رِیـحـــاٰن
Переслал из:
رِیـحـــاٰن
10.05.202519:25
اگه یه روز از خواب بیدار بشم و ببینم همه ی اینا فقط یه خواب بوده چی؟
10.05.202511:07
09.05.202517:56
دلم برای پسرم خیلی تنگ شده بود.
09.05.202510:34
من نمیخوام کامل و بی عیب و نقص باشم.
من دلم نمیخواد تصویری از زندگی کامل و عالی رو به نمایش بذارم و به بقیه امید واهی بدم.
کامل بودن یک سرابه.
هرچقدر دنبالش بدویی فقط خسته تر میشی، به هیچی نمیرسی.
من دلم نمیخواد تصویری از زندگی کامل و عالی رو به نمایش بذارم و به بقیه امید واهی بدم.
کامل بودن یک سرابه.
هرچقدر دنبالش بدویی فقط خسته تر میشی، به هیچی نمیرسی.
03.05.202519:41
کاش آغوشی بود که میشد تو بغلش گریه کرد.
03.05.202510:21
اگر از آدمی ایرادی دیدید یا در رفتار او تناقضی دیدید، آن را به کل شخصیت او تعمیم ندهید.
آدم ها مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها، زشتی ها و زیبایی ها در کنار هم هستند.
هیچ خوبی مطلق یا بدی مطلقی وجود نداره.
هیچکس کامل نیست.
اگر رفتار کسی را نپسندیدی، درمورد رفتار او نظر بده نه در مورد شخصیت او.
آدم ها مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها، زشتی ها و زیبایی ها در کنار هم هستند.
هیچ خوبی مطلق یا بدی مطلقی وجود نداره.
هیچکس کامل نیست.
اگر رفتار کسی را نپسندیدی، درمورد رفتار او نظر بده نه در مورد شخصیت او.
10.05.202518:05
هرچقدر میخوای گریه کنی، گریه کن.
ولی بهش پیام نده.
ولی بهش پیام نده.
10.05.202510:57
امروز هرچقدر میگذره سختتر میشه.
هم جسمی هم خلقی در پایین‌ترین حالت ممکنم.
انگار کوله ام بیش از حد سنگینه و دارم یه وزنه صد کیلویی رو دنبال خودم میکشم.
دارم سعی میکنم برام مهم نباشه که صبح انتظامات دانشگاه بهم گیر داده،
لرزش دست و حالت تهوع و سردرد و سرگیجه و سوزش معده امانم رو بریده.
مثه دیوونه ها افتادم به جون ناخنام و سعی دارم ظاهر آشفته شون رو نادیده بگیرم.
با وجود خلق و جسم خسته ام، امروز خودم رو خیلی دوست دارم، عاشق ترکیب رنگ تینت جیگری با رژ قهوه ایم شدم ، عاشق زاویه فکم و خط چشمم خیلی بهم اومده.
متوجه شدم از امروز وارد pms شدم و هرچقدر مراقب خودم بودم، این روزها بیشتر باید حواسم به خودم باشه.
انگار افسار زندگیم دست هورمون هامه و اونان که منو کنترل میکنند .
سرکلاس نشسته بودم و مثل همیشه توی پادکست هام گشت میزدم و تصادفی پادکستی رو پلی کردم که با شنیدنش تمام وجودم شروع به لرزیدن کرد و بغض عجیبی توی گلوم گیر افتاده بود و سختترین کار گریه نکردن وسط کلاس بود.
شاید گریه نکردم ولی تپش قلب و لرزش دستم صدبرابر شد.
هم جسمی هم خلقی در پایین‌ترین حالت ممکنم.
انگار کوله ام بیش از حد سنگینه و دارم یه وزنه صد کیلویی رو دنبال خودم میکشم.
دارم سعی میکنم برام مهم نباشه که صبح انتظامات دانشگاه بهم گیر داده،
لرزش دست و حالت تهوع و سردرد و سرگیجه و سوزش معده امانم رو بریده.
مثه دیوونه ها افتادم به جون ناخنام و سعی دارم ظاهر آشفته شون رو نادیده بگیرم.
با وجود خلق و جسم خسته ام، امروز خودم رو خیلی دوست دارم، عاشق ترکیب رنگ تینت جیگری با رژ قهوه ایم شدم ، عاشق زاویه فکم و خط چشمم خیلی بهم اومده.
متوجه شدم از امروز وارد pms شدم و هرچقدر مراقب خودم بودم، این روزها بیشتر باید حواسم به خودم باشه.
انگار افسار زندگیم دست هورمون هامه و اونان که منو کنترل میکنند .
سرکلاس نشسته بودم و مثل همیشه توی پادکست هام گشت میزدم و تصادفی پادکستی رو پلی کردم که با شنیدنش تمام وجودم شروع به لرزیدن کرد و بغض عجیبی توی گلوم گیر افتاده بود و سختترین کار گریه نکردن وسط کلاس بود.
شاید گریه نکردم ولی تپش قلب و لرزش دستم صدبرابر شد.
09.05.202517:33
دومین کاری که بعد از تموم شدن رابطه عاطفیم انجام دادم پاک کردن اینستاگرام بود.
و خوشحالم که تونستم از این فضای سمی فاصله بگیرم.
و خوشحالم که تونستم از این فضای سمی فاصله بگیرم.
09.05.202510:21
همان یکبار بود، قول میدهم دیگر تکرار نشود.
Переслал из:
روزمرگی‌های یک روان‌درمانگر
03.05.202519:40
گفت: دلم می‌خواست کسی باشه، که بشه تو آغوشش گریه کرد بدون اینکه بپرسه «چی شده؟»
03.05.202507:37
دیشب شب خیلی بدی بود،چندین بار از خواب پریدم، خوابهای عجیب و نامفهوم میدیدم ولی صبح ساعت ۷ وقتی بیدار شدم حس خستگی نداشتم.
روتین صبحم رو انجام دادم، کمی درس خوندم، رو سروکله بابام افتادم و اذیتش کردم، صبحونه خوردم ، آیس کافی درست کردم( به امید اینکه حالم بد نشه) و ناهارمو برداشتم و آماده شدم اومدم دانشگاه.
یهو به خودم اومدم و دیدم چندساعته به هیچی فکر نکردم و همه ی تمرکزم روی کار های امروزم و درسهامه و یه لبخند گنده به خودم زدم.
روتین صبحم رو انجام دادم، کمی درس خوندم، رو سروکله بابام افتادم و اذیتش کردم، صبحونه خوردم ، آیس کافی درست کردم( به امید اینکه حالم بد نشه) و ناهارمو برداشتم و آماده شدم اومدم دانشگاه.
یهو به خودم اومدم و دیدم چندساعته به هیچی فکر نکردم و همه ی تمرکزم روی کار های امروزم و درسهامه و یه لبخند گنده به خودم زدم.
10.05.202514:59
من از یه جایی سعی کردم درگیر مقایسه کردن و اینکه دخترها فلانن یا پسرها بهمانن نشم.
خیلی روی خودم کار کردم که شرایط پسرها رو درک کنم بگم هر کسی در هر جنسیتی در هر سن و سال و با هر وضعیت اقتصادی ، به اندازه خودش درد میکشه؛ و مخصوصا چون دوتا برادر بزرگتر از خودم دارم خیلی بیشتر و از نزدیکتر مشکلاتی که پسرها باهاش مواجه اند مخصوصا سربازی رو دیدم و درک کردم.
ولی دلم میخواد بگم شاید توی مجازی خیلی از دوره pms گفته باشن و به گوش اغلب مون آشنا باشه، اما هیچوقت یه آقا نمیتونه متوجه دردی که یک خانم تو دوره ی pms تحمل میکنه بشه. حتی اغلب ما خانم ها به درد پریودی عادت میکنیم اما دردی که در دوران pms تحمل میکنیم هیچوقت تکراری نمیشه.
دلم میخواد به آقایونی که این پیام رو میخونند بگم توی دوران pms واقعا بیشتر هوای خانم های اطراف تون( مادر،خواهر،پارتنر) داشته باشید.
خیلی روی خودم کار کردم که شرایط پسرها رو درک کنم بگم هر کسی در هر جنسیتی در هر سن و سال و با هر وضعیت اقتصادی ، به اندازه خودش درد میکشه؛ و مخصوصا چون دوتا برادر بزرگتر از خودم دارم خیلی بیشتر و از نزدیکتر مشکلاتی که پسرها باهاش مواجه اند مخصوصا سربازی رو دیدم و درک کردم.
ولی دلم میخواد بگم شاید توی مجازی خیلی از دوره pms گفته باشن و به گوش اغلب مون آشنا باشه، اما هیچوقت یه آقا نمیتونه متوجه دردی که یک خانم تو دوره ی pms تحمل میکنه بشه. حتی اغلب ما خانم ها به درد پریودی عادت میکنیم اما دردی که در دوران pms تحمل میکنیم هیچوقت تکراری نمیشه.
دلم میخواد به آقایونی که این پیام رو میخونند بگم توی دوران pms واقعا بیشتر هوای خانم های اطراف تون( مادر،خواهر،پارتنر) داشته باشید.
10.05.202504:33
09.05.202513:20
من قوی نبودم.
من چندین روز براش گریه کردم
منم خیلی ترسیدم، خیلی زیاد.
من فقط خودمو دوست داشتم و خودمو لایق محبت و توجه و احترام میدونستم.
خودم رو لایق یه رابطه دوطرفه و سالم میدونستم.
من چندین روز براش گریه کردم
منم خیلی ترسیدم، خیلی زیاد.
من فقط خودمو دوست داشتم و خودمو لایق محبت و توجه و احترام میدونستم.
خودم رو لایق یه رابطه دوطرفه و سالم میدونستم.
09.05.202507:55
نان پروتئین+کره بادام زمینی+کنجد+عسل+سیب+دارچین
03.05.202517:46
به پیشنهاد یکی از دوستام دارم اینروزا پادکست های ایشون برای روزهای بعد از جدایی رو گوش میدم و واقعا خیلی خوب بوده، بهم آگاهی و دید بهتری نسبت به روزهای پیش روم داده،البته که یه سری تکنیک و راهکار هم معرفی کرده که در تایم های آزادم انجام خواهم داد.
خواستم برای شما هم بذارم اگر خواستید از پادکست هاشون استفاده کنید.
https://t.me/drmostafanaeimi
خواستم برای شما هم بذارم اگر خواستید از پادکست هاشون استفاده کنید.
https://t.me/drmostafanaeimi
02.05.202516:17
این دخترها و حال خوب شون شده دلخوشی اینروزام.
10.05.202511:12
ولی واقعا همه چی به هورمون ها بستگی داره.
10.05.202503:34
اوتمیل:
ترکیب جودوسر پرک ، شیر، کنجد،عسل،کره بادام زمینی ،سیب،دارچین، ماست ایسلندی
ترکیب جودوسر پرک ، شیر، کنجد،عسل،کره بادام زمینی ،سیب،دارچین، ماست ایسلندی
09.05.202513:17
ریحان، خیلی قوی‌ای
من هفته گذشته از جانب پارتنرم رابطمون تموم شد.
اما من قوی نبودم.
بهش گفتم برگرده، برگشت و خوشحالم بود که برگشته اما من اندازه‌ی تنها بودن قوی نبودم...
حتی الانم این قدری قوی نیستم که خودم باشم...
که یکم هم پشت خودم وایسم.
که رفتارهای عجیبشو نبینم، از ترس اینکه دیگه دوستش نداشته باشم
من هفته گذشته از جانب پارتنرم رابطمون تموم شد.
اما من قوی نبودم.
بهش گفتم برگرده، برگشت و خوشحالم بود که برگشته اما من اندازه‌ی تنها بودن قوی نبودم...
حتی الانم این قدری قوی نیستم که خودم باشم...
که یکم هم پشت خودم وایسم.
که رفتارهای عجیبشو نبینم، از ترس اینکه دیگه دوستش نداشته باشم
08.05.202520:02
03.05.202515:35
اینروزا تمام تلاشم بر اینه که نقاب قوی بودن و سرکوب کردن رو بذارم کنار و به خودم اجازه ضعیف بودن و با همه ی وجود درد کشیدن و تجربه کردن احساسات مختلف رو بدم؛
ولی از اونطرف حواسم باشه که از روتین و روزمرگیم عقب نمونم.
ولی از اونطرف حواسم باشه که از روتین و روزمرگیم عقب نمونم.
02.05.202516:17
یکی از دخترای فوق العاده با انگیزه ام.
یه مدت ازش خبری نبود و بعد بهم گفت مادرش فوت شده و دیگه دلش نمیخواد ادامه بده، بهش گفتم یه مدت فاصله بگیره و وقتی حالش بهتر شد برگرده ، زودتر از اونی که فکرشو میکردم برگشت و پرقدرت و با اراده ادامه داد و وقتی میبینم حالش خوبه و نتیجه گرفته؛ عمیقا با همه ی وجودم خوشحال میشم و به داشتن شون افتخار میکنم.
یه مدت ازش خبری نبود و بعد بهم گفت مادرش فوت شده و دیگه دلش نمیخواد ادامه بده، بهش گفتم یه مدت فاصله بگیره و وقتی حالش بهتر شد برگرده ، زودتر از اونی که فکرشو میکردم برگشت و پرقدرت و با اراده ادامه داد و وقتی میبینم حالش خوبه و نتیجه گرفته؛ عمیقا با همه ی وجودم خوشحال میشم و به داشتن شون افتخار میکنم.
Показано 1 - 24 из 148
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.