Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 𝖻𝗎𝗇𝗇𝗒 𝗄𝗂𝗃𝗈𝗈 avatar

‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 𝖻𝗎𝗇𝗇𝗒 𝗄𝗂𝗃𝗈𝗈

‌  ː͡ ‌۟🩰 𝗆𝗒 𝗌w͚𝗲𝖾𝗍 𝖻𝖺𝖻y̅ ̲𝗀𝗋𝗶𝗅
‌ 𝖺𝗇𝗒 𝘁𝖺l̤𝗄 ? @Kijoo_bot
http://t.me/HidenChat_Bot?start=962648844
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированный
Доверенность
Не провернный
Расположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаЛют 22, 2025
Добавлено на TGlist
Лют 23, 2025

Последние публикации в группе "‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 𝖻𝗎𝗇𝗇𝗒 𝗄𝗂𝗃𝗈𝗈"

سه نفر میاین 20 شه ؟ ☝️🏻
زنبتسمنقخصنیهتصهیتی چشممم 😭
نه تروخداااا من به خاطر چنل تو میام تلگرام به خدا💔
https://t.me/jinkijoo1/8414
وای الای دورت بگردم من :((💘
مهربونی:
یه بغلم برای تو که اینقدر پستای قشنگ میزاری و به ممبرات اینقدر اهمیت میدی
https://t.me/jinkijoo1/8412
خودت باید درست کنیااا
باشید چای بزنیم دور هم
منم ؟؟؟
همه چنلا دارن یا رست میزنن یا میرن
این بغل برای همتون ، برای اونایی که درس می‌خونید خسته‌ایید ، کنکور دارید خسته‌ایید ، سرکار میرید خسته‌ایید ، اگه کلا همینجوری خسته‌ایید 💘
وای میبینییی ؟ میخورمشون 😭
چه ممبرای نازی داری
توام جیگرمم
وای بگردمت بچمم ، خسته نباشییی
عا ببخشید 😭😂
همیشه خوب باشی عشقمم منم خوبمم
وای از ساعت ۴ دارم درس میخونم هنوز تموم نکردم از همه نقاط دارم جر میخورم
یه چیزیم بگم اسمم با س نیست با ث
ثنا نوشته میشه😭
https://t.me/jinkijoo1/8406
به کسی نگین ولی مال خودمه 🫢

Популярные публикации ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 𝖻𝗎𝗇𝗇𝗒 𝗄𝗂𝗃𝗈𝗈

20.04.202519:25
این بغل برای همتون ، برای اونایی که درس می‌خونید خسته‌ایید ، کنکور دارید خسته‌ایید ، سرکار میرید خسته‌ایید ، اگه کلا همینجوری خسته‌ایید 💘
20.04.202509:51
- دوربین تو خونه‌م گذاشتی که منو دید بزنی ؟
+ نه لازم نیست ، تا وقتی میتونم با صورت ببینمت!
11.04.202515:12
صرفا بخاطر تو
20.04.202509:51
- عام.. قضیه اینه که من نمی‌خواست لخت تو رو ببینم
+ عیب نداره ، بهرحال که قرار بود به زودی ببینیش!
بچه‌ها خیلی احمقه خیلی احمقه ولم کنین 😭😭😭
26.03.202521:17
سه نفر دیلی خانوم معلم دبیرستان مخفی ؟؟
11.04.202515:29
20.04.202505:19
19.04.202509:47
#undercoverhighschool

11.04.202515:12
24.03.202519:29
ִֶָ ⎯📷 : 𝟏ᩚ #𝐄𝖽𝗂𝗍 𝖿𝗋𝗈𝗆﹙﹫𝗅𝗈𝗆𝗈𝗇𝖼𝗒
𝗜'𝗆︎ 𝗚𝗈𝗇︎𝗇︎𝖺 𝗀︎𝖾𝗍 𝗒𝗼𝗎 𝗀︎𝗈𝗶𝗇︎’ 𝗈𝗇︎ 𝗺𝗒 𝗉𝗵𝖾𝗋𝗈𝗆︎𝗼̄𝗇︎𝖾𝗌 .
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ #‌ 𝖡𝗋𝖺𝗇︎𝖽𝗂𝗇︎𝗀︎𝖨𝗇︎𝖲︎𝖾𝗈𝗇︎𝗀︎𝗌𝗎 !!
05.04.202517:17
#FanFiction
#𝗣𝗮𝗿𝘁𝟮
موقعیت: بیمارستان ، اتاق سوآ ㄑ﹕ꕀ﹒

هه‌سونگ :
+ خنده‌ای کردم و گفتم :
- آره، تو شجاع‌ترین دختری هستی که میشناسم.
ناخودآگاه دوباره دستم رو بردم و موها و صورتش رو نوازش کردم. لبخندی زدم و گفتم :
+ خداروشکر میکنم که دوباره لبخندتو میبینم.
هردومون خجالت کشیدیم، سوآ از شنیدن این حرف صورتش سرخ شد و لبخند عمیقی زد که باعث شد چال گونه‌ی قشنگش مشخصش بشه.
برای یه لحظه موقعی که جسم خونی بی‌حالش رو یادم اومد از جا پریدم، دست چپم رو به کمر گذاشتم و دست راستم رو به سمتش گرفتم، با صدای نسبتا بلندی گفتم :
+ یا، این چه کاری بود کردی ؟؟ نزدیک بود بخاطرش جونت رو از دست بدی. چطور تونستی این کارو بکنی؟؟
یهو به خودم اومدم و دیدم سوآ همینجوری داره به من میخنده. اهمی کردم و نشستم.
سوآ :
از دیدن حرص خوردنش خندم گرفته بود، هه‌سونگ وقتی حرص میخوره خیلی بامزه میشه. بعد از اینکه غرغراش تموم شد نشست. دستمو بردم رو بردم سمت سرش و دستمو همینجوری توی موهاش تکون دادم و گفتم :
- آیگو پسر من!
- نمیخواد نگران من باشی، من چیزیم نمیشه.
یه قیافه‌ی مظلوم مثل گربه‌ی شرک به خودش گرفت و گفت :
+ سوآیا، اگه تو بلایی سرت بیاد من چیکار کنم.
با دست بهش اشاره میکنم که بیاد سرشو بذاره کنار سرم. با خجالت میاد جلو و سرشو با فاصله‌ی خیلی کمی کنار سرم میذاره. مثل پسربچه‌ها دستشو دور بدنم حلقه می‌کنه. منم دستمو میبرم توی موهاش و باهاش بازی میکنم.
کمی سرم رو به سمتش متمایل میکنم و با لحن خیلی آرومی میگم :
- جونگ هه‌سونگ، نترس من تا ابد کنارتم!
post.reposted:
Tᥲᥣᧁꪱ‌ avatar
Tᥲᥣᧁꪱ‌
05.04.202517:13
#FanFiction
#𝗣𝗮𝗿𝘁𝟭
موقعیت: بیمارستان ، اتاق سوآ ㄑ﹕ꕀ﹒

هه‌سونگ:
+ از پشت پنجره‌ی کوچیکِ در داخل اتاق رو نگاه کردم، سوآ خواب بود. آروم درو باز کردم و وارد شدم. چشمام از شدت بی‌خوابی و خستگی می‌سوخت اما لحظه‌ای نمیتونستم ازش دور بشم. صندلی رو به تخت نزدیک‌تر کردم و نشستم. نگاهی بهش انداختم، مثل یه دختر بچه‌ی ناز خوابیده بود. دلم میخواست نقطه به نقطه‌ی صورتش رو بوسه بزنم اما من حتی بهش نگفتم که توی تمام این سالهایی که ازش دور بودم، هرگز کسی نتونسته جاشو تو قلبم بگیره. دست چپش رو که کنارش دراز بود رو توی دستام گرفتم. نگاهم رو روی تک تک اعضای صورتش چرخوندم، برای لحظه‌ای فکر اینکه ممکن بود دیگه این صورت رو نبینم، بغض عجیبی توی گلوم نشست. دست راستم رو جلو بردم و خیلی آروم با پشت دست صورتشو نوازش کردم. قطره اشکی آروم از چشمم چکید. مدام زیر لب تکرار میکردم:
+ ببخشید سوآ، متاسفم...
+ معذرت میخوام که نتونستم ازت محافظت کنم.
سرم رو بالا آوردم و دیدم با یه لبخند محو نگام میکنه. برای اینکه نفهمه گریه کردم صورتم رو چرخوندم و آروم اشکامو پاک کردم. بلند شدم و کمی خودم رو به سمتش خم کردم. از دیدن اینکه چشماش رو باز کرده لبخند بزرگی زدم.
سوآ:
- برای یه لحظه حس کردم یکی دستم رو گرفت، بی‌حرکت موندم و کاری نکردم. حضور هه‌سونگ رو حس کردم. دلم میخواست همینجوری دستش توی دستم بمونه. دلم میخواست بلند شم و خودمو پرت کنم توی بغلش. نه بخاطر خودم، بخاطر هه‌سونگی که تنهاست و تنهایی کل زندگیش رو گرفته. گرمی دستش روی گونه‌م باعث شد ضربان قلبم بالا بره. میشنیدم چکه آروم زیر لب ابراز تأسف میکنه. دلم میخواست همین الان چشمام رو باز کنم و بهش بگم که چقدر عاشقشم و دلم میخواد تا ابد کنارم بمونه.
آروم چشمام رو باز کردم و بهش نگاه کردم. لبخند محوی زدم و گفتم:
- اگه انقدر متاسفی باهام خوب باش؛ اما تو دلم هزار بار بهش گفتم عاشقشک و دلم میخواد برای همیشه کنارم باشه...
با نگاه بهش اشاره کردم که بشینه. نگاهمو بهش دوختم و گفتم :
- هه‌سونگا... نگران نباش من خوبم.
- سوآ خیلی قویه، میدونی که ؟؟
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.