکننده خواهد بود»
سایت انتخاب گزارشی کاملا ضدترک درباره این وقایع تهیه و در اثر کامنتهای اعتراضی ترکها آن را حذف کرد، ولی عذرخواهی نکرد. حامد بهداد، دارنده جایزه پرتقال طلایی فستیوال فیلم آنتالیا نیز ابتدا اورمیه را تقدیم هموطنان کرد کرده و بعد عذرخواهی کرد که باید به آنها پرداخت.
در کنار ضررهای تنش، ولی محال بود که بدون تنش، اهمیت موضوع تا این حد به همگان انتقال یابد. اگر کردها صد روز میرقصیدند و ترکها هزار نامه با امضای هزار فعال مدنی تقدیم شیرین عبادی میکردند، ایشان بر چند زبانی بودن این کشور چنین تاکید نمیکرد و اینها برای پذیرش بدیهیترین امور نیز نیاز به چماق دارند.
همه آنهایی که تغییر موضع داده یا نظرات خودشان را پاک کردهاند، ابتدا در مخالفت با ترکها نوشته بودند و این نشانگر خصومت همه این مغزها با ترکهاست که حالا مجبور به ادیت خودشان یا مطالبشان میشوند و این گویای عمق تنهایی ترکها در ایران بوده و نفع دیگر این وقایع برای ماست.
زمان کاندیداتوری پزشکیان، خارجنشینی گفت که او در برابر قالیباف رقمی نیست و میخواهند با آوردن او کمی به این انتخابات رونق بدهند و بعد از پیروزی پزشکیان نیز یکی از باسوادهای داخلی گفت که باید قدر ظریف را بدانیم که در چنین فضای سردی هم میتواند ۱۶ میلیون نفر را پای صندوق بیاورد. اینها نشانگر جهل اکثر نویسندگان از فضای ایران است در حالیکه شاید حکومت به عنوان تنها منبع دیتا و معلومات همه این مراحل را از پیش میدانست.
دو هفته پیش از اعتراض مردم اورمیه که سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری اورمیه به درخواست جشن نوروزی ترکها در تاریخ ۲۱ اسفند جواب منفی داد، در جایی نوشتم که حافظه تاریخی ترکها مبنی بر قتل و غارت دوباره زنده میشود و آنها از ترس ناامنی، سایه حکومت مرکزی را بر هر ناامنی دیگری ترجیح داده، باعث بقای عمر سرورانمان میگردند و حق هم دارند.
بعد از اعتراض اورمیه نیز همان جهل نویسندگان از فضای این شهر خودش را نشان داد و خاک بر سر نویسندگان دیگر که گزارش تسنیم با وجود مواضع عمیقأ حکومتیاش همچنان بهترین گزارش است و بیانیه آدداپ بدترین موضع ممکن میباشد و باز دم پزشکیان گرم که در روزهایی که از زمین و آسمان عنر عنر بر سر اورمیه میبارید، هوای شهرش را داشت.
----------
@ibrahimsavalan
سایت انتخاب گزارشی کاملا ضدترک درباره این وقایع تهیه و در اثر کامنتهای اعتراضی ترکها آن را حذف کرد، ولی عذرخواهی نکرد. حامد بهداد، دارنده جایزه پرتقال طلایی فستیوال فیلم آنتالیا نیز ابتدا اورمیه را تقدیم هموطنان کرد کرده و بعد عذرخواهی کرد که باید به آنها پرداخت.
در کنار ضررهای تنش، ولی محال بود که بدون تنش، اهمیت موضوع تا این حد به همگان انتقال یابد. اگر کردها صد روز میرقصیدند و ترکها هزار نامه با امضای هزار فعال مدنی تقدیم شیرین عبادی میکردند، ایشان بر چند زبانی بودن این کشور چنین تاکید نمیکرد و اینها برای پذیرش بدیهیترین امور نیز نیاز به چماق دارند.
همه آنهایی که تغییر موضع داده یا نظرات خودشان را پاک کردهاند، ابتدا در مخالفت با ترکها نوشته بودند و این نشانگر خصومت همه این مغزها با ترکهاست که حالا مجبور به ادیت خودشان یا مطالبشان میشوند و این گویای عمق تنهایی ترکها در ایران بوده و نفع دیگر این وقایع برای ماست.
زمان کاندیداتوری پزشکیان، خارجنشینی گفت که او در برابر قالیباف رقمی نیست و میخواهند با آوردن او کمی به این انتخابات رونق بدهند و بعد از پیروزی پزشکیان نیز یکی از باسوادهای داخلی گفت که باید قدر ظریف را بدانیم که در چنین فضای سردی هم میتواند ۱۶ میلیون نفر را پای صندوق بیاورد. اینها نشانگر جهل اکثر نویسندگان از فضای ایران است در حالیکه شاید حکومت به عنوان تنها منبع دیتا و معلومات همه این مراحل را از پیش میدانست.
دو هفته پیش از اعتراض مردم اورمیه که سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری اورمیه به درخواست جشن نوروزی ترکها در تاریخ ۲۱ اسفند جواب منفی داد، در جایی نوشتم که حافظه تاریخی ترکها مبنی بر قتل و غارت دوباره زنده میشود و آنها از ترس ناامنی، سایه حکومت مرکزی را بر هر ناامنی دیگری ترجیح داده، باعث بقای عمر سرورانمان میگردند و حق هم دارند.
بعد از اعتراض اورمیه نیز همان جهل نویسندگان از فضای این شهر خودش را نشان داد و خاک بر سر نویسندگان دیگر که گزارش تسنیم با وجود مواضع عمیقأ حکومتیاش همچنان بهترین گزارش است و بیانیه آدداپ بدترین موضع ممکن میباشد و باز دم پزشکیان گرم که در روزهایی که از زمین و آسمان عنر عنر بر سر اورمیه میبارید، هوای شهرش را داشت.
----------
@ibrahimsavalan
10.04.202520:37
زمان دانشجویی، بیانیههای ما ابتدا از طرف نهاد مرتبط بازبینی میشد و شخص بازبین فقط به وجود و تعداد لغت آزادی در بیانیه حساس بود و یکبار فردی که الان لندن نشین شده و گاهی نیز در بیبیسی افاضات میکند، بعد از شمارش لغت آزادی موجود در بیانیه به شدت قات زد.
تعبیر آنها از آزادی، بیبندوباری بود و هر چه میگفتیم که مقصود ما، آزادی بیان، گردش آزاد اطلاعات و مطلع شدن مردم از مسائل است، میگفتند: آزادی بیان هم در نهایت به تبلیغ بیبندوباری منجر خواهد شد. شاید هم آنها با مراجعه به دل خودشان صادقانه میگفتند که اگر آزادی باشد، همه بیبندوبار میشوند. ولی مقصود ما، همین گردش آزاد اطلاعات بود و اگر این چند شبکه محدود فعلی نبود، شاید هرگز نمیفهمیدیم که بخاطر آبادی مناطق فارس نشین چه فلاکتی بر غیر فارسهای ایران تحمیل شده و این آگاهی را مدیون گردش محدود اطلاعاتی هستیم که فلترشکنها به ما هدیه دادهاند.
سال ۸۴ اکثریت متهمان بند ما در زندان ائوین، افرادی با اتهام مکاتبه یا مکالمه با تلویزیونی به نام یور تیوی به مدیریت فرود فولادوند و توهین به اسلام بودند. هیچ اهل سنتی در میان متهمان آن پرونده نبود. از استانهای یزد، سمنان، کرمان، اصفهان و آذربایجان هم کسی نبود. بیشترین فراوانی متهمان آن پرونده مربوط به لرها، گیلان و استانهای حاشیه تهران بود.
جمعی از وابستگان یک گروه عرفانی نیز که شبکهی مالی و ارتباطی برای خود ساخته بودند، در زندان بودند. سه کرد عراقی وابسته به احزاب اسلامگرا و هوادار اسامه بن لادن نیز حضور داشتند. فردی از روستای قولنجی اورمیه به اتهام قاچاق و استاد فیزیکی به اتهام جاسوسی هستهای نیز در بند ما بود.
دین، بحث اصلی متهمان بند بود. عرفانیها مسیر دینی دیگری را تبلیغ میکردند، فولادوندیها منکر دین موجود شده و کردهای عراقی نیز نماینده اصل دین در زمین بودند. من، قولنجی و فیزیکدان که شباهت اسمی هم داشتیم (ابراهیم رشیدی، ابراهیم شیرزاد، احمد رشیدیان) چندان بحث نمیکردیم و هواداران اسامه بن لادن در موضوع آزادی زبان و اختیارات منطقهای بسیار آزاد اندیشتر از دو گروه دیگر بودند.
یک روز یک عرب و لر فولادوندی از من پرسیدند که اگر یک مناقشه اقتصادی بین ایران و جمهوری آذربایجان در میان باشد، تو طرف کدام هستی؟ گفتم اگر چنین معاملهای بین ایران و فلیپین هم باشد، شماها بهتر است طرف فلیپین باشید. چون در چنین ساختاری هر دلاری که دست اینها میرسد ابزاری برای چپاول من و شماها و فربه کردن مناطق فارس نشین و انتقال آب شما به مناطق خودشان خواهد شد.
------------
@ibrahimsavalan
تعبیر آنها از آزادی، بیبندوباری بود و هر چه میگفتیم که مقصود ما، آزادی بیان، گردش آزاد اطلاعات و مطلع شدن مردم از مسائل است، میگفتند: آزادی بیان هم در نهایت به تبلیغ بیبندوباری منجر خواهد شد. شاید هم آنها با مراجعه به دل خودشان صادقانه میگفتند که اگر آزادی باشد، همه بیبندوبار میشوند. ولی مقصود ما، همین گردش آزاد اطلاعات بود و اگر این چند شبکه محدود فعلی نبود، شاید هرگز نمیفهمیدیم که بخاطر آبادی مناطق فارس نشین چه فلاکتی بر غیر فارسهای ایران تحمیل شده و این آگاهی را مدیون گردش محدود اطلاعاتی هستیم که فلترشکنها به ما هدیه دادهاند.
سال ۸۴ اکثریت متهمان بند ما در زندان ائوین، افرادی با اتهام مکاتبه یا مکالمه با تلویزیونی به نام یور تیوی به مدیریت فرود فولادوند و توهین به اسلام بودند. هیچ اهل سنتی در میان متهمان آن پرونده نبود. از استانهای یزد، سمنان، کرمان، اصفهان و آذربایجان هم کسی نبود. بیشترین فراوانی متهمان آن پرونده مربوط به لرها، گیلان و استانهای حاشیه تهران بود.
جمعی از وابستگان یک گروه عرفانی نیز که شبکهی مالی و ارتباطی برای خود ساخته بودند، در زندان بودند. سه کرد عراقی وابسته به احزاب اسلامگرا و هوادار اسامه بن لادن نیز حضور داشتند. فردی از روستای قولنجی اورمیه به اتهام قاچاق و استاد فیزیکی به اتهام جاسوسی هستهای نیز در بند ما بود.
دین، بحث اصلی متهمان بند بود. عرفانیها مسیر دینی دیگری را تبلیغ میکردند، فولادوندیها منکر دین موجود شده و کردهای عراقی نیز نماینده اصل دین در زمین بودند. من، قولنجی و فیزیکدان که شباهت اسمی هم داشتیم (ابراهیم رشیدی، ابراهیم شیرزاد، احمد رشیدیان) چندان بحث نمیکردیم و هواداران اسامه بن لادن در موضوع آزادی زبان و اختیارات منطقهای بسیار آزاد اندیشتر از دو گروه دیگر بودند.
یک روز یک عرب و لر فولادوندی از من پرسیدند که اگر یک مناقشه اقتصادی بین ایران و جمهوری آذربایجان در میان باشد، تو طرف کدام هستی؟ گفتم اگر چنین معاملهای بین ایران و فلیپین هم باشد، شماها بهتر است طرف فلیپین باشید. چون در چنین ساختاری هر دلاری که دست اینها میرسد ابزاری برای چپاول من و شماها و فربه کردن مناطق فارس نشین و انتقال آب شما به مناطق خودشان خواهد شد.
------------
@ibrahimsavalan
08.04.202519:02
در ادوار پیش از میلاد، ۳۰۰ قهرمان داوطلب شدهاند که تا زمان رسیدن قشون یونان، مانع تهاجم بربرها به تمدن یونان و گهواره فلسفه و علم شوند و حالا ۸۰۰ قهرمان بیانیه دادهاند که تا خیزش ۸۰ میلیون نفر دیگر، در برابر زبان ترکی ایستاده و بگویند که نگران ایرانند.
بیانیه با شمارش بحرانهای بزرگ کشور عزیزمان مانند چالشهای اقتصادی، گرانی، تورّم، کاهش شدید ارزش پولِ ملّی، سردرگمی سیاستِ خارجی کشور، خطرِ احتمالی بروز جنگ، مهاجرتِ نخبگان، خروج سرمایههای مادی و معنوی کشور آغاز میشود ولی درد اصلی، همان مهیا شدن شرایط کشور و منطقه، برای احقاق حقوق غیرفارسهای ایران است.
اگر با یک اسلامیست ایدیولوژیک از نزدیک آشنا باشید، میبینید که نگران هیچ یک از مشکلات این جامعه نیست و تنها قصد دارد در هر فرصتی نماز جماعت را برپا کند و در مناطق مختلف مسجد تاسیس کند.
ایرانیست ایدیولوژیک هم چنین است و مشمول الذمه هستید اگر فکر کنید که امضا کنندگان این متن دردمند وضعیت فعلی ایران، گرانی و تورم هستند. اینها فقط میخواهند «هیات عزاداران نگرانان ایران» را برپا کنند و چیزی که پشیزی برایشان ارزش ندارد وضعیت و خواستهای مردم ایران است. آیا اینها گامی برای حقوق زنان در ایران برداشتهاند؟ اصلا و ابدا. آیا خشکی دریاچه اورمیه اینها را ناراحت کرده است؟ حاشا و کللا. آیا درد هموطنان مناطق محروم را درک میکنند؟ به قول حسام بیگ، التماس نکن این یکی محاله.
برای همین مردم ایران نیز سالهاست که اینها را به زبالهدان تاریخ راهنمایی کردهاند و اگر مخالفان این بیانیه اقدام به بازنشر آن نمیکردند، حتی خواهرزادههای خود این افراد نیز از نشر چنین بیانیهای مطلع نمیشدند. حتی افراد نالایقی مانند حسین روغنی و جواد خیابانی؛ بخاطر آنکه گاهی در کنار مردم ایستاده و حرفهایی گفتهاند، بیش از همه این ۸۰۰ نفر مورد تایید و احترام جامعه هستند و اینها فقط میتوانند با خزیدن در لایههای حکومت، چوب لای چرخ دولت پزشکیان بگذارند.
عزتالله سحابی قائد اعظم «هیات عزاداران نگرانان ایران» و بخاطر این نگرانی همیشه همراه حکومت بود و در طول عمرش یکصدم گوهر عشقی اعتراض نکرده و در برابر منتقدانش میگفت که عدم اعتراض من، نه به دلیل این است که در نظام هیچ اشکالی نمیبینم. بلکه به این خاطر است که اندک فتوری در اقتدار حکومتی ایران، باعث آشوب و بلوا از اطراف و اکناف میشود و فروپاشی یا تضعیف حکومت مرکزی، مساوی است با فروپاشی ایران.
-----------
@ibrahimsavalan
بیانیه با شمارش بحرانهای بزرگ کشور عزیزمان مانند چالشهای اقتصادی، گرانی، تورّم، کاهش شدید ارزش پولِ ملّی، سردرگمی سیاستِ خارجی کشور، خطرِ احتمالی بروز جنگ، مهاجرتِ نخبگان، خروج سرمایههای مادی و معنوی کشور آغاز میشود ولی درد اصلی، همان مهیا شدن شرایط کشور و منطقه، برای احقاق حقوق غیرفارسهای ایران است.
اگر با یک اسلامیست ایدیولوژیک از نزدیک آشنا باشید، میبینید که نگران هیچ یک از مشکلات این جامعه نیست و تنها قصد دارد در هر فرصتی نماز جماعت را برپا کند و در مناطق مختلف مسجد تاسیس کند.
ایرانیست ایدیولوژیک هم چنین است و مشمول الذمه هستید اگر فکر کنید که امضا کنندگان این متن دردمند وضعیت فعلی ایران، گرانی و تورم هستند. اینها فقط میخواهند «هیات عزاداران نگرانان ایران» را برپا کنند و چیزی که پشیزی برایشان ارزش ندارد وضعیت و خواستهای مردم ایران است. آیا اینها گامی برای حقوق زنان در ایران برداشتهاند؟ اصلا و ابدا. آیا خشکی دریاچه اورمیه اینها را ناراحت کرده است؟ حاشا و کللا. آیا درد هموطنان مناطق محروم را درک میکنند؟ به قول حسام بیگ، التماس نکن این یکی محاله.
برای همین مردم ایران نیز سالهاست که اینها را به زبالهدان تاریخ راهنمایی کردهاند و اگر مخالفان این بیانیه اقدام به بازنشر آن نمیکردند، حتی خواهرزادههای خود این افراد نیز از نشر چنین بیانیهای مطلع نمیشدند. حتی افراد نالایقی مانند حسین روغنی و جواد خیابانی؛ بخاطر آنکه گاهی در کنار مردم ایستاده و حرفهایی گفتهاند، بیش از همه این ۸۰۰ نفر مورد تایید و احترام جامعه هستند و اینها فقط میتوانند با خزیدن در لایههای حکومت، چوب لای چرخ دولت پزشکیان بگذارند.
عزتالله سحابی قائد اعظم «هیات عزاداران نگرانان ایران» و بخاطر این نگرانی همیشه همراه حکومت بود و در طول عمرش یکصدم گوهر عشقی اعتراض نکرده و در برابر منتقدانش میگفت که عدم اعتراض من، نه به دلیل این است که در نظام هیچ اشکالی نمیبینم. بلکه به این خاطر است که اندک فتوری در اقتدار حکومتی ایران، باعث آشوب و بلوا از اطراف و اکناف میشود و فروپاشی یا تضعیف حکومت مرکزی، مساوی است با فروپاشی ایران.
-----------
@ibrahimsavalan
05.04.202507:50
دهباشی در میانهی دعواهای آبی یزد و اصفهان، از اقدام تجزیه طلبانه دکتر پزشکیان برای جداسازی معدن مس سونگون از شرکت مس ایران یادی کرده و برای همین ما هم از دوران ریاست آقای رئیسی یادی میکنیم که امثال دهباشی برای گفتن دو کلمه، ابتدا ده بار دم تکان داده و بعد با کلی ترس و لرز کیرکهگاردی، حرف خودشان را سربسته عرض میکردند و وقتی برخی از هواداران آقای رئیسی در پاسخ به آن توییت دهباشی نوشتند: «سربسته عرض میشود آقای دهباشی! آقای رئیسی به صبوری آقای روحانی نیست. حد خودتان را بدانید» دهباشی جلدی توییت خود را پاک کرد. آری این جماعت همیناند که اگر چماقی در دستانت ببینند، برایت دم تکان میدهند و اگر نجابت به خرج بدهی، دم در میآورند.
مثل اینکه تجزیه طلبان چنان زیاد شدهاند که رئیسجمهور مملکت نیز در دایره شمول آن لغت قرار گرفته است. براهنی میگفت زمانی که به خود من هم تجزیه طلب گفتند، تازه فهمیدم که تجزیه طلب بودن پیشهوری هم دروغ بوده و شاید حالا دکتر پزشکیان بداند که اتهام تجزیه طلبی، اسم رمزی برای عقب نشاندن ما از مطالبات و اهدافمان بوده است.
میتوان صدها ورق درباره مظالمی که تنها در موضوع مس سونگون بر آذربایجان تحمیل میشود، نوشت. اما فعلا چرایی ظهور ناگهانی مس سونگون در توییت دهباشی، آن هم در میانهی دعوای یزد و اصفهان مهمتر است. دهباشی از افراد مطلع داخل سیستم محسوب میشود که سرورانش او را در جریان برخی اخبار درز نکرده قرار میدهند تا به نفع آنها پروپاگاندا کند. احتمالا صاحبان دهباشی او را مطلع کردهاند که پزشکیان برای اتمام کار ناتمام خود درباره مس سونگون مصمم است و باید پارسی کرده او را عقب برانند که اگر استقلال مس سونگون محقق شود، چیزی شبیه قطع ید استعماری کمپانی هند شرقی و رهایی هندوستان از یوغ بردگی انگلیس خواهد بود.
حالا ما در میانهی این دعوا، یادی کنیم از سگهای قدیم که به دزد پارس میکردند و با ایستادن در کنار غارتگر، به طرف صاحبخانه و صاحب معدن، یعنی آذربایجان پارس نمیکردند و دوباره یادی کنیم از چرایی تقریر توییت سربسته دهباشی.
تابستان ۱۴۰۰ همین اصفهان و یزدی دست به یکی کرده و آب عربهای اهواز را دزدیدند و صدای عربها بجایی نرسید. آذربایجانی که امروزه مورد افترا و بهتان بوتههای بیریشه شده، به عنوان وارث آنهایی که هزار سال این مملکت را عادلانه اداره کرده و آب بر روی کسی نبسته، دوم مرداد در حمایت از عربها، قیام کرد و دهباشی این توییت را خطاب به آقای رئیسی زد و حالا ما به خودش میگوییم که هشدار...
------------
@ibrahimsavalan
مثل اینکه تجزیه طلبان چنان زیاد شدهاند که رئیسجمهور مملکت نیز در دایره شمول آن لغت قرار گرفته است. براهنی میگفت زمانی که به خود من هم تجزیه طلب گفتند، تازه فهمیدم که تجزیه طلب بودن پیشهوری هم دروغ بوده و شاید حالا دکتر پزشکیان بداند که اتهام تجزیه طلبی، اسم رمزی برای عقب نشاندن ما از مطالبات و اهدافمان بوده است.
میتوان صدها ورق درباره مظالمی که تنها در موضوع مس سونگون بر آذربایجان تحمیل میشود، نوشت. اما فعلا چرایی ظهور ناگهانی مس سونگون در توییت دهباشی، آن هم در میانهی دعوای یزد و اصفهان مهمتر است. دهباشی از افراد مطلع داخل سیستم محسوب میشود که سرورانش او را در جریان برخی اخبار درز نکرده قرار میدهند تا به نفع آنها پروپاگاندا کند. احتمالا صاحبان دهباشی او را مطلع کردهاند که پزشکیان برای اتمام کار ناتمام خود درباره مس سونگون مصمم است و باید پارسی کرده او را عقب برانند که اگر استقلال مس سونگون محقق شود، چیزی شبیه قطع ید استعماری کمپانی هند شرقی و رهایی هندوستان از یوغ بردگی انگلیس خواهد بود.
حالا ما در میانهی این دعوا، یادی کنیم از سگهای قدیم که به دزد پارس میکردند و با ایستادن در کنار غارتگر، به طرف صاحبخانه و صاحب معدن، یعنی آذربایجان پارس نمیکردند و دوباره یادی کنیم از چرایی تقریر توییت سربسته دهباشی.
تابستان ۱۴۰۰ همین اصفهان و یزدی دست به یکی کرده و آب عربهای اهواز را دزدیدند و صدای عربها بجایی نرسید. آذربایجانی که امروزه مورد افترا و بهتان بوتههای بیریشه شده، به عنوان وارث آنهایی که هزار سال این مملکت را عادلانه اداره کرده و آب بر روی کسی نبسته، دوم مرداد در حمایت از عربها، قیام کرد و دهباشی این توییت را خطاب به آقای رئیسی زد و حالا ما به خودش میگوییم که هشدار...
------------
@ibrahimsavalan


02.04.202509:54
30.03.202512:53
هفته گذشته رئیس جمهور ترکیه در سالگرد نبرد تاریخی چاناققلعه گفت: «از سوریه تا غزه، از حلب تا تبریز، از موصل تا قدس، شهدا از چهارگوشه جغرافیای معنوی ما در چاناققلعه آرمیدهاند.»
ایشان در هفته گذشته دو خبر خوب نیز تقدیم جغرافیای معنوی ما کردند. اول اینکه عید نوروز جز تعطیلهای رسمی ترکیه درآمد و دوم اینکه خرداد امسال در نشست مجارستان، سران همه کشورهای ترک عید نوروز را به عنوان عید مشترک همه ترکهای جهان تصویب و تقدیم مجامع بینالمللی خواهند کرد.
این خبرهای خوش، جای تبریک دارد و این خبرها بیش از همه گوارای علویها و خصوصا علویهای ترکیه، جماعت اهل حق یا همان یارسانها باد که بیش از دیگران در روشن نگهداشت اوجاق این عید کوشیدهاند. زیرا در دنیای قدیم یک عید ملی و طبیعی نمیتوانست بدون تقارن و حمایت یک عید دینی و مذهبی دوام یابد و برای همین در متون فارسی، با تاکید بر ریشههای زرتشتی این عید، خواستهاند با کمک آن دین این عید را زنده نگه دارند. تقویمهای فعلی جهان نیز ریشه در ادیان دارند و تقویم هجری شمسی ما بر هجرت پیامبر از مکه به مدینه استوار شده و تقویم میلادی با میلاد حضرت عیسی گره خورده است و در ادواری که دین اصلیترین منبع هویتی محسوب میشد، بعید بود عیدی بتواند بدون داشتن ریشههای مذهبی، در میان تودههای جامعه دوام و قوام یابد.
شیعیان و خصوصا علویها دلشان میخواست علاوه بر هجرت پیامبر، آغاز امامت علی (ع) را نیز به مبدا تقویم خودشان اضافه کنند و از آنجا که واقعه غدیر خم در ۱۸ ذیحجه سال دهم هجری، با ۲۸ اسفند مصادف بوده است، شیعیان از این تقارن استقبال کرده و عید نوروز را عید آغاز امامت حضرت علی فرض کردهاند و زمانیکه بسیاری از ملل مسلمان شده، مراسمها و اعیاد قبل از اسلام خودشان را طرد کردهاند، عید بهار به دلیل تقارنش با جشن امامت، در میان شیعیان و علویها ماندگار شد.
پررنگی این عید در آذربایجان و کمرنگیاش در میان ترکهای سنی مذهب مربوط به همین است و در میان کردها نیز، کردهای سنی توجه خاصی به این عید نداشتند و کردهای شیعه خصوصا جماعت یارسان این عید را با جان و دل حفظ کردند و کردهای ترکیه نیز با تقلید از علویهای آن کشور این عید را گرامی داشتند و در ایران برگزاری دولتی این عید به دولت علوی صفوی برمیگردد.
هنوز هم تکمچیهای قدیمی آذربایجان در چرایی بزرگداشت این عید، به نامه جبرئیل مبنی بر امامت علی در روز غدیر خم اشاره کرده و میگویند:
جناب جبرئیل نامه گتیردی
گتیرجهیین پئیغمبره یئتیردی،
موبارک قوللارین گؤیه گؤتوردو،
سیزین بو تازه بایرامیز موبارک،
آییز، ایلیز، هفتهز، گونوز موبارک
---------
@ibrahimsavalan
ایشان در هفته گذشته دو خبر خوب نیز تقدیم جغرافیای معنوی ما کردند. اول اینکه عید نوروز جز تعطیلهای رسمی ترکیه درآمد و دوم اینکه خرداد امسال در نشست مجارستان، سران همه کشورهای ترک عید نوروز را به عنوان عید مشترک همه ترکهای جهان تصویب و تقدیم مجامع بینالمللی خواهند کرد.
این خبرهای خوش، جای تبریک دارد و این خبرها بیش از همه گوارای علویها و خصوصا علویهای ترکیه، جماعت اهل حق یا همان یارسانها باد که بیش از دیگران در روشن نگهداشت اوجاق این عید کوشیدهاند. زیرا در دنیای قدیم یک عید ملی و طبیعی نمیتوانست بدون تقارن و حمایت یک عید دینی و مذهبی دوام یابد و برای همین در متون فارسی، با تاکید بر ریشههای زرتشتی این عید، خواستهاند با کمک آن دین این عید را زنده نگه دارند. تقویمهای فعلی جهان نیز ریشه در ادیان دارند و تقویم هجری شمسی ما بر هجرت پیامبر از مکه به مدینه استوار شده و تقویم میلادی با میلاد حضرت عیسی گره خورده است و در ادواری که دین اصلیترین منبع هویتی محسوب میشد، بعید بود عیدی بتواند بدون داشتن ریشههای مذهبی، در میان تودههای جامعه دوام و قوام یابد.
شیعیان و خصوصا علویها دلشان میخواست علاوه بر هجرت پیامبر، آغاز امامت علی (ع) را نیز به مبدا تقویم خودشان اضافه کنند و از آنجا که واقعه غدیر خم در ۱۸ ذیحجه سال دهم هجری، با ۲۸ اسفند مصادف بوده است، شیعیان از این تقارن استقبال کرده و عید نوروز را عید آغاز امامت حضرت علی فرض کردهاند و زمانیکه بسیاری از ملل مسلمان شده، مراسمها و اعیاد قبل از اسلام خودشان را طرد کردهاند، عید بهار به دلیل تقارنش با جشن امامت، در میان شیعیان و علویها ماندگار شد.
پررنگی این عید در آذربایجان و کمرنگیاش در میان ترکهای سنی مذهب مربوط به همین است و در میان کردها نیز، کردهای سنی توجه خاصی به این عید نداشتند و کردهای شیعه خصوصا جماعت یارسان این عید را با جان و دل حفظ کردند و کردهای ترکیه نیز با تقلید از علویهای آن کشور این عید را گرامی داشتند و در ایران برگزاری دولتی این عید به دولت علوی صفوی برمیگردد.
هنوز هم تکمچیهای قدیمی آذربایجان در چرایی بزرگداشت این عید، به نامه جبرئیل مبنی بر امامت علی در روز غدیر خم اشاره کرده و میگویند:
جناب جبرئیل نامه گتیردی
گتیرجهیین پئیغمبره یئتیردی،
موبارک قوللارین گؤیه گؤتوردو،
سیزین بو تازه بایرامیز موبارک،
آییز، ایلیز، هفتهز، گونوز موبارک
---------
@ibrahimsavalan
25.03.202511:17


09.04.202521:44


06.04.202512:58
04.04.202515:34
کتاب تواریخ آل سلجوق (سلجوقیان و غز در کرمان) نهصد سال پیش توسط افضل الدین ابوحامد کرمانی نوشته شده و حدود چهارصد سال پیش توسط میرزا محمدابراهیم خبیصی تحریر و سی سال پیش، محمدابراهیم باستانی پاریزی آن را چاپ کرده است. این کتاب نشان میدهد که از هزار سال پیش ترکها سهم قابل توجهی از اهالی کرمان بوده و حکومت بر کرمان در اختیار داشتند و ترکهای کرمان حکومتی با نام سلجوقیان کرمان یا آل قاوورد برخی خود داشتهاند.
به اذعان همه منابع تاریخی ترکهای افشار به مدت چهارصد سال و در دورههای صفوی، افشاری و قاجاری حکومت بر کرمان را در اختیار داشتند و بنا به نوشته وزیری کرمانی مورخ قاجاری، چهار پنجم از قشون کرمان از ترکها و یک پنجم آن از فارسها بود و حتی در اوایل دوره پهلوی نیز قشون کرمان؛ خصوصا سواره نظام آن در اختیار ترکها بود. ولی وارثان نهصد سال حکمرانی امروزه به کارگران معادن کرمان تبدیل شدهاند.
آخرین باری که از ترکهای کرمان در صفحات تاریخ نامی به میان آمد، نبرد جانانه ترکهای کرمان به رهبری حسین خان بچاقچی با قشون انگلیس در جنگ جهانی اول بود و ستاره ترکهای کرمان نیز به مانند همه ترکهای ایران با ظهور حکومت پهلوی افول کرد و حالا بعد از صد سال در بازی تیم گل گهر سیرجان و تراکتور آذربایجان دوباره نام حسین خان بچاقچی زنده شد. برای همین است که ما از تراکتور با عنوان رستاخیز مجادله ملی ترک در ایران یاد میکنیم و امروز نیز دوباره ارتش سرخ آذربایجان به سمت قبلهگاه تبریز روان شده تا رو در روی استقلال مرکز صف آرایی کند.
----------
@ibrahimsavalan
به اذعان همه منابع تاریخی ترکهای افشار به مدت چهارصد سال و در دورههای صفوی، افشاری و قاجاری حکومت بر کرمان را در اختیار داشتند و بنا به نوشته وزیری کرمانی مورخ قاجاری، چهار پنجم از قشون کرمان از ترکها و یک پنجم آن از فارسها بود و حتی در اوایل دوره پهلوی نیز قشون کرمان؛ خصوصا سواره نظام آن در اختیار ترکها بود. ولی وارثان نهصد سال حکمرانی امروزه به کارگران معادن کرمان تبدیل شدهاند.
آخرین باری که از ترکهای کرمان در صفحات تاریخ نامی به میان آمد، نبرد جانانه ترکهای کرمان به رهبری حسین خان بچاقچی با قشون انگلیس در جنگ جهانی اول بود و ستاره ترکهای کرمان نیز به مانند همه ترکهای ایران با ظهور حکومت پهلوی افول کرد و حالا بعد از صد سال در بازی تیم گل گهر سیرجان و تراکتور آذربایجان دوباره نام حسین خان بچاقچی زنده شد. برای همین است که ما از تراکتور با عنوان رستاخیز مجادله ملی ترک در ایران یاد میکنیم و امروز نیز دوباره ارتش سرخ آذربایجان به سمت قبلهگاه تبریز روان شده تا رو در روی استقلال مرکز صف آرایی کند.
----------
@ibrahimsavalan
02.04.202509:53
وقتی از اهر به سمت مشکین حرکت میکنی روستاهای زیادی مانند تزهکند، شمسآوا، یوزباشلی، قالاباشی، شاهوئردی قشلاقی، آلپاووت، قورچوکندی، صفیخانلی، نجفخانلی، خیذیرکندی، اولوخانلی و روستاهای دیگری مانند افیل، بؤهول، نوغدوز، انداب، آللی، آلمان، ابریق، زیلیک، قیزیل گئچیلی، خونیق، گوراوان، کوسالار و انبرلی را میبینی که اکثریت مردم آنها از طایفه بایبورد هستند و نام برخی از همین روستاها نیز یادگار اسامی بیها و خانهای آن طایفه است. در حال حاضر کاپیتان و ستاره تیم ملی فوتبال ترکیه، هاکان چالاهاناوغلو مشهورترین و جهانیترین فرد طایفه بایبورد است که نامش حتی از نام قاراجا الیاس نیز فراتر رفته است.
در برخی نوشتههایم به ریشه تاریخی مردم بخشی از آذربایجان متمرکز میشوم، زیرا وقتی مردمی بداند که از طوایف بیات، افشار، قاجار یا تاتار است دیگر هیچ یاوهگویی نمیتواند به آنها آذری یا ترکزبان بگوید و برای مثال افشار بودن اکثریت مردم اورمیه مهری طلایی برای ترک بودن آنهاست.
همچنانکه چند روز پیش سراغ طایفه قاراچورلو رفته بودیم، امروز هم سراغ بایبوردها رفتهایم که یقینا همه ساکنان اهر و تبریز با افرادی با نام فامیلی بایبوردی آشنا هستند. بایبورد یکی از ۳۲ طایفه قیزیلباش است که حاجی پاشا ملافناری، پزشک نامداری که با تدریس در مصر شهرت فراوان یافت، شیخ اکمل الدین محمد بن محمود بایبوردی، بدرالدین بن قاضی سِماوْنِه و شاعر ذهنی بایبوردلو از مفاخر این طایفه در طول تاریخ است و زنجیره افتخار آنها فعلا به هاکان چالاهاناوغلو رسیده است.
طایفه بایبورد در طول تاریخ امیرانی مانند قاراجا الیاس بی، قاراخان بی، اللهوئردی سلطان، نظرخان سلطان، شاهنظر سلطان، شاهوئردی بی، مهدیخان بی، حاقنظر بی، حاقوئردی بی، کلبعلی بی، اولوخان بی، موسیخان بی، شاهقولو بی، پیری بی، اولتان بی، صفیخان بی، تیمورخان بی، جعفرخان بی، بکتاش بی، شمسی بی، ایسمیخان بی، آسلان سلطان و... داشته است که نام برخی از آنها در گذر زمان به نام روستایی بایبورد نشین تبدیل شده است.
و فعلا با گذر از اسامی باشکوهی مانند اولوخان، بکتاش و اولتان (همنام روستای بسیار تاریخی اولتان در مغان) به سراغ نام ایسمیخان به معنی گرمی و نور میرویم. زیرا در شهرهایی مانند مشکین، اردبیل، مراغه و اورمیه به افرادی با نام فامیلی ایسمیخانی برخورد میکنیم که فامیلی آنها برگرفته از نام جدشان بوده و نشانگر متواتر بودن این نام در دورههای قبلی بود.
ایسمیخان همچنین نامی متواتر در داستانها و رمانهای آذربایجان است که اسناد رسمی ایران آن را بصورت اسمخان نوشته و فردی به نام ایسمیخانی در اکثر برنامههای اسماعیل حیدری مراغهای در ردیف اول قهقهه میزند و اسماعیل حیدری خطاب به او میگوید که آقای ایسمیخانی، مرگ حق است و زندگی فانی.
-------------
@ibrahimsavalan
در برخی نوشتههایم به ریشه تاریخی مردم بخشی از آذربایجان متمرکز میشوم، زیرا وقتی مردمی بداند که از طوایف بیات، افشار، قاجار یا تاتار است دیگر هیچ یاوهگویی نمیتواند به آنها آذری یا ترکزبان بگوید و برای مثال افشار بودن اکثریت مردم اورمیه مهری طلایی برای ترک بودن آنهاست.
همچنانکه چند روز پیش سراغ طایفه قاراچورلو رفته بودیم، امروز هم سراغ بایبوردها رفتهایم که یقینا همه ساکنان اهر و تبریز با افرادی با نام فامیلی بایبوردی آشنا هستند. بایبورد یکی از ۳۲ طایفه قیزیلباش است که حاجی پاشا ملافناری، پزشک نامداری که با تدریس در مصر شهرت فراوان یافت، شیخ اکمل الدین محمد بن محمود بایبوردی، بدرالدین بن قاضی سِماوْنِه و شاعر ذهنی بایبوردلو از مفاخر این طایفه در طول تاریخ است و زنجیره افتخار آنها فعلا به هاکان چالاهاناوغلو رسیده است.
طایفه بایبورد در طول تاریخ امیرانی مانند قاراجا الیاس بی، قاراخان بی، اللهوئردی سلطان، نظرخان سلطان، شاهنظر سلطان، شاهوئردی بی، مهدیخان بی، حاقنظر بی، حاقوئردی بی، کلبعلی بی، اولوخان بی، موسیخان بی، شاهقولو بی، پیری بی، اولتان بی، صفیخان بی، تیمورخان بی، جعفرخان بی، بکتاش بی، شمسی بی، ایسمیخان بی، آسلان سلطان و... داشته است که نام برخی از آنها در گذر زمان به نام روستایی بایبورد نشین تبدیل شده است.
و فعلا با گذر از اسامی باشکوهی مانند اولوخان، بکتاش و اولتان (همنام روستای بسیار تاریخی اولتان در مغان) به سراغ نام ایسمیخان به معنی گرمی و نور میرویم. زیرا در شهرهایی مانند مشکین، اردبیل، مراغه و اورمیه به افرادی با نام فامیلی ایسمیخانی برخورد میکنیم که فامیلی آنها برگرفته از نام جدشان بوده و نشانگر متواتر بودن این نام در دورههای قبلی بود.
ایسمیخان همچنین نامی متواتر در داستانها و رمانهای آذربایجان است که اسناد رسمی ایران آن را بصورت اسمخان نوشته و فردی به نام ایسمیخانی در اکثر برنامههای اسماعیل حیدری مراغهای در ردیف اول قهقهه میزند و اسماعیل حیدری خطاب به او میگوید که آقای ایسمیخانی، مرگ حق است و زندگی فانی.
-------------
@ibrahimsavalan
28.03.202518:02
برخی از فعالان کرد و آنهایی که میخواهند بین ترک و کرد دشمنی ایجاد کنند، ادعا میکنند که «فرماندهان ترک سپاه» در دهه شصت کردستان را سرکوب کرده و دروغگویی به نام خالد عزیزی، سخنگوی رسمی حزب دموکرات کردستان در تاریخ 15 بهمن 1402 ضمن تشریح مواضع حزب خودش، ترکها را سرکوبگران کردستان معرفی کرده و میگوید: رژیم از این فرصت استفاده کرد و توسط «فرماندهان ترک» از مردم ترک برای سرکوب کردستان استفاده کرد. هم مردم ما از ترکها زخم خورده هستند و هم ترکها کردستیز شدهاند. هنوز این فرماندهان سپاه پاسداران در منطقه در راس قدرت هستند و برای کردستیزی همچنان تلاش میکنند.
برای بررسی این ادعا نگاهی گذرا به حوادث بعد از انقلاب این منطقه را لازم دیدم که متن کامل آن را میتوانید در لینک بخوانید و ببخشید که حجم این مطلب دو و نیم برابر حجم مطالبی شده است که هر روز منتشر میکنم ولی شاید ارزش خواندنش را داشته باشد...
👇👇👇
https://www.tribun.one/uncategorised/4108-abrahym-sawalan-f-alan-krd-w-syah-nmayy-trkha?fbclid=IwY2xjawJTw1BleHRuA2FlbQIxMQABHZrLm3XztRkY9u-VXZuBH_QEn8GOG2a78pz45f1OOCsZfsKc3Go9G_0pHg_aem_KwRX-Cn0qLCPMaD-3cLwZw
برای بررسی این ادعا نگاهی گذرا به حوادث بعد از انقلاب این منطقه را لازم دیدم که متن کامل آن را میتوانید در لینک بخوانید و ببخشید که حجم این مطلب دو و نیم برابر حجم مطالبی شده است که هر روز منتشر میکنم ولی شاید ارزش خواندنش را داشته باشد...
👇👇👇
https://www.tribun.one/uncategorised/4108-abrahym-sawalan-f-alan-krd-w-syah-nmayy-trkha?fbclid=IwY2xjawJTw1BleHRuA2FlbQIxMQABHZrLm3XztRkY9u-VXZuBH_QEn8GOG2a78pz45f1OOCsZfsKc3Go9G_0pHg_aem_KwRX-Cn0qLCPMaD-3cLwZw
25.03.202511:17
داستانهای حزب دموکرات کردستان و ما بیش از سریال مختارنامه تکراری شده و آنها هر از گاهی ادعاهایی مطرح کرده و بخشهای از آذربایجان را ضمیمه نقشههای خودشان میکنند و به محض واکنش ترکها دم از همزیستی و همسایگی دو ملت میزنند و دوباره بعد از مدتی که آبها از آسیاب افتاد و ترکها به خواب رفتند، باز سخنی پرانده و باعث آشفتگی خواب و بیداری ترکها میشوند و دوباره با مشاهده واکنش ترکها، پای لغات همزیستی و همسایگی را به میان میکشند.
گاهی در بخش اخبار هواشناسی، بخشهای وسیعی از آذربایجان را کردستان مینامند و گاهی هنگام اعلام کشتههای کرونا، اخبار آذربایجان را مثل ضمیمه رایگان روزنامه خودشان منتشر میکنند و در برابر هشدار ترکها میگویند که ما دوستانه خواستیم تا آستین بالا زده و خبر کشتههای شما را هم منتشر کنیم تا اخبار اجساد شماها بر زمین نماند.
گاهی نیز افرادی حقیقی (مانند فردی به نام رامبد) در مصاحبه با ارگان مرکزی حزب دموکرات اراجیف تحویل میدهد و آنها در پاسخ به اعتراضات میگویند که آن مطالب موضع آن فرد بود و مواضع حزب نمیباشد و مرکز نشر این حزب و روزنامه کردستان در نشر آن اشتباه کرده و توضیح خواهیم داد. آنها در بیانیههای مربوط به موارد قبلی، میگفتند که نخیر، آنجا آذربایجان است و در آذربایجان دو ملت کورد و ترک محکوم به زندگی هستند ولی در بیانیه اخیر، دیگر نیازی ندیدند که اورمیه را آذربایجان بدانند.
آنها در ماجرای معدن اورانیوم خوی نیز شهرستان خوی را به صراحت کردستان نامیدند و گاهی نیز نام خوی برایشان مثل بسم الله برای اجنه میشود و تصمیم میگیرند که آن لغت را به زبان نیاورند و حتی هنگام نشر خبر کمک به زلزلهزدگان خوی نیز نام آن شهر را ننوشتند و تنها گفتند که مردم به مناطق زلزلهزده کمک کردند.
برای فهم خشم اورمیه و آذربایجان نیازی به آسمان و ریسمان نیست و این مردم از دست کسانیکه در یکسال گذشته دو بار، یکبار بعد از انتخابات مجلس و بار دیگر در مراسم نوروزی، شعار اورمیه کردستانه را بر زبان آوردهاند خشمگین هستند و دیگر نمیتوانید بازی کودکانه «من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود» را اجرا کرده و به ما درس همزیستی و همسایگی بدهید.
و اگر دلخوش به این هستید که همه نهادها به نفع شما بیانیه دادهاند، بدانید که این مردم توان بر هم زدن همه نقشهها را دارند و آن دسته از گروههایی که هر روز بیانیه میدهند بهتر است یا صریحا بگویند که با گویندگان آن شعار همداستانند و پای لرزش بنشینند و یا اینکه بجای خسته کردن لغات همزیستی و همسایگی، آن شعار را محکوم کنند و برای ما نقش عیسی مسیح بازی نکنند که جیمز کاویزل آن نقش را بهتر از همه بازی کرده و ما از تماشایش لذت بردهایم.
----------
@ibrahimsavalan
گاهی در بخش اخبار هواشناسی، بخشهای وسیعی از آذربایجان را کردستان مینامند و گاهی هنگام اعلام کشتههای کرونا، اخبار آذربایجان را مثل ضمیمه رایگان روزنامه خودشان منتشر میکنند و در برابر هشدار ترکها میگویند که ما دوستانه خواستیم تا آستین بالا زده و خبر کشتههای شما را هم منتشر کنیم تا اخبار اجساد شماها بر زمین نماند.
گاهی نیز افرادی حقیقی (مانند فردی به نام رامبد) در مصاحبه با ارگان مرکزی حزب دموکرات اراجیف تحویل میدهد و آنها در پاسخ به اعتراضات میگویند که آن مطالب موضع آن فرد بود و مواضع حزب نمیباشد و مرکز نشر این حزب و روزنامه کردستان در نشر آن اشتباه کرده و توضیح خواهیم داد. آنها در بیانیههای مربوط به موارد قبلی، میگفتند که نخیر، آنجا آذربایجان است و در آذربایجان دو ملت کورد و ترک محکوم به زندگی هستند ولی در بیانیه اخیر، دیگر نیازی ندیدند که اورمیه را آذربایجان بدانند.
آنها در ماجرای معدن اورانیوم خوی نیز شهرستان خوی را به صراحت کردستان نامیدند و گاهی نیز نام خوی برایشان مثل بسم الله برای اجنه میشود و تصمیم میگیرند که آن لغت را به زبان نیاورند و حتی هنگام نشر خبر کمک به زلزلهزدگان خوی نیز نام آن شهر را ننوشتند و تنها گفتند که مردم به مناطق زلزلهزده کمک کردند.
برای فهم خشم اورمیه و آذربایجان نیازی به آسمان و ریسمان نیست و این مردم از دست کسانیکه در یکسال گذشته دو بار، یکبار بعد از انتخابات مجلس و بار دیگر در مراسم نوروزی، شعار اورمیه کردستانه را بر زبان آوردهاند خشمگین هستند و دیگر نمیتوانید بازی کودکانه «من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود» را اجرا کرده و به ما درس همزیستی و همسایگی بدهید.
و اگر دلخوش به این هستید که همه نهادها به نفع شما بیانیه دادهاند، بدانید که این مردم توان بر هم زدن همه نقشهها را دارند و آن دسته از گروههایی که هر روز بیانیه میدهند بهتر است یا صریحا بگویند که با گویندگان آن شعار همداستانند و پای لرزش بنشینند و یا اینکه بجای خسته کردن لغات همزیستی و همسایگی، آن شعار را محکوم کنند و برای ما نقش عیسی مسیح بازی نکنند که جیمز کاویزل آن نقش را بهتر از همه بازی کرده و ما از تماشایش لذت بردهایم.
----------
@ibrahimsavalan
Показано 1 - 24 із 99
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.