Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
مدرسه avatar

مدرسه

AlinejatGholami.yek.link
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированный
Доверенность
Не провернный
Расположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаГруд 02, 2016
Добавлено на TGlist
Січ 11, 2025

Рекорды

16.02.202506:28
4.7KПодписчиков
22.03.202523:59
200Индекс цитирования
26.02.202523:59
1.2KОхват одного поста
24.01.202513:52
991Охват рекламного поста
27.02.202523:59
9.94%ER
26.02.202523:59
25.34%ERR

Развитие

Подписчиков
Индекс цитирования
Охват 1 поста
Охват рекламного поста
ER
ERR
СІЧ '25ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25

Популярные публикации مدرسه

20.04.202521:44
۱۴۰۴۰۱۳۱ زن‌زندگی‌آزادی
21.04.202512:53
1- محافظه‌کارانه: حفظ ارزش‌های سابق: متوسط رو به پایین، نیاز به تلاش بیشتر در مفاهمه‌ی البته انتقادی با تاریخ دارند.
2- انقلابی: اگر در معنای طغیان علیه نظم موجود باشد، قویترین نسل بعد از دهه‌ی سی، اگر به‌معنای روحیه‌ی تأسیسی باشد، ضعیف مثل بقیه نسل‌ها بجز همان دهه شصتی‌ها که برعکس این نسل بودند که در طغیان علیه نظم موجود ضعیف ولی روحیه‌ی تأسیس نظم نوین قوی.
3- اصلاح‌گرانه: بهبود و اصلاح روال‌هایی که واقعاً امکان اصلاح دارند، خوب، آنقدرها هم که تصور می‌شود آنارشیست در معنای نفی مطلق بدون ایجاب نیستند.
4- ارتجاعی: بازگشت به غار و طبیعت و دین و عرفان و یوگا و این چیزها، خوشبختانه از مسیری که دهه‌ی هفتادی‌ها در پیش گرفتند دارند نجات‌مان می‌دهند و آینده‌گراترند در کل تا گذشته‌گرا.
نکته‌ی آخر: دقت کنید که درست است که کوشیدم «توصیفی» نظر به متن‌هایی که خواندم بنویسم، اما واقعیت این است که در چنین مجالی هیچ توصیفی فارغ از وجه «تجویزی» نیست. در یک معنا اینها فقط روایت من از "آنچه باید باشد" است تا "آنچه که هست". شاید من فقط دارم «آرزوهای» خودم را می‌نویسم. اما در این صورت هم باز فکر می‌کنم متن بدی نباشد به هر حال می‌تواند به چشم چند توصیه دیده شود که یک نفر دارد ضعف‌های خودش را عیان می‌کند که باز خوب است بدانی که شما تکرارش نکنی.
علی‌نجات غلامی
21.04.202512:53
نتیجه‌گیری مطالعه‌ی متن‌های عزیزان نسل دهه‌ی هشتادی که برایم متن فرستادند
دوستان عزیزم قرار بود زودتر چیزی بنویسم و به هر حال شرایط و حس و حالم به تأخیرش انداخت.
خیلی بی‌تعارف قوت‌ها و ضعف‌ها را بر می‌شمارم.
اولین نکته: آنجاکه پای داوری فرهنگیِ یک گروه است، معیار را "سقف" در نظر می‌گیرند نه حدوسط یا حد پایین. در واقع کسی برای قضاوت سطح موسیقی وین یا فلسفه‌ی آلمان و غیره سراغ معمولی‌ها نمی‌رود درواقع بالاترین بالفعلیت‌ها را معیار قرار می‌دهد! بنابراین، نباید این نسل را نیز از این قاعده مستثنی کرد. پس مترم قوی‌ترین متنهایی است که به دستم رسید.
تاجاییکه خواندم و دیدم این نسل قوت‌ها و ضعف‌هایی نسبت به چهار نسل قبلی که هنوز در حیطه‌ی نوشتار فعال‌اند دارند:
- سلامت روانی بیشتر. برخلاف تصور ایجاد شده، این نسل از حیث روانشناختی تاجایی که نوشته‌ها را دیدم تیک‌های روانپریشانه و روان‌نژدانه‌اش بسیار کمتر از نسل‌های قبلی بود.
- اصالت اطلاعات. در سطح اینفورمیشن اطلاعات جعلی در میان این نسل بسیار کمتر رد و بدل می‌شود و نوعی خودچک‌گری در کارشان هست که ارزشمند است. که این امر، هم ناشی از روح زمانه است و هم شیوه‌ی عام تربیت این نسل که می‌شود گفت دلیلی نمی‌بینند دروغ بگویند.
- تناسب سن و دانش. عموماً پیش‌تر از آنچه دارند حرکت نمی‌کنند. و این نکته که دقیقاً شُکه‌ام کرد برخلاف پیش‌فرض‌ام بود که فکر می‌کردم طبعاً باید در این عصر "بازنمایی" دقیقاً درگیر فضای "نمایشی" باشند اما این‌طور نبود.
- تنوع کاراکتری، این نسل شخصیت‌های بسیار مختلفی داشت که برخی حتی "پرسونا" داشتند یعنی متن و قلم‌شان «امضاء» داشت. بنابراین، تیپ‌سازی از آنها با عناوینی مثل نسلz یک تیپ‌سازی هژمونیک آپاراتوس قدرت است.
- ضریب هوشی در مجموع قابل قبول در سقف نوشتارهایی که دیدم که این برخلاف آمارهایی است که می‌دهند.
- فاکتورهای نوشتار:
1) قدرت ترجمان: خوب
2) قدرت فهم: متوسط رو به بالا
3) قدرت تحلیل: متوسط
4) قدرت تفسیر: ضعیف (فرق چندانی با نسل‌های قبلی ندارد بجز نسل دهه‌ی شصت که قدرت تفسیری‌اش کمی از نسل‌های قبل و بعدش، البته به دلیل ترومای متحیرکننده، بهتر بود)
5) قدرت تفکر: هنوز ناشناخته
6) خلاقیت: متوسط رو به بالا. توان کنترل شیدایی‌شان بیشتر است.
7) قدرت ری-تینکینگ: خیلی خوب (بازاندیشی اندیشه‌ی دیگران در این نسل عالی است. مثلا دیدم خانمی از جمله‌ای از کیارستمی چیزهایی بیرون کشیده بود که خود کیارستمی به مخیله‌اش خطور نمی‌کرد!).
8) روشمندی: مثل دهه‌ی هفتاد می‌توان افتضاح نامید. این مهم‌ترین ضعف این نسل است.
9) مپ‌خوانی: عالی، استخراج نقشه‌ی فکری حوزه‌ی مطالعه در این نسل بسیار بهتر از نسل‌های قبلی است، ذهن جزیره‌ای ندارند که در گوشه‌ای گیر کنند، خیلی بهتر می‌توانند حوزه‌ی مد نظرشان را رصد کنند و نقشه‌خوانی کنند. زیاد هم درگیر انباشت بیهوده‌ی اطلاعات نیستند ولو هنوز در بخش تحلیل اطلاعات مشکل دارند که این به مقوله‌ی روشمندی و مقوله‌ی بعدی مربوط است.
10) افق مسائل: بد، چون در پیوند با روشمندی است، بازهم پیشرفت خاصی نسبت به نسل‌های قبل حاصل نشده است، اینجا ذهن‌شان هنوز نمی‌تواند سلسله‌مراتب مسائل را تا بنیادها بکاود این به دلیل سن کم نیست، مسئله پایدیا و آموزش است اگر حل‌اش نکنند تا آخر عمر این ضعف با صرف دانش بیشتر حل نخواهد شد.
11) صَرف (یعنی استفاده‌ی مناسب از ترمینولوژی و دستگاه واژگانی): این ضعف کلی فضای ایرانی است، اما می‌توان مقداری بهبود یافته نسبت به نسل‌های قبلی دید. البته بجز دهه شصتی‌ها که در این امر استثنایی عمل کرده‌اند و از حیث دقت واژگانی در کل تاریخ ایران معاصر حتی از غول‌های دهه‌های ده و بیست قرن حاضر دقیق‌تر بوده‌اند.
12) نحو (گرامر و نثر): درحال استاندارد شدن در این نسل، ممکن است بتوانند پلی بین نثرمحوری دهه‌های سی تا پنجاه و صرف‌محوری دهه‌ی شصت ایجاد کنند.
13) مونولوگ یا حدیث نفس: خوب اما آلوده با عناصر رمانتیک گاه مفرط. دلنوشته‌های‌شان بیش از حد است.
14) جست‌وجو و منبع‌شناسی: بهتر از دهه‌های قبل اما ضعیف‌تر از دهه‌ی هفتاد، اگرچه با امکان‌تر از نسل هفتادند اما نسبت به آنها پیش‌رفت قابل توجهی نداشته‌اند در این باب.
15) وطنی‌زدگی: بزرگ‌ترین ضعف دهه‌ی شصتی‌ها که همیشه حس بدی نسبت به متفکر هم‌وطن داشتند و رسوباتش کمی هم در دهه‌ی هفتاد ماند، در این نسل در حال محو شدن است.
16) دیالوگ: اگرچه این نسل نوعاً نسلی جدلی و پلمیک نیست مثل دهه‌های چهل و پنجاه که بی‌برهان‌ترین نسل‌های تاریخ معاصر بودند، اما ضعف دیگری دارد یعنی ضعف در "خویشتنداری" که راحت رنجور شده و به هم ریخته و پریشان می‌شوند و در بازی جدل می‌افتند. خلاصه باید روی این نکته‌ی منشی و بحث روش و افق مسائل و ترمینولوژی بیش از هر چیزی کار کنند.
17) در چهار شیوه‌ی پراکسیس:
27.03.202515:26
“تو” عزیز-ام؛
پیش از شروع نوشتن، سیگاری روشن کردم، نشستم و موسیقی گذاشتم. سبک و سیاق را همچون زمانی می‌کنم که ماشین تحریری بود برای جوهر زدن بر کاغذ، پاکت و آدرسی بود برای یار غایب و گرامافونی هم برای جز گوش کردن و نه چیزی برای افتادن در دام نوستالژیا. اما باز می‌بینید چه لطفی می‌کنم به خودم، که برای شما می‌نویسم، به رسم گذشته چندین روز به این پیشامد هم نشستم و خوب فکر کردم؛ دست‌تان درد نکند به هرحال، دنیا نیازمند کسانی چون شماست و به شما می‌بالد.
درباره‌ی حساب جیمیل‌تان می‌گویید:«خود نفس وجود این همه جایی که آدم هست و در عین حال نیست مرا آزار می‌دهد در آن یک روز در سال که عرض کردم.» خب عزیز دل من، اگر از این مقوله آزرده خاطر می‌شوید که باید در اولین فرصت خود را از زندگی منی که تقریبا همه‌جایش وجود دارید که ندارید، جمع و جور کنید.
شرح وضعیت: در‌حین نوشتن، سیگار حیف و میل می‌شود و پیش از آنکه به کشیدن تمام و کمال‌اش برسی، سوخته و تمام شده. البته همان‌طور که نزد اتوبوس‌ها گفتید، با حضور شما دیگر نیاز چندانی به سیگار هم نیست.

“تو”ی‌ عزیز، نمی‌دانم چطور بگویم، اما ماجرا از این قرار است که، شما به عنوان یک نسخه‌ی درست از فردی هدونیک، چرا انقدر با زندگی سرِ جنگ دارید و گاها برایتان پر است از حسرتِ عقب ماندن و کار نکرده و غبطه خوردن. اتفاقا در عین لذت بردن و خوش آمدن از خودتان، کمی هم جدا افتاده از موقعیت پیش‌روید، یعنی این در-جهان-بودگی را بی‌هیچ قیاسی، تنها به خاطر همین بودن‌اش دوست بدارید. اما چه بگویم، شما آمدید تا در جهان ما عقب ماندگان، همواره کامکار و کامیاب باشید.

پاک‌سازی شما به مثابه‌ی آیین بازسازی است، و شاید هم فرار! به هر جهت، این حساب ایمیلی که برای شما نمادی‌ست از زمانی که دیگر با آن همذات‌پنداری ندارید/نمی‌خواهید که داشته باشید، بیشتر شبیه به میلی برای بازتعریف خودتان است. میلی برای تمیز کردن گذشته و بازسازی خود، شبیه به وسواسی که شما را به جلو هم می‌راند. اما کمی هم دست نگاه دارید که گذشته مگر نه همان چیزی‌ست که “تو” را “تو” کرده است، پس کمی ناخصمانه‌تر جیمیل‌هایِ نوعی را دور بریزید. به هرحال من به آیین‌های ک.ش همواره ارزش می‌نهم، چرا که خوشم می‌آید، از چه؟ از اینکه می‌بینم شما نه تنها زندگی را، بلکه بیشتر خودتان را جدی می‌گیرید.

دوست عزیز؛
این بین تفسیر نادرستی وجود دارد، آن هم آنکه مشکلِ این بین، “محاسبه‌گری” عشق است. چرا که محاسبه‌گری عشق دقیقا آن چیزی است که من دست کم به طور خودآگاه می‌خواهم/می‌خواستم در مقابل آن قرارگیرم، در غیر آن صورت ارتباط با دوستی که سالی دیگر نیست و حال هم نمی‌توان گفت دقیقا حضور دارد/کم و بیش می‌حضورد، و از طرفی دیگر روزی دیوانه‌وار عاشق است و روزی دیگر شهر خودش را رها نمی‌کند، نباید در دستورالعمل ما قرار گیرد. اما من از منظر شخصی و گوته‌ایِ ماجرا هم بارها به شما گوشزد کردم که: خیر، من دوست دارم که اگر فرصت عشقی لاقیدانه و گشوده وجود دارد، آن را تجربه کنم، حالا جدا از آنکه به واقع قادر به آن باشم و شما دلسوزی آگاهانه سر دهید. این از این، پس نارسایی به‌طور محسوس در این مورد نیست، البته با احتساب اینکه بنده تنها بر بخش خودآگاه خود تکیه کرده‌‌ام(که چون ابرانسانم، تماما متشکل از خودآگاهم و آن حفره‌ هم به چشم نمی‌آید!)
بسیار خب، داشتیم می‌گفتیم لایه‌ی ناشفاف و پوشاینده‌ی ماجرا جای دیگری‌ست و آن، خود عاشقیدن است، نه چطور عاشقیدن. برای دریافت و‌ مورد مداقه قرار دادن این موضوع راه‌های متعددی هست، مثلا اینکه بازگردم به هفت سال پیش که ببینم چه شد که احساس کردم خوب عاشقم، جواب مشخصی برایش پیدا نمی‌کنم. سپس بازمی‌گردم به حال، می‌بینم خب “تو”ی ما آن کسی بود که پس از هفت سال عشق‌ نه-ورزی، مرا بیش از همه سر شوقِ دوست داشتن می‌آورد، اما(نمی‌گویم این “کافی” است یا نه، که بدانید بحث محاسبه‌گری نیست، که از قضا ریاضی هم چندان موضوع خوشم آمدنی نیست)، بلکه سوال چیز دیگری‌ست آن هم آن‌ که به نقل از حافظ:«زان بیخودم که عاشق صادق نباشدش/پروای نفس خویشتن از اشتغال دوست»؟

“تو”ی عزیز؛
الان در ترافیک شهر دیگر مانده‌ام، صدای اذان درآمده و برایتان می‌نویسم، درباره‌ی چیزهایی که باز نشستم بهشان فکر کردم، البته بگویم که امکان زیادی در ارسال نکردن‌‌شان دارم، نه از سر ناز و تواضع، لاکن از آن رو که بیشتر فکر کنم. پدرِ همواره آرام، متفکر و شاید کمی افسرده‌ی من هم، در عمل همیشه مرا به این کار سوق می‌دهد و نا-صبوری را نفی می‌کند.(این یکی را هم گوشزد کردم که در این بین، زمان بخرم و بیشتر فکر کنم.) بسیار خب، داشتم به این فکر می‌کردم که بله عزیزم، ما از جهاتی شبیه به یکدیگر هستیم و از جهاتی هم نه، مثل عمده‌ی آدم‌ها.
post.reposted:
مدرسه avatar
مدرسه
25.03.202515:26
برنامه‌ی پیشنهادی سال جاری برای آموزش زبان تخصصی فلسفه و علوم انسانی


در خصوص ادامه‌ی آموزش‌های مربوط به ترجمه و درک مطلب از زبان انگلیسی، عزیزانی پرسش کرده‌اند که آیا در سال جدید طرح خاصی دارم یا خیر؟
پاسخ:
نظر به اینکه پروژه‌ی آموزش ساختارها و ساخت‌ها و تکنیک‌های ترجمه و درک مطلب تکمیل شد، چیزی که برای بعدش از همان زمان مد نظرم بود طبعاً تقویت دستگاه واژگانی و نظام‌های اصطلاح‌شناختی فلاسفه بود که در خلال کارگاه‌های یکی دو روزه روی متن‌ها و فیلسوفان خاصی، بخواهیم دستگاه‌های اصطلاح‌شناختی آنها را کار کنیم که صدالبته اینجا دیگر باید زبان و فلسفه را با هم "به‌طور متوازی" آموزش داد.
برخی متون مناسب این کارند، مثلاً متن کتاب "اخلاق" اسپینوزا. این متن ویژگی بسیار خاصی در چینش دستگاه اصطلاح‌شناختی‌اش دارد که پلی بین فلسفه‌ی کلاسیکِ قبل از مدرن و مدرن است. لذا می‌توان با کار بر روی صفحاتی از چنین متنی با حجم گسترده‌ای از فنی‌ترین اصطلاحات فلسفی آشنا شد و معنا و دلالت فلسفی آنها را نیز توضیح داد. نگارش آن نیز نگارشی استاندارد است و ساختار جملات بیش از حد پیچیده نیست. در چنین کارگاه‌هایی به‌نحوی دوسویه معنای زبانی و مفهومی اصطلاحات در چنیش‌های نظام‌مندشان درک خواهند شد.
در یک سطح فنی نه می‌توان بدون زبان تخصصی فلسفه خواند و نه بلعکس می‌توان بدون فلسفه زبان تخصصی خواند! بنابراین، کسی که اول می‌رود زبان یاد بگیرد که بعد فلسفه را به آن زبان در سطح فنی بخواند، عملاً فقط وقت‌اش را تلف کرده است. صحبت بر سر حفظ کردن چند معادل نیست، صحبت بر سر فهم آن در یک نسبت بینازبانی و میان‌متنی و بینامتنی و فرامتنی و پیشامتنی است.
یکی از مهم‌ترین چیزهایی که در مطالعه‌ی حرفه‌ای فلسفه و علوم انسانی باید بدانید این است که هر فیلسوفی یک دستگاه سیستماتیک اصلاح‌شناختی دارد که فرمی درختچه‌ای و سلسله‌مراتبی و مبتنی و مبتنی دارد. این امر طبعاً در معیت مباحث روش‌شناختی و روش تحقیق من نیز خواهد بود. براین اساس، شما واژگان فیلسوف را در زبان اصلی غیرانگلیسی یا زبان مشترک انگلیسی یا زبان فارسی به‌طور هم‌ارز یاد نمی‌گیرید، بلکه سعی می‌کنید در معیت مطالعه‌ی آثار به‌طور متوازی این دستگاه اصطلاح‌شناختی را به صورت درختچه‌ای استخراج کنید که صدالبته دینامیسمی هم در طول حیات فکری یا زیست‌مشغله‌ی او درکار است و اصطلاحات، تکوین یا تحولاتی در نظام دلالتی و مرتبه‌ی مفاد و اهمیت‌شان داشته‌اند. جنسیس یا تکوین اصطلاحات در خلال دوره‌های فکری یک فیلسوف یا فیلسوفان یا یک جریان یا یک برهه و از زبانی به زبانی یکی از مهم‌ترین مباحث در خصوص درک زبان فلسفی است.
حالا نظر به این نکات می‌شود برنامه‌های زبان امسال را به شرح زیر طراحی کرد:
کارگروه‌های دو یا سه روزه که هر بار یک تمرین فشرده در حدود چهار الی شش جلسه روی متنی باشد که هدف هم استخراج این دستگاه واژگانی به‌صورت درختچه‌ای و هم یادگیری خود شیوه‌های استخراج این دستگاه باشد. یعنی هم ماهی و هم شیوه‌ی ماهیگیری. مثلاً در همین ماه اولین مورد را برگزار خواهیم کرد که روی همین متن اخلاق اسپینوزا. ده پونزده صفحه را نکته به نکته مو به مو بررسی خواهیم کرد که سه هدف را دنبال خواهد کرد:
1) "استخراج" بخش اعظم دستگاه اصلی واژگانی اسپینوزا – که البته دستگاه واژگانی بخش عظیمی از خود فلسفه است - و یادگیری "شیوه‌ی استخراج" دستگاه واژگانی او یا دیگران.
2) فهم متوازی "اندیشه‌ی" اسپینوزا در معیت درک دستگاهِ اصطلاح‌شناختی‌اش.
3) مرور نکاتی ساختی و ساختاری که عملاً تمرین آنهاست. البته این کارگاه‌ها مستقلاً هم قابل استفاده‌اند که کسی آن دوره را هم گوش نداده باشد، باز هم این کارگروه‌ها آورده‌ی خاص خود را دارند که حال می‌تواند آن بیست سی جلسه را هم در برنامه بگذارد آفلاین‌شان موجود است.

حال می‌توانید به گروه زیر بپیوندید که در آنجا نکات و پیشنهادات را مطرح کنید و آنجا راهنمای‌هایی هم در خصوص زبان خواندن در فرصت‌های مختلف خواهم آورد و به سئوالات عزیزان در این خصوص جواب خواهم داد و برنامه برای کارگروه‌ها خواهیم ریخت. طبعاً هرچه طلب و پرسش و خواست و اراده بیشتر باشد ما هم مصمم‌تر خواهیم بود. حضور در این گروه آزاد است. اما موضوع فقط و فقط در مقوله‌ی زبان‌آموزی است. https://t.me/+_TcreVgpvyE3ZGVk
post.reposted:
مدرسه avatar
مدرسه
27.03.202515:15
مسابقات نسل z هنوز تمام نشده است.


همچنان دوستان متولد 1380 به بعد، می‌توانند متن‌های خود را بفرستند یا لینک کانال‌شان را بفرستند و متن جدی‌شان را اشارت دهند. همان طور که قبلا عرض کردم برای اثبات اینکه این نسل آنطور که برخی می گویند خام نیستند بلکه متفکران و محققان و قلم به دستان خیلی خوبی دارند قبل از عید عرض کردم که بنده تا سیزدهم دوستان این نسل در هر بابی که دست به قلم اند مطلبی بفرستندییا لینک کانال مطالب شان را، بنده می خوانم و نهایتا بهترین موارد را معرفی خواهم کرد. تا اینجا نیز موارد خیلی خوبی دیده ام. ازآنجا ممکن است در ایام فشار روزهای عید مواردی از قلم افتاده باشند محبت می کنید دوباره سند کنید عزیزان هم که فرستاده اند قبلا. مساقه خاصی بجز حسی و دلی نیست دیگر فقط می خواهم روی یک عده را کم کنم. علی نجات غلامی.
27.03.202520:17
کارگاه‌های مشق زبان تخصصی فلسفه

کارگاه اول: نظام اصطلاح‌شناختی اسپینوزا بر پایه‌ی متن اخلاق
آموزگار: علی‌نجات غلامی
شش جلسه‌ی دو ساعته
پنج‌شنبه و جمعه؛ 21 و 22 فروردین 1404
ساعت جلسات انلاین: 14 الی 16، 17 الی 19، 20 الی 22
فایل‌های آفلاین نیز در دسترس قرار خواهند گرفت.
مبلغ نام‌نویسی: 700 هزار تومان
پلت‌فورم: گوگل میت
برای نام‌نویسی به گروه زیر بپیوندید:
https://t.me/+_TcreVgpvyE3ZGVk

توضیح:
هدف از این کارگاه‌ها مشقِ زبان تخصصیِ فلسفه با تکیه بر متون اصلی، به قصد درک نظام اصطلاح‌شناختیِ فلاسفه‌ی کلیدی است که هر بار یک فیلسوف یا جریان فلسفی را طی یک کارگاه بررسی خواهیم کرد که در عین حال مرور و تمرین تکنیک‌های ترجمه و درک مطلب در سطوح سازه‌ای و ساختاری و ساختی نیز هست.
تدقیقِ دستگاهِ واژگانی و نظام اصطلاح‌شناختی و آشنایی با سبک و لحن نوشتاریِ فلاسفه در متون برجسته‌ی‌ دوران‌سازشان، عملاً شکستن بت "مواجهه با متن اصلی" است که مزایای بسیاری برای اهل فلسفه خواهد شد. درواقع، کافی است که چند صفحه از متن اصلی به خوبی آنالیز شود تا علاقه‌مند دیگر سبک و سیاق نفوذ به دل آن متن و متون‌ هم‌پیوندش را دریابد. حفظ کردن اصطلاحات درهم‌تنیده و سنگین فلسفی کار ساده‌ای نیست مگر درون خود بازی زبانی آن متنی که از اصل از آن جان گرفته‌اند. ما هدف‌مان این است که علاقه‌مند به فلسفه تنه‌اش به متن اصلی بخورد و اصول درک و فهم واژگان و اصطلاحات را در سه سطح عمومی، نیمه‌تخصصی و تخصصی در یک نظام درختچه‌ای که بازنمای سیستم فکری مولف است دریابد. طبیعتاً برای هر فیلسوفی کلمات اهمیتِ یکسانی ندارند و بنابراین، از مهم‌ترین گام‌ها در درک فلسفه‌ی یک فیلسوف «سیستم واژگانی» اوست، یعنی اینکه اصطلاحات در «سلسله‌مراتبِ» اهمیت‌شان برای فیلسوف چگونه چینش می‌شوند که گاه این از سوی خود فیلسوف صریح است و گاه با تلاش مفسران و تاریخ تفاسیر آن متن حاصل می‌آید.
یادگیریِ سیستماتیک واژگان فیلسوف از آنجاکه در پیوند کامل با یادگیری خود نظام فکری اوست، آموزش زبان را نه‌تنها بسیار جذاب و ثبت در حافظه‌ی بلندمدت می‌کند، بلکه ذهن مخاطب را هم از حیث زبانی و هم از حیث فلسفی بسیار مرتب می‌کند.
فلاسفه‌ی بزرگ، از معانیِ بزرگ‌بودن‌شان یکی همین طراحی نظام‌های اصلی واژگانی است که نسل‌های بعدی فلاسفه درونِ زمینِ زبانی بازی و فکر کرده‌اند که او طرح ریخته است، حال در مقام بسط، شرح، استقبال، نقد و غیره هر دیالوگی که با او داشته‌اند پیشاپیش مدیون نظام اصطلاح‌شناختی او هستند که صدالبته این نظام‌های اصطلاح‌شناختی جنبه‌ی دینامیک نیز دارند.
به هر حال این دوره به همه‌ی علاقه‌مندان فلسفه توصیه می‌شود و مراد از تخصصی این نیست که پیش‌شرط و پیش‌نیاز عمومیِ آنچنانی لازم دارد، منظور این است که مختص به علاقه‌مندان فلسفه است که می‌خواهند با آن عالم زبانی خاص فلسفه آشنا شوند. طبیعتاً سطحی متداول و معمول از آشنایی با زبان کفایت می‌کند.
شیوه‌ی تدریس: ضمن تحلیل موبه‌مویِ جملات متن اصلی از آغاز، گزارشی از تفکر فیلسوف با تکیه بر دستگاه اصلیِ واژگانی او داده می‌شود. یعنی مدرس فقط چند نکته را نمی‌گوید، بلکه موبه‌مو همه چیزِ جمله را گفته و در صورتِ لزوم با متن لاتین نیز منطبق ساخته و با دقت ترجمه کرده و اصطلاحات را استخراج کرده و معادل‌گذاری‌های مرسوم و پیشنهادی را مطرح کرده و ترتیب و اهمیت آنها را در سلسله‌مراتب نظام اندیشه‌ی اسپینوزا و کلیت راسیونالیسم و کلی‌تر از آن فلسفه‌ی مدرن و افق‌های عام‌تر بیان می‌کند. سپس تمارینی را انتخاب کرده و دوستاندر گروه تکالیف را انجام خواهند داد که بررسی و اصلاح خواهند شد. خود این متن سبک و سیاق بسیار منظمی دارد که اصطلاحاتِ خود را تعریف می‌کند، در عین حال متنی است که از حیث اصطلاحات فلسفی عملاً پلی بین فلسفه‌ی پیشامدرن و مدرن است. دقت شود که اینجا فقط بحث بر سر اصطلاحات انحصاری یک فیلسوف نیست، این اصطلاحات درواقع بخشی اصلی از تنه‌ی درخت اصطلاح‌شناختی کل فلسفه‌اند. بر این اساس، عملاً بهترین گزینه‌ای بود که می‌توانستیم به‌مثابه اولین کارگاه در دستور کار قرار دهیم.
27.03.202510:45
پنج شب با علی‌نجات غلامی؛ لایو در‌ اینستاگرام:
با موضوع:
"اراده به آزادی: از لوگوس تا نوموس"
زمان: به زودی اعلام می‌شود.

ازآنجاکه در عرصه‌ی عقلانیت، هر عملی مسبوق به روشن‌سازیِ نظری است، زیرسازیِ تئوریکِ کوتاه‌ترین مانیفستِ جهان، یعنی «زن، زندگی، آزادی»، وظیفه‌ای است که فارغ از افق انتظاراتِ «عرصه‌ی عمومی»، به‌نحو کاملاً محضی کار فلسفه‌ی اولی است، کاری که دیگر فلسفه در این عرصه هیچ کمکی نمی‌تواند از دیگر علوم اعم از انسانی و طبیعی بگیرد. زمانی که ما کلمه‌ای را به کار می‌بریم، این کلمه ولو تعریف ساده‌ای از آن را مفروض گرفته باشیم، پس‌زمینه‌ی تاریک عظیمی دارد که روشن‌سازی آن پس‌زمینه کار تفکر محض است که با این کار عمل نیز از سطحیت رها می‌شود.
ما در سه فصل، هر فصل پنج شب، به تأمل درباب ارکان این مانیفست خواهیم پرداخت:
فصل اول: آزادی
فصل دوم: زندگی
فصل سوم: زن
فصل اول: آزادی
تأملاتی در بنیادهای فلسفی آزادی، از بحث درباره‌ی خود امکانِ آزادی در سطح لوگوس آغاز می‌شوند، یعنی تفردِ انسانِ وانهاده در جهان که "دخالتِ" خدایان را در مبارزات‌اش با جهان بر "سر میدان اراده" قطع می‌کند و می‌خواهد "سرنوشت خویش را رغم بزند"، اما این فقط غلبه ابزاری بر یک جهانِ طبیعی متخاصم نیست، بلکه لایه‌های بسیاری همچون کشف یا خلق معنای چنین زیست‌بودِ وانهاده‌ای است و این بدواً از روشن‌سازی اراده‌ی آزاد آغاز می‌شود که خود نخستین گام در تحقق «آزادی» است. اما جهان نیز مقاومتی همچون "قانون علیت" علیه او – از سطح تبیینات نورولوژیک تا سطوح پوزیتیوستی - دارد که نفس امکان اراده‌اش را به پرسش می‌کشد که دوگانه‌های هم‌پیوندی را نیز همچون "کلیت و جزئیت"، "احتمال" و "ضرورت" و "کل و جزء" را معمای او می‌سازد. اما لوگوس چونان فصل تمایز یا به زعم من "تفاوتِ متفاوت» انسان با دیگر حیوانات، خود دو لایه‌ی «اندیشه‌ای» و «زبانی» دارد که باز هم بزرگ‌معمایی است برای همه‌ی دوران‌ها. از یک سو، «تکوین دانستن» از یک ادراک حسی ساده تا بالاترین سطح پرسشِ "چرایی" خاصه چونان «برای چه»ی غایت‌شناختی می‌تواند در پیوند با تحلیل پنج امکان سخن‌گفتن – برهانی، جدلی، خطابی، شاعرانه و سفسطی – کلید ورود به فهم این معمای بزرگ شود. از دیگر سو، فهم سامانه‌ی عمل او خاصه در انتخاب‌هایش برای اقدام و اجرای اراده‌ی آزاد چونان به‌انجام‌رسانی‌های انسانِ بدنمندِ موقعیت‌مند در جهان نیز کلید دیگر است.
اما جدای از این، مبحث اراده‌ی آزاد در چالش با چند امر دیگر نیز هست:
1) تاریخ خود اقدامات عملی و برداشت‌های نظریِ فردی و جمع‌(هایی) که فرد عضو آن‌(ها) است که رسوبات منفعلی است که هرگونه فاعلیتی و تألیف فعالی در دایره‌ی امکانِ آنهاست. و طبعاً تاریخ دیگرانی فردی و جمعی که در نسبت با او هستند.
2) تاریخ رسوبات پیشاارادی و غیرارادی و ناارادی که در نسبت با اراده‌ی او هستند، اعم از شرایط ماتریال تاریخی تا نظام‌های اکولوژیک تا برساخت‌های اراده‌زدودی اجتماعی، مثلاً جامعه‌ی تکنسینیستی خاصه در عصر تکنولوژی و فاکتورهای بوروکراتیک آن.
3) دیگر قوای خود نفس [=پسوخه] همچون احساسات و عواطف و تخیل (ایمجینیشن)
4) دیگر قوایِ خودِ روح [=گایست] همچون عشق و ایمان و خیال (فانتاسیا).
5) محدودیت‌ها و تعارض‌های سطوح و لایه‌های خود لوگوس خاصه اینتکلت و ریزن
پس از فهم توصیفی لوگوس ما به سطح نوموس می‌رسیم آنجاکه انسان می‌خواهد جامعه‌‌اش را به "شهر [=پولیس]" بدل کند، آزادی در سطح نوموس طبعاً بسیار پیچیده‌تر است. تعارضات عظیمی باید حل شود که مهم‌ترین آنها نسبت اراده‌ی فردی با چیزی چونان اراده‌ی جمعی یعنی حل تعارض خود لوگوس با نوموس. آیا نوموس کمالِ لوگوس است یا چیزی که نه ضرورتاً مطابق با آن که می‌تواند نابودکننده‌ی آن نیز دست کم در امکان‌هایی باشد؟! آیا مفاهیمی که روح جمعی را می‌سازند مانند مفاهیم هویت‌ساز می‌توانند با تصور یک اراده‌ی برتر نافی اراده‌ی فردی و سرکوب‌کننده‌ی آن در یک نگره‌ی کالکتیوسیتی باشند یا بلعکس تعالی‌دهنده‌ی اراده‌ی فردی در درکی ارگانیستی‌تر؟ همچنین نسبت خود آزادی با مفاهیمی همچون عدالت که آیا امکان تعارض نیز بین اینها وجود دارد و یا اصلاً اولویت با کدام است؟ یا با مفاهیمی همچون «اطاعت»! آیا اطاعت شق مخالف آزادی است یا به نوعی روی دیگر سکه‌ای که این رویش آزادی است؟ یا مفاهیمی همچون «قدرت» که در سطح اجتماعی به قدرت سیاسی بدل می‌شود چه نسبتی با آزادی دارند؟ نسبت ایده‌ی دولت با آزادی چیست؟ نفس مفهوم «آرکی» در حاق سیاست آیا به‌خودی خود نافی یا محدودکننده‌ی آزادی است؟
27.03.202510:45
طبیعتاً پرسش‌های بسیاری مطرح است که ما طی پنج شب در گفتارهایی با خصلتی زیک‌زاکی هدف‌مان پرتوافکنی به سپهر آنها با پیش کشیدن کم و بیش تعدادی از اهم آنها است، نه طرح یک به یک و پاسخ به تک تک آنها. هدف ما بازگشایی افق امکان‌های تفکر است و مسئله‌مند کردن شنونده/خواننده و تبدیل او به هم‌اندیش نه مصرف‌کننده‌ی افکار گوینده. یعنی او نیز با سپهر مسئله‌ای/پرسشیِ عمیق‌تر از جانب خویشش بیاندیشد.
این توضیحات ضرورتِ پرداختن به مسائل نظری پایه‌ای را نیز قبل از درگیری صرف با حوزه‌ی عمومی نشان می‌دهند. انسان زمانی در اعتلای جامعه‌ای که عضو آن است می‌تواند نقش داشته باشد که دریابد کجا ایستاده و از همان منظرگاه، زبان و موضوع مقتضی خود را بیابد.
post.reposted:
مدرسه avatar
مدرسه
27.03.202515:26
خدایی این نسل خیلی خوبند. چه متنهای خوبی به دستم رسیده. چقدرم ایده گرفتم. فاکتورهای نایابی از سلامت قلم رو تونستم بیابم. حالا یه مورد رو فعلا به دوستان معرفی کنیم. که این ایام یادداشتهایش برای من خواندن داشت. قلم این خانم رو خیلی دوست داشتم.
20.04.202514:21
لایو امشب اینستاگرام
ساعت نه
جلسه دوم از لایوهای ازادی از سلسله لایوهای زن، زندگی، آزادی
علی‌نجات غلامی
post.reposted:
مدرسه avatar
مدرسه
24.03.202512:48
برای نام‌نویسی و توضیحات بیشتر به گروه زیر بپیوندید: https://t.me/+kuItKucQ6z8yODQ0
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.