Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
سیاست‌گذاری اجتماعی avatar
سیاست‌گذاری اجتماعی
سیاست‌گذاری اجتماعی avatar
سیاست‌گذاری اجتماعی
قانون بودجه سیاسی‌ترین سندی است که هر ساله دولت‌ها تنظیم می‌کنند. بودجه‌ریزی میدانی است مبهم و پرتعارض که گروه‌های مختلف با توجه به سطح سازمان‌یافتگی تلاش دارند حداکثر بهره‌برداری را در راستای منافع سیاسی و سازمانی از آن ببرند. ارقام مندرج در جدول‌های بودجه، معرّف موازنۀ نیروهای مختلف است و البته نیروهایی نیز از این میدان غایب و در حاشیه‌اند.

کتاب سایه‌های قدرت، نوشتۀ جین هیلیر که با ترجمۀ کمال پولادی در سال ۱۳۸۸ منتشر شده، منبع خوبی برای فهم جامعه‌شناختی برنامه‌ریزی و بودجه‌ریزی، و روابط پیچیدۀ قدرت در این میدان است. نویسنده تلاش دارد با یافتن ربط نظریه‌های فوکو، بوردیو، و هابرماس با واقعیت‌های برنامه‌ریزی، نظریه‌ای را برای برنامه‌ریزی گفتگویی با لحاظ‌کردن تکثرها و تفاوت‌ها به‌دست دهد.

او می‌کوشد با شناسایی بازی قدرت در این میدان، عادت‌واره‌های حاکم بر بازی را بیاید و از این طریق بر میدان بازی نوری بیندازد تا شاید ایده‌هایی را برای اجماع میان بازیگران پیدا کند؛ هرچند اصراری بر پایان‌دادن به تعارض‌های میان بازیگران ندارد، به‌ویژه اگر مسیر اجماع‌سازی به‌سوی توافق بر سر «ناچیزها» باشد.
@omidi_reza
07.04.202510:00
تسخیر سیاست‌گذاری

در شمارۀ ۷ بهمن ۱۴۰۳ روزنامۀ شرق متنی در معرفی کتاب «تسخیر سیاست‌گذاری» منتشر شده است. بخش‌هایی از یادداشت را در ادامه می‌خوانید.

کتاب با رویکردی نهادگرایانه در سه فصل تنظیم شده است. عبارتی از داگلاس نورث آغازگر مباحث کتاب است؛ اینکه «نهادها لزوماً ایجاد نمی‌شوند که اثربخشی اجتماعی داشته باشند بلکه قواعد رسمی در جهت منافع آن‌هایی ایجاد شده‌اند که قدرت چانه‌زنی برای خلق قواعد جدید را دارند‌».

تسخیر سیاست‌گذاری به‌عنوان اصلی‌ترین نمود فساد سیستماتیک سیاسی شناخته می‌شود و نقطۀ مقابل سیاست‌گذاری فراگیر و منصفانه است‌ و همواره ارزش‌های دموکراتیک را تضعیف می‌کند. این مفهوم اولین بار در توصیف الگوهای گذار اقتصادی و سیاسی در شوروی و کشورهای اروپای شرقی وارد ادبیات علوم سیاسی شد. تسخیرکنندگان دولت الیگارش‌هایی بودند که با استفاده از ارتباطات شخصی با افراد و احزاب صاحب قدرت سیاسی بر شکل‌گیری و طراحی سیاست‌ها تأثیر می‌گذاشتند. سال‌های ابتدایی گذار در شوروی را جنین وِدِل، دورۀ «خانه‌به‌دوشی نهادی» معرفی می‌کند؛ بازنمایی وضعیتی که در آن افرادی به‌طور استراتژیک در تلاش بودند تا جای مناسب را در بخش خصوصی و دولتی به‌لحاظ دسترسی به امتیازات بیابند. این ایل‌های نهادی وضعیت اولیۀ خود را به هم‌ایلی‌های خود مدیون‌ هستند و به آن‌ها وفادارند نه به موقعیت‌های رسمی یا نهادهایی که با آن‌ها در ارتباط‌اند.

در کتاب «تسخیر سیاست‌گذاری» شواهد بسیاری از گونه‌های مختلف تسخیر در کشورهای با سطوح مختلف گشودگی سیاسی و اقتصادی ارائه شده است، اما شواهد متعدد نشان می‌دهد در کشورهای دارای نظام‌های سیاسی اقتدارگرا که رسانه‌های آزاد و جامعۀ مدنی در آن‌ها تحت فشار قرار دارند و ضعیف نگه داشته شده‌اند، سطح بالاتری از تسخیرشدگی وجود دارد و به‌ تعبیر دیوید برت، استبداد قوانین خودش را هم زیر پا می‌گذارد.

در این کتاب، بعد از شرح و تفسیر و تبارشناسی مسئلۀ تسخیر سیاست‌گذاری از منظرهای مختلف، راهکارهایی برای پیشگیری و مواجهه با این پدیده پیشنهاد می‌شود، و در عین حال با ارائۀ شواهدی نشان می‌دهد که این پدیده صرفاً یک پدیدۀ تکنوکرات و فنی نیست و نباید تصور کرد که با سیاست‌زدایی از آن می‌توان آن را رفع کرد. از این‌رو است که اگر نویسندگان شفافیت را یک راهکار مهم برای مواجهه با تسخیرشدگی می‌دانند، این را هم توضیح می‌دهند که شفافیت و افشاگری اگر تحت تأثیر شرایط نهادی و سیاسی به سرانجامی نرسد، می‌تواند به سرخوردگی و ناامیدی کنشگران این حوزه دامن بزند. راهکار دیگر نویسندگان، کاهش تصدی‌گری دولت در برخی از حوزه‌ها‌ست، اما در عین حال هشدار می‌دهند که بسته به شرایط سیاسی، کوچک‌سازی دولت و واگذاری اختیارات و دارایی‌های آن می‌تواند به تسخیرشدگی هرچه بیشتر بینجامد.

نکتۀ مهم دیگری که در کتاب آمده این است که تسخیر حتی اگر طی فرایندهای قانونی رخ دهد، نامشروع و نقض‌کنندۀ ارزش‌های بنیادین دموکراسی است و می‌تواند به فرسایش و تخریب قراردادهای اجتماعی منجر شود. حال‌ آنکه‌ مشروعیت سیاسی مستلزم ادغام شهروندان در فرایندهای سیاسی و مشارکت معنادار است.

نویسندگان کتاب دست آخر نشان می‌دهند که تسخیر سیاست‌گذاری چه تبعات منفی گسترده‌ای بر اقتصاد و جامعه دارد و معتقدند «امروزه که نابرابری و نارضایتی سیاسی رو به افزایش است تسخیر، بنیان‌های فرایند تصمیم‌گیری دموکراتیک و منصفانه همچون گشودگی، گفت‌وگو، اجماع‌ و منافع عمومی را به خطر می‌اندازد و می‌تواند مانع رشد اقتصادی پایدار شود، بر کیفیت و اثربخشی خدمات و سیاست‌گذاری‌های عمومی تأثیر بگذارد، و اعتماد به دولت را تضعیف کند و در نتیجه نابرابری را تشدید و جوامع را در دام چرخۀ فساد گرفتار کند». بدتخصیصی منابع، فعالیت‌های رانت‌جویانه، بازتولید و تشدید نابرابری‌ها، مسدود‌کردن روند اصلاحات، و کاهش اعتبار و مشروعیت دولت از پیامدهای «تسخیر سیاست‌گذاری» است.
@omidi_reza
14.03.202509:40
داده‌های نظام بازنشستگی کشورهای اتحادیۀ اروپا (۲۰۲۳)- برای پژوهشگران

این فایل اکسل داده‌های نظام بازنشستگی کشورهای اتحادیۀ اروپا است که اخیراً مرکز داده‌های اتحادیه منتشر کرده است و می‌تواند برای پژوهشگران این حوزه مفید باشد.
براساس این داده‌ها کشورهای اتحادیه براساس نظام بازنشستگی در ۵ خوشه دسته‌بندی شده‌اند. این خوشه‌بندی بر نوع نظام بیمه‌ای (اجباری، صنفی، ترکیبی، آزاد) مبتنی است و روشن می‌کند که در هر خوشه چه قواعدی بر نظام بازنشستگی حاکم است. داده‌ها و نمودارهای مربوط به سن قانونی و واقعی بازنشستگی، ترکیب مستمری‌بگیران، گونه‌ها و انگیزه‌های ادامه یا توقف کار بعد از بازنشستگی، بازنشستگی‌های پیش‌ازموعد یا به‌تعویق‌انداختن بازنشستگی، و ... در این فایل آمده است.
@omidi_reza
12.02.202520:30
تاریخ کار و اقتصاد در ایران

کتاب «تاریخ کار و اقتصاد در ایران: کارگران، کارآفرینان، و دولت» حاوی ۱۳ فصل است در قالب چهار بخش که به‌کوشش و ویراستاری مری یوشیناری و سرحان آفاجان توسط انتشارات بلومزبری در فوریۀ ۲۰۲۵ منتشر شده است. فصل‌های کتاب ترکیبی است از مطالعات تاریخی مبتنی‌بر آمار و اسناد دولتی، آرشیوهای خصوصی، محتوای مطبوعات، و بیوگرافی‌های خانوادگی، و تلاشی است در توضیح و تحلیل رابطۀ عاملیت‌های نهادی، اجتماعی، و فردی در شکل‌دادن به پایه‌های اقتصاد و جامعۀ ایران طی قرن بیستم.

فهرست کتاب:

بخش اول. مقدمه و تاریخ‌نگاری
- مقدمه و چشم‌انداز- مری یوشیناری و سرحان آفاجان
- سیر تحول تاریخ‌نگاری کارگری در ایران- تورج اتابکی

بخش دوم. عاملیت کارگران، اصناف، و تجّار
- همگرایی اصناف و پیشه‌وران با جنبش کارگری در ایران: ۱۹۲۳-۱۹۱۸- حجت فلاح توتکار
- نهضت اقتصاد: سازمان تجّار ایران در واکنش به بحران در روابط تجاری ایران و شوروی (۱۹۲۷-۱۹۲۱)- سهیلا ترابی فارسانی
- رشد یا نان: واکنش‌های عامۀ مردم به صنعتی‌شدن در دورۀ رضاشاه- سرحان آفاجان

بخش سوم. توسعۀ اقتصادی و دولت
- تکاپوی ایران برای استقلال اقتصادی: تجارت خارجی، بانکداری، شرکت‌ها، و صنایع، ۱۹۴۶-۱۹۲۱- مری یوشیناری
- اقتصاد سیاسی تحولات سیاست‌گذاری اجتماعی در ایران: دهۀ ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۰- رضا امیدی
- بانک بازرگانی ایران: اولین بانک خصوصی از تأسیس تا ادغام- علی ططری
- توسعۀ معدن در ایران: دهۀ ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰- عبدالرضا علمدار

بخش چهارم. آمار در برابر خاطرات خانوادگی کار و صنعت
- نیروی کار، شرایط کار، و روابط کار در مناطق شهری ایران: دهۀ ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰- ویلم فلور
- یادی از مجموعۀ ریسباف قم- علی قیصری
- بخش خصوصی در دوران پس از جنگ: سرنوشت یک خانوادۀ کارآفرین- علی‌اصغر سعیدی
- کارگر مذهبی کارخانۀ چوب‌بری رشت و تأثیر قوانین کار: دهۀ ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۰- مجید سائلی کرده‌ده
@omidi_reza
25.01.202517:30
انجمن جامعه‌شناسی ایران ششمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران را در روزهای ۲۹-۲۷ خردادماه ۱۴۰۴ برگزار می‌کند.

پرسش‌های اصلی همایش ناظر بر امکان نظریه‌پردازی و مفهوم‌سازی در باب جامعۀ ایرانی است. این همایش از یک‌سو، در پی امکان مفهوم‌پردازی در بستر جامعۀ ایرانی است و از دیگر سو، به نقش مؤلفه‌های جامعۀ پساانقلابی در تولید نظریۀ اجتماعی خواهد پرداخت. عباس کاظمی؛ دبیر همایش، در گفتگویی که با عنوان «بازگرداندن قدرت تغییر به جامعه» در روزنامۀ اعتماد منتشر شده، دربارۀ مسئله و اهداف همایش توضیح داده‌اند.

محورهای همایش

در محور ویژۀ همایش با عنوان آینده‌ها و امکان‌های جامعۀ ایران: فراسوی افول و بازسازی تلاش این است که فراتر از روایت‌های افول یا بازسازی، روایت‌های متفاوتی از آینده‌های ایران عرضه شود. سخن از آینده‌ها و امکان‌ها، فراخوانی برای دریافت روایت‌های تازه از سوی پژوهشگرانی است که دربارۀ «جامعۀ ایرانی» می‌اندیشند.

تاریخ‌های مهم:
- مهلت ارسال چکیده: ۳۰ بهمن ۱۴۰۳
- اعلام نتایج چکیده‌ها: تا ۲۰ اسفند ۱۴۰۳
- مهلت ارسال اصل مقالات در قالب جستار ۳ تا ۵ هزار کلمه‌ای: تا ۲۵ فروردین ۱۴۰۴

سایت همایش
17.04.202510:40
همگرایی در حکمرانی؛ پیش‌نیاز توسعه

این عنوان گفتگوی مفصلی است که در سالنامۀ ایران ۱۴۰۴ با محمد ستاری‌فر (رییس سازمان برنامه و بودجه در سال‌های ۸۳-۱۳۸۰) منتشر شده است. گفتگو حول سند چشم‌انداز ۲۰ ساله است اما دربارۀ موضوعات مختلف سیاسی و اقتصادی در آن مقطع نیز بحث شده است. ستاری‌فر در این گفتگو «کیفیت نظام حکمرانی» را مهم‌ترین عامل عقب‌ماندگی ایران می‌داند و بر این باور است که از اوایل دهۀ ۱۳۵۰ نظام حکمرانی با واگرایی‌های جدی و چندبعدی مواجه شده است. او توضیح می‌دهد که «نظام حکمرانی نه برای خودش پلتفرم یا نقشۀ راه قائل است... و نه نظم و انضباطی برای آن دارد» و یکی از دلایل تنطیم سند چشم‌انداز را تلاش برای بهبود این وضعیت می‌داند. از نظر او «برنامه» اساساً در باور نظام حکمرانی نمی‌گنجد و مسئله این بوده که «چکار کنیم تا برنامه در باور نظام اجرایی قرار بگیرد؟» ستاری‌فر می‌گوید: رئیس‌جمهوری در سال ۱۳۸۲ یک لایحۀ مهم داده بود که مجلس مشخص کند وظیفۀ رییس‌جمهور چیست؟ آقای خاتمی معتقد بودند سند چشم‌انداز برای زمانی است که وظایف رئیس‌جمهوری مشخص باشد.

او دربارۀ اهداف سند چشم‌انداز می‌گوید: ما در گام اول، یعنی برنامۀ ۵ سالۀ چهارم در نظام حکمرانی‌مان به‌دنبال ایجاد قابلیت نهادسازی، انضباط و امنیت، وفاق و انسجام بودیم. در گام دوم می‌خواستیم نظام حکمرانی را نسبت به مختصات ایران، منابع آب، محیط زیست، و جوانان بازتنظیم کنیم، و در گام سوم دولت وفاق‌گستر و عدالت‌گستر را دنبال می‌کردیم.

ستاری‌فر دربارۀ وضعیت سازمان برنامه توضیح می‌دهد که سازمان برنامه‌ها پی‌ریزی می‌شوند تا مغز، قلب، و شبکۀ اعصاب کشور باشند. اما تا سال ۸۰ چنین باوری در نظام حکمرانی ما نسبت به سازمان برنامه وجود نداشت. سازمان برنامه بیشتر یک قلک‌خانه بود که هرچه دستور می‌دادند باید پول پرداخت می‌کرد... سازمان برنامه تقریباً ماهیت خود را از دست داده بود، یعنی نه سازمان برنامه بود نه سازمان بودجه، بلکه تبدیل شده بود به سازمان موافقتنامه. حتی امروز هم ما دیگر سازمان برنامه نداریم. بلکه بیشتر با یک سازمان تخصیص‌کار مواجه هستیم؛ یعنی سازمانی که صرفاً منابع را به این بخش و آن بخش تخصیص می‌دهد... او قائل به این است که رشد اقتصادی بالای ۸ درصد در سال‌های ۸۳-۱۳۸۰ متأثر از منابع نفتی و ارزی نبود، بلکه دو متغیر مهم توجیه‌کنندۀ این رشد اقتصادی بود؛ یکی نظم و انضباط و دیگری همگرایی بین دستگاه‌ها و نهادهای مختلف حکمرانی.

متن کامل این گفتگو را می‌توانید در ایران آن‌لاین بخوانید.
@omidi_reza
02.04.202507:30
داده‌های آموزش عمومی- برای پژوهشگران

این فایل اکسل حاوی آمار مربوط به بازماندگی از تحصیل، ترک تحصیل، و مردودی دانش‌آموزان به تفکیک استان، مقطع تحصیلی، پایۀ تحصیلی، و جنسیت است.
جدول‌ها برگرفته از سالنامۀ آماری آموزش و پرورش است.
@omidi_reza
05.03.202510:30
این فایل صوتی گفتگوی اکو ایران با فردین یزدانی؛ پژوهشگر اقتصادی، است دربارۀ طرح دارویار. این طرح با هدف حذف یارانۀ ارزی دارو از سال ۱۴۰۱ شروع شد و ادعا این بود که با این طرح ضمن کنترل قیمت دارو، وضعیت صنعت و بازار دارو نیز بهبود می‌یابد و پرداخت از جیب خانوارها نیز ثابت می‌ماند. یزدانی این طرح را در این سال‌ها ارزیابی کرده است. گزارش اول ارزیابی این طرح سال گذشته در روزنامۀ اعتماد منتشر شد.

در این فایل صوتی او پنج نکتۀ مهم را دربارۀ پیامدهای این طرح برمی‌شمارد: ۱. چرخۀ تولید دارو به هم ریخته، ۲. ریسک نقدینگی صنعت دارو به‌شدت افزایش یافته، ۳. گرایش به تولید داروهای دم‌دستی و ارزانتر بیشتر شده، ۴. بخشی از خط تولید دارو به سمت مواد آرایشی و بهداشتی تغییر کرده، و ۵. تودرتویی نهادی موجب شده که عملاً منابع حاصل‌شده از حذف ارز ترجیحی به خود این بخش اختصاص پیدا نکند. مجموعۀ این موارد موجب شده که فشار مالی مضاعفی به سازمان‌های بیمه‌ای وارد شود و پرداخت از جیب خانوارها نیز به‌شدت افزایش یابد.

بررسی لایحۀ بودجۀ ۱۴۰۴ نشان می‌دهد که طرح دارویار در سال آینده با بیش از ۸۰ هزار میلیارد تومان کسری مواجه است.
@omidi_reza
این تازه‌ترین کتاب جوزف استیگلیتز است که آپریل ۲۰۲۴ منتشر شد. اخیراً انتشارات روزنه نسخۀ فارسی آن را با ترجمۀ علیرضا بهشتی منتشر کرده است. عنوان اصلی کتاب «The Road to Freedom: Economics and the Good Society» است و استدلال اصلی استیگلیتز این است که اقتصاددانان بازار آزاد و سیاستمداران محافظه‌کار طی چند نسل گذشته به فهمی از آزادی برای ترویج سیاست‌هایی دامن زده‌اند که منافع گروه‌های ثروت و قدرت را به خرج جامعه تأمین کند. این سیاست‌ها شامل کاهش مالیات افراد ثروتمند و شرکت‌های بزرگ، قطع برنامه‌های اجتماعی، عدم تأمین سرمایه‌گذاری در پروژه‌های عمومی، و رهایی شرکت‌های صنعتی و مالی از نظارت است. استیگلیتز از میان مصائبی که از این دستور کار محافظه‌کارانه ناشی شده است به نابرابری فزاینده، تخریب محیط‌زیست، تثبیت انحصارات شرکت‌ها، بحران مالی ۲۰۰۸، و ظهور پوپولیست‌های راست‌گرای خطرناکی مانند دونالد ترامپ اشاره می‌کند.

یادداشت جان کسیدی در معرفی کتاب: استیگلیتز و معنای آزادی؛ پس‌گرفتن آزادی از راست

صفحات اولیۀ ترجمۀ فارسی
@omidi_reza
24.01.202514:00
11.04.202508:35
دولت‌ها استارت‌آپ نیستند!

این عنوان یادداشتی است از ماریانا مازوکاتو و راینر کتل که در ۱۰ آپریل ۲۰۲۵ در پروجکت سندیکیت منتشر شده است. از مازوکاتو کتاب‌های «دولت کارآفرین» و «ارزش همه چیز» به فارسی ترجمه شده است. بخش‌هایی از یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

در سراسر جهان دولت‌ها در تلاش‌اند که تصویری استارت‌آپی از خود خلق کنند. نهضت کارایی دولت (DOGE) ایلان ماسک در آمریکا و اره برقی خاویر میلی در آرژانتین نمونه‌هایی از این نوع است. اما مسئله این است که دولت‌ها و کسب‌وکارها اهداف بسیار متفاوتی دارند. اگر سیاست‌گذاران عمومی از بنیانگذاران کسب‌وکارها تقلید کنند توانایی خود را برای مقابله با چالش‌های پیچیدۀ اجتماعی از دست می‌دهند.

برای استارت‌آپ‌ها، بالاترین اولویت تکرار سریع، اختلال مبتنی‌بر فناوری، و بازدهی مالی برای سرمایه‌گذاران است. موفقیت آن‌ها به حل یک مشکل معیّن با یک محصول واحد یا در یک سازمان بستگی دارد. اما دولت‌ها باید با مسائل پیچیده و درهم‌تنیده‌ای مانند فقر، سلامت عمومی، و امنیت ملی مقابله کنند. هر چالش مستلزم همکاری در بخش‌های مختلف و برنامه‌ریزی بلندمدت دقیق است. ایدۀ تضمین منافع کوتاه‌مدت در هر یک از این زمینه‌ها اساساً منطقی نیست.

برخلاف استارت‌‌آپ‌ها دولت‌ها باید از دستورات قانونی حمایت کنند، ارائۀ خدمات ضروری را تضمین کنند، و مبتنی‌بر قانون عمل کنند. معیارهایی نظیر سهم بازار برای دولت بی‌معنا است، زیرا دولت به‌جای تلاش برای «برنده‌شدن» باید بر گسترش فرصت‌ها تمرکز کند. باید بلندمدت فکر کند و به ساختارهای چابک و انعطاف‌پذیر دست یابد. اعمال منطق استارت‌آپی برای خدمات عمومی می‌تواند به راه‌حل‌های تکه‌تکه‌ای منجر شود که به تشدید ناکارآمدی‌های موجود منجر می‌شود.

فرآیندی که در چارچوب آن دولت‌ها یاد می‌گیرند تا نتایج بهتری به‌دست آورند بسیار متفاوت از یک استارت‌آپ است. به‌جای پذیرش کورکورانۀ فرهنگ استارت‌آپی، دولت‌ها باید تلاش‌های پیشین برای مدرن‌سازی و اصلاح خدمات عمومی را واکاوی کنند. درس‌های زیادی برای یادگیری وجود دارد:

اولاً، بخش دولتی به یک بنیان جدید در اقتصاد نیاز دارد. تأکید مدل غالب «کارایی» اغلب خروجی‌ها (چند وعدۀ غذایی مدرسه یارانه‌ای است؟) را با نتایج (غذاها چقدر مغذی و پایدار یا محلی بودند؟) اشتباه می‌گیرد و بر دوگانگی بسیار ساده‌شدۀ عمومی-خصوصی مبتنی است. نتیجه، اتکای بیش‌ازحد به اکتشاف‌های سطحی مانند تجزیه و تحلیل هزینه-فایده است که لزوماً پیشرفت به سمت نتایج سیستمی مطلوب را اندازه‌گیری نمی‌کند.

درس دوم این است که «تنوع» یک دارایی است، نه تمرین درستی سیاسی. طی قرن گذشته، بخش عمومی برای همگانی‌بودن تلاش کرد: خدمات باید در شهرهای کوچک به همان اندازۀ شهرهای ثروتمندتر خوب و قابل دسترس باشند. اما نحوۀ ارائه این خدمات نیز مهم است. ایجاد یک بخش عمومی مطلوب به نیروی کار متنوع‌تر، آموزش مداوم، دیدگاه‌های تحلیلی متعدد، و مجموعه‌ای از مداخلات نیاز دارد؛ هیچ گلولۀ جادویی وجود ندارد.

سوم، بخش عمومی باید بین توانایی‌های سیاسی، سیاست‌گذاری، و اجرایی خود تعادل ایجاد کند. دولت‌ها چیزی فراتر از ماشین‌های اداری هستند. آن‌ها به رهبری سیاسی، احساس هدف، و توانایی تنظیم سیاست‌ها نیاز دارند. اغلب اوقات، اصلاحات بخش عمومی بر کارایی تکنوکراتیک تمرکز می‌کند، و ضرورت بیان و اجرای چشم‌اندازی برای جلب حمایت عمومی را نادیده می‌گیرد.

برای تجهیز بخش عمومی به ظرفیت مورد نیاز برای مقابله با چالش‌های معاصر، دولت‌ها -و آنچه «دولت‌های کارآفرین» نامیده‌ایم- باید شش قابلیت را پرورش دهند که آن‌ها را قادر به یادگیری و سازگاری می‌کند. ۱. آگاهی استراتژیک یعنی توانایی شناسایی فعالانۀ چالش‌ها و فرصت‌های نوظهور، ۲. انعطاف‌پذیری دستورکار به‌طوری‌که بتوان اولویت‌ها را در هنگام مواجهه با بحران‌ها متعادل کرد. ۳. ائتلاف‌سازی و مشارکت به‌طوری‌که بخش عمومی بتواند همکاری بین بخش‌ها و جوامع را تقویت کند. ۴. تغییر خود یعنی به‌روزرسانی مستمر مهارت‌های سازمان‌های دولتی، ساختارهای سازمانی، و مدل‌های عملیاتی. این مستلزم قابلیت بعدی است. ۵. ارزیابی و حل مسئله در ارائۀ خدمات عمومی. و ۶. نیاز بخش عمومی به ابزارها و نهادهای نتیجه‌گرا.

دولت‌ها نباید مانند استارت‌آپ‌ها اداره شوند، زیرا اهداف بسیار متفاوتی را دنبال می‌کنند، به حوزه‌های مختلف پاسخ می‌دهند، و در زمان‌بندی‌های کاملاً متفاوتی عمل می‌کنند. سیاست‌گذاران به‌جای تعقیب سراب درۀ سیلیکون باید بر ایجاد ساختارها و قابلیت‌هایی تمرکز کنند که دولت‌ها را قادر می‌سازد پاسخگو، انعطاف‌پذیر، و مؤثر باشند. اصلاحات باید ریشه در درک عمیق پویایی بخش عمومی داشته باشد، نه در تمایل به تقلید از یونیکورن‌هایی که به‌دنبال اختلال (disruption) بزرگ بعدی هستند!
@omidi_reza
30.03.202508:35
حمایت اجتماعی پایدار

این عنوان یادداشتی است در پروجکت سندیکیت دربارۀ چالش ناپایداری مالی که نظام بیمه‌ای و حمایت اجتماعی در نتیجۀ تلاقی بحران‌ها و مخاطره‌های فراگیر با آن مواجه است. در ادامه بخش‌هایی از این یادداشت را می‌خوانید:

از ابتدای طراحی برنامه‌های حمایت اجتماعی در اروپای اواخر قرن نوزدهم، این برنامه‌ها عمدتاً از طریق حقوق و دستمزد توسط کارگران و کارفرمایان تأمین مالی شده است. تلاقی بحران‌های جهانی اخیر نظیر همه‌گیری کووید-۱۹، افزایش سرسام‌آور هزینه‌های زندگی، تغییر اقلیم، و جنگ در اروپا و خاورمیانه و آفریقا ناکافی‌بودن حمایت اجتماعی را برجسته کرده است. اما درست زمانی که بیش از هر زمان دیگری به چنین نظام‌های حمایتی نیاز است، روندهایی در حال ظهور هستند که می‌توانند بنیان این نظام‌ها را نابود کنند. حرکت از سرمایه‌داری مولد به سرمایه‌داری مالی‌، ظهور فناوری‌های دیجیتال، اتوماسیون، و هوش مصنوعی، همراه با تغییرات جمعیت‌شناختی نحوۀ تأمین مالی حمایت اجتماعی را با چالش جدی مواجه کرده است.

از نظر تاریخی، نیروی کار برای تولید و خلق ثروت ضروری بود. اما امروزه شرکت‌ها به‌طور فزاینده‌ای بیش از کار انسانی از منابع مالی و فناوری استفاده می‌کنند. دستمزدها راکد شده و دیگر متناسب با بهره‌وری رشد نمی‌کند. ازآنجاکه سهم بیمۀ اجتماعی به دستمزد بستگی دارد، شرکت‌های کاربَر بار مالی بیشتری را متحمل می‌شوند، و برخی از سودآورترین شرکت‌ها از این چرخۀ تأمین مالی بیرون هستند. همچنین با افزایش زنجیره‌های برون‌سپاری و ازراه‌دور، همراه با درصد بالای مشاغل غیررسمی و خوداشتغالی، بنگاه‌ها از تلاش‌های کارگرانی که مستقیماً آن‌ها را استخدام نمی‌کنند سود می‌برند، بدون اینکه سهم مؤثری در تأمین مالی بیمه‌های اجتماعی برعهده بگیرند.

با تغییر موازنۀ قدرت و سود از نیروی کار به سمت سرمایه اصل اساسی نظام بیمه‌ای در خطر است. برای مواجهه با این چالش‌ها، کشورها می‌توانند با افزایش مالیات بر سود شرکت‌ها، درآمد بیشتری کسب کنند. تلاش‌های جهانی برای ایجاد حداقل مالیات شرکت‌ها و هماهنگ‌کردن نرخ‌ها در حال انجام است، اما کافی نیست. علاوه‌براین، مزایای با نرخ ثابت و با بودجۀ مالیاتی به‌دشواری می‌تواند تحرک اجتماعی رو به پایین را مهار کند یا از فقیرشدن طبقۀ متوسط جلوگیری کند. این منابع برای حفظ تقاضای کل و تثبیت‌کنندۀ اقتصاد کلان در طول رکود اقتصادی کافی نیستند. منابع مالی به‌جای اینکه صرفاً با دستمزد تأمین شود، سهم کارفرمایان در این سیستم‌ها می‌تواند براساس میزان سرمایه‌بَری آن‌ها تعیین شود؛ درصدی از سود، فروش یا سرمایه‌گذاری شرکت در فناوری‌های جایگزین نیروی کار (برای مثال، مالیات بر روباتیزه‌کردن، اتوماسیون یا هوش مصنوعی) می‌تواند بخشی از تأمین منابع نظام بیمه‌ای باشد. چنین رویکردی منبع مالی مکملی را ایجاد می‌کند که بیشتر در بخش‌هایی متمرکز می‌شود که اشتغال رو به کاهش است. این منابع اضافی می‌تواند به کاهش فشارهای اقتصادی فزاینده بر کارگران و مشاغل کوچک کمک کند و برای یارانۀ حق‌بیمۀ کسانی که توانایی پرداخت ندارند؛ به ویژه کارگران خوداشتغال و غیررسمی، و همچنین کسانی که در شرکت‌های کوچک هستند، استفاده شود.

این اولین بار نیست که چنین سازوکارهایی برای تأمین مالی برنامه‌های بیمۀ اجتماعی از طریق مالیات بر سرمایه مطرح می‌شود. در پرتغال، پیمانکاران برای کارگران خوداشتغالی که از خدمات آن‌ها بهره می‌برند حق‌بیمه پرداخت می‌کنند. کارگران بخش‌های ساختمانی هند و اندونزی، صرف‌نظر از وضعیت قراردادی‌شان، برای صدمات، بیماری، و مرگ ناشی از حوادث کار از طریق هزینه‌ای که توسط پیمانکار اصلی بر اساس ارزش کل پروژه پرداخت می‌شود، بیمه می‌شوند. چندین کشور پوشش بیمۀ اجتماعی را برای مشاغل پلتفرمی از طریق مالیات بر گردش مالی پلتفرم‌های دیجیتال یا تراکنش‌های دیجیتال تضمین می‌کنند. در برزیل، سیستم ملی بیمۀ بیکاری از طریق مالیات‌هایی که بر کل درآمد یک شرکت پرداخت می‌شود، به جای میزان حقوق و دستمزد آن، تأمین می‌شود.

حمایت اجتماعی از دیرباز با ماهیت متغیر کار و فعالیت اقتصادی سازگار شده است. تغییراتی که ما در حال مشاهده در بازارهای کار هستیم نیاز به بازنگری متناسب در نحوه تأمین مالی نظام بیمۀ اجتماعی دارد. تنها با انطباق، حمایت اجتماعی می‌تواند اصول اصلی خود -همبستگی، تأمین مالی جمعی از طریق سرمایه و نیروی کار، توزیع مجدد، و تسهیم ریسک- را برای آینده محقق کند.
@omidi_reza
📌انجمن علمی سیاست‌گذاری اجتماعی دانشگاه تهران برگزار می‌کند

🔻 نقد و بررسی سازوکار تعیین حداقل دستمزد

با حضور
🔹 پروانه رضایی؛ معاون روابط کار وزارت تعاون، کار، و رفاه اجتماعی

🔸 ابوالفضل گرمابی؛ کارشناس اقتصادی

🔹 یاسر باقری؛ عضو هیأت علمی دانشکدهٔ علوم اجتماعی دانشگاه تهران

🔸 حسین اکبری؛ فعال کارگری

⏱ شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۷
📍 دانشکدهٔ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، سالن شریعتی

▫️چنانچه دانشجوی دانشگاه تهران نیستید، جهت شرکت در برنامه، نام و نام‌خانوادگی خود را به @socialpolicy_ut ارسال کنید.

@socialplanning_ut
03.02.202518:20
بیمۀ اجتماعی را بی‌معنا نکنید!

اخیراً مدیر عامل سازمان تأمین اجتماعی، در نشست هم‌اندیشی با کانون‌های عالی کارگران بازنشسته و مستمری‌بگیر سراسر کشور گفته‌اند: فرمول فعلی محاسبۀ مستمری براساس میانگین دو سال آخر کار است، اما این فرمول باعث می‌شود برخی افراد با افزایش حقوق در دو سال آخر مستمری بیشتری دریافت کنند. ما باید فرمول را به گونه‌ای اصلاح کنیم که میانگین تمام سنوات کاری مبنای محاسبه قرار گیرد که این مسئله مورد استقبال و تأیید کارشناسان و حتی بیمه‌پردازان و بازنشستگان نیز است. [به نقل از رسانه‌ها] دربارۀ این گفته، چند نکته قابل طرح است:

اول. در سالنامۀ ۱۴۰۲ حدود ۲۵ درصد مستمری‌بگیران با حکم پایۀ کمتر از حداقل دستمزد و حدود ۵۰ درصد کمتر از دو برابر حداقل دستمزد مستمری می‌گیرند. تقریباً همین نسبت دربارۀ ترکیب بیمه‌پردازان هم برقرار است. ۲۵ درصد مابقی هم از گروه‌های شغلی نظیر کارکنان بخش دولتی، شرکت‌های بزرگ دولتی و خصوصی، اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها و ... هستند. اگر ادعای مدیرعامل دربارۀ افزایش حقوق در دو سال آخر صحت داشته باشد، باید در جایی از آمار سازمان خود را نشان دهد. باید توجه داشت که خود حداقل دستمزد در سال ۱۴۰۲ حدود ۵۰ درصد خط فقر بوده است.

دوم. بنا به احکام برنامۀ پنجم در سازمان تأمین اجتماعی کمیسیونی برای بررسی چنین مواردی (افزایش نامتعارف حقوق در دو سال آخر بیمه‌پردازی) ایجاد شد و افزایش‌های نامتعارف حقوقی در سال‌های پایانی دورۀ کاری را بررسی می‌کرد و در اغلب موارد هم یا چنین پرونده‌هایی را رد و کارفرما را جریمه می‌کرد و یا بعضاً میانگین ۵ سال آخر را برای چنین مواردی مبنای محاسبۀ مستمری قرار می‌داد. در برنامۀ ششم و هفتم هم به‌رغم اینکه چنین حکمی نیست، سازمان به این راحتی افزایش‌های نامتعارف را نمی‌پذیرد؛ نه‌تنها در دو سال آخر بیمه‌پردازی، بلکه حتی بعد از دورۀ زایمان.

سوم. در کشوری که افراد در دورۀ اشتغال ۳۰ ساله به‌طور میانگین تورم بالای ۲۰ درصد را تجربه می‌کنند و در حوزه‌های معیشتی بالای ۳۰ درصد، با چه ضریبی بنا است مبنای محاسبۀ مستمری بازنشستگی به میانگین کل دورۀ کاری تعمیم یابد؟ معیار به‌روزسانی چیست؟ در کشوری که الان بیش از ۳۰ درصد جمعیت زیر خط فقر مطلق هستند و مستمری بیش از ۶۰ درصد بازنشستگان تأمین اجتماعی کمتر از خط فقر مطلق است، چنین طرح‌هایی جز افزایش میزان و شدت فقر چه پیامدی دارد؟

چهارم. وقتی چند سال است که دولت سیاست همسان‌سازی حقوق بازنشستگان با شاغلان هم‌رده را دنبال می‌کند و اولین برنامۀ وزارت رفاه در دولت فعلی هم تأکید بر تداوم اجرای این سیاست بوده (درست یا نادرست)، مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی در چه چارچوبی چنین اصلاحات پارامتریکی را طرح کرده است؟ اساساً وقتی درنهایت بنا بر همسان‌سازی مستمری بازنشستگان با شاغلان است، چنین ایدۀ متناقضی چه معنایی دارد؟

پنجم. مدیرعامل مدعی شده‌اند که حتی «بیمه‌پردازان» نیز از تغییر مبنای محاسبۀ مستمری به کل دورۀ کاری استقبال کرده‌اند. واقعاً اگر شواهدی در این زمینه وجود دارد خوب است منتشر شود و مورد بحث و بررسی قرار گیرد، چون این برخلاف کل ادبیات نظری این حوزه و اقتصادسیاسی اصلاحات بازنشستگی است!

ششم. به‌لحاظ تصویر سازمانی این رویۀ درستی نیست که دلیل هر تغییر یا اصلاحی، تقلب یا دستکاری اطلاعات از سوی بیمه‌شدگان معرفی می‌شود. این می‌تواند به بهانه‌ای برای پنهان‌کردن بی‌کفایتی‌های خودِ سازمان تفسیر شود.

هفتم. در دهۀ ۱۹۹۰ چنین تغییر پارامتری در برخی کشورها و آن هم برای ورودی‌های جدید نظام بیمه‌ای اعمال شد. این کشورها اغلب تورم ۳۰ سالۀ کمتر از ۳ درصد دارند و به‌رغم این، پژوهش‌های جدید در برخی از همین کشورها افزایش فقر بازنشستگان را به اصلاحات آن دهه نسبت می‌دهند. بیمۀ اجتماعی مبتنی‌بر یک قرارداد اجتماعی است و اصلاح آن نیز باید در چارچوب چنین قراردادی باشد. طرح چنین دستکاری‌هایی در ایران صرفاً به فقیرانه‌ترشدن مستمری‌ها و بی‌معناشدن بیمۀ اجتماعی منجر می‌شود.
@omidi_reza
19.01.202516:50
شاخص‌های توسعه- برای پژوهشگران

این فایل اکسل شاخص‌های توسعۀ استانی (۱۴۰۰-۱۳۹۶) در بخش‌های مختلف (جمعیت، نیروی انسانی، انرژی، آب، کشاورزی، آموزش، سلامت، مسکن، حمل‌ونقل، بودجه، و ...) است که مرکز آمار ایران منتشر کرده است.
شاخص‌ها و گزارش‌های دیگری را در قالب فایل اکسل یا پی.دی.اف. می‌توانید در آدرس‌های زیر در مرکز آمار ایران ببینید:
- شاخص‌های توسعۀ ملی و استانی
- شاخص‌های توسعۀ بین‌المللی
- محیط زیست
- شرایط زندگی و فقر
@omidi_reza
اوایل فروردین‌ماه خبرگزاری ایلنا گزارش کوتاهی از مرگ‌ومیر ناشی از حوادث کار منتشر کرد. داده‌های گزارش برگرفته از مرکز آمار و سازمان پزشکی قانونی است. طبق آمار سازمان پزشکی قانونی در شش‌ماهۀ نخست سال ۱۴۰۳ حدود ۱۰۷۷ نفر بر اثر حوادث ناشی از کار جان خود را از دست داده‌اند که نسبت به شش‌ماهۀ نخست سال ۱۴۰۱ حدود ۱۵.۷ درصد افزایش داشته است. در سال ۱۴۰۲ «سقوط از بلندی» عامل ۴۶ درصد مرگ‌ومیرهای ناشی از حوادث کار بوده است.

نرخ مرگ‌ومیر ناشی از حوادث کاری در ایران حدود ۸.۵ در هر ۱۰۰ هزار نفر شاغل است. متوسط جهانی این نرخ در سال ۲۰۱۹ بنا به گزارش سازمان بین‌المللی کار حدود ۹.۵ نفر بوده است (گزارش سازمان بین‌المللی کار). این نرخ در اتحادیۀ اروپا در سال ۲۰۲۲ حدود ۱.۶۶ در ازای هر ۱۰۰ هزار نفر شاغل بوده است (گزارش کمیسیون اتحادیۀ اروپا).

بنا به گزارش سازمان بین‌المللی کار، «حوادث حین کار» عامل کمتر از ۱۵ درصد مرگ‌ومیرهای ناشی از کار است و در سال ۲۰۱۹ حدود ۲.۶ میلیون نفر در اثر «بیماری‌های ناشی از کار» فوت کرده‌اند. ساعات کار طولانی و کار با مواد و گازها و سموم خاص از مهم‌ترین عوامل این نوع بیماری‌ها است.
@omidi_reza
19.03.202508:50
این گزارش را معاونت راهبردی رییس‌جمهور دربارۀ وضعیت نظام آموزش‌وپرورش ایران منتشر کرده است. بخش‌هایی از گزارش را در ادامه می‌خوانید:

براساس نتایج تیمز و پرلز، ۴۰ درصد دانش‌آموزان ابتدایی و متوسطۀ اول حداقلی‌ترین سطح یادگیری را در خواندن، علوم، و ریاضی کسب نکرده‌اند و بیش از ۷۰ درصد عملکردی پایین‌تر از حد متوسط آزمون داشته‌اند.

از حدود ۷۵۰ هزار معلم که طی ۱۴ سال اخیر جذب شده‌اند، حدود ۵۰۰ هزار نفر آموزش حرفه‌ای معلمی ندیده‌اند. [اخیراً مدیرکل سابق امور تشکیلات وزارت آموزش‌وپرورش در میزگردی در روزنامۀ شرق گفته‌اند در سال ۱۳۸۸ قانونی تصویب شد که براساس آن حدود ۲۹۷ هزار نفر به‌تدریج بدون هیچ آزمون و ارزیابی جذب آموزش‌وپرورش شده‌اند. بیش از ۲۰ درصد این افراد تحصیلات کمتر از دیپلم داشته‌اند که اغلب در مدارس ابتدایی استخدام شده‌اند.]

۶۰ درصد دانش‌آموزان، دورۀ پیش‌دبستانی را نگذرانده‌اند.

درحالی‌که استاندارد ساعات آموزشی برای مقطع ابتدایی در جهان بین ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ ساعت است، زمان آموزش مدارس ابتدایی در ایران کمتر از ۶۰۰ ساعت است.

۲۰ درصد مدارس کشور فضای غیراستاندارد دارند و ۷ درصد در وضعیت بحرانی هستند.
@omidi_reza
26.02.202509:40
گزارش «تأثیر حداقل دستمزد اسمی و حقیقی بر اشتغال و نرخ مشارکت اقتصادی در ایران» در دی‌ماه ۱۴۰۳ از سوی مرکز پژوهش‌های اتاق بازرگانی منتشر شده است. براساس این گزارش پژوهشی:

در بازۀ ۱۴۰۰-۱۳۷۰ افزایش حداقل دستمزد اثر منفی بر اشتغال نداشته است.

در سال ۱۳۹۹ سهم هزینۀ دستمزد در قیمت تمام‌شدۀ محصولات صنعتی ۸ درصد و در بخش خدمات به‌طور میانگین ۳۰ درصد بوده است. درحالی‌که تأثیر افزایش هزینه‌های واسطه‌ای در ایجاد رکود تورمی در صنایع کارخانه‌ای ایران به‌طور میانگین ۴ برابر هزینه‌های دستمزد است.

سال ۱۳۹۹ یکی از بدترین سال‌های حوزۀ اشتغال در سه دهۀ اخیر بوده است. در این سال سطح اشتغال ۴ درصد (بیش از ۱ میلیون نفر) و نرخ مشارکت اقتصادی به‌میزان ۶.۴۵ درصد کاهش یافته است... هرچند این موارد همزمان با شیوع کرونا بوده اما نباید نقش شدیدترین سرکوب دستمزد را در این سال نادیده گرفت به‌نحوی‌که دستمزد حقیقی به میزان ۱۴ درصد کاهش داشته است.

با افزایش حداقل دستمزد حقیقی برای جبران عقب‌افتادگی دستمزد حداقل‌بگیران، می‌توان اهداف بهبود قدرت خرید، افزایش اشتغال، افزایش بهره‌وری، و افزایش مشارکت اقتصادی را محقق کرد.
@omidi_reza
29.01.202521:35
پایان پیشرفت؟

این عنوان یادداشتی است از جوزف استیگلیتز؛ اقتصاددان برندۀ نوبل، دربارۀ نگرانی از بازگشت ترامپ به قدرت که اخیراً در پروجکت سندیکیت منتشر شده است. بخش‌هایی از یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

۳۵ سال پیش، جهان با فروپاشی کمونیسم تحولی دورانی را تجربه کرد. فوکویاما این لحظه را «پایان تاریخ» نامید و پیش‌بینی کرد که همۀ جوامع در نهایت به‌سوی لیبرال‌دموکراسی و اقتصاد بازار همگرا می‌شوند. امروزه اشتباه‌بودن آن پیش‌بینی تقریباً کلیشه‌ای شده است. با بازگشت ترامپ شاید باید دوران کنونی را دورۀ «پایان پیشرفت» بنامیم.

متفکران روشنگری از ۲۵۰ سال پیش دریافتند که آزمایش‌های علمی می‌تواند به مردم در درک طبیعت و ایجاد فناوری‌های جدید کمک کند و علوم اجتماعی می‌تواند هماهنگی بیشتری را برای بهبود شرایط برای همۀ اعضای جامعه فراهم کند. چنین تلاش‌هایی مستلزم حاکمیت قانون بود تا احترامِ به حقیقت بر واپس‌گرایی غلبه کند. امروز یکی از آزاردهنده‌ترین ویژگی‌های جنبش «عظمت دوبارۀ آمریکا»، رد کامل این ارزش‌ها است.

آیا پیشرفت می‌تواند ادامه یابد؟ آیا واقعاً می‌توان انتظار داشت که الیگارشی جدید آمریکا پیشرفت‌های پایدار و مشترک را راهبری کند؟ آن‌هایی که اکنون به قدرت رسیده‌اند، صرفاً به‌دنبال ثروت هستند و هیچ ملاحظه‌ای نسبت به انباشت آن از طریق استثمار و رانت‌خواری ندارند. آن‌ها پیشتر نبوغ خود را در استفاده از قدرت بازار و استفاده از رسانه‌ها و پلتفرم‌های فناوری برای پیشبرد منافع خصوصی خود از طریق دستکاری گستردۀ اطلاعات نشان داده‌اند!

آنچه فساد به سبک آمریکایی امروزی را متمایز می‌کند، مقیاس و بی‌شرمی آن است. الیگارش‌های آمریکایی می‌توانند در روز روشن صدها میلیون دلار به کمپین انتخاباتی یک سیاستمدار در ازای منافع‌شان کمک کنند. وام ۴۶۵ میلیون دلاری بلاعوضی که تسلا ۱۵ سال پیش از دولت اوباما دریافت کرد، در مقایسه با آنچه در حال سقوط است بسیار ناچیز به نظر می‌رسد.

اگرچه ایالات متحده برای مدت طولانی در پیشبرد علم و فناوری در جهان پیشتاز بوده، اما تداوم آن در دورۀ ترامپ دشوار به نظر می‌رسد. من سه حالت را محتمل می‌دانم. ۱. آمریکا در نهایت با مشکلات عمیق خود کنار می‌آید، جنبش «بازگشت عظمت آمریکا» را پس می‌زند و به ارزش‌های روشنگری متعهد می‌ماند. ۲. آمریکا و چین به‌ترتیب به مسیر سرمایه‌داری الیگارشی و سرمایه‌داری اقتدارگرای دولتی ادامه می‌دهند و بقیۀ جهان عقب می‌مانند. ۳. آمریکا و چین در مسیر خود باقی می‌مانند، اما اروپا پرچم سرمایه‌داری مترقی و سوسیال‌دموکراسی را به‌دست می‌گیرد.

متأسفانه، سناریوی دوم محتمل‌ترین است، به این معنی که باید در نظر بگیریم که کمبودهای روبه‌رشد آمریکا تا کی قابل کنترل خواهد بود. چین مزایای زیادی در زمینۀ توسعۀ فناوری و هوش مصنوعی، بازار بزرگ، عرضۀ گستردۀ مهندسان، و تعهد به برنامه‌ریزی بلندمدت و جامع دارد. علاوه‌براین، دیپلماسی چین در مقابل کشورهای غیرغربی بسیار موفق‌تر از آمریکا بوده است. اما نه چین و نه آمریکای ترامپی به ارزش‌هایی که از اواخر قرن هجدهم باعث پیشرفت شده‌اند متعهد نیستند.

امروزه بشریت با چالش‌های وجودی درگیر است. پیشرفت تکنولوژی به ما ابزاری برای نابودی خودمان داده است و بهترین راه برای جلوگیری از آن قوانین بین‌المللی است. علاوه بر تهدیدات ناشی از تغییر اقلیم و بیماری‌های همه گیر، اکنون باید نگران هوش مصنوعی تنظیم‌ناپذیر هم باشیم.

برخی بر این باورند که گرچه ممکن است توقفی در پیشرفت ایجاد شود، اما سرمایه‌گذاری‌های پیشین در علوم پایه همچنان بازدهی بالایی خواهد داشت. و ممکن است اضافه کنند که هر دیکتاتوری در نهایت به پایان می‌رسد و تاریخ به پیش می‌رود. یک قرن پیش فاشیسم جهان را فرا گرفت. اما این منجر به موجی از دموکراسی‌سازی شد، با استعمارزدایی و جنبش‌های حقوق مدنی در مقابله با تبعیض نژادی، قومی، و جنسیتی.

مشکل این است که آن جنبش‌های موفق فقط تا همین جا پیش رفتند و زمان به نفع ما نیست. تغییرات اقلیمی منتظر نخواهند ماند. آیا آمریکایی‌ها از پیشرفت مستمر در قالب رفاه مشترک مبتنی‌بر آموزش، بهداشت، ایمنی، جامعه و محیطی پاک برخوردار خواهند بود؟ من شک دارم. و آیا پایان پیشرفت در آمریکا اثرات منفی در سطح جهانی خواهد داشت؟ تقریباً مطمئناً.

هنوز زود است که بدانیم پیامدهای کامل ریاست‌جمهوری دوم ترامپ چه خواهد بود. بله، تاریخ جلو می‌رود، اما ممکن است در مسیر پیشرفت نباشد!
@omidi_reza
Показано 1 - 19 из 19
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.