Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی avatar

میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی

یک‌‌تن برای من ده‌هزار است، اگر بهترین باشد.
"هِراکلِیْتوس"
برای پاسداشتِ کوششهای دکتر ادیب‌سلطانی

@madloolbdal
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированный
Доверенность
Не провернный
Расположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаКвіт 24, 2019
Добавлено на TGlist
Бер 06, 2025

Последние публикации в группе "میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی"

تصریح می‌کنیم که یکی از اساسی‌ترین کارهایی که باید بخاطر هماهنگی واقعی در رسم خط فارسی انجام گیرد، تدوین فرهنگ درست‌نویسی املایی فارسی است. چنین فرهنگی به تعریف و توضیح ماده‌ها – جز اشاره‌هایی برای افتراق معناها و شکلها – نیاز نخواهد داشت، بلکه خواهد توانست به ضبط «صحیحترین» یا «مطلوبترین» شکلها بسنده کند و همچنین در موردهایی شکلهای «مجاز» دیگر را نیز برنویسد. چون موردهای ناهماهنگی از رایجترین شکلهایند، تعداد ماده‌های چنین فرهنگی لازم نیست مثلاً به تعداد ماده‌های وارده‌ی لغت‌نامه‌ی دهخدا برسد. حتا تعداد ماده‌های فرهنگ معین نیز ممکن است برای این منظور زیاد باشد. کوتاه آنکه فرهنگ درست‌نویسی املایی فارسی را می‌توان در یک مجلد نه‌چندان سنگین، بیرون آورد.
ولی برای تدوین چنین کتاب مرجعی نخست باید ژرفانه مطالعه کرد. همه‌ی مطالعه‌ها و بررسیهایی که تاکنون درباره‌ی شیوه‌ی خط فارسی صورت گرفته‌اند، در این راه مؤثرند، و پاره‌ای از آنها، بسیار پرارزش. اما آشکار است که این مطالعه‌ها باید ادامه یابند.
خاطرنشان می‌سازیم که فرهنگهای مستقل درست‌نویسی‌‌ املایی ازجمله در آلمانی و فرانسه و روسی نیز وجود دارند.

ادیب‌سلطانی، درآمدی بر چگونگی‌ی شیوه‌ی خط فارسی.
[در ویراست سومِ این نبیگ که در سال ۱۳۷۸ چاپ-پخش شد ادیب‌سلطانی به بخش پایانی‌ی نوشتار افزوده است:
«اکنون در زبان فارسی یک فرهنگ املایی‌ی فارسی برجا است: جعفر شعار، فرهنگ املائی، چ نخست: ۱۳۶۰؛ چ دوّم: امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۲.».]
@adibsoltanik
علاقه و احترام ما به زبان فارسی ناشی از احساس ناموافق نسبت به زبان عربی نیست، بلکه بعکس همراه است با، و بعضاً ناشی و متأثر است از، علاقه و احترام ما به همه‌ی زبانها، از جمله به زبان عربی. بدینسان وضع یا نهش بنیادین ما متفاوت است با وضع و نهش بنیادین برخی از فارسی‌گرایان دیگر. هرچند که فارسی‌دوستی و نیّات والا و گرانسنگ ایشان نیز متساویاً مورد علاقه و احترام ماست.

ادیب‌سلطانی، پیشگفتار بر ویراست نخست سنجش خرد ناب.
@adibsoltanik
– دو کتاب مقوله‌ها و در پیرامون گزارش را حنین بن اسحق نخست از یونانی به سریانی ترجمه کرد، و سپس پسر او اسحق بن حنین آنها را به عربی برگرداند. این دو ترجمه چنان دقیق‌اند که مترجم کنونی نا-شاید-شدنی [=نامحتمل] نمی‌داند که با متن اصلی یونانی مطابقه شده باشند. ترجمه‌های عربی آناکاویکها نیز خوب و دقیق‌اند. ترجمه‌ی عربی جایگاههای بحث اندکی فرو می‌افتد. ولی سه ترجمه‌ی عربی در پیرامون ابطالهای سوفیستی هیچ‌یک خرسندی‌بخش نیستند، زیرا در موردهایی که بحث بر سر واژه و مفهوم یونانی است، نخواسته‌اند یا نتوانسته‌اند با واژه‌ی اصلی یونانی درگیر شوند. افسوسمندانه هرگز نمی‌توان در ترجمه از کنارِ یا از روی واژه‌ای یا ساختاری یا جمله‌ای که بحث بر سر آن است، گذشت و درگیرنَشَوانه، ترجمه‌ای – دقیق نه، بلکه حتّا – مربوط (relevant) به دست داد.

–باید بگوییم که آهنگ و آرمانِ ما در این ترجمه آن بوده است که به مفهومی ساده، ترجمه‌ای به دست دهیم که از ترجمه‌های عربی کهن، و ترجمه‌های نوین اروپایی دقیقتر باشد. ولی اینکه در این آهنگ کامیاب شده‌ایم یا نه، امری است که داوری آن با سنجشگران است.

میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی، پیشگفتار منطق ارسطو.
@adibsoltanik
اندکی پس از آنکه ارسطو به آموزانش اسکندر پرداخت، هرمیاس بوسیله‌ی منتور (Mentor) ساتراپ دولت هخامنشی در آسیای کوچک که خود یونانی و اهل رودوس بود، دستگیر شد و به شوش گسیل شد و در آنجا به دستور اردشیر سوّم شاهنشاه هخامنشی، در نوشتارگان یونانی همچنین شناخته‌شده به اُخُس (Okhos، در لاتین: Ochus)، شکنجه شد و به دار آویخته شد. ارسطو اندوهگین گشت و شعری در سوگ او بسرود که اکنون برجا است (پاره‌ی 675 F). آیا توانستنی بود که چونان خواست انتقام، ارسطو بذر کینه به شاهنشاهیِ هخامنشیِ ایران را در دل اسکندرِ تین‌اِیْجِر کاشته باشد؟ این نکته باید در برابر این «بوده»ها پژوهش شود که خواهرزاده‌ی ارسطو، کالّیسثنس (Callisthenes) که به خدمت دستگاه اسکندر درآمده بود، در سال ۳۲۷ {پیش از زادش مسیح} بر سر ماجرایی اعدام شد؛ و ارسطو به‌ظاهر واکنشی نشان نداد. از سوی دیگر، فیلیپّوس پدر اسکندر نیز نقشه‌ی حمله به شاهنشاهیِ هخامنشی را در سر می‌پروراند؛ از اینرو توانستنی است این ماجرای تاریخی ریشه‌هایی ژرفتر از احساس فردی یک فیلسوف داشته باشد؛ – ولی بااینهمه، موضوع باز است.

میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی، پیشگفتار منطق ارسطو.
@adibsoltanik
... همچنین باید از میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی، زبان‌شناس، داننده‌ی چندین زبان، منطق‌دان ریاضی‌، و هنرمند نقاش یاد کرد. ایشان نخستین کسی است که پژوهش جامعی در زمینه‌ی دشواری‌های گوناگون اصطلاح‌شناسی پارسی کرده است و راژمانی از وندها بر پایه‌ی مدل یونانی و لاتین ساخته است. وی همچنین با ترجمه‌ی کتاب Organon «ارغنون» یا «منطق» ارستو از یونانی به پارسی و نیز ترجمه‌ی Kritik der reinen Vernunft «سنجش خرد ناب» نوشته‌ی ایمانوئل کانت از آلمانی به پارسی سهمی بسزا در گشودن راهی تازه در اصطلاح‌شناسی فلسفی داشته است.

زنده‌یاد محمد حیدری ملایری، پیشگفتار فرهنگ ریشه‌شناختیِ اخترشناسی و اخترفیزیک.

[پی‌افزود: استاد ادیب‌سلطانی در جایی این فرهنگ را در کنار «نگاهی نو به گاهشمار ایرانی»، کارنوشته‌ی ارزنده‌ی دیگری از استاد حیدری ملایری، کار سترگ تازه و دورانساز خواند. (بنگرید به← سوگنمایش هملت شاهپور دانمارک، پارسیگردانده‌ی م. ش. ادیب‌سلطانی، سپاسگزاری و قدردانی، صفحه‌ی LV.)]
@adibsoltanik
من با شما مخالفم که کانت ادیب‌سلطانی خوانده نشده است. من بارها و بارها آن را در ایران درس داده‌ام. اگر کسی می‌خواهد کانت را با استفون کورنر بخواند، امری جداست. اما مگر همین کورنر خوانده شده است؟ اگر خوانده می‌شد، ما باید سرریز آن را در نحوه‌ی مقاله‌نویسی فعالین فرهنگی مشاهده می‌کردیم. اکنون در متن‌های فلسفی دو گرایش وجود دارد: یکی گرایشی در سنت زبانی فلسفه‌ی اسلامی، و دیگری سنت ادیب‌سلطانی است که می‌خواهد از آن عبور کند و بگسلد. پس رسالت اصلی ما باید این باشد که به این فکر کنیم که چگونه می‌توان ترجمه‌ی ادیب‌سلطانی را رفرم داد و مشکلات آن را حل کرد، نه اینکه ادعا کنیم کسی آن را نمی‌خواند. زیرا فلسفه اساساً کار آسانی نیست. اگر کسی بخواهد به‌طور جدی فلسفه بخواند، این کار نوعی نظم و انضباط روحی و‌ روانی می‌خواهد. برای اینکه فلسفه در ایران احیا شود، باید از کلاس فلسفه که متکی به خطابه است دوری کنیم و متن‌محوری را جایگزین کنیم و در این بستر است که می‌توان ادیب‌سلطانی را هم خواند و هم رفرم داد و‌ مشکلات را مرتفع کرد، اما می‌توان در سنت‌های مختلف زبانی آن را ترجمه کرد. این امر آنچنان که گفتم نیازمند نوعی تئوری برای ترجمه است. ما بدون نظریه‌ای روشن درباره‌ی ترجمه و زبان فارسی، با این پدیده به‌طور غیرآگاه رفتار می‌کنیم و لاجرم سنت گذشتگان را تکرار خواهیم کرد. و این سنت از آنجا که درهم‌تنیده با عرفان و تصویر است و بیشتر در دست ادیبان بوده است، با شکل‌گیری مفهوم مشکل دارد.

زنده‌یاد محمدعلی مرادی [گفت‌وگو با محمدمهدی اردبیلی.]
@adibsoltanik
گاهی از این درشگفت می‌شوم: آنان که می‌گویند ترجمه‌های ادیب‌سلطانی به دلیل درنیافتنی بودنشان خوانده نمی‌شوند و اصطلاح‌های پیشنهادی و کاربستی‌ی او هرگز در زبان فارسی جانمی‌افتند، هرگاه نمونه‌ای به‌آخشیج سخن خود ببینند و نویسنده یا مترجمی از دانشواژه‌های یادشده بهره گیرد بر او خرده ‌می‌گیرند هم‌بدانگاه که اگر اندیشه کنند باید باورهای خویش را بازنگرند. برای نمونه: «واقعاً چه دلیلی دارد معادل مرسوم و گویای «تحلیلی» را کنار بگذاریم و واژه‌ی نامأنوس «آناکاویک» را به جای آن برگزینیم؟ [محمدمهدی اردبیلی، نقدی بر ترجمه‌ی فارسیِ کانت و فلسفه‌ی معاصر اثر لوسین گلدمن.]».
دلیلها گفته شده و یکی دوتا نیست؛ اما آیا براستی شما در پی و پیرو دلیل‌ اید؟ روشی که در پیش گرفته‌اید چنین نمی‌نماید؛ سخن شما آشکارا این است که چون من در اندیشه‌ی توانگری‌ی زبان پارسی نیستم، هرکس که در این اندیشه است به کژراهه می‌رود.

پی‌افزود:
–یادداشت ادیب‌سلطانی درباره‌ی واژه‌ی «آناکاوی»

–یادداشت ادیب‌سلطانی درباره‌ی بایستگی‌ی بکارگیری‌ی پیشوندها و پسوندها در زبان پارسی

–همچنین این دو بخش از بازاندیشی‌ زبان فارسی نوشته‌ی داریوش آشوری را بنگرید:
https://t.me/adibsoltanik/312

https://t.me/adibsoltanik/313

–باید توجه داشته باشیم که اگر ما، در موردی برای مفهومی معین، واژه‌ی عربی‌تبار یا انگلیسی‌تبار را می‌پسندیم، پسند ما دلیل بسنده‌ی نادرست بودن راه کسی که برای آن مفهوم واژه‌ای فارسی سره یافته است، نتواند بود. [ادیب‌سلطانی، راهنمای آماده ساختن کتاب.]

–از کوششهای محمدمهدی اردبیلی در ترجمه: اصطلاح Sache را «موضوع» ترجمه کرده‌ایم اما همواره آن را داخل گیومه گذاشته‌ایم («موضوع») تا از موضوع (در برابر محمول) متمایز شود. [پدیدارشناسی روح، هگل، ترجمه‌ی سیدمسعود حسینی و محمدمهدی اردبیلی، مقدمه‌ی مترجمان.]

–و همانجا: Gegenstand را عمدتاً برابرایستا ترجمه کرده‌ایم.
@adibsoltanik
post.reposted:
پارادوکس avatar
پارادوکس
✅ برای هنرمند مترجمان: میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی (نسخه‌ی پی‌دی‌اف موبایلی مطلب)
✍️ مهدی خسروانی
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
〰️
استعمال «را» پس از فعل به خلاف سنّت هزار و دویست‌ساله‌ی زبان فارسی است و در همه حال باید از آن پرهیز کرد. [ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم.]

در زبان فصحای قدیم و نیز در زبان امروز در گفتار «را» بعد از مفعول آورده می‌شود و همین صورت درست است و خلاف آن که رای مفعولی را بعد از فعل آخر جمله می‌آورند باید مغلوط تلقی شود. [حسن انوری، پیشگفتار فرهنگ درست‌نویسی سخن، تألیف یوسف عالی عباس‌آباد به سرپرستی حسن انوری.]

نتایجی که امروز به دست آمد را گزارش می‌کنم. ← نتایجی را که امروز به دست آمد گزارش می‌کنم. [احمد سمیعی گیلانی، نگارش و ویرایش.]

زنده‌یاد ادیب‌سلطانی دراین‌باره دیگرسان با استادان نامبرده می‌اندیشید:
درباره‌ی جای «را» در جمله: در این ترجمه هرگاه X در فتادِ رایی [= حالت مفعولیّت بیواسطه] باشد، «را» پس از آن جای می‌گیرد، اینک خواه X یک واژه یا عبارت باشد، خواه یک بندِ (clause) دارای گاهواژه. برای نمونه: «X را یافتم»: «کتابی که دنبالش می‌گشتید را یافتم.»
مترجم بر آن است که شکل «کتابی که دنبالش می‌گشتید را یافتم» منطقی‌تر و در رابطه با رساندن معنا و نشانگری، روشن‌تر و سودمندتر است از «کتابی را که دنبالش می‌گشتید یافتم». [ادیب‌سلطانی، پیشگفتار منطق ارسطو.]
@adibsoltanik
این پژوهش، برای هر‌ چه زاینده‌تر شدنِ زبان پارسی، از سویی، واژگانِ یونانی را به زبان پارسی بازگردانده، و از آوُردنِ آوانگاشتِ یونانی به جای واژه‌ای پارسی، خودداری کرده است. از سوی دیگر، کاربستِ واژگانِ تازی کهن را در برابر چُنین واژگانی، برای زبانِ پارسی زیان‌بار می‌داند و از این روی، کوشیده است برای این واژگان، برابرنِهاده‌هایی پارسی برگزیند، یا از پیشینیان بپذیرد.

داریوش درویشی، سرگذشت یک روش‌شناسی
نافرجام، درکاویک یونانی: ریشه‌ها و پیشینه‌ی آن.

[در این پرونده، می‌توانید بخشهایی از این نبیگ ارزنده را ببینید.]
@adibsoltanik
در وهلهٔ نخست سپاس بی‌پایان آقای احمد فرگاه راست که امور فرهنگی و تولید مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر را تحت نظر دارند و با اعتقاد و خلوص راه دانش‌گستری می‌پویند.
[ادیب‌سلطانی، پیشگفتار ترجمه‌ی جستارهای فلسفی نوشته‌ی برتراند راسل، ویراست نخست، تهران، ۱۳۶۳.]


یادبود [IN MEMORIAM]

پی‌نوشت: احمد فرگاه در فروردین‌ماه سال ۱۳۶۶ در راه اسپنت پدافند از ایرانزمین شهید شد.
روانش شاد باد.
[ادیب‌سلطانی، پیشگفتار ترجمه‌ی جستارهای فلسفی نوشته‌ی برتراند راسل، ویراست دوم، تهران، ۱۳۸۷.]
@adibsoltanik
با درود به هموندان گرامی و خوش‌باش و شادباد برای سال نو.
پرونده‌های بالا بخشهایی از گفت‌وگوی استاد ذکیانی با زنده‌یاد ادیب‌سلطانی در فروردین‌ماه ۱۴۰۰ را دربردارند.
روشن‌سازی‌ی استاد ذکیانی:
برای چاپ کتاب دکتر ادیب به دنبال فایلهای گفتگوی تلفنی خودم با دکتر بودم که به فایل فروردین 1400 برخورد کردم. در این گفتگو نظر ایشان را درباره‌ی پایان قرن 14 جویا شدم، ایشان با اینکه در بستر بیماری بودند در همان تماس (سوم فروردین) سال 1400 را پایان سده‌ی چهاردهم اعلام کردند ولی دو روز بعد (5 فروردین) تماس گرفتند و ضمن  تایید نظر موسسه‌ی ژئوپولتیک دانشگاه تهران مبنی بر اینکه سده‌ی چهاردهم یک سال دیگر به پایان خواهد رسید در واقع هر دو نظر را محتمل دانستند.
@adibsoltanik
post.reposted:
صُراحی avatar
صُراحی
#مقاله
منوچهر فروزنده فرد، «زبان‌پژوهی (۹)، فصل‌نامۀ قلم، ش۲۶، پاییز ۱۴۰۲، ص۷-۶۵.

در این یادداشت که به استاد زنده‌یاد میرشمس‌الدّین ادیب‌سلطانی تقدیم شده به نکات زیر پرداخته شده‌است:

۴۷. چند گرایش در خطّ فارسی امروز (بخش دوم)
۴۸. ابن یا بن؟
۴۹. املای ضمیر منفصل دوم‌شخص مفرد
۵۰. فاصله‌گذاری فعل ماضی نقلی سوم‌شخص مفرد
۵۱. فاصله‌گذاری نام‌های ترکیبی فرانسوی در فارسی
۵۲. نکته‌ای درباب واحدهای زبانی
۵۳. توصیف یا توصیه؟ (مختصری درباب درست و غلط در زبان)
۵۴. تکمله‌ای بر شیرازی‌های سعدی
۵۵. ضرورت و اهمّیّت تدوین «نمایۀ ریشه‌شناختی فارسی»
۵۶. آبسلانگ

▫️ صُراحی: یادداشت‌های منوچهر فروزنده فرد▫️
t.me/Sorahi_Forouzandeh
»در ستایش نوروز«
دکتر حیدری ملایری
پرونده‌ی شنیداری

Рекорды

21.04.202523:59
2.4KПодписчиков
01.04.202523:59
100Индекс цитирования
06.04.202511:54
771Охват одного поста
06.04.202511:54
771Охват рекламного поста
02.04.202523:59
8.39%ER
07.04.202518:06
32.79%ERR

Популярные публикации میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی

01.04.202509:17
این پژوهش، برای هر‌ چه زاینده‌تر شدنِ زبان پارسی، از سویی، واژگانِ یونانی را به زبان پارسی بازگردانده، و از آوُردنِ آوانگاشتِ یونانی به جای واژه‌ای پارسی، خودداری کرده است. از سوی دیگر، کاربستِ واژگانِ تازی کهن را در برابر چُنین واژگانی، برای زبانِ پارسی زیان‌بار می‌داند و از این روی، کوشیده است برای این واژگان، برابرنِهاده‌هایی پارسی برگزیند، یا از پیشینیان بپذیرد.

داریوش درویشی، سرگذشت یک روش‌شناسی
نافرجام، درکاویک یونانی: ریشه‌ها و پیشینه‌ی آن.

[در این پرونده، می‌توانید بخشهایی از این نبیگ ارزنده را ببینید.]
@adibsoltanik
03.04.202508:20
استعمال «را» پس از فعل به خلاف سنّت هزار و دویست‌ساله‌ی زبان فارسی است و در همه حال باید از آن پرهیز کرد. [ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم.]

در زبان فصحای قدیم و نیز در زبان امروز در گفتار «را» بعد از مفعول آورده می‌شود و همین صورت درست است و خلاف آن که رای مفعولی را بعد از فعل آخر جمله می‌آورند باید مغلوط تلقی شود. [حسن انوری، پیشگفتار فرهنگ درست‌نویسی سخن، تألیف یوسف عالی عباس‌آباد به سرپرستی حسن انوری.]

نتایجی که امروز به دست آمد را گزارش می‌کنم. ← نتایجی را که امروز به دست آمد گزارش می‌کنم. [احمد سمیعی گیلانی، نگارش و ویرایش.]

زنده‌یاد ادیب‌سلطانی دراین‌باره دیگرسان با استادان نامبرده می‌اندیشید:
درباره‌ی جای «را» در جمله: در این ترجمه هرگاه X در فتادِ رایی [= حالت مفعولیّت بیواسطه] باشد، «را» پس از آن جای می‌گیرد، اینک خواه X یک واژه یا عبارت باشد، خواه یک بندِ (clause) دارای گاهواژه. برای نمونه: «X را یافتم»: «کتابی که دنبالش می‌گشتید را یافتم.»
مترجم بر آن است که شکل «کتابی که دنبالش می‌گشتید را یافتم» منطقی‌تر و در رابطه با رساندن معنا و نشانگری، روشن‌تر و سودمندتر است از «کتابی را که دنبالش می‌گشتید یافتم». [ادیب‌سلطانی، پیشگفتار منطق ارسطو.]
@adibsoltanik
post.reposted:
پارادوکس avatar
پارادوکس
03.04.202515:11
✅ برای هنرمند مترجمان: میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی (نسخه‌ی پی‌دی‌اف موبایلی مطلب)
✍️ مهدی خسروانی
🌐 کانال پارادوکس:
🆔 @paradoxizer
〰️
11.04.202509:36
علاقه و احترام ما به زبان فارسی ناشی از احساس ناموافق نسبت به زبان عربی نیست، بلکه بعکس همراه است با، و بعضاً ناشی و متأثر است از، علاقه و احترام ما به همه‌ی زبانها، از جمله به زبان عربی. بدینسان وضع یا نهش بنیادین ما متفاوت است با وضع و نهش بنیادین برخی از فارسی‌گرایان دیگر. هرچند که فارسی‌دوستی و نیّات والا و گرانسنگ ایشان نیز متساویاً مورد علاقه و احترام ماست.

ادیب‌سلطانی، پیشگفتار بر ویراست نخست سنجش خرد ناب.
@adibsoltanik
09.04.202512:40
اندکی پس از آنکه ارسطو به آموزانش اسکندر پرداخت، هرمیاس بوسیله‌ی منتور (Mentor) ساتراپ دولت هخامنشی در آسیای کوچک که خود یونانی و اهل رودوس بود، دستگیر شد و به شوش گسیل شد و در آنجا به دستور اردشیر سوّم شاهنشاه هخامنشی، در نوشتارگان یونانی همچنین شناخته‌شده به اُخُس (Okhos، در لاتین: Ochus)، شکنجه شد و به دار آویخته شد. ارسطو اندوهگین گشت و شعری در سوگ او بسرود که اکنون برجا است (پاره‌ی 675 F). آیا توانستنی بود که چونان خواست انتقام، ارسطو بذر کینه به شاهنشاهیِ هخامنشیِ ایران را در دل اسکندرِ تین‌اِیْجِر کاشته باشد؟ این نکته باید در برابر این «بوده»ها پژوهش شود که خواهرزاده‌ی ارسطو، کالّیسثنس (Callisthenes) که به خدمت دستگاه اسکندر درآمده بود، در سال ۳۲۷ {پیش از زادش مسیح} بر سر ماجرایی اعدام شد؛ و ارسطو به‌ظاهر واکنشی نشان نداد. از سوی دیگر، فیلیپّوس پدر اسکندر نیز نقشه‌ی حمله به شاهنشاهیِ هخامنشی را در سر می‌پروراند؛ از اینرو توانستنی است این ماجرای تاریخی ریشه‌هایی ژرفتر از احساس فردی یک فیلسوف داشته باشد؛ – ولی بااینهمه، موضوع باز است.

میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی، پیشگفتار منطق ارسطو.
@adibsoltanik
04.04.202518:30
من با شما مخالفم که کانت ادیب‌سلطانی خوانده نشده است. من بارها و بارها آن را در ایران درس داده‌ام. اگر کسی می‌خواهد کانت را با استفون کورنر بخواند، امری جداست. اما مگر همین کورنر خوانده شده است؟ اگر خوانده می‌شد، ما باید سرریز آن را در نحوه‌ی مقاله‌نویسی فعالین فرهنگی مشاهده می‌کردیم. اکنون در متن‌های فلسفی دو گرایش وجود دارد: یکی گرایشی در سنت زبانی فلسفه‌ی اسلامی، و دیگری سنت ادیب‌سلطانی است که می‌خواهد از آن عبور کند و بگسلد. پس رسالت اصلی ما باید این باشد که به این فکر کنیم که چگونه می‌توان ترجمه‌ی ادیب‌سلطانی را رفرم داد و مشکلات آن را حل کرد، نه اینکه ادعا کنیم کسی آن را نمی‌خواند. زیرا فلسفه اساساً کار آسانی نیست. اگر کسی بخواهد به‌طور جدی فلسفه بخواند، این کار نوعی نظم و انضباط روحی و‌ روانی می‌خواهد. برای اینکه فلسفه در ایران احیا شود، باید از کلاس فلسفه که متکی به خطابه است دوری کنیم و متن‌محوری را جایگزین کنیم و در این بستر است که می‌توان ادیب‌سلطانی را هم خواند و هم رفرم داد و‌ مشکلات را مرتفع کرد، اما می‌توان در سنت‌های مختلف زبانی آن را ترجمه کرد. این امر آنچنان که گفتم نیازمند نوعی تئوری برای ترجمه است. ما بدون نظریه‌ای روشن درباره‌ی ترجمه و زبان فارسی، با این پدیده به‌طور غیرآگاه رفتار می‌کنیم و لاجرم سنت گذشتگان را تکرار خواهیم کرد. و این سنت از آنجا که درهم‌تنیده با عرفان و تصویر است و بیشتر در دست ادیبان بوده است، با شکل‌گیری مفهوم مشکل دارد.

زنده‌یاد محمدعلی مرادی [گفت‌وگو با محمدمهدی اردبیلی.]
@adibsoltanik
26.03.202506:51
26.03.202506:51
با درود به هموندان گرامی و خوش‌باش و شادباد برای سال نو.
پرونده‌های بالا بخشهایی از گفت‌وگوی استاد ذکیانی با زنده‌یاد ادیب‌سلطانی در فروردین‌ماه ۱۴۰۰ را دربردارند.
روشن‌سازی‌ی استاد ذکیانی:
برای چاپ کتاب دکتر ادیب به دنبال فایلهای گفتگوی تلفنی خودم با دکتر بودم که به فایل فروردین 1400 برخورد کردم. در این گفتگو نظر ایشان را درباره‌ی پایان قرن 14 جویا شدم، ایشان با اینکه در بستر بیماری بودند در همان تماس (سوم فروردین) سال 1400 را پایان سده‌ی چهاردهم اعلام کردند ولی دو روز بعد (5 فروردین) تماس گرفتند و ضمن  تایید نظر موسسه‌ی ژئوپولتیک دانشگاه تهران مبنی بر اینکه سده‌ی چهاردهم یک سال دیگر به پایان خواهد رسید در واقع هر دو نظر را محتمل دانستند.
@adibsoltanik
04.04.202501:26
گاهی از این درشگفت می‌شوم: آنان که می‌گویند ترجمه‌های ادیب‌سلطانی به دلیل درنیافتنی بودنشان خوانده نمی‌شوند و اصطلاح‌های پیشنهادی و کاربستی‌ی او هرگز در زبان فارسی جانمی‌افتند، هرگاه نمونه‌ای به‌آخشیج سخن خود ببینند و نویسنده یا مترجمی از دانشواژه‌های یادشده بهره گیرد بر او خرده ‌می‌گیرند هم‌بدانگاه که اگر اندیشه کنند باید باورهای خویش را بازنگرند. برای نمونه: «واقعاً چه دلیلی دارد معادل مرسوم و گویای «تحلیلی» را کنار بگذاریم و واژه‌ی نامأنوس «آناکاویک» را به جای آن برگزینیم؟ [محمدمهدی اردبیلی، نقدی بر ترجمه‌ی فارسیِ کانت و فلسفه‌ی معاصر اثر لوسین گلدمن.]».
دلیلها گفته شده و یکی دوتا نیست؛ اما آیا براستی شما در پی و پیرو دلیل‌ اید؟ روشی که در پیش گرفته‌اید چنین نمی‌نماید؛ سخن شما آشکارا این است که چون من در اندیشه‌ی توانگری‌ی زبان پارسی نیستم، هرکس که در این اندیشه است به کژراهه می‌رود.

پی‌افزود:
–یادداشت ادیب‌سلطانی درباره‌ی واژه‌ی «آناکاوی»

–یادداشت ادیب‌سلطانی درباره‌ی بایستگی‌ی بکارگیری‌ی پیشوندها و پسوندها در زبان پارسی

–همچنین این دو بخش از بازاندیشی‌ زبان فارسی نوشته‌ی داریوش آشوری را بنگرید:
https://t.me/adibsoltanik/312

https://t.me/adibsoltanik/313

–باید توجه داشته باشیم که اگر ما، در موردی برای مفهومی معین، واژه‌ی عربی‌تبار یا انگلیسی‌تبار را می‌پسندیم، پسند ما دلیل بسنده‌ی نادرست بودن راه کسی که برای آن مفهوم واژه‌ای فارسی سره یافته است، نتواند بود. [ادیب‌سلطانی، راهنمای آماده ساختن کتاب.]

–از کوششهای محمدمهدی اردبیلی در ترجمه: اصطلاح Sache را «موضوع» ترجمه کرده‌ایم اما همواره آن را داخل گیومه گذاشته‌ایم («موضوع») تا از موضوع (در برابر محمول) متمایز شود. [پدیدارشناسی روح، هگل، ترجمه‌ی سیدمسعود حسینی و محمدمهدی اردبیلی، مقدمه‌ی مترجمان.]

–و همانجا: Gegenstand را عمدتاً برابرایستا ترجمه کرده‌ایم.
@adibsoltanik
08.04.202511:42
... همچنین باید از میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی، زبان‌شناس، داننده‌ی چندین زبان، منطق‌دان ریاضی‌، و هنرمند نقاش یاد کرد. ایشان نخستین کسی است که پژوهش جامعی در زمینه‌ی دشواری‌های گوناگون اصطلاح‌شناسی پارسی کرده است و راژمانی از وندها بر پایه‌ی مدل یونانی و لاتین ساخته است. وی همچنین با ترجمه‌ی کتاب Organon «ارغنون» یا «منطق» ارستو از یونانی به پارسی و نیز ترجمه‌ی Kritik der reinen Vernunft «سنجش خرد ناب» نوشته‌ی ایمانوئل کانت از آلمانی به پارسی سهمی بسزا در گشودن راهی تازه در اصطلاح‌شناسی فلسفی داشته است.

زنده‌یاد محمد حیدری ملایری، پیشگفتار فرهنگ ریشه‌شناختیِ اخترشناسی و اخترفیزیک.

[پی‌افزود: استاد ادیب‌سلطانی در جایی این فرهنگ را در کنار «نگاهی نو به گاهشمار ایرانی»، کارنوشته‌ی ارزنده‌ی دیگری از استاد حیدری ملایری، کار سترگ تازه و دورانساز خواند. (بنگرید به← سوگنمایش هملت شاهپور دانمارک، پارسیگردانده‌ی م. ش. ادیب‌سلطانی، سپاسگزاری و قدردانی، صفحه‌ی LV.)]
@adibsoltanik
10.04.202509:10
– دو کتاب مقوله‌ها و در پیرامون گزارش را حنین بن اسحق نخست از یونانی به سریانی ترجمه کرد، و سپس پسر او اسحق بن حنین آنها را به عربی برگرداند. این دو ترجمه چنان دقیق‌اند که مترجم کنونی نا-شاید-شدنی [=نامحتمل] نمی‌داند که با متن اصلی یونانی مطابقه شده باشند. ترجمه‌های عربی آناکاویکها نیز خوب و دقیق‌اند. ترجمه‌ی عربی جایگاههای بحث اندکی فرو می‌افتد. ولی سه ترجمه‌ی عربی در پیرامون ابطالهای سوفیستی هیچ‌یک خرسندی‌بخش نیستند، زیرا در موردهایی که بحث بر سر واژه و مفهوم یونانی است، نخواسته‌اند یا نتوانسته‌اند با واژه‌ی اصلی یونانی درگیر شوند. افسوسمندانه هرگز نمی‌توان در ترجمه از کنارِ یا از روی واژه‌ای یا ساختاری یا جمله‌ای که بحث بر سر آن است، گذشت و درگیرنَشَوانه، ترجمه‌ای – دقیق نه، بلکه حتّا – مربوط (relevant) به دست داد.

–باید بگوییم که آهنگ و آرمانِ ما در این ترجمه آن بوده است که به مفهومی ساده، ترجمه‌ای به دست دهیم که از ترجمه‌های عربی کهن، و ترجمه‌های نوین اروپایی دقیقتر باشد. ولی اینکه در این آهنگ کامیاب شده‌ایم یا نه، امری است که داوری آن با سنجشگران است.

میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی، پیشگفتار منطق ارسطو.
@adibsoltanik
21.04.202510:24
تصریح می‌کنیم که یکی از اساسی‌ترین کارهایی که باید بخاطر هماهنگی واقعی در رسم خط فارسی انجام گیرد، تدوین فرهنگ درست‌نویسی املایی فارسی است. چنین فرهنگی به تعریف و توضیح ماده‌ها – جز اشاره‌هایی برای افتراق معناها و شکلها – نیاز نخواهد داشت، بلکه خواهد توانست به ضبط «صحیحترین» یا «مطلوبترین» شکلها بسنده کند و همچنین در موردهایی شکلهای «مجاز» دیگر را نیز برنویسد. چون موردهای ناهماهنگی از رایجترین شکلهایند، تعداد ماده‌های چنین فرهنگی لازم نیست مثلاً به تعداد ماده‌های وارده‌ی لغت‌نامه‌ی دهخدا برسد. حتا تعداد ماده‌های فرهنگ معین نیز ممکن است برای این منظور زیاد باشد. کوتاه آنکه فرهنگ درست‌نویسی املایی فارسی را می‌توان در یک مجلد نه‌چندان سنگین، بیرون آورد.
ولی برای تدوین چنین کتاب مرجعی نخست باید ژرفانه مطالعه کرد. همه‌ی مطالعه‌ها و بررسیهایی که تاکنون درباره‌ی شیوه‌ی خط فارسی صورت گرفته‌اند، در این راه مؤثرند، و پاره‌ای از آنها، بسیار پرارزش. اما آشکار است که این مطالعه‌ها باید ادامه یابند.
خاطرنشان می‌سازیم که فرهنگهای مستقل درست‌نویسی‌‌ املایی ازجمله در آلمانی و فرانسه و روسی نیز وجود دارند.

ادیب‌سلطانی، درآمدی بر چگونگی‌ی شیوه‌ی خط فارسی.
[در ویراست سومِ این نبیگ که در سال ۱۳۷۸ چاپ-پخش شد ادیب‌سلطانی به بخش پایانی‌ی نوشتار افزوده است:
«اکنون در زبان فارسی یک فرهنگ املایی‌ی فارسی برجا است: جعفر شعار، فرهنگ املائی، چ نخست: ۱۳۶۰؛ چ دوّم: امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۲.».]
@adibsoltanik
30.03.202504:12
در وهلهٔ نخست سپاس بی‌پایان آقای احمد فرگاه راست که امور فرهنگی و تولید مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر را تحت نظر دارند و با اعتقاد و خلوص راه دانش‌گستری می‌پویند.
[ادیب‌سلطانی، پیشگفتار ترجمه‌ی جستارهای فلسفی نوشته‌ی برتراند راسل، ویراست نخست، تهران، ۱۳۶۳.]


یادبود [IN MEMORIAM]

پی‌نوشت: احمد فرگاه در فروردین‌ماه سال ۱۳۶۶ در راه اسپنت پدافند از ایرانزمین شهید شد.
روانش شاد باد.
[ادیب‌سلطانی، پیشگفتار ترجمه‌ی جستارهای فلسفی نوشته‌ی برتراند راسل، ویراست دوم، تهران، ۱۳۸۷.]
@adibsoltanik
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.