Переслал из:
یادداشت های حسن انصاری

11.05.202502:24
از ديگر سو ابن اثير هم همين تواريخ را مورد تأييد قرار می دهد (الکامل، ج 8 ص 492 - 493):
ذكر عود أبي عليّ إلى خراسان. و في هذه السنة (340 ق) أعيد أبو عليّ بن محتاج إلى قيادة الجيوش بخراسان، و أمر بالعود إلى نيسابور. و كان سبب ذلك أنّ منصور بن قراتكين كان قد تأذّى بالجند، و استصعب إيالتهم، و كانوا قد استبدّوا بالأمور دونه، و عاثوا في نواحي نيسابور، فتواترت كتبه إلى الأمير نوح بالاستعفاء من ولايتهم، و يطلب أن يقتصر به على هراة، و يولّى ما بيده من أراد نوح، فكان نوح يرسل إلى أبي عليّ يعده بإعادته إلى مرتبته، فلمّا توفّي منصور أرسل الأمير نوح إلى أبي عليّ الخلع و اللواء و أمره بالمسير إلى نيسابور، و أقطعه الريّ و أمره بالمسير إليها، فسار عن الصّغانيان في شهر رمضان، و استخلف مكانه ابنه أبا منصور، و وصل إلى مرو و أقام بها إلى أن أصلح أمر خوارزم، و كانت شاغرة، و سار إلى نيسابور، فوردها في ذي الحجّة فأقام بها.
از گزارش ابن اثير بر می آيد که مورخان عراقی سير حوادث را برخلاف خراسانی ها روايت می کردند و شايد حاکم نيشابوری سال ها بعد که در کار نوشتن تاريخ نيشابور بوده تحت تأثير منابع عراقی قرار داشته است (بعيد نيست حاکم بخشی از اطلاعات شخصی ديگر را با حوادث زندگی حمزة بن محمد خلط کرده بوده؛ به ويژه با توجه به تاريخ مرگ ابوبکر الصبغي در 342 ق که نبايد با روند حوادث در مورد حمزة بن محمد سازگار باشد). عبارت ابن اثير از اين قرار است (الكامل في التاريخ، ج8، ص 463 تا 464):
هذا الّذي ذكره أصحاب التواريخ من الخراسانيّين، و قد ذكر العراقيّون هذه الحوادث على غير هذه السياقة، و أهل كلّ بلد أعلم بأحوالهم، و نحن نذكر ما ذكره العراقيّون مختصرا، قالوا: إنّ أبا عليّ لمّا سار نحو الرّيّ في عساكر خراسان....
هرچه هست بدين ترتيب ثابت شد که شيخ صدوق در روايت خود صادق بوده و داوری آن نويسنده نا آگاه درباره صداقت شيخ صدوق و عدم اعتبار سخنانش پذيرفته نيست.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
ذكر عود أبي عليّ إلى خراسان. و في هذه السنة (340 ق) أعيد أبو عليّ بن محتاج إلى قيادة الجيوش بخراسان، و أمر بالعود إلى نيسابور. و كان سبب ذلك أنّ منصور بن قراتكين كان قد تأذّى بالجند، و استصعب إيالتهم، و كانوا قد استبدّوا بالأمور دونه، و عاثوا في نواحي نيسابور، فتواترت كتبه إلى الأمير نوح بالاستعفاء من ولايتهم، و يطلب أن يقتصر به على هراة، و يولّى ما بيده من أراد نوح، فكان نوح يرسل إلى أبي عليّ يعده بإعادته إلى مرتبته، فلمّا توفّي منصور أرسل الأمير نوح إلى أبي عليّ الخلع و اللواء و أمره بالمسير إلى نيسابور، و أقطعه الريّ و أمره بالمسير إليها، فسار عن الصّغانيان في شهر رمضان، و استخلف مكانه ابنه أبا منصور، و وصل إلى مرو و أقام بها إلى أن أصلح أمر خوارزم، و كانت شاغرة، و سار إلى نيسابور، فوردها في ذي الحجّة فأقام بها.
از گزارش ابن اثير بر می آيد که مورخان عراقی سير حوادث را برخلاف خراسانی ها روايت می کردند و شايد حاکم نيشابوری سال ها بعد که در کار نوشتن تاريخ نيشابور بوده تحت تأثير منابع عراقی قرار داشته است (بعيد نيست حاکم بخشی از اطلاعات شخصی ديگر را با حوادث زندگی حمزة بن محمد خلط کرده بوده؛ به ويژه با توجه به تاريخ مرگ ابوبکر الصبغي در 342 ق که نبايد با روند حوادث در مورد حمزة بن محمد سازگار باشد). عبارت ابن اثير از اين قرار است (الكامل في التاريخ، ج8، ص 463 تا 464):
هذا الّذي ذكره أصحاب التواريخ من الخراسانيّين، و قد ذكر العراقيّون هذه الحوادث على غير هذه السياقة، و أهل كلّ بلد أعلم بأحوالهم، و نحن نذكر ما ذكره العراقيّون مختصرا، قالوا: إنّ أبا عليّ لمّا سار نحو الرّيّ في عساكر خراسان....
هرچه هست بدين ترتيب ثابت شد که شيخ صدوق در روايت خود صادق بوده و داوری آن نويسنده نا آگاه درباره صداقت شيخ صدوق و عدم اعتبار سخنانش پذيرفته نيست.
https://t.me/azbarresihayetarikhi


10.05.202522:43
تاريخ "اهل سنت و جماعت" به روايت و بررسی نقادانه معتبرترین منابع و اسناد سه قرن نخستین از تاريخ ظهور آن.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/azbarresihayetarikhi
Переслал из:
Mypersia | ايران من



10.05.202516:00
🌀بورل: اسرائیل بزرگترین پاکسازی قومی پس از جنگ جهانی دوم را در غزه انجام میدهد
▫️جوسپ بورل، دیپلمات ارشد پیشین اتحادیه اروپا، در سخنرانی اخیر خود هنگام دریافت جایزه اروپایی "چارلز پنجم"، انتقادات شدیدی را متوجه سیاستهای این اتحادیه در قبال بحران غزه کرد.
وی با توصیف اقدامات اسرائیل به عنوان "بزرگترین پاکسازی قومی از زمان جنگ جهانی دوم"، اسرائیل را به نقض تمامی قوانین درگیری و استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی متهم کرد.
بورل همچنین فاش کرد که اروپا نیمی از بمبهای مورد استفاده در غزه را تأمین میکند و خواستار اقدام عملی به جای محکومیتهای لفظی شد.
🌐برای خواندن 📖 و شنیدن 🎧 ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک کنید:
https://mypersia.com/33295/
@mypersia24 | ایران من
▫️جوسپ بورل، دیپلمات ارشد پیشین اتحادیه اروپا، در سخنرانی اخیر خود هنگام دریافت جایزه اروپایی "چارلز پنجم"، انتقادات شدیدی را متوجه سیاستهای این اتحادیه در قبال بحران غزه کرد.
وی با توصیف اقدامات اسرائیل به عنوان "بزرگترین پاکسازی قومی از زمان جنگ جهانی دوم"، اسرائیل را به نقض تمامی قوانین درگیری و استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی متهم کرد.
بورل همچنین فاش کرد که اروپا نیمی از بمبهای مورد استفاده در غزه را تأمین میکند و خواستار اقدام عملی به جای محکومیتهای لفظی شد.
🌐برای خواندن 📖 و شنیدن 🎧 ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک کنید:
https://mypersia.com/33295/
@mypersia24 | ایران من
Переслал из:
یادداشت های حسن انصاری

10.05.202503:25
صالح احمد العلي، دانشمند و مؤرخ و پژوهشگر بسيار برجسته عراقی و شايد مشهورترين آنها بعد از مرحوم مصطفی جواد بود. سخنش در حوزه مطالعات تاريخی در عراق و بل کل جهان عرب بی گفتگو مرجعيت داشت و دارد. او در رساله دکتری خود که از آن در دانشگاه آکسفورد دفاع کرد از خليج هميشه فارس با نام درست، تاريخی و منحصر به فرد آن يعنی خليج فارس ياد می کند. خليج فارس بی هيچ سخنی خليج فارس است. سخن امروز و ديروز هم نيست. سخن چند هزار سال تاريخ است. با سياست های ناسيوناليستی و البته ناکام جمال عبد الناصر و يا با سياست های وابسته گرای پسر زائد و با صرف ميليون ها و میلياردها دلار هم اين حقيقت تاريخی عوض نمی شود. از صالح احمد العلي ياد بگيريد که با وجود عشقی که به "امت عرب" داشت با اين وصف در برابر اين حقيقت تاريخی يعنی نام جاودانه خليج فارس بی جهت عناد به خرج نمی داد. رساله اش در سال 1953 م در بغداد چاپ شده؛ يعنی سال ها قبل از تولد شرکت سهامی امارات و زمانی قبل از برآمدن اين فکر که شايد بتوان با پترو دلارها حقايق تاريخی را تغيير داد. نمی شود...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/azbarresihayetarikhi
09.05.202523:14
در جلسه های اين هفته و هفته آينده به امید خدا درباره دوران آغازين عباسی و شرایط سیاسی و دينی دوران مأمون عباسی و مسئله محنه و عصر امام رضا (ع) و دلالت های ولایتعهدی حضرت در دوران مأمون سخن خواهيم گفت.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/azbarresihayetarikhi
09.05.202522:22
نمونه ای از سند سازی در عصر مأمون عباسی
متنی که شیخ صدوق در کتاب ارزشمند خود عیون اخبار الرضا از نوشته ای منسوب به امام رضا (ع) و مشتمل بر تکه ای به نقل از مأمون به عنوان یک سند دولتی در ارتباط با ولایتعهدی امام رضا و موضع بنو سهل و در ارتباط با آنان با عنوان کتاب الحباء والشرط و بدون سند نقل می کند به احتمال متآخم به یقین ساختگی است. شیخ صدوق منبع نقل را نمی آورد و فقط می گوید آن را در کتابی دیده (ووجدت في بعض الكتب نسخة كتاب الحباء والشرط من الرضا علي بن موسى عليه السلام إلى العمال في شأن الفضل بن سهل وأخيه ولم يرو ذلك أحد...) اما نکته جالب این است که این سند هیچ جای دیگری نقل نشده است. نقل این اثر با وجود اینکه احتمالاً شیخ صدوق نسبت به مضامین آن تحفظ داشته نشان از تعهد قابل ستایش شیخ صدوق در نقل آثار مرتبط با امام رضا بدون تصرف و واهمه نقل دارد. از نقطه نظر تاریخی اینجا ما وامدار این گرایش باز و قابل ستایش شیخ صدوق هستیم. با این وصف از محتوای متن کاملاً روشن است که این نامه با اهداف سیاسی خاصی پرداخته شده و دست هایی در ورای این سند سازی بوده است. آقای مادلونگ سال ها پیش در مقاله ای خواندنی که برای بزرگداشت احسان عباس منتشر کرد متن این سند را برای نخستین بار ترجمه و تحلیل کرد و البته اصالت آن را نه قطعی اما محتمل دانست. هر چه هست مسلم است که متن با ادبیات اسناد دولتی عصر خلافت عباسی اول سازگار است و اصطلاحات و واژگان به کار رفته در آن همگی در سندهای مشابه همان دوره قابل پیگیری است. بنابراین اگر این متن ساختگی باشد که به عقیده من حتماً ساختگی است باید در همان دوره امام رضا و با سوء استفاده از نام آن امام و جایگاه اجتماعی حضرت و شاید به هدف تحت فشار قرار دادن مأمون در راستای قطع ارتباط با امام رضا و همچنین بدنام کردن حضرت و نیز حساس کردن بنی عباس در بغداد و در راستای تطهیر بنو سهل از سوی هواداران فضل بن سهل ساخته و پرداخته شده است. ظاهراً هدف اصلی در این چارچوب این بوده تا مخالفت بنو سهل با ولایتعهدی امام رضا را به سمع و نظر مخالفان عباسی مأمون در بغداد برسانند و آنان را تحریک کرده و مأمون را وادار به کنار گذاشتن امام رضا کنند. درباره موضوع ولایتعهدی امام رضا مقالات متنوعی به زبان انگلیسی تاکنون چاپ شده که بیشتر آنها در زبان فارسی انعکاسی نداشته است.
مقاله آقای مادلونگ مناسب است به فارسی ترجمه شود.
@barrasihayetarikhi
متنی که شیخ صدوق در کتاب ارزشمند خود عیون اخبار الرضا از نوشته ای منسوب به امام رضا (ع) و مشتمل بر تکه ای به نقل از مأمون به عنوان یک سند دولتی در ارتباط با ولایتعهدی امام رضا و موضع بنو سهل و در ارتباط با آنان با عنوان کتاب الحباء والشرط و بدون سند نقل می کند به احتمال متآخم به یقین ساختگی است. شیخ صدوق منبع نقل را نمی آورد و فقط می گوید آن را در کتابی دیده (ووجدت في بعض الكتب نسخة كتاب الحباء والشرط من الرضا علي بن موسى عليه السلام إلى العمال في شأن الفضل بن سهل وأخيه ولم يرو ذلك أحد...) اما نکته جالب این است که این سند هیچ جای دیگری نقل نشده است. نقل این اثر با وجود اینکه احتمالاً شیخ صدوق نسبت به مضامین آن تحفظ داشته نشان از تعهد قابل ستایش شیخ صدوق در نقل آثار مرتبط با امام رضا بدون تصرف و واهمه نقل دارد. از نقطه نظر تاریخی اینجا ما وامدار این گرایش باز و قابل ستایش شیخ صدوق هستیم. با این وصف از محتوای متن کاملاً روشن است که این نامه با اهداف سیاسی خاصی پرداخته شده و دست هایی در ورای این سند سازی بوده است. آقای مادلونگ سال ها پیش در مقاله ای خواندنی که برای بزرگداشت احسان عباس منتشر کرد متن این سند را برای نخستین بار ترجمه و تحلیل کرد و البته اصالت آن را نه قطعی اما محتمل دانست. هر چه هست مسلم است که متن با ادبیات اسناد دولتی عصر خلافت عباسی اول سازگار است و اصطلاحات و واژگان به کار رفته در آن همگی در سندهای مشابه همان دوره قابل پیگیری است. بنابراین اگر این متن ساختگی باشد که به عقیده من حتماً ساختگی است باید در همان دوره امام رضا و با سوء استفاده از نام آن امام و جایگاه اجتماعی حضرت و شاید به هدف تحت فشار قرار دادن مأمون در راستای قطع ارتباط با امام رضا و همچنین بدنام کردن حضرت و نیز حساس کردن بنی عباس در بغداد و در راستای تطهیر بنو سهل از سوی هواداران فضل بن سهل ساخته و پرداخته شده است. ظاهراً هدف اصلی در این چارچوب این بوده تا مخالفت بنو سهل با ولایتعهدی امام رضا را به سمع و نظر مخالفان عباسی مأمون در بغداد برسانند و آنان را تحریک کرده و مأمون را وادار به کنار گذاشتن امام رضا کنند. درباره موضوع ولایتعهدی امام رضا مقالات متنوعی به زبان انگلیسی تاکنون چاپ شده که بیشتر آنها در زبان فارسی انعکاسی نداشته است.
مقاله آقای مادلونگ مناسب است به فارسی ترجمه شود.
@barrasihayetarikhi
Переслал из:
یادداشت های حسن انصاری

11.05.202502:16
حاکم نيشابوري دقيقتر بود و یا شيخ صدوق؟ (در سه فرسته)
يکی از نويسندگان غير آگاه به مسائل تاريخی مدتی پيش مطلبی منتشر کرد درباره ادعای شيخ صدوق در خصوص ملاقات او با حمزة بن محمد العلوي القزويني در قم در سال 339 ق و اينکه صدوق از طريق او احاديثی را از علي بن ابراهيم قمي نقل می کند. از آنجا که در شرح حالی که حاکم نيشابوري از اين شيخ به دست داده خطایی در خصوص تاريخ اقامت او در ميان ری و بخارا و نيشابور ديده می شود اين نويسنده بی اطلاع اظهار داشته که شيخ صدوق در اين ادعای خود خلاف واقع گفته و اساسا حمزة بن محمد در سال 339 ق در قم نمی توانسته باشد چرا که در آن تاريخ در بخارا در بند بوده است. من همان وقت پاسخی نوشتم که با تأخير اينجا آن را منتشر می کنم:
نخست قسمتی از آنچه حاکم نيشابوري درباره حمزة بن محمد در تاريخ نيشابور ابراز کرده را اينجا به واسطه انساب سمعاني نقل می کنيم (نک: الأنساب ؛ ج6 ؛ ص 368 تا 369):
و السيد أبو يعلى حمزة بن محمد بن [أحمد بن ] جعفر بن محمد [بن محمد] بن زيد بن على بن الحسين بن على بن أبى طالب العلويّ الحسيني الزيدي، من أهل قزوين إن شاء اللَّه، ذكره الحاكم أبو عبد اللَّه الحافظ في التاريخ فقال: أبو يعلى الزيدي نجم أهل بيت النبوة في زمانه، الشريف حسبا و نسبا، و الجليل همة و قولا و فعلا و سلفا و خلفا، و ما أعلمنى رأيت في العلوية و غيرهم من مشايخ الإسلام له شبيها و مثلا و نظيرا و قرينا جلالة و منظرا و عقلا و كمالا و ثباتا و بيانا و ميلا إلى الحديث و أهله و نشر محاسن الخلفاء و المهاجرين و الأنصار و ذبّا عنهم و إنكارا للوقيعة فيهم.
از عبارات حاکم چنين بر می آيد که حمزة بن محمد شيعی مذهب نبوده است. اما روشن است که در واقع او تقيه می کرده و از رواياتش در آثار شيخ صدوق معلوم است که بر مذهب اماميه بوده. آنچه درباره دعوت شماری از رازيان از او برای پذيرش بيعت برای امامت نقل می کند نشان می دهد حتما او دست کم شيعی بوده و خلافت عباسی را اساسا قبول نداشته و به احتمال زياد گرايشات سياسی داشته و از منتقدین حکومت وقت به شمار می رفته. شايد همين امر موجب می شد گاهی بنابر تقيه عمل کند.
از ديگر سو، رافعي در التدوين (2 / 475 تا 477) اطلاعات بيشتری درباره او به دست می دهد: حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَد بْنِ جَعْفَرِ بْنِ زَيْدِ بْن علي بْن الحسين بْن علي بْن أبي طالب أَبُو يعلى الزَّيْدِيُّ شَرِيفٌ نَبِيلٌ فَاضِلٌ عَارِفٌ بِالْحَدِيثِ وَاللُّغَةِ وَالشِّعْرِ سَمِعَ بِقَزْوِينَ الحسن بْن علي الطوسي وإسحاق بْنَ مُحَمَّدٍ ومُحَمَّدَ بْنَ صَالِحٍ الطَّبَرِيَّ وَعَبْدَ اللَّهِ بْنَ مُحَمَّدٍ الإِسْفَرَائِنِيَّ وَبِالرَّيِّ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ حَمَّادٍ الطَّبَرَانِيَّ وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ أبي حاتم وسهل ابن مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقَ وَأَحْمَد بْنَ جَعْفَرِ بْنِ نَصْرٍ وَإبراهيم بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ بنْ وَارَةَ. دَخَلَ بِنَيْسَابُورَ آخِرًا فَسَمِعَ مُحَمَّدَ بْنَ يعقوب الأصم ومحمد ابن يَعْقُوبَ الشَّيْبَانِيَّ وَكَتَبَ عَنْهُ بِشَرَفِهِ الأَئِمَّةُ الَّذِينَ كَانُوا أَكْبَرَ سِنًّا مِنْهُ.
حال بعد از آشنایی با اين شيخ حديثی ابن بابويه خوب است گزارش حاکم نيشابوري را که مشتمل بر اطلاعاتی درباره سال 339 ق است اينجا عينا نقل کنيم:
ثم قال الحاكم: ورد أبو يعلى نيسابور سنة ثلاثين وثلاثمائة وكان يركب بالليل إلى المشايخ يسمع ونزل بنيسابور إلى سنة سبع وثلاثين ثم خرج إلى الري واجتمع الناس على أن يريدوه على البيعة فأبى عليهم، وكان هذا عند متوجه ابى على بن أبى بكر بن أبى (کذا) المظفر أبي (کذا: امير) الجيش إلى الري فقبض عليه أبو على وبعث به إلى بخارى وقال: هذا الشريف ينبغي أن يكون بتلك الحضرة فإنه باب الفتنة، وقبح صورته وسلمه من تركي جاف جلف فحمله إلى نيسابور من حيث لا يعلم به أحد، فراسل أبو يعلى أبا بكر بن إسحاق وقال:قد بلغ من حالي مع هذا التركي أنه لا يمكنني من التطهير في أوقات الصلاة، فركب الشيخ بنفسه إلى ذلك التركي ووعظه في أمره فقال: قد تبت إلى الله ولا أعود، فزاره الشيخ ثم أخرج إلى بخارى، وهذا في سنة تسع وثلاثين وثلاثمائة فخرج وبقي ببخارى مدة، ثم استأذن في الرجوع إلى وطنه بنيسابور، فأذن له فيه، فانصرف إلينا سنة أربعين فحينئذ أدمنا الاختلاف إليه إلى وقت وفاته بنيسابور، وتوفى للنصف من رجب من سنة ست وأربعين وثلاثمائة، وحمل تابوته على البغال إلى قزوين وشهدت جنازته، أصابته سكتة أربعة أيام ومات منها.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
يکی از نويسندگان غير آگاه به مسائل تاريخی مدتی پيش مطلبی منتشر کرد درباره ادعای شيخ صدوق در خصوص ملاقات او با حمزة بن محمد العلوي القزويني در قم در سال 339 ق و اينکه صدوق از طريق او احاديثی را از علي بن ابراهيم قمي نقل می کند. از آنجا که در شرح حالی که حاکم نيشابوري از اين شيخ به دست داده خطایی در خصوص تاريخ اقامت او در ميان ری و بخارا و نيشابور ديده می شود اين نويسنده بی اطلاع اظهار داشته که شيخ صدوق در اين ادعای خود خلاف واقع گفته و اساسا حمزة بن محمد در سال 339 ق در قم نمی توانسته باشد چرا که در آن تاريخ در بخارا در بند بوده است. من همان وقت پاسخی نوشتم که با تأخير اينجا آن را منتشر می کنم:
نخست قسمتی از آنچه حاکم نيشابوري درباره حمزة بن محمد در تاريخ نيشابور ابراز کرده را اينجا به واسطه انساب سمعاني نقل می کنيم (نک: الأنساب ؛ ج6 ؛ ص 368 تا 369):
و السيد أبو يعلى حمزة بن محمد بن [أحمد بن ] جعفر بن محمد [بن محمد] بن زيد بن على بن الحسين بن على بن أبى طالب العلويّ الحسيني الزيدي، من أهل قزوين إن شاء اللَّه، ذكره الحاكم أبو عبد اللَّه الحافظ في التاريخ فقال: أبو يعلى الزيدي نجم أهل بيت النبوة في زمانه، الشريف حسبا و نسبا، و الجليل همة و قولا و فعلا و سلفا و خلفا، و ما أعلمنى رأيت في العلوية و غيرهم من مشايخ الإسلام له شبيها و مثلا و نظيرا و قرينا جلالة و منظرا و عقلا و كمالا و ثباتا و بيانا و ميلا إلى الحديث و أهله و نشر محاسن الخلفاء و المهاجرين و الأنصار و ذبّا عنهم و إنكارا للوقيعة فيهم.
از عبارات حاکم چنين بر می آيد که حمزة بن محمد شيعی مذهب نبوده است. اما روشن است که در واقع او تقيه می کرده و از رواياتش در آثار شيخ صدوق معلوم است که بر مذهب اماميه بوده. آنچه درباره دعوت شماری از رازيان از او برای پذيرش بيعت برای امامت نقل می کند نشان می دهد حتما او دست کم شيعی بوده و خلافت عباسی را اساسا قبول نداشته و به احتمال زياد گرايشات سياسی داشته و از منتقدین حکومت وقت به شمار می رفته. شايد همين امر موجب می شد گاهی بنابر تقيه عمل کند.
از ديگر سو، رافعي در التدوين (2 / 475 تا 477) اطلاعات بيشتری درباره او به دست می دهد: حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَد بْنِ جَعْفَرِ بْنِ زَيْدِ بْن علي بْن الحسين بْن علي بْن أبي طالب أَبُو يعلى الزَّيْدِيُّ شَرِيفٌ نَبِيلٌ فَاضِلٌ عَارِفٌ بِالْحَدِيثِ وَاللُّغَةِ وَالشِّعْرِ سَمِعَ بِقَزْوِينَ الحسن بْن علي الطوسي وإسحاق بْنَ مُحَمَّدٍ ومُحَمَّدَ بْنَ صَالِحٍ الطَّبَرِيَّ وَعَبْدَ اللَّهِ بْنَ مُحَمَّدٍ الإِسْفَرَائِنِيَّ وَبِالرَّيِّ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ حَمَّادٍ الطَّبَرَانِيَّ وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ أبي حاتم وسهل ابن مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقَ وَأَحْمَد بْنَ جَعْفَرِ بْنِ نَصْرٍ وَإبراهيم بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ بنْ وَارَةَ. دَخَلَ بِنَيْسَابُورَ آخِرًا فَسَمِعَ مُحَمَّدَ بْنَ يعقوب الأصم ومحمد ابن يَعْقُوبَ الشَّيْبَانِيَّ وَكَتَبَ عَنْهُ بِشَرَفِهِ الأَئِمَّةُ الَّذِينَ كَانُوا أَكْبَرَ سِنًّا مِنْهُ.
حال بعد از آشنایی با اين شيخ حديثی ابن بابويه خوب است گزارش حاکم نيشابوري را که مشتمل بر اطلاعاتی درباره سال 339 ق است اينجا عينا نقل کنيم:
ثم قال الحاكم: ورد أبو يعلى نيسابور سنة ثلاثين وثلاثمائة وكان يركب بالليل إلى المشايخ يسمع ونزل بنيسابور إلى سنة سبع وثلاثين ثم خرج إلى الري واجتمع الناس على أن يريدوه على البيعة فأبى عليهم، وكان هذا عند متوجه ابى على بن أبى بكر بن أبى (کذا) المظفر أبي (کذا: امير) الجيش إلى الري فقبض عليه أبو على وبعث به إلى بخارى وقال: هذا الشريف ينبغي أن يكون بتلك الحضرة فإنه باب الفتنة، وقبح صورته وسلمه من تركي جاف جلف فحمله إلى نيسابور من حيث لا يعلم به أحد، فراسل أبو يعلى أبا بكر بن إسحاق وقال:قد بلغ من حالي مع هذا التركي أنه لا يمكنني من التطهير في أوقات الصلاة، فركب الشيخ بنفسه إلى ذلك التركي ووعظه في أمره فقال: قد تبت إلى الله ولا أعود، فزاره الشيخ ثم أخرج إلى بخارى، وهذا في سنة تسع وثلاثين وثلاثمائة فخرج وبقي ببخارى مدة، ثم استأذن في الرجوع إلى وطنه بنيسابور، فأذن له فيه، فانصرف إلينا سنة أربعين فحينئذ أدمنا الاختلاف إليه إلى وقت وفاته بنيسابور، وتوفى للنصف من رجب من سنة ست وأربعين وثلاثمائة، وحمل تابوته على البغال إلى قزوين وشهدت جنازته، أصابته سكتة أربعة أيام ومات منها.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
10.05.202520:17
شيخ صدوق و اتهام های پوچ
مکرر نوشته ام و باز شايد پر بيراه نباشد که تذکری مجدد بدهم. از نوشته های تلگرامی و فيسبوکی در موضوعات علمی، دست کم آنچه متعلق به تاريخ و پژوهش های ادبی و متنی است، تا زمانی که نویسندگان اين نوشته ها جايگاه علمی شان را از طريق طی مدارج علمی و دانشگاهی و همزمان از طريق انتشار کتاب و يا مقاله /مقالاتی که با ارزيابی های آکادميک و پيش از نشر در مجلات معتبر سنجش گری شده باشد اثبات نکرده اند چيزی را قبول نکنيد. امروزه دستيابی به متون و تحقيقات آسان شده و با يک کليک در برنامه های جستجو در متون (مانند نور و شامله) به سادگی می توان تعدادی متن و ارجاع را پيدا کرد و به هم دوخت و دوز کرد و در فضای مفت و مجانی مجازی منتشر کرد. تحلیل علمی چیز دیگری است و آن مستلزم تحقیق است؛ نه هر تحقيقی بلکه تحقيق دانشگاهی و با معیارهای علمی پذیرفته شده در مجامع به رسمیت شناخته شده.
مدتی است عده ای با پیدا کردن اختلافات در روایت متون میان آنچه شیخ صدوق در آثارش نقل کرده با آنچه در همان سنت/ سنت ها کلينی و يا ديگر محدثان نقل کرده اند و با ابراز مطالبی استحسانی نتیجه می گیرند شیخ صدوق در نقل روایات تصرف می کرده. این نتیجه گیری ها ناشی از بی اطلاعی و عدم شناخت سنت های روایت حدیث است. شیخ صدوق اگر بنا بود به دلیل تفاوت دیدگاه هایش با مضامین پاره ای نقل های حدیثی در متن روایات تصرف کند بسیاری از آنچه در التوحید و کمال الدین و برخی ديگر از آثارش و با مضامینی گاه متناقض نقل کرده را اساسا نقل نمی کرد. دقت در آثار شيخ صدوق نشان می دهد او ناقل روايات از سنت های متفاوت و با گرايش های فکری مختلف است. دليل شماری از تفاوت ها در برخی کلمات نقل ها بر خلاف تصوری که گاهی وجود داشته و دارد تصرف شيخ صدوق در متن روايات نيست بلکه اتفاقا التزام او به نقل دقیق روایات از سنت های فکری مختلف است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
مکرر نوشته ام و باز شايد پر بيراه نباشد که تذکری مجدد بدهم. از نوشته های تلگرامی و فيسبوکی در موضوعات علمی، دست کم آنچه متعلق به تاريخ و پژوهش های ادبی و متنی است، تا زمانی که نویسندگان اين نوشته ها جايگاه علمی شان را از طريق طی مدارج علمی و دانشگاهی و همزمان از طريق انتشار کتاب و يا مقاله /مقالاتی که با ارزيابی های آکادميک و پيش از نشر در مجلات معتبر سنجش گری شده باشد اثبات نکرده اند چيزی را قبول نکنيد. امروزه دستيابی به متون و تحقيقات آسان شده و با يک کليک در برنامه های جستجو در متون (مانند نور و شامله) به سادگی می توان تعدادی متن و ارجاع را پيدا کرد و به هم دوخت و دوز کرد و در فضای مفت و مجانی مجازی منتشر کرد. تحلیل علمی چیز دیگری است و آن مستلزم تحقیق است؛ نه هر تحقيقی بلکه تحقيق دانشگاهی و با معیارهای علمی پذیرفته شده در مجامع به رسمیت شناخته شده.
مدتی است عده ای با پیدا کردن اختلافات در روایت متون میان آنچه شیخ صدوق در آثارش نقل کرده با آنچه در همان سنت/ سنت ها کلينی و يا ديگر محدثان نقل کرده اند و با ابراز مطالبی استحسانی نتیجه می گیرند شیخ صدوق در نقل روایات تصرف می کرده. این نتیجه گیری ها ناشی از بی اطلاعی و عدم شناخت سنت های روایت حدیث است. شیخ صدوق اگر بنا بود به دلیل تفاوت دیدگاه هایش با مضامین پاره ای نقل های حدیثی در متن روایات تصرف کند بسیاری از آنچه در التوحید و کمال الدین و برخی ديگر از آثارش و با مضامینی گاه متناقض نقل کرده را اساسا نقل نمی کرد. دقت در آثار شيخ صدوق نشان می دهد او ناقل روايات از سنت های متفاوت و با گرايش های فکری مختلف است. دليل شماری از تفاوت ها در برخی کلمات نقل ها بر خلاف تصوری که گاهی وجود داشته و دارد تصرف شيخ صدوق در متن روايات نيست بلکه اتفاقا التزام او به نقل دقیق روایات از سنت های فکری مختلف است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
Переслал из:
ZEKR, MIT Shia Muslim Association

10.05.202508:51
https://www.youtube.com/watch?v=eF9noChFPRs&list=PLRagz8v-1fF7hvJEPcEyp_xo0h7wSkz9N&t=1s
"The History of Ahl al-Sunnah wa al-Jama’ah", Lecture 4
speaker, Dr. Hassan Ansari
May 6, 2025
🟥 Lecture in Farsi, can be watched with closed caption (CC) and auto-translate on our channel.
Session 4:
In this session, we read and analyzed several important documents. These documents, all belonging to scholars of the Umayyad period and the people of the Levant in the first two centuries of Islam, can explain their perspective on 'tradition (Sunnah)', 'community (jama'ah)', and the issue of the caliphate — and how the legacy of these ideas later maintained its presence in various forms within the schools of the 'Great Majority' (Suwād al-Aʿẓam).
#sunnah_wa_jamaah
"The History of Ahl al-Sunnah wa al-Jama’ah", Lecture 4
speaker, Dr. Hassan Ansari
May 6, 2025
🟥 Lecture in Farsi, can be watched with closed caption (CC) and auto-translate on our channel.
Session 4:
In this session, we read and analyzed several important documents. These documents, all belonging to scholars of the Umayyad period and the people of the Levant in the first two centuries of Islam, can explain their perspective on 'tradition (Sunnah)', 'community (jama'ah)', and the issue of the caliphate — and how the legacy of these ideas later maintained its presence in various forms within the schools of the 'Great Majority' (Suwād al-Aʿẓam).
#sunnah_wa_jamaah
09.05.202523:18
بازخوانی چند سند و متن کهن برای شناخت تشیع در سه قرن نخست قمری، دکتر حسن انصاری
جلسه دهم (۱۵ آگست، ۲۰۲۳)
#امامت_و_نظریه_علمای_ابرار_تکمله
@azbarresihayetarikhi
@zekrMIT
جلسه دهم (۱۵ آگست، ۲۰۲۳)
#امامت_و_نظریه_علمای_ابرار_تکمله
@azbarresihayetarikhi
@zekrMIT
Переслал из:
ZEKR, MIT Shia Muslim Association



09.05.202523:10
درس گفتارهای تاریخ اندیشه و تمدن اسلامی
🌐 بصورت مجازی، به فارسی
«تاریخ اهل سنت و جماعت»، ۱۰ جلسه
حسن انصاری
موسسه مطالعات پیشرفته، پرینستون، نیوجرسی
سه شنبه ها، ۸:۳۰ تا ۱۰:۱۵ شب (به وقت شرق آمریکا)
شروع جلسات از ۱۵ آوریل، ۲۰۲۵
چکیده:
در اين سلسه درسگفتارها به اجمال تاريخ اهل سنت و جماعت را به بحث خواهيم گذاشت. سابقه اصطلاح ترکیبی "اهل سنت و جماعت" گرچه به قرن سوم باز می گردد اما به کارگیری آن برای اشاره به عقايد يک مکتب مذهبی در اسلام نهايتا به اوائل سده چهارم قمری در خراسان قابل پيگيری است؛ اين در حالی است که تشکيل اين مکتب به عنوان يک هويت جامع دينی و سياسی حاصل سلسله ای از حوادث و تحولاتی بود که در نیمه سده پنجم شکل گرفت و زان پس تعبیر اهل سنت و جماعت تعبیر شایعی شد. با این وصف اهل سنت و جماعت به عنوان هويت جامع برای چهار مذهب فقهی حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی و نيز دو مذهب کلامی اشعری و ماتريدی تنها در سده شش قمری به ظهور پيوست. در اين سلسله درسگفتارها ريشه های اوليه عناصر مرتبط با "سنت" و "جماعت را که به سده های دوم و سوم قمری باز می گردد و همچنین نقش قدرت سياسی در شکلگيری آن و نسبت دانش و قدرت را در اين فرايند به اميد خدا به بحث خواهيم گذاشت.
Zoom Participation (webinar):
https://mit.zoom.us/j/93933325521
Meeting ID: 939 3332 5521
YouTube Live:
https://www.youtube.com/@AhlulbaytIslamicSociety
🟥 Lecture is recorded in YouTube and can be watched later on our channel with closed caption (CC) and auto-translate.
#سنت_و_جماعت
@azbarresihayetarikhi
https://sites.mit.edu/zekrmit/
@zekrMIT
🌐 بصورت مجازی، به فارسی
«تاریخ اهل سنت و جماعت»، ۱۰ جلسه
حسن انصاری
موسسه مطالعات پیشرفته، پرینستون، نیوجرسی
سه شنبه ها، ۸:۳۰ تا ۱۰:۱۵ شب (به وقت شرق آمریکا)
شروع جلسات از ۱۵ آوریل، ۲۰۲۵
چکیده:
در اين سلسه درسگفتارها به اجمال تاريخ اهل سنت و جماعت را به بحث خواهيم گذاشت. سابقه اصطلاح ترکیبی "اهل سنت و جماعت" گرچه به قرن سوم باز می گردد اما به کارگیری آن برای اشاره به عقايد يک مکتب مذهبی در اسلام نهايتا به اوائل سده چهارم قمری در خراسان قابل پيگيری است؛ اين در حالی است که تشکيل اين مکتب به عنوان يک هويت جامع دينی و سياسی حاصل سلسله ای از حوادث و تحولاتی بود که در نیمه سده پنجم شکل گرفت و زان پس تعبیر اهل سنت و جماعت تعبیر شایعی شد. با این وصف اهل سنت و جماعت به عنوان هويت جامع برای چهار مذهب فقهی حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی و نيز دو مذهب کلامی اشعری و ماتريدی تنها در سده شش قمری به ظهور پيوست. در اين سلسله درسگفتارها ريشه های اوليه عناصر مرتبط با "سنت" و "جماعت را که به سده های دوم و سوم قمری باز می گردد و همچنین نقش قدرت سياسی در شکلگيری آن و نسبت دانش و قدرت را در اين فرايند به اميد خدا به بحث خواهيم گذاشت.
Zoom Participation (webinar):
https://mit.zoom.us/j/93933325521
Meeting ID: 939 3332 5521
YouTube Live:
https://www.youtube.com/@AhlulbaytIslamicSociety
🟥 Lecture is recorded in YouTube and can be watched later on our channel with closed caption (CC) and auto-translate.
#سنت_و_جماعت
@azbarresihayetarikhi
https://sites.mit.edu/zekrmit/
@zekrMIT
Удалено09.05.202516:11
Переслал из:
مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى

09.05.202501:53
"خلیج فارس در نقشه های تاریخی"
بخش مرکز اسناد و کتابخانه
مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
(مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی)
@CGIE_channel
بخش مرکز اسناد و کتابخانه
مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
(مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی)
@CGIE_channel
Переслал из:
یادداشت های حسن انصاری

11.05.202502:16
همانطور که می بينيد در تاريخ نيشابور حاکم و يا دست کم در نقل سمعاني در نام امير خطایی رفته. او در واقع امير ابو علی از خاندان آل محتاج چغانی است که درباره او و زندگی سياسی او اطلاعات زيادی در دست است (برای آنان، نک: مدخل آل محتاج در دائرة المعارف بزرگ اسلامی). در روايت حاکم، حمزة بن محمد از سال 330 تا 337 ق در نيشابور بود و آنگاه برای سفر به ری از نيشابور در سال 337 ق خارج شد و آنجا در تاريخی که درست نمی دانيم مردم بر او گردآمدند و از او خواستند تا با وی بيعت کنند گرچه گفته شده که او پذيرای آن نشد. از عبارت حاکم به درستی معلوم نيست اين واقعه دقيقا در چه تاريخی اتفاق افتاده. هر چه هست از عبارت حاکم بر می آيد ابو علی درست مصادف همان واقعه و در مسير خود به ری بر حمزة بن محمد دست يافت و او را در بند کرد و به بخارا فرستاد. ما از منابع مستقل (نک: بعد از اين) می دانيم که امير ابو علی قبل از سال 340 ق در صفحات صغانيان و طخارستان بود و درگير جنگ در آن نواحی شده بود. او تنها در سال 340 ق بود که به نيشابور و خدمت در خراسان و ری فراخوانده شد و بعد از آن تنها در سال 342 ق بود که به ری درآمد.
از ديگر سو حاکم می نويسد که حمزة بن محمد از بخارا خيلی زود به نيشابور فرستاده شد و بعد از مدتی و با شفاعت ابوبکر بن اسحاق صبغي در سال 339 ق به بخارا برگردانده شد و در آنجا مدتی بود و بعد اجازه يافت که به نيشابور برگردد. بدين ترتيب او از سال 340 ق ديگر بار بنابر روايت حاکم در نيشابور بوده. اين روايت حاوی تناقض ها و ناسازگاری هایی است. اگر او همان سال 337 ق به بند کشيده شده بود (و می دانيم که عبارت حاکم تصريح بر اين تاريخ ندارد) چرا حدود یکی دو سالی به طول می انجامد تا از نيشابور که در آنجا گرفتار کارگزاری ترک بوده و اين بار با شفاعت ابوبکر صبغي به بخارا برده شود؟ و بعد چرا خيلی زود در همان سال 339 ق به او اجازه داده می شود دیگر بار به نيشابور باز برگردد و بنابر روايت حاکم در سال 340 آزادانه در نيشابور زندگی کند؟ اگر اين پرسش ها را در کنار اين واقعيت بگذاريم که ابوعلی ابن محتاج تا سال 340 ق به خراسان نيامده بود معلوم می شود که کل روايت حاکم با بی دقتی توأم است (روايت حاکم درباره سال مرگ او هم با گزارش حافظ خليل قزوينی هم چندين سال تفاوت دارد؛ نک: التدوين، 2/ 477). در واقع چنين به نظر می رسد که حمزة بن محمد علوي قزويني در سال 337 ق نيشابور را به قصد ری ترک کرده و تا سال 342 ق همچنان در ری (و گاهی در قم؛ جایی که شيخ صدوق او را ديده بود) زندگی می کرده تا آن زمان که در سال 342 ق و به دليل آنکه در مظان دعوی خلافت برای خود بوده از سوی ابو علی که به ری رهسپار شده بود در بند می افتد و ابتدا به بخارا گسيل داده می شود و شايد در زمانی کوتاه بعد از آن به نيشابور برده می شود.
واقعيت اين است که ابوعلی ابن محتاج از سال 336 ق درگير جنگ و مسائل صغانيان و طخارستان بوده و تنها در سال 340 ق است که بنابر روايت الکامل ابن اثير و قبل از او زين الأخبار گرديزی فرماندهی جيوش خراسان به او ديگر بار واگذار می شود و بدو فرمان داده می شود که به نيشابور بازگردد. عبارت گرديزی از اين قرار است (زين الاخبار، ص 345):
اندر وقت از راه ميله از آب بگذشت و لشكر بهر سوى پراكنده كرد، و راه لشكر بخارا بگرفت، و كار بر ايشان تنگ شد، و راه علف بسته شد. و چون به ده كمكانان رسيد آنجا حرب كردند، اندر ماه ربيع الاول سنه ست و ثلثين و ثلثمائه و اين ده بر دو فرسنگى چغانيان است.
و باز می نويسد (زين الاخبار، ص 348):
... فرمود تا او را كفن نيكو كردند، و تابوت او چغانيان فرستاد، و نصر شرابدار را بتعزيت بنزديك ابو على فرستاد. و چون دو ماه از مرگ ابو المظفر بگذشت، منصور بن قراتگين به نيشاپور بمرد، و امير حميد سپاه سالارى خراسان ابو على چغانيانى داد، و عهد و لوا بنزديك او فرستاد، و ما دون النهر همه او را داد، و چغانيان و ترمذ پسر او منصور نصر بن احمد را داد. و ابو على به نيشاپور آمد، اندر ذى الحجه سنه اربعين و ثلثمائه. و اندر سنه احدى و اربعين و ثلثمائه، همه كارهاى خراسان را نظام داد. و اندر سنه اثنى و اربعين و ثلثمائه به رى شد.
و ما می دانيم که مرگ فرزند ابو علی، يعنی ابو المظفر در بخارا در سال 340 ق بوده (نک: الکامل، 8/ 492). آن زمان که ماه ربيع الأول بود ابوعلی همچنان در صغانيان می زيست: و فيها توفّي أبو المظفّر بن أبي عليّ بن محتاج ببخارى، كان قد ركب دابّة أنفذها إليه أبوه، فألقته و سقطت عليه فهشمته، و مات من يومه، و ذلك في ربيع الأوّل، و عظم موته على الناس كافّة، و شقّ موته على الأمير نوح، و حمل إلى الصّغانيان إلى والده أبي عليّ و كان مقيما بها.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
از ديگر سو حاکم می نويسد که حمزة بن محمد از بخارا خيلی زود به نيشابور فرستاده شد و بعد از مدتی و با شفاعت ابوبکر بن اسحاق صبغي در سال 339 ق به بخارا برگردانده شد و در آنجا مدتی بود و بعد اجازه يافت که به نيشابور برگردد. بدين ترتيب او از سال 340 ق ديگر بار بنابر روايت حاکم در نيشابور بوده. اين روايت حاوی تناقض ها و ناسازگاری هایی است. اگر او همان سال 337 ق به بند کشيده شده بود (و می دانيم که عبارت حاکم تصريح بر اين تاريخ ندارد) چرا حدود یکی دو سالی به طول می انجامد تا از نيشابور که در آنجا گرفتار کارگزاری ترک بوده و اين بار با شفاعت ابوبکر صبغي به بخارا برده شود؟ و بعد چرا خيلی زود در همان سال 339 ق به او اجازه داده می شود دیگر بار به نيشابور باز برگردد و بنابر روايت حاکم در سال 340 آزادانه در نيشابور زندگی کند؟ اگر اين پرسش ها را در کنار اين واقعيت بگذاريم که ابوعلی ابن محتاج تا سال 340 ق به خراسان نيامده بود معلوم می شود که کل روايت حاکم با بی دقتی توأم است (روايت حاکم درباره سال مرگ او هم با گزارش حافظ خليل قزوينی هم چندين سال تفاوت دارد؛ نک: التدوين، 2/ 477). در واقع چنين به نظر می رسد که حمزة بن محمد علوي قزويني در سال 337 ق نيشابور را به قصد ری ترک کرده و تا سال 342 ق همچنان در ری (و گاهی در قم؛ جایی که شيخ صدوق او را ديده بود) زندگی می کرده تا آن زمان که در سال 342 ق و به دليل آنکه در مظان دعوی خلافت برای خود بوده از سوی ابو علی که به ری رهسپار شده بود در بند می افتد و ابتدا به بخارا گسيل داده می شود و شايد در زمانی کوتاه بعد از آن به نيشابور برده می شود.
واقعيت اين است که ابوعلی ابن محتاج از سال 336 ق درگير جنگ و مسائل صغانيان و طخارستان بوده و تنها در سال 340 ق است که بنابر روايت الکامل ابن اثير و قبل از او زين الأخبار گرديزی فرماندهی جيوش خراسان به او ديگر بار واگذار می شود و بدو فرمان داده می شود که به نيشابور بازگردد. عبارت گرديزی از اين قرار است (زين الاخبار، ص 345):
اندر وقت از راه ميله از آب بگذشت و لشكر بهر سوى پراكنده كرد، و راه لشكر بخارا بگرفت، و كار بر ايشان تنگ شد، و راه علف بسته شد. و چون به ده كمكانان رسيد آنجا حرب كردند، اندر ماه ربيع الاول سنه ست و ثلثين و ثلثمائه و اين ده بر دو فرسنگى چغانيان است.
و باز می نويسد (زين الاخبار، ص 348):
... فرمود تا او را كفن نيكو كردند، و تابوت او چغانيان فرستاد، و نصر شرابدار را بتعزيت بنزديك ابو على فرستاد. و چون دو ماه از مرگ ابو المظفر بگذشت، منصور بن قراتگين به نيشاپور بمرد، و امير حميد سپاه سالارى خراسان ابو على چغانيانى داد، و عهد و لوا بنزديك او فرستاد، و ما دون النهر همه او را داد، و چغانيان و ترمذ پسر او منصور نصر بن احمد را داد. و ابو على به نيشاپور آمد، اندر ذى الحجه سنه اربعين و ثلثمائه. و اندر سنه احدى و اربعين و ثلثمائه، همه كارهاى خراسان را نظام داد. و اندر سنه اثنى و اربعين و ثلثمائه به رى شد.
و ما می دانيم که مرگ فرزند ابو علی، يعنی ابو المظفر در بخارا در سال 340 ق بوده (نک: الکامل، 8/ 492). آن زمان که ماه ربيع الأول بود ابوعلی همچنان در صغانيان می زيست: و فيها توفّي أبو المظفّر بن أبي عليّ بن محتاج ببخارى، كان قد ركب دابّة أنفذها إليه أبوه، فألقته و سقطت عليه فهشمته، و مات من يومه، و ذلك في ربيع الأوّل، و عظم موته على الناس كافّة، و شقّ موته على الأمير نوح، و حمل إلى الصّغانيان إلى والده أبي عليّ و كان مقيما بها.
https://t.me/azbarresihayetarikhi


10.05.202519:45
مقبره ای منسوب به قطب راوندی در محله راوند خسروشاه از توابع تبريز. اين در حالی است که مدفن او در حرم حضرت معصومه (ع) در قم است. اين قبر به احتمال بسيار زياد متعلق به يکی از نوادگان اوست با همین عنوان قطب راوندی و از معاصران علامه حلی که آثاری علمی و حکمی و اصولی از او در دست داريم و بايد همت کرد و آنها را منتشر کرد. جالب اینکه همین مقبره در عین حال گاهی به عنوان مقبره فضل الله راوندی هم معرفی شده که می دانیم قبرش در راوند کاشان است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/azbarresihayetarikhi
10.05.202508:51
تاریخ اهل سنت و جماعت، دکتر حسن انصاری
جلسه چهارم: در اين جلسه چند سند مهم را خوانديم و تحليل کرديم. اين سندها که همگی متعلق به علمای دوره اموی و شاميان در دو قرن نخست اسلامی است نوع نگاه آنان به "سنت"، "جماعت" و مسئله خلافت را می تواند توضيح دهد و اينکه چگونه مردهريگ اين تفکرات بعدها در مکاتب "سواد اعظم" به انحای مختلف حضور خود را حفظ کرد. (۶ مه، ۲۰۲۵)
#سنت_و_جماعت
@azbarresihayetarikhi
https://sites.mit.edu/zekrmit/
@zekrMIT
جلسه چهارم: در اين جلسه چند سند مهم را خوانديم و تحليل کرديم. اين سندها که همگی متعلق به علمای دوره اموی و شاميان در دو قرن نخست اسلامی است نوع نگاه آنان به "سنت"، "جماعت" و مسئله خلافت را می تواند توضيح دهد و اينکه چگونه مردهريگ اين تفکرات بعدها در مکاتب "سواد اعظم" به انحای مختلف حضور خود را حفظ کرد. (۶ مه، ۲۰۲۵)
#سنت_و_جماعت
@azbarresihayetarikhi
https://sites.mit.edu/zekrmit/
@zekrMIT
Переслал из:
یادداشت های حسن انصاری

09.05.202523:18
در اين جلسه ☝️☝️که آخرين درسگفتار از سلسله بحث های شناخت دوران آغازين عباسی بود به چرایی طرح مجدد مفهوم "الرضا من آل محمد" در عصر مأمون عباسی پرداختیم و اینکه مأمون در برابر سه تهديد قرار داشت: عباسيان بغداد که مخالف او و مشروعيت حکومت او بودند؛ علويانی که با الگو پذيری از قيام زيد بن علي (ع) از حق علویان در خلافت دفاع می کردند و سوم پيروان مکتب امام صادق (ع) که در پی دوران امامت موسی بن جعفر (ع) موضوع "قائم آل محمد" را به عنوان شعاری در برابر شعار "الرضا من آل محمد" عباسی مطرح کردند. در دنباله به بحث امامت امام علي بن موسی الرضا (ع) پرداختيم و اينکه چرا مأمون می خواست علويان را در چارچوب شعار "الرضا من آل محمد" مطرح کند و امام رضا (ع) چگونه با سياست او مقابله کرد. در نهايت، متن مکاتبات منصور، خليفه عبلسی را با نفس زکیه خواندیم و بر اساس مقدماتی که در طی نه جلسه پیشتر گفته بودیم نشان دادیم این مکاتبات مجعول است و نه به عصر منصور بلکه به دوران مأمون مرتبط است. گفتيم که عباسيان عامل اصلی طرح موضوع عدم ایمان حضرت ابوطالب بودند؛ موضوعی که بخشی از سياست تدريجی آنان در فاصله گرفتن از تشيع علوی/ و عباسی و مقابله با علويان بود. (۱۵ آگست، ۲۰۲۳).
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/azbarresihayetarikhi
09.05.202522:23
این مقاله هم که به زبان عربی است بد نیست ترجمه شود، گرچه کمی قدیمی است
H. E. Ḥasan, “al-Maʾmūn wa-ʿAlī al-Reżā,” Maǰallat kollīyat al-ādāb, Cairo, 1, 1933, pp. 84-94.
H. E. Ḥasan, “al-Maʾmūn wa-ʿAlī al-Reżā,” Maǰallat kollīyat al-ādāb, Cairo, 1, 1933, pp. 84-94.
Переслал из:
مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى

09.05.202501:52
"خلیج فارس در نقشه های تاریخی"
مرحوم دکتر محمّدحسن گنجی، عضو فقید شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی(مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی)
برگرفته از کتاب "خلیج فارس" ؛ مجموعه مقالات نخستین همایش طرح تدوین دانشنامه خلیج فارس به کوشش دکتر کیانوش کیانی هفت لنگ / انتشارات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی / تهران، چاپ دوم، ۱۳۹۵
@CGIE_channel
مرحوم دکتر محمّدحسن گنجی، عضو فقید شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی(مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی)
برگرفته از کتاب "خلیج فارس" ؛ مجموعه مقالات نخستین همایش طرح تدوین دانشنامه خلیج فارس به کوشش دکتر کیانوش کیانی هفت لنگ / انتشارات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی / تهران، چاپ دوم، ۱۳۹۵
@CGIE_channel


11.05.202501:57
درگذشت حکیم الهی استاد محمد حسین حشمتپور را به شاگردان آن استاد و همه علاقمندان به فلسفه اسلامی تسليت عرض می کنم. اين کمترين متأسفانه توفيق شرکت و حضور مستقیم در درس های آن مرحوم را نداشتم اما چند سالی هست به راهنمایی یکی از بهترین شاگردان ایشان به مناسبت های مختلف و خاصه برای رفع پاره ای از مشکلات و فهم دقیق پاره ای از عبارات و سخنان شیخ الرئیس به فایل های صوتی درس های ایشان که خوشبختانه همه موجود است مراجعه می کنم که حقیقتا راهگشاست. اميدوارم با انتشار متن اين درسگفتارها استفاده از محضر علمی او سهل تر و دستیابتر شود. ظاهرا مرحوم استاد دوره کتاب شفای بوعلی را تماما تدریس کرده بود؛ اين پديده نادری است در طول تاريخ تمدن اسلامی و امیدوارم در بحثی که بناست به مناسبت بزرگداشتنامه ایشان (و اينک لابد يادنامه) از اين کمترين منتشر شود جایگاه شفای بوعلی در کلام و اصول امامیه را در یک بررسی تاریخی به بحث بگذارم. خداوند روح این استاد برجسته و متقی را غریق رحمت واسعه خود گرداند.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/azbarresihayetarikhi


10.05.202518:18
نامه مرحوم علامه طباطبایی به استاد ایرج افشار.
#سید_محمدحسین_طباطبایی
#ایرج_افشار
@varesoon
@varesoon_asnad
#سید_محمدحسین_طباطبایی
#ایرج_افشار
@varesoon
@varesoon_asnad
Переслал из:
Mypersia | ايران من

10.05.202503:25
🌀موزیک جدید شادمهر عقیلی به نام خلیج فارس منتشر شد
▫️من وارث یک اتحاد هستم
من سرخم و سفیدم و سبزم
@mypersia24 | ایران من
▫️من وارث یک اتحاد هستم
من سرخم و سفیدم و سبزم
@mypersia24 | ایران من
09.05.202523:16
تاريخ انديشه های کلامی و فقهی زيديه از قرن سوم تا قرن يازدهم قمری، دکتر حسن انصاری
جلسه سوم: در اين جلسه درباره اين موضوعات صحبت شد: ۱) رسائل منسوب به زيد بن علی (ع) چطور پرداخته شدند؟ ۲) از چه زمانی مذهب زيدی به عنوان يک مذهب اعتقادی/ فقهی مطرح شد؟ ۳) قاسم رسي (د. ۲۴۶ ق) و تأثير پذيری او از مفهوم امامت در انديشه امام صادق (ع)؛ ۴) قاسم رسي در چه شرايطی از امامت علمای اهل بيت سخن گفت و نقش دوران امامت امام رضا و ولايتعهدی حضرت در عصر مأمون و طرح انديشه افضليت در دوران این خلیفه و مناقشه در مشروعيت عباسيان در دوران محنه در طرح امامتی که قاسم رسی مطرح کرد چه بود؟ ۵) چرا قاسم رسي به جای طرح موضوع خروج بالسيف از ايده "هجرت" سخن گفت؟ ۶) اندکی درباره عقايد کلامی قاسم رسي سخن گفتيم و از اين بحث کرديم که در واقع مذهب زيدی در نيمه سده سوم قمری تأسيس شد. (۲ فوریه، ۲۰۲۵)
##زيديه_کلام_و_فقه_قرن_سوم_تا_یازدهم
@azbarresihayetarikhi
https://sites.mit.edu/zekrmit/
@zekrMIT
جلسه سوم: در اين جلسه درباره اين موضوعات صحبت شد: ۱) رسائل منسوب به زيد بن علی (ع) چطور پرداخته شدند؟ ۲) از چه زمانی مذهب زيدی به عنوان يک مذهب اعتقادی/ فقهی مطرح شد؟ ۳) قاسم رسي (د. ۲۴۶ ق) و تأثير پذيری او از مفهوم امامت در انديشه امام صادق (ع)؛ ۴) قاسم رسي در چه شرايطی از امامت علمای اهل بيت سخن گفت و نقش دوران امامت امام رضا و ولايتعهدی حضرت در عصر مأمون و طرح انديشه افضليت در دوران این خلیفه و مناقشه در مشروعيت عباسيان در دوران محنه در طرح امامتی که قاسم رسی مطرح کرد چه بود؟ ۵) چرا قاسم رسي به جای طرح موضوع خروج بالسيف از ايده "هجرت" سخن گفت؟ ۶) اندکی درباره عقايد کلامی قاسم رسي سخن گفتيم و از اين بحث کرديم که در واقع مذهب زيدی در نيمه سده سوم قمری تأسيس شد. (۲ فوریه، ۲۰۲۵)
##زيديه_کلام_و_فقه_قرن_سوم_تا_یازدهم
@azbarresihayetarikhi
https://sites.mit.edu/zekrmit/
@zekrMIT
09.05.202522:22
عنوان مقاله آقای مادلونگ چنین است:
W. Madelung, “New Documents concerning al-Maʾmūn, al-Faḍl b. Sahl and ʿAlī al-Riḍā,” in Studia Arabica et Islamica: Festschrift for Iḥsān ʿAbbās, ed. W. al-Qāḍī, Beirut, 1981, pp. 333-46.
W. Madelung, “New Documents concerning al-Maʾmūn, al-Faḍl b. Sahl and ʿAlī al-Riḍā,” in Studia Arabica et Islamica: Festschrift for Iḥsān ʿAbbās, ed. W. al-Qāḍī, Beirut, 1981, pp. 333-46.


09.05.202501:38
نظر ابن خزيمه از بزرگترين محدثان اهل سنت ايران درباره حضرت علي بن موسی الرضا (ع):
... وسمعت أبا بكر محمد بن المؤمل بن الحسن بن عيسى يقول خرجنا مع إمام أهل الحديث أبي بكر بن خزيمة وعديله أبي علي الثقفي مع جماعة من مشائخنا وهم إذ ذاك متوافرون إلى زيارة قبر علي بن موسى الرضى بطوس قال فرأيت من تعظيمه يعني ابن خزيمة لتلك البقعة وتواضعه لها وتضرعه عندها ما تحيرنا.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
... وسمعت أبا بكر محمد بن المؤمل بن الحسن بن عيسى يقول خرجنا مع إمام أهل الحديث أبي بكر بن خزيمة وعديله أبي علي الثقفي مع جماعة من مشائخنا وهم إذ ذاك متوافرون إلى زيارة قبر علي بن موسى الرضى بطوس قال فرأيت من تعظيمه يعني ابن خزيمة لتلك البقعة وتواضعه لها وتضرعه عندها ما تحيرنا.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
Показано 1 - 24 из 141
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.