
پروانهسیاه
دفتر خاطره من 🦋
جهت صحبت و گفتوگو ؛
t.me/HidenChat_Bot?start=2113648601
جهت صحبت و گفتوگو ؛
t.me/HidenChat_Bot?start=2113648601
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированныйДоверенность
Не провернныйРасположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаТрав 13, 2023
Добавлено на TGlist
Бер 30, 2025Последние публикации в группе "پروانهسیاه"
06.04.202519:48
چشمهام رو با دستات بپوشون، لبت رو مماس با گوشم قرار بده و با صدای تحلیل رفتهت زمزمه کن که قراره اوضاع بهتر شه. بهم دروغ های زیبا بگو. و من هم سعی میکنم وانمود کنم از ابتدا تا پایانم، یک فرد احمق و سادهلوح زاده شدم.
06.04.202519:38
واقعا میتونم مدت زمان مدیدی رو صرف به اشتراک گذاشتنِ جایجای اصفهان کنم.
06.04.202519:35
“سنبلستان، اصفهان.
post.reposted:
Dark Deep Depression

06.04.202517:45
واقعا چه چیزی ارزش این را دارد که به جای آنکه بیرون از خانه از این هوای لطیف و دلانگیز لذت ببرم، تنها در گوشهای از اتاق نشستهام و پنجره را باز گذاشتهام؟
06.04.202517:42
هیچ موزیک و کتابی حالمو بد نمیکرد،
من انتخاب میکردم کدوم موزیک و کتاب حال بدم رو بدتر کنه و بیشتر غرق شم.
من انتخاب میکردم کدوم موزیک و کتاب حال بدم رو بدتر کنه و بیشتر غرق شم.
03.04.202520:28
تو صاحب غمگینترین چشمهای جهانی، حتی وقتی میخندی.
03.04.202519:54
اون منو یاد دستام مینداخت. وقتی خیس بودن و به سمت خورشید میگرفتمشون که خشک بشن.
مثل اون نور خورشیدی بود که از لابهلای انگشتام به صورتم میتابید. با اینکه چشمام تا مرز کور شدن میرفت به زور باز نگهشون میداشتم تا اون صحنه ی زیبا رو بیشتر تماشا کنم.
به قیمت چشمام، برای دیدن دستای خیسم جلوی خورشید چشمام قرمز میشد و وقتی به خونه برمیگشتم اولین چیزی که مامان میپرسید این بود؛ “گریه کردی؟
مثل اون نور خورشیدی بود که از لابهلای انگشتام به صورتم میتابید. با اینکه چشمام تا مرز کور شدن میرفت به زور باز نگهشون میداشتم تا اون صحنه ی زیبا رو بیشتر تماشا کنم.
به قیمت چشمام، برای دیدن دستای خیسم جلوی خورشید چشمام قرمز میشد و وقتی به خونه برمیگشتم اولین چیزی که مامان میپرسید این بود؛ “گریه کردی؟
03.04.202519:31
بیاید باهم بخونیمش.
03.04.202519:20
“بازار قیصریه، اصفهان.
03.04.202518:58
شما روزی آغوشی را پیدا میکنید که به آن تعلق دارید.
03.04.202511:38
″به نظر میرسد که همهٔ انسانهای برجسته، چه در حیطهٔ فلسفه، چه در سیاست، چه در قلمرو هنر، شاعری یا هنرهای تجسّمی، انسانهایی افسردهاند.″
01.04.202510:58
دلم شور میزنه، یچیزی درست نیست این وسط.
01.04.202510:25
توی این دنیای پر از شلوغی و هیاهو، ما مثل جزیرههای دور افتاده تو اقیانوس زندگی میکنیم. هر کدوم از ما داستانی منحصر به فرد داریم که تو دلمون نگه داشتیم و محبوس کردیم، اما وقتی به همدیگه نزدیک میشیم، در تلاشیم تا با کلمات، این جزیرهها رو به هم متصل کنیم. اما واقعاً میتونیم عمق وجود همدیگه رو درک کنیم؟ تو این سفرِ پر از ابهام، ما با لبخندهای مصنوعی و جملات سطحی به هم نزدیک میشیم، در حالی که توی دلمون، ترسها و ناامیدیهای خودمون رو پنهان کردیم. واقعا میتونیم تو این دنیای پر از سر و صدا، صدای واقعی همدیگهرو بشنویم؟ یا تنها به تکرار داستانهای تکراری ادامه میدیم؟
01.04.202510:16
از لحاظ روحي بهم ريختم اما نميتونم به خودم اجازه بدم كه دوباره موهام كوتاه كنم.
Рекорды
06.04.202523:59
192Подписчиков09.03.202523:59
0Индекс цитирования30.03.202514:54
52Охват одного поста20.04.202516:10
0Охват рекламного поста01.04.202523:59
7.14%ER30.03.202514:55
44.44%ERRВойдите, чтобы разблокировать больше функциональности.