16.04.202512:32
#تمدن_اسلامی
شکیب ارسلان:
شکیب ارسلان:
سخن گفتن از این که مسیحیت عامل انحطاط اروپا در قرون وسطا بوده، امری بیهوده است. چنان که ادیان خرافی در ژاپن مانع پیشرفت این کشور نشد. بنابر این نه آیین مسیح سبب انحطاط دیروز اروپا و نه ترقی امروز آن است و نه بت پرستی سبب عقب ماندگی دیروز و تکامل امروز ژاپن است. سبب پیروزی یا شکست ملتها عوامل مختلفی است که با مذهب هیچ گونه ارتباطی ندارد. هرگز دین را نباید در این نبرد وارد کرد و آن را معیار ترقی و یا انحطاط جمعیتی تلقی کرد.
لکن نمیتوان از این سخن صرف نظر کرد که دین اسلام، سوای سایر ادیان است. زیرا به طور مسلم اسلام سبب پیشرفت سریع عرب شد.
23.01.202504:32
خاطرات هاشمی
۴ بهمن ۶٢
عصر نمایندگان تعاونیهای مسافربریها آمدند و سه میلیون ریال برای جبهه آوردند و درخواست کمک برای رفع مشکلات اداری داشتند. از اینکه انقلاب، سلطه بر سیستم مسافربری را از سرمایهداران گرفته و به رانندگان داده، راضی بودند.
۴ بهمن ۶٢
عصر نمایندگان تعاونیهای مسافربریها آمدند و سه میلیون ریال برای جبهه آوردند و درخواست کمک برای رفع مشکلات اداری داشتند. از اینکه انقلاب، سلطه بر سیستم مسافربری را از سرمایهداران گرفته و به رانندگان داده، راضی بودند.
19.01.202504:32
خاطرات هاشمی
٣٠ دی ۶٢
آقایان محسن رضایی و [علی] شمخانی آمدند و راجع به عملیات آینده و کارهای لبنان مذاکره کردیم. احتمال عدم هماهنگی و عدم همکاری لازم در عملیات آینده را میدهند. نصیحت کردم که از طریق همکاری و گذشت، وحدت ایجاد کنند و اعتماد و اطمینان ارتشیها را جلب نمایند.
٣٠ دی ۶٢
آقایان محسن رضایی و [علی] شمخانی آمدند و راجع به عملیات آینده و کارهای لبنان مذاکره کردیم. احتمال عدم هماهنگی و عدم همکاری لازم در عملیات آینده را میدهند. نصیحت کردم که از طریق همکاری و گذشت، وحدت ایجاد کنند و اعتماد و اطمینان ارتشیها را جلب نمایند.
17.01.202512:32
#شرقی_غربی
حزب رستاخیز ناشیانه از مفاهیمی مانند مبارزه و استثمار طبقاتی استفاده می کرد. مرور اسامی شخصیتهای کلیدی حزب، حضور پُر رنگ کمونیستهای سابق را نشان میدهد. کادرهای سیاسی حزب، در مؤسسه خاصی به نام «مرکز آموزش مربیان» تربیت میشدند که در آنجا پرویز نیکخواه، کورش لاشایی، فیروز فولادی، فیروز شیروانلو و عنایت الله رضا تدريس میکردند. این افراد در کنار محمود جعفریان و منوچهر آزمون هسته مرکزی کمونیست های سابقی بودند که در پستهای مهم در خدمت رژیم قرار داشتند.
لاشایی از مائوئیستهای سابق و دست پرورده محمد باهری (معاون وزیر دربار که خود نیز از اعضای سابق حزب توده به حساب می آمد) بود. خود باهری در سال ۱۳۵۵ دبیر کل حزب شد. در دهه ۱۳۵۰ لاشایی یکی از طراحان سیاست خارجی «نه شرقی، نه غربی» شد و بعداً به گروه ویژه ی حزب پیوست تا «فلسفه دیالکتیک جدیدی برای انقلاب شاه - ملت» تدوین کنند.
عنایت الله رضا از رهبران سابق حزب توده بود که از این حزب روی برگردانده و از تبعید خود در شوروی با مدرک دکترای فلسفه به ایران بازگشته بود. او پس از انتشار چندین کتاب در انتقاد از برداشتهای ایرانیان از مارکسیسم (به ویژه تلفیق آن با اسلام، توسط متفکرانی از قبیل شریعتی) به عضویت هیئت علمی دانشگاه پهلوی درآمد. دکتر رضا سپس یکی از نظریه پردازان حزب رستاخیز شد و مقالات متعددی در مجله تئوریک حزب با نام ایده های رستاخیز منتشر کرد.
این نکته نیز قابل توجه است که اصطلاح «رستاخیز» و مفهوم آخرالزمانیِ ضمنی آن، با فرهنگ سیاسی مارکسیستی ایران در دههٔ ۱۳۵۰ نیز پیوند داشت. به طور مثال سازمان مارکسیستی فدائیان خلق، معمولاً آغاز مبارزه مسلحانه چریکی در جنگل های سیاهکل را «رستاخیز سیاهکل» مینامید.
حزب رستاخیز ناشیانه از مفاهیمی مانند مبارزه و استثمار طبقاتی استفاده می کرد. مرور اسامی شخصیتهای کلیدی حزب، حضور پُر رنگ کمونیستهای سابق را نشان میدهد. کادرهای سیاسی حزب، در مؤسسه خاصی به نام «مرکز آموزش مربیان» تربیت میشدند که در آنجا پرویز نیکخواه، کورش لاشایی، فیروز فولادی، فیروز شیروانلو و عنایت الله رضا تدريس میکردند. این افراد در کنار محمود جعفریان و منوچهر آزمون هسته مرکزی کمونیست های سابقی بودند که در پستهای مهم در خدمت رژیم قرار داشتند.
لاشایی از مائوئیستهای سابق و دست پرورده محمد باهری (معاون وزیر دربار که خود نیز از اعضای سابق حزب توده به حساب می آمد) بود. خود باهری در سال ۱۳۵۵ دبیر کل حزب شد. در دهه ۱۳۵۰ لاشایی یکی از طراحان سیاست خارجی «نه شرقی، نه غربی» شد و بعداً به گروه ویژه ی حزب پیوست تا «فلسفه دیالکتیک جدیدی برای انقلاب شاه - ملت» تدوین کنند.
عنایت الله رضا از رهبران سابق حزب توده بود که از این حزب روی برگردانده و از تبعید خود در شوروی با مدرک دکترای فلسفه به ایران بازگشته بود. او پس از انتشار چندین کتاب در انتقاد از برداشتهای ایرانیان از مارکسیسم (به ویژه تلفیق آن با اسلام، توسط متفکرانی از قبیل شریعتی) به عضویت هیئت علمی دانشگاه پهلوی درآمد. دکتر رضا سپس یکی از نظریه پردازان حزب رستاخیز شد و مقالات متعددی در مجله تئوریک حزب با نام ایده های رستاخیز منتشر کرد.
این نکته نیز قابل توجه است که اصطلاح «رستاخیز» و مفهوم آخرالزمانیِ ضمنی آن، با فرهنگ سیاسی مارکسیستی ایران در دههٔ ۱۳۵۰ نیز پیوند داشت. به طور مثال سازمان مارکسیستی فدائیان خلق، معمولاً آغاز مبارزه مسلحانه چریکی در جنگل های سیاهکل را «رستاخیز سیاهکل» مینامید.
16.01.202520:28
#مخملباف
چندتن از زندانیان که سن و سال بالاتری داشتند به مشکل پروستات مبتلا بودند. بعضی از آنها سوزش ادرار داشتند و یک سره در حال توالت رفتن بودند. در زندان دارویی برای درمان پروستات آنها وجود نداشت.
یکی از پزشکان زندان یکبار گفت: خوردن گوجه فرنگی برای پیشگیری و شاید درمان پروستات خوب باشد.
از طرفی يك روز روزنامه کیهان مطلبی منتشر کرد در خواص خوردن روزانه گوجه فرنگی.
تعدادی از زندانیان پیشنهاد کردند که از پولی که ملاقاتیها میآورند، برای همه گوجه فرنگی خریده شود. در رای گیری زندان، خرید گوجه فرنگی به دلیل «تمایلات خرده بورژوازی» رای نیاورد. طرفداران این طرح استدلال کردند که چرا باید پول ما زندانیان صرف خرید بسته های سیگار شود که ضد سلامتی است و نوعی تمایل خرده بورژوازی است، اما برای گوجه فرنگی که بسیار ارزان تر از سیگار است و به نفع سلامتی همه ماست این همه مانع تراشی شود؟
اکثریت زندانیان نه تنها درخواست افزودن گوجه فرنگی را رد کردند، که از این به بعد آن گروه معترض را با نام جنبش گوجه فرنگی تحقیر و تمسخر می کردند.
چندتن از زندانیان که سن و سال بالاتری داشتند به مشکل پروستات مبتلا بودند. بعضی از آنها سوزش ادرار داشتند و یک سره در حال توالت رفتن بودند. در زندان دارویی برای درمان پروستات آنها وجود نداشت.
یکی از پزشکان زندان یکبار گفت: خوردن گوجه فرنگی برای پیشگیری و شاید درمان پروستات خوب باشد.
از طرفی يك روز روزنامه کیهان مطلبی منتشر کرد در خواص خوردن روزانه گوجه فرنگی.
تعدادی از زندانیان پیشنهاد کردند که از پولی که ملاقاتیها میآورند، برای همه گوجه فرنگی خریده شود. در رای گیری زندان، خرید گوجه فرنگی به دلیل «تمایلات خرده بورژوازی» رای نیاورد. طرفداران این طرح استدلال کردند که چرا باید پول ما زندانیان صرف خرید بسته های سیگار شود که ضد سلامتی است و نوعی تمایل خرده بورژوازی است، اما برای گوجه فرنگی که بسیار ارزان تر از سیگار است و به نفع سلامتی همه ماست این همه مانع تراشی شود؟
اکثریت زندانیان نه تنها درخواست افزودن گوجه فرنگی را رد کردند، که از این به بعد آن گروه معترض را با نام جنبش گوجه فرنگی تحقیر و تمسخر می کردند.
16.01.202509:31
#سحابی
از اواخر سال ۵۷ بحث انجام رفراندوم برای تعیین نظام سیاسی کشور در شورای انقلاب مطرح شد و پیرامون نحوه و محتوای آن بحثهای زیادی صورت گرفت. نظر مرحوم امام خمینی این بود که ایجاد جمهوری اسلامی به رأی گذاشته شود. این در حالی بود که محتوای جمهوری اسلامی مشخص نشده بود. مرحوم مهندس بازرگان جمهوری دموکراتیک اسلامی را مطرح کردند. امام خمینی با این نظر مهندس بازرگان مخالفت شدیدی کردند و اعلام داشتند که جمهوری اسلامی «نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» باید به رأی گذاشته شود.
در طی قرون گذشته همواره روحانیت شیعه عقاید و سلوک مذهبی و اجتماعی مردم را شکل میدادند. در زمان انقلاب مشروطه اشخاص و نیروهایی غیر روحانی هم وارد فضای سیاسی جامعه شدند و آنها نیز عقاید و سلوک سیاسی - اجتماعی مردمان را جهت دادند. نقش همین روشنفکران غیر روحانی بود که از سالهای ۳۲ به بعد روحانیت را به صحنه اجتماعی – سیاسی کشید و در واقع روحانیت مبارز را تکوین بخشید. اکنون در جریان رفراندوم میخواستیم نقش این گونه غیر روحانیان را در اداره آینده کشور تعیین کنیم. تأکید و اصرار آقای خمینی بر «جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه بیش و نه کم» جایی برای این روشنفکران - حتی نواندیشان دینی - و مرجعیت آنها در افکار عمومی مردم و بالاخره اداره جامعه باقی نمی گذارد.
به نظر من آقای خمینی در آن موقع مخالف دموکراتیک کردن نظام آینده کشور نبود، بل خیال میکرد که دموکراسی در همان مفهوم جمهوری اسلامی مندرج و منطوی است. در حالی که بعد از وفات ایشان رهبران روحانی بعدی برداشتی خلاف دموکراسی از جمهوری اسلامی کردند و آن را پایه حاکمیت خود قرار دادند.
از اواخر سال ۵۷ بحث انجام رفراندوم برای تعیین نظام سیاسی کشور در شورای انقلاب مطرح شد و پیرامون نحوه و محتوای آن بحثهای زیادی صورت گرفت. نظر مرحوم امام خمینی این بود که ایجاد جمهوری اسلامی به رأی گذاشته شود. این در حالی بود که محتوای جمهوری اسلامی مشخص نشده بود. مرحوم مهندس بازرگان جمهوری دموکراتیک اسلامی را مطرح کردند. امام خمینی با این نظر مهندس بازرگان مخالفت شدیدی کردند و اعلام داشتند که جمهوری اسلامی «نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» باید به رأی گذاشته شود.
در طی قرون گذشته همواره روحانیت شیعه عقاید و سلوک مذهبی و اجتماعی مردم را شکل میدادند. در زمان انقلاب مشروطه اشخاص و نیروهایی غیر روحانی هم وارد فضای سیاسی جامعه شدند و آنها نیز عقاید و سلوک سیاسی - اجتماعی مردمان را جهت دادند. نقش همین روشنفکران غیر روحانی بود که از سالهای ۳۲ به بعد روحانیت را به صحنه اجتماعی – سیاسی کشید و در واقع روحانیت مبارز را تکوین بخشید. اکنون در جریان رفراندوم میخواستیم نقش این گونه غیر روحانیان را در اداره آینده کشور تعیین کنیم. تأکید و اصرار آقای خمینی بر «جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه بیش و نه کم» جایی برای این روشنفکران - حتی نواندیشان دینی - و مرجعیت آنها در افکار عمومی مردم و بالاخره اداره جامعه باقی نمی گذارد.
به نظر من آقای خمینی در آن موقع مخالف دموکراتیک کردن نظام آینده کشور نبود، بل خیال میکرد که دموکراسی در همان مفهوم جمهوری اسلامی مندرج و منطوی است. در حالی که بعد از وفات ایشان رهبران روحانی بعدی برداشتی خلاف دموکراسی از جمهوری اسلامی کردند و آن را پایه حاکمیت خود قرار دادند.
10.04.202516:32
#ناسیونالیزم
در ۱۲۸۵ و در اوج انقلاب مشروطیت، اعتقاد به مداخلهٔ خارجی امری آن چنان پذیرفته شده بود که مردم آنرا یک واقعیت نامیمون زندگی سیاسی میدانستند که باید با آن زندگی کرد و حداکثر بهره برداری را از آن نمود.
وقتی مشروطه خواهان از انگلستان یاری میخواستند، این کمک خواهی را به هیچ عنوان مداخله در امور ایران تلقی نمی کردند.
در ۱۲۸۵ و در اوج انقلاب مشروطیت، اعتقاد به مداخلهٔ خارجی امری آن چنان پذیرفته شده بود که مردم آنرا یک واقعیت نامیمون زندگی سیاسی میدانستند که باید با آن زندگی کرد و حداکثر بهره برداری را از آن نمود.
وقتی مشروطه خواهان از انگلستان یاری میخواستند، این کمک خواهی را به هیچ عنوان مداخله در امور ایران تلقی نمی کردند.
22.01.202520:23
#مخملباف
اندرزگاه شماره ۳ زندان قصر مختص زندانیان سیاسی بود. در اینجا مجاهدین خلق اکثریت را داشتند اما در یک سلول، چند مذهبیِ غیر مجاهد هم حضور داشتند. من به سلول آنها رفتم.
یکی از زندانیان این سلول محمد علی رجایی بود که بعد از انقلاب به ریاست جمهوری رسید. یکی دیگر از زندانیان ابوالفضل قدیانی بود. زندانیان این سلول به من جایی دادند تا وسایل مختصرم را (يك دست لباس و دو پتو) در آنجا بگذارم. از قضا جای من در کنار رجایی واقع شد و تا دو ماه بعد که در این سلول بودم، همسایه رجایی بودم و در هر زمینه ای وقت و بی وقت با هم سخن میگفتیم. رجایی فردی مهربان، محترم و در راه آرمان خود مصمم بود. او بسیار ساده زیست بود.
شخص دیگری که در این سلول بود بهزاد نبوی بود. بهزاد فردی انرژیک، صمیمی و تشکیلاتی بود. اولین نفری که از این جمع با من قرار قدم زدن و صحبت کردن در حیاط را گذاشت بهزاد بود. دور حیاط زندان دو ساعتی قدم زدیم و بعد از آنکه از تاریخچه زندگی و پرونده همدیگر مطلع شدیم، او نوشته مختصری را به دست من داد که خودش نوشته بود. این نوشته مربوط به زندگی روزانه يك مسلمان مومن و مبارز بود. از نظر او مسلمان مبارز و مومن هفته ای دو بار در روز دوشنبه و پنجشنبه باید روزه میگرفت، صبحها يك ساعت باید ورزش میکرد و در طول روز باید چند ساعت مطالعه میکرد. باید در یک تشكيلات سياسي مبارز عضو می بود.
او وسواس نجس و پاکی هم داشت. علاوه بر جورابی که می پوشید، یک جوراب کلفت دیگر (که شبیه کفش پارچه ای بود و از لباس کهنه زندان درست کرده بود) را هم روی جورابش می پوشید. از او پرسیدم چرا در این گرما جوراب روی جوراب میپوشی؟
گفت برای اینکه پایم نجس نشود.
گفتم حتی از دیدگاه فقهی، زمین خودش از پاک کننده هاست. اگر پای تو نجس باشد و هفت قدم راه بروی، پاك میشود. تو چطور زمین را نجس میدانی؟
گفت خب دیگر، به این کار من کاری نداشته باش.
او از کسانی بود که چپیها را نجس نمی دانست و وارد بازی نجس و پاکی کمونیستها نشده بود. اما کاراکتر وسواسی اش او را به این حرکات میکشاند.
بهزاد در زمینه متقاعد کردن دیگران توانا بود. او بسیار صمیمی بود و بسیار اهل ارتباط. و هر ملاقاتی را (اگر با معیارهای او میخواند) به سمت رابطه ای پیش میبرد. بیشترین ویژگی او تشکیلات دهندگی او بود، اما از نظر تئوريك، ذهن خلاقی نداشت. او در زمینه تحلیل تاریخ معاصر ایران سفت و سخت معتقد بود که حتی بعد از ۲۸ مرداد سال ۳۲ نیز انگلیس ها در ایران حاکم بوده اند و نه آمریکایی ها.
اندرزگاه شماره ۳ زندان قصر مختص زندانیان سیاسی بود. در اینجا مجاهدین خلق اکثریت را داشتند اما در یک سلول، چند مذهبیِ غیر مجاهد هم حضور داشتند. من به سلول آنها رفتم.
یکی از زندانیان این سلول محمد علی رجایی بود که بعد از انقلاب به ریاست جمهوری رسید. یکی دیگر از زندانیان ابوالفضل قدیانی بود. زندانیان این سلول به من جایی دادند تا وسایل مختصرم را (يك دست لباس و دو پتو) در آنجا بگذارم. از قضا جای من در کنار رجایی واقع شد و تا دو ماه بعد که در این سلول بودم، همسایه رجایی بودم و در هر زمینه ای وقت و بی وقت با هم سخن میگفتیم. رجایی فردی مهربان، محترم و در راه آرمان خود مصمم بود. او بسیار ساده زیست بود.
شخص دیگری که در این سلول بود بهزاد نبوی بود. بهزاد فردی انرژیک، صمیمی و تشکیلاتی بود. اولین نفری که از این جمع با من قرار قدم زدن و صحبت کردن در حیاط را گذاشت بهزاد بود. دور حیاط زندان دو ساعتی قدم زدیم و بعد از آنکه از تاریخچه زندگی و پرونده همدیگر مطلع شدیم، او نوشته مختصری را به دست من داد که خودش نوشته بود. این نوشته مربوط به زندگی روزانه يك مسلمان مومن و مبارز بود. از نظر او مسلمان مبارز و مومن هفته ای دو بار در روز دوشنبه و پنجشنبه باید روزه میگرفت، صبحها يك ساعت باید ورزش میکرد و در طول روز باید چند ساعت مطالعه میکرد. باید در یک تشكيلات سياسي مبارز عضو می بود.
او وسواس نجس و پاکی هم داشت. علاوه بر جورابی که می پوشید، یک جوراب کلفت دیگر (که شبیه کفش پارچه ای بود و از لباس کهنه زندان درست کرده بود) را هم روی جورابش می پوشید. از او پرسیدم چرا در این گرما جوراب روی جوراب میپوشی؟
گفت برای اینکه پایم نجس نشود.
گفتم حتی از دیدگاه فقهی، زمین خودش از پاک کننده هاست. اگر پای تو نجس باشد و هفت قدم راه بروی، پاك میشود. تو چطور زمین را نجس میدانی؟
گفت خب دیگر، به این کار من کاری نداشته باش.
او از کسانی بود که چپیها را نجس نمی دانست و وارد بازی نجس و پاکی کمونیستها نشده بود. اما کاراکتر وسواسی اش او را به این حرکات میکشاند.
بهزاد در زمینه متقاعد کردن دیگران توانا بود. او بسیار صمیمی بود و بسیار اهل ارتباط. و هر ملاقاتی را (اگر با معیارهای او میخواند) به سمت رابطه ای پیش میبرد. بیشترین ویژگی او تشکیلات دهندگی او بود، اما از نظر تئوريك، ذهن خلاقی نداشت. او در زمینه تحلیل تاریخ معاصر ایران سفت و سخت معتقد بود که حتی بعد از ۲۸ مرداد سال ۳۲ نیز انگلیس ها در ایران حاکم بوده اند و نه آمریکایی ها.
18.01.202520:28
#مخملباف
معنی جستجوی حقیقت در دوران ما این بود که ببینیم از دوگانه مارکسیسم و مذهب، كدام يك درست است. برای زندانیان سیاسی آن زمان مثلا «ليبراليسم» يك فحش بود و معنی آزادی فردی را نمی داد و معنی غربزدگی را میداد. حقوق بشر نیز جایی در اندیشه هیچ یک از گروه های سیاسی و زندانیان سیاسی نداشت. «حقوق بشر» برای زندانیان سیاسی، فقط نام سازمان صلیب سرخ بود که با شکنجه ما زندانیان توسط ساواك مخالف بود.
نه مجاهدینِ مارکسیست شده به شریف واقفی ها حق ابراز عقیده میدادند، نه مجاهدینِ مسلمان ماندهْ حقِ ابراز عقیده به مخالفین خود.
سکولاریسم نیز اصلا مساله زندانیان سیاسی آن دوران نبود، چرا که ما در جامعه ایران تا همان زمان در سکولاریسم میزیستیم و قدرش را نمی دانستیم.
هیچکس فکر نمیکرد با انقلاب نه تنها به آزادی سیاسی نخواهیم رسید که آزادی نسبی فردی مردم ایران هم رفته رفته از دست می رود.
معنی جستجوی حقیقت در دوران ما این بود که ببینیم از دوگانه مارکسیسم و مذهب، كدام يك درست است. برای زندانیان سیاسی آن زمان مثلا «ليبراليسم» يك فحش بود و معنی آزادی فردی را نمی داد و معنی غربزدگی را میداد. حقوق بشر نیز جایی در اندیشه هیچ یک از گروه های سیاسی و زندانیان سیاسی نداشت. «حقوق بشر» برای زندانیان سیاسی، فقط نام سازمان صلیب سرخ بود که با شکنجه ما زندانیان توسط ساواك مخالف بود.
نه مجاهدینِ مارکسیست شده به شریف واقفی ها حق ابراز عقیده میدادند، نه مجاهدینِ مسلمان ماندهْ حقِ ابراز عقیده به مخالفین خود.
سکولاریسم نیز اصلا مساله زندانیان سیاسی آن دوران نبود، چرا که ما در جامعه ایران تا همان زمان در سکولاریسم میزیستیم و قدرش را نمی دانستیم.
هیچکس فکر نمیکرد با انقلاب نه تنها به آزادی سیاسی نخواهیم رسید که آزادی نسبی فردی مردم ایران هم رفته رفته از دست می رود.
17.01.202508:31
#سحابی
آقای خمینی شخصاً اصرار داشت که دکتر کریم سنجابی عضو شورای انقلاب باشد. ولی ایشان در جلسات شورا اصلاً شرکت نکرد. در دولت موقت با اصرار مرحوم مطهری (و شاید خود امام) مهندس بازرگان وی را به سمت وزیر امور خارجه منصوب نمود. ولی در تیرماه همان سال ۱۳۵۸ از این مسئولیت استعفا داد و پس از آن هم مایل به همکاری با دولت نبود. علت این عدم تمایل به نظر بنده یکی حس رقابت با شخص مهندس بازرگان و دوم اقدامات دکتر یزدی و دکتر روحانی در سفارت ایران در آمریکا و شایعه پیدا کردن مدارکی بر علیه دوستان یا خانواده وی بود که موجب میشد همبستگی و صمیمیت وی با دولت موقت مخدوش شود. هنگامی که دکتر سنجابی وزیر امور خارجه دولت موقت شد صریحاً میگفت که ما بر سفارت ایران در آمریکا هیچ گونه اشرافی نداریم زیرا آنجا تحت امر آقای دکتر یزدی قرار دارد! این در حالی بود که روابط ایشان با امام خوب بود و از ناحیه او نیز تأیید میشد.
در زمانی که امام در پاریس بود، دکتر سنجابی (با وساطت مرحوم دکتر سامی) به نوفل لوشاتو رفت و با آقای خمینی دیداری کرد. امام هم در آن دیدار تأیید انقلاب اسلامی و شعائر اصلی آن را از دکتر سنجابی گرفت. نتیجه این اقدام هم همان بود که آقای مطهری اعلام کرد نظر امام بر حضور آقای سنجابی در شورای انقلاب است. دکتر سنجابی از پاریس به آمریکا رفت و مرحوم مهندس بازرگان فکر میکرد که دکتر سنجابی با این دیدار میخواست یک اعتباری از آقای خمینی بگیرد و در آمریکا بر اساس این اعتبار، گفتگو و مذاکراتی نماید. این عدم خوشبینی میان مهندس بازرگان و دکتر سنجابی یک طرفه نبود. در کمیته حقوق بشر که پیش از انقلاب تشکیل شده بود، دکتر سنجابی خود را سزاوار ریاست این کمیسیون میدانست، ولی مهندس بازرگان رأی اول را آورد. این امر موجب شد که دیگر در جلسات حقوق بشر شرکت نکرد.
در سالهای بعد از ۲۸ مرداد مدتی مخفی شد و پس از آن خانه نشین شد و به علاقمندان به جبهه ملی دانشجویان و کسانی که میخواستند مقاومت و مبارزه ای را علیه رژیم شاه پیگیری نمایند، رویی نشان نداد. در سالهای ۱۳۳۹ و ۱۳۴۰ که نسیم باز شدن فضای سیاسی با روی کار آمدن کندی در آمریکا وزیدن گرفت و شاه نیز برای دادن آزادیهای بیشتر تحت فشار قرار گرفت، دکتر سنجابی فعالیتهای تازه ای را شروع کرد و عضو شورای جبهه ملی گردید. مهندس بازرگان هم به او رأی داد و او مسئول تشکیلات جبهه ملی بود. بنابراین در شرایط بحرانی و خطرناک حضور پررنگی در مبارزات نداشت ولی در مواقعی که مبارزات قانونی امکان داشت، در عرصه عمل وارد میشد.
آقای خمینی شخصاً اصرار داشت که دکتر کریم سنجابی عضو شورای انقلاب باشد. ولی ایشان در جلسات شورا اصلاً شرکت نکرد. در دولت موقت با اصرار مرحوم مطهری (و شاید خود امام) مهندس بازرگان وی را به سمت وزیر امور خارجه منصوب نمود. ولی در تیرماه همان سال ۱۳۵۸ از این مسئولیت استعفا داد و پس از آن هم مایل به همکاری با دولت نبود. علت این عدم تمایل به نظر بنده یکی حس رقابت با شخص مهندس بازرگان و دوم اقدامات دکتر یزدی و دکتر روحانی در سفارت ایران در آمریکا و شایعه پیدا کردن مدارکی بر علیه دوستان یا خانواده وی بود که موجب میشد همبستگی و صمیمیت وی با دولت موقت مخدوش شود. هنگامی که دکتر سنجابی وزیر امور خارجه دولت موقت شد صریحاً میگفت که ما بر سفارت ایران در آمریکا هیچ گونه اشرافی نداریم زیرا آنجا تحت امر آقای دکتر یزدی قرار دارد! این در حالی بود که روابط ایشان با امام خوب بود و از ناحیه او نیز تأیید میشد.
در زمانی که امام در پاریس بود، دکتر سنجابی (با وساطت مرحوم دکتر سامی) به نوفل لوشاتو رفت و با آقای خمینی دیداری کرد. امام هم در آن دیدار تأیید انقلاب اسلامی و شعائر اصلی آن را از دکتر سنجابی گرفت. نتیجه این اقدام هم همان بود که آقای مطهری اعلام کرد نظر امام بر حضور آقای سنجابی در شورای انقلاب است. دکتر سنجابی از پاریس به آمریکا رفت و مرحوم مهندس بازرگان فکر میکرد که دکتر سنجابی با این دیدار میخواست یک اعتباری از آقای خمینی بگیرد و در آمریکا بر اساس این اعتبار، گفتگو و مذاکراتی نماید. این عدم خوشبینی میان مهندس بازرگان و دکتر سنجابی یک طرفه نبود. در کمیته حقوق بشر که پیش از انقلاب تشکیل شده بود، دکتر سنجابی خود را سزاوار ریاست این کمیسیون میدانست، ولی مهندس بازرگان رأی اول را آورد. این امر موجب شد که دیگر در جلسات حقوق بشر شرکت نکرد.
در سالهای بعد از ۲۸ مرداد مدتی مخفی شد و پس از آن خانه نشین شد و به علاقمندان به جبهه ملی دانشجویان و کسانی که میخواستند مقاومت و مبارزه ای را علیه رژیم شاه پیگیری نمایند، رویی نشان نداد. در سالهای ۱۳۳۹ و ۱۳۴۰ که نسیم باز شدن فضای سیاسی با روی کار آمدن کندی در آمریکا وزیدن گرفت و شاه نیز برای دادن آزادیهای بیشتر تحت فشار قرار گرفت، دکتر سنجابی فعالیتهای تازه ای را شروع کرد و عضو شورای جبهه ملی گردید. مهندس بازرگان هم به او رأی داد و او مسئول تشکیلات جبهه ملی بود. بنابراین در شرایط بحرانی و خطرناک حضور پررنگی در مبارزات نداشت ولی در مواقعی که مبارزات قانونی امکان داشت، در عرصه عمل وارد میشد.
16.01.202516:49
#ناسیونالیزم
صمصام السلطنه، رئیس ایل بختیاری در سال ۱۲۸۶ از اروپا به ایران بازگشت. محمدعلی شاه تصمیم گرفت (برای انتقام گرفتن از سردار اسعد، برادر او) با استفاده از حقوق پادشاهی خویش یکی از رقیبان دیرین صمصام السلطنه را به ایلخانی بختیاری ها برگزیند. و این حرکت به قدری ابلهانه بود که تصورش را هم نمی شود کرد.
صمصام السلطنه و سردار اسعد تصمیم گرفتند در کنار مشروطه خواهان قرار گیرند و به یاری قوای مشروطه خواه اعزامی از رشت، به تهران عزیمت نمایند. قوای بختیاری که به فرماندهی سردار اسعد وارد تهران شد، عامل مهمی در شکست محمدعلی شاه به حساب می آید.
شاهسونها و ترکمنها مخالف مشروطه و بختیاری ها هوادار آن بودند. افراد ایل بختیاری هم (مثل افراد ترکمن یا شاهسون) احساسات مشخصی نسبت به «ایران» نداشتند. اما ایل بختیاری در مجموع در کنار مشروطه خواهان قرار گرفت چون یکی از رؤسای آنان گرایش های آزادیخواهانه داشت و آن دیگری در سودای جاه طلبی های شخصی بود. سردار اسعد و صمصام السلطنه به دنبال فتح تهران هر یک به نوبت به نخست وزیری ایران نیز رسیدند. افراد مسلح ایل بختیاری در هیأت مجاهدان مشروطه در تهران پادگان ایجاد کردند. ایل بختیاری نه تنها اجازه قانونی جمع آوری مالیات در محدوده خود را کسب کرد، بلکه بخشی از درآمد مالیاتی ارتش نیز بدانان اختصاص یافت.
صمصام السلطنه، رئیس ایل بختیاری در سال ۱۲۸۶ از اروپا به ایران بازگشت. محمدعلی شاه تصمیم گرفت (برای انتقام گرفتن از سردار اسعد، برادر او) با استفاده از حقوق پادشاهی خویش یکی از رقیبان دیرین صمصام السلطنه را به ایلخانی بختیاری ها برگزیند. و این حرکت به قدری ابلهانه بود که تصورش را هم نمی شود کرد.
صمصام السلطنه و سردار اسعد تصمیم گرفتند در کنار مشروطه خواهان قرار گیرند و به یاری قوای مشروطه خواه اعزامی از رشت، به تهران عزیمت نمایند. قوای بختیاری که به فرماندهی سردار اسعد وارد تهران شد، عامل مهمی در شکست محمدعلی شاه به حساب می آید.
شاهسونها و ترکمنها مخالف مشروطه و بختیاری ها هوادار آن بودند. افراد ایل بختیاری هم (مثل افراد ترکمن یا شاهسون) احساسات مشخصی نسبت به «ایران» نداشتند. اما ایل بختیاری در مجموع در کنار مشروطه خواهان قرار گرفت چون یکی از رؤسای آنان گرایش های آزادیخواهانه داشت و آن دیگری در سودای جاه طلبی های شخصی بود. سردار اسعد و صمصام السلطنه به دنبال فتح تهران هر یک به نوبت به نخست وزیری ایران نیز رسیدند. افراد مسلح ایل بختیاری در هیأت مجاهدان مشروطه در تهران پادگان ایجاد کردند. ایل بختیاری نه تنها اجازه قانونی جمع آوری مالیات در محدوده خود را کسب کرد، بلکه بخشی از درآمد مالیاتی ارتش نیز بدانان اختصاص یافت.
16.01.202504:32
خاطرات هاشمی
٢٧ دی ۶٢
صبح زود به مجلس رفتم. گزارشها را خواندم. بیشتر راجع به کنفرانس سران کشورهای اسلامی ـ که در مراکش تشکیل شده و ما نرفتهایم ـ مطالعه کردم. مجموعا اکثریت با مرتجعان است و احتمالا تصمیماتی علیه ما خواهند گرفت؛ اگر رفته بودیم، بهتر بود.
سفرای آفریقا و آسیاییمان که سمینار دارند، آمدند و برای آنها راجع به رسالت اسلامی انقلاب در خلاء فکری موجود دنیا صحبت کردم.
٢٧ دی ۶٢
صبح زود به مجلس رفتم. گزارشها را خواندم. بیشتر راجع به کنفرانس سران کشورهای اسلامی ـ که در مراکش تشکیل شده و ما نرفتهایم ـ مطالعه کردم. مجموعا اکثریت با مرتجعان است و احتمالا تصمیماتی علیه ما خواهند گرفت؛ اگر رفته بودیم، بهتر بود.
سفرای آفریقا و آسیاییمان که سمینار دارند، آمدند و برای آنها راجع به رسالت اسلامی انقلاب در خلاء فکری موجود دنیا صحبت کردم.
07.04.202520:28
#خرافات_حکومتی
دو هفته بعد از سخنرانی احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل، در سخنرانی دیگری گفت که ضروری است دولت اسلامی از امورات مذهبی مراقبت کند و قول داد که دولت بودجه یی را برای نوسازی و گسترش حدود ٦٠ هزار مسجد در کشور اختصاص دهد.
در ادامه گفت: "دولت اسلامی که امروز لباس جمهوری اسلامی به تن کرده، وظیفه ی دیگری جز مهیا ساختن ظهور امام دوازدهم ندارد."
حدود دو ماه بعد صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عموم مردم ایران یادآور شد که گفتمان غالب دولت، گفتمان مهدویت است. به گفته صفار هرندی این گفتمان مهدوی، مهمترین پیامی است که ایران میتواند برای جامعه ی جهانی بفرستد.
دو هفته بعد از سخنرانی احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل، در سخنرانی دیگری گفت که ضروری است دولت اسلامی از امورات مذهبی مراقبت کند و قول داد که دولت بودجه یی را برای نوسازی و گسترش حدود ٦٠ هزار مسجد در کشور اختصاص دهد.
در ادامه گفت: "دولت اسلامی که امروز لباس جمهوری اسلامی به تن کرده، وظیفه ی دیگری جز مهیا ساختن ظهور امام دوازدهم ندارد."
حدود دو ماه بعد صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عموم مردم ایران یادآور شد که گفتمان غالب دولت، گفتمان مهدویت است. به گفته صفار هرندی این گفتمان مهدوی، مهمترین پیامی است که ایران میتواند برای جامعه ی جهانی بفرستد.
20.01.202520:28
#مخملباف
يك روز على سيدی که تردید داشت جزو مجاهدین بماند یا به ما بپیوندد، پیش من آمد و گفت: «مهدی بخارایی پسر خاله ام، هنگام شنیدن تردیدهای من، به یادم آورد که ما قبل از زندان برای همدردی با مردم از توی جوی آب پوست هندوانه پیدا میکردیم و میخوردیم.»
به شوخی به او گفتم: «حرفهای بی منطق الان تو برای همان پوست هندوانه ای است که قبلا میخورده ای! مرد حسابی! مگر مردم گوسفند یا الاغ بوده اند که از توی جوی آب پوست هندوانه بخورند؟! بعد هم، آنکه به مردم پشت کرده، سازمان مجاهدین خلق است که هنوز به قدرت نرسیده، راه استبداد را پیشه کرده.»
اما او تصمیم اش را گرفته بود و گفت: «حرفهای شما را قبول دارم، اما رویم نمیشود مهدی را تنها بگذارم. دلم نمی آید من سر يك سفره بنشینم و او سر يك سفره دیگر.»
يك روز على سيدی که تردید داشت جزو مجاهدین بماند یا به ما بپیوندد، پیش من آمد و گفت: «مهدی بخارایی پسر خاله ام، هنگام شنیدن تردیدهای من، به یادم آورد که ما قبل از زندان برای همدردی با مردم از توی جوی آب پوست هندوانه پیدا میکردیم و میخوردیم.»
به شوخی به او گفتم: «حرفهای بی منطق الان تو برای همان پوست هندوانه ای است که قبلا میخورده ای! مرد حسابی! مگر مردم گوسفند یا الاغ بوده اند که از توی جوی آب پوست هندوانه بخورند؟! بعد هم، آنکه به مردم پشت کرده، سازمان مجاهدین خلق است که هنوز به قدرت نرسیده، راه استبداد را پیشه کرده.»
اما او تصمیم اش را گرفته بود و گفت: «حرفهای شما را قبول دارم، اما رویم نمیشود مهدی را تنها بگذارم. دلم نمی آید من سر يك سفره بنشینم و او سر يك سفره دیگر.»
18.01.202504:32
خاطرات هاشمی
٢٩ دی ۶١
در جلسه علنی شرکت کردم. لایحه طرح احیاء و واگذاری اراضی مزروعی که در مجلستصویب شده بود، از طرف شورای نگهبان با اشکالات فراوان رد شده؛ البته امام دستور دادهاند که رد شود. امام به خود من گفتند اگر شورای نگهبان هم رد نکند، من خودم رد میکنم.
فاطی و عفت از مشهد آمده بودند. از سفر راضی بودند.
شب فیلم محاکمه اتحادیه کمونیستها را تماشا کردم؛ بد محاکمه کردهاند؛ ضرر دارد.
٢٩ دی ۶١
در جلسه علنی شرکت کردم. لایحه طرح احیاء و واگذاری اراضی مزروعی که در مجلستصویب شده بود، از طرف شورای نگهبان با اشکالات فراوان رد شده؛ البته امام دستور دادهاند که رد شود. امام به خود من گفتند اگر شورای نگهبان هم رد نکند، من خودم رد میکنم.
فاطی و عفت از مشهد آمده بودند. از سفر راضی بودند.
شب فیلم محاکمه اتحادیه کمونیستها را تماشا کردم؛ بد محاکمه کردهاند؛ ضرر دارد.
17.01.202504:32
خاطرات هاشمی
٢٨ دی ۶١
آقای [عباس واعظ] طبسی، عفت را برای شرکت در مراسم غبار روبی دعوت کردند. با فاطی و خانم مطهری به مشهد رفتند.
٢٨ دی ۶١
آقای [عباس واعظ] طبسی، عفت را برای شرکت در مراسم غبار روبی دعوت کردند. با فاطی و خانم مطهری به مشهد رفتند.
16.01.202512:32
#شرقی_غربی
اساسنامه حزب رستاخیز:
انقلاب شاه - ملت با الغاء رژیم ارباب و رعیتی و امحاء تمام مظاهر فئودالیسم و اعطاء حقوق سیاسی به زنان و تأمین حقوق حقه کارگران و پی ریزی یک نظام برومند اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و با استقرار مناسباتی مترقی و عدالت آمیز، عصر تازه ای در تاریخ وطن آغاز کرد.
در جامعه انقلابی ایران احترام به حیثیت انسانی جایگزین همه مظاهر و مسائل طبقاتی گشته.
در نظام انقلابیِ جامعه ایرانی، اساس استثمار فرد از فرد ریشه کن شده است.
اساسنامه حزب رستاخیز:
انقلاب شاه - ملت با الغاء رژیم ارباب و رعیتی و امحاء تمام مظاهر فئودالیسم و اعطاء حقوق سیاسی به زنان و تأمین حقوق حقه کارگران و پی ریزی یک نظام برومند اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و با استقرار مناسباتی مترقی و عدالت آمیز، عصر تازه ای در تاریخ وطن آغاز کرد.
در جامعه انقلابی ایران احترام به حیثیت انسانی جایگزین همه مظاهر و مسائل طبقاتی گشته.
در نظام انقلابیِ جامعه ایرانی، اساس استثمار فرد از فرد ریشه کن شده است.
15.01.202520:28
#مخملباف
برای آب خوردن و چای نوشیدن، به تعدادِ زندانیان لیوانهای پلاستیکی داشتیم. بعد از هر نوبت چای، لیوانها با مایع ریکا شسته میشد و بوی بدی میگرفت طوری که زندانیان سالها چای را با طعم مایع ظرفشویی ریکا مینوشیدند.
در سال ٥٦ صدای برخی از زندانیان که نسبت به بوی بد ریکا حساسیت بیشتری داشتند به اعتراض بلند شد. آنها پیشنهاد کردند که بهتر است لیوانهای پلاستیکی استخوانی (که بسیار هم ارزان است) خریده شود تا لیوانهای چای دیگر بوی بد ندهند. عده ای طرفدار این ایده شدند و عده ای هم مخالف آن. بحث و گفتگو تا آنجا پیش رفت که زندان دوقطبی شد. موافقین خرید لیوانهای جدید استدلال میکردند که لیوانهای جدید خوش رنگ تر و زیباتر است و به هنگام شستن بو نمیگیرد. درست است که ما مبارز هستیم و دست از زندگی برای خلق شسته ایم، اما ما هم انسان هستیم و بایستی سلامتی و زیبایی را رعایت کنیم. مخالفین تعویض لیوانها میگفتند این تمایلات خرده بورژوازی است که به این شکل خودش را نشان میدهد. خلق ایران گرسنه است، آن وقت ما در پی زیبایی و سلامتی هستیم و به فکر تعويض ليوان؟
وقتی رهبران گروهها دیدند این طرح ممکن است به جدایی بعضی از زندانیان منجر شود، موافقت کردند تا نیمی از لیوانها را عوض کنند، تا آنها که به این ایده رای مثبت داده اند بتوانند در لیوانهای استخوانی چای بنوشند. اما از روزی که لیوانهای تازه وارد شد، همه زندانیان سراغ لیوانهای تازه میرفتند و انگار نه انگار که نیمی از زندانیان بر استفاده از لیوانهای قبلی مُصِر بودند.
کم کم همه لیوانها عوض شد.
برای آب خوردن و چای نوشیدن، به تعدادِ زندانیان لیوانهای پلاستیکی داشتیم. بعد از هر نوبت چای، لیوانها با مایع ریکا شسته میشد و بوی بدی میگرفت طوری که زندانیان سالها چای را با طعم مایع ظرفشویی ریکا مینوشیدند.
در سال ٥٦ صدای برخی از زندانیان که نسبت به بوی بد ریکا حساسیت بیشتری داشتند به اعتراض بلند شد. آنها پیشنهاد کردند که بهتر است لیوانهای پلاستیکی استخوانی (که بسیار هم ارزان است) خریده شود تا لیوانهای چای دیگر بوی بد ندهند. عده ای طرفدار این ایده شدند و عده ای هم مخالف آن. بحث و گفتگو تا آنجا پیش رفت که زندان دوقطبی شد. موافقین خرید لیوانهای جدید استدلال میکردند که لیوانهای جدید خوش رنگ تر و زیباتر است و به هنگام شستن بو نمیگیرد. درست است که ما مبارز هستیم و دست از زندگی برای خلق شسته ایم، اما ما هم انسان هستیم و بایستی سلامتی و زیبایی را رعایت کنیم. مخالفین تعویض لیوانها میگفتند این تمایلات خرده بورژوازی است که به این شکل خودش را نشان میدهد. خلق ایران گرسنه است، آن وقت ما در پی زیبایی و سلامتی هستیم و به فکر تعويض ليوان؟
وقتی رهبران گروهها دیدند این طرح ممکن است به جدایی بعضی از زندانیان منجر شود، موافقت کردند تا نیمی از لیوانها را عوض کنند، تا آنها که به این ایده رای مثبت داده اند بتوانند در لیوانهای استخوانی چای بنوشند. اما از روزی که لیوانهای تازه وارد شد، همه زندانیان سراغ لیوانهای تازه میرفتند و انگار نه انگار که نیمی از زندانیان بر استفاده از لیوانهای قبلی مُصِر بودند.
کم کم همه لیوانها عوض شد.
06.04.202516:32
#ناسیونالیزم
مسأله ایران نوشته ا. چ . ج. ویگام، ۱۹۰۳:
در چین و کره، نظام های فاسد حکومتی را محکوم میکنیم، ولی بسیاری از خصیصه های مردم این دو کشور را قابل تحسین میدانیم.
در ایران (تا حدی به خاطر وجود ایلاتِ خارج از حیطه قانون و گستاخی و جسارت بی اندازه آنـهـا) بـا مـردمی روبه رو هستیم که به اندازه حکومتشان فاسدند و چیزی از این بدتر نیست.
مسأله ایران نوشته ا. چ . ج. ویگام، ۱۹۰۳:
در چین و کره، نظام های فاسد حکومتی را محکوم میکنیم، ولی بسیاری از خصیصه های مردم این دو کشور را قابل تحسین میدانیم.
در ایران (تا حدی به خاطر وجود ایلاتِ خارج از حیطه قانون و گستاخی و جسارت بی اندازه آنـهـا) بـا مـردمی روبه رو هستیم که به اندازه حکومتشان فاسدند و چیزی از این بدتر نیست.
19.01.202512:32
#شرقی_غربی
به عوض پروژه بی ثبات کننده حزب رستاخیز، مسیر بهتر و شناخته شده تری به سوی ثبات سیاسی وجود داشت: احیای نظام مشروطه.
گزینه ای که نه تنها دولتمردان کهنه کاری نظیر عَلَم طرفدار آن بودند، بلکه اکثر مخالفان حکومت نیز همین را میخواستند.
اما شاه تا اواخر سال ۱۳۵۷ - یعنی زمانی که دیگر برای کنترل بحران، خیلی دیر شده بود - از قبول این گزینه خودداری کرد.
به عوض پروژه بی ثبات کننده حزب رستاخیز، مسیر بهتر و شناخته شده تری به سوی ثبات سیاسی وجود داشت: احیای نظام مشروطه.
گزینه ای که نه تنها دولتمردان کهنه کاری نظیر عَلَم طرفدار آن بودند، بلکه اکثر مخالفان حکومت نیز همین را میخواستند.
اما شاه تا اواخر سال ۱۳۵۷ - یعنی زمانی که دیگر برای کنترل بحران، خیلی دیر شده بود - از قبول این گزینه خودداری کرد.
17.01.202516:32
#ناسیونالیزم
قوام الملک شیرازی از حمایت بی دریغ بختیاری ها و ایل خمسه برخوردار بود. او در ضمن دوست انگلیسی ها هم بود. اما همین قوامِ پر قدرت و نفوذ، از سوی صولت الدوله (ایلخان مقتدر ایل بزرگ و ترک زبان قشقایی) به چالش کشیده میشد.
صولت الدوله به موقعیت صمصام السلطنه بختیاری هم غبطه میخورد. در همین زمان یکی از خوانین ایل قشقایی (رقیب صوالت الدوله) با ایلخان ایل خمسه عليه صولت الدوله متحد شد. صولت الدوله هم به عوض با بخشی از ایل بختیاری علیه خوانین آن متحد گردید. بقیه ماجرا بدین منوال بود: صولت الدوله ایل بویراحمدی را تشویق کرد تا به نیروهای قوام الملک حمله برند. آنان چنان کردند و پیروز هم شدند. اما بعد منطقه وسیعی را تاراج کردند و ناامن ساختند. صولت الدوله در شیراز نیز یک بلوای ضدیهود به راه انداخت تا به تهران (و انگلیسی ها) نشان دهد که قوام الملک قادر به اداره فارس نیست. حتی پای روحانیون بزرگ اصفهان هم به این صف بندی ها کشیده شد.
این ماجراها نشان می دهند که ایلات ایران نه تنها قادر به تشکیل جبهه متحد و یکپارچه ای نبودند، بلکه حتی در درون ایل هم وحدت وجود نداشت و دسته بندیهای متعدد، موجب تفرقه ایل میشد.
قوام الملک شیرازی از حمایت بی دریغ بختیاری ها و ایل خمسه برخوردار بود. او در ضمن دوست انگلیسی ها هم بود. اما همین قوامِ پر قدرت و نفوذ، از سوی صولت الدوله (ایلخان مقتدر ایل بزرگ و ترک زبان قشقایی) به چالش کشیده میشد.
صولت الدوله به موقعیت صمصام السلطنه بختیاری هم غبطه میخورد. در همین زمان یکی از خوانین ایل قشقایی (رقیب صوالت الدوله) با ایلخان ایل خمسه عليه صولت الدوله متحد شد. صولت الدوله هم به عوض با بخشی از ایل بختیاری علیه خوانین آن متحد گردید. بقیه ماجرا بدین منوال بود: صولت الدوله ایل بویراحمدی را تشویق کرد تا به نیروهای قوام الملک حمله برند. آنان چنان کردند و پیروز هم شدند. اما بعد منطقه وسیعی را تاراج کردند و ناامن ساختند. صولت الدوله در شیراز نیز یک بلوای ضدیهود به راه انداخت تا به تهران (و انگلیسی ها) نشان دهد که قوام الملک قادر به اداره فارس نیست. حتی پای روحانیون بزرگ اصفهان هم به این صف بندی ها کشیده شد.
این ماجراها نشان می دهند که ایلات ایران نه تنها قادر به تشکیل جبهه متحد و یکپارچه ای نبودند، بلکه حتی در درون ایل هم وحدت وجود نداشت و دسته بندیهای متعدد، موجب تفرقه ایل میشد.
16.01.202522:32
چه هنرمندی بود دیوید لینچ. یادش گرامی.
https://m.youtube.com/watch?v=6wCfI2Czhjc
https://m.youtube.com/watch?v=6wCfI2Czhjc
15.01.202516:32
#ناسیونالیزم
فرد ایل نشین حتی به اندازه دهقان روستایی هم پذیرای ناسیونالیسم نبود. وفاداری او به قبیله و طایفه اش بیش از وفاداری و تعلق خاطر فرد روستایی به دهکده اش بود، بنابراین بر سر راه فرد ایلی سد بزرگ تری وجود داشت که تعلق و وفاداری اش به دولت را مانع می شد.
ایلات و عشایر مهم ایران در سرآغاز قرن بیستم عبارت بودند از کردها، قشقایی ها، لرها، بختیاریها، ایلات خمسه، شاهسون و ترکمن ها. همه این ایلات حاکمیت شاه و حق وی را در تعیین رئیس ایل قبول داشتند. اما شاه عملاً در امور داخلی ایل دخالتی نمیکرد. اغلب قبایل و ایلات - تا زمانی که کسی کاری به کارشان نداشت - نسبت به دولت مرکزی بی تفاوت بودند.
اما باید گفت قبول حکومت مطلقه شاه یک چیز است و وفاداری به کشور چیز دیگر.
تعلق و وفاداری قبیله های ایرانی هم با قدرت حکومت مرکزی تناسب داشته است. وقتی دولتی قوی و کارآمد بر سر کار بوده، راهزنی ها و چپاول های ایلات هم به حداقل خود رسیده و هرگاه دولت مرکزی ضعیف بوده، یورش ایلات به کاروانها روستاها و حتی شهرها افزایش می یافته است. از نظر اکثریت ایلات ایران، انقلاب مشروطیت به معنی روی کارآمدن دولت های ضعیفی بود که به تدریج جای خود را به دولتهای باز هم ضعیف تر می دادند. در آن زمان شاید تنها معدودی از ایل نشینان درک میکردند که ضعف کنترل دولت مرکزی در سالهای ۷ - ۱۲۸۵ بدان علت بود که شاه و ناسیونالیست ها برای نبرد و زور آزمایی نهایی آماده میشده اند، بنابراین مثل همه وقت هایی که کنترل مرکزی ضعیف بود، راهزنی ها و چپاول ها شدت گرفت. ترکمن ها در ۱۲۸۶ سر به شورش برداشتند و اقدام به یک رشته راهزنی و چپاول کردند. البته هدف افراد و رؤسای کوچک تر قبیله، غارتگری بود اما ایلخان (پیش از آنکه شورش ترکمنها آغاز شود) از شاه خواسته بود مشروطیت را کنار بگذارد و حقوق پیشین سلطنت را اعاده کند، تا آنان نیز مطیع حکومت مرکزی باشند. شورش ترکمنها فرو نشانده شد اما زمینه یک رشته مشکلات را برای دولت های بعدی فراهم نمود. ترکمنها دلیلی برای نارضایتی از مشروطه نداشتند. دخالت دولت مرکزی در امور داخلی شان به حداقل رسیده بود و قدر مسلم اینکه میان ترکمنها (ی از نظر سیاسی آگاه نیز) احساسات ضد مشروطیت وجود نداشت. با وجود این ایلخان ترکمن ها خواهان لغو قانون اساسی و مشروطیت بود. نمی دانیم انگیزه او در مخالفت با قانون اساسی چه بوده است: وفاداری به شاه، نفرت از دموکراسی یا فشار روسیه تزاری. اما هر چه بود نشان میداد که گرایش های رئیس یک قبیله بزرگ یا ایلخان میتواند اثرات مهمی بر تحولات سیاسی تهران بگذارد.
فرد ایل نشین حتی به اندازه دهقان روستایی هم پذیرای ناسیونالیسم نبود. وفاداری او به قبیله و طایفه اش بیش از وفاداری و تعلق خاطر فرد روستایی به دهکده اش بود، بنابراین بر سر راه فرد ایلی سد بزرگ تری وجود داشت که تعلق و وفاداری اش به دولت را مانع می شد.
ایلات و عشایر مهم ایران در سرآغاز قرن بیستم عبارت بودند از کردها، قشقایی ها، لرها، بختیاریها، ایلات خمسه، شاهسون و ترکمن ها. همه این ایلات حاکمیت شاه و حق وی را در تعیین رئیس ایل قبول داشتند. اما شاه عملاً در امور داخلی ایل دخالتی نمیکرد. اغلب قبایل و ایلات - تا زمانی که کسی کاری به کارشان نداشت - نسبت به دولت مرکزی بی تفاوت بودند.
اما باید گفت قبول حکومت مطلقه شاه یک چیز است و وفاداری به کشور چیز دیگر.
تعلق و وفاداری قبیله های ایرانی هم با قدرت حکومت مرکزی تناسب داشته است. وقتی دولتی قوی و کارآمد بر سر کار بوده، راهزنی ها و چپاول های ایلات هم به حداقل خود رسیده و هرگاه دولت مرکزی ضعیف بوده، یورش ایلات به کاروانها روستاها و حتی شهرها افزایش می یافته است. از نظر اکثریت ایلات ایران، انقلاب مشروطیت به معنی روی کارآمدن دولت های ضعیفی بود که به تدریج جای خود را به دولتهای باز هم ضعیف تر می دادند. در آن زمان شاید تنها معدودی از ایل نشینان درک میکردند که ضعف کنترل دولت مرکزی در سالهای ۷ - ۱۲۸۵ بدان علت بود که شاه و ناسیونالیست ها برای نبرد و زور آزمایی نهایی آماده میشده اند، بنابراین مثل همه وقت هایی که کنترل مرکزی ضعیف بود، راهزنی ها و چپاول ها شدت گرفت. ترکمن ها در ۱۲۸۶ سر به شورش برداشتند و اقدام به یک رشته راهزنی و چپاول کردند. البته هدف افراد و رؤسای کوچک تر قبیله، غارتگری بود اما ایلخان (پیش از آنکه شورش ترکمنها آغاز شود) از شاه خواسته بود مشروطیت را کنار بگذارد و حقوق پیشین سلطنت را اعاده کند، تا آنان نیز مطیع حکومت مرکزی باشند. شورش ترکمنها فرو نشانده شد اما زمینه یک رشته مشکلات را برای دولت های بعدی فراهم نمود. ترکمنها دلیلی برای نارضایتی از مشروطه نداشتند. دخالت دولت مرکزی در امور داخلی شان به حداقل رسیده بود و قدر مسلم اینکه میان ترکمنها (ی از نظر سیاسی آگاه نیز) احساسات ضد مشروطیت وجود نداشت. با وجود این ایلخان ترکمن ها خواهان لغو قانون اساسی و مشروطیت بود. نمی دانیم انگیزه او در مخالفت با قانون اساسی چه بوده است: وفاداری به شاه، نفرت از دموکراسی یا فشار روسیه تزاری. اما هر چه بود نشان میداد که گرایش های رئیس یک قبیله بزرگ یا ایلخان میتواند اثرات مهمی بر تحولات سیاسی تهران بگذارد.
Показано 1 - 24 из 35
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.