Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
زندگی و انسان avatar
زندگی و انسان
زندگی و انسان avatar
زندگی و انسان
23.04.202507:45
برترین غذاهای رقیق کننده خون

سعی کنید هر روز ۲ تا ۳ محصول از این لیست بخورید

روغن زیتون و بذر کتان
سرکه سیب
سیر و پیاز
لیمو
تخمه آفتابگردان
چغندر
شکلات تلخ
ماهی
گوجه فرنگی و آب گوجه فرنگی
بلغور جو دوسر
انواع توت ها: تمشک، زغال اخته، زغال اخته، توت فرنگی، گیلاس، گیلاس شیرین
زنجبیل
23.04.202507:40
موفقیت معمولا مسئله‌ای است مربوط به بعد از چهل سالگی!

در فرهنگ امروزی جاافتاده است که آدم‌های فوق‌العاده موفق، از همان جوانی راهشان از بقیۀ معمولی‌ها جداست.

بسیاری از مشهورترین الگوهای موفقیت در دوران ما، کسانی مثل بیل گیتس، مارک زاکربرگ، ایلان ماسک یا تیلور سوئیفت، چنین‌اند.

اما اگر دایرۀ دیدمان را بالاتر ببریم، تصویر دیگری می‌بینیم. واقعیت این است که نه‌تنها موفقیت، بلکه حتی نوآوری و نبوغ نیز چیزهایی هست
که «عموماً» در سنین بالا به دست می‌آید.

پژوهشگران دانمارکی در مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۹ نشان دادند که اکتشافات مهم برندگان جایزۀ نوبل، به‌طور متوسط، در ۴۴سالگی‌شان رخ داده است. به عبارت دیگر، حتی تیزهوش‌ترین افراد هم باید چند دهه تلاش کنند تا به سطحی از خبرگی برسند که بتوانند اکتشافات مهم انجام دهند.

تحقیقات متعددی نشان داده‌اند که موفقیت‌های بزرگ، عموماً بعد از چهل سالگی رخ می‌دهند. هرجا که سر بچرخانید می‌توانید نمونه‌هایش را ببینید:

کوپرنیک نظریۀ حرکت سیارات را در دهۀ ۶۰ حیات خود مطرح کرد؛ پل سزان اولین نقاشی‌هایش را وقتی فروخت که از پنجاه‌سالگی گذشته بود؛

ساموئل جانسون، یکی از بزرگترین نثرنویسان انگلیسی، قبل از چهل‌سالگی هیچ چیز مهمی ننوشته بود. این مثال‌ها در دنیای کسب‌و‌کار چندین برابر است.

ریچ کالگارد، نویسندۀ کتاب موفقیت دیرهنگام می‌گوید: گاهی برای رسیدن به خلاقیت باید راهی طولانی طی کنید.

آرتور بروکس می‌گوید در طول تاریخ سه نوع موفقیت وجود دارد:

ژانر «کودکان نابغه» که از سنین پایین به موفقیت‌های بزرگ می‌رسند، کسانی مثل پیکاسو یا فیتزجرالد.

نوع دوم، ژانر «اهداف دوگانه» است. کسانی که در زمینه‌ای متخصص می‌شوند، اما ناگهان همه‌چیز را رها می‌کنند و مسیر کاملاً متفاوتی را می‌آزمایند.

کسی مثل آلبرت شوایتزر از این دست است. او که فیلسوف و موسیقی‌دان و پزشک بزرگی بود، ناگهان تصمیم گرفت زندگی‌اش در اروپا را رها کند و بقیۀ عمرش را صرفِ مداوای مردم در فقیرترین مناطق آفریقا کند.

دستۀ سوم «استادان» هستند.

دیوید گالنسن، استاد اقتصاد دانشگاه شیکاگو، در کتاب خود با عنوان استادان پیر و نوابغ جوان می‌نویسد: استادان کسانی هستند مثل چارلز داروین، یا آلفرد هیچکاک که در ایام جوانی چندان موفق نیستند، اما خصوصیتی غریب دارند:

هر چیزی را می‌آزمایند و می‌آموزند، سپس چیزی دیگر را مورد آزمایش قرار می‌دهند و نکات بیشتری می‌آموزند. آنها تمرکز اصلی‌شان بر خودِ روند یادگیری است.

بسیاری از کسانی که دیر به موفقیت می‌رسند در میان‌سالی از زمین بلند می‌شوند و کم‌کم لذت کار متمرکز را می‌چشند.

ولی چون گرفتار بندها و پیوندهای کسانی که زود به موفقیت می‌رسند نیستند، می‌توانند نظرشان را تغییر دهند و دست به آزمایش مدل‌های خودشان بزنند.

آن‌ها فرزانه‌های جستجوگری هستند که تا پایان عمر آرام نمی‌نشینند.
19.04.202512:22
چندان‌که مرا شیخِ اَجَلّ، ابوالفرج بن جوزی، رَحْمَةُ اللهِ عَلَیْهِ، ترکِ سَماع فرمودی و به خلوت و عُزلت اشارت کردی، عُنْفُوانِ شَبابم غالب آمدی و هوا و هوس طالب؛ ناچار به خلافِ رایِ مربّی قدمی برفتمی و از سماع و مُجالست حَظّی برگرفتمی و چون نصیحتِ شیخم یاد آمدی، گفتمی:

قاضی ار با ما نشیند، برفشاند دست را
محتسِب گر مَی خورد، معذور دارد مست را

تا شبی به مَجْمَعِ قومی برسیدم که در میان مطربی دیدم؛

گویی رگِ جان می‌گسلد زخمهٔ ناسازش
ناخوش‌تر از آوازهٔ مرگِ پدر، آوازش

گاهی انگشت حریفان از او در گوش و گهی بر لب که خاموش!

نُهاجُ اِلیٰ صَوْتِ اْلاَغانی لِطیبِها
وَ اَنْتَ مُغَنٍّ اِنْ سَکَتَّ نَطیبُ

نبیند کسی در سَماعت خوشی
مگر وقتِ رفتن که دَم در کشی

چون در آواز آمد آن بَرْبَط سرای
کدخدا را گفتم: از بهر خدای

زَیْبَقم در گوش کُن تا نشنوم
یا دَرَم بگشای تا بیرون روم

فی‌الجمله پاسِ خاطر یاران را موافقت کردم و شبی به چند مُجاهده به روز آوردم.

مؤذّن بانگِ بی‌هنگام برداشت
نمی‌داند که چند از شب گذشته است

درازیِّ شب از مژگانِ من پرس
که یک‌دم خواب در چشمم نگشته است

بامدادان به حکم تّبرکْ دستاری از سر و دیناری از کمر بگشادم و پیش مُغَنّی نهادم و در کنارش گرفتم و بسی شکر گفتم. یاران ارادتِ من در حقّ او خلافِ عادت دیدند و بر خِفَّتِ عقلم حمل کردند.

یکی زآن میان زبان تعرّض دراز کرد و ملامت کردن آغاز، که این حرکت مناسب رایِ خردمندان نکردی؛ خرقهٔ مَشایخ به چنین مطربی دادن که در همه عمرش درمی ‌بر کف نبوده است و قُراضه‌ای در دف.

مطربی، دور از این خجسته سرای
کس دو بارش ندیده در یک جای

راست چون بانگش از دهن برخاست
خلق را موی بر بدن برخاست

مرغِ ایوان ز هولِ او بپرید
مغز ما برد و حلقِ خود بدرید

گفتم: زبانِ تعرّض مصلحت آن است که کوتاه کنی که مرا کرامتِ این شخص ظاهر شد. گفت: مرا بر کیفیّتِ آن واقف نگردانی تا منش هم تقرّب کنم و بر مطایبتی که کردم استغفار گویم؟

گفتم: بلی! به علّتِ آن که شیخِ اَجَلّم بارها به ترکِ سَماع فرموده است و موعظهٔ بلیغ گفته و در سمعِ قبول من نیامده. امشبم طالعِ مَیْمون و بختِ همایون بدین بُقعه رهبری کرد تا به دست این توبه کردم که بقیّتِ زندگانی گِردِ سَماع و مخالطت نگردم!

آواز خوش از کام و دهان و لبِ شیرین
گر نغمه کند ور نکند دل بفریبد

ور پردهٔ عُشّاق و خراسان و حجاز است
از حنجرهٔ مطربِ مکروه نزیبد
16.04.202513:29
معلم کیست ، وظیفه او چیست ؟

هدف تعلیم و تربیت باید آن باشد که در مردم آزاد فکری بپروراند و آنان را چنان بار بیاورد که با رغبت به بحثهای دیگران گوش کنند و چنانچه این بحثها به نتایجی که مورد دلبستگی آنان نیست منتهی گردید، خشمگین نگردند. هر جا تعصبات عمومی حکمفرما باشد، اعم از تعصبات ملی و نژادی و تنگ نظری‌های مذهبی، مدرسه‌ها باید آگاهانه کوشش خود را مصروف تعدیل و رفع این تعصبات کنند.

#برتراند_راسل
از مقاله: معلم کیست وظیغه او چیست؟
ترجمه: محمد وحید دستگردی
15.04.202518:06
11.04.202518:46
( مردی که هند را نجات داد )

ما فقط به وسیلهٔ عشق می‌توانیم عقیدهٔ مخالفان خود را تغییر دهیم، نه با تنّفر. تنفر وحشیانه‌ترین شکل خشونت است و خشونت به  شخصی که تنفر دارد آسیب می‌رساند نه فردِ موردِ تنفر.

#ماهاتما_گاندی (رهبر آزادی بخش هند)
کتاب:ِ «گزینهٔ گفتارهای گاندی»
ترجمه: مهشید میرمعزّی، نشر ثالث،
23.04.202507:43
به‌قول عباس معروفی در کتاب «سمفونی مردگان»؛ آدم‌ها همیشه چیزی را از دست می‌دهند تا چیز دیگری را به‌دست بیاورند ولی بعضی چیزها هست که اگر از دست برود، دیگر هیچ‌چیز جایش را نمی‌گیرد.
16.04.202513:32
16.04.202513:27
ما نسل بدبختی هستیم. دست‌مان به مقصر اصلی نمی‌رسد، از همدیگر انتقام می‌گیریم!

#عباس_معروفی / تماما خصوصی
11.04.202518:49
11.04.202518:45
شاگردی از استاد پرسید: خواهش می کنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را از بد تشخیص دهم؟

استاد پاسخ داد: تو نمی توانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمی توان به این شناخت رسید. اما می توانی از فضایی که در حضور او به وجود می آید، او را بشناسی؛ چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد.

نوربرت لش لاینتر
مترجم: مهشید میرمعذی
23.04.202507:42
هرچی که باشه جنگ در نهایت یعنی آدم‌کشی مجاز. وقتی آدمایی که رأس کارن، گیر می‌کنن و دیگه نمی‌دونن چه سیاستی رو پیاده کنن و مشکلات اقتصادی رو چه‌جوری حل کنن، از پشت پستو عروسک میهن‌پرستی رو درمی‌آرن. کفش و کلاهش هم می‌کنن تا مترسکشون جورِ جور شه: آخه مترسک میهن‌پرستی یه پاپوش به اسم دشمنِ خونی و یه سرپوش به اسم شهامت‌طلبی لازم داره. معلومم هست که بعدش همه‌شون می‌گن راهشون راه حقه و پای خداهاشونو می‌کشن وسط. آخر سر هم این پدرا و مادرا و بچه‌های از دنیا بی‌خبرن که بایست تاوان جنگ رو بدن

📕 بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن!
✍️ #کورت_توخولسکی
20.04.202517:57
دنبال دل کمند نگاه کسی مباد
این برق در کمین گیاه کسی مباد

از انتظار، دیدهٔ یعقوب شد سفید
هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد

از توبهٔ شکسته، زمین گیر خجلتم
این شیشهٔ شکسته به راه کسی مباد

یا رب که هیچ دیده ز پرواز بی محل
منت‌پذیر از پر کاه کسی مباد

لرزد دلم ز قامت خم همچو برگ بید
دیوار پی‌گسسته پناه کسی مباد

در حیرتم که توبه کنم از کدام جرم
بیش از شمار، جرم و گناه کسی مباد

صائب دلم سیاه شد از کثرت گناه
این ابر تیره پردهٔ ماه کسی مباد

#صائب_تبریزی
16.04.202513:31
بعضی وقت ‌ها این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر هم میاریم می‌بخشه؟!

ولی بعد به دور و برم نگاه می‌کنم و به ذهنم می ‌رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده ...


#ادوارد_زوئیک / الماس خونین
16.04.202513:26
هیچ چیز مثل سانسور فروش کتاب رو بالا نمی‌بره. اخلاق‌گراها چه سر و صدایی راه بندازن! نسخه‌های ممنوع شده یواشکی دست به دست می‌شن! کتاب تو سایه‌ها زندگی می‌کنه و مثل قارچ توی تاریکی و رطوبت بزرگ می‌شه!

#استیو_تولتز / جزء از کل
11.04.202518:48
پدر و مادرم فوت شدند و من به این نتیجه رسیده‌ ام که آنجا هم جای قشنگی است ، می‌گویید چرا؟ اگر جای بدی بود یکی از اینها که رفته ‌اند بر می گشت اینجا ...

#اکبر_گلپایگانی
11.04.202518:43
اگر توی دنیا پول داشته باشی ، افتخار ، اعتبار ، شرف ، ناموس و همه چیز داری . عزیز بی جهت میشی . میهن پرست و باهوش هستی، همه تملقت را میکنند و همه کار هم برایت میکنند . پول ستّارالعیوبه . اگر پول دزدی بود میتوانی حلالش بکنی و از شیر مادر حلالتر میشه و برای آن دنیا هم نماز و روزه و حج را میشه خرید . این دنیا و آن دنیا را هم داری ...

#صادق_هدایت / حاجی آقا
⭕️ همزمان با مشغول بودن ایران با مسائل و حاشیه های خودساخته توسط حاکمیت ، ببینید در عراق چه پروژه شگفت و بزرگی در حال اتفاق افتادن است
20.04.202517:57
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار

ای که دستت می‌رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

اینکه در شهنامه‌هاآورده‌اند
رستم و رویینه‌تن اسفندیار

تا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلقست دنیا یادگار

اینهمه رفتند و مای شوخ چشم
هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار

ای که وقتی نطفه بودی بی‌خبر
وقت دیگر طفل بودی شیرخوار

مدتی بالا گرفتی تا بلوغ
سرو بالایی شدی سیمین عذار

همچنین تا مرد نام‌آور شدی
فارس میدان و صید و کارزار

آنچه دیدی بر قرار خود نماند
وینچه بینی هم نماند بر قرار

دیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد بودن و خاکش غبار

گل بخواهد چید بی‌شک باغبان
ور نچیند خود فرو ریزد ز بار

اینهمه هیچست چون می‌بگذرد
تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار

نام نیکو گر بماند ز آدمی
به کزو ماند سرای زرنگار

سال دیگر را که می‌داند حساب؟
یا کجا رفت آنکه با ما بود پار؟

خفتگان بیچاره در خاک لحد
خفته اندر کلهٔ سر سوسمار

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار

هیچ دانی تا خرد به یا روان
من بگویم گر بداری استوار

آدمی را عقل باید در بدن
ورنه جان در کالبد دارد حمار

پیش از آن کز دست بیرونت برد
گردش گیتی زمام اختیار

گنج خواهی، در طلب رنجی ببر
خرمنی می‌بایدت، تخمی بکار

چون خداوندت بزرگی داد و حکم
خرده از خردان مسکین درگذار

چون زبردستیت بخشید آسمان
زیردستان را همیشه نیک دار

عذرخواهان را خطاکاری ببخش
زینهاری را به جان ده زینهار

شکر نعمت را نکویی کن که حق
دوست دارد بندگان حقگزار

لطف او لطفیست بیرون از عدد
فضل او فضلیست بیرون از شمار

گر به هر مویی زبانی باشدت
شکر یک نعمت نگویی از هزار

نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت پایدار

ملک بانان را نشاید روز و شب
گاهی اندر خمر و گاهی در خمار

کام درویشان و مسکینان بده
تا همه کارت برآرد کردگار

با غریبان لطف بی‌اندازه کن
تا رود نامت به نیک در دیار

زور بازو داری و شمشیر تیز
گر جهان لشکر بگیرد غم مدار

از درون خستگان اندیشه کن
وز دعای مردم پرهیزگار

منجنیق آه مظلومان به صبح
سخت گیرد ظالمان را در حصار

با بدان بد باش و با نیکان نکو
جای گل گل باش و جای خار خار

دیو با مردم نیامیزد مترس
بل بترس از مردمان دیوسار

هر که دد یا مردم بد پرورد
دیر زود از جان برآرندش دمار

با بدان چندانکه نیکویی کنی
قتل مار افسا نباشد جز به مار

ای که داری چشم عقل و گوش هوش
پند من در گوش کن چون گوشوار

نشکند عهد من الا سنگدل
نشنود قول من الا بختیار

سعدیا چندانکه می‌دانی بگوی
حق نباید گفتن الا آشکار

هر کرا خوف و طمع در کار نیست
از ختا باکش نباشد وز تتار

دولت نوئین اعظم شهریار
باد تا باشد بقای روزگار

خسرو عادل امیر نامور
انکیانو سرور عالی تبار

دیگران حلوا به طرغو آورند
من جواهر می‌کنم بر وی نثار

پادشاهان را ثنا گویند و مدح
من دعایی می‌کنم درویش‌وار

یارب الهامش به نیکویی بده
وز بقای عمر برخوردار دار

جاودان از دور گیتی کام دل
در کنارت باد و دشمن بر کنار

تا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگار

سعدی
16.04.202513:30
آینه چون نقشِ تو بنمود راست

خود شکن ، آئینه شکستن خطاست

#نظامی_گنجوی
16.04.202513:25
ﻭﻗتی ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺑﺮﯼ ﺑﻪ ﭘﻴﮏﻧﻴﮏ ﻣﯽﺑﺮﻳﺪ، ﺁﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﻗﻄﻌﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﻳﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎﺭﻳﺪ ﻳﺎ ﻫﻮﺍ ﺻﺎﻑ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ؟ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﺘﻮﺍﻧﻴﺪ ﺟﻮﺍﺏ ﻗﻄﻌﯽ ﺩﻫﻴﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ . ﺑﺴﻴﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻻﻥ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺭﻫﺒﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ، ﻫﻤﻴﻦ ﻳﻘﻴﻦ ﻭ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ . ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﻧﻴﺎﻣﻮﺯﻧﺪ ﺩﺭ ﻏﻴﺎﺏ ﺷﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﺩﻻﻳﻞ، ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﺰﻧﻨﺪ، ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺪﻋﻴﺎﻥِ ﻳﻘﻴﻦ، ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻳﻘﻴﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻫﺒﺮﺍﻧﯽ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻳﺎ ﺟﺎﻫﻼﻧﯽ ﻣﺘﻌﺼﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻳﺎ ﺷﺎﺭﻻﺗﺎﻥﻫﺎﻳﯽ ﻓﺮﻳﺒﮑﺎﺭ . ﺷﺎﻳﺪ ﺗﺤﻤﻞ ﺷﮏ ﻭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻓﻀﺎﻳﻞ ﺗﻮﺃﻡ ﺑﺎ ﺩﺷﻮﺍﺭﯾﯽ ﺳﺖ ...

#ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ_ﺭﺍﺳﻞ
11.04.202518:47
ابوسعید ابوالخیر را گفتند:
هیچ میدانی فلانی قادر است پرواز کند؟
گفت: مگس هم میپرد.

گفتند: فلانی روی آب راه میرود غرق نمیشود!
گفت: چوب خشک نیز روی اب می ماند

درماندند و پرسیدند: پس کار بزرگ چیست؟
گفت: در میان مردم زندگی کنی و هرگز کسی را نرنجانی.
11.04.202518:42
مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت: ای مرد سری به دخترها بزن و احوال آنها را جویا شو ...

مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت و جویای احوال شد ، دخترک گفت که زمین را شخم کرده و بذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم ..

مرد به خانه کوزه گر رفت ، دختر گفت کوزها را ساخته ایم و در آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست ...
.
مرد به خانه برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت: چه باران بیاید وچه باران نیاید ما بدبختیم ...
Показано 1 - 24 из 801
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.